رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله در مورد مار (2)

اختصاصی از رزفایل مقاله در مورد مار (2) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

مار

مار، نوعی حیوان خزنده است که با حرکاتی خودش را با خزیدن به جلو می‌کشد.

مارها از رده سوسماریان (Sauropsid)، زیرردهٔ دوکاوان(Diapsida)، فرورده پولک ‌سوسمارشکلان(Lepidosauromorpha)، بالاراستهٔپولک‌سوسماران (Lepidosauria)، راستهٔ پولک‌داران(Squamata)،زیرراستهٔ ماران (Serpentes) است.

برای تماشای انواع مارها در برخی کشورها مکان‌های ویژه‌ای وجود دارد به نام مارسرا.

انواع مار

در جهان نزدیک به بیش از ۲۰۰۰ نوع مختلف مار وجود دارد که در خشکی و زیر زمین و در آب و گاهی هم بر روی درختان زندگی می‌کنند. این خزنده، تقریباً در همه جای کره زمین به جز مناطق قطبی و برخی جزیره‌ها، یافت می‌شود.

مارهای چمباته‌زن

مارهای چمباته زن بزرگ‌ترین مارهای دنیا هستند و شامل پیتونها و بواها می‌باشند. آنها غیر سمی هستند و حیوانات دیگر را با فشار دادن و له کردن از پا در می‌آورند. مارهای جمع شونده دور شکار خود می‌پیچند و بتدریج حلقه راتنگ تر می‌کنند تا حیوان خفه شود آنها نیز مانند مارهای دیگر قادر به جویدن نیستند و شکار خود رابه یکباره می‌بلعند.

مارهای زهری

حدود ۷۰۰ گونه از ۳۲۰۰ گونه مارهای دنیا زهری هستند و شامل چندین مار هستند که می‌توانند انسان را به هلاکت برسانند. یک مار زهری سم خود را از طریق نیشهایش که یا توخالیند و یا شیار دارند تزریق می‌کند. وقتی که زهر تزریق شد مار به انتظار می‌نشیند تا قربانیش قبل از بلعیده شدن بمیرد.

مارهای زهردار

با وجود فراوانی گونه‌های مار در جهان، فقط ۲۰ درصد از مارها، سمّی هستند که معمولاً با وجود نشانه‌هایی از قبیل دم نازک و وجود دو دندان تیز توخالی که در ابتدایش سوراخی دارد شناسایی می‌شوند و بقیه مارها غیرسمّی هستند. هم چنین از این ۲۰ درصد مارهای زهردار، فقط ۷۵ درصد آنها قادر هستند با زهرشان انسان را از پا درآورند. دندان‌های نیش مارهای زهری، در فک بالای دهان آنها قرار گرفته و با غده‌های سمّی که در سر مار قرار دارند در ارتباط هستند. با کشیدن دندان مار نمی‌شود برای همیشه با خیال آسوده از نیش مار زهری در امان بود چرا که دندان‌های نیش در دهان مارهای زهری مجدّداً رویش می‌کنند. مار زهری به کمک این نیش‌ها زهر را به بدن شکار خود تزریق می‌کند و این گونه می‌کوشد تا جانش را بگیرد یا حداقل او را ناتوان و بی‌هوش سازد تا با خیال راحت به خوردن گوشتش بپردازد. تمام مارهای زهری علاوه بر نیش، دندان نیز دارند. در نتیجه، تمام مارهای زهری علاوه بر نیش زدن گاز هم می‌گیرند.

مار زنگی

از نوع مار زنگی نزدیک به ۱۲ نوع مختلف در جهان وجود دارد. مارهای زنگی را از زنگوله‌ای که در ته دم خودشان دارند به راحتی می‌توان تشخیص داد. هر چند دم این مار طوری ساخته شده‌است که در هنگام حرکت و جنبیدن صدای زنگ درآید ولی با این وجود صدای اصلی زنگوله دم مار بر اثر لرزش دم توسّط خود مار، تنها زمانی انجام می‌پذیرد که مار از چیزی احساس خطر بکند.

