رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق حیات برزخی انسان

اختصاصی از رزفایل تحقیق حیات برزخی انسان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق حیات برزخی انسان


تحقیق حیات برزخی انسان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 23

 

حیات برزخی انسان

(نظر جمعى از مفسرین در باره زنده بودن شهداء)

(و لا تقولوا لمن یقتل فى سبیل الله اموات بل احیاء، و لکن لا تشعرون)بعضى از مفسرین چه‏بسا گفته باشند: که خطاب(نگوئید)به مؤمنین است که به خدا و رسول و روز جزا ایمان دارند ومعتقدند که بعد از زندگى دنیا زندگى دیگرى هست و دیگر از چنین کسانى تصور نمى‏رود که

1 - بقره آیه 45

2 - سوره لقمان آیه 17

3 - سوره فصلت آیه 35

4 - سوره زمر آیه 10

5 - سوره عنکبوت آیه 45

6 - سوره حدید آیه 4

بگویند: آنهائى که در راه خدا کشته شده‏اند بکلى از بین رفته‏اند، با اینکه دعوت حقه دین رااجابت کرده‏اند و آیات بسیارى از قرآن را که در باره معاد صحبت مى‏کند شنیده‏اند.

علاوه بر اینکه آیه شریفه سخنش در باره عموم مردم نیست بلکه براى خصوص شهداء که‏در راه خدا کشته شده‏اند، خبر از زندگى بعد از مرگ میدهد و این خبر را به مؤمنین که هنوزشهید نشده‏اند و به همه کفار میدهد، با اینکه زندگى بعد از مرگ اختصاص به شهیدان ندارد، وشهید و مؤمن غیر شهید، و کفار، همه این زندگى را دارند پس باید گفت: منظور از زندگى بعد ازشهادت این است که نام شهید زنده میماند و در اثر مرور زمان ذکر جمیلش کهنه نمیشود، این‏نظریه جمعى از مفسرین است و ما باین تفسیر چند اشکال داریم:

(چند اشکال بر این نظر)

اول اینکه این حیاتى که شما آیه را با آن معنا کردید، جز یک گول زننده چیز دیگرى نیست، و اگر پیدا شود تنها در وهم پیدا مى‏شود نه در خارج، حیاتى است‏خیالى که بغیر از اسم، حقیقت‏دیگر ندارد و مثل چنین موضوع وهمى، لایق به کلام خداى تعالى نیست، خدائیکه جز بحق‏دعوت نمى‏کند، و میفرماید: (فما ذا بعد الحق الا الضلال، بعد از حق غیر از ضلالت چه مى‏تواندباشد)، (1) (آنوقت چگونه به بندگانش مى‏فرماید: در راه من کشته شوید و از زندگى چشم بپوشید تابعد از مرگ مردم بشما بگویند(چه مرد خوبى بود)؟.

منظورش (2) ذکر خیر آیندگان نبوده، بلکه منظورش این بوده که دعوت‏حقه‏اش در انسان‏هاى آینده نیز باقى باشد و لسان صادقش همواره گویا بماند، نه اینکه بعد از اوذکر خیرش را بگویند و بس.

بله این سخن دل خوش کننده و باطل و وهم کاذب، با منطق مردمى مادى و طبیعى مسلک، جور در مى‏آید، براى این که آنها نفوس را هم مادى مى‏دانند و معتقدند وقتى انسان مرد بکلى‏باطل و نابود مى‏شود و اعتقادى به زندگى آخرت ندارند.

از سوى دیگر احساس کردند که انسان بالفطره احتیاج دارد به اینکه در راه امور مهمه‏قائل به بقاء نفوس و تاثرش بسعادت و شقاوت بعد از مردن، بوده باشد، چون رسیدن و ارتقاء به‏هدف‏هاى بلند، فداکارى و قربان شدن لازم دارد، مخصوصا هدف‏هاى بسیار مهم که بخاطر آن‏باید اقوامى کشته شوند تا اقوامى دیگر زنده بمانند.

و اگر بنا باشد هر کس بمیرد نابود شود، دیگر چه کسى خود را فداى دیگران مى‏کند و چه

1 - یونس آیه 32

2 - سوره شعراء آیه 84

داعى دارد کسى که معتقد به موت و فوت است، ذات خود را باطل کند تا ذات دیگران باقى بماند، نفس خود را از زندگى محروم سازد تا دیگران زنده بمانند.لذائذ مادى را که میتواند از راه جور وزندگى جابرانه بدست آورد، از دست بدهد، تا دیگران با داشتن محیطى عادلانه از آن لذائذبهره‏مند شوند؟

آخر هیچ عاقلى هیچ چیزى را نمى‏دهد، مگر براى اینکه چیزى دیگر بگیرد، و اما دادن ونگرفتن و صرفنظر کردن بدون گرفتن، کار عاقلانه‏اى نیست هیچ عاقلى حاضر نیست بمیرد براى‏زندگى دیگران، محرومیت بکشد بخاطر بهره‏مندى دیگران.

