رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد مدرس

اختصاصی از رزفایل تحقیق در مورد مدرس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

همان گونه بود که مى گفت و همانطور گفت که مى بود. سرانجام به موجب آنکه با عزمى راسخ چون کوهى استوار در مقابل ستمگران عصر به مقابله برخاست و سلطه گرى استعمارگران را افشا نمود جنایتکاران وى را به ربذه خواف تبعید نمودند و در کنج عزلت و غریبى این عالم عامل و فقیه مجاهد را به شهادت رسانیدند.

این نوشتار اشاره اى کوتاه به زندگى ابرمردى است که بیرق مبارزه را تنها در تنگنا به دوش کشید و شجاعت تحسین برانگیزش چشم بداندیشان و زمامداران خودسر را خیره ساخت و بیگانگان را به تحیر واداشت . اگر ما به ذکر نامش می پردازیم و خاطره اش را ارج مى نهیم بدان علت است که وى پارسایى پایدار و بزرگوارى ثابت قدم بود که لحظه اى با استبداد و استعمار سازش نکرد و در تمامى مدت عمرش ساده زیستى ، تواضع ، قناعت و به دور بودن از هرگونه رفاه طلبى را شیوه زندگى خویش ساخت و از طریق عبادت و دعا و راز و نیاز با خدا، کمالات معنوى را کسب کرد.

همان گونه بود که مى گفت و همانطور گفت که مى بود. سرانجام به موجب آنکه با عزمى راسخ چون کوهى استوار در مقابل ستمگران عصر به مقابله برخاست و سلطه گرى استعمارگران را افشا نمود جنایتکاران وى را به ربذه خواف تبعید نمودند و در کنج عزلت و غریبى این عالم عامل و فقیه مجاهد را به شهادت رسانیدند.

این نوشتار اشاره اى کوتاه به زندگى ابرمردى است که بیرق مبارزه را تنها در تنگنا به دوش کشید و شجاعت تحسین برانگیزش چشم بداندیشان و زمامداران خودسر را خیره ساخت و بیگانگان را به تحیر واداشت . اگر ما به ذکر نامش می پردازیم و خاطره اش را ارج مى نهیم بدان علت است که وى پارسایى پایدار و بزرگوارى ثابت قدم بود که لحظه اى با استبداد و استعمار سازش نکرد و در تمامى مدت عمرش ساده زیستى ، تواضع ، قناعت و به دور بودن از هرگونه رفاه طلبى را شیوه زندگى خویش ساخت و از طریق عبادت و دعا و راز و نیاز با خدا، کمالات معنوى را کسب کرد.

