رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود یروژه نظرگاه‌های فمینیستی درباره‌ی تولید مثل و خانواده

اختصاصی از رزفایل دانلود یروژه نظرگاه‌های فمینیستی درباره‌ی تولید مثل و خانواده دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 32

 

نظرگاه‌های فمینیستی درباره‌ی تولید مثل و خانواده

از نظر تاریخی، تعداد کمی از فلاسفه ای که از عدالت در حوزه ی عمومی سیاست دفاع کرده اند، در مورد عدالت در ساختار خانواده هم اظهار نظر کرده اند. به جای این، بیشتر آنها به خانواده به عنوان حوزه ای مجزا که باید از دخالت دولت برکنار بماند نگریسته اند.فضای خصوصی و فضای عمومی به دو حوزه ی مجزا تقسیم می شدند که اولی در دسترس اقدامات عمومی قرار نمی گرفت. آنجا که این فلاسفه قدرت خصوصی را در خانواده برحق و مشروع نمی دانستند، بسادگی از آن می گذشتند.

جان استیوارت میل در این میان یک استثنا بود. او در اثرش به نام «انقیاد زنان» اینطور اظهار نظر کرد که نابرابری زنان در خانواده با برابری آنان در اجتماع سازگار نیست. او می گوید: پیامدهای "خودپرستی، خودویژگی ناعادلانه" ای را در نظر بگیرید که در پسران ِ خانواده هایی که تحت تسلط مردانه اداره می شوند پرورانده می شود. به این صورت که "صِرف پسر بودن، حق برتری بر همه ی افراد متعلق به آن نیمه ی دیگر از بشریت را می دهد." (1988) . چگونه این نوع پسران می توانند به مردانی تبدیل شوند که با زنان بعنوان انسانهای برابرحقوق برخورد می کنند؟ متفکرین فمینیست این برخورد با مفهوم خانواده را بعنوان یک مفهوم متعلق به حوزه ی خصوصی و شخصی، گسترش بخشیده و تعمیق داده اند. در واقع، این فکر که "هر چیز خصوصی، یک موضوع سیاسی است" در مرکز افکار فمینیستی معاصر قرار دارد.

1- چرا خانواده، موضوع ِ بررسی اصول عدالت قرار می گیرد؟1.1 – خانواده یک نهاد سیاسی است. 1.2 – خانواده پیشرفت و تکامل شهروندان آینده را تحت تاثیر قرار می دهد.1.3 – خانواده، هم می تواند آزادی زنان را محدود کند و هم راه این آزادی را هموار کند.2 – ساختارهای خانوادگی چگونه باید مورد ارزیابی قرار بگیرند؟2.1 – ارزیابی بر اساس انتخاب.2.2 – ارزیابی بر اساس برابری.2.3 – منافع کودکان.3 – انتخاب تولید مثل. 3.1 – سقط جنین.3.2 – بارداری تجارتی (Commercial Surrogacy).4 – نتیجه گیری.

1 - چرا خانواده موضوع بررسی اصول عدالت قرار می گیرد؟

فمینیستها اینطور اظهار نظر می کنند که حوزه های به اصطلاح خصوصی خانواده یعنی امور جنسی و تولید مثل از سه نظر باید به عنوان بخشی از حوزه ی سیاسی قلمداد شوند و از نظر اصول عدالت مورد بررسی قرار یگیرند:

1 – خانواده یک نهاد سازماندهی شده ی "طبیعی" (natural) نبوده بلکه یک نهاد اجتماعی (social) است که با قوانین اجتماعی تنظیم می شود. بنابراین، دولت نمی تواند در امور خانواده دخالت نکند: تنها مسئله ای که باقی می ماند چگونگی و اساس این دخالت است.2- دولت منافع مهمی در پیشرفت و تکامل شهروندان آینده دارد.3- جدایی و تقسیم کار در خانواده های سنتی جلوی فرصتها، امکانات و آزادی های زنان را در فضای اجتماعی می گیرد.

بگذارید به ترتیب به هر کدام از این سه مبحث بپردازیم.

1.1– خانواده یک نهاد سیاسی استدیدگاه های سنتی به خانواده، به عنوان نهادی پیش-سیاسی (pre-political ) یا غیر سیاسی برخورد می کردند. برداشت پیش-سیاسی از خانواده از طرف آنهایی بود که اساس را بر واقعیتهایی زیست شناختی و روانشناختی می گذاشتند. آنها که برداشتی غیر سیاسی از نهاد خانواده داشتند اظهار می کردند که شرایط سیاسی مانند در تنگنا بودن، برخورد منافع و قدرت در قالب خانواده نمی گنجند. هر دو این پیش فرض ها مسئله برانگیز هستند و مورد انتقاد فمینیستی قرار گرفته اند.