افعی

افعی نیز که بیشتر در جنوب غربی آسیا یافت می‌شود، همانند مار زنگی است. هر دوی آنها علاوه بر آنکه مانند مارهای دیگر از جلو حرکت می‌کنند، قادر به حرکت از سمت پهلو نیز هستند. افعی‌ها تنها مارهای زهری در اروپا هستند.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد مار (2)

تحقیق و بررسی در مورد ضحاک مار به دوش

اختصاصی از رزفایل تحقیق و بررسی در مورد ضحاک مار به دوش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

ضحاک

ضحاک از پادشاهان اسطوره‌ای ایرانیان است. در شاهنامه پسر مرداس و فرمانروای دشت نیزه وران است. او پس از کشتن پدرش به ایران می‌تازد و جمشید را می‌کشد و بر تخت شاهی می‌نشیند. با بوسهٔ ابلیس، بر دوش ضحاک دو مار می‌روید. ابلیس به دست یاری او آمده و می‌گوید که باید در هر روز مغز سر دو جوان را به مارها خوراند تا گزندی به او نرسد.

و بدین‌سان روزگار فرمانروایی او هزار سال به درازا می‌کشد تا این که آهنگری به نام کاوه به پا می‌خیزد، چرم پارهٔ آهنگری‌اش ‌(درفش کاویانی‌) را بر می‌افرازد و مردم را به پشتیبانی فریدون و جنگ با ضحاک می‌خواند. فریدون ضحاک را در البرز کوه (دماوند) به بند می‌کشد.

ضحاک در اوستا

در اوستا، (یسنا ۷ -۹ ؛ یشت‌ها ۳۳ - ۳۴:۵ ؛ ۱۴: ۴۰ ؛ ۲۷:۱۹‌) ؛ ضحاک (در اوستا: اژی دهاک‌) اژدهایی سه سر است که ثریتونا (= فریدون‌) با او می‌جنگد. تنها در نوشته‌های پس از اوستا است که او را به شکل یکی از مردمان می‌بینیم.

در فرهنگ واژه‌های اوستا (بهرامی، احسان. فرهنگ واژه‌های اوستا. نشر بلخ.۱۳۶۹) واژهٔ دَهَه کَهَ برابر با ویران‌گر، نابود سازنده و واژهٔ دَهاکَه برابر با گزیدن، نیش زدن، اژدها و واژهٔ اژی دهاک برابر با مار نیش زننده، زهاک (ضحاک‌) آمده‌است. در پی نوشت واژهٔ اژی دهاک در فرهنگ واژه‌های اوستا می‌خوانیم:

«در شاهنامه، فردوسی او را یک مردی شناسانده که دو مار به انگیزهٔ بوسهٔ اهریمن از شانه‌هایش درآمده بود و سالیان دراز در ایران به ستم کاری و کشتار جوانان ایران و سود جویی ازمغز آنان برای خورش مارها ی روی شانه‌هایش می‌پرداخت تا سر انجام با رستاخیز کاوه آهنگر و فریدون پور آبتین، زهاک دستگیر و در دماوند زندانی گردید. واژهٔ اژدها یک واژهٔ اسطوره‌ای است و آن باید کوه آتشفشان ویرانگر و نابود کننده باشد.» (فرهنگ واژه‌های اوستا،بهرامی، احسان. به یاری فریدون جنیدی. ص ۷۱۰)

در اوستا چگونگی نبردهای ضحاک با سه دشمنش، آتش (آتَر)، جم (یمه‌)، و فریدون (ثری ایدون‌) گزارش شده‌است.

در اوستا ضحاک با پاژنام (ضفت‌) ثری زَفَن برابر با سه پوزه و سه دهن و ثری کَمِرِذ برابر با سه کله یا سر نیز آمده‌است.

در اوستا، یشت ۱۹-۳۷ چنین می‌خوانیم:

(فریدون‌) که کشت

(مار) زهاک سه پوزهٔ سه سر را

با شش چشم و هزار گونه دریافت (ادراک)، آن دیو بسیار توانای دروغگو را.

