رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تفسیر سوره نساء 158 ص

اختصاصی از رزفایل تفسیر سوره نساء 158 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 161

 

تفسیر سوره نساء

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِیآ أَیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذى خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْس واحِدَة وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِسآءً وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذى تَسآءَلُونَ بِه وَ الْاَرْحامَ اِنَّ اللّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقیباً (*)

به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر. اى مردم از پروردگارتان پروا کنید آنکه شما را از یک جان آفرید و همسر او را از او آفرید و از این دو، مردان و زنان بسیارى را پراکنده ساخت و از خدا پرواکنید آنکه به نام او از یکدیگر درخواست مى کنید و نیز درباره خویشاوندان بترسید. همانا خداوند بر شما

مراقب است (1) نکات ادبى1 ـ «بثّ» پراکنده ساخت ، منتشر کرد. «مبثوث» پراکنده.2 ـ «تسائلون» از یکدیگر درخواست چیزى مى کنید و این اشاره به درخواست و تقاضاى افراد از یکدیگر با سوگند دادن به خداست.3 ـ «الارحام» جمع رحم، خویشاوندان و از رحم زن مشتق شده، این کلمه عطف بر الله است و اتقوا بر سر آن نیز مى آید یعنى درباره خویشاوندان هم پروا کنید و بترسید.4 ـ «کان» در «کان الله» منسلخ از زمان است و براى تثبیت مطلب آمده است.5 ـ «رقیب» مراقب، نگهبان، مواظب و ناظر.تفسیر و توضیحآیه (1) بسم الله الرحمن الرحیم. یا ایها الناس اتقوا... : این سوره نیز مانند تمام سوره هاى قرآن بجز سوره توبه، با نام خدا آغاز مى شود خدایى که رحمان و رحیم است (تفسیر بسم الله در آغاز سوره حمد گذشت) نخستین جمله این سوره خطاب به عموم مردم چه مؤمن و چه کافر است و به مردم تذکر مى دهد که از پروردگارتان پروا داشته باشید و آنان را امر به تقوا مى کند. تقوا آن حالت خداترسى است که اگر در وجود انسان پیدا شود، او را از ارتکاب گناهان باز مى دارد. این حالت، رابطه انسان با خدا را محکم مى کند و انسان با داشتن روح تقوا، در تمام کارها خدا را در نظر مى گیرد و مطابق با رضایت او عمل مى کند و از انجام کارى که خشم خدا را بر انگیزد پرهیز مى نماید.طبق این آیه، دلیل اینکه انسان باید از خدا پروا کند و رضایت و خوشنودى او را بجوید، این است که خدا پرورش دهنده انسانهاست و هموست که انسانها را از نسل

یک نفر به وجود آورده که منظور حضرت آدم است و همسر او حوا را هم از او آفرید و از این دو نفر مردان و زنان بسیارى پدید آورد.پیش از آنکه درباره چگونگى خلقت آدم و حوا و تکثیر نسل آنها سخنى بگوییم، این نکته را یادآور مى شویم که کیفیت خلقت نوع بشر و تکثیر ذریه آدم و پدید آمدن انسانها از پدران و مادران بهترین وضعیت و حالت در ایجاد نوع بشر است خداوند با قرار دادن غریزه جنسى در نهاد آدمى و شدت علاقه اى که به او نسبت به جنس مخالف داده، کارى کرده است که به طور طبیعى و بدون احتیاج به امر تشریعى نسل بشر در روى زمین باقى مانده است هر چند که امر تشریعى به ازدواج نیز به صورت استحبابى وجود دارد ولى غریزه جنسى آنچنان نیرومند است که خود به خود و حتى در میان اقوام وحشى نیز تولید مثل وتکثیر نسل وجود دارد.بنابراین، خداوند با پدیدآوردن انسانها با این کیفیت مخصوص بالاترین حق را برگردن انسانها دارد و آن حق حیات است و به همین جهت لازم است که انسان از خدا پروا کند و تقوا داشته باشد و خوشنودى او را در کارهاى خود در نظر بگیرد.با توجه به متن قرآن و ظواهر آیات، شکى وجود ندارد که از دیدگاه قرآن نسل کنونى بشر به یک فرد به نام آدم مى رسد که خدا او را از خاک آفرید و از روح خود بر او دمید و او نخستین انسان روى زمین است که بدون پدر و مادر آفریده شده. تکامل نوع انسان از انواع دیگر حیوانات مانند میمون، مورد قبول متن قرآن و ظواهر آیات نیست و البته مى دانیم که این نظریه از سوى بعضى از دانشمندان علوم طبیعى نیز رد شده و فسیلها و اسنادى یافته اند که مخالف با این فرضیه است.مطلب دیگر اینکه طبق همین آیه، نسل بشر به یک تن مى رسد که همان آدم است و همسر آدم نیز از او به دنیا آمده. اکنون باید دید که منظور از این جمله چیست؟ و همسر آدم چگونه از خود آدم پدید آمده است؟ طبق بعضى از روایات، همسر آدم از دنده چپ آدم مخلوق شده و طبق بعضى از روایات دیگر، او پس از خلقت آدم از باقیمانده سرشت آدم آفریده شده است. البته در بعضى از آیات قرآنى هم آمده که خدا