1.1.1 - چرا خانواده یک نهاد پیش-سیاسی نیست؟

برای بسیاری از تئوری پردازان سنتی ِ موضوع خانواده، خود طبیعت، جدایی و تقسیم وظایف در درون خانواده را الزامی می کند. زنان بطور طبیعی خواهان داشتن فرزند و بزرگ کردن آنها هستند، در حالیکه مردان بطور طبیعی اینطور نیستند. (روسو 1979). بدین ترتیب یک پایه فیزیولوژیکی برای تفاوت جنسیت (gender ) وجود دارد: نقش مسلط زنان در بچه داری و کار خانگی سرنوشتی زیست شناختی (biologic ) برای آنان است.

فمینیستها سه پاسخ به این بحث داده اند.

پیروان نظریه سازنده گرایی اجتماعی (Social constructivists) هرگونه تفاوت فیزیکی یا روانی ماهَوی میان زن و مرد را که بتواند جایگاه متفاوت آنان را در خانواده توضیح بدهد، انکار می کنند. پیروان این نظریه در پی راههایی بوده اند که فرهنگ و جامعه از آن طریق حتی ظاهری ترین تفاوتهای میان زن و مرد را شکل داده اند. این دسته از فمینیستها برآنند که بسیاری از تفاوتهای میان مرد و زن که ادعا می شود موجب نابرابری هستند، در واقع باید به عنوان نتایج نابرابری در نظر گرفته شوند. برای مثال، آنها ادعا می کنند که ما نمی توانیم برداشت درستی از تفاوتهایی مانند بلندی قد و قدرت بیشتر جسمی میان مرد و زن داشته باشیم، بدون اینکه تاثیر رژیم غذایی، تقسیم کار و تمرینات فیزیکی را در نظر بگیریم. مورخین و مردم شناسان فمینیست در پی نشان دادن نقش مهم فرهنگ، دین و موقعیت طبقاتی در شکل دادن زندگی زنان بوده اند. (جون اسکات 1988).

فمینیستهای تفاوت گرا (Difference feminists ) وجود تفاوتهای ماهَوی زیست شناختی و روانشناختی میان مرد و زن را می پذیرند. ولی آنها در پی به چالش کشیدن مشکلات هنجاری و اجتماعی هستند که این تفاوتها می آفرینند. حتی اگر زنان بیش از مردان دارای طبیعت پرستارگرایانه (nurturing) باشند، یا اگر بیشتر در مورد روابطشان با دیگران حساس باشند، تاثیر این تفاوتها بستگی به ارزشگذاری ما دارد. (جیلیان 1982 و نودینگز 1986). بعنوان مثال اگر به کار پرورش کودکان بیشتر ارزش گذاشته شود، آنوقت باید دنیای کاری بگونه ای شکل بگیرد که زنان (و مردان) بتوانند وقت بیشتری را با فرزندانشان بگذرانند. یا اینکه ما باید به زنان (و مردان) برای کار ِ خانه و پرورش کودکان دستمزد پرداخت کنیم. فمینیستهای تفاوت گرا در پی شناساندن و ارزیابی دوباره ویژگی هایی هستند که بطور سنتی با زنان مربوط دانسته شده است. از دیدگاه اینان، تقسیم کار بر اساس جنسیت لزوما مشکل ساز نیست، تا وقتی که این تقسیم کار دواطلبانه باشد و به نقش مرد و زن ارزش لازم گذاشته شود. این


دانلود با لینک مستقیم


دانلود یروژه نظرگاه‌های فمینیستی درباره‌ی تولید مثل و خانواده

نظرگاه‌های فمینیستی درباره‌ی تولید مثل و خانواده

اختصاصی از رزفایل نظرگاه‌های فمینیستی درباره‌ی تولید مثل و خانواده دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 39

 

نظرگاه‌های فمینیستی درباره‌ی تولید مثل و خانواده

از نظر تاریخی، تعداد کمی از فلاسفه ای که از عدالت در حوزه ی عمومی سیاست دفاع کرده اند، در مورد عدالت در ساختار خانواده هم اظهار نظر کرده اند. به جای این، بیشتر آنها به خانواده به عنوان حوزه ای مجزا که باید از دخالت دولت برکنار بماند نگریسته اند.فضای خصوصی و فضای عمومی به دو حوزه ی مجزا تقسیم می شدند که اولی در دسترس اقدامات عمومی قرار نمی گرفت. آنجا که این فلاسفه قدرت خصوصی را در خانواده برحق و مشروع نمی دانستند، بسادگی از آن می گذشتند.

