رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایل حکایت معراج پیامبر

اختصاصی از رزفایل فایل حکایت معراج پیامبر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

فایل حکایت معراج پیامبر


فایل حکایت معراج پیامبر

حکایت معراج پیامبر

فرمت فایل: ورد

تعداد صفحات: 9

 

 

 

 

پیامبر(ص) فرمود: من در مکه بودم که جبرییل نزد من آمد و گفت: «ای محمد! برخیز». برخاستم و کنار در رفتم. ناگاه جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را در آنجا دیدم. جبرئیل، مرکبی به نام «براق» نزد من آورد و به من گفت: «سوار شو». بر براق سوار شدم و از مکه بیرون رفتم. به بیت المقدس رسیدم. هنگامی که به بیت المقدس رسیدم، فرشتگان از آسمان نزد من به زمین فرود آمدند و مرا به داشتن مقام و منزلت ارجمند در پیشگاه خداوند مژده دادند. آنگاه در بیت المقدس نماز خواندم...

یکی از معجزات علمی و عملی پیامبر اعظم(ص) که به تصریح قرآن کریم در سایه عبودیت آن حضرت رخ داده، «معراج» است که در اولین آیه سورة اسرا و آیات هشتم تا هجدهم سورة نجم می توان اشاراتی را دربارة آن مشاهده کرد. آغاز ماجرا در سورة اسرا چنین آمده است:

...

معراج در یک نگاه

روشنایی روز از صحنه گیتی رخت بر بسته و تاریکی شب، همه جا را فرا گرفته بود. مردم از کار و تلاش روزانه، دست کشیده و در خانه خود آرمیده بودند. پیامبر اسلام نیز می خواست پس از ادای فریضه، برای رفع خستگی در بستر آرام بگیرد. ناگهان صدای آشنای جبرئیل امین را شنید: «ای محمد! برخیز! با ما همسفر شو؛ زیرا سفری دور و دراز در پیش داریم


دانلود با لینک مستقیم


فایل حکایت معراج پیامبر

دانلود حکایت مدیریتی

اختصاصی از رزفایل دانلود حکایت مدیریتی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

متن حکایت

شاه عباس صفوی از وزیر خود پرسید: امسال اوضاع اقتصادی کشور چگونهاست؟

وزیر گفت: الحمدالله به گونه‌ای است که تمام پینه دوزان توانستندبه زیارت کعبه روند!ـ

شاه عباس گفت: نادان! اگر اوضاع مالی مردم خوب بود کفاشان می‌بایست به مکه می‌رفتند نه پینه دوزان!ـ

چون‌که مردم نمی‌توانند کفش بخرند ناچار بهتعمیر و وصله پینه‌اش می‌پردازند. در نتیجه وضع پینه‌دوزان رو به راه شده است

بررسی کن و علت آن‌را پیدا نما تا کار را اصلاح کنیم

حاشیه حکایت

یک - سازمان، به مثابه یک سیستم عمل می‌کند

سیستم مجموعه‌ای از اجزای به‌هم پیوسته است که برای کسب هدف مشترک فعالیت می‌کنند

معمولاً سیستم‌های بزرگ از تعدادی خرده سیستم یا اجزای کوچک‌تر تشکیل می‌شوند. در شناسایی و تحلیل مساله، باید سایر اجزای سیستم و اثرات متقابل آن را نیز در نظر گرفت

دو - در تحلیل شاخص مساله، باید جنبه‌های مختلف را بررسی کرد. گاه بهبود ناگهانی یک شاخص، بیان‌گر رشدهای سرطانی و ناموزون اجزای دیگر سیستم است

سه - در موضوع مساله یابی، شاخص مناسب می‌تواند در عین سادگی بیان‌گر وضعیت کل سازمانباشد

مساله چیست؟

ابهام ناشی از انباشتگی رویدادهای چندگانه که جریانی از داده‌های اطلاعاتی را به‌همراه دارد

سوالی که به دنبال جواب آن می‌گردیم

چیزی که از توان سازمان برای رسیدن به هدف می‌کاهد

یک وضعیت نامطلوب

.

فرایند منطقی حل مسأله

به فعالیت‌های گسترده‌ای که به‌منظور یافتن و اجرای راه حل برای اصلاح یک وضعیت نامطلوب انجام می‌شود، فرایند حل مسأله می‌گویند و منظور از آن یافتن جواب یا جواب‌هایی برای یک سؤال است

.