پس فطرت انسان هرگز چنین معامله بى سودى را نمى‏پذیرد، جوامع و افراد طبیعى مسلک‏و مادى، این فطرت را دارند و چون این معنا را مى‏فهمند، لذا مجبور شدند براى دلخوشى خوداوهام و خرافاتى کاذب را درست کنند، خرافاتى که جز در عرصه خیال و حظیره وهم، موطنى‏دیگر ندارد، مثلا میگویند: انسان‏هاى حر و آزاد مردانى که از قید اوهام و خرافات رهیده‏اند، بایدخود را براى وطن و یا هر چیزى که مایه شرف آدمى است فدا کنند تا به زندگى دائم برسند، به‏این معنا که دائما ذکر خیرش در صفحه روزگار باقى بماند و براى رسیدن به این منظور مقدس، ازپاره‏اى لذائذ خود بخاطر اجتماع صرفنظر کند تا دیگران از آن بهره‏مند شوند و در نتیجه امراجتماع و تمدن استقامت بپذیرد و عدالت اجتماعى بر قرار گردد و آن که جان خود را در این راه‏داده، به حیات شرف و علاء برسد.

کسى نیست از ایشان بپرسد: وقتى شخص فداکار کشته شد، ترکیب مادى بدنیش از هم‏پاشید و جمیع خواص زندگى که از آن جمله حیات و شعور است از دست داد، دیگر چه کسى‏هست که از زندگى شرف و علاء برخوردار گردد و چه کسى هست که این نام نیک را بشنود و ازشنیدنش لذت ببرد؟و آیا این حرف از خرافات نیست؟.

دوم اینکه ذیل آیه یعنى جمله(و لکن لا تشعرون)با این تفسیر مناسبت ندارد، چون اگرمنظور از جمله(بلکه زنده‏اند، و لکن شما نمیدانید)، نام نیک بود.جا داشت بفرماید: (بلکه نام‏نیکشان زنده و باقى است و بعد از مردنشان مردم به خیر یادشان مى‏کنند)، چون مقام، مقام‏دلخوش کردن و تسلیت است.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق حیات برزخی انسان

تحقیق درباره انکشافات صور برزخی درکتاب سیاحت غرب

اختصاصی از رزفایل تحقیق درباره انکشافات صور برزخی درکتاب سیاحت غرب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

با توجه به سؤالات عزیزان در مورد موضوعات مطرح‌شده در کتاب «سیاحت غرب»، قبل از آن‌که وارد بحث شویم لازم است عرض کنم؛ عزیزانی که فقط ‌از طریق فیلم و نوارهایی که از آن کتاب تهیّه شده است، با سخنان آیت‌الله قوچانی آشنا شده‌اند متوجّه باشند بسیاری از موضوعاتِ کتاب در نوار و فیلم یا فرو گزارده شده و یا درست تعبیر نشده است، امیدوارم آماده باشید تا موضوع را با دقت بیشتر و بر مبنای کتاب دنبال کنیم.

کتاب طوری است که سطر، سطرِ آن احتیاج به شرح دارد در حالی‌که چنین فرصتی فعلاً برای من و شما نیست، عمده آن است که متوجّه شویم این کتاب گزارش سیر برزخی آیت‌الله قوچانی است، نه این‌که ایشان داستان‌سرائی کرده باشند، در مرتبه‌ی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ بالاتر از آن‌چه برای جناب آقای قوچانی منکشف شده، گزارش‌های معراجی پیامبر خدا( است. حضرت در یکی از سفرهای معراجی خود با جهنّمیان روبه‌رو می‌شوند و گزارش مفصّلی از وضع آن‌ها می‌دهند که چگونه عدّه‌ای به صورت میمون و خوک بودند و این‌که عدهّ‌ای صورتشان بر زمین و پاهایشان بالا بود و بعضی کور بودند و الی آخر... و سپس خصوصیّات دنیایی هر کدام را برمی‌شمارند. منظور آن‌که ابتدا باید متوجّه باشیم موضوع کتاب سیاحت غرب، موضوع کشفیّات برزخی آیت‌الله قوچانی می‌باشد، به همین جهت هم اسم آن‌را سیاحت غرب گذاشتند، غرب در این‌جا یعنی عالَمی که زندگی در آن غروب می‌کند.