جان استیوارت میل در این میان یک استثنا بود. او در اثرش به نام «انقیاد زنان» اینطور اظهار نظر کرد که نابرابری زنان در خانواده با برابری آنان در اجتماع سازگار نیست. او می گوید: پیامدهای "خودپرستی، خودویژگی ناعادلانه" ای را در نظر بگیرید که در پسران ِ خانواده هایی که تحت تسلط مردانه اداره می شوند پرورانده می شود. به این صورت که "صِرف پسر بودن، حق برتری بر همه ی افراد متعلق به آن نیمه ی دیگر از بشریت را می دهد." (1988) . چگونه این نوع پسران می توانند به مردانی تبدیل شوند که با زنان بعنوان انسانهای برابرحقوق برخورد می کنند؟ متفکرین فمینیست این برخورد با مفهوم خانواده را بعنوان یک مفهوم متعلق به حوزه ی خصوصی و شخصی، گسترش بخشیده و تعمیق داده اند. در واقع، این فکر که "هر چیز خصوصی، یک موضوع سیاسی است" در مرکز افکار فمینیستی معاصر قرار دارد.

1- چرا خانواده، موضوع ِ بررسی اصول عدالت قرار می گیرد؟1.1 – خانواده یک نهاد سیاسی است. 1.2 – خانواده پیشرفت و تکامل شهروندان آینده را تحت تاثیر قرار می دهد.1.3 – خانواده، هم می تواند آزادی زنان را محدود کند و هم راه این آزادی را هموار کند.2 – ساختارهای خانوادگی چگونه باید مورد ارزیابی قرار بگیرند؟2.1 – ارزیابی بر اساس انتخاب.2.2 – ارزیابی بر اساس برابری.2.3 – منافع کودکان.3 – انتخاب تولید مثل. 3.1 – سقط جنین.3.2 – بارداری تجارتی (Commercial Surrogacy).4 – نتیجه گیری.

1 - چرا خانواده موضوع بررسی اصول عدالت قرار می گیرد؟

فمینیستها اینطور اظهار نظر می کنند که حوزه های به اصطلاح خصوصی خانواده یعنی امور جنسی و تولید مثل از سه نظر باید به عنوان بخشی از حوزه ی سیاسی قلمداد شوند و از نظر اصول عدالت مورد بررسی قرار یگیرند:

1 – خانواده یک نهاد سازماندهی شده ی "طبیعی" (natural) نبوده بلکه یک نهاد اجتماعی (social) است که با قوانین اجتماعی تنظیم می شود. بنابراین، دولت نمی تواند در امور خانواده دخالت نکند: تنها مسئله ای که باقی می ماند چگونگی و اساس این دخالت است.2- دولت منافع مهمی در پیشرفت و تکامل شهروندان آینده دارد.3- جدایی و تقسیم کار در خانواده های سنتی جلوی فرصتها، امکانات و آزادی های زنان را در فضای اجتماعی می گیرد.

بگذارید به ترتیب به هر کدام از این سه مبحث بپردازیم.

1.1– خانواده یک نهاد سیاسی استدیدگاه های سنتی به خانواده، به عنوان نهادی پیش-سیاسی (pre-political ) یا غیر سیاسی برخورد می کردند. برداشت پیش-سیاسی از خانواده از طرف آنهایی بود که اساس را بر واقعیتهایی زیست شناختی و روانشناختی می گذاشتند. آنها که برداشتی غیر سیاسی از نهاد خانواده داشتند اظهار می کردند که شرایط سیاسی مانند در تنگنا بودن، برخورد منافع و قدرت در قالب خانواده نمی گنجند. هر دو این پیش فرض ها مسئله برانگیز هستند و مورد انتقاد فمینیستی قرار گرفته اند.

1.1.1 - چرا خانواده یک نهاد پیش-سیاسی نیست؟

برای بسیاری از تئوری پردازان سنتی ِ موضوع خانواده، خود طبیعت، جدایی و تقسیم وظایف در درون خانواده را الزامی می کند. زنان بطور طبیعی خواهان داشتن فرزند و بزرگ کردن آنها هستند، در حالیکه مردان بطور طبیعی اینطور نیستند. (روسو 1979). بدین ترتیب یک پایه فیزیولوژیکی برای تفاوت جنسیت (gender ) وجود دارد: نقش مسلط زنان در بچه داری و کار خانگی سرنوشتی زیست شناختی (biologic ) برای آنان است.

