رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد شهادت در امور معنوی و کیفیری

اختصاصی از رزفایل تحقیق در مورد شهادت در امور معنوی و کیفیری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد شهادت در امور معنوی و کیفیری


تحقیق در مورد شهادت در امور معنوی و کیفیری

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:42

 

  

 فهرست مطالب

 

شهادت در مذهب یهود

 

شهادت درحقوق روم

 

شهادت در حقوق ایران باستان

 

شهادت در حقوق فرانسه

 

شهادت و شرایط آن

 

1-فهم

 

2-خیال

 

3-حواس

 

تخیل

 

حواس

 

1-خطاهای فهم.

 

2-خطاهای تخیل.

 

3-خطاهای حواس.

 

4-خطاهای تمایلات.

 

5-خطاهای نفسانیات و یا شهوات.

 

عوامل مؤثر در پیدایش شهادت

 

خطاها و اشتباهات

 

 

 

 

 

 

انتقال حقیقت امری از ناحیه فردی که آنرا دیده و شنیده باشد به فرد دیگری که آنرا ندیده نشنیده است شهادت گویند.

پس شهادت عملی است که هر فردی حقیقت امری را نسبت بآن اطلاعات شخصی دارد گواهی داده و آنرا در معرض استفاده دیگران برای کشف حقیقت قرار میدهد.

انسان اولین طریقه اثبات دعوی را تمسک بگواهی گواهان قرار داده زیرا قبل از اختراع خط یگانه وسیلهای که برای اثبات دعوی و یا دفاع از آن بکار میرفت استناد بشهادت شهود بود.

شهادت در مذهب یهود

در کیش یهود در امور قضائی برای شهادت شهود اهمیت زیادی قائل بوده و ابن هاعزرو هوشن میشپات که ناشرین شریعت کلیم بودند مقرراتی در قسمت شهادت شهود جمعآوری کرده و درتورات هم مسطور است که کلیه دعاوی مدنی و حقوقی از طریق شهادت صورت میگرفت وهیچ عقد و قراردادی بدون حضور گواه درباره طرفین نافذ و معتبر شناخته نمیشد ولی زنها مجاز نبودند که در امر شهادت دخالت نمایند و این عمل فقط بوسیله مردان صورت میگرفت.

شهادت درحقوق روم

درحقوق روم شهادت غیرمستقیم اعتباری نداشت شرط اصلی شهادت این بود که شاهد شخصاً ناظر واقعه باشد و آنرا دیده و یاشنیده باشد و شهادت واحد کافی برای اثبات امری در امور کیفری و مدنی نبود.

رومیها علاوه بر مردها بزنان نیز اجازه میدادند که در ادای شهادت شرکت نمایند.

شهادت در حقوق ایران باستان

در ایران باستان مزدکیها اعتماد زیادی باقوال هم کیشان خود داشته و یک ارزش استثنائی برای گفتار آنان قائل میشدند شهادت برادر را برای برادر دیگر و شهادت زن را برای شوهر بدون در نظر گرفتن درجه قرابت و خیشاوندی قبول کرده و بآن ترتیب اثر میداند. و طرز استماع شهادت شهود بدین نحو بود که اول خواهان شهود خود را معرفی مینمود و برای اینکه شهادت مؤثر باشد عده شهود باید در حدود سه نفر بوده باشد ولی نسبت بهر دعوائی از نظر کمیت و کیفیت عده شهود بتفاوت روبه تزاید یا نقصان میرفت.

در اموریکه دربیابان یا صحرا واقع میشد بشهادت یکنفر اکتفا میکردند و تعداد شهود در امور دیگر بدوازده نفر میرسید واگر تعداد شهوده بعده کافی نبود کسری آنرا با ادای مراسم تحلیف از طرف شهود جبران مینمودند.

اگرخواهان که آنرا پوشینمال میگفتندشکایتی را نزد قاضی طرح مینمود و قاضی خوانده پوشینمال را احضار میکرد و خواهان تاموقع شب انتظار خوانده رامیکشید و دومرتبه خوانده از طرف داور یا قاضی احضار میشد تا اگر پس از گذشتن سه روز خوانده حاضر نمیشد یا از دادن پاسخ دعوا استنکاف مینمود هر روز از غیبت خوانده بمنزله یکشاهد بنفع خواهان تلقی میگردید.