 ولادت و تحصیلات

شهید سیدحسن مدرس بر حسب اسناد تاریخى و نسب نامه اى که حضرت آیه الله العظمى مرعشى نجفى (ره ) تنظیم نموده از سادات طباطبایى زواره است که نسبش پس از سى و یک پشت به حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام مى رسد. یکى از طوایفى که مدرس گل سرسبد آن به شمار مى رود طایفه میرعابدین است این گروه از سادات در دهکده ییلاقى ((سرابه )) اقامت داشتند. سید اسماعیل طباطبائى (پدر شهید مدرس ) که از این طایفه محسوب مى گشت و در روستاى مزبور به تبلیغات دینى و انجام امور شرعى مردم مشغول بود، براى آنکه ارتباط طایفه میرعابدین را با بستگان زواره اى قطع نکند تصمیم گرفت از طریق ازدواج پیوند خویشاوندى را تجدید و تقویت کرده ، سنت حسنه صله ارحام را احیا کند. بدین علت نامبرده دختر سیدکاظم سالار را که خدیجه نام داشت و از سادات طباطبایى زواره بود به عقد ازدواج خویش درآورد. ثمره این پیوند با میمنت فرزندى بود که به سال 1278 ق . چون چشمه اى پاک در کویر زواره جوشید. پدر وى را حسن نامید. همان کسى که مردمان بعدها از چشمه وجودش جرعه هایى نوشیدند. پدرش غالبا در ((سرابه )) به امور شرعى و فقهى مردم مشغول بود ولى مادر و فرزند در زواره نزد بستگان خویش بسر مى بردند تا آنکه حادثه اى (1) موجب شد که پدر فرزندش را که شش بهار را گذرانده بود در سال 1293 به قمشه نزد جدش میرعبدالباقى ببرد و محله فضل آباد این شهر را به عنوان محل سکونت خویش برگزیند. این در حالى بود که میرعبدالباقى قبلا از زواره به قمشه مهاجرت کرده و در این شهر به فعالیتهاى علمى و تبلیغى مشغول بود.(2) سیدعبدالباقى بیشترین نقش را در تعلیم سیدحسن ایفا نمود و او را در مسیر علم و تقوا هدایت کرد و به هنگام مرگ در ضمن وصیت نامه اى سیدحسن را بر ادامه تحصیل علوم دینى تشویق و سفارش نمود زمانى که سیدعبدالباقى دارفانى را وداع گفت مدرس چهارده ساله بود.(3) وى در سال 1298ق . به منظور ادامه تحصیل علوم دینى رهسپار اصفهان گردید و به مدت 13 سال در حوزه علمیه این شهر محضر بیش از سى استاد را درک کرد.(4) ابتدا به خواندن جامع المقدمات در علم صرف و نحو مشغول گشت و مقدمات ادبیات عرب و منطق و بیان را نزد اساتیدى چون میرزا عبدالعلى هرندى آموخت . در محضر آخوند ملامحمد کاشى کتاب شرح لمعه در فقه و پس از آن قوانین و فصول را در علم اصول تحصیل نمود. یکى از اساتیدى که دانش حکمت و عرفان و فلسفه را به مدرس آموخت حکیم نامدار میرزا جهانگیرخان قشقایى است .(5) مدرس در طول این مدت در حضور آیات عظام سیدمحمد باقر درچه اى و شیخ مرتضى ریزى و دیگر اساتید در فقه و اصول به درجه اجتهاد رسید و در اصول آنچنان مهارتى یافت که توانست تقریرات مرحوم ریزى را که حاوى ده هزار سطر بود، بنگارد. شهید مدرس چکیده زندگینامه تحصیلى خود را در حوزه علمیه اصفهان در مقدمه شرح رسائل که به زبان عربى نگاشته ، آورده است . وى پس از اتمام تحصیلات در اصفهان در شعبان 1311 ق . وارد نجف اشرف شد و پس از زیارت بارگاه مقدس نخستین فروغ امامت و تشرف به حضور آیه الله میرزاى شیرازى در مدرسه منسوب به صدر سکونت اختیار نمود و باعارف نامدار حاج آقا شیخ حسینعلى اصفهانى هم حجره گردید. مدرس در این شهر از جلسه درس آیات عظام سیدمحمد فشارکى و شریعت اصفهانى بهره برد و با سید ابوالحسن اصفهانى ، سیدمحمد صادق طباطبائى و شیخ عبدالکریم حائرى ، سید هبه الدین شهرستانى و سیدمصطفى کاشانى ارتباط داشت و مباحثه هاى دروس خارج را با آیه الله حاج سید ابوالحسن و آیه الله حاج سیدعلى کازرونى انجام مى داد. مدرس به هنگام اقامت در نجف روزهاى پنجشنبه و جمعه هر هفته به کار مى پرداخت و درآمد آن را در پنج روز دیگر صرف زندگى خود مى نمود. پس از هفت سال اقامت در نجف و تاءیید مقام اجتهاد او از سوى علماى این شهر به سال 1318ق . (در چهل سالگى ) از راه ناصریه به اهواز و منطقه چهارمحال و بختیارى راهى اصفهان گردید.

 

