رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله انواع روشهای تحقیق در روان شناسی اجتماعی

اختصاصی از رزفایل دانلود مقاله انواع روشهای تحقیق در روان شناسی اجتماعی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 
1- با جمع بندی تعریفهای مختلف می توان روان شناسی اجتماعی را علم مطالعه رفتار فرد در وضع گروهی یا مطالعه علمی تعامل و روابط متقابل انسانها تعریف کرد.
2- رفتار به هر صورت تحت تاثیر گروه قرار دارد، اعم از اینکه در جمع باشیم یا در تنهایی، جامعه و گروه الگوهای رفتاری ویژه ای را در ما نقش می زند و همین نقش زدنهاست که تفاوتهای فرهنگی افراد جوامع مختلف را مشخص می کند.
3- روان شناسی اجتماعی با جامعه شناسی از این نظ تفاوت دارد که جامعه شناسی به رفتار گروه می پردازد، اما روان شناسی اجتماعی به رفتار فرد در وضع گروهی توجه دارد. روان شناسی اجتماعی از مردم شناسی به این شکل متمایز می شود که مردم شناسی به فولکلور اقوام و جوامع پرداخته و بیشتر جنبه توصیفی دارد، حال آنکه روان شناسی اجتماعی بیشتر استبناطی است و به دنبال دلایل رفتارهای فولکوریک می گردد. تنها تمایزی که صاحبنظران توانسته اند بین روان شناسی اجتماعی و روان شناسی عمومی قایل شوند این بوده است که روان شناسی اجتماعی بیشتر به جنبه های اجتماعی رفتار توجه دارد و روان شناسی عمومی بیشتر به جنبه های فردی رفتار.
4- روان شناسی اجتماعی اگرچه به عنوان علمی مستقل و تجربی، تاریخچه ای چندان طولانی ندارد، اما ریشه های مباحث و مسائل آن را در قرون گذشته می توان یافت، چنانکه افلاطون و ارسطو را نخستین روان شناسان اجتماعی دانسته اند.
5- اولین آزمایش روان شناسی اجتماعی در 1897 به وسیله نور من تریپلت، روان شناس دانشگاه ایند یا ناانجام شد که نشان داد افراد در جمع و در حال رقابت، کارکرد بهتری دارند تا به صورت انفرادی.
6- نخستین کتابهای روان شناسی اجتماعی در 1908 به وسیله ویلیام مک دوگال و ادوارد راس نوشته شد.
7- دوره 1936 تا 1945 دوره جهش روان شناسی اجتماعی خوانده شد، زیرا آزمایشها و تحقیقات گسترده ای به وسیله کسانی چون مظفر شریف و کورت لوین صورت گرفت که نقش مهمی در درک عمومی از کاربردی بودن روان شناسی اجتماعی ایفا کرد.
8- سالهای 1946 تا 1960 دوران کلاسیک خوانده شده است. در این دوره پس از جنگ جهانی دوم بودجه های قابل توجهی برای تحقیقات روان شناسی اجتماعی به وسیله ارتش و سازمانهای مختلف دولتی و خصوصی آمریکا اختصاص یافته و تحقیقات مهمی در این دوره صورت گرفت.
9- سالهای 1961 تا 1975 را سالهای اعتماد و بحران خوانده اند. در این سالها حوزه مطالعه روان شناسی اجتماعی گسترده تر شد و به موضوعهایی چون احساس و تفکر، شناخت اجتماعی و نظایر آنها پرداخته شد. اما، در عین حال ، با مطرح شدن اخلاق تحقیقات روان شناسی، محدودیتهایی برای تحقیقات روان شناسی اجتماعی ایجاد شد که آن را بر بحران نسبی مواجه ساخت.
10- از سال 1976 به بعد را دوره کثرت گرایی خوانده اند؛ زیرا با مرزبندیهای مشخص برای تحقیق روان شناسی اجتماعی، علاوه بر روش آزمایشگاهی، روشهای تحقیق متنوع و مختلفی رایج شد و معایب و محاسن این روشها تشریح گردید و توصیه شد که در هر مورد تحقیقاتی، روشهای مختلفی به کار گرفته شود. به این کاربرد روشهای مختلف در یک تحقیق تعددگرایی شاخص گفته اند.
11- کثرت گرایی نه تنها در روش که در دیدگاههای روان شناسی اجتماعی نیز نفوذ کرد و دو دیدگاه داغ و سرد را به وجود آورد که اولی بر نیازها ، تمایلات و هیجانهای افراد تاکید دارد، و دومی بر جنبه های معقولتر رفتار انسان نظیر تفکر و قدرت تجزیه و تحلیل او پرداخته و تاثیر این تجزیه و تحلیل بر درک رویدادهای محیط اطراف را مورد بررسی قرار داده است.
12- در حال حاضر روان شناسی اجتماعی با سه ویژگی تجربی بودن، تطبیقی بودن و کاربردی بودن مشخص می شود.
13- روش علمی با مجموعه ای از واقعیتها آغاز شده به وضع نظریه ها می پردازد و سپس دست به قیاس زده و پیش بینیهایی عرضه می کند.
14- روش علمی دارای ویژگیهایی است که عبارتند از: مبتنی بودن بر جبرگرایی علمی، استفاده از روش تجربی، ارائه تعاریف عملیاتی مفاهیم و عینیت داشتن. همچنین روش علمی دارای چهار هدف کشف روابط، تبیین روابط پیش بینی و کنترل رویدادهاست.
15- در تحقیقات روان شناسی توجه به برخی نکات اساسی ضروری است. این نکات به قرار زیرند: ویژگی های تقاضا، یعنی، ممکن است موقعیت و شرایط آزمایش به گونه ای باشد که آزمودنی احساس کند باید به شکل خاصی پاسخ بدهد. بیم ارزشیابی که حاکی از نگرانی آزمودنی از مورد آزمون قرار گرفتن است و باعث می شود آزمودنی به شیوه خاصی پاسخ دهد تا خوب جلوه کند. انتظارات آزمایشگر که بدان معنی است که آزمایشگر به نحوی رفتار کند که آزمودنی از رفتار یا گفتار او به هدف آزمایش پی‌ برده و رفتارهای خود را به سوی تایید (یا رد) فرضیه او جهت دهد. اعتبار درونی، یعنی اینکه نتایج به دست آمده از تحقیق تا چه اندازه حاصل تغییرات و اثر متغیر مستقل است. اعتبار بیرونی به معنی آن است که نتایج یک تحقیق تا چه اندازه از گروه نمونه به جامعه آماری قابل تعمیم است. واقع گرایی حقیقی ، یعنی درجه شباهت موقعیت آزمایشی به موقعیت جهان واقعی، واقع گرایی آزمایشی عبارت است از میزان واقعی بودن تجربه آزمایشی برای آزمودنی. فریب آزمایشی وقتی به کار می رود که آزمایشگر نتواند هدف واقعی آزمایش را برای آزمودنی افشا کند؛ اما چون طبق منشور اخلاقی تحقیقات روان‌شناسی، آزمودنی را نباید فریب داد، بلافاصله پس از آزمایش، آزمایشگر موظف است آزمودنی را در جریان قرار داده و هدف اصلی آزمایش را برای او توضیح دهد. از آنجا که در بیشتر مواقع، امکانات، اجازه انتخاب تصادفی نمونه‌های پژوهشی را نمی‌دهد، آزمایشگران اغلب مجبورند از نمونه های دم دست استفاده کنند. همچنین در تحقیقاتی که محقق مجبورد است رفتار پیچیده ای را مشاهده کند و به ناچار از چند مشاهده گر برای مشاهده استفاده می کند، پایایی ارزیابان باید محاسبه شود تا بر دقت مشاهده آنها افزوده گردد.
16- در روان شناسی اجتماعی از روشهای تحقیق مختلفی استفاده می شود که مهمترین آنها عبارتند از تحقیق آرشیوی، تحقیق زمینه یابی، تحقیق میدانی، آزمایش طبیعی، آزمایش میدانی و تحقق آزمایشگاهی.
رفتار در گروهها
1- گروه عبارت است از دو فردی یا بیشتر که با هم تعامل دارند به نحوی که هر یک می تواند در دیگری یا در دیگران تاثیر گذاشته یا از آنان متاثر شود. همچنین می‌توان گروه را واجد این ویژگیهای دانست: تعامل بین افراد، داشتن درک و تصور از دیگر اعضا، ایجاد پیوندهای عاطفی و وابستگیهای متقابل یا نقشهای متقابل.
2- انبوهه یا تجمع مجموعه هایی از افراد هستند که با یکدیگر در تعامل نباشند؛ مانند اشخاصی که پشت چراغ قرمز عابر پیاده ایستاده اند. همچنین افرادی که در داخل یک آسانسور ایستاده اند، تشکیل یک انبوهه می دهند.
3- حضور تماشاچیان می تواند رفتار فرد را تحت تاثیر قرار دهد حتی اگر تماشاچیان کاملاً غیرفعال باشند. الگوی تاثیر اجتماعی ، نفوذ تماشاچیان را ناشی از سه عامل می داند: تعداد تماشاچیان، بلاواسطه بودن آنها و نیرومندی یا پایگاه آنها، هر قدر تعداد تماشاچیان زیادتر، فاصله آنها از شخص کمتر و پایگاه آنها قویتر باشد، احتمال اینکه عملکرد شخص را دچار اختلال کند، بیشتر است. همچنین میزان اختلال هنگامی بیشتر است که شخص تسلط کمی بر تکلیف مورد نظر داشته باشد یا تازه کار باشد.
4- در وضیعتی که حضور تماشاچیان عملکرد انجام تکلیف را در فرد بهتر کند، می‌گویند آسان سازی اجتماعی صورت گرفته است. میزان مهارت و تسلط فرد بر تکلیف مورد نظر عاملی‌است که حضور تماشاچیان، عملکرد او را بهتر و آسانتر می‌سازد.
5- مدل انگیزشی، قضیه را چنین طرح می کند که حضور تماشاگران سبب تهییج در فرد می شود و تمایل به عرضه پاسخ مسلط را در او افزایش می دهد، سپس فرد از خود می پرسد که آیا رفتار مورد نظر تماشاگران همان رفتار مسلط اوست؟ اگر پاسخ او به این سوال مثبت باشد، عملکرد او بالا می رود و اگر پاسخ او منفی باشد ، عملکرد وی کاهش خواهد یافت.
6- اما اگر تماشاچیان فعال باشند، حالت رقابت آمیز در گروه پیدا می شود و بر عملکرد فرد در گروه تاثیر می گذارد. گفته می شود که این تاثیر ناشی از گروه همکوش است که با شخص به رقابت پرداخته اند. منتها شرط بهبود عملکرد این است که گروه همکوش از فرد اندکی بهتر عمل کند. اگر کار گروه همکوش بدتر از خود شخص یا بسیار برتر از عملکرد فرد باشد، تاثیر آن بر عملکرد شخص منفی خواهد بود. علاوه بر این، در گروه همکوش ویژگیهای تکلیف از نظر آسانی و خوب آموخته شدن نیز بر عملکرد فرد تاثیر می گذارد و همچنین افراد گروه همکوش از یکدیگر سرمشق نیز می‌گیرند.
7- گروهها را می توانیم از چند جنبه بررسی کنیم: یکی برحسب ترکیب گروه و دیگری بر حسب ساختار آن. منظور از ترکیب، ویژگیهایی مانند اندازه و حجم گروه و غرض از ساختار گروه، نحوه وجود نظامهای ارتباطی در داخل گروه است. همچنین می‌توان گروهها را از جنبه پویایی مورد نظر قرار داد. پویایی گروه چگونگی تاثیرات متقابل افراد را در داخل گروه بررسی می کند و بالاخره در گروهها نحوه عملکرد آنها در رسیدن به هدف می تواند مورد نظر قرار گیرد.
8- چگونگی برقراری ارتباط در گروهها ناشی از شبکه های ارتباطی هستند که می‌توانند به صورت چرخ، زنجیر، Y شکل، دایره، یا هم پیوند باشند. به میزانی که ارتباط افراد در گروه کمتر باشد، به همان نسبت نظام گروه نظامی متمرکز خواهد بود. شبکه های ارتباطی که امکان ارتباطات غیرمتمرکز را فراهم کنند، به افراد خود روحیه بهتری می بخشند؛ اما کارایی گروه برحسب شبکه های ارتباطی بستگی به نوع تکلیف مورد انجام دارد. در مورد مسائل مشکل ، شبکه دایره ای بیشترین کارایی و شبکه چرخی کمترین کارایی را برحسب زمان صرف شده دارند.
9- از ویژگیهای مهم گروه، یکی هم انسجام گروه است. انسجام را یک ویژگی گروهی دانسته اند که در آن نیروهای اعمال شده بر اعضا برای ماندن در گروه بیش از کار نیروهایی است که می کوشد آنها را به ترک گروه وادار کند. نتیجه نهایی انسجام، یکپارچگی گروه و توافق بیشتر گروه روی موضوعها و پدیده هاست. اگر گروه بخواهد بیشتر کار کند، انسجام سبب بالا رفتن کارایی می شود، و چنانچه تصمیم به کار نکردن بگیرند، گروه منسجم باروری کمتری خواهد داشت.
10- عملکردهای گروه در زمینه های قضاوت و حل مسئله بررسی شده و نشان داده شده است که عملکرد در مورد قضاوت افراطی تر، و در مورد حل مسئله معمولا کارآمدتر است. فن بارش مغزی یکی از وجوه عملکرد گروهی در حل مسائل است که طی آن هر کس هر راه خلی به ذهنش می رسد، اعلام می کند.
11- یکی از جلوه های نفوذ گروه بر اعضای خود را می توان در تغییر مخاطره آمیز، یعنی، گرفتن تصمیمهای افراطی تر در گروه مشاهده کرد. برخلاف انتظار، افراد وقتی در گروه قرار می گیرند و قرار می شود که در زمینه ای تصمیم گیری کنند، تصمیم آنها در گروه افراطی تر و مخاطره آمیزتر از زمانی است که قرار باشد به طور فردی تصمیم بگیرند.
12- برای توجیه چنین تغییر مخاطره آمیز، چندین فرضیه ارائه شده است که عبارتند از فرضیه آشنا شدن، فرضیه لوث مسئولیت، فرضیه رهبری، و فرضیه خطر به عنوان ارزش.
13- فرآیندهای گروهی در سالهای اخیر در زمینه هایی مانند گروه درمانی، گروههای آموزش حساسیت و گروههای رویاروی مورد استفاده قرار گرفته است که نتیجه گیری نهایی در مورد کارایی آنها منوط به نتایج تحقیقاتی اس که در این زمینه ها در حال انجام است.
نفوذ اجتماعی و کنترل
1- نفوذ اجتماعی را تحت تاثیر قرار گرفتن رفتار فرد یا گروه از سوی دیگران تعریف کرده اند. هدف نفوذ اجتماعی تغییر دادن رفتار یا عقاید افراد است.
2- یکی از جلوه های نفوذ اجتماعی، همنوایی یا همرنگی است که به صورت احساس فشار خیالی یا واقعی از سوی گروهی نسبت به یک فرد است که نتیجه آن تغییر کردن رفتار آن فرد باشد. همنوایی می تواند هم مثبت و هم منفی باشد. همچنین ناهمنوایی نیز دارای صورتهای مثبت و منفی است.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  30  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله انواع روشهای تحقیق در روان شناسی اجتماعی