مراحل فرایند تصمیم‌گیری منطقی

همان‌گونه که شاه عباس به وزیر خود گفت: بررسی کن و علت آن‌را پیدا نما تا کار را اصلاح کنیم، پس از مرحله حل مساله، مرحله تصمیم‌گیری فرا می‌رسد و در برگیرنده چهار مرحله است

یک - شناسایی وضعیت

شناسایی وضعیت خود شامل پنج گام است: تعریف مسأله، شناسایی علت‌ها، تعیین اهداف و شاخص‌های تصمیم، جمع‌آوری و تحلیل اطلاعات در مورد مسأله

دو - یافتن و ساختن راه‌حل‌ها و آلترنانیوهای مختلف

سه - ارزیابی و انتخاب بهترین راه حل

چهار- تصمیم‌گیری، اجرای راه‌حل انتخاب شده و پی‌گیری

متن حکایت بخش پونتیاک شرکت خودروسازی جنرال موتورز، شکایتی را از یک مشتری با این مضمون دریافت کرد: «این دومین باری است که برایتان می‌نویسم و برای این‌که بار قبل پاسخی نداده‌اید، گلایه‌ای ندارم؛ چراکه موضوع از نظر من نیز احمقانه است! به‌هر حال، موضوع این است که طبق یک رسم قدیمی، خانواده ما عادت دارد هر شب پس از شام بهعنوان دسر، بستنی بخورد. سال‌هاست که ما پس از شام رای‌گیری می‌کنیم وبراساس اکثریت آرا، بستنی را انتخاب و خریداری می‌کنیم

این را گفتم که بگویم من به‌تازگی یک خودروی شورولت پونتیاک نو خریده‌ام و با خرید این خودرو، رفت و آمدم به فروشگاه برای تهیه بستنی دچار مشکل شده است ! لطفا دقت بفرمایید! هر دفعه که برای خرید بستنی وانیلی به مغازه می‌روم و به خودرو باز می‌گردم، ماشین روشن نمی‌شود؛ اما هر بستنی دیگری که بخرم ، چنین مشکلی نخواهم داشت! خواهش می‌کنم درک کنید که این مساله برای من بسیار جدی ودردسرآفرین است و من هرگز قصد شوخی با شما را ندارم. می‌خواهم بپرسم چطور می‌شود پونتیاک من وقتی بستنی وانیلی می‌خرم ، روشن نمی‌شود؛ اما با هر بستنی دیگری راحت استارت می‌خورد؟ مدیرشرکت به نامه دریافتی از این مشتری عجیب، با شک و تردید برخورد کرد؛ اماازروی وظیفه و تعهد، یک مهندس را مامور بررسی مساله کرد. مهندس خبره شرکت،شب هنگام پس از شام با مشتری قرار گذاشت. آن دو به اتفاق به بستنی فروشی رفتند. آن شب نوبت بستنی وانیلی بود. پس از خرید بستنی، همان‌طور که در نامه شرح داده شد، ماشین روشن نشد! مهندس جوان و جویای راه حل، 3 شب پیاپی دیگر نیز باصاحب خودرو وعده کرد. یک شب نوبت بستنی شکلاتی بود، ماشین روشن شد. شب بعد بستنی توت فرنگی بود و خودرو به‌راحتی استارت خورد. شب سوم دوباره نوبت بستنی وانیلی شد وبازماشین روشن نشد! به‌جای این که به فکر یافتن دلیل حساسیت داشتن خودرو به بستنی وانیلی باشدنماینده شرکت تلاش کرد با موضوع منطقی و متفکرانه برخورد کند. او مشاهداتی را از لحظه ترک منزل مشتری تا خریدن بستنی و بازگشت به ماشین و استارت زدن برای انواع بستنی ثبت کرد. این مشاهده و ثبت اتفاق‌ها و مدت زمان آن‌ها، نکته جالبی را به او نشان داد:

بستنی وانیلی پرطرفدار و پرفروش است ونزدیک در مغازه در قفسه‌ها چیده می‌شود؛ اما دیگر بستنی‌ها داخل مغازه و دورتراز در قرار می‌گیرند. پس مدت زمان خروج از خودرو تا خرید بستنی و برگشتن واستارت زدن برای بستنی وانیلی کم‌تر از دیگر بستنی‌هاست این مدت زمان مهندس را به تحلیل علمی موضوع راهنمایی کرد و او دریافت پدیده‌ای به نام قفلبخار(Vapor Lock) باعث بروز این مشکل می‌شود. روشن شدن خیلی زودخودرو پس ازخاموش شدن، به‌دلیل تراکم بخار در موتور و پیستون‌ها مساله اصلی شرکت، پونتیاک و مشتری بود حاشیه حکایت آیا همه حرف‌های مشتریان ما باید منطقی،اصولی و مرتبط با موضوع باشد؟

اگر مشتری چیزی می‌گوید که به نظر مسخره و بی‌ربط است، یا شکایتی عجیب را طرح می‌کند، چه برخوردی شایسته اوست؟مشتری بهترین راهنما و کمک ما در بهتر شدن محصول و خدمات بنگاه ماست. یک اتفاق نادر برای یک مشتری و پیام به‌ظاهر احمقانه او توانست روشنگر مسیر برای بهترین و زبده‌ترین مهندسان جنرال موتورز باشد

هنر خوب گوش دادن!

جز تفسیر سازمانی و کسب‌و کاری از موضوع که گفته شد، تفسیر دیگری هم می‌توان داشت و آن این‌که:

انسان‌ها، مخاطبان ما و کسانی که با آنان به‌نوعی در ارتباط هستیم، به زبان‌های مختلفی سخن می‌گویند و از ادبیات متفاوتی برای بیان کلام بهره می‌گیرند. اگر حرف‌شان را خوب گوش کنیم، می‌توانیم با توجه به لحن گفتار ایشان درک فراتری از آن‌چه می‌خواهندبه گوش ما برسانند، داشته باشیم، به‌ویژه آن‌که گاه خود نمی‌دانند چه می‌خواهند و چه باید بگویند

می‌توان از این دریچه به موضوع نگاه کرد که اینان انسان‌هایی هستند که به‌هر دلیل روی سخن به ما آورده‌، برای درمان آلامی یا درد دلی، هم‌کلام ما شده‌اند. شاید بتوان کاری کرد

باید هنر خوب گوش دادن و شنیدن، صبر، مناعت طبع و سلامت نفس را در کنار انگیزه خدمت در هم آمیخت؛ البته اگر باشد.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود حکایت مدیریتی

پاورپوینت حکایت های مدیریتی

اختصاصی از رزفایل پاورپوینت حکایت های مدیریتی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت حکایت های مدیریتی


پاورپوینت حکایت های مدیریتی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 فرمت فایل:powerpoint (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد اسلاید:21

مشاور پیر

یک مشاور می‌میرد و در آن دنیا در صفی که هزاران نفر جلوی او بودند برای محاسبه اعمالش می‌ایستد. اندکی نگذشته بود که فرشته محاسب میز خود را ترک می‌کند و صف طولانی را طی کرده و به سمت مشاور می‌آید و به گرمی به او سلام کرده و احترام می‌گذارد. فرشته، مشاور را به اول صف برده و او را بر روی مبل راحتی کنار میزش می‌نشاند.

مشاور می‌گوید: "من از این توجه شما سپاسگزارم، اما چه چیزی باعث شده که این گونه با من رفتار کنید؟"

فرشته محاسب می‌گوید: "ما برای افراد مسن احترام ویژه‌ای قائل می‌شویم. ما یک پردازش اولیه بر روی تمامی کارنامه‌های اعمال انجام داده‌ایم و من ساعاتی را که شما به عنوان ساعات مشاوره برای مشتریان خود اعلام کرده‌اید جمع زدم. بر اساس محاسبه من، شما حداقل 193 سال سن دارید!"

بهشت و جهنم

فردی از پروردگار در خواست کرد تا به او بهشت و جهنم را نشان دهد

 خداوند دعای او را مستجاب کرد

 در عالم شهود او  وارد اتاقی شد که جمعی از مردم در اطراف دیگ بزرگ غذا نشسته بودند
همه گرسنه نا امید و در عذاب بودند
هر کدام قاشقی داشت که به دیگ می رسید
ولی  دسته قاشقها بلند تر از بازوی آنها بود
به طوری که نمی توانستند قاشق را به دهانشان برسانند
عذاب آنها وحشتناک بود !


دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت حکایت های مدیریتی

گفتن حکایت دل 11 ص

اختصاصی از رزفایل گفتن حکایت دل 11 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

گفتن حکایت دل 11 ص


گفتن حکایت دل 11 ص

گفتن حکایت دل

1-درست ! خیلی عصبی، خیلی وحشتناک عصبانی من خواهم شد و هستم ،اما چرا شما می خواهید بگویید که من دیوانه هستم؟

بیمار چشمهایم تند است، مختل کننده نیست، خسته کننده نیست. در با همه حالتها (حس) از شنیدنیهای بحران است.

من شنیده بودم همه چیزها در بهشت و در زمین من چیزهای زیادی در جهنم شنیده ام. چگونه من دیوانه هستم ؟ هر کن! چگونه به سلامتی-چگونه به آرامی من می توانم به شما کل داستان را بگویم.

2-این غیرممکن است که از اول چگونه بگویم، نظر بدست آمده مغزم است، اما یکبار حامله شدم،آن شب من در روز و شب بود. هیچ هدفی وجود نداشت . هوس وجود نداشت . من پیرمرد دوست داشتم. او هرگز به من بی احترامی نمی کرد. او هرگز توهین به من نکرد. برای طلایش من هیچ آرزویی نداشتم. من فکر می کردم آن چشمش است بعد ان بود! او چشمی از یک گرکس-یک چشم آبی کمرنگ ،یک فیلم بالای آن داشت. هر وقت آن روی من می افتاد، خونم سرد جاری می شد، بنابراین  بوسیه درجه بندی خیلی بتدریج من ذهنم را آماده زندگی با آن پیرمرد می کردم و بنابراین خودم از چشم برای همیشه خلاص کردم.

3-حالا این نکته است .شما خیال می کنید من دیوانه هستم. مرد دیوانه هیچ چیزی نمی داند. اما شما باید مرا ببنید. شما باید ببنید چگونه عاقلانه من پیش می روم با چه احتیاطی- با چه پیشرنگری- با چه وانمودی من می خواهم کار کنم. من هرگز مهربانتر از پیرمرد در طول یک هفته قبل از اینکه بکشم او را نبودم.و هر شب ، حدود نیمه شب من درش را قفل کردم و باز گردم آن را ان او سپس وقتی من به اندازه سرم در را باز کردم و من فانوس را خاموش کردم.

همه بستند ، بستند، بنابراین هیچ نوری وجود نداشت. وسپس من به سرم فشار آوردم. او ، شما خواهید خندید و ببنید چگونه به حیله بازی من بر آن ضربه زدم. من آهسته حرکت کردم خیلی خیلی آهسته ، که حتی ممکن نبود خواب آن پیرمرد رامختل کند. آن برای من یک ساعت گرفته بود. تا حالا من میتوانستم ببینمش او در تختش خوابیده بود. ها ، آیا مرد دیوانه عاقل خواهد شد؟چه موقع سرم در اتاق خوب بود. اوه- با احتیاط- با احتیاط من نبودم، آن فقط لاغر تنهایی که پرتوروی چشم کرکسی افتاده است. من برای هفت شب طولانی در شب فقط در نیمه شب- اما من فهمیدم چشم همیشه بسته است و آن غیرممکن بود که کار کند برای آن نبود که پیرمرد کسی که مرامی رنجاند اما چشمهای شیطانی اش. هر صبح وقتی روز تمام می شود من جسورانه داخل چمبر می روم و با او صحبت می کنم، با اسم صدایش می کنم و او در شب می گذرد. بنابراین شما می بینید، او خیلی عمیق خواهد داشت. در واقع شک داشت که هر شب فقط ساعت 12 من در رویش نگاه می کردم در حالیکه اوخواب بود.


دانلود با لینک مستقیم


گفتن حکایت دل 11 ص

کتاب حکایت دولت فرزانگی

اختصاصی از رزفایل کتاب حکایت دولت فرزانگی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

کتاب حکایت دولت فرزانگی


کتاب حکایت دولت فرزانگی

نام کتاب: حکایت دولت فرزانگی

نویسنده: مارک فیشر

مترجم: گیتی خوشدل

 

 

داستان مربوط به جوانی 32 سالهاست که در یک شرکت تبلیغاتی کار میکند و به شدت از کارش بیزار و دلزده است و به دنبال راهی برای افزایش درآمد خود می باشد...

کتابی آموزشی و انگیزشی برای آنان که قصد فعالیت در شرکت های بازاریابی شبکه ای دارند


دانلود با لینک مستقیم


کتاب حکایت دولت فرزانگی