رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله شرح مختصری از شاهنامه

اختصاصی از رزفایل مقاله شرح مختصری از شاهنامه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله شرح مختصری از شاهنامه


مقاله شرح مختصری از شاهنامه

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات:37

مقدمه

سالهای سال است که از مرگ خداوندگار خرد و آگاهی می گذرد، سالهای سال است که حکیم بزرگ توس رخ در نقاب خاک کشیده است و جان نورانیش را به عالم بالا پرواز داده است، اما همانگونه که خود می گوید «نمیرم از این پس که من زنده ام… گواهی که نمرده است و هنوز هر ایرانی آزاده ای با شنیدن سخن نغزش جانی تازه می گیرد و اندیشة بلند و نیکش را ستایش می کند.

گزیده حاضر نگاهی دارد به ده عنوان کتاب، که طی چند سال اخیر پیرامون فردوسی و شاهنامه انتشار یافته است، ذکر یک نکته اینجا ضروری می نماید و آن اینکه اگر مشت را نمونة خروار بدانیم باید بر افول شاهنامه ؟؟‌معاصر گریست، چرا که منابعی که ما به صورت تلخیص ذکر کرده ایم یا مشاهدة دیگر عناوینی که این تحقیق بهانه ای شد تا مطالعه شود و در اینجا نیامده است این سؤال را در ذهن ایجاد می کند که راستی ماچقدر در کنه مطالب شاهنامه غور کرده ایم و به چه میزان «جزره رمز معنی برده ایم» و راستی آیا حق شاهنامه و فردوسی این است؟ گاهی تألیفاتی مشاهده می شود که انسان از این که حتی نام فردوسی بر پشت آنها حک شده است شرمسار می شود. به امید روزی که شاهنامه پژوهی بی هیچ غرضی در خدمت تجلی اندیشه والای فردوسی درآید.

این اثر مقدمه مترجم، پیشگفتار و مقدمه مولف و نه فصل را شامل می‌گردد. در مقدمة مترجم، او پس از توضیحی کوتاه پیرامون فردوسی و شاهنامه به شیوه‌ی پژوهش پروفسور بویدسن اشاره می‌کند و بیان می‌دارد که او معتقدست اتکا به منابع مکتوب به تنهایی نمی‌تواند ما را به شاهنامه‌ی فردوسی رهنمون گردد. منابع شفاهی گرفته و خود روایات را حسین اجرای نقالی دیده و شنیده است.

در پیشگفتار، اینگونه بیان می‌کند که موضوع اساسی کتاب این است: که «چگونه می‌توان یک شکل از ادبیات کلاسیک را تداوم یک سنت شفاهی پیشین دانست؟» دیویدسن معتقدست که شاعر در این کتاب در حقیقت به مفهوم پادشاهی اعتبار می‌بخشد بدینصورت که شاعر پا پروردن و اعتبار بخشیدن به پهلوان در مقدمه شاعر (که خود فردوسی ست) و پهلوان (رستم، کسیکه ذدر ذهن ما شخصیت‌های حماسی و اساطیری را تداعی می‌نماید) را محور اصلی کتاب حاضر بر می‌شمرد.

نویسنده معتقدست که منظور اصلی این کتاب نه زندگی نامه‌ی شخصی فردوسی است و نه «تاریخی» که می‌توان از خلال شاهنامه نگاشت. بلکه منظور شعری‌ست که زندگی شاعر نمونه‌ی آن است و داستانی‌ست که شاعر روایت می‌نماید آن هم شعری که آمیز‌ه‌ای است از تاریخ و اسطوره.

در مورد رستم با شخصیتی روبرو هستیم که مخلوق شاعرانه‌ای از نوع اساطیر به نظر می‌آید، نه یک واقعیت تاریخی.

همچنین نویسنده اذعان می‌دارد که در این تحقیق نظری مخالف نظر نولد که و سایر متخصصان ایران شناسی که روایات رستم را خارجی و یا داخل شده در سنت پادشاهان می‌دانند – مطرح می‌گردد.