دانلود مقاله سلامت روان و شیوه زندگی سالم

اختصاصی از رزفایل دانلود مقاله سلامت روان و شیوه زندگی سالم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

سلامت روان مفهومی است که چگونگی تفکر ، احساس و عملکرد ما را در مواجهه با موقعیت های زندگی نشان می د هد و به درک ما از خود و زندگی مان بستگی دارد.
همچنین بسته به میزان برخورداری از سلامت روان عملکرد ما در کنترل استرس ، برقراری ارتباط با دیگران ، ارزیابی ها و انتخابمان متفاوت است.
در حقیقت سلامت روان چیزی بیش از عدم وجود بیماری روحی است. بدین معنی که صرفا به لحاظ نداشتن بیماری روحی نمی توان سلامت روان را در یک فرد صددر صد تایید کرد.
حتی با اینکه بسیار ی ازما از بیماری خاص روحی قابل تشخیص رنج نمی بریم اما واضح است که برخی از ما به لحاظ روحی سالم تر از دیگران هستیم.
مطالعه ویژگی هایی که سلامت روان را می سازند تحت عنوان " روانشناسی مثبت" نام گرفته است.
آنچه مسلم است حفظ سلامت روان نیز مانند سلامت جسم حائز اهمیت است. شاید اقداماتی در این زمینه صورت گیرد اما خدمات بهداشت روان عمدتا به گروه کوچکی ازافراد که مشکلات جدی و آشکار دارند اختصاص می یابد و به همه کسانی که از مشکلات طولانی روانی طولانی مدت رنج می برند یا افرادی که معمولا افسردگی و اضطراب را تجربه می کنند ، کمک نمی کند.
ممکن است تشخیص و ریشه یابی مشکلات مربوط به سلامت روان دشوار باشد اما متخصصان بهداشت روان با آگاهی از علائم ، این مشکلات را تشخیص می دهند.
مسلما عدم درمان هر یک از مشکلات مربوط به سلامت روان مانند اضطراب و افسردگی بر شدت آن می افزاید و به این ترتیب درمان دشوار تر شده و احتمال پیدایش مشکلات عمیق تر وجود خواهد داشت.
تحقیقات نشان داده است که اکثر بیماری های روحی از اوائل زندگی (نیمی از همه موارد تا 14 سالگی) آغاز می شوند.
شروع بسیاری از موارد با علائم خفیف که براحتی قابل رفع هستند مانند اضطراب کم یا خجالت دائمی است اما در صورت عدم درمان می توانند بسرعت به افسردگی شدید ، ترس های ناتوان کننده یا اضطراب بالینی تبدیل شوند.
اینکه موارد زیادی از این بیماری ها در زمان جوانی افراد (سه چهارم تا 24 سالگی) آغاز می شود ابهام آمیز است و بر تلاش بیشتر برای تشخیص و درمان در مراحل اولیه تاکید دارد.
بنابراین اگر عضوی از خانواده شما، یا یکی از همکاران و دوستانتان اغلب احساس عصبی بودن و اضطراب می‌کند باید نگران او باشید و در برخی موارد به او پیشنهاد کنید برای بررسی بیشتر به مراکز درمانی مراجعه کند.در اینجا به برخی ویژگی های سلامت روان اشاره می شود:
- توانایی لذت بردن از زندگی : توانایی لذت بردن از زندگی برای داشتن سلامت روان ضروری است. جیمز تیلور می نویسد "راز زندگی لذت بردن از گذشت زمان است".
تمرین مدیتیشن و آرامش ذهن یکی از راههای پرورش توانایی لذت بردن از زندگی است. البته ما باید برای آینده برنامه داشته باشیم و نیز باید از گذشته درس هایی را بیاموزیم اما بسیاری از اوقات اغلب ما زمان حال را در نگرانی آینده و یا حسرت گذشته از دست می دهیم.
- سازگاری : توانایی خارج شدن از پریشان حالی تحت عنوان سازگاری گفته شده است. مدتهای مدیدی است که مشخص شده برخی افراد استرس را بهتر از دیگران کنترل می کنند. علت آنکه عده ای با وجود شرائط نامطلوب خانوادگی افراد موفقی می شوند و عده ای دیگر در این شرائط زندگی ناموفق دیگری را تکرار می کنند این است که گروه اول با استرس های موجود کنار می آِیند و درست تصمیم گیری می کنند.
- تعادل : بنظر می رسد حفظ تعادل در زندگی منجر به ارتقاء سلامت روان می شود. برای مثال همه ما باید زمانی را که صرف امور اجتماعی می کنیم با مدت زمانی را که به خود می پردازیم هماهنگ کنیم.
کسانی که همه وقتشان را درتنهایی می گذرانند ممکن است برچسب "گوشه گیر" به آنها زده شود و شاید بسیاری از مهارت های اجتماعی را از دست بدهند.
انزوا گرائی مفرط حتی می تواند منجر به جدایی از واقعیت شود. کسانی هم که از نیاز به کمی انزوا طلبی غافل می شوند بهمین ترتیب ممکن است دچار چنین جدایی شوند. تعادل بین این دو مهم است.
دیگر حوزه هایی که بنظر می رسد تعادل حائز اهمیت باشد شامل هماهنگی بین کار و تفریح ، تعادل بین خواب و بیداری ، هارمونی بین استراحت و ورزش ، و حتی تعادل بین زمان سپری شده در خانه و محیط بیرون است.
- انعطاف پذیری : با افرادی که شدیدا بر ایده های خود پافشاری می کنند آشنایی داریم. هیچ بحثی قادر به تغییر نظر آنها نیست.
چنین افرادی اغلب با انتظارات سختی که دارند ، خود را در معرض استرس بیشتر قرار می دهند. تمرین منعطف تر نمودن توقعات می تواند به بهبود سلامت روان کمک کند.
افرادی که از سلامت روان برخوردارند طیفی از احساسات را تجربه نموده و این احساسات را بروز می دهند. برخی افراد احساسات خاصی را سرکوب می کنند و آنها را غیر قابل قبول تلقی می کنند.
این عدم انعطاف احساسی ممکن است آنها را در معرض مشکلات مربوط به سلامت روان نماید.
خود شکوفایی :از مواهبی که در اختیارمان نهاده شده چه ساخته ایم؟ رخی از افراد توانایی هایشان را شکوفا می کنند و عده ای هم آنچه را در اختیار دارند بر باد می دهند. ما باید ابتدا داشته ها و مواهبی را که به ما ارزانی شده بشناسیم و این روند تشخیصی بخشی از راهی است که به سوی خود شکوفایی باید طی کنیم.
کسانی که از سلامت روان برخوردارند ، در این راه قدم برداشته اند.
آنچه از نظر تان گذشت مختصری بود از مفاهیمی که در شناسایی سلامت روان حائز اهمیت هستند. توانایی برقراری روابط سالم با دیگران ، اعتماد به نفس ، نحوه رویارویی با مرگ عزیزان نیز ازجمله مفاهیم حائز اهمیت در بحث سلامت روان هستند.

 

رفتار سالم برای زندگی سالم

 

«بهداشت روانی» و «روان شناسی سلامت» دو شاخه از دانش روان شناسی هستند که فعالیت آنها به گسترش سلامت در زندگی انسان معطوف است؛ اولی به سلامت روانی (همانگونه که از نامش پیداست) و دومی به سلامت جسمی می اندیشد. طبق تعریفی که از روان شناسی شد روشن است که وقتی صحبت از روان شناسی سلامت می شود منظور شناسایی و مطالعه رفتارهایی است که به سلامت انسان کمک می کنند. در واقع در روان شناسی سلامت اعتقاد بر این است که اگر انسان های رفتارهای خود را سنجیده و بر پایه اصولی مشخص آنها را انتخاب کند وارد جاده سلامتی خواهد شد.