چون فرصت کافی برای شرح مفصل نیست سعی می‌‌شود با طرح بعضی از قسمت‌های آن، پیام کلّی ایشان برای عزیزان روشن شود. شرط فهم این کتاب علم به تجرّد نفس است تا بدانید بدن ما حقیقت ما نیست و ما بدون این بدن هستیم و بدن برای ما حجابی است که مانع ارتباط با عالم غیب و قیامت می‌شود. ما همین حالا که‌ این‌‌جا نشسته‌ایم سه جسم داریم، یکی جسم مادی که فعلاً در این دنیا با آن زندگی می‌کنیم، و یکی جسم برزخی و دیگری هم جسم قیامتی. با رفتن جسم مادی، جسم برزخی ظاهر می‌شود و با رفتن جسم برزخی، جسم قیامتی ظاهر می‌گردد، شما در خواب با جسمی شبیه جسم برزخی خود روبه‌روئید، به همین جهت در خواب هم دست و پا و به‌ طور کلّی بدن دارید، هرچند جنس آن برزخی است و مادی نیست.

جسم مادی و توجّه ما به آن مانع و حجاب رؤیت عالم برزخ است، وقتی ما مُردیم و بدن ما را در قبر گذاشتند و سنگ لحد را روی آن قرار دادند، همین که توجه نفس ما از دنیا منصرف شد، یک‌مرتبه خود را با عالم برزخ روبه‌رو می‌‌یابیم، چون تا سنگ‌های لحد را روی شخص متوفی نگذاشته بودند، هنوز امید داشت بدنش را به کار بگیرد و بلند شود و لذا نظرش به بدنش بود و همین توجّه به بدن، حجاب او بود در دیدن برزخ، ولی وقتی دیگر امیدش به بدنش قطع شد و نظرش از آن منصرف شد و به‌ خود آمد، یک‌مرتبه خود را با عالم برزخ روبه‌رو می‌یابد. این نکته را از آن جهت عرض کردم تا روشن شود علت آن‌که ما خود را در برزخ نمی‌یابیم به جهت توجّه به بدن است، و لذا هر کس توجّه خود را به بدن کم کند کم‌و‌‌بیش نگاهش به برزخ باز می‌شود.

مَن مُردم

اگر ملاحظه فرموده باشید آیت‌الله نجفی‌‌قوچانی در ابتدای کتاب می‌فرمایند: «من مُردم» و بیماری بدنی که داشتم، دیگر ندارم. یعنی به عالم برزخ منتقل شد و حالا با بدنی روبه‌روست که دیگر آن بدن قبلی نیست، بدنی که پیری و مریضی برایش نیست.

عرضم این بود که اوّلاً: باید متوجّه تجرّد نفس بود. ثانیاً: باید متوجّه بود که در برزخ و قیامت، عقاید و اخلاق و اعمال ما صورت پیدا می‌کنند و جسمانی می‌شوند، یعنی نماز شما آن‌جا به صورت یک ملک در کنار شما قرار می‌گیرد. آن‌هم در قبری که همان برزخ است، إن‌شاءالله بحث قبر را در کتاب «معاد؛ بازگشت به جدّی‌ترین زندگی» دنبال بفرمایید، که حضرت صادق(‌ می‌فرمایند: «قبر همان برزخ است، از روز مرگ انسان تا روز قیامت». و آن برزخ مثل روح ما که حیات و شعور دارد، شعور دارد و حرف می‌زند و برای بعضی چون بهشت است و برای بعضی چون جهنّم به آن‌ها فشار می‌آورد. اعمال ما در قبر که همان برزخ باشد صورت خاصّ خود را پیدا می‌کند. از حضرت صادق(‌‌ داریم که:

«اِذا ماتَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ دَخَلَ مَعَهُ فی قَبْرِه سِتَةُ صُوَرٍ، فیهِنَّ صُورَةٌ هی اَحْسَنَهُنَّ وَجْهاً وَ اَبْهاهُنَّ هَیْئَةً وَ اَطْیَبَهُنَّ ریحاً وَ اَنْظَفَهُنَّ صُوَرةً. قال: فَیقِفَ صورةٌ عَنْ یَمینِهِ، وَ اُخْری عَنْ یَسارِه، وَ اُخْری بَیْنَ یَدَیْه، وَ اُخِری خَلْفَهُ، وَ اُخْری عِنْدَ رِجْلَیْهِ، وَ تَقِفُ الَّتی هِیَ اَحْسَنَهُنَّ‌ فَوْقَ رَأْسِهِ. فَاِنْ اَتی عَنْ یَمینِهِ مَنَعَتْهُ الَّتی عَنْ یَمینِهِ، ثُمَّ‌ کَذلِکَ اِلی اَنْ یُوْتی مِنَ الْجِهاتِ السِّتْ. قالَ: فَتَقُولُ اَحْسَنَهُنَّ‌ صُورَةً وَ مَنْ اَنْتُمْ ‌جَزاکُمُ اللهُ عَنّی خَیْراً؟ فَتَقُولُ الَّتی عَنْ یَمینِ الْعَبْد: اَنَا الصَّلوة، وَ تَقُولُ الَّتی عَنْ یَساره: اَنَا الزَّکاة، وَ تَقُولُ الَّتی بَیْنَ یَدَیْه: اَنَا الصِّیام، وَ تَقُولُ الَّتی خَلْفَه: اَنَا الْحَجُّ وَ الْعُمْرَةَ،‌ وَ تَقُولُ الَّتی عِنْدَ رِجْلَیْه: اَنَا بِرُّ مَنْ وَصَلْتَ مِنْ اِخْوانِک، ثُمَّ‌ یَقُلْنَ: مَنْ اَنْتَ؟ فَاَنْتَ اَحْسَنُنا وَجْهاً، وَ اَطْیَبُنا ریحاً، وَ اَبْهانا هَیئَةً، فَتَقول: اَنَا الْوِلایَةُ لِآلِ محمَّدٍ(».