از خود شما همسرانى براى شما آفرید (خلق لکم من انفسکم ازواجا) ولى این آیات مربوط به نسلهاى بعدى است و ناظر به جریان آدم و حوا نیست.اگر در سند روایاتى که به آنها اشاره شد تردید کنیم، باید بگوییم که ما از چگونگى خلقت حوا از آدم اطلاعى نداریم و فقط طبق آیه مورد بحث مى دانیم که حوا نیز از آدم آفریده شده است. و نسل بشر به یک نفر مى رسد که نام او آدم است.موضوع دیگرى که در اینجا قابل بررسى وتأمل است این است که از این آیه فهمیده مى شود که نسل بشر از آدم و همسر او ازدیاد پیدا کرده و مردان و زنان بسیارى در روى زمین پراکنده شده اند. در اینجا این سؤال پیش مى آید که فرزندان بلافصل آدم چگونه و با چه کسانى ازدواج کردند؟ و نسلهاى بعدى چگونه به وجود آمدند؟ از این آیه فهمیده مى شود که دختران و پسران آدم و حوا با یکدیگر ازدواج کرده اند و ازدواج خواهر و برادر یک حکم تشریعى و قراردادى است و این حکم در آن زمان نیامده بود و بعدها که نسل آدم تکثیر شد و نیازى به ازدواج خواهر و برادر نبود، این حکم از سوى خدا آمد و این هیچ گونه استبعادى ندارد. زیرا طبق نص صریح قرآن بعضى از ازدواجهاى حرام، قبلا حرام نبوده و در شریعت اسلام حرام شده است مانند جمع کردن میان دو خواهر که در شریعتهاى قبلى جایز بود و یک مرد مى توانست همزمان با دو خواهر ازدواج کند ولى در شرع اسلام این امر ممنوع شد و ازدواج با خواهر همسر حرام اعلام شد.این نشان مى دهد که حرام بودن ازدواج با بعضى از زنها یک مسأله قراردادى است و ممکن است بعضى از زنها در زمانى حلال باشند و در زمانى طبق مصلحت جدیدى که پیش مى آید حرام باشند. بنابراین نباید در


دانلود با لینک مستقیم


تفسیر سوره نساء 158 ص

تفسیر سوره جن 15 ص

اختصاصی از رزفایل تفسیر سوره جن 15 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

تفسیر سوره جن ( تفسیر المیزان)