 دوران تدریس

مدرس پس از بازگشت از نجف و اقامت کوتاه در قمشه خصوصا روستاى اسفه و دیدار با فامیل و بستگان ، قمشه را به قصد اقامت در اصفهان ترک و در این شهر اقامت نمود. وى صبحها در مدرسه جده کوچک (مدرسه شهید مدرس ) درس فقه و اصول و عصرها در مدرسه جده بزرگ درس منطق و شرح منظومه مى گفت و در روزهاى پنجشنبه طلاب را با چشمه هاى زلال حکمت نهج البلاغه آشنا مى نمود. تسلط وى به هنگام تدریس در حدى بود که از این زمان به ((مدرس )) مشهور گشت . وى همراه با تدریس با حربه منطق و استدلال با عوامل ظلم و اجحاف به مردم به ستیز برخاست و با اعمال و رفتار زورمداران مخالفت کرد. زمانى پس از شکست کامل قواى دولت در درگیرى با نیروهاى مردمى ، اداره امور شهر اصفهان به انجمن ولایتى سپرده شد. صمصام السلطنه که به عنوان فرمانده نیروهاى مسلح عشایر بختیارى نقش مهمى در ماجراى مشروطیت داشت در راءس حکومت اصفهان قرار گرفت و در بدو امر مخارج قوا و خساراتى را که در جنگ با استبداد قاجاریه به ایشان وارد آورده بود به عنوان غرامت از مردم اصفهان آنهم با ضربات شلاق طلب نمود. مدرس که در جلسه انجمن ولایتى اصفهان حضور داشت و نیابت ریاست آن را عهده دار بود با شنیدن این خبر بشدت ناراحت شد و گفت حاکم چنین حقى را ندارد و اگر شلاق زدن حد شرعى است پس در صلاحیت مجتهد مى باشد و آنها (حاکمان قاجار) دیروز به نام استبداد و اینها امروز به نام مشروطه مردم را کتک مى زنند.(6) صمصام السلطنه با مشاهده این وضع دستور توقیف و تبعید مدرس مبارز را صادر کرد اما وقتى ماجراى تبعید این فقیه به گوش مردم اصفهان رسید کسب و کار خود را تعطیل و به دنبال مدرس حرکت کردند. این وضع کارگزاران صمصام را بشدت نگران کرد و خشم مردم ، حاکم اصفهان را ناگزیر به تسلیم نمود و با اجبار و از روى ناچارى در اخذ مالیات و دیگر رفتارهاى خود تجدید نظر کرد و مدرس هم در میان فریادهاى پرخروش مردم که مى گفتند ((زنده باد مدرس ))، به اصفهان بازگشت . مدرس در ایام تدریس به وضع طلاب و مدارس علمیه و موقوفات آنها رسیدگى مى کرد و متولیان را تحت فشار قرار مى داد تا درآمد موقوفات را به مصرف طلاب برسانند. تسلیم ناپذیرى او در مقابل کارهاى خلاف و امور غیرمنطقى بر گروهى سودجو و فرصت طلب ناگوار آمد و تصمیم به ترور او گرفتند. اما با شجاعت مدرس و رفتار شگفت انگیز او این ترور نافرجام ماند و افراد مذکور در اجراى نقش مکارانه خود ناکام ماندند.(7) آیه الله شهید سیدحسن مدرس در سنین جوانى به مقام رفیع اجتهاد رسید و از لحاظ علمى و فقهى مجتهدى جامع الشرائط، صاحب فتوا و شایسته تقلید بود و هر چند حاضر به چاپ رساله عملیه خود نشد، در فقه و اصول و سایر علوم دینى آثارى مفصل و عمیق از خود به یادگار نهاد و آیه الله العظمى مرعشى نجفى (ره ) تاءلیفات فقهى او را ستوده و افزوده است که : از مدرس اجازه نقل حدیث داشته است .(8) آیه الله حاج سید محمد رضا بهاءالدینى در مصاحبه اى اظهار داشته است مرحوم مدرس یک رجل علمى و دینى و سیاسى بود و این گونه فردى مهم تر از رجل علمى و دینى است زیرا این مظهر ولایت است که اگر ولایت و سیاست مسلمین نباشد دیگر فروع اسلامى تحقق کامل نمى یابد.(9) مدرس با ورود به تهران در اولین فرصت درس خود را در ایوان زیر ساعت در مدرسه سپهسالار (شهید مطهرى کنونى ) آغاز نمود و تاءکید کرد که کار اصلى من تدریس است و سیاست کار دوم من است .(10) وى در 27 تیرماه 1304 ش . که عهده دار تولیت این مدرسه گشت براى اینکه طلاب علوم دینى از اوقات خود استفاده بیشترى نموده ، و با جدیت افزونترى به کار درس و مباحثه بپردازند براى اولین بار طرح امتحان طلاب را به مرحله اجرا درآورد و به منظور حسن اداره این مدرسه ، نظام نامه اى تدوین کرد و امور تحصیلى طلاب را مورد رسیدگى قرار داد و براى احیا و آبادانى روستاها و مغازه هاى موقوفه مدرسه زحمات زیادى را تحمل کرد. عصرهاى پنجشنبه اغلب در گرماى شدید تابستان به روستاهاى اطراف ورامین رفته و خود قناتهاى روستاهاى این منطقه را مورد بازدید قرار مى داد و گاه به داخل چاهها مى رفت و در تعمیر آنها همکارى مى کرد و از اینکه با چرخ از چاه گل بکشد هیچ ابایى نداشت .(11) در این مدرسه شخصیتهایى چون آیه الله حاج میرزاابوالحسن شعرانى ، آیه الله سیدمرتضى پسندیده (برادر بزرگتر حضرت امام )، شیخ محمدعلى لواسانى و ... تربیت شدند.(12)