شهادت در حقوق فرانسه

شارل ششم در نوامبر 1349 فرمانی صادر نمود وبافراد اجازه داد که در امور مدنی و کیفری شهادت دهند ولی ارزش شهادت زنان کمتر از شهادت مردان بود و روش قضائی آنان مبنی بر این بود که ارزش شهادت سه نفری را بری باشهادت دو مرد مینمود. یکی از صفات شهود در آندوره آزادی عمل بود و نیز گواهان بایستی متصف بحس شهرت وحسن اخلاق بوده باشند شهادت کنیزان وغلامان ومردان و زنان بدعمل و فاسد بهیچوجه مسموع نبود و بآن ترتیب اثر داده نمیشد در ژرمنها شهادت معمول و رایج بوده واصول و قواعدی نسبت به صلاحیت آنان وجود نداشت افارب و خویشاوندان اصحاب دعوی میتوانستند نسبت بآن امور شهادت شهود پرداخته ولی انجام این عمل را بیکی از مامورین ابلاغ و یا اجراء و یا صاحبان محاضر محول مینمودند.

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد شهادت در امور معنوی و کیفیری

دانلودمقاله مبانی شهادت زنان در شریعت اسلام

اختصاصی از رزفایل دانلودمقاله مبانی شهادت زنان در شریعت اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مبحث اول : مفهوم قاعده
گفتار اول : معنای لغوی قاعده
احمد بن خلیل فرهودی (175هـ.ق)، از یاران امام باقر(ع) و نویسنده العین ، اوّلین کتاب لغت نوشته شده در عرب ، درباره لفظ (قاعده) که از (قعود) به معنای نشستن برگرفته شده ، می نویسد: (قعد ، یقعد ، قعوداً ، خلاف قام… والمقعد والمقعده اللذان لایطیقان المشی… وقعده الرجل مقدار ما اُخذ من الأرض… و ذوالقعده اسم شهر کانت العرب تقعد فیه ثم تحجّ فی ذی الحجه.)
بنابراین ، (قعود) به معنای نشستن است و مرد و زن زمینگیر را (مُقعَد) و مقدار زمینی را که هرکس جا می گیرد ، (قِعدَه الرجل) گویند و چون عرب در ماه ذوالقعده می نشست (از حرکت باز می ایستاد) و در ذوالحجه به حج می رفت ، این ماه را (ذوالقعده) نامیدند.
بدین سان (قعود) توقف و رکون را نیز برمی تابد.کتاب لغت معجم الوسیط (از آخرین نوشتارها در باب لغت ) (قعود) را چنین معنی کرده است:
(قعد ـُـ قعوداً جلس من قیام… القاعد عن الأمر من لایهتمّ به أو یتراخی فی إنجازه وفی التنزیل العزیز: (لایستوی القاعدون من المؤمنین غیر اولی الضرر والمجاهدون فی سبیل الله) والمرئه التی انقطعت عن الولد أو عن الحیض او عن الزواج ، ج قواعد و فی التنزیل العزیز: (والقواعد من النساء) و القاعده من البناء أساسه.)
از این گفته نیز آشکار می شود که مفهوم (قعود) همان نشستن است و درباره کسی که از جنگ باز می ماند و سستی می کند ، یا زنی که از ازدواج و فرزنددار شدن فرو می ماند، به گونه مجاز به کار می رود. همچنین (قاعده) پایه ساختمان است که ساختمان را بر آن پی می ریزند.
لغویان و دایره المعارف نویسان ، بی توجه به کاربرد اصطلاح (قاعده) در علمی ویژه، آن را چنین معنی کرده اند: (القاعده = الضابط أو الأمر الکلّی ینطبق علی جزئیات ، مثل کلّ أذون ولود وکلّ صموخ بیوض) ؛ (قاعده)، همان ضابطه یا امر کلی است که بر جزئیات بار می شود [و با توجه به اصل لغت آن]، مانند: ظرفی ثابت که جزئیات و فروع در آن ریخته می شوند و قالب می پذیرند.
پس قاعده، قالب است و برای همین، از تهانوی آورده اند: (انها أمر کلی منطبق علی جمیع جزئیاته عند تعرف أحکامها منه)

 

 

 