در ادامه‌ی مقدمه با نگاهی اجمالی به نکات برجسته‌ی چهار سلسله‌ی امپراتوری ایران قبل از اسلام یعنی پیش ادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانی بیان می‌کند که دو سلسله‌ی اول، بخصوص اول، ریشه در اساطیر دارند و دود درمان بعدی، تاریخی‌اند.

در فصل یک، پیرامون اعتبار فردوسی که خالق تنها حماسه ملی معتبر ایران است به بحث می‌پردازد و به سخت ژول مول در این باره اشاره می‌نماید که ماهیت شاعر و پهوان را نشان می‌دهد. ژول مول می‌نویسد: فردوسی چنان تجلیلی از زندگی رستم کرده است که دیگر هیچ نویسنده ایرانی نمی‌تواند پس از او اینگونه در این باره قلم بزند.

«فصل دوم درباره‌ی « اعتبار شاهنامه فردوسی» است. و در اثبات اعتبار شاهنامه شاعر و پهلوان به بقای آن استدلال می‌نماید و معتقدست که برای مشخص شدن برتری فردوسی بر سایر سرایندگان حماسه ملی نیازی نیست ضوابط امروزی شعری خود را به کار گیریم بقای شاهنامه‌ی فردوسی نشانه‌ای روشن بر برتری فردوسی و شاهنامه‌اش بر سایر شاهنامه‌هاست و بقای آن باعث شد، تا هیچ کس برای بازگویی روایت شاهنامه طبع آزمایی نکند.

«میراث شعر شفاهی» فردوسی فصل سوم را تشکیل می‌دهد. در این فصل مولف بیان می‌کند که شاهنامه‌ی فردوسی ادامه‌ی سنت شفاهی در کسوت مکتوب است اما مستقل، و نشانه‌ی بسیار مهم مستقل بودن نقالان از شاهنامه‌ی فردوسی را در مطالب زیادی می‌داند که در سنت روایات شفاهی هست در حالی که در هیچ یک از ادبیات حماسی شناخته شده وجود ندارد.

در فصل چهارم که عنوان آن «کتاب شاهان، حماسه‌ی پهلوانان» است و مولف در اینجا بر این باورست که این دو گانگی می‌تواند در قالب نوعی سنت داستانسرایی وجود داشته باشد، سنتی که باورهای مردم درباره‌ی شاهان را با باورهای پهلوانان به هم می‌آمیزد. در این فصل به تمایز این دو مقوله و روشنفکری پیرامون هر یک پرداخته می‌شود.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله شرح مختصری از شاهنامه

مقاله درباره ارتباط اسطوره و حماسه به پایه ی شاهنامه و منابع ایرانی

اختصاصی از رزفایل مقاله درباره ارتباط اسطوره و حماسه به پایه ی شاهنامه و منابع ایرانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره ارتباط اسطوره و حماسه به پایه ی شاهنامه و منابع ایرانی


مقاله درباره ارتباط اسطوره و حماسه به پایه ی شاهنامه و منابع ایرانی

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:14

مقدمه

حماسه از ترکیب چند عنصر تشکیل می شود که یکی از آنها اسطوره و مایه های اساطیری است و احتمالاً به سبب تشخیص یا اهمیت بیشتر این عامل نسبت به عناصر سازنده ی دیگر ، بعضی از محققان حماسه را صورت تغییر یافته ی اسطوره و برآمده از بطن آن دانسته اند. دلایل اصلی و یکی از تبدیل اسطوره به حماسه بر پایه ی روایات و منابع ایرانی (بویژه شاهنامه) عبارتست از :

حرکت فکری بشر از روزگار اسطوره زیستی / باوری به دوران اسطوره پیرایی و در نتیجه ی آن ، در آمدن اساطیر به قالب های خرد پذیرند.

عصر پهلوانی ملت ها و گزارش روایات و معتقدات اساطیری بر پایه ی پندها  و نگرش های طبقه جنگجویان جابجایی مکان ، نقل یک داستان ، یا رواج یک باور و اسطوره و دگرگونی های ناشی از ان در داستان های حماسی متأخرتر تصرفات و دخالت های روایان به هنگام نقل از روایات.