در عرصه پژوهش

مدرس در اصفهان و در سنین جوانى کتابى تحقیقى در فقه و اصول نگاشت که مقام فقهى او را به ثبوت مى رساند. از آن شهید رساله اى در فقه استدلالى به جاى مانده که اگر صاحبان فن و اهل نظر آن را بررسى کنند تصدیق مى نمایند که در صورت تکمیل ، این کتاب هم تراز کتاب مکاسب شیخ انصارى است .(13) مدرس اولین کسى بود که تدریس نهج البلاغه را در حوزه هاى علمیه رسمى کرد و نخستین مجتهدى بود


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد مدرس

دانلود مقایسه تطبیقی بین 2001 ادیسه فضایی و چنین گفت زرتشت 12 ص

اختصاصی از رزفایل دانلود مقایسه تطبیقی بین 2001 ادیسه فضایی و چنین گفت زرتشت 12 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 فرمت فایل:  ورد ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

 


  قسمتی از محتوای متن 

تعداد صفحات : 12 صفحه

مقایسه تطبیقی بین 2001 ادیسه فضایی و چنین گفت زرتشت مقدمه: دغدغه‌ی این نوشتار یافتن روابطی است که اثر کوبریک،2001 ادیسه‌ی فضایی، را درمناسبتش با چنین گفت زرتشت نیچه جای می‌دهد.
دراین راستا از پنجمین نوع از نقد فرامتنیت ژنت، بیش متنیت، استفاده شده است.
ازاین منظرچنین گفت زرتشت نیچه یک بینامتن و یا اگر بخواهیم ازاصطلاح ژنت استفاده کنیم، یک پیش متن برای 2001 ادیسه‌ی فضایی، ساخته‌ی کوبریک است.
کوبریک از رمزگان‌های موجود در ژانرعلمی تخیلی به سوی عناصر با معنایی ازچنین گفت زرتشت حرکت کرده است، به بیان دیگر او با بهره برداری نشانه شناسانه ازساختار پیش متن، و انتقال و جایگشت عناصرآن، به روابط دلالتی جدید دست یافته است.
در میان تمام آثار نیچه، چنین گفت زرتشت، اثری است که بیش از سایرین ازصحنه پردازی‌های ادبی بهره برده است و کوبریک علاوه بر استفاده از صحنه‌ها و واژه‌های کلیدی فلسفه نیچه، به منظور تاکید بیشتر، در موسیقی متن، سمفونی‌ایی از اشتراوس به همین نام را انتخاب کرده است.
نوشتار پیش رو شاید اندکی بازی باوری و بی‌قیدی نیز به همراه داشته باشد زیرا بیش ازآنکه خواست جستجوی حقیقت درمیان باشد، عملی چون نگاه کردن به تصاویر گوناگون است و نه صرفا انطباق آن با نسخه‌ی اصلی.
هدف اصلی از انجام این رویه مواجه کردن دو چهره با هم در دو عرصه‌ی مختلف است، قصد این است تا بار دیگرو البته این بار با واژگان نیچه به تماشای فیلم بنشینیم.
متن: فیلم کوبریک همانند کتاب ازچهار بخش تشکیل شده است که هر کدام از این فصل‌ها مرحله‌ایی از تحول و فرا‌ رفتن انسان را نشان می‌دهد.
فصل اول با عنوان «پیدایش بشر» با نمایش دسته‌ایی ازمیمون‌ها به منزله‌ی نیای انسان آغازمی‌گردد ودرنهایت پس از پیدایی لوح در ماه و گریز فضانوردان از برابر آن خاتمه می‌یابد.
سه فصل بعد تماما مربوط به سفینه ی هال، غلبه‌ی دیو برآن و بازگشتش به زمین است.
اما چرا درفیلم بر پیوستگی میان بشر ابتدایی وفضانورد تاکید شده و هر دو در یک فصل قرار داده شده اند؟
نیچه سه گونه بشررا در کتاب خویش معرفی می‌کند، بوزینه، انسان و ابرانسان.