بیان آیات این سوره به داستان چند نفر از طایفه جن اشاره می کند که صوت قرآن را شنیدند ، و ایمان آورده ، به اصول معارف دین اقرار کردند / و از این اشاره تسجیل نبوت رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نتیجه گیری می شود ، و نیز این سوره به وحدانیت خدای تعالی در ربوبیت و مساله معاد هم اشاره می کند / این سوره به شهادت سیاقش در مکه نازل شده / قل اوحی الی انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قرانا عجبا یهدی الی الرشد در این آیه شریفه رسول گرامی خود را دستور داده که داستان زیر را برای امتش نقل کند / و منظور از اینکه گوید به من وحی شده این است که خدا به من وحی کرده ، و مفعول کلمه استمع قرآن است ، که البته در ظاهر آیه نیامده ، چون کلام بر آن دلالت داشته / و کلمه نفر به معنای جماعت است ، که شامل از سه نفر تا نه نفر می شود ، این طور مشهور است / ولی بعضی (1) گفته اند از سه تا چهل نفر را شامل می شود / و کلمه عجب - به فتحه عین و فتحه جیم - به معنای چیزی است که به خاطر غیر عادی بودنش آدمی را به تعجب وا دارد ، و اگر قرآن را عجب خواندند ، برای همین بوده که کلامی است خارق العاده ، هم در الفاظش و هم در معانی و معارفش ، مخصوصا با در نظر گرفتن اینکه این کلام از شخصی صادر شده که بی سواد است ، نه می تواند بخواند و نه بنویسد / و کلمه رشد به معنای رسیدن به واقع در هر نظریه است ، که خلاف آن یعنی به خطا رفتن از واقع را غی می گویند / و هدایت قرآن به سوی رشد همان دعوت او است به سوی عقاید حق و اعمالی که عاملش را به سعادت واقعی می رساند / و معنای آیه است که : ای رسول ! به مردم بگو به من وحی شده - خدا به من وحی کرده - که چند نفری از جن قرآن را شنیدند و وقتی به قوم خود برگشتند به ایشان گفتند : ما کلامی را شنیدیم خواندنی ، که کلامی خارق العاده بوده ، و به سوی عقاید و اعمالی دعوت می کرد که دارنده آن عقاید و اعمال را به نیل به واقع و رسیدن به حقیقت است.