با تأمل در زمینه های اساطیری داستان ها و موضوعات حماسی ایران ، به طور عموم ده نوع و روابطه زمینی شدن میان اسطوره و حماسه وجود دارد :

1- محدودیت زمانی

2- حد مکانی

3- کاهش صبغه قدسی و مینوی زمینی شدن

4- جابجایی یا دگرگونی

5- شکستنی

6- انتقال

7- قلب یا تبدیل

8- ادغام یا تلفیق

9- حذف

10- فراموشی

میان اسطوره و حماسه ارتباطی اسطوره و بنیادین وجود دارد. چنان که از یک منظر حماسه صورت ادبی و روایی مدون و منظم اسطوره تلقی می شود، چون هم در مرحله پیدایش و هم خصوصاً تحریر و تثبیت نهایی، محصول دورانی بوده که ذوق و ذهن انسان به روزگار باستانی اسطوره سازی و اسطوره گرایی ، پرورده تر و منتظم تر بوده است، از همین روی در حماسه غالباً با یک ساختار داستانی وحدت مند و تقریباً منطقی و متوالی روبرو هستیم، حال آنکه در اسطوره صبغه ی روایی یا اصلاً دیده نمی شود و یا بسیار ضعیف و نامنسجم است.

درباره این نظر که اسطوره به حماسه تبدیل می شود یا به بیانی دیگر، حماسه از درون اسطوره بیرون می آید، به این نکته باید توجه داشت که این یک حکم کلی است و بعضی از مصداق های اساطیری و حماسی را در بر می گیرد زیرا اسطوره همواره و حتماً به حماسه تبدیل نمی شود. (سرکارایی 1371) .


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره ارتباط اسطوره و حماسه به پایه ی شاهنامه و منابع ایرانی

چهره زن در شاهنامه

اختصاصی از رزفایل چهره زن در شاهنامه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

چهره زن در شاهنامه

آمیزه ی مهر و خرد و وفاداری

در شاهنامه ی فردوسی نزدیک به ۲۰ زن نقش آفرینی می کنند که البته بیش تر آن ها در دوری پهلوانی می زیند. به درستی می توان گفت که در هیچ کتاب دیگری در ادب کهن پارسی تا بدین پایه زنان خردمند و ستوده وجود ندارند. و هیچ سخن گویی این گونه زنان را نستوده است. (در نوشتهارهای پسین از برخی از این زنان سخن خواهم گفت.)

زنان شاهنامه بسیار برتر از زنان دیگر چکامه (منظومه)های ادب پارسی اند. کافی است شیرین را در خمسه ی نظامی و شاهنامه با هم بسنجید. شیرین نظامی زنی است عاشق پیشه که جز عشق هیچ از او نمی دانیم اما شیرین در شاهنامه زنی است خردمند و دلاور که زندگی می کرده است و در زندگی عاشق هم شده است. این شیرین بسیار باورپذیرتر از شیرین نظامی است (هرچند نظامی سخن عاشقانه را به اوج خود رسانده باشد).

برخی خرمگسان (خرمگس جانوری است با چشم های  بزرگ اما تنها چیزهای پلشت را می بیند) به استناد یکی، دو بیت برافزوده (الحاقی) هم چون «زن و اژدها هر دو...» فردوسی را شاعری زن ستیز دانسته اند در حالی که دلاوری گردآفرید و خردمندی سیندخت و صراحت تهمینه و پاکی فرنگیس و وفاداری رودابه و سودابه (در نیمه ی نخست حضورش در شاهنامه) نمونه ی همه جانبه ی زن ایرانی در باور فردوسی ارجمند است.

باشد که زنان هم میهن ما درس پاکی از فرنگیس گیرند و چون سیندخت خرد ورزند و مانند گردآفرید دلاورانه به دفاع از حقوق و ارزش های راستین خود برخیزند. ایدون باد و ایدون تر باد.

نگاه شاهنامه به زن در مجموع نگاهى است مثبت. حضور زن در تمام شاهنامه حضورى است تعیین کننده و سرنوشت ساز. نقش زن به عنوان پیونددهنده خانواده ها به یکدیگر در همه جا به عنوان عاملى اساسى در پیدایش و نابودى قدرت مطرح است.