گفتار دوم : تعریف و معنای اصطلاحی قاعده
این قاعده به این معنی است که هرگاه در طهارت ونجاست چیزی شک پیدا شود بدون اینکه از وضعیت سابق آن در مورد طهارت ونجاستش آگاهی وجود داشته باشد در این صورت قانون وقاعده شرعی حکم به پاکی آن چیز می کند .حال فرقی نمی‌کند که شک وشبهه در این باشد که آیا این شیء ذاتاً نجس یا نه مثلاً رنگ سرخی که بر روی لباس هست آیا خون هست که ذاتاً نجس می‌باشد یا چیز دیگری هست؟ ویا اینکه شبهه وتردید در این باشد که چیزی که ذاتاً پاک است ایا به سبب برخورد با شیء نجسی طهارت خود را از دست داده است یا نه مثلاً لباس پاکی که جایی از آن خیس شده است آیا آن قسمت خیس با جایی از بدن که خون خشک شده بر آن آن هست تماس یافته یا نه؟
در هر دو مورد قاعده طهارت جاری شده حکم به پاکی می‌شود. در نتیجه هم چیزی را که ندانیم از نجاسات هست پاک می‌دانیم مانند مثال اوّل و هم چیزی را که ندانیم نجس شده است پاک می‌دانیم .

 

 

 

 

 

مبحث دوم : معنای طهارت‏و بررسی منشا پیدایش مفهوم طهارت و نجاست در بین مردم
کلمه(طهارت- پاکی)که در مقابلش کلمه(نجاست - پلیدی)قرار دارد از کلماتی‏است که معنایش در ملت اسلام‏دایر است، و احکام و خواصی برای آنها تشریع شده، و قسمت‏عمده‏ای از مسائل دینی را تشکیل می‏دهد، و این دوکلمه به خاطر اینکه بسیار بر سر زبانهااست، حقیقتی شرعی و یا حداقل حقیقت متشرعه‏ای‏گردیده است که معنای این دو جور حقیقت در فن اصول بیان شده.
و اما معنای طهارت، چیزی است که همه مردم با وجوداختلافی که در زبانهایشان‏هست می‏دانند، و از همینجا باید دانست که طهارت از آن معانی است که اختصاص به یک‏قوم‏و دو قوم یا یک عصر و دو عصر ندارد، بلکه تمامی انسانها در زندگی خود با آن سروکاردارند.
چون اساس زندگی بر تصرف در مادیات، و بوسیله آنها رسیدن‏به هدفهای زندگی‏است، باید از مادیت استفاده کند تا به مقاصد زندگی خود برسد، آری انسان هرچه را که‏می‏خواهد و طبعش متمایل به آن می‏شود بدین جهت است که در آن فایده و خاصیتی سراغ‏دارد، و به خاطرآن فایده به سوی آن چیز جذب می‏شود، و از همه فوایدی که آدمی دارد، فایده‏های‏مربوط به تغذی و تولید دامنه‏دارتر است، و با خیلی چیزها سروکار دارد.
و این چیزهائی که مورد استفاده خوردن و تولید واقع می‏شود ، گاهی مورد هجوم‏ عوارضی واقع می‏شود ، که آن صفات رغبت انگیزش را که بیشتر رنگ و بو و طعم ‏است از دست‏می‏دهد، و دیگر انسان به آن چیزها رغبتی پیدا نمی‏کند، بلکه طبع انسان از آن متنفر می‏شود، آن‏حالت اولی طهارت، و حالت دومی نجاست، نامیده می‏شود پس طهارت و نجاست دو صفت وجودی است که در اشیا هست، اگر صفت اولی‏در چیزی وجود داشت، و مایه‏رغبت انسان در آن شد، آن چیز طاهر است و اگر صفت دومی پیدا شد، آن چیز پلید است.
و اولین باری که انسان متوجه این دو معنا شد، در محسوسات‏به آن برخورد، آن گاه آن دو را در معقولات هم استعمال کرد ، و لفظ در هر دو جور طهارت و نجاست ‏بکار برد، چه طهارت ونجاست مادی و محسوس، و چه طهارت و نجاست معنوی مثلا طهارت حسب و نسب،وطهارت در عمل، و طهارت در اخلاق، و عقاید، و اقوال، و نجاست در آنها.
این خلاصه گفتاری‏است که در معنای طهارت و نجاست از دیدگاه مردم باید دانست،کلماتی که بر طهارت و نجاست مادی و معنوی دلالت‏دارند، و اینکه اسلام هر دو قسم طهارت و نجاست را معتبرشمرده است
و اما نظافت، و نزاهت، و قدس، و سبحان ، الفاظی هستند که از نظر معنا با لفظ طهارت ‏نزدیکند ، چیزی که هست نظافت به معنای طهارتی است که بعداز پلیدی در چیزی حاصل‏می‏شود، (مثلا لباس بعد از شسته شدن نظیف می‏شود، و بهمین جهت)کلمه نظافت بخصوص‏در محسوسات استعمال می‏شود.
و اما کلمه(نزاهت)در اصل به معنای دوری بوده،و اگر در طهارت استعمال شود، بطور استعاره استعمال شده است.
و کلمه(قدس)و(سبحان)تنها مخصوص طهارت معنوی است.
و همچنین کلمات(قذارت) و(رجس) قریب المعنای باکلمه(نجاست)است.لیکن‏قذارت در اصل به معنای دوری بوده: مثلا می‏گفتند: (ناقه قذور)، یعنی شتری که،همیشه ازگله شتران دوری می‏کند، و یا می‏گفتند: (رجل قاذوره)یعنی مردی که به خاطر بد خلقیش بامردم‏نمی‏جوشد، و از مردم دوری می‏کند و حاضر نیست با آنان یک جا جمع شود، و(رجل‏مقذر)با فتحه میم، یعنی مردی که مورد نفرت و اجتناب مردم است.
و نیز می‏گفتند: (قذرت الشی‏ء)، و یا(تقذرت الشی‏ء)، و یا(استقذرت‏الشی‏ء)که‏در هر سه عبارت معنا این است که من از فلان چیز بدم می‏آید، و بنابر این‏استعمال قذارت درمعنای نجاست در اصل استعمالی مجازی بوده چون نجاست هر چیزی مستلزم آن است که‏انسان از آن دوری کند .
و همچنین کلمه(رجس)، و کلمه(رجز)به کسره را، وگویا اصل در معنای رجزهول و وحشت بوده، پس دلالت آن بر نجاست نیز به استعاره است.
و اسلام معنای طهارت و نجاست را معتبر شمرده، و همچنین‏طهارت و نجاست مادی ومعنوی هر دو را پذیرفته، بلکه در معارف کلیه و در قوانین مقرره نیز سرایت داده،بعضی قوانین راطاهر، و بعضی را نجس خوانده است . شریعت اسلام همچنین یک عده چیزهائی را نجس شمرده، مانندخون ، و بول ، وغائط ، و منی ، از انسان(و بعضی حیوانات) ، و پاره‏ای حیوانات زنده چون خوک، و حکم کرده‏به‏اینکه در نماز و خوردن و نوشیدن از آنها اجتناب شود و اموری را هم طهارت خوانده، مانندشستشوی جامه‏و بدن از نجاستی که به آنها برخورده که آن را طهارت خبیثیه خوانده، و طهارت‏با وضو و غسل آن طورکه در کتب فقهی شرح داده شده به دست می‏آید و آن را طهارت حدثیه‏خوانده است .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