بر پایه گزارش اوستا، ضحاک مردی سه سر، سه پوزه و شش چشم و دارای هزارگونه چالاکی و از مردم بابل است، سرزمینی که ایرانیان طایفه‌ای عرب نژاد از ساکنان آنجا را تازی می‌نامیدند؛ نامی که بعدها به همه اعراب دادند. در اوستا همچنین آمده‌است که ضحاک درسرزمین بوری بر چکاد (قله‌) کوهی برای اَرِدویسوَر اَناهیتا، فدیه و پیشکش بسیار کرد و از وی خواست که او را یاری دهد تا هر هفت کشور را از آدمی تهی سازد ولی او خواهش او را برنیاورد. در آبان یشت، کردهٔ ۸ چنین می‌خوانیم:

۲۹

«اَژیدَهاکِ» سه پوزه در زمین «بَوری» صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او را پیشکش آورد...

۳۰

و از وی خواستار شد:

ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !

مرا این کامیابی ارزانی دار که من هفت کشور را از مردمان تهی کنم.

در اوستا زاده شدن فریدون ارمغانی است که به آبتین، پدر فریدون و در پی ساختن نوشابهٔ هوم برای دومین بار در جهان به دستش، به او داده شده‌است و همان گاه ارمغان پیروزی او بر اژی دهاک نیز داده شده‌است. در یسنا، هات ۹ چنین می‌خوانیم:

(۶)

ای هَوم ِ !

کدامین کس، دیگر باره در میان مردمان جهان استومند، از تو نوشابه برگرفت‌؟ کدام پاداش بدو داده شد و کدام بهروزی بدو رسید؟

(۷)

آنگاه هَوم ِ اَشَوَن دور دارنده مرگ، مرا پاسخ گفت:

دومین بار در میان مردمان جهان استومند، «آتبین» از من نوشابه برگرفت و این پاداش بدو داده شد و این بهروزی بدو رسید که او را پسری زاده شد:

«فریدون» از خاندان توانا...

(۸)

... آن که «اژی دهاک» را فرو کوفت ؛ [ اژی دهاک ] سه پوزه سه کله شش چشم را، آن دارنده هزار [ گونه ] چالاکی را،

آن دیو بسیار زورمند دروج را، آن دروند آسیب رسان جهان را، آن زورمندترین دروجی را که اهریمن برای تباه کردن جهان اشه، به پتیارگی در جهان استومند بیافرید.

همچنین داستان خواستار شدن فریدون از اهورامزدا پیروزی بر ضحاک را، در آبان یشت، کردهٔ ۸ چنین می‌خوانیم:

(۳۳)

فریدون پسر آتبین از خاندان توانا، در سرزمین چهار گوشهی وَرِنَ، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او را پیشکش آورد...

(۳۴)

و از وی خواستار شد:

ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !

مرا این کامیابی ارزانی دار که من بر «اَژیدهاک» - [ اژیدهاک ِ ] سه پوزهی سه کلهی شش چشم، آن دارندهی هزار [ گونه ] چالاکی، آن دیو بسیار آرزومند ِدروج، آن دُروَند ِ آسیب رسان ِجهان و آن زورمندترین دروجی که اَهریمن برای تباه کردن جهان ِاَشَه، به پتیارگی در جهان اَستومَند بیافرید - پیروز شوم و هر دو همسرش «سَنگهَوک» و «اَرنَوَک» را - که برازندهی نگاهداری خاندان و شایستهی زایش و افزایش دودمانند - از وی بِرُبایم.

(۳۵)

اَرِدویسوَر اَناهیتا - که همیشه خواستار زَور نیاز کننده و به‌ایین پیشکش آورنده را کامروا کند - او را کامیابی بخشید.

ولی پس از چیرگی فریدون بر ضحاک، اهورمزدا فریدون را از کشتن ضحاک بازداشت و گفت: «اگر تو ضحاک را بکشی زمین از باشندگان موذی و زیان آور پر خواهد شد.» پس فریدون ضحاک را به بند کشید و در غاری به چکاد دماوند بیاویخت.