بیان آیات در این آیات مساله نبوت تسجیل شده ، و مساله وحدانیت خدای تعالی و مساله معاد را به عنوان نتیجه از داستان جن ذکر می کند / و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا این آیه عطف است بر آیه انه استمع و جمله ان المساجد لله به منزله تعلیل برای جمله بعد است که می فرماید : پس با خدا احدی را نپرستید و نخوانید ، پس در حقیقت تقدیر آیه چنین است : لا تدعوا مع الله احدا غیره لان المساجد لله = با خدا احدی غیر او را مخوانید ، برای اینکه مساجد تنها مال او است / و مراد از دعا عبادت و پرستش است ، و در جای دیگر هم عبادت را دعا و دعا را عبادت خوانده و فرموده : و قال ربکم ادعونی استجب لکم ان للذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین / (1) مفسرین در اینکه منظور از مساجد چیست اختلاف کرده اند ، بعضی (2) گفته اند : مراد از آن ، کعبه است / بعضی (3) گفته اند : مسجد الحرام است / بعضی (4) آن را مسجد الحرام و مسجد الاقصی دانسته اند / و اشکالی که به این سه قول وارد است این است که کلمه مساجد جمع است ، و با یک مسجد و دو مسجد منطبق نمی شود / بعضی (5) دیگر گفته اند : همه حرم است / این قول هم بدون دلیل حرف زدن است / بعضی (6) گفته اند : همه سطح زمین است ، چون رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود : همه زمین را برای من مسجد و طهور کردند ، این حدیث هم به بیش از این دلالت ندارد که امت اسلام می توانند در هر نقطه از زمین بخوانند ، به خلاف آنچه از کیش یهود و نصاری مشهور است که نمازشان تنها باید در کنیسه و کلیسا واقع شود حدیث تنها جواز را می رساند ، و اما اینکه همه زمین را مسجد بخواند تا هر جا کلمه مساجد گفته شد شامل قطعه قطعه های سطح زمین گردد چنین دلالتی ندارد / بعضی (7) هم گفته اند : مراد از آن نمازها است که جز برای خدا خوانده نمی شود ، این نیز بدون دلیل سخن گفتن است / و از امام جواد ( علیه السلام ) روایت شده که مراد از مساجد اعضای هفتگانه بدن آدمی است که در هنگام سجده باید روی زمین قرار گیرد و عبارتند از : پیشانی ، دو کف دست ، دو سر زانو و دو سر انگشتان بزرگ پا ، که روایتش به زودی در بحث روایتی از نظر شما خواهد گذشت ان شاء الله ، و همین معنا از سعید بن جبیر و فراء و زجاج نیز نقل شده / و اما با در نظر گرفتن این حدیث آنچه به نظر ما مناسب تر است این است که بگوییم : مراد از برای خدا بودن مواضع سجده از انسان این است که مواضع هفتگانه سجود تشریعا به خدا اختصاص دارد ( نه اینکه غیر از این هفت عضو از بدن انسان ملک خدا نیست / نه ، همه ملک تکوینی خدا هست و این هفت عضو تشریعا هم از آن خداست ) و مراد از دعاء که فرموده پس غیر خدا را نخوانید نیز همان سجده است ، چون روشن ترین مظاهر و مصادیق عبادت و یا خصوص نماز همان سجده است ، و اصلا نماز به خاطر سجده است ، که عبادت نامیده می شود / و معنای آیه این است که : بگو به من وحی شده که چند نفر جنی چنین و چنان کردند ، و نیز به من وحی شده که اعضای سجده مختص به خدای تعالی است ، پس سجده را تنها برای خدا کنید ، و این اعضاء را در سجده برای او بکار بندید - و یا او را تنها با این اعضا عبادت کنید - و سجده مکنید و یا عبادت مکنید غیر او را / و انه لما قام عبدالله یدعوه کادوا یکونون علیه لبدا کلمه لبد - به کسره لام و فتحه باء - جمع لبده - به ضمه لام و سکون باء - است ، و لبده به معنای مجتمعی متراکم و فشرده است ، و منظور از کلمه عبدالله رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) است ، آیه بعدی هم بر این معنا دلالت دارد / و اگر از آن جناب تعبیر به عبدالله کرده برای این بود که به منزله زمینه چینی باشد برای آیه بعدی که می فرماید : قل انما ادعوا ربی ، و مناسب تر با سیاق آیات بعدی این است که ضمیر جمع در کادوا و در یکونون به مشرکین برگردد ، چون مشرکین بودند که بر آن جناب در هنگامی که نماز و قرآن می خواند ازدحام کرده و استهزایش نمودند ، و صدای خود را بلند می کردند ، تا به طوری که گفته اند صدای آن جناب بگوش کسی نرسد / و معنای آیه این است که : وقتی رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بر می خاست تا خدا را با نماز عبادت کند ، مشرک آنقدر به طرفش می آمدند که نزدیک می شد جمعیت انبوهی بشوند / بعضی (8) از مفسرین گفته اند : دو ضیر مذکور به جن بر می گردد ، و این جنیان بودند که پیرامون آن جناب جمع شده ، تراکم می کردند و از در تعجب از آنچه از آن جناب می دیدند از عبادتش و از تلاوت قرآن به آن جناب خیره می نگریستند ، چون چنین چیزی تا آن روز ندیده و نشنیده بودند / بعضی (9) دیگر گفته اند : ضمیرها به مؤمنین و گروندگان به رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بر می گردد ، آنان بودند که دور آن جناب جمع شده ، و در نماز به وی اقتدا می کردند ، و وقتی قرآن می خواند سکوت محض می شدند تا کلام خدا را بشنوند / ولی این دو وجه آنطور که باید با سیاق آیات بعدی نمی سازد ، همچنان که قبلا هم اشاره شد / قل انما ادعوا ربی و لا اشرک به احدا در این آیه به رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) امر فرموده تا وجه عبادت خود را برای آنان بیان کند ، به بیانی که حیرت و تعجب آنان را بر طرف سازد ، چون گفتیم از آن جناب اعمالی دیده بودند و سخنانی شنیده بودند که تا آن روز از احدی نه دیده و نه شنیده بودند ، و این تعجب وادارشان کرده بود عمل آن جناب را حمل بر نوعی حیله و مکر نموده ، بگویند با این خدعه می خواهد بت های ما را از بین ببرد ، تا به اغراض مادی خود برسد / و حاصل آن بیان که چنین اثری را دارد این است که بگوید : من از آنچه می بینید انجام می دهم هیچ مقصدی از آن مقاصد که در نظر شما است و مرا به آن متهم می کنید ندارم ، تنها و تنها پروردگار یگانه ام را می خوانم ، و احدی را شریک او نمی گیرم ، و عبادت انسان نسبت به کسی که او را پروردگار خود شناخته چیزی نیست که مورد ملامت و تعجب قرار گیرد / قل انی الا املک لکم ضرا و لا رشدا آنچه از سیاق آیات کریمه استفاده می شود این است که : رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) به دستور پروردگار موقعیت خود نسبت به پروردگارش و نسبت به مردم را بیان کرده ، درباره موقعیتی که نسبت به خدای تعالی دارد گفته که من او را می خوانم و کسی را شریک او نمی دانم ، انما ادعوا ربی و لا اشرک به احدا و درباره موقعیتش نسبت به مردم فرموده : من هم بشری مثل شمایم ، و مثل شما مالک رشد و ضرر خودم نیستم ، تا چه رسد به اینکه با اراده خودم به شما ضرر برسانم ، و یا با قدرتی که دارم شما را به خیری که خودم می خواهم ارشاد کنم ، بلکه من تنها ماموری از