«من به شما ابر انسان را می‌آموزانم.
.
.
بوزینه در برابرانسان چیست؟
چیزی خنده آور یا چیزی مایه‌ی شرم دردناک.

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقایسه تطبیقی بین 2001 ادیسه فضایی و چنین گفت زرتشت 12 ص

دانلود مقاله مقایسه تطبیقی بین 2001 ادیسه فضایی و چنین گفت زرتشت

اختصاصی از رزفایل دانلود مقاله مقایسه تطبیقی بین 2001 ادیسه فضایی و چنین گفت زرتشت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله مقایسه تطبیقی بین 2001 ادیسه فضایی و چنین گفت زرتشت


دانلود مقاله مقایسه تطبیقی بین 2001 ادیسه فضایی و چنین گفت زرتشت

 

مشخصات این فایل
عنوان: مقایسه تطبیقی بین 2001 ادیسه فضایی و چنین گفت زرتشت
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 12

این مقاله درمورد مقایسه تطبیقی بین 2001 ادیسه فضایی و چنین گفت زرتشت می باشد.

خلاصه آنچه در مقاله مقایسه تطبیقی بین 2001 ادیسه فضایی و چنین گفت زرتشت می خوانید :

هال هنگامی که به قصد دیو و فرانک برای نابودی خویش پی می‌برد، از آنها کین گرفته، انتقام می‌ستاند. کین از مفاهیم اساسی در تعریف  اراده‌ی واکنشگر و نفی کننده است و رها شدن از کین به منزله‌ی پلی به سوی ابرانسان است. دشمنی کین با گذرایی زمان است، روح کین ازآنکه نمی‌تواند در برابر گذرایی زمان بایستد با آن دشمنی می‌کند و این دشمنی با هر آنچه از این گذرایی متاثر است نیز می‌باشد وتمام اموری که زمانی و زمینی‌اند باید خوار و نادیده انگاشته شوند برای همین امر مثالی به جای امر زمانی نشانده می‌شود و هر باشنده‌ایی تا نیستی تنزل می‌یابد (فضا نوردانی که به خواب مصنوعی رفته‌اند). هال موجودی مثالی است که چیزی ازاو پنهان نمی‌ماند بر تمام سفینه کنترل دارد و انسان‌ها هدایت خود را به او سپرده‌اند از این رو است که با اراده‌ایی که بر ضد فرمانبرداری باشد و یا همان اراده‌ی معطوف به خودآفرینندگی دشمنی می‌کند. «روح کین دوستان من این است، بهترین چیزی که بشرتا کنون اندیشیده است وهرکجا که رنج درکاربوده است کیفررا نیزدرکارآورده اند.» هال درفیلم روح کین است و دیو تنها زمانی معبری به سوی ابرانسان شد که برهال غلبه نمود. یا امر زمانمند و زمینی را که همان اراده‌ایی است که گذرایی را دیر پا میکند، به جای آن نشاند.
«رستن ازکین پلی است به سوی برترین امید های من ورنگین کمانی از پس توفانهای دراز»
هال دلقک نیزاست، تصویری ناجورو بیشباهت از«اراده ی معطوف به قدرت» نشان دلقک بودن اودردوصحنه تصویرشده است، هنگامیکه فرانک رابه اعماق فضا پرتاب می کند وزمانی که توسط دیوازکار میافتد. صحنهی پرتاب وکشته شدن فرانک برگرفته ازصحنه ی بندبازی کتاب است، بندبازیکه قراراست فاصله ی میان دو برج را طی کند، به دلیل لودگی دلقکی که می خواهد از روی اوبجهد به زمین فرو می افتدوکشته می گردد.
«دراین میان بندبازکارخویش آغاز کرده بوداو ازدریچه ای بیرون آمده بود و بند را می نوردید .... دریچه دیگربارگشوده شد  وکسی با جامه ای رنگارنگ مانند دلقکان بیرون جست... با صدای  هولناکش فریادبرداشت، تو رااینجا میان برج ها چه کار جای تو توی برج است باید آنجا زندانی ات کنند که راه بهتر از خود رابسته ای آنگاه غریوی دیوآسا برکشید وازفرازآن که بر سرراه اش بود جهید. آن دیگری که رقیب را اینگونه پیروزدید...چون گردبای به ژرفا فروافتاد  »