فمینیستها سه پاسخ به این بحث داده اند.

پیروان نظریه سازنده گرایی اجتماعی (Social constructivists) هرگونه تفاوت فیزیکی یا روانی ماهَوی میان زن و مرد را که بتواند جایگاه متفاوت آنان را در خانواده توضیح بدهد، انکار می کنند. پیروان این نظریه در پی راههایی بوده اند که فرهنگ و جامعه از آن طریق حتی ظاهری ترین تفاوتهای میان زن و مرد را شکل داده اند. این دسته از فمینیستها برآنند که بسیاری از تفاوتهای میان مرد و زن که ادعا می شود موجب نابرابری هستند، در واقع باید به عنوان نتایج نابرابری در نظر گرفته شوند. برای مثال، آنها ادعا می کنند که ما نمی توانیم برداشت درستی از تفاوتهایی مانند بلندی قد و قدرت بیشتر جسمی میان مرد و زن داشته باشیم، بدون اینکه تاثیر رژیم غذایی، تقسیم کار و تمرینات فیزیکی را در نظر بگیریم. مورخین و مردم شناسان فمینیست در پی نشان دادن نقش مهم فرهنگ، دین و موقعیت طبقاتی در شکل دادن زندگی زنان بوده اند. (جون اسکات 1988).

فمینیستهای تفاوت گرا (Difference feminists ) وجود تفاوتهای ماهَوی زیست شناختی و روانشناختی میان مرد و زن را می پذیرند. ولی آنها در پی به چالش کشیدن مشکلات هنجاری و اجتماعی هستند که این تفاوتها می آفرینند. حتی اگر زنان بیش از مردان دارای طبیعت پرستارگرایانه (nurturing) باشند، یا اگر بیشتر در مورد روابطشان با دیگران حساس باشند، تاثیر این تفاوتها بستگی به ارزشگذاری


دانلود با لینک مستقیم


نظرگاه‌های فمینیستی درباره‌ی تولید مثل و خانواده

رویکردهای نظریه فمینیستی به ادبیات 23 صفحه + Doc

اختصاصی از رزفایل رویکردهای نظریه فمینیستی به ادبیات 23 صفحه + Doc دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

رویکرد فمنیستی نقد ادبی

در میان شیوه‌ها و رویکردهای نقد ادبی، فمنیسم نامی است که تنها در دو سه دهه‌ی اخیر بر سرزبان‌ها افتاده، با این همه چه بسا کنجکاوی‌های فراوانی را برانگیزد و مخصوصاً به شدت مستعد مجادلات دامنه‌دار رسانه‌ای و غیردانشگاهی نیز هست. اما با آن که هر جا به شیوه و زبانی از آن سخن هست؛ معرفی علمی و دانشگاهی آن با دشواری، ابهام و بدفهمی بی‌اندازه همراه است. از فمنیسم در جایگاه یک شیوه‌ی نقد ادبی به هیچ روی تعبیری واحد یا تا اندازه‌ای یگانه یافتنی نیست. از این فراتر اساساً شمار قابل توجهی از ناقدان و نگارندگان کتاب‌های نقد ادبی در معناداری سخن گفتن از چنین رویکردی از در انکار در‌می‌آیند، یا در میزان استقلال و اصالت آن به دیده‌ی تردید می‌نگرند.

مباحث این رویکرد چندان با جریان عام فمنیسم درآمیخته است که گاهی به نظر می‌رسد نقد ادبی فمنیستی تنها مجموعه‌ای از اشارات تلویحی و پراکنده‌ی مبارزان و اندیشگران فمنیست در لابه‌لای اعتراض‌ها، نقدها و آرمان‌های پرشمار و گونه گون است. حتی هنگامی که نویسنده‌ی زن برجسته‌ای چون ویرجینیا وولف خواست درباره‌ی مناسبات زن و داستان قلم بزند عملاً عمده‌ی حجم کتاب کوچکش، اتاقی از آن خود خواسته و ناخواسته به مسائل عمومی زنان و نگاه تاریخی به حضور و تحلیل زنان در عرصه‌ی زندگی و نه تنها داستان و ادبیات، معطوف شد.