 

انسان موجودی پویاست و در زندگی خود فراز و فرود های بسیاری را از نظر جسمی و روانی تجربه می کند. درگیری های عاطفی، مشکلات شغلی، بیماری های جسمی، فشار روانی، کمبود استراحت و تفریح و دهها مورد دیگر، عواملی هستند که زندگی سالم انسان را نشانه گرفته اند و نداشتن مهارت کنترل و برخورد مناسب با هر یک از آنها می تواند سبب ساز بیمار ها و مشکلاتی در جسم یا روان انسان باشند. سلامتی نیز امری نسبی است و هر فردی نسبت به افراد دیگری سالم یا بیمار تشخیص داده می شوند.

 

سلامت روانی را سازش حداکثری انسان با محیط تعریف کرده اند که نتیجه آن شادی، کامیابی و بهره گیری حداکثری از نعمت زندگی است. سوال اصلی این است: «به راستی تا چه میزان از زندگی لذت می بریم؟» یا به بیان دیگر «میزان کامیابی ما از زندگی چه قدر است؟». پاسخ به این سوال ها میزان سلامتی انسان را مشخص می کند.

 

هم در مبحث «بهداشت روانی» و هم «روان شناسی سلامت» باور اساسی همان «پیشگیری بهتر از درمان» است. یعنی روان شناسان با ارایه راهکارهایی سعی دارند سطح سلامت جامعه را در حدی ارتقا دهند که افراد جامعه کمتر در معرض آسیب قرار گیرند. در واقع دانش روان شناسی در حوزه سلامت سعی دارد انسان ها را در برابر بیماری های جسمی و روانی واکسینه کند هر چند اگر چنانچه عوامل بیماری زا به قدری قدرتمند باشند که بتوانند آسیب وارد کنند و یا خود فرد توصیه های پیشگیرانه را جدی نگیرد در این صورت نیز روان شناسی راهکارهای درمانی خاصی را پیشنهاد می کند اما هدف مطلوب و اولیه همان پیشگیری است.

 

اگر به دنبال سلامت کامل در زندگی هستید و دوست دارید جسم، ذهن و به طور کلی زندگی سالمی را تجربه نمایید باید رفتارهای سالمی را در زندگی پی بگیرید
تقییر رفتار کلید سلامت

 

روان شناسی ریشه بسیاری از بیماری های جسمی و روانی فرد را در رفتارهای(قابل مشاهده یا غیرقابل مشاهده) خود فرد می داند. روان شناسی امروز به انسان به چشم یک قربانی نگاه نمی کند و او را در هر حال قدرتمند و موثر بر کیفیت زندگی اش می داند. هر حادثه ناگواری به هر میزان هم که آسیب زا و سخت باشد واکنش های مختلفی را در افراد متفاوت برمی انگیزاند. به عنوان مثال در اثر یک حادثه تصادف یک نفر افسرده می شود، دیگری دچار ترس غیر منطقی از جاده ها می شود، سومی به حمله عصبی مزمن مبتلا می گردد و چهارمی انجمنی برای کاهش تصادف های جاده ای تاسیس می کند و با انرژی در آن تلاش می کند؛ پس این حوادث نیستند که زندگی ما را تحت تاثیر قرار می دهند بلکه این ما هستیم که با انتخاب رفتارهای مناسب یا نامناسب کیفیت زندگی مان را تعیین می کنیم.

 

 

 

رفتار سالم برای زندگی سالم

 

یادگیری رفتارهای مناسب

 

اگر به دنبال سلامت کامل در زندگی هستید و دوست دارید جسم، ذهن و به طور کلی زندگی سالمی را تجربه نمایید باید رفتارهای سالمی را در زندگی پی بگیرید.

 

مطالعه کتاب هایی در حوزه روان شناسی، که برای عموم منتشر می شوند، یادگیری مهات های زندگی، شرکت در کلاس های مختلف مهارت آموزی در حوزه روان شناسی مانند فرزندپروری و همسرداری، اصلاح و تقویت باورهای اعتقادی و مراجعه به مشاوران متخصص از جمله رفتارهایی هستند که می توانند به شما در زمینه یادگیری رفتارهای سالم و مناسب در هم زمینه ها کمک کنند.

 

یادگیری رفتارهای مناسب و تبدیل شدن آن ها به عادت های با ثبات، نیازمند گذشت زمان و برنامه ریزی است. از ابناء بشر هرگز انتظار نمی رود که یک شبه ره صد ساله پیموده و به اصطلاح از این رو به آن رو شود. یادگیری اصول، تمرین و تکرار تدریجی و روزمره، بررسی روزانه تلاش ها، اصلاح اشتباهات و باز هم تمرین لازمه هر تغییر پایداری است. این مسیر ممکن است به نظر طولانی و طاقت فرسا بیاید اما اگر به فکر سلامت روانی و جسمی خود در بلند مدت هستید باید این راه را پیش بگیرید، اما با گذر زمان نتیجه ای به دست می آورید که ارزش همه تلاش هایتان را خواهد داشت. سخن پایانی اینکه سالم رفتار کنیم تا سالم زندگی کنیم.

 

تعریف سلامت روان‏ملاک‏هاى سلامت روان

 

انسان از دو بعد جسم و روح تشکیل شده است که باید از هر دو بعد محافظت نماید و نیازهای هر دو را برآورده سازد. بحث سلامتی در مورد انسان یک مسئله مهم است که معمولا عموم مردم سلامتی را مختص به جسم دانسته و به آن توجه می نمایند، حال آن که سلامتی روح نیز مهم است. در اصل سلامتی جسم و روح لازم و ملزوم یکدیگرند که ما در این مقاله بنا داریم به چگونگی سلامت روح و روان بپردازیم.
یکى از شرایط لازم براى دست‏ یابى به سلامت روان، برخوردارى از یک نظام ارزشى منسجم مى‏باشد و تحقیقات انجام شده نیز عامل پیدایش بسیارى از ناسازگارى‏ها و نابهنجارى‏هاى روانى را تضادهاى ارزشى و عدم استقرار یک نظام ارزشى سازمان یافته در فرد مى‏دانند. اسلام ویژگى‏هاى شخصیت نابهنجار و بیمار و به تعبیر اسلامى، «فى قلوبهم مرض‏» را در بعد عقیدتى، خصوصیات مربوط به روابط اجتماعى، خانوادگى و زندگى حرفه‏اى و عملى، خصوصیات احساسى و عاطفى، عقلانى، شناختى و خصوصیات بدنى بیان کرده است.
آنچه از دیرباز سهمى از تلاش‏هاى فکرى اندیشمندان، فیلسوفان، جامعه ‏شناسان و روان ‏شناسان را به خود اختصاص داده، تحقیق و تفحص در مقوله ارزش‏هاست. گذشت قرون و سال‏ها نه تنها از ارج و اعتبار چنین حوزه‏اى نکاسته، بلکه با توجه به الزام‏هاى خاص خود، بر اهمیت آن افزوده است. اکنون انسان مضطرب، افسرده و بحران ‏زده عصر حاضر بیش از هر زمانى دیگر خود را درگیر سؤال‏هایى اساسى در این باره مى‏یابد. تحقیقات انجام ‏شده عامل پیدایش بسیارى از ناسازگارى‏ها و نابهنجارى‏هاى روانى را تضادهاى ارزشى و عدم استقرار یک نظام ارزشى سازمان ‏یافته در فرد مى‏دانند. بنابراین، مى‏توان بر این نکته تاکید کرد که ارزش‏ها اساس و بنیان یکپارچگى شخصیت ‏سالمند. در حقیقت، ارزش‏ها سازمان‏ دهنده‏هاى اصلى اعمال و رفتارهاى شخصیت رشد یافته به شمار مى‏روند و سلامت روان، بى‏تردید، محصول چنین شخصیتى است.
با توجه به روابط موجود بین ارزش‏ها و سلامت روان، معیارهاى سلامت و بیمارى روانى از دیدگاه اسلام مورد بحث و بررسى قرار مى‏گیرد. اما پیش از این، ذکر چند نکته ضرورى به نظر مى‏رسد:

 

تعریف سلامت روان‏تا کنون تعاریف متعددى از «سلامت روان‏» ارائه شده که همگى بر اهمیت تمامیت و یکپارچگى شخصیت تاکید ورزیده‏اند. گلدشتاینGoldstein,K ، سلامت روانى را تعادل بین اعضا و محیط در رسیدن به خود شکوفایى مى‏داند. (1) چاهن (Chauhan,S.S. 1991) نیز سلامت روانى را وضعیتى از بلوغ روان‏ شناختى تعبیر مى‏کند که عبارت است از حداکثر اثربخشى و رضایت ‏به دست آمده از تقابل فردى و اجتماعى که شامل احساسات و بازخوردهاى مثبت نسبت ‏به خود و دیگران مى‏شود. (2) در سال‏هاى اخیر، انجمن کانادایى بهداشت روانى، «سلامت روانى‏» را در سه بخش تعریف کرده است:
بخش اول: بازخوردهاى مربوط به خود شامل:
الف- تسلط بر هیجان‏هاى خود.
ب- آگاهى از ضعف‏هاى خود.
ج- رضایت از خوشى‏هاى خود.
بخش دوم: بازخوردهاى مربوط به دیگران شامل:
الف- علاقه به دوستى‏هاى طولانى و صمیمى.
ب- احساس تعلق به یک گروه.
ج- احساس مسؤولیت در مقابل محیط انسانى و مادى.
بخش سوم: بازخوردهاى مربوط به زندگى شامل:
الف- پذیرش مسؤولیت‏ها.
ب- ذوق توسعه امکانات و علایق خود.
ج- توانایى اخذ تصمیم‏هاى شخصى.
د- ذوق خوب کار کردن. (3)
چاهن به ذکر پنج الگوى رفتارى در ارتباط با سلامت روان مبادرت کرده است:
1- حس مسؤولیت ‏پذیرى: کسى که داراى سلامت روان است، نسبت ‏به نیازهاى دیگران حساس بوده و در جهت ارضاى خواسته‏ها و ایجاد آسایش آنان مى‏کوشد.
2- حس اعتماد به خود: کسى که واجد سلامت روانى است، به خود و توانایى‏هایش اعتماد دارد و مشکلات را پدیده‏اى مقطعى مى‏انگارد که حل ‏شدنى است. از این‏ رو، موانع، خدشه‏اى به روحیه او وارد نمى‏سازد.
3- هدف ‏مدارى: به فردى اشاره دارد که واجد مفهوم روشنى از آرمان‏هاى زندگى است و از این ‏رو، تمامى نیرو و خلاقیتش را در جهت دست ‏یابى به این اهداف هدایت مى‏کند.
4- ارزش‏هاى شخصى: چنین فردى در زندگى خود، از فلسفه‏اى خاص مبتنى بر اعتقادات، باورها و اهدافى برخوردار است که به سعادت و شادکامى خود یا اطرافیانش مى‏انجامد و خواهان افزایش مشارکت اجتماعى است.
5- فردیت و یگانگى: کسى که داراى سلامت روان است، خود را جدا و متمایز از دیگران مى‏شناسد و مى‏کوشد بازخوردها و الگوهاى رفتارى خود را توسعه دهد، به ‏گونه‏اى که نه همنوایى کور و ناهشیارانه با خواسته‏ها و تمایلات دیگران دارد و نه توسط دیگران مطرود و متروک مى‏شود.
علاوه بر تعاریفى که ارائه شد، «سلامت روانى‏» از دیدگاه مکاتب گوناگون روان ‏شناسى نیز تعریف شده است که به اختصار برخى از آن‏ها ذکر مى‏شود: (4)
- نظام زیستى‏نگرى که اساس روان ‏پزشکى را تشکیل مى‏دهد، سلامت روانى را زمانى محقق مى‏داند که بافت‏ها و اندام‏هاى بدن به طور سالم و بى‏نقص به وظایف خود عمل کنند. هر نوع اختلال در دستگاه عصبى و در فرایندهاى شیمیایى بدن، اختلال روانى را به همراه خواهد داشت.
- نظام روان ‏تحلیلگرىبر این باور است که سلامت روان به معناى کنش متقابل و موزون بین سه پایگاه بنیادین شخصیت (بن، من و فرامن) است و سلامت روانى در صورتى حاصل مى‏شود که «من‏» بتواند بین تعارض‏هاى «بن‏» و «فرامن‏» تعادلى ایجاد کند.
- نظام رفتارى‏ نگر در تعریف سلامت روانى بر سازش‏ یافتگى فرد با محیط تاکید مى‏ورزد و بر این اعتقاد است که رفتار سازش ‏نایافته نیز مانند سایر رفتارها در اثر تقویت، آموخته مى‏شود. بنابراین، سلامت روانى شامل رفتارهاى سازش ‏یافته‏اى است که آموخته مى‏شوند.
- نظام انسانى‏نگر معتقد است که سلامت روانى یعنى ارضاى نیازهاى اساسى و رسیدن به مرحله خود شکوفایى. هر عاملى که فرد را در سطح ارضاى نیازهاى سطوح پایین نگه دارد و مانع شکوفایى او شود، به ایجاد اختلال رفتارى خواهد انجامید.