هال خودرابهترازانسانها می داند ومی خواهد هرآن چیزی راکه سد راهش شود را از میان بردارد، خروج فرانک ازکپسول برای تعمیر آنتن، همانند خروج بندباز از برج است ، صحنه به گونه ای است که انگاربرروی بندی نامرئی حرکت می کند و درنهایت نیز توسط کپسول و به فرمان هال به اعماق فضا درمی غلتد. فرانک همان بندبازاست چون مانند شخصیت کتاب تنها کسی است که درراه حرفه ی خود نابود می شود، زرتشت بربالین بندبازمی گوید:
«تو خطرراپیشه ساختی ودراین چیزی نیست که سزاوارسرزنش باشد، حال ازراه پیشه ات فنا می شوی ومن تورا درگورخواهم کرد.»
همان گونه که زرتشت بربالین بندبازحاضر می شود واو را بردوش گرفته وبا خود می برد دیو به تعقیب جسم دوست خویش در فضامی رود و اورا از فضا می گیرد. درکتاب، دلقک به نزد زرتشت می آید وازاو می خواهد که از شهرخارج گردد درغیر این صورت او راهم خواهد کشت، هال نیزدیوکه جنازه ی فرانک در دستش بود رابه سفینه راه نمی دهد، زرتشت در نهایت می فهمد که برای پیروزی آموزه هایش به یاران مرده احتیاج ندارد و به این دلیل جسد بندباز را ترک می کند، دیو نیز می داند که با وجود جسد دوستش ورود به سفینه و شکست هال غیر ممکن است برای همین جسم او را در فضا رها می کند.پس از آنکه دیو وارد سفینه می شود و در زمانی که مشغول از مدارخارج کردن هال است، هال کم کم تمام ارزش خود را از دست می دهد و مضحکه وارترانه ی « من نیمه دیوانه ام» را می خواند.