بانوی نویسنده‌ی ممتاز دیگر، سیمون دوبوار هم در کتاب دراز دامن و نام‌آور جنس دوم برخلاف انتظار کمتر به نقد ادبی زنانه پرداخته است. حتی در بخش‌هایی، که مثلًا به برتون و استاندال یا شاعران و نویسندگان دیگر پرداخته می‌شود، ادبیات گویی محملی است برای فهم نگاه مردان و به طور کلی جامعه به زنان و ادبیات و بیشتر ابزار تحلیل است تا موضوع آن. اساساً بسیاری از چهره‌های نقد فمینستی از هواخواهان و حتی رهبران پرشور این جنبش هستند و به نظر می‌آید می‌کوشند ادبیات و نقد ادبی را در زمینه‌ای بسیار شامل‌تر ببیند، همین است که غالب بحث‌هایی که پیرامون این رویکرد نقد طرح می‌شود بیشتر به مقدمه‌پردازی بسیارطولانی در زمینه‌ی مسائل بسیار کلان مربوط به زنان توجه می‌کند مانند مذکر بودن تاریخ، جنس دوم بودن زنان، سیطره‌ی نگاه مرد سالار بر همه‌ی ساحات فرهنگ حتی زبان و مسائلی از این دست. چیزی که به هیچ روی در رویکردهای دیگر نقد ادبی مشهور نیست مثلا مرز میان جامعه‌شناسی یاروان‌شناسی با نقد جامعه‌شناختی یا روان‌کاوانه به سهولت قابل تشخیص است و در گزارش شیوه‌ی کار این نقدها الزامی به پرداختن به دانش‌های دامن‌گستر جامعه شناسی و روان‌شناسی نیست. اما فمنیسم در مفهوم عام خود، بسی بیش‌تر از نقد ادبی فمنیستی پریشان‌وار و سامان‌گریز و گونه‌گون است و مهم‌تر از همه آن که جریانی است که پیوسته روی در شدن دارد و هنوز در حال شکل‌گیری است بنابراین تحلیل آن از چشم‌اندازی فراگیر و شامل ممکن نیست.

در معرفی فمنیسم غالباً از آغاز به مخاطب هشدار می‌دهند که تعریف معین، ریشه‌شناسی روشن و روش‌شناسی ویژه‌ی این مفهوم، تقریباً معنای محصل و وجودخارجی ندارد. باید پذیرفت

«هیچ تعریف جامعه و واحدی از فمنیسم وجود ندارد، فمنیسم نه مادران بنیان‌گذار خود را می‌شناسد- مقایسه کنید با پدران مارکسیسم و روان‌کاوی که به ترتیب مارکس و فروید هستند- و نه روش‌شناسی خاص خود را دارد1»

اساساً شاید بهتر باشد دل به پیشنهاد هوشمندانه‌ی رامان سلدن بسپاریم و به جای آن که فمنیسم را یک نظریه یا حتی مجموعه‌ای از نظریه‌ها به شمار آوریم، آن را «گونه‌ای سیاست فرهنگی» قلمداد کنیم2. این سیاست فرهنگی که به هیچ روی سرشتی وحدت‌مدار و یک‌پارچه ندارد آشکارا ساز و کاری واکنشی دارد. بی‌هیچ مجامله و تعارفی فمنیسم بیش از آن که «چه می‌خواهم» باشد «نمی‌خواهم» است و اغلب رویکردی سلبی دارد تا ایجابی. شاید بتوان نقطه‌ی عزیمت فمنیسم را روی‌آور شدن به جامعه از رهگذار تأمل در امکانات و شرایطی دانست که بیشتر از زنان دریغ می‌دارند مثل امکان تحصیلات عالی، دست‌یابی به مشاغل برتر به ویژه مدیریت‌های کلان‌تر و حساس‌تر، آسان‌سازی انجام کارهای خانه به یاری تکنولوژی و ... .3