 

ملاک‏هاى سلامت رواناندیشمندان از زوایاى گوناگون، بر ویژگى‏هایى که به دست ‏یابى و حفظ سلامت روان مى‏انجامند تاکید کرده اند. سالیوان (Sulivan.H. 1954) بر این باور است که در سلامت روان، ارزش عمده بر کنش اجتماعى مؤثر قرار دارد. روان ‏تحلیل ‏گران سنتى بر آگاهى از انگیزه‏هاى ناهشیار و در پى آن، خود مهارگرى، که بر آگاهى مبتنى است، تاکید مى‏کنند.
فروم (Fromm.E. 1942) ارتباطهاى فرد با محیط اجتماعى، انسانى ‏نگرى، آزادى و فرد گرایى را مورد تاکید قرار مى‏دهد. پرلز (Perls,F. 1973) نیز پذیرش مسؤولیت ‏براى هدایت زندگى خود را مهم ‏ترین ویژگى براى دست ‏یابى به سلامت روان ذکر مى‏کند.
ونتیز (Ventis, W.L. 1995) سلامت روان را وابسته به هفت ملاک مى‏داند که عبارتند از:
1- رفتار اجتماعى مناسب.
2- رهایى از نگرانى و گناه.
3- فقدان بیمارى روانى.
4- کفایت فردى و خود مهارگرى.
5- خویشتن ‏پذیرى و خود شکوفایى.
6- توحید یافتگى و سازماندهى شخصیت.
7- گشاده ‏نگرى و انعطاف‏ پذیرى.

 

عوامل مؤثر بر سلامت روانهمه متخصصان متفق القول‏اند که سلامت روان در تحول شخصیت واحد نقشى بنیادین است. تصور تحول موزون انسان بدون وجود سلامت روان غیرممکن است. بى‏شک، عوامل متعددى بر سلامت روان تاثیر مى‏گذارند که فهرست کردن همه آن‏ها دشوار است؛ چرا که وجود تفاوت‏هاى فردى ممکن است ‏به تنوع در عوامل مؤثر بر سلامت روان بینجامد. با این حال، یافته‏هاى حاصل از پژوهش‏ها در زمینه‏هاى زیست‏ شناسى و علوم اجتماعى، دانش ما را درباره عواملى که ممکن است‏ سلامت روان را تحت تاثیر قرار دهند، وسعت ‏بخشیده‏اند.
به اعتقاد چاهن، برخى از الگوهاى مهمى که علت اختلال‏هاى روانى را از زوایاى گوناگون مورد بررسى قرار مى‏دهند، عبارتند از:
1- الگوى پزشکى بر نقش شرایط اندام ‏ گوناگون که مى‏تواند کنش مغز را تحت تاثیر قرار داده، به اختلال روانى بینجامد، تاکید ورزیده است.
2- الگوى روان تحلیل‏گرى در وهله نخست، بر موقعیت‏هاى تنش‏ زایى که به وسیله ایجاد اضطراب، متضمن تهدیدى براى فرد است، متمرکز مى‏شود. چنانچه فرد به طور مؤثر با موقعیت اضطرابى سازش حاصل کند، اضطراب حذف مى‏شود و در صورتى که اضطراب و تنش ادامه یابد، فرد نوعا به مکانیزم‏هاى دفاعى گوناگون، که سلامت روان وى را تحت تاثیر قرار مى‏دهند، متوسل مى‏شود. این الگو به تجارب آغازین کودکى در خانواده، که به وسیله هدایت نادرست والدین سرکوب شده است، اهمیت ‏بسیار مى‏دهد.
3- الگوى رفتارى نگرى، یاد گیرى معیوب را عامل اساسى اختلال روانى مى‏داند. سلامت روان – به ‏طور گسترده‏اى - توسط شکست در یادگیرى رفتارهاى سازش یافته ضرورى یا ناکامى در تسلط یافتن بر موقعیت‏هاى اجتماعى به طور موفقیت ‏آمیز تحت تاثیر قرار مى‏گیرد. ناگفته پیداست که رفتارهاى سازش نا یافته مانند سایر مهارت‏ها، از محیط آموخته مى‏شوند.
4- الگوهاى هستى ‏نگر - انسانى‏ نگر بر توقف یا تحریف تحول فرد به عنوان عاملى اساسى، که بر سلامت روان اثر مى‏گذارد، تاکید مى‏ورزند. این الگوها بر تقویت انگیزش و شکل ‏گیرى «خود» در فرد تاکید مى‏کنند. چنانچه فرد مجال‏هاى رشد فردى و خود شکوفایى را انکار کند، اضطراب، ناامیدى و ناکامى را تجربه خواهد کرد که در نهایت، به ناسازگارى وى خواهد انجامید. این الگو بیانگر این نکته است که انحراف از طبیعت انسانى، که اساسا رو به توحید یافتگى و سازندگى دارد، به وسیله شرایط ناخوشایند محیطى موجب سازش نایافتگى مى‏شود.
5- الگوى بین فردى، نارضایى از روابط بین فردى را ریشه رفتار سازش نایافته مى‏داند.
6- دیدگاه بین فرهنگى - اجتماعى بر نقش آسیب‏ شناسى شرایط اجتماعى همچون فقر، تبعیض، فرقه‏هاى مختلف و خشونت، به عنوان عوامل مهمى که بر سلامت روان افراد در جامعه اثر مى‏گذارند، تاکید مى‏ورزد.

 

نظام ارزشى و سلامت روانیکى از شروط لازم براى دست ‏یابى به سلامت روان، برخوردارى از یک نظام ارزشى است و همان‏ گونه که چاهن مى‏گوید: بهره ‏مندى از یک سلسله ارزش‏هاى شخصى و فلسفه‏اى مبتنى بر باورها، آرزوها و آرمان‏هایى که با سعادت و تحقق خود و اطرافیان فرد پیوندى نزدیک دارد، شرط لازم براى کسب سلامت روان است.
مزلو اصول و ارزش‏هاى افراد مایوس و درمانده و افرادى را که واجد سلامت روانى هستند؛ دست ‏کم در برخى موارد، متفاوت مى‏داند؛ زیرا آنان داراى ادراکات و طرز تلقى‏هاى متفاوتى از جهان مادى، اجتماعى و جهان روان ‏شناختى خصوصى هستند که همین ادراکات و طرز تلقى‏هاى متفاوت، نظام ارزشى فرد را رقم مى‏زنند. (5) به اعتقاد مزلو، نظام ارزش‏هاى فرد واجد سلامت روان بر پایه پذیرش فیلسوفانه طبیعت‏ خود، طبیعت ‏بشرى، حیات اجتماعى و طبیعت و واقعیت جسمانى حیات استوار است. در واقع، بخش عمده‏اى از قضاوت‏ها و ارزش ‏گذارى‏هاى هر روزه این‏ گونه افراد، از پذیرش واقعیت ‏سرچشمه مى‏گیرد. آنچه را فرد واجد سلامت روان، که خواستار تحقق خود است، تایید یا تکذیب مى‏کند، بدان وفادار مى‏ماند یا خوشایند یا ناخوشایندش مى‏یابد، اغلب مى‏تواند همچون اشتقاقاتى که ریشه در خصیصه پذیرش دارد، ادراک شود. (6)
ارزش‏ها، سازمان دهنده‏هاى اصلى اعمال و رفتارهاى شخصیت رشد یافته‏اند. شخصیت‏هاى سالم، چنان ‏که شولتس، (Schultz,D) مى‏گوید، به جلو مى‏نگرند و انگیزه ‏شان هدف‏ها و برنامه‏هاى درازمدت است. آنان هدف جویند و اساس زندگى‏ شان کارى است که باید به انجام برسانند و همین است که شخصیتشان را تداوم مى‏بخشد. (7)
از این ‏رو، در این فرآیند، هدف جویى آن دسته از رفتارها و کنش‏هایى که فرد را به سمت هدف سوق مى‏دهند، واجد ارزش و جز آن فاقد ارزش به شمار مى‏رود.
آلپورت این انگیزش یگانه ‏ساز یا باور وحدت ‏بخش را، که در شخصیت‏هاى سالم بیش از روان آزرده نمایان است، «جهت داشتن‏» نامیده است. جهت داشتن، همه زوایاى زندگى فرد را تحت تاثیر قرار داده و با یکپارچه کردن تمایلات و انگیزه‏هاى فرد، وى را به سوى هدف راهبرى مى‏کند و به او دلیلى براى زندگى مى‏دهد. (8) آلپورت تاکید مى‏کند که ارزش‏ها به انضمام هدف‏ها، براى پرورش فلسفه یگانه‏ ساز زندگى بسیار مهم است.
روى، (Roy,E.C) داشتن فلسفه‏اى براى زیستن را یکى از شروط ضرورى براى برخوردارى از سلامت روانى آرمانى ذکر مى‏کند و مى‏گوید: کسى که به خوبى سازش یافته واجد فلسفه‏اى مستحکم در زندگى خود است و مى‏توان موارد ذیل را به او نسبت داد:
الف- باید در جهانى مملو از حس تعهد و مشارکت اجتماعى فعال زندگى کند.
ب- زندگى پدیده‏اى ارزشمند است که این ارزشمندى را مى‏توان به باورداشتن انسانیت‏ یا اعتقاد به هر مذهبى تعبیر کرد.
ج- هیچ ‏کس به تنهایى نمى‏تواند زندگى کند. انسان تنها، جزیره‏اى است که به خود منتهى مى‏شود. در حقیقت، هر فرد بخش اساسى و اجتناب ‏ناپذیر یک فرد دیگر به شمار مى‏رود. چنانچه فلسفه فروم براین جمله مبتنى است که «تمام افراد بشر برادرند و داراى ظرفیت عشق مولد.» (9)
بهره ‏مندى از یک نظام ارزشى پویا و استوار، فرد سالم را از روان آزرده متمایز مى‏سازد. شخص روان ‏آزرده، یا پایبند به هیچ ارزشى نیست‏ یا ارزش‏هایش ناقص، موقت و گذرا است. ارزش‏هاى روان‏ آزرده به آن اندازه استوار نیست که تمامى جنبه‏هاى زندگى‏اش را به هم پیوند دهد و یگانه سازد. (10)

 