دانلود با لینک مستقیم


تفسیر سوره جن 15 ص

تحقیق و مقاله کامل درباره تفسیر سوره جن 50 ص

اختصاصی از رزفایل تحقیق و مقاله کامل درباره تفسیر سوره جن 50 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 51

 

تفسیر سوره جن

قل اوحی الی انه استمع نفر من الجن فقالو انا سمعنا قرآنا عجبا یهدی الی الرشید

در این آیه شریفه رسول گرامی خود را دستور داده که داستان زیر را برای امتش نقل کند. و منظور از اینکه بگوید به من وحی شده این است که خدا به من وحی کرده، و مفعول کلمه استمع قرآن است، البته در ظاهر آیه نیامده است، چون کلام بر آن دلالت داشته و کلمه نفر به معنای جماعت است که شامل سه نفر تا نه نفر می شود. این طور مشهور است، ولی بعضی گفته اند که از سه تا چهل نفر را شامل می شود.

و کلمه عجب بفتحه عین و فتحه جیم به معنای چیزی است که بخاطر غیر عادی بودن آن آدمی را به تعجب وا دارد. و اگر قرآن را عجب خواندند برای همین بود که کلامی است خارق العاده هم در الفاظش و هم در معانی و معارفش، مخصوصا با در نظر گرفتن اینکه این کلام از شخصی صادر شده که بی سواد است نه می تواند بنویسد و نه می تواند بخواند.

کلمه رشد بمعنای رسیدن بواقع در هر نظریه است که خلاف آن یعنی به خطا رفتن از واقع راغی می رساند.

و معنای آیه این است که ای رسول به مردم بگو به من وحی شده یعنی خدا به من وحی کرده که چند نفری از« جن» قرآن را شنیدند و وقتی به قوم خود بر گشتند بایشان گفتند: ما کلامی را شنیدیم خواندنی که کلامی خارق العاده بوده است و بسوی عقائد و اعمالی دعوت می کرد که دارنده آن عقائد و اعماتل را باصابه واقع و رسیدن بحقیقت سعادت پیروز می گرداند.

گفتاری پیرامون جن

کلمه جن بمعنای نوعی از مخلوقات خدا است که از حواس ما مستوراند و قرآن کریم وجود چنین موجوداتی را تصدیق کرده است و در آن باره مطالبی را بیان کرده است اول اینکه: این نوع مخلوقات قبل از نوع بشر خلق شده اند و دوم اینکه این نوع مخلوقات از جنس آتش خلق شده اند.و در این باب فرموده: جان را ما قبلا از آتشی سموم آفریده بودیم.