در داستانهاى مهم شاهنامه مانند داستان فریدون که خواهران جمشید به همسرى او درمىآیند و نیز مادرش فرانک و دختران سرو که همسر پسران او مى گردند و نیز داستان کاووس که سودابه دختر شاه هاماوران را پس از تسخیر سرزمین هاماوران به زنى مى گیرد, نقش زن در روند قدرت کاملا به چشم مى خورد.

شاهنامه که یک کتاب حماسى است بیشتر به بعد دلاورى زن توجه دارد تا جنبه دلبرى او. اگرچه به ماجراى برخى از زنان که در ابراز عشق خود پیشقدم بوده اند مانند عشق تهمینه به رستم و سودابه به سیاوش و منیژه به بیژن نیز اشاره مى کند:

زنى بود مردانه و تیغ زن

سوار و سرافراز مردم فکن

به نام آن پرىرخ سمن ناز بود

گل و یاسمن را از او ناز بود

چنان چون به خوبیش همتا نبود

به مانند مردیش یکتا نبود

به میدان جنگ ار برون آمدى

به مردى زمردان فزون آمدى

به مردى زمردى و پا در رکیب

زدلها قرار و زجانها شکیب

مى بینیم زن به مردانگى اى وصف مى شود که در میدان جنگ از مردان تواناتر است. در وصف گردآفرید, دختر گزدهم, پهلوان دژ سپید هم, او را به بى مانندى در نبرد مى ستاید. چون سهراب در هجوم به ایران به دژ سپید که در مرز ایران و توران قرار دارد مى رسد و هجیر, نگاهبان دژ را اسیر مى کند گردآفرید غیرتش به جوش مىآید, جامه رزم مى پوشد و خود را به هیإت مردان مىآراید و به جنگ سهراب مى شتابد:

زنى بود بر سان گردى سوار

همیشه به جنگ اندرون نامدار

نهان کرده گیسو به زیر زره

زده بر سر ترک رومى گره

فرود آمد از دژ به کردار شیر

کمر بر میان بادپایى به زیر

زنان دیگرى نیز در جاىجاى شاهنامه مورد ستایش قرار گرفته اند مانند رودابه که دلدادگى او به زال و سرانجام ازدواج آن دو, فصلى از این کتاب را تشکیل مى دهد. رودابه دختر مهراب کابلى است که نواده ضحاک است و بر سرزمین کابلستان حکمروایى دارد و کشور او با ایران دشمن است. زال فرمانرواى زابلستان و رودابه بىآنکه یکدیگر را دیده باشند, از طریق شنیده ها و وصفها به هم دل مى دهند. این دلدادگى پس از مدتى پنهانکارى, آشکار مى گردد. مهراب پدر رودابه با سرگرفتن وصلت آن دو که کشورش را از خطر هجوم ایران در امان مى دارد شادمان است. در اینجا نقش مادر رودابه در تدبیر و چاره گرى و خردمندى نیز مورد تحسین واقع مى شود. سیندخت مادر رودابه با پختگى و تدبیرى که به خرج مى دهد امر مشکل ازدواج زال و رودابه به همت او آسان مى شود و کشورش از بلایى بزرگ که تا آستانه اش آمده نجات مى یابد.(2) تنها زنى که در شاهنامه از او به بدنامى و پلیدى یاد مى شود سودابه است و هم اوست که موجب بدنامى زنان را فراهم مىآورد. نابکارى سودابه زمانى بروز مى کند که عشقى گناهآلود نسبت به ناپسرى خود, سیاوش در دل مى پروراند. سیاوش در این زمان خیلى جوان است, شاید کمتر از بیست سال دارد. سودابه با زمینه چینى او را به شبستان فرا مى خواند و عشق خروشان خود را بدو ابراز مى کند. لیکن, سیاوش که جوان مهذب و پارسایى است دست رد بر سینه او مى نهد. سودابه اصرار مى ورزد و چون کام نمى یابد هم از بیم رسوایى و هم براى آنکه انتقام خود را از جوان گرفته باشد او را نزد پادشاه به قصد تجاوز به خود متهم مى کند. درست مثل زلیخا که


دانلود با لینک مستقیم


چهره زن در شاهنامه

مقاله سیمرغ و زال شاهنامه

اختصاصی از رزفایل مقاله سیمرغ و زال شاهنامه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

فرمت فایل:  ورد ( قابلیت ویرایش ) 


قسمتی از محتوی متن ...