درپایان زمان، ضحاک زنجیر خود را خواهد گسست و یک سوم از مردم و ستوران را نابود خواهد کرد. آن گاه اهورامزدا گرشاسب را از زابلستان برمی‌انگیزد تا آن نابکار را از میان بردارد. گمان می‌رود که داستان این نجات از خاطره هجوم مردمان سامی که پیش از به پادشاهی رسیدن مادها و هخامنشیان بارها به ایران حمله آوردند سرچشمه گرفته باشد. به گمانی دیگر، ممکن است این افسانه منشاء طبیعی داشته باشد، زیرا در روزگاران گذشته کوه دماوند آتش فشانی فعال بود که هرچند یک بار به خروش درمی‌آمد و رودهای گدازه از آن بسان مارهایی دهشتناک و آتشین سرازیر می‌شدند. داستان به بند کشیده شدن ضحاک در دماوند شاید هم زمان با فروکش کردن آتش فشانی‌های دماوند پیدا شده باشد. همچنان که هراس همیشگی از بند گسستن دوباره ضحاک نیز نشانی از نگرانی پیرامون فعالیت دوباره این آتش فشان دارد.

سبب آنکه فریدون ضحاک را نمی‌کشد در سودکار نسک چنین آمده‌است که چون فریدون چند بار کوشش به کشتن او می‌کند و زهاک از پای در نمی‌آید، سرانجام اهورامزدا به او پیام می‌دهد که زهاک نباید کشته شود زیرا با کشته شدن او هزاران جانور موذی مانند مار و عقرب و خزنده‌های زهر آگین از بدنش در جهان پراکنده خواهند شد. پس بهتر آنکه فریدون او را در کوهی به بند کشد.

ضحاک در نوشته‌های پهلوی

در نوشته‌های پهلوی چون بُن دهش ۶ -۳۱ او را گاه دهاک و گاه اژی دهاک می‌خوانند و تا آن جا پیش می‌رود که تا چهارده پشت او را بر می‌شمارد و سرانجام او را به اهریمن می‌رساند.

در نوشته‌های پهلوی، ضحاک با پاژنام (صفت‌) بیور اسب برابر با دارندهٔ هزار اسب (اسبان بسیار) نیز آمده‌است.

چگونگی برخاستن ضحاک در پایان زمان و نبرد او با گرشاسپ در اوستا نیامده‌است. برای آگاهی از چگونگی این نبرد و سرنوشت ضحاک باید به زند وهومن یسن نگاه کنیم. در آن جا چنین می‌خوانیم:

در هزارهٔ هوشیدر ماه ‌(دومین هزاره از سه هزارهٔ نجات بخشی جهان در جهان بینی زرتشتی‌) مردم در پزشکی چنان ماهر باشند و دارو و درمان چنان به کار آورند و برند که جز به مرگ دادستانی (مرگ مقدّر) نمیرند، اگر چه به شمشیر و کارد بزنند و کشند..... پس بی دینی، از روی کین برخیزد و به بالای آن کوه دماوند به سوی بیور اسب (ضحاک‌) رود و گوید: اکنون نُه هزار سال است، فریدون زنده نیست، چرا تو این بند نگسلی و بر نخیزی که این جهان پر از مردم است....... اژدها از بیم فریدون نخست آن بند را نگسلد تا آن که آن بد کار آن بند را وچوب را از بُن بگسلد. پس زور ِ دهاک افزوده شود، بند را از بُن بگسلد، به تازش ایستد (یورش آغاز کند)، همان جا آن بد کار را ببلعد و گناه را کردن را در جهان رواج دهد و بی شمار گناهِ گران کند. یک سوم از مردم و گاو و گوسپند و آفریدگان دیگر اهورامزدا را ببلعد و آب و اتش و گیاه را تباه کند.

پس آب و آتش و گیاه پیش اورمزد خدای به گِله ایستند و بنالند که فریدون را باز زنده کن تا اژدها را بکشد، چه اگر تو ای اورمزد این نکنی ما در جهان نتوانیم بود. آتش گوید روشنی ندهم، و آب گوید که روان نشوم، و پس من دادار اورمزد به سروش و ایزد نریو سنگ گویم که: تن گرشاسپ سام را بجنبانند تا برخیزد. پس سروش و ایزد نریو سنگ به سوی گرشاسپ روند، سه بار بانگ کنند، بار چهارم سام با پیروزگری برخیزد، به نبرد اژدها رودو او (اژدها) سخن گرشاسپ نشنود، و گرشاسپ گُرز پیروزگر بر سر اژدها بکوبد و او را بزند و بکشد. پس رنج و پتیاره از این جهان برود تا هزاره را به پایان رسانم. پس سوشیانس آفرینش را دوباره پاک بسازد و رستاخیز و تن ِ پسین باشد.