معیارهاى ‏سلامت وبیمارى ‏روانى از دیدگاه اسلامپیش از بیان معیارها، تذکر این نکته لازم است که درباره حقیقت و ماهیت انسان، دو نظریه اساسى مقابل یکدیگر قرار گرفته‏اند:
1- نظریه الهیون. 2- نظریه مادیون.
بر اساس نظریه الهیون، انسان حقیقتى است مرکب از جسم و بدن و روح و روان. روان انسان، جاویدان است و با مردن او فانى نمى‏شود. اما دیدگاه مادیون بر این مبتنى است که انسان جز همین بدن، چیز دیگرى نیست و با مردن، به کلى نابود مى‏شود و متلاشى شدن بدن یعنى متلاشى شدن شخصیت انسان.
به نظر مى‏رسد غفلت روان ‏شناسان از جنبه روحى در بررسى شخصیت انسان، به وضوح منجر به درک ناقص آن‏ها از انسان و کوتاهى در کوشش براى شناخت ‏خصوصیات شخصیت‏ بهنجار و نابهنجار شده است. همان ‏گونه که اریک فروم، (Fromm,E) ،روانکاو معروف، قصور و عجز روان ‏شناسى جدید را در شناخت صحیح انسان، که ناشى از عدم توجه به بررسى جنبه روانى انسان مى‏باشد، مشاهده کرده است. متاسفانه امروزه مى‏بینیم که روان‏ شناسى مبدل به علمى شده است که درباره همه‏ چیز، بجز روان انسان بحث مى‏کند و مى‏کوشد جنبه‏هایى از انسان را، که امکان آزمایش آن در آزمایشگاه وجود دارد، بشناسد!
اما ملاک‏هاى سلامت و بیمارى روانى از دیدگاه اسلام یا به عبارت دیگر، معیارهاى شخصیت‏ بهنجار، کامل، نمونه، مطلوب و مسلمان نمونه از غیر آن چیست؟
به طور کلى، مى‏توان گفت: شخصیت ‏بهنجار از نظر اسلام، شخصیتى است که جسم و روح او متعادل باشد و نیازهاى هر کدام ارضا شود. انسانى که داراى شخصیت ‏بهنجار است، به جسم و سلامت و نیرومندى آن اهمیت مى‏دهد و نیازهاى آن را در حدى که شرع مقدس روا مى‏داند، برآورده مى‏سازد و همزمان با آن، به خدا ایمان مى‏آورد، عبادات و امورى را که موجب رضایت ‏خدا هستند انجام مى‏دهد و از اعمالى که موجب خشم خدا مى‏شود، اجتناب مى‏کند. بنابراین، از نظر اسلام، کسى که پیرو هواى نفس خویش باشد، نابهنجار است و نیز کسى که خواسته‏هاى جسمانى خود را سرکوب کند و با رهبانیتى افراطى و ریاضتى شدید باعث ضعف جسمى خود مى‏شود و تنها به ارضاى نیازها و تمایلات معنوى مى‏پردازد نیز نابهنجار تلقى مى‏شود؛ زیرا این ‏گونه گرایش‏هاى افراطى و تفریطى با طبیعت و فطرت انسان، مخالف و ناسازگار است. به همین دلیل، هیچ ‏کدام از این دو گرایش به شکل‏گیرى و تحقق ماهیت‏ حقیقى انسان نمى‏انجامد؛ چنان‏ که او را به کمال حقیقى شخصیتى نیز نمى‏رساند.

 

الف- ویژگى شخصیت ‏بهنجاربه ‏طور کلى، ویژگى‏هاى شخصیت‏ بهنجار و یا به تعبیر اسلامى، «انسان نمونه‏» را مى‏توان در زمینه‏هاى اصلى و عمومى ذیل ذکر کرد:
1- ویژگى‏هاى عقیدتى:
یکى از کمالات لازم انسان، که باید در بازار دنیا کسب شود، ایمان است؛ آن ‏هم به مفهومى که قرآن بدان قایل است؛ یعنى ایمان به خدا، پیامبران ‏علیهم السلام، کتب آسمانى، فرشتگان، روز قیامت و بهشت و جهنم. این از آن روست که انسان نیازمند به اصل برتر و هدفى عالى‏تر از زندگى فردى، شخصى و مادى خویش است که زندگى را به خاطر آن هدف برتر و آن آرمان ما فوق شخصى بخواهد. به عبارت دیگر، انسان نمى‏تواند مطلوب ایده‏آل باشد، مگر این ‏که آرمان انسانى داشته باشد. «آرمان انسانى‏» یعنى هدفى ما فوق زندگى فردى و آرزوى عالى و برترى که بخواهد خود و جامعه‏اش را بر اساس آن بسازد.
از نظر قرآن، تنها چیزى که مى‏تواند هدف عالى‏تر و مطلوب انسانى باشد، فقط خداست؛ غیر از او هیچ موجود دیگرى شایستگى هدف بودن و محل ایمان بودن را ندارد. لازمه چنین ایمانى تسلیم است؛ تسلیم در مقابل آنچه به او ایمان دارد؛ به عبارت دیگر، ایمان وقتى کامل و حقیقى است که انسان به همان نسبت که در مقابل آنچه به آن ایمان دارد و آرمان اوست، تسلیم باشد و در مقابل غیر او کافر. بنابراین، یکى از ویژگى‏هاى انسان مطلوب، ایمان و تسلیم و عنصر دیگر، کفر و عصیان است (کفر به طاغوت).
به بیان دیگر، جهان از دیدگاه انسان با ایمان و خداپرست، نه مجموعه‏اى از عناصر، نیروها و قوانین کور، بلکه پیکرى زنده و معنا دار است. خدا پرست آگاه، خود را در برابر هستى‏اى مى‏یابد که مى‏فهمد، احساس مى‏کند و اراده‏اى آگاه بر آن حاکم است. فقدان خدا سیماى طبیعت را ابلهى مى‏نماید که انسان خود را با او بیگانه حس مى‏کند. غیبت ‏خدا، هستى را قبرستان بیکرانه‏اى مى‏کند که انسان خود را در آن تنها مى‏یابد. هستى پوچ، زندگى را نیز پوچ مى‏سازد و ناچار انسان نیز به پوچى مى‏رسد. نمى‏توان در جهانى که از شعور، اراده و جهت عارى است، از «مسؤولیت انسان‏» سخن گفت. مسؤولیت انسان - که فرد را به فدا کردن و نثار جان و مالش وا مى‏دارد - اگر ریشه در عمق هستى نداشته باشد و بى‏پایه و پایگاه وجودى باشد، مفهومى ذهنى و خیالى مى‏شود، در حالى‏ که ایمان و باور به خدا، که آفرینش را داراى شعور و هدفدار معرفى مى‏کند، طبعا دید مثبتى به انسان در مقابل نظام کلى هستى و قوانین حاکم بر آن مى‏دهد.
2- ویژگى‏هاى عبادى:
عبادت خدا انجام فرایضى از قبیل نماز، روزه، زکات، حج، جهاد در راه خدا با جان و مال، ذکر خدا، توکل بر خدا و طلب بخشش از خدا یا توبه است.«عبادت‏» در این ‏جا، به معناى سرسپردگى انسان عابد به این ارزش‏هاست؛ تمرینى است در خود سازى تا وجود سست، ناهموار، متزلزل و پر تردید آدمى در مسیر هموار و استوارى قرار گیرد و خود را از حضیض به اوج بى‏نهایت و قرب به خدا برساند و با این قرب، تخلق به اخلاق الهى پیدا کند و همه ارزش‏ها در وجودش متجلى گردد.

 


3- ویژگى‏هاى مربوط به روابط اجتماعى:
رفتار خوب با مردم، جود و احسان، تعاون و همکارى، وجدان ‏کارى، اتحاد و همبستگى، امر به معروف و نهى از منکر، عفو و ایثار، اجتناب از کارهاى بیهوده از جمله این روابط است. به عبارت دیگر، آنچه بیش از هر چیز، حق را محترم، عدالت را مقدس، دل‏ها را به یکدیگر مهربان و اعتماد متقابل را میان افراد برقرار مى‏سازد و همه افراد جامعه را مانند اعضاى یک پیکر به هم پیوند مى‏دهد و متحد مى‏کند، ایمان به خداست.
4- ویژگى‏هاى مربوط به روابط خانوادگى:
نیکى به والدین و خویشاوندان، حسن معاشرت با همسر، سرپرستى خانواده و پرداخت نفقه، صله رحم و مانند آن، همگى در سایه ایمان به خدا حاصل مى‏شود؛ مثلا، در روایتى امام صادق‏ علیه السلام در زمینه خوش‏ رفتارى با والدین مى‏فرماید: «هرکه به پدر و مادر خود نگاه تند و خشم‏ آلود کند، اگر چه به وى ستم کرده باشند، خداوند نمازش را نمى‏پذیرد.» یا پیامبر اسلام‏ صلى الله علیه وآله در زمینه ازدواج مى‏فرماید: «هرکس ازدواج کند نیمى از دینش را حفظ نموده است. پس در مورد نیم دیگرش تقواى الهى پیشه کند.» یکى از علل این‏ که در اسلام ازدواج یک عمل مقدس و عبادت به شمار مى‏آید، با این ‏که از مقوله لذات و شهوات است، آن است که ازدواج اولین قدم انسان از خود پرستى و خود دوستى و خود محورى به سوى غیردوستى است.
5- ویژگى‏هاى اخلاقى:
بردبارى، صداقت، عدالت، امانت ‏دارى، وفاى به عهد، پاک‏ دامنى، فروتنى، عزت نفس، سخت ‏کوشى در گرفتن حق، قدرت اراده، حاکمیت و تسلط بر هوا و شهوت نفس و خود راى نبودن از جمله ویژگى‏هاى اخلاقى انسان نمونه و کامل است که قرآن معرفى نموده است.
6- ویژگى‏هاى انفعالى، احساسى و عاطفى:
از جمله این ویژگى‏هاست: خدا دوستى، ترس از عذاب خدا، امید به رحمت او، مردم دوستى و خیرخواهى نسبت‏ به آنان، مهربانى، فرو خوردن خشم و مهار غضب، تجاوز نکردن به حقوق دیگران، حسد نبردن به آنان، سرزنش نفس، احساس پشیمانى در صورت ارتکاب گناه، پرهیز از غیبت و تهمت و پرهیز از استهزاى آنان. انسان کاملى که اسلام معرفى مى‏کند قلبش سرشار از امنیت، امید و آرامش است، مى‏تواند بدى‏ها را با خوبى‏ها دفع نماید و کینه و خشم خود را فرو نشاند؛ زیرا پیامبرگرامى ‏صلى الله علیه وآله فرموده است: «کسى که خشم خود را - در حالى ‏که قادر بر اعمال آن است - فرو نشاند، خداوند متعال قلب او را از امنیت و ایمان سرشار مى‏سازد.» (11)
7- ویژگى‏هاى عقلانى و شناختى:
تفکر در هستى و آفرینش، طلب معرفت و دانش و پیروى نکردن از ظن و گمان از ویژگى‏هاى انسان کامل است؛ انسانى که اهل تفکر باشد و بتواند در مورد مسائل کلى عالم فکر کند و به دقایق رموز عالم پى ببرد و قدرت تجزیه و تحلیل در مسائل را داشته باشد.
8- ویژگى‏هاى مربوط به زندگى حرفه‏اى:
اخلاص در عمل و خوب کارکردن، وجدان‏ کارى، تلاش فعالانه و مجدانه براى کسب روزى حلال، مبارزه با فقر، فساد، تبعیض و مراعات ضوابط از این صفات است.
9- ویژگى‏هاى بدنى:
در این زمینه مى‏توان از صفاتى مانند نیرومندى، سلامت، پاکیزگى و طهارت نام برد.
تصویرى که قرآن از انسان کامل و نمونه براى ما ترسیم مى‏کند داراى این ویژگى‏ها و معیارهاست؛ الگویى از انسان مؤمن که باید براى تخلق یافتن بدان تلاش کنیم. پیامبر بزرگوارصلى الله علیه وآله نیز نخستین گروه مسلمانان را بر اساس همین ویژگى‏ها تربیت نمودند و در نتیجه، شخصیت آنان را کاملا دگرگون کردند و از آنان اشخاص مؤمنى ساختند که توانستند چهره تاریخ را تغییر دهند. امروز نیز وظیفه ما این است که ابتدا این ویژگى‏ها را در خودمان و سپس در دیگران ایجاد کنیم تا بتوانیم جامعه اسلامى سالمى همراه انسان‏هاى کامل به وجود بیاوریم.