 

تعداد صفحات : 8 صفحه

سیمرغ و زال سام نریمان، امیر زابل و از پهلوانان سر آمد ایران زمین بود ولیکن فرزندی نداشت . سالها گذشت و خداوند به وی فرزندی داد .
کودکی سفید و سرخ و زیبا رو ولیکن با موهای سفید همچون موهای پیرمردان . کسی جرات نمی کرد که این خبر را به سام برساند ، تا اینکه دایه کودک که زنی شیردل بود به نزد سام رفت و گفت : این روز بر سام فرخنده باشد که آنچه از خداوند  می خواستی به تو عطا کرد .
بیا و فرزندت را ببین که تمامی اندام او زیبا است و هیچ زشتی در او نخواهی دید ، تنها همانند آهو موی سفید دارد .
ای پهلوان بخت تو اینگونه بود و نباید دلرا غمگین کنی .   سام از تختش فرود آمد و بسوی نوزاد رفت .
موهای کودک همانند پیران سفید بود .
کسی تا حالا چنین چیزی ندیده و نشنیده بود .
پوست تنش سرخ و موهایش همچون برف بود . وقتی فرزند را اینگونه دید از جهان ناامید شد و از سرزنش دیگران ترسید .
روی به آسمان کرد و گفت : ای خدای بزرگ من چه گناهی مرتکب شده ام که بچه ای همچون اهریمن با چشمان سیاه و موهای سفید داده ای .
اگر بزرگان از این بچه بپرسند چه بگویم .
همه بر من خواهند خندید و با این ننگ چگونه می توانم در این دیار زندگی کنم .
این کلمات را با خشم بر زبان آورد و از آنجا بیرون رفت .     دستور داد که کودک را از آن سرزمین دور کنند .
کودک را بدامن کوه البرز بردند ، همانجایی که لانه سیمرغ در آن بود .
کودک را آنجا رها کردند و برگشتند . آن طفل بیچاره که تفاوت سیاه و سفید را نمی دانست و پدرش او را از مهر محروم کرده بود مورد عنایت و توجه پرودگار قرار گرفت . کودک شب و روز بدون پناه در آنجا بود و گاهی انگشت دستش را می مکید و زمانی گریه می کرد . و زمانی که جوجه های سیمرغ گرسنه شدند ، سیمرغ به پرواز در آمد .
کودکی شیرخوار بر زمین دید که جامه ای به تن نداشت و گرسنه بود و خاک زمین دایه او بود . خداوند مهر کودک را بر دل سیمرغ انداخت و سیمرغ از خوردن بچه گذشت و از آسمان فرود آمد و او را نزد بچه هایش برد . زمان زیادی گذشت و آن کودک، جوانی برومند شد .
کاروانیان گهگاهی جوانی سفید موی بر کوه و کمر می دیدند .
آوازه جوان در همه جهان پراکنده شد و این خبر به گوش سام نریمان هم رسید .       خواب دیدن سام   شبی سام خواب دید که از کشور هند، مردی با اسب تازی آمد و به او مژده داد که فرزندش زنده است .
سام بیدار شد و موبدان را فرا خواند و خوابش را گفت و نظر آنها را خواست : آیا ممکن است که این کودک از سرمای زمستان و گرمای تابستان جان سالم بدر برده باشد ؟
موبدان سام را سرزنش کردند و گفتند : ای پهلوان ، تو بر هدیه پرودگار ناسپاسی کردی .
همه حیوانات چه شیر و پلنگ ، چه ماهی دریا ، فرزندانشان را با مهر بزرگ کردند و پروردگار را سپاس گفتند اما تو آن کودک بی گناه را بخاطر موی سپیدش از مهر خودت محروم کردی .
بدان که یزدان نگاهدار او بوده و آن کس که پروردگار نگاهدارش باشد ، از سرما و گرما در امان خواهد بود .
برو به درگاه خدا توبه کن و به جستجوی فرزندت باش .   سام تصمیم گرفت فردا به سوی کوه البرز برود .
آن شب دوباره در خواب دید که از کوه هند ، غلامی زیبارو با پرچمی و سپاهی پدیدار شد .
در دست چپش مردی موبد و