بدین سان فمنیسم به یک معنای البته بسیار دقیق، رویکردی جامعه‌شناختی است. همین‌جا باید یادآور شد که یکی از اساسی‌ترین دشواری‌های مطالعه‌ی فمنیسم و رویکرد نقد ادبی فمنیستی آمیختن آن با قلمروهای دیگر مخصوصا جامعه شناسی و روان شناسی است به ویژه نقد ادبی فمنیستی گاه شعبه‌ای از نقد جامعه شناختی، گاه نقد روان‌شناختی یا نقد پسا ساختارگرا به شمار رفته است و تبار آن را به آموزه‌های مارکس وانگلس، فروید و لاکان یا دریدا بازگردانده‌اند. البته این تنوع زاییده‌ی طبیعی گونه‌گونی گرایش‌های فمنیستی است. کوشش‌های فراوانی برای دسته‌بندی گرایش‌های فمنیستی صورت گرفته است اما هرگز به بخش‌بندی موجه و معتبری که پایان‌بخش نزاع‌ها باشد دست نیافته‌ایم. گاه از سه موج- اول، دوم و سوم- فمنیسم یاد می‌شود که بر پایه‌ی مقاطع زمانی ویژه‌ای است که به نظر می‌آید فعالیت فمنیسم در آن‌ها متمرکز بوده یا به گونه‌ای نقاط عطف به شمار می‌روند. البته در این بخش‌بندی تاریخی چون و چرای فراوان می‌توان کرد از جمله این که در فواصل این سه مقطع معین فعالیت‌های تأمل‌برانگیز کم نبوده است. برخی در برابر می‌کوشند بر پایه‌ی خانواده‌های نظری و نه تاریخی به گونه‌شناسی فمنیسم دست یازند. عده‌ای از سه دسته‌ی اصلی فمنیسم لیبرال، فمنیسم مارکسیستی یا سوسیالیستی و فمنیسم رادیکال سخن می‌گویند اما گاه آمیزه‌ای از این دسته‌ها را می‌توان سراغ کرد. همچنین برخی فمنیسم روانکاوانه، فمنیسم پسامدرن یا پساساختارگرا، فمنیسم سیاه فمنیسم همجنس‌گرا و چندی دیگر را بر این سه می‌افزایند که باز قابلیت ترکیبی این‌گونه‌های اخیر نیز می‌تواند گونه‌های تلفیقی نوینی را بیافریند.4


دانلود با لینک مستقیم


رویکردهای نظریه فمینیستی به ادبیات 23 صفحه + Doc

دانلود تحقیق مقایسه تطبیقی حقوق زن در اسلام و دیدگاه های فمینیستی

اختصاصی از رزفایل دانلود تحقیق مقایسه تطبیقی حقوق زن در اسلام و دیدگاه های فمینیستی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق مقایسه تطبیقی حقوق زن در اسلام و دیدگاه های فمینیستی