 

ب- ویژگى‏هاى شخصیت نابهنجارویژگى‏هاى انسان کامل و نمونه و به تبع آن، معیارهاى سلامت روانى از دیدگاه اسلام بیان گردید. اما معیارهاى بیمارى روانى و ویژگى‏هاى انسان نابهنجار و به تعبیر قرآنى، انسان‏هایى که در قلوب آن‏ها مرض است، گرچه تا حدى از راه مقابله با معیارهاى سلامت روانى فهمیده مى‏شود، اما به اختصار بعضى از آن‏ها ذکر مى‏شود. ویژگى‏هایى که در این‏ جا ذکر مى‏شود مربوط به دو دسته انسان‏هاى نابهنجار است: کافران، منافقان.
1- ویژگى‏هاى عقیدتى:
الف- کافران: عدم ایمان به خدا، پیامبران‏ علیهم السلام و روز قیامت.
ب- منافقان: عدم اتخاذ موضعى مشخص در برابر توحید، اظهار ایمان در میان مسلمانان و اظهار کفر و شرک در میان مشرکان.
2- ویژگى‏هاى عبادى:
الف- کافران: پرستش غیر خدا که هیچ سودى براى آنان ندارد.
ب- منافقان: انجام عبادات از روى ریا و بدون اعتقاد قلبى و انجام نماز از سر کسالت و تنبلى.
3- ویژگى‏هاى مربوط به روابط اجتماعى:
الف- کافران: ظلم در رفتارشان با مؤمنان، تمسخر آن‏ها و امر به منکر و نهى از معروف.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   13 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله سلامت روان و شیوه زندگی سالم

تحقیق در مورد همایش نقش دین در بهداشت روان

اختصاصی از رزفایل تحقیق در مورد همایش نقش دین در بهداشت روان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد همایش نقش دین در بهداشت روان


تحقیق در مورد همایش نقش دین در بهداشت روان

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه11

 

فهرست مطالب

 بررسی رابطه صله رحم با اختلالات افسردگی

 بررسی رابطه میزان افسردگی سالمندان مقیم خانه سالمندان با نگرش و عملکردهای دینی

آنها (1376 ش)

 تعیین عوامل برانگیزاننده و بازدارنده گسترش فرهنگ حجاب در دانشگاه

 بررسی رابطه میان عوامل تنش زا، میزان توکل به خدا و نشانگان استرس در بین دانش

آموزان دبیرستانی

 بررسی رابطه اقدام به خودکشی با پایبندی به نماز در مرکز پزشکی لقمان

 مقایسه میزان اعتقاد به معاد در بین بیماران مبتلا به اختلال افسرده‌خویی

 بررسی مقایسه‌ای به کارگیری مقابله‌های مذهبی در افراد معتاد با افراد غیر معتاد

در سالهای اخیر، توجه به روان‌شناسی دین و روان‌شناسی دینی در غرب افزایش چشمگیری داشته است که می‌توان انجام پژوهشهای تجربی، نشر مقاله‌ها و کتابها، تأسیس انجمنها، برگزاری نشستهای علمی و عضویت در مجامع تخصصی مربوط را نشانه‌های این رویکرد دانست. مثلاً اعضای انجمن آمریکایی مشاوران مسیحی در سالهای 1995 ـ 1993م، از 200 عضو به 16000 عضو رسیده است و اعضای بسیار دیگری از انجمنهای تخصصی، مانند انجمن مسیحی مطالعات روان‌شناختی، جامعه بررسیهای‌ علمی مذهب، انجمن پژوهشهای مذهبی دست‌کم سه برابر شده‌اند و تقاضا برای شرکت در کنفرانسها و کارگاههای آموزشی روان‌شناسیِ مذهب، رشد چشمگیری داشته است. این امر، شگفتی ناظران را برانگیخته است و دلیل آن برخوردهای منفی شدید و رو به تزایدی است که دانشمندان علوم و روان‌شناسان، در گذشته‌ای نه‌چندان دور، با دین داشته‌‌اند.

البته روان‌شناسی، در آغاز دوران پیدایش خود، نظر مثبتی به دین داشته است. در این مرحله ـ که حدود 30 سال طول کشید ـ روان‌شناسان آمریکایی و اروپایی با نگرشی مثبت، از روشهای تجربی برای مطالعه درباره دین بهره جستند. رواج روان‌شناسی مذهب در ربع اول قرن بیستم، بدان حد بود که رشته الهیات را در برخی مراکز دانشگاهی دینی تحت الشعاع قرار داد‌؛ اما دیری نپایید (در حدود سال 1930 و پس از جنگ جهانی اول) که این روند رو به افول گذاشت. از نیمه دوم قرن بیستم، پژوهش در ابعاد روان‌شناختی مذهب، بار دیگر، مورد توجه بسیاری از روان‌شناسان غربی قرار گرفت و همین اقبال شدید، پس از آن انکار شدیدتر، شگفتی و حیرت ناظران را برانگیخت. پژوهشهای روان‌شناسان در غرب، بر چند محور استوار است:

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد همایش نقش دین در بهداشت روان

دانلود مقاله پرورش تدریجی روان کودک

اختصاصی از رزفایل دانلود مقاله پرورش تدریجی روان کودک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

چکیده:
روانشناسی کودک از نظر کلی بحث تازه و مستقلی است که درباره هشیاری و بیداری روان کودک و تأثیر آن در رشد و نمو تدریجی او گفتگو می کند. و به ما می آموزد این موجود کوچک و ناتوان که روزی یک قطعه گوشت و پوست ناتوانی بوده چگونه رفتار و کردار خود را در این جهان وسیع آموخته و با چه شرایطی تا دوران جوانی رسیده است.
پرورش تدریجی روان کودک با آنچه که مربوط به مراحل رشد و پیشرفت اعضای بدن و مراحل بلوغ او است کاملاً متفاوت و جدا از هم هستند و این دو مرحله مستقل دارای شرایط مخصوصی است که هر دو به موزات هم پیش می روند و در راه مستقیم خود از یکدیگر کمک می گیرند از آن گذشته برای شناختن مراحل روانی کودک کافی نیست که کودک از زمان بدنیا آمدن مورد مطالعه قررا دهیم زیرا قبل از بدنیاآمدن در زمانیکه نطفه او بسته می شود در آن محیط تنگ و تاریک بدون اینکه ما بدانیم عوامل و شرایطی وجود دارد که اساس زندگی آینده او پایه گذاری می شود و از این بحث نتیجه می گیریم که از یک نقطه نظر تئوری روانشناسی کودک بایستی از زمان قبل از تولد مورد بررسی قرار گیرد و بدانیم که این کودک در کدام محیط و تحت کدام شرایط و از کدام خانواده بوجود آمده و این هنوز خود بحث بسیار مفصل و پیچیده ای است که پایه آن برروی قوانین و توارث وزن شناسی استوار می گردد و بعداز تولد شرایط آموزش و پرورش و بسیاری عوامل دیگر در پیشرفت اعضای بدن و سلسله اعصاب او مؤثر است و با عواملی که در رشد و نمو اعضای بدن تأثیر دارد روان او نیز در کش و قوس تحولات زندگی مراحل خود را خواه ناخواه می پیماید.
البته شرایط محیط نیز از نقطه نظر جسمی و روانی در او و درسازندگی شخصیت او تأثیر دارد و اگر اعضای بدن کودک از روی سیستم بخصوصی رشد نماید در شکوفندگی و پیشرفت قوای روانی او بی اثر نخواهد بود . به عبارت ساده در روانشناسی کودک، کودک را برای خودش مطالعه می کند و روانشناس باید بداند خصوصیات ارثی و ژن شناسی عامل مهمی در عقب ماندن یا جلوافتادن شرایط روانی کودک بشمار می آید باید اضافه کنیم مسئله وزن شناسی و عوامل ارثی چون موضوع بسیار پیچیده ای بود تا مدتها کسی به آن توجه نداشت ولی ا زقرن نوزدهم این مسئله اساسی در روانشناسی کودک جای خود را باز کرد و دانشمندان توجه زیاد نموده ودانستند که قسمت مهم و علل اصلی پیشرفت روان کودک زمانی پایه گذاری شده که هنوز کودک بدنیا نیامده بود دلیل آن بسیار روشن است، در خانواده ای که دو یا سه فرزند زندگی می کنند، فرزندان یک پدر و مادر از لحاظ روانی و استعداد با هم فرق دارند یکی از آنها با هوش ودیگری کندذهن و سومی فاقد احساسات و صفات انسانی است در حالیکه هر سه انها یک برنامه و شرایط مشابهی بوجود آمده اند. اما اگر زمان نطفه گذار هر کدام را با شرایط زندگی پدر مادر مورد مطالعه قرار دهیم مشاهده می شود که این پدر و مادر در تمام شرایط زندگی دارای یک نوع حالت روانی نبوده و شرایط زندگی هر زمان با زمان دیگری فرق داشته است.
بنابراین تمام شرایط زندگی و عوامل روانی در پایه گذاری وجود کودک دخالت مستقیم دارد البته بعد از به دنیا آمدن کودک خواه ناخواه دارای استعداد یا تمایلاتی است که قبل از تولید بنیان آن نهاده شده و محیط خارج در روش تعلیم و تربیت نیز باندازه ای تمایلات و خصوصیات او را تحت تأثیر قرار می دهد.
بنابراین روانشناس کودک در حالیکه پیشروی روانی او را مطالعه می کند باید بداند که اساس هستی این کودک با چه شرایطی پایه گذاری شده و بعد از تولد محیط و اطرافیان چه تأثیری در او باقی گذاشته اند کسی که روان کودک را مطالعه می کند از عواملی که باعث پیدایش این خصوصیات شده باید آگاهی کامل داشته باشد در زمان گذشته کودک را به نام اینکه کودک بود به او توجهی نداشته و تربیت و پرورش او را نیز جز وظایف لازم نمی شمردند اما امروز به این نکته متوجه شده اند که کودک یک انسان کوچکی است و بایستی روح و جسم او به موازات هم با شرایطی مساوی پرورش یابند و اگر در امور جسمی نواقصی موجود است در رفع آن بکوشند زیرا اگر بطور مثال کودک دیر تر از زمان معین راه رفتن را یاد بگیرد این ناتوانی در روان او تأثیر خواهد گذاشت با این معنی که هر نوع ناتوانی جسمی در عقب انداختن هشیاری روانی او بی اثر نخواهد بود تستها و آزمایشهای روانی این مشکل را تا اندازه ای حل کرده و روانشناس با کمک آزمایشهای لازم روح و جسم کودک را بلکه نسبت مساوی پرورش میدهد تابتواند از یک کودک خردسال و ناتوان در آینده یک انسان کامل بدون عیب و نقص بسازد.
نوشته ای را که در دست دارید در این مسائل با شما گفتگو می کند و به شما می گوید که کودک شما در چه شرایطی بوجود آمده و بعد ازتولید چه وظایف و تکالیفی را برای پرورش او بر عهده دارید و البته اگر در این روش درست با سیستم های امروز دنبال شود بدون تردید کودکان امروز که پدران و مادران آینده بشمار می ایند از لحاظ روانی بدون عیب و نقص وارد جامعه خواهند شد و پس از اینکه درباره اصول روانشناسی با شما صحبت کردیم در قسمت دوم این مقاله چند کلامی هم درباره کودکان عقب مانده و خصوصاً کسانی که در محظور اخلاقی قرار گرفته اند با شما گفتگو می کنیم و نشان می دهیم رفتار و کردار نامطلوب و خارج از قاعده بعضی پدرو مادرها تا چه حد در گمراهی کودکان مؤثر خواهد افتاد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل یکم
مراحل اولیه کودک
هوش کودک تنهاه راه احساس اوست
دنیای حقیقت برای کودک
ادراک کودک
هوش کودک
پیدایش حافظه
تداعی معدنی یا تصورات ذهنی
زبان و تکلّم
عامل زبان با عمل تا چه اندازه همآهنگ است