و سوم اینکه این نوع مانند انسان زندگی و مرگ و قیامت دارند ودر این باب فرمود: اولئک الذین حق علیهم القول فی امم قد خلت من قبلهم من الجن والانسان اینان کسانیند که همان عذابها که امتهای گذشته جنی و انسی را منقرض کرده بود برایشان حتمی شده.

و چهارم اینکه این نوع از جانداران مانند سایر جانداران نر و ماده و ازدواج و توالد وتکاثر دارند ودر این باره فرمود: و انه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن واینکه مردانی از انس بودند که بمردانی از جن پناه می بردن «جن_6». پنجم اینکه این نوع مانند نوع بشر دارای شعور و اراده است و علاوه بر این کارهائی سریع و اعمالی شاقه را میتواند انجام دهند که از نوع بشر ساخته نیست همچنانکه در آیات مربوطه بقصص سلیمان علیه السلام و اینکه جن مسخر آنجناب بودند و نیز در قصه شهر سبا آمده است. ششم اینکه جن هم مانند انس مؤمن وکافر دارند بعضی صالح و بعضی فاسدند ودر این باره آیات زیر را میخوانیم وما خلقت الجن والانس الالیعبدون من جن والانس را خلق نکردیم مگر برای اینکه مرا عبادت کنند انا سمعنا قرانا عجبا یهدی الی الرشد فامنا به جن وانا منا المسلمون و منا القاسطون واین مائیم که مسلمانان و دادگران از مایند جن قالوا یا قومنا انا سمعنا کتابا انزل من بعد موسی مصدقا لما بین یدیه یهدی الی الحق و الی طریق مستقیم یا قومنا اجیبوا داعی الله گفتند ای قوم ما آگاه باشید که ما کتابی را شنیدیم بعد از موسی نازل شده که کتابهای آسمانی قبل را تصدیق دارد کتابی است که بسوی حق و بسوی طریق مستقیم هدایت می کند ای قوم ما منادی خدا را اجابت کنید.

آیات دیگریکه به سایر خصوصیات جنیان اشاره می کند. از کلام خدایتعالی استقاده می شود که ابلیس از طائفه جن بوده و دارای فرزندانی و قبیله ای است چون در قرآن میخوانیم:

کان من الجن ففسق عن امر ربه او از جن بوده و در آخر از امر پروردگارش سر پیچی کرد و نیز میخوانیم: افتخذونه و ذریته اولیاء من دونی آیا ابلیس و ذریه او را بجای من اولیاء خود میگیرید و نیز میخوانیم: انه یراکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم. و او و قبیله اش از جائی که شما ایشانرا نبینید میبینید

فامنا به ولن نشرک بربنا احدا

این جمله از ایمان جنیان بقرآن و تصدیق آن باینکه حق است خبر میدهد و جمله ولن نشرک بربنا احدا بمعنای ایمانشان به قرآنرا تاکید می کند و می فهماند که ایمان جنیان بقرآن همان ایمان به خدائی است که قرآن را نازل کرده در نتیجه رب ایشان هم همان خدا است و ایمانشان به خدای تعالی ایمان توحیدی است یعنی احدی را ابدا شریک خدا نمی گیرند.

وانه تعالی جد ربنا ما اتخذ صاحبةو لاولدا

مفسرین کلمه جد را بعظمت و بعضی به بهره معنا کرده اند و آیهء شریفه در معنای تاکیدیست برای جملهء: ولن نشرک بربنا احدا و قرائت مشهور کلمه انه را بفتحه همزه خوانده و بعضی آنرا در خصوص این آیه بکسره همزه و در آیات بعدش که دوازده آیه است بفتحه همزه خوانده اند و درست هم همین است چون سیاق ظهور در این دارد که آیات حکایت کلام جن است. و اما قرائت بفتحه وجه روشنی ندارد بعضی ها آنرا توجیه کرده اند باینکه جمله وانه الخ عطف است بر ضمیر مجرور در جملهء آمنابه و تقدیر کلام آمنابه وبا نه تعالی جدربنا الخ است میخواهد از جنیان خبر دهد که باینکه نسبت بنفی صاحب و ولد برای خدا که بت پرستان بدان معتقدند ایمان دارند.