مبحث سوم : تفاوتها و جایگاهها
گفتار اول : تفاوت میان قاعده و اصل
فقها در تفاوت قاعده فقهى و قاعده اصولى امورى را متعرض شده‏اند که با دقت در آن‏ها تعریف قاعده فقهى روشن مى‏شود. تفاوت‏هایى که ذکر شده عبارت است از:
1. مسئله اصول فقط حکم کلى یا وظیفه کلى را نتیجه مى‏دهد، ولى از قاعده فقهى حکم جزئى به‏دست مى‏آید.
2. استنتاج مسئله اصولى متوقف بر قاعده فقهى نیست، ولى قاعده فقهى در استنتاج از متون نیازمند مساله اصولى است.
3. اجراى قاعده اصولى از وظایف مجتهد است؛ زیرا ارتباطى به عمل عامى ندارد، ولى قاعده فقهى را عامى نیز مى‏تواند اجرا کند. شیخ اعظم انصاری در نخست گفتار استصحاب ، برای آن که روشن کند: استصحاب ، اصل اصولی است یا قاعده فقهی ، مسئله اصولی را ابزاری در دست مجتهد برمی شمرد که تنها مجتهد از آن بهره می برد و آن را به کار می گیرد ، اما قاعده فقهی را مجتهد و مقلد ، به کار می بندند و آن را بر مواردش بار می کنند. محقق نائینی نیز افزون بر یادکرد این نکته ، قواعد اصولی را کلی و عام برمی شمرد و آنها را واسطه در ثبوت احکام یاد می کند؛ چنان که ملاک مسئله اصولی نیز همین است. وی، کاربرد قاعده فقهی را در موارد جزئی و شخصی می داند، هرچند آن قاعده عام باشد.
4. قاعده اصولى اختصاص به باب یا موضوع معینى ندارد و همه موضوعات در ابواب فقهى را به حسب ذات شامل مى‏شود، ولى قاعده فقهى یا فقط به باب معینى اختصاص دارد، مثل قاعده طهارت یا اختصاص به موضوعات معین خارجى دارد هر چند در همه ابواب وجود داشته باشد، مثل قاعده لاحرج و لاضرر.
5 . مسأله یا قاعده اصولی کبرای قیاسی قرار می گیرد که از آن یک حکم کلی فرعی الهی به دست می آید. وقتی گفته می شود: مقدمه واجب، از مسائل اصولی است، یعنی مقدمه واجب، کبرای قیاسی است که از آن حکم کلی استنباط می شود. هر مقدمه واجب، واجب است، کبرای قیاسی ماست. در نتیجه وضو ، یا غسل که مقدمه نمازند واجب خواهند بود.
مرحوم محقق نائینی، این تفاوت را نمی پذیرد. معتقد است: قاعده فقهی نیز کبرای قیاس واقع می شود. منتهی حکمی که از مسأله اصولی به دست می آید، کلی، و آنچه از قاعده فقهی استنتاج می شود، جزئی است، گرچه موارد متعددی را شامل می گردد.
قاعده اصولی، ارتباط مستقیم با عمل مردم ندارد و شناخت آن، برای مکلف لازم نیست و این از وظائف مجتهد است؛ از این روی، در هنگام فتوا به آن اشاره نمی کند. ولی قاعده فقهی، به مکلف ارتباط دارد. بدین خاطر، وقتی حجیت قاعده ای از نظر مجتهد
تأیید شد، مکلف می تواند از آن بهره برد. قاعده فقهى، برزخى است‏بین قواعد عامه اصولى و احکام جزئى فردى. هرگونه پایه و اساس فقهى که احکام جزئى متعددى برآن اتکا یابد به عنوان قاعده فقهى قابلیت‏حضور در فقه را دارد. قاعده فقهى ممکن است صریحا از متن دینى معتبر اخذ شده‏باشد، مثل قاعده لاضرر، لاحرج و على الید و گاه از مجموعه ابواب فقهى اصطیاد مى‏گردد، مثل قاعده اتلاف یا قاعده «مایضمن بصحیحه، یضمن بفاسده‏» .