 

 

 

 

 

مراحل اولیه کودک
کودک شما یک کودک و بلکه یک انسان کوچک است که همه چیز را درک می کند و اگر این کودک را یک انسان کامل بدانیم پس باید گفت که هر دوره زندگی او وابسته به دوره دیگری است . اولین دوره زندگی کودک دوران احساس اوست، احساسی است که با حرکت او همراه است زیرا در این زمان چون کودک فاقد اعمال سمبول سازی است و هیچ چیز را از چیز دیگری تمیز نمی دهد مربی یا مادر نمی تواند از راه فکر یا حالات عاطفی چیزی را بیاد او بیاورد و یا از کسانی که در آنجا حاضر نیستند با کودک صحبت کند. با وجود این نقصان و کمبود، قوای روحی او در حال تکمیل است و کودک هرچه را ببیند و با آن تماس دارد از آن الگو برمی دارد و بدون اینکه نوع و جنس آنرا تشخیص دهد و سعی می کند چیزی از آن در خاطر بسپارد و به عبارت دیگر با وجود اینکه احساس او ناتوان است، با همین احساس ناتوان بعضی وا کنشهای عاطفی کودکانه در او بیدار می شود.
هوش کودک تنها راه احساس اوست
از خود می پرسیم هوش کودک از کجا بوجود آمده است؟ باید بدانیم به این پرسش جواب بدهیم که این هوش که راهنمای اوست، از راه آزمایش آغاز می گردد. او در این حال که همه چیز را آزمایش می کند، می بیند و بعضی چیزها با بعضی دیگر هم آهنگی دارد اما هنوز احساس او بیدار نشده و مرحله ادراک آغاز نگشته ، یعنی نمی تواند آنها را ازهم تمیز بدهد و هر چه در دسترس اوست بر ای او کاملاً مبهم و نامفهوم است کودک به پستان مادر دست می زندکه آنرا لمس کند این لمس برای او یک احساس کوچک است. بعضی چیز ها را شبیه پستان مادر می بیند و قیافه ها را از نظر می گذراند اما هیچکدام را با آن معنی نمی شناسد و با این حال تمام این چیز ها در پرورش هوش به ا و کمک می کند تا به وسیله آن هوش خود را بیازماید. البته کودک در این زمان معنی هیچکدام را نمی داند و حقیقت اشیاء برای او نامفهوم است اما هرچه فکر می کند به این یک نوع عمل نا هشیار همراه است و بدون اینکه درباره آن فکر کند از آن استفاده می کند ولی استفاده او نیاز کاملاً هشیار وناخودآگاه است و اگر هم دست خود را برای برداشتن چیزی دراز می کند، قصد معین ندارد و فقط از مجموع آنچه را که می بیند چیزی را برای خود می سازد اما هیچ چیز بر ای او شکل معین ندارد و تنها به این وسیله است که هوش او بطور ناخودآگاه کار می کند.
بنابراین در حالی که نه زبان دارد و نه قادر به سمبول سازی است این اشیاء اثر عاطفی در او بوجود می آورند. از دیدن پستان مادراحساس مسرت میکند با دست آن را مالش میدهد و در آنحال قیافه اش شاد و و پرنشاط است اگردر کودک احساسی هم وجود نداشته باشد، نمی توانیم بگوئیم این احساس چه نوع است و از چه وقت در او بیدار شده بعضی از روانشناسان عقیده دارند که در مکانیک احساس اولیه کودک حالتی از تداعی معانی است به این معنی که کودک با تکرار هر یک از واحدهای زندگی می تواند از دیدن چیزی، یک چیز دیگرشبیه آن برای خود بسازد مثل اینکه کودک وقتی عادت به مکیدن پستان نمود، چیز دیگر را به آن شبیه باشد از راه تداعی معانی مانند پستان در دهان می گذارد و شروع به مکیدن می کند، بعضی دیگر این احساس را یک نوع حالت شرطی تلقی می کنند، با این معنی که کودک هر چیز را که بدست می آورد از ساده ترین چیزها تا مهمترین وسیله ها،س همه برای او پاسخی از عواملی هستند که در خارج با آن تماس دارد و حالت عاطفی هم در این مورد به او مدد می ر ساند کودک وقتی گرسنه است به او شیر می دهند و اگر گریه کند برای آرام کردن باو شیر می دهند این مسائل برای او حالت شرطی است . به محض اینکه پستان مادر را می بیند احساس گرسنگی می کند بنا به گفته« جزل»« دوران کودکی دنیای مخصوصی است که از راه شرطی یا تداعی معانی احساس خود باورر می سازد بیشتر از آنچه آدمیان می دانند و می توانند چیزهایی است که آموخته اند و اگر آموخته هایی را از آنها بگیریم مانندکودکان شیرخوار ناتوان خواهند شد.»
کودکان از وقتی به دنیا می آیند دنیایی از مجهولات را می بینند ولی همین مجهولات برای آنها راهنمای مثبت است. روز اول با پستان مادر آشنا می شوند در روزهای بعد چیزهایی دیگر آنان را به تحرک وا می دارد هرچه کوشش می کنند و روزهای بعد چیزهای دیگر، در روز های اول نمی توانند به کودک نوزاد راه یافتن یاد بدهند ولی می توانند باو بیاموزد که پستانک شیر را بجای پستان مادر بمکد. کودک یکساله هرچند باهوش باشند یاد دادن جدول ضرب امکان پذیر نیست زیرا دستگاه عصبی او آمادگی لازم را ندارد، یعنی رشد کافی پیدا نکرده است اما او کم کم در اطراف خود با بسیاری از جیزها آشنا می شوند و از راه احساس وتکرار و تداعی معانی و عوامل شرطی به بسیاری از این چیزها نزدیک می شوند. اگر مربی یا مادر کارآزموده باشد می تواند در فاصله بسیار کم، به کودک خود چیزهایی را یاد بدهد و احسا س اورا بارور سازد به میمون یاد می دهند که مانند انسان روی زانو بنشیند بنابراین کودک که دارای استعداد بیشتری است، خیلی زودتر از میمون راه و رسم زندگی را یاد می گیرد کودک احساس می کند که زنده است و موجودیت خود را درک می کند. اما این احساس از مرحله درک فاصله زیادی دارد و احساس او باید بتدریج بارورگردد. باین معنی که کم کم خود را می شناسد و رفته رفته مادر را از دیگران تمیز می دهد و آنچه را در اطرافش قرار گرفته احساس می کند اما نمی تواند همه چیز را تجزیه و تحلیل نماید ولی به جای اینکه درون گرا شود، متوجه عوامل خارج است زیرا در آن وقت فکری ندارد که درباره آن فکر کند وبه درون گرایی بپردازد.
احساس کودک نسبت به زمان و مکان در برابر محیط متفاوت است. در یک زمان ممکن است از گرسنگی بگرید ولی درزمان دیگر بامکیدن پستانک بجای پستان کریه خود را از یاد می برد بعضی روانشناسان این حالت را یک نوع احساس جامعه شناسی کودک می دانند .او گرچه قادر نیست بین پستان و پستانک فرق بگذارد ولی این دو عامل و سایر عوامل شبیه آن برای او از واحد های دنیای خارج است آنچه را می بیند همان ظاهر اوست وآنها را مانند خودش موجودات زنده می داندکه با او حرف می زنند این نوع احساس در تمام کودکان و در مناطق مختلف یکسان نیست زیرا احساس یک کودک که در محیط محدود دهکده ها بزرگ شده با آن کودکی که در تمدن سرسام آور در شهرهای پرجمعیت زیست میکند بسیار متفاوت اند و مشاهدات خارجی این دو در تمام لحظات زندگی برروی یک پایه قرار ندارد. وقتی کودک کمی بزرگ شد و به زبان آمد ممکن است از او چیزهایی بپرسند و بخواهند دربارة آنها قضاوت نماید و این پرسشها در هر یک از محیط های متفاوت باز هم متفاوت است مثلاً به او می گویند نگاه کن ماه در آسمان است یا این اتومبیل در حال حرکت است و دنیای او هرچه وسیع تر باشد کنجکاوی او بیشتر و پرسش هانیز گوناگون است کودکی که در شهر زندگی می کند اسب و الاغ و حیوانات بارکش را نمی شناسد و اگر هم چنین چیز هایی را دیده باشد زیاد تکرار نمی شود. اما کودک روستایی از اتومبیل و ماه و حرکت سیارات و هزاران واحدهای زندگی متمدن برخوردار نیست فکر و احساس او بیشترین تمرین و ورزش می کند از نظر دیگر، کودک در دوران تکامل تدریجی با یک نوع احساس و قضاوت محدود همه چیز را در اختیار خود و پدر و ماردش برای او ساخته اند شاید دراین مورد می توان گفت که با این احساسات محدود دوران حقیقت جویی کودک آغاز می گردد او سعی می کند همه چیز را همانطور که هست بشناسد دوره ای است که گاهی از اوقات کودک از مجموعه صورت های خارج چیزهای مخصوصی برای خودمی سازد اما این پیشرویها بسیار کند و تدریجی است حیوان ممکن است در همان روزهای اول پدر و مادرش را بشناسد اما انسان اینطور نیست شناسایی او کاملاً تدریجی است و جامعه شناسی او به قدری کند و آرام است که ماهها باید طول بکشد تا هر چیز را جای خودش بشناسد در سه سالگی تا اندازه ای به شخصیت خود پی می برد و می تواند بگوید من آمدم و دیگری را هم مانند خودش بشناسد. بعد از گذراندن این مراحل سه گانه مسأله نسبیت پیش می آید و کودک روابط خود را در برابر دیگری و هر چیز درک می کند و می داند برای چه به او غذا می دهند مادر خود را می شناسد و احساسس محبت و علاقه او نسبت به مادر پدیدار می گردد و گاهی هم در برابر آنچه دیده قضاوت می کند اما قضاوت او کاملاً کودکانه و محدود است و رفته رفته احساس ذهنی او در برابر محسوسات و گاهی معقولات هشیار می شود اما هیچکس نمی تواند در روح او نفوذ نماید و بداند قضاوت او چگونه است هر کودکی که بزرگتر از اوست فکرش در محدوده خودش است و با اینکه شش ماه یا یک سال مانند او بوده نمی تواند در اندیشه کودکی که شش ماه یا یک سال با او فاصله دارد نفوذ نماید در حالیکه یکسال پیش او همانند او بوده و این دوران پشت سر گذاشته بنابراین، می توان گفت :که کودک از زمان تولد تا سر حدات بلوغ دوره های مختلف رامی گذراند که در روانشناسی آنرا به 6دوره مشخص و جدا از هم تقسیم کرده اند، ما به طور خلاصه این دوران ها را از نظر می گذرانیم:
1- دوران اولیه اوکه تا 18 ماهگی امتداد دارد، شامل حرکت و احساس است و این احساس و حرکت کاملاً کودکانه و اتفاقی است و پاسخ های جداگانه از احساس خود می گیرد و چندی بعد حرکات او دارای مقصد معینی است بطور مثال چیزی را جابجامی کند تا بتواند دست خود را به آن برساندو بعد از آن به آزمایش می پردازد و چیز ی را به زمین می اندازد و سپس آنرا دو مرتبه برمی دارد و دراین کار آنقدر تمرین می کند تا بجایی می رسد که بتواند از حرکات خود نتیجه بگیرد.
2- دوران دوم او دردو سالگی آغاز می گردد و یک نوع فکر مقدماتی و کودکانه در وی پیدا می شود و کودک می تواند اشیاء را بشناسداما قادر نیست با آنها عملی انجام دهد این دوره ای است که از شباهت اشیاء پی به وجود آنها می برد برای هر چیز یک سمبول می سازد و از روی آن چیزها را می شناسد و با اینکه زبانش کم کم باز شده تا حدود خودشناسی جلو رفته درخودش فرو رفته از چیزی به چیز دیگر برای دستیابی به مقصود خود می پردازد ادراک او در این حال کمی بیدار شده و یک چیز تنها برای او اسامی مفاهیم مختلفی دارد و با این ترتیب اساس و مکانیسم عادت او بکار افتاده و بطور عمده یا عادت برای بیدار کردن چیزی که در نظر گرفته با دنیای خارج مربوط می گردد.
3- در دوران سوم یعنی چهار سالگی فکردرست و فطری او به کار می ا فتد مشاهدات حقیقی برای او ثابت است و اگر آنحال قطعه مهمی بدستش بدهید می تواند آن را به شکل خاصی بسازد کارهای او در این دوره کاملتر و هوش او بهتر کار می کند اگر مقصدی را درنظر بگیرد می تواند خود را به آن برساند وسیله ای برای آن میسازد و بطور مثال اگر چیزی در دسترس نباشد یااز نظرش پنهان گردد با فکر درست و بکار بردن هوش خود را به آن می رساند این وسائل راخودش پیدا میکند ودیگر لازم نیست کسی چیزی را د اختیارش بگذارد مثلاً دست بچه ای بزرگتر از خودش را گرفته وبا انگشت چیزی را در امتداد خود نشان می دهد.
5- در دوره پنج که از هفت سالگی آغاز می گردد اعمال خود را کاملاً طبقه بندی می کند به اعمال خود بازتاب میدهد و درباره هر چیز میتواند درست فکر کند.
6 – در دوره ششم کودک می تواند وسائل درست را بدون د خالت دیگری بوجود آورد و همه را مورد استفاده قرار دهد دنیای خارج برای او مفهوم درست خواهد داشت و چون در این زمان تکلم را یاد گرفته می تواند با دلیل و منطق همه چیز را برای او تفسیر کرد همین زمان است که اگر مربی خوبی داشته باشد کودک با سرعت زیاد به مراحل تکامل هوش و خودکاری می رسد.
دنیای حقیقت برای کودک
گفتیم که احساس اولین مهمان ناخوانده کودک، همراه با یک سلسله اعمال کودکانه است وقتی احساس بوجود آمد، کودک احساس خود را با اعمال مشابه به آن نشان میدهد که در روانشناسی به آن احساس تحرک می گویند کودک با حرکات خود می خواهد با دنیای خارج تماس پیدا کند و این تماس با شبیه سازی همراه است و در ابتدا آنچه را می بیند به نظر او با یکدیگر شباهت مستقیم دارند و چون به مرحله دوسالگی رسید ناچار است دربارة آنچه دیده فکر کند تا تفاوت بین آنها را بیابد ابتدا روابطی بین آنها برقرار می سازد و چون روابط بین اشیاء نظم و ترتیبی یافت سازمان فکر آینده او بطور ناخودآگاه تشکیل می گردد اما در این میان هوش و ادراک که از احساس و حرکت پیدا شده او را به یک نتیجه مهم که شناختن دنیای خارج است رهبری می کند و این نتیجه مهم که شناختن دنیای خارج است رهبری می کند و نتیجه هرچه محدودتر باشد رفته رفته حقیقت کامل اعمالی راکه تاکنون انجام داده برای او مشخص می سازد.
در پایان هجده سالگی یک نوع انقلاب و تحول فکری کودکانه در او بوجود آمده تمرکز فکری او تا اندازه ای ثابت می ماند و کار به جایی می رسد که خود را در مرکز یک دنیای وسیع که همه چیز درپیرامون آن واقع شده مشاهده می کند و برخلاف روزها و ماههای گذشته همه چیز را می شناسد دنیای سال دوم برای او جهان تازه ای است دنیای اولیه او جهانی بدون موجود و پر از ابهام بود و هرچه می داند نمی شناخت همه چیز از نظرش می گذشت اما در ماههای پنجم وششم تا هجدهم دنیای رای و عوض شده و آنچه را میگیرد یا صدای را که می شنود وچهره ای که از برابر نظرش میگذرد دارای مفهوم خاصی است و تا آنجا هوشیار شده که از فاصله دور دست خود را برای برداشتن چیزی دراز میکند و انرا در چنگال خود می فشارد و اگر مانع کار ش شوند گریه می کند یعنی به دفاع برمی خیزد و فریاد می کشد زیرا چیزی را که دیده اگر نمی شناسد اما بر ای او مفهوم خاصی دارد و می کوشد و می خواهد درباره آن قضاوت کند روز ها و ماههای بعد، اگر چیزی از او بپرسند درباره آن فکر می کند البته توجیه آن برای او مشکل است اما بطور یقین می داند آن چیز را از درسترس او برداشته اند و برای برداشتن چیزی دست دراز می کند و آنرا در چنگال خود می کشد زیرا چیزی را که دیده اگر نمی شناسد اما برای او مفهوم خاصی دارد و می خواهد درباره آن قضاوت کند. البته توجیه آن برای او مشکل است اما بطور یقین می داند می توان آن چیز را تغییر داد مثلاً اگر در سمت راست است آنرا در سمت چپ قرار داد بلافاصله چشمان کودک به آن سمت متوجه می گردد و نقطه ای را پیدا می کند و اگر آن را از نظرش پنهان کنند بنای جستجو گذاشته به سمت چپ و راست به تکاپو می پردازداین حالات مقدمه بیدارشدن هوش و ادراک او است و اگر مادر یا مربی با حوصله ای باشید می توانید روز ها دو سه ساعتی بااو سروکله بزنید تا احساس فکر در او بیدار شده با تمرین و کوشش اورا وادار به کار کنید.
در روز های اول مسئله زمان و مکان فاصله برای کودک دارای مفهوم خاصی نیست یعنی اگر چیزی که مورد توجه اوست در فاصله دورتر باشد او بدون اینکه بداند با این فاصله زیاد دستش به آن نمی رسد دست خود را برای گرفتن آن در از می کند اما در ماههای بعد مسئله فاصله برای او حل می شود و چون نتوانست دست خود را به آن برساند به تلاش افتاده و سعی دارد خود را به آن برساند برای اینکه فواصل را به او بیاموزند چیزی را در دسترس او قرار می دهند سپس فاصله را زیادتر کرده کودک را می راند که بین این دو فاصله تمیزی قائل شود و برای از بین بردن فواصل او را بکار و فعالیت وا می دارند چیزی را در نقطه الف و چیزی دیگر را در فاصله ت به نقطه الف تغییر مکان می دهند بعد آن را به فاصله ث می کشاند و از فاصله ث به نقطه الف تغییر مکان می دهند و با با این کار فواصل زمانی و مکانی برای او روشن می شود و در روز دیگر اینکار را تکرار می کنند ملاحظه می شود که کودک فواصل را شناخته و برای نزدیک شدن و از بین بردن آن تلاش می کند.