بر پایهٔ روایات کُهن پهلوی، پهلوانی که می‌تواند ضحاک را یکسره از بین ببرد، گرشاسب، پهلوان افسانه‌ای ایران است که در هزارهٔ چهارم، ضحاک را که بند گسسته و جهان را برآشفته‌است از پای در خواهد انداخت:

«در آن هزاره، ضحاک از بند برهد؛ و فرمانروایی بر دیوان و مردمان را فراز گیرد. چنین گوید که: «هر که آب و آتش و گیاه را نیازارد، پس بیاورید؛ تا او را بجویم.» و آتش و آب و گیاه از بدی که مردمان بر آنان کنند، پیش هرمزد شکوه کنند؛ و گویند که: «فریدون را برخیزان تا ضحاک را بکشد؛ چه اگر جز این باشد، به زمین نباشیم.» پس هرمزد با امشاسپندان به نزدیک روان فریدون رود. بدو گوید که: «برخیز و ضحاک را بکش!» روان فریدون گوید که: «من کشتن نتوانم. نزد روان سامان گرشاسب روید.» پس هرمزد با امشاسپندان به نزدیک روان سامان رود؛ سامان گرشاسب را برخیزاند؛ و او ضحاک را بکشد.» (روایت پهلوی، ترجمه مهشید میرفخرایی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی تهران، ۱۳۶۷، ص ۶۰‌)

ضحاک در شاهنامه فردوسی

چکیدهٔ گزارش شاهنامه :

دوران ضحاک هزارسال بود. رفته رفته خردمندی و راستی نهان گشت و خرافات و گزند آشکارا. شهرناز و ارنواز (دختران جمشید) را به نزد ضحاک بردند. در آن زمان هرشب دو مرد را می‌گرفتند و از مغز سرآنان خوارک برای ماران ضحاک فراهم می‌آوردند. روزی دو تن بنامهای ارمایل و گرمایل چاره اندیشیدند تا به آشپزخانه ضحاک راه یابند تا روزی یک نفر که خونشان را می‌ریزند، رها سازند. چون دژخیمان دو مرد جوان را برای کشتن آورده وبرزمین افکندند، یکی را کشتند ومغزش را با مغزسرگوسفند آمیخته و به دیگری گفتند که در کوه و بیابان پنهان شود. بدین سان هرماه سی جوان را آزاد می‌ساختند و چندین بُــز و میش بدیشان دادند تا راه دشتها را پیش گیرند. به گزارش شاهنامه اکنون کـُـــردان از آن نژادند.

داستان ضحاک با پدرش

ضحاک فرزند امیری نیک سرشت و دادگر به نام مرداس بود. اهریمن که در جهان جز فتنه و آشوب کاری نداشت کمر به گمراه کردن ضحاک جوان بست. پس خود را به شکل مردی نیک خواه و آراسته درآورد و نزد ضحاک رفت و سر در گوش او گذاشت و سخنهای نغز و فریبنده گفت. ضحاک فریفته او شد. آنگاه اهریمن گفت:«ای ضحاک، می‌خواهم رازی با تو درمیان بگذارم. اما باید سوگند بخوری که این راز را با کسی نگویی.» ضحاک سوگند خورد.

اهریمن چون بی بیم (مطمئن) شد گفت:«چرا باید تا چون تو جوانی هست پدر پیرت پادشاهی کند؟ چرا سستی می‌کنی؟ پدرت را از میان بردار و خود پادشاه شو. همه کاخ و گنج و سپاه از آن تو خواهد شد.» ضحاک که جوانی تهی مغز بود دلش از راه به در رفت و در کشتن پدر با اهریمن یار شد. اما نمی‌دانست چگونه پدر را نابود کند. اهریمن گفت:«اندوهگین مباش چاره این کار با من است.» مرداس باغی دلکش داشت. هر روز بامداد از خواب برمی‌خواست و پیش از دمیدن آفتاب در آن به نیایش می‌پرداخت. اهریمن بر سر راه او چاهی کند و روی آن را با شاخ و برگ پوشانید. روز دیگر مرداس نگون بخت که برای نیایش می‌رفت در چاه افتاد و کشته شد و ضحاک ناسپاس بر تخت شاهی نشست.