دانلود تحقیق مقایسه تطبیقی حقوق زن در اسلام  و دیدگاه های فمینیستی

تعریف مسأله و بیان سوالها:
خداوند متعال نوع انسان را از دو جنس مرد و زن آفریده و تفاوت در جنسیت را مایه بقای نوع انسانی قرار داده است. تفاوتهای جسمی و روحی - روانی زن و مرد ناشی از خلقت تکوینی آنهاست حکمت ها و مصلحت های خاص خود را دارد. این تفاوتها در بعد تشریحی، مسایل فقهی و حقوقی خاص و متفاوتی را برای هر دو جنس به دنبال دارد و باعث شده که احکام آنها در برخی موارد با هم مشابهت نداشته باشد.
دین مبین اسلام به عنوان آخرین دین الهی که بهترین و کامل ترین برنامه را برای سعادت دنیوی و اخروی انسان ارایه داده است برای زن و مرد هویتی واحد قایل است و تنها ملاک و معیار برتری هر یک از دو جنس را تقوی معرفی می کند.
و شخصیت انسانی آنها را واجد حقوق مساوی و مستعد رشد و کمال و تقرب به خداوند متعال می داند.
برای شناخت و درک صحیح مسایل فقهی و حقوقی زنان باید به ویژگیهای خاص تکوینی زنان در بعد روحی – روانی و جسمی توجه شود و سپس در مورد حضور متناسب زنان در عرصه های خانوادگی ،‌اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی و ... به قضاوت بنشینیم و گونه برداشت‌ها و تصمیم گیریهای ما در مورد زنان تناسبی با حقوق زنان نداشته ، دچار افراط و تفریط و چه بسا حقوق زن به نام تساوی حقوق یا دفاع از حقوق زنان پایمال شود یعنی همان کاری که در سده های اخیر در غرب صورت گرفته است.
فمینیسم یا زن سالاری افراطی از جمله جریانات دفاع از حقوق زنان در سده اهی اخیر به خصوص دهه 60 میلادی است. این طرز تفکر در اواخر قرن 18 در غرب شروع به شکل گیری کرد و به طور مشخص و سازمان یافته در چهارچوب یک نهضت سیاسی در سال 1848 شروع شد.
با دقت در دیدگاهها و عملکرد فمینیست ها که گاهی گرایش های افراطی نیز در پیش گرفته اند مشاهده می کنیم که آراء آنها ناشی از سیر تاریخی ستم به زنان در غرب بوده و این ستم باعث شده که جنبشی در دفاع از حقوق زنان در آن دیار شکل بگیرد و زنانی که تا کنون ستم می دیدند اکنون به شکل دیگری در قالب دفاع از حقوق زنان مورد ستم واقع شوند.
بنابراین سؤالاتی که این رساله در صدد پاسخ به آنهاست عبارتند از:
1- آیا اسلام معتقد به تشابه حقوق زن و مرد است؟
2- آیا بعضی از محدودیت های اسلام در مورد زنان مخالف حقوق زن است؟
3- آیا طبیعت و خلقت تکوینی زن اقتضای حقوق مشابه با مرد را دارد؟
4- زیربنای تفکر فمینیستی چیست؟
5- ادعای فمینیست ها در طرفداری از حقوق زنان تا چه اندازه با واقع مطابقت دارد؟
6- تمایلات نفسانی چه تأثیری در دیدگاههای فمینیستی داشته است؟
7- مطامع سوداگران سرمایه داری چه تأثیری در رواج تفکر فیمینستی داشته است؟
سابقه و ضرورت انجام تحقیق
در زمینه حقوق زن در اسلام و دیگر مکاتب از جمله مکاتب فمینیستی آثار زیادی نگاشته شدهاست که به بررسی برخی از مهمترین آنها می پردازیم:
از جمله این آثار کتاب «فمینیسم از نظر اسلام و دیگر ملل  است. این کتاب که در قالب یک رساله کارشناسی ارشد نوشته شده به بررسی حقوق زنان در حوزه های مختلف ابواب فقهی با توجه به دیدگاه مذاهب پنج گانه پرداخته است و نویسنده در آن سعی کرده است تمام حوزه هایی را که زنان در آن ذی حق هستند و شارع مقدس به حقوق آنان نیز توجه فرموده است نمایان سازد.
به نظر می رسد که محتوای کتاب با عنوانی که برای آن انتخاب شده تناسبی ندارد. زیرا در کتاب بیشتر به تفاوتهای فقهی و حقوقی زن و مرد از جنبه های مختلف پرداخته شده ولی اشاره ای به فمینیسیم که در واقع به جنبش زنان در غرب و خارج از حوزه اسلام است،‌نشده است. در فصل آ÷ر کتاب نیز دیدگاه برخی ادیان و ملل را در مورد زنان آورده است که هیچگونه تطابقی با آرای فمینسیتی در گذشته و حال ندارد و بسیاری از این دیدگاهها حتی در میان آن ملت ها و ادیان هم منشأ اثر نیست زیرا ،‌ با توجه به روی کارآمدن دیدگاههای فمینیستی قرون اخیر در غرب و فرهنگ جدایی دین از سیاست که پس از رنسانس در غرب شکل گرفت نگرش های لیبراستی،‌سکولاریستی، مارکسیستی و اومانیستی حاکم گشته است.
روی هم رفته رساله مذکور حاوی دیدگاهها و نگرش های امروزی در حوزه مسایل حقوقی زنان نمی باشد و نیاز به یک اثر جامع و مستقل و به روز وجود دارد تا دیدگاههای دین اسلام با مکاتب فمینیستی تطبیق داده شده و بسیاری از مسایل مبهم در مورد حقوق زنان پاسخ داده شود.
اثر دیگری که در این زمینه می توان نام برد «زن در اندیشه اسلامی » است. در این کتاب بیشتر به شخصیت زن، کمالات انسانی او، مشارکت زنان در اجتماع و مسئله حجاب و عفاف پرداخته شده است. هدف نویسنده ارایه تصویری صحیح از شخصت زن بوده است تا بر این اساس بتوان فرهنگ ها ، قوانین، آداب و رسوم و تلقی های موجود در مورد زنان را نقد کرد و در این راه از قرآن و سنت استفاده شده است. هر چند که نویسنده سعی کرده تصویری صحیح از زن در اندیشه اسلامی ارایه کند ولی به لحاظ مطالب مطرح شده از جامعیت لازم برخوردار نیست ضمن اینکه کار تطبیقی با حقوق زنان از دیدگاه مکاتب غربی و فمینیستی صورت نپذیرفته است و نیاز به نگارش یک اثر به روز و جامع و مستقل احساس می شود.
اثر دیگری که در این زمینه وجود دارد کتاب ارزشمند «نظام حقوق زن در اسلام » است.
در این کتاب شهید مطهری به رد دیدگاههای منفی در مورد دیدگاههای دین اسلام نسبت به آزادی و حقوق زنان می پردازند و به مباحثی استدلالی در خصوص تفاوتهای فقهی و حقوقی زنان با مردان در دین اسلام می پردازند در طول مباحث مطرح شده در این کتاب ایشان از کسانی که وضعیت طبیعی و فطری زنان را در مورد رعایت حقوق آنها مدنظر نمی گیرند انتقاد کرده و آن را موجب پایمال شدن حقوق زنان می دانند نه احقاق حق آنان. مطالب کتاب از غنای لازم برخوردار است اما در دهه های اخیر در مورد حقوق زنان مسایل جدیدی چه در قالب مکاتب فمینیستی و چه درقالب کنوانسیون ها و معاهدات بین المللی مطرح شده است که نیاز به یک کار تطبیقی را بیش از پیش ضروری می کند تا به بسیاری از ابهامات و شبهات پاسخ داده شود. بنابراین نیاز به یک به روزرسانی در این زمینه وجود دارد خصوصاً که در این کتاب به طور مشخص چیزی تحت عنوان فمینیسم و مکاتب منعشب شده از آن نیامده است.
اثر دیگر مقاله ای با عنوان «فمینیزم ، علیه زنان » است  است در این مقاله نویسنده به تشریح پنج شکل از تلقی های متفاوت از فمینیزم در غرب پرداخته است و سپس مبانی فلسفی و حقوقی فمینیزم را مورد نقد و بررسی قرار داده است. در این مقاله فقط به مبانی فمینیزم پرداخته شده و چیزی از حقوق زنان از دیدگاه اسلام و تطبیق آنها در این رابطه مطرح نشده است و به طور کلی نیاز به کاری گسترده تر و موشکافانه تر و تطبیقی بین دیدگاههای اسلام و فمینیزم وجود دارد که از حوصله این مقاله خارج بوده است.
 