لکن این توجیه بر اساس نحویین کوفی درست در می آید که عطف بر ضمیر متصل مجرور را جایز دانسته اند و اما بنا بر مذهب بصریها که آنرا جائز نمیدانند بعضی از قبیل فرا و رجاج و ز مخشری بطوریکه از ایشان حکایت شده گفته اند: که کلمه وانه عطف است بر محل جارو مجرور و محل جارومجرور آمنابه نصب است چون این جمله در معنای تصدیق داریم آنرا می باشد که کلمه آنرا مفعول ایمان بمعنای تصدیق است و تقدیر کلام و صدقنا انه تعالی جدربنا الخ ولی خواننده خود میداند که این توجیه توجیه زورکی است. بعضی دیگر این قرائت را توجیه کرده اند باینکه در جملهء عطف شده حرف جری در تقدیر است و چنین در دو حرف ان و ان شایع است و تقدیر کلام آمنا به با تعالی جد ربنا الخ میباشد. یک اشکال بهمهء این وجود وارد است چه آنوجهی که می گفت جمله وانه الخ عطف بضمیر مجرور است و چه آنکه می گفت عطف بمحل آنست وچه آنکه می گفت حرف جری در جمله معطوف در تقدیر است وآن اشکال اینست با این سه وجه تنها میتوان دو آیه: وانه تعالی جد ربنا الخ و آیه و انه کان یقول مفیهنا علی الله را توجیه کرد واما بقیه آیاتی که کلمه ان در اول آن آمده مانند آیهء و انا ظننا ان لن تقول الخ و آیه وانه کان رجال من الانس الخ و آیهء: و انا لمسنا السماء.

قطعا چاره ساز نیست چون معنا ندارد اجنه بگویند ما ایمان آوردیم و یاتصدیق کردیم که گمان کردیم انس و جن علیه خدا دری وری نخواهند گفتو باز معنا ندارد گفته باشند ما ایمان آوردیم و تصدیق کردیم که رجالی از انس همواره برجالی از جن پناه میبردند و یا گفته باشند:ما ایمان آوردیم و تصدیق کردیم که ما بآسمان نزدیک شدیم ودیدیم که چنین و چنان بود. پس با آن سه توجیه هیچ دردی دواء نمی شود تنها چاره در همانست که بعضی ازمفسرین ابراز داشته اند وآن اینستکه اگر دو آیه اول با تقدیر گرفتن ایمانو یا تصدیق تو جیه نمود.

بعضی دیگر از مفسرین مفتوح بودن کلمه انه در آیه مورد بحث را اینطوری توجیه کرده اند: که این آیه و همه آیاتی که کلمه ان در آغاز آن آمده عطف است بر جمله: انه استمع نفر الخ و فساد این توجیه بر کسی پوشیده نیست برای اینکه در این صورت باید بگوییم همه آیات در مقام خبر دادن از مطالبی استکه برسولخدا ص وحی شده که جنی ها چنین و چنان گفتند: قل اوحی الی انه استمع الخ بمردم بگو که بمن وحی شد که چند نفر از جنیان بصدای تلاوت قرآن گوش دادند و نزد قوم خود شده گفتند که چنین و چنان گفتند:که چنین و چنان شده و نیز بمن وحی شده و نیز بمن وحی شده که انه جد ربنا که او پروردگار عظیم ماست و نیز به من وحی شده که بعضی از سفیهان ما علیه خدا دری وری می گفت. آنوقت این سوال پیش می آید که کلمه انه و انهم و انا اگر جزء کلام جنیان نبوده و قرآن آنرا زیاد کرده که این یک زیادی مخل است و نظم کلام را بهم میزند و اگر جزء گلمات خود جنیان است که قرآن حکایتش کرده آنوقت رو بر هم ان و ما بعد آن کلام تامی نخواهد بود و باید


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و مقاله کامل درباره تفسیر سوره جن 50 ص