دانلود با لینک مستقیم


مقاله سیمرغ و زال شاهنامه

سیمرغ و زال شاهنامه

اختصاصی از رزفایل سیمرغ و زال شاهنامه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

سیمرغ و زال

 

سام نریمان، امیر زابل و از پهلوانان سر آمد ایران زمین بود ولیکن فرزندی نداشت .

سالها گذشت و خداوند به وی فرزندی داد . کودکی سفید و سرخ و زیبا رو ولیکن با موهای سفید همچون موهای پیرمردان .

کسی جرات نمی کرد که این خبر را به سام برساند ، تا اینکه دایه کودک که زنی شیردل بود به نزد سام رفت و گفت : این روز بر سام فرخنده باشد که آنچه از خداوند  می خواستی به تو عطا کرد . بیا و فرزندت را ببین که تمامی اندام او زیبا است و هیچ زشتی در او نخواهی دید ، تنها همانند آهو موی سفید دارد . ای پهلوان بخت تو اینگونه بود و نباید دلرا غمگین کنی .

 

سام از تختش فرود آمد و بسوی نوزاد رفت . موهای کودک همانند پیران سفید بود . کسی تا حالا چنین چیزی ندیده و نشنیده بود . پوست تنش سرخ و موهایش همچون برف بود .

وقتی فرزند را اینگونه دید از جهان ناامید شد و از سرزنش دیگران ترسید . روی به آسمان کرد و گفت : ای خدای بزرگ من چه گناهی مرتکب شده ام که بچه ای همچون اهریمن با چشمان سیاه و موهای سفید داده ای . اگر بزرگان از این بچه بپرسند چه بگویم . همه بر من خواهند خندید و با این ننگ چگونه می توانم در این دیار زندگی کنم . این کلمات را با خشم بر زبان آورد و از آنجا بیرون رفت .

 

 

 

دستور داد که کودک را از آن سرزمین دور کنند . کودک را بدامن کوه البرز بردند ، همانجایی که لانه سیمرغ در آن بود . کودک را آنجا رها کردند و برگشتند .

آن طفل بیچاره که تفاوت سیاه و سفید را نمی دانست و پدرش او را از مهر محروم کرده بود مورد عنایت و توجه پرودگار قرار گرفت .

کودک شب و روز بدون پناه در آنجا بود و گاهی انگشت دستش را می مکید و زمانی گریه می کرد .

و زمانی که جوجه های سیمرغ گرسنه شدند ، سیمرغ به پرواز در آمد . کودکی شیرخوار بر زمین دید که جامه ای به تن نداشت و گرسنه بود و خاک زمین دایه او بود .

خداوند مهر کودک را بر دل سیمرغ انداخت و سیمرغ از خوردن بچه گذشت و از آسمان فرود آمد و او را نزد بچه هایش برد .

زمان زیادی گذشت و آن کودک، جوانی برومند شد . کاروانیان گهگاهی جوانی سفید موی بر کوه و کمر می دیدند . آوازه جوان در همه جهان پراکنده شد و این خبر به گوش سام نریمان هم رسید .

 

 

 

خواب دیدن سام

 

شبی سام خواب دید که از کشور هند، مردی با اسب تازی آمد و به او مژده داد که فرزندش زنده است . سام بیدار شد و موبدان را فرا خواند و خوابش را گفت و نظر آنها را خواست : آیا ممکن است که این کودک از سرمای زمستان و گرمای تابستان جان سالم بدر برده باشد ؟

موبدان سام را سرزنش کردند و گفتند : ای پهلوان ، تو بر هدیه پرودگار ناسپاسی کردی . همه حیوانات چه شیر و پلنگ ، چه ماهی دریا ، فرزندانشان


دانلود با لینک مستقیم


سیمرغ و زال شاهنامه