 


ادراک کودک
ادراک مرحله دوم احساس است. وقتی که احساس وظیفه اش را انجام داد و صدایی را شنید یا چیزی را که احساس کرده در آن دقت می کند و چگونگی آنرا می خواهد بدانداین دوران را پیدایش ادرک گویند در آن صورت است که قوای مغزی او بکار می افتد کودک در ابتدای زندگی دارای یک نوع ادراک عینی است اما نمی تواند ماهیت آنرا تشخیص بدهد و همه چیز در نظرش مانند لکه های سیاه جلوه می کند چیزی را می بیند و شکل آنرا در ماههای بعد یعنی در دوران سوم و چهارم می شناسد اما قادر نیست تفاوت دو چیز را معین کند. با این ترتیب قدم به قدم جلو رفته هر روز کشف تازه ای برای او حاصل می شود و چیزی که امروز یادگرفته برای فردای او دارای اهمیت نیست زیرا ادراک او کاملاً مبهم و بی معنی است اما احتیاج او را وامیدارد که در هر صورت ماهیت اشیاء را تمیز بدهد و همه چیز را بشناسد زیرا به دانستن و داشتن آن در هر حال نیازمند است. ما هم اینطوریم هرچه را می بینیم در اطراف آن فکر می کنیم می خواهیم ماهیت آنرا بشناسیم و درباره آن قضاوت کنیم. کودک هم مانند ماچون تازه به جهان ناشناس واردشده حس کنجکاوی او بیشتر از ماست البته در مرحله ادراک اختلالات زیاد پیش می آید که در تمام کودکان یکسان نیست و خطاهای حسی و عضوی که در روانشناسی از آن بحث می شود در نزدیکان به مراتب بیشتر است.
اگر احساس کودک در دوران اول خوب کار کرد مرحله ادراک نیز مانند احساس به سرعت پیش می رود کودکان خرفت و کودن و بی استعداد در تمام جوامع بشری و درهر نژاد و خانواده یافت می شود.
معهذا برحسب آزمایش ها و مطالعاتی که در این زمیه بدست آمده معلوم شده است که محیط و اطرافیان هر دو به یک نسبت در متوقف ماندن افراد کم هوش تأثیر دارد و اگر کودکی درواقع بی استعداد باشد محیط در بسته در توقف افراد بی اثر نخواهد بود ممکن است کودک در زمان تولد دارای نقص عضوی بوده که اطرافیان متوجه نشده اند اما همین غفلت و بی خبری در آینده نتایج و نامطلوب خواهد گذاشت.
در هرحال برای پرورش دادن ادراک کودک، آزمایشهای زیاد بعمل می آوریم مثلاً دو جعبه بزرگ و کوچک را مقابل چشمان او قرار میدهیم کودک ابتدا بین این دو فرق نمی گذارد و یکی را برمی دارد و بعد جعبه دوم را می خواهد حمل کند در عمل مشاهده می کند این یکی بزرگتر است و بار دیگر که هر دو جعبه را دید تمیز می دهد و به جای جعبه بزرگ، جعبه کوچک را برمی دارد و با این ترتیب بزرگی و کوچکی اجسام را تمیز می دهد برای نشان دادن سرعت نیز آزمایشها و تمرین های زیادی باید بعمل آورد توپی را در نقطه الف قرار میدهیم بعد توپ دیگر را رها کنیم معلوم است که توپ اول وقتی به توپ دوم برخورد نمود یکی از آنها متوقف شده و توپ دیگر براه می افتد به این ترتیب و با کند و تیزکردن ضربه ها به سرعت همه چیز را به او نشان می دهیم تا بداند سرعت چگونه بوجود می آید.

 

هوش کودک
هوش کود اساس زندگی اوست. وقتی که کودک را به حال خود رها کنیم رفته رفته با محیط و اطرافیان سازش یافته و آنچه در اطراف خود می بیند کم کم می شناسد و گاهی دست را برای گرفتن آن دراز می کند بنابر آن آنچه که او را به هدف می رساند هوش اوست پس می توان گفت هوش یک نوع استعدادی است که می تواند با آن محیط سازگار شود اما تمام کودکان در شناخت اشیای خارج یکسان نیستند بعضی ها یک یا دو مرتبه که چیزی را می بیند با آن دست می زنند در بار سوم یا چهارم آنرا می شناسد اما دسته دیگر مدتی طول خواهد کشید تا بتوانند از بین تمام اشیاء ودر اطراف خود یک یا چیز را بشناسد و با آن مأنوس گردند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   115 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله پرورش تدریجی روان کودک