 

 

شامل 16 صفحه Word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق مقایسه تطبیقی حقوق زن در اسلام و دیدگاه های فمینیستی

دانلود مقاله مقایسه تطبیقی حقوق زن در اسلام و دیدگاه های فمینیستی

اختصاصی از رزفایل دانلود مقاله مقایسه تطبیقی حقوق زن در اسلام و دیدگاه های فمینیستی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله مقایسه تطبیقی حقوق زن در اسلام و دیدگاه های فمینیستی


دانلود مقاله مقایسه تطبیقی حقوق زن در اسلام  و دیدگاه های فمینیستی

خداوند متعال نوع انسان را از دو جنس مرد و زن آفریده و تفاوت در جنسیت را مایه بقای نوع انسانی قرار داده است. تفاوتهای جسمی و روحی - روانی زن و مرد ناشی از خلقت تکوینی آنهاست حکمت ها و مصلحت های خاص خود را دارد. این تفاوتها در بعد تشریحی، مسایل فقهی و حقوقی خاص و متفاوتی را برای هر دو جنس به دنبال دارد و باعث شده که احکام آنها در برخی موارد با هم مشابهت نداشته باشد.

دین مبین اسلام به عنوان آخرین دین الهی که بهترین و کامل ترین برنامه را برای سعادت دنیوی و اخروی انسان ارایه داده است برای زن و مرد هویتی واحد قایل است و تنها ملاک و معیار برتری هر یک از دو جنس را تقوی معرفی می کند.

و شخصیت انسانی آنها را واجد حقوق مساوی و مستعد رشد و کمال و تقرب به خداوند متعال می داند.

برای شناخت و درک صحیح مسایل فقهی و حقوقی زنان باید به ویژگیهای خاص تکوینی زنان در بعد روحی – روانی و جسمی توجه شود و سپس در مورد حضور متناسب زنان در عرصه های خانوادگی ،‌اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی و ... به قضاوت بنشینیم و گونه برداشت‌ها و تصمیم گیریهای ما در مورد زنان تناسبی با حقوق زنان نداشته ، دچار افراط و تفریط و چه بسا حقوق زن به نام تساوی حقوق یا دفاع از حقوق زنان پایمال شود یعنی همان کاری که در سده های اخیر در غرب صورت گرفته است.

فمینیسم یا زن سالاری افراطی از جمله جریانات دفاع از حقوق زنان در سده اهی اخیر به خصوص دهه 60 میلادی است. این طرز تفکر در اواخر قرن 18 در غرب شروع به شکل گیری کرد و به طور مشخص و سازمان یافته در چهارچوب یک نهضت سیاسی در سال 1848 شروع شد.

با دقت در دیدگاهها و عملکرد فمینیست ها که گاهی گرایش های افراطی نیز در پیش گرفته اند مشاهده می کنیم که آراء آنها

شامل 17 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مقایسه تطبیقی حقوق زن در اسلام و دیدگاه های فمینیستی