دیو، زرتشت و ابرانسان وانسانی است که می خواهد نابود شود. او قانون شکن و آفریننده است، آموزاننده ی بازگشت جاودان، شیرو کودک است. فراسوی واپسین انسان، انسانی سربر می آورد که می خواهد نابود شود، او آری- گو به ارزش های جدید است و دربازگشت جاودان ابرانسان از او زاده می شود. ابرانسان ازانسانیت معاصر و پیشین فراترمی رود. او هال را که دربردارنده ی همه ی ارزشهای موجود است ازمیان می برد، به توصیه ی او برای صرف نظر کردن ازقصدش بی توجه است زیرا به قیمت نابودی خویش نیزهال را ازمیان خواهد برد. پس از هال در مسیربازگشت جاودان وسفر به بی کرانگی می افتد. در بدو ورودش وارد فضایی به سبک باروک می گردد زیرا«تنها هنرمندان هستند که به ما چشم و گوش عطا کرده اند تا خود را... ساده شده و تغییرشکل یافته بنگریم تا آن قهرمانی را که درشخصیتهای روزمره پنهان است کشف کنیم.» صحنه ی بازگشت دیو به خانه برگرفته از بخشهای سایه، نیم روز و شام آخر است. دراین قسمت دیو در سه زمان نشان داده شده است، بدو ورود که لباس فضا نوردی به تن دارد، دوران پیری که درلباس خانه است و در نهایت دربستر. سایه ی زرتشت در کتاب نشانی از زمان گذشته است و در فیلم به صورت دیو در لباس سفر. زرتشت متوجه می شود که سایه ای از پی اش روان است، یکباره باز می گردد و خود را با سایه ی خویش مواجه می بیند سایه می گوید:
« من آن آواره ام که تا کنون در پس پاشنه ی تو بسی گام زده است همیشه در راه بوده ام اما بی هدف و نیز بی سامان چندان که به راستی ازآن یهودی جاودانه سرگردان چیزی کم ندارم... هان آیا همیشه باید در راه بود؟... بی آرام؟ از جا ی بر کنده؟... کجاست سامان من؟»
 دیو چون آواره ایی لباس فضانوردی بر تن دارد و کپسول سفرش هنوز درگوشه ی اتاق قرار دارد، در مقابل دیو در زمانی دیده می شود که لباس خانه به تن کرده و شام می خورد. در کتاب پس از بخش سایه، نیمروز است یعنی زمانی که سایه ناپدید شده است، «زرتشت دوید ودوید و دیگر کسی را نیافت و تنها بود و دیگر بار خود را یافت و از تنهایی خویش لذت برد و آنرا جرعه جرعه نوشید و به چیزهای خوب اندیشید، ساعتها. اما نزدیک ساعت نیمروز، چون خورشید درست بر فراز سرزرتشت ایستاد، به کهن درختی خم اندرخم و گره درگره رسید» در برابر دیو هنگامی که شام می خورد تصویر درختی قرار دارد که تمثیلی از اراده ی پیروز دیو است.
«ای زرتشت در زمین چیزی شادی بخش  تر از اراده ی سرفرازو نیرومند نمی روید این زیباترین رستنی زمین است چنین درختی تمامی یک چشم انداز را می آراید.»
 در پایان دیو را می بینیم که در بستر مرگ به کودک تبدیل می شود، لوح چون زرتشت به استقبالش می آید وابرانسان ازاو زاده می گردد. در کتاب نیز زرتشت غار خویش را برای جستجوی فرزندانش ترک می‌گوید.
«باری شیر آمده  فرزندان نزدیکند. زرتشت رسیده گشته است. ساعت من فرا رسیده است... چنین گفت زرتشت. وغار خویش را ترک گفت، رخشان نیرومند به سان خورشید بامدادی که از پس کوه های تاریک سربرزند.» 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مقایسه تطبیقی بین 2001 ادیسه فضایی و چنین گفت زرتشت

تحقیق در موردمقایسه تطبیقی بین 2001 ادیسه فضایی و چنین گفت زرتشت

اختصاصی از رزفایل تحقیق در موردمقایسه تطبیقی بین 2001 ادیسه فضایی و چنین گفت زرتشت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در موردمقایسه تطبیقی بین 2001 ادیسه فضایی و چنین گفت زرتشت


تحقیق در موردمقایسه تطبیقی بین 2001 ادیسه فضایی و چنین گفت زرتشت

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه13

مقایسه تطبیقی بین 2001 ادیسه فضایی و چنین گفت زرتشت

مقدمه: دغدغه‌ی این نوشتار یافتن روابطی است که اثر کوبریک،2001 ادیسه‌ی فضایی، را درمناسبتش با چنین گفت زرتشت نیچه جای می‌دهد. دراین راستا از پنجمین نوع از نقد فرامتنیت ژنت، بیش متنیت، استفاده شده است. ازاین منظرچنین گفت زرتشت نیچه یک بینامتن و یا اگر بخواهیم ازاصطلاح ژنت استفاده کنیم، یک پیش متن برای 2001 ادیسه‌ی فضایی، ساخته‌ی کوبریک است. کوبریک از رمزگان‌های موجود در ژانرعلمی تخیلی به سوی عناصر با معنایی ازچنین گفت زرتشت حرکت کرده است، به بیان دیگر او با بهره برداری نشانه شناسانه ازساختار پیش متن، و انتقال و جایگشت عناصرآن، به روابط دلالتی جدید دست یافته است.

در میان تمام آثار نیچه، چنین گفت زرتشت، اثری است که بیش از سایرین ازصحنه پردازی‌های ادبی بهره برده است و کوبریک علاوه بر استفاده از صحنه‌ها

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در موردمقایسه تطبیقی بین 2001 ادیسه فضایی و چنین گفت زرتشت