فریب اهریمن

چون ضحاک پادشاه شد، اهریمن خود را به صورت جوانی خردمند و سخنگو آراست و نزد ضحاک رفت و گفت:«من مردی هنرمندم و هنرم ساختن خورشها و غذاهای شاهانه‌است.»

ضحاک ساختن غذا و آراستن سفره را به او واگذاشت. اهریمن سفره بسیار رنگینی با خورشهای گوناگون و گوارا از پرندگان و چهارپایان، آماده کرد. ضحاک خشنود شد. روز دیگرسفره رنگین تری فراهم کرد و همچنین هر روز غذای بهتری می‌ساخت.

روز چهارم ضحاک شکم پرور چنان شاد شد که رو به جوان کرد و گفت:«هر چه آرزو داری از من بخواه.» اهریمن که جویای این زمان بود گفت:«شاها، دل من از مهر تو لبریز است و جز شادی تو چیزی نمی‌خواهم. تنها یک آرزو دارم و آن اینکه اجازه دهی دو کتف تو را از راه بندگی ببوسم.» ضحاک اجازه داد. اهریمن لب بر دو کتف شاه نهاد و ناگاه از روی زمین ناپدید شد.

روییدن مار بر دوش ضحاک

بر جای بوسهٔ لبان اهریمن، بر دو کتف ضحاک دو مار سیاه روئید. مارها را از بن بریدند، اما به جای آنها بی درنگ دو مار دیگر روئید. ضحاک پریشان شد و در پی چاره افتاد. پزشکان هر چه کوشیدند سودمند نیافتاد.

وقتی همه پزشکان درماندند اهریمن خود را به شکل پزشکی ماهر درآورد و نزد ضحاک رفت و گفت:«بریدن ماران سودی ندارد. داروی این درد مغز سر انسان است. برای آنکه ماران آرام باشند و گزندی نرسانند چاره آنست که هر روز دو تن را بکشند و از مغز سر آنها برای ماران خورش بسازند. شاید از این راه سرانجام، ماران بمیرند.»

اهریمن که با آدمیان و آسودگی آنان دشمن بود، می‌خواست از این راه همه مردم را به کشتن دهد و تخمهٔ آدمیان را براندازد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد ضحاک مار به دوش

پروژه بازی مار و پله سی شارپ

اختصاصی از رزفایل پروژه بازی مار و پله سی شارپ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
بازی مار و پله ، رقابت بین کاربر و کامپیوتر می باشد. هر کس عدد 6 بیاورد وارد بازی می شود. اگر روی پله بیافتد سعود می کند و اگر روی مار بیافتد سقوط می کند. بازی همراه با انیمیشن ساخته شده است بازی قابلیت حذف حریف را دارد و حریف بعد از حذف باید دوباره از اول شروع کرد در این بازی برای انیمیشن از تایمر استفاده شده است ...

دانلود با لینک مستقیم


پروژه بازی مار و پله سی شارپ

پروژه بازی مار سی شارپ

اختصاصی از رزفایل پروژه بازی مار سی شارپ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پروژه بازی مار سی شارپ


پروژه بازی مار سی شارپ

پروژه بازی مار سی شارپ در محیط ویژوال استودیو ۲۰۱۳ ساخته شده است. این پروژه برای دانشجویان مبتدی رشته نرم افزار و کلیه علاقمندان به سی شارپ می تواند مفید واقع شود.

برای ساخت این پروژه از تعدادی تصویر (picturebox) و تایمر ساخته شده است. نرم افزار با خواندن دکمه های فشرده شده توسط کاربر اولین تصویر را حرکت داده و بقیه تصاویر به تبع این عکس حرکت می کنند. در پروژه بازی مار سی شارپ برای حرکت دادن عکس ها از خاصیت location استفاده شده است.

در صورتی که تمایل داشته باشید پارسی پروژه در قبال دریافت مبلغ توافقی پروژه را به صورت آنلاین برای شما آموزش می دهد


دانلود با لینک مستقیم


پروژه بازی مار سی شارپ