قاعده فقهى از جنبه‏هاى مختلف قابل تقسیم‏بندى است. براساس یکى از آن‏ها قاعده فقهى را به قاعده فقهى عام (قاعده‏اى که در ابواب مختلف فقه جارى است) مثل قاعده لاضرر و قاعده فقهى خاص (قاعده‏اى که به باب خاصى از ابواب فقه اختصاص دارد) تقسیم مى‏نمایند. قاعده خاصى گاهى مختص باب عبادات است مثل قاعده ی فراغ و تجاوز. گاهى به معاملات اختصاص دارد، مثل قاعده ما یضمن و گاه مختص معاملات به معناى اعم است، مثل قاعده طهارت. هم‏چنین گاهى قاعده فقهى براى کشف موضوعات خارجى اعمال مى‏گردد تا موضوع احکام معین شود ، مثل قاعده حجیت‏ بینه و قاعده ید.
اگر اسراف به صورت قاعده فقهى مطرح گردد اختصاص به باب خاصى در فقه ندارد بلکه در ابواب طهارت، زکات، جهاد، معاملات، صید و ذباحه، اطعمه و اشربه، احیاء موات و... جارى مى‏گردد.
4. ناگفته نماند که مشکلی با تفاوت گذاری یاد شده نخواهد ماند (اگر تفاوت گذاری پذیرفته شود)، اما بعضی تعبیرات که در تفاوت میان آن دو گفته شده، به گونه ای است که می توان آن را مخدوش دانست. برای نمونه: گفته اند که قاعده فقهی و مختص باب خاص است، اما قاعده اصولی عمومیت دارد . در حالی که پاره ای از قواعد فقهیه نیز عام است و شاید این تفاوت گذاری به تفاوت گذاشته شده میان قاعده فقهی و ضابطه فقهی برگردد. این تعبیر، در کلمات آخوند خراسانی در کفایه الاصول وجود دارد و کلمات مرحوم آقا ضیاء نیز استفاده می شود و مرحوم آیت الله صدر نیز بدان گرایش داشته است.
امام خمینی، در نخست بحث اصول، قاعده اصولی را آلت و وسیله ای برای استنباط احکام شرعی برشمرده، اما قواعد فقهی را مستقل یاد کرده است. همچنین ایشان در کتاب مناهج الوصول الی علم الاصول، علم اصول را چنین می شناساند:
(إنه هو القواعد الآلیه التی یمکن أن تقع کبری استنتاج الاحکام الکلیه الالهیه أو الوظیفه العلمیه … فتخرج بها القواعد الفقهیه: … فلا تکون آلیه بل استقلالیه.)
قاعده طهارت نیز با اصل طهارت یا اصاله الطهاره دارای اختلافاتی است . زیرا که قاعده طهارت، حکم اوّلی و واقعی است که یا از سوی شارع صادر شده و یا در کلام او مفروغ عنه فرض شده است در حالی که اصاله الطهاره، حکم ظاهری است و مرتبه اش هم از حکم واقعی، پسین تر است. یعنی وقتی نوبت به حکم ظاهری می رسد که پیش از آن شارع مقدس، به پاکی بعضی چیزها و به نجاست بعضی چیزهای دیگر حکم کرده باشد. در مرحله بعد، شک پیش آید که آیا برای فلان موضوع، شارع چه حکمی جعل کرده است؟ یا فلان چیز که حکم طهارت یا نجاست را داشته، و اکنون تغییر صفت یا تغییر حالت دارد، نجس است یا پاک؟

 


گفتار دوم : جایگاه قواعد فقهی بین فقه و اصول
قواعد فقهی ، چهره فقه را همیشه شاداب نگه می دارند، در هر حادثه نو پیدائی فقیه می تواند از آنها بهره برد و برای مردم، راه بگشاید. امامان شیعه(ع) افزون بر پاسخگویی به سؤالات حقوقی و اجتماعی شیعیان، با بیان قواعد کلی و ضوابط اساسی، آنان را در راهیابی به پاسخ صحیح سؤالاتی که در آینده مطرح می شود یاری و پایه های اجتهاد مستمر و پویا را طرح ریزی می کردند ، چرا که دنیای متحول و زندگی پرفراز و نشیب، مسأله آفرین است و مجتهد در گذر زمان، باید پاسخ درخور برای مسائل جدید بیابد. او، مرجع در حوادث واقعه است، نه حوادث و مسائل سابقه.
قواعد، استوانه اجتهادند، هم فقیه را در استنباط توانا می کنند و هم اجتهاد او را جهت می دهند. قواعد فقهی، نوعی از مسائل فقهی اند، ولی بسیار کلی که منشأ استنباط قوانین و احکام محدودتر واقع می شوند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   154 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله مبانی شهادت زنان در شریعت اسلام

جزوه طراحی اجزا ۲ دکترمسعود شریعت پناهی دانشگاه تهران

اختصاصی از رزفایل جزوه طراحی اجزا ۲ دکترمسعود شریعت پناهی دانشگاه تهران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

جزوه طراحی اجزا ۲ دکترمسعود شریعت پناهی دانشگاه تهران


جزوه طراحی اجزا ۲ دکترمسعود  شریعت پناهی دانشگاه تهران

این جزوه به صورت دست نویس می باشد.

این جزوه طراحی اجزا 2 دکتر مسعود شریعت پناهی دانشگاه تهران می باشد که به ارائه مباحث مطرح در این واحد درسی پرداخته است.

درس طراحی اجزا از مهمترین دروس کنکور ارشد رشته مهندسی مکانیک می باشد. این جزوه در 137 صفحه با کیفیت خوبی اسکن شده و امیدواریم در جهت کمک به شما عزیزان مورد استفاده قرار بگیرد.

شما دانشجویان عزیز با خواندن این جزوه و جزوه طراحی اجزا 1 دکتر مسعود شریعت پناهی تقریبا به تمام سوالات این درس در کنکور ارشد می توانید پاسخ بدهید.

(عکس صفحه اول جزوه را می توانید مشاهده کنید. ممکن است کیفیت این عکس پایین به نظر برسد اما فایل دانلودی از کیفیت مطلوبی برخوردار است.)


دانلود با لینک مستقیم


جزوه طراحی اجزا ۲ دکترمسعود شریعت پناهی دانشگاه تهران