وقتی که بنده‌ی مؤمن وفات نمود، شش صورت با وی داخل قبر(برزخ) می‌شوند، در حالی‌که یک صورت در میان آن‌ها از بقیّه‌ی صورت‌ها از لحاظ قیافه زیباتر و از جهت هیکل جذّاب‌تر و از نظر رایحه، خوشبو‌تر و از


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره انکشافات صور برزخی درکتاب سیاحت غرب

تحقیق درمورد حیات برزخی انسان 23 ص

اختصاصی از رزفایل تحقیق درمورد حیات برزخی انسان 23 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 23

 

حیات برزخی انسان

(نظر جمعى از مفسرین در باره زنده بودن شهداء)

(و لا تقولوا لمن یقتل فى سبیل الله اموات بل احیاء، و لکن لا تشعرون)بعضى از مفسرین چه‏بسا گفته باشند: که خطاب(نگوئید)به مؤمنین است که به خدا و رسول و روز جزا ایمان دارند ومعتقدند که بعد از زندگى دنیا زندگى دیگرى هست و دیگر از چنین کسانى تصور نمى‏رود که

1 - بقره آیه 45

2 - سوره لقمان آیه 17

3 - سوره فصلت آیه 35

4 - سوره زمر آیه 10

5 - سوره عنکبوت آیه 45

6 - سوره حدید آیه 4

بگویند: آنهائى که در راه خدا کشته شده‏اند بکلى از بین رفته‏اند، با اینکه دعوت حقه دین رااجابت کرده‏اند و آیات بسیارى از قرآن را که در باره معاد صحبت مى‏کند شنیده‏اند.

علاوه بر اینکه آیه شریفه سخنش در باره عموم مردم نیست بلکه براى خصوص شهداء که‏در راه خدا کشته شده‏اند، خبر از زندگى بعد از مرگ میدهد و این خبر را به مؤمنین که هنوزشهید نشده‏اند و به همه کفار میدهد، با اینکه زندگى بعد از مرگ اختصاص به شهیدان ندارد، وشهید و مؤمن غیر شهید، و کفار، همه این زندگى را دارند پس باید گفت: منظور از زندگى بعد ازشهادت این است که نام شهید زنده میماند و در اثر مرور زمان ذکر جمیلش کهنه نمیشود، این‏نظریه جمعى از مفسرین است و ما باین تفسیر چند اشکال داریم:

(چند اشکال بر این نظر)

اول اینکه این حیاتى که شما آیه را با آن معنا کردید، جز یک گول زننده چیز دیگرى نیست، و اگر پیدا شود تنها در وهم پیدا مى‏شود نه در خارج، حیاتى است‏خیالى که بغیر از اسم، حقیقت‏دیگر ندارد و مثل چنین موضوع وهمى، لایق به کلام خداى تعالى نیست، خدائیکه جز بحق‏دعوت نمى‏کند، و میفرماید: (فما ذا بعد الحق الا الضلال، بعد از حق غیر از ضلالت چه مى‏تواندباشد)، (1) (آنوقت چگونه به بندگانش مى‏فرماید: در راه من کشته شوید و از زندگى چشم بپوشید تابعد از مرگ مردم بشما بگویند(چه مرد خوبى بود)؟.

منظورش (2) ذکر خیر آیندگان نبوده، بلکه منظورش این بوده که دعوت‏حقه‏اش در انسان‏هاى آینده نیز باقى باشد و لسان صادقش همواره گویا بماند، نه اینکه بعد از اوذکر خیرش را بگویند و بس.

بله این سخن دل خوش کننده و باطل و وهم کاذب، با منطق مردمى مادى و طبیعى مسلک، جور در مى‏آید، براى این که آنها نفوس را هم مادى مى‏دانند و معتقدند وقتى انسان مرد بکلى‏باطل و نابود مى‏شود و اعتقادى به زندگى آخرت ندارند.

از سوى دیگر احساس کردند که انسان بالفطره احتیاج دارد به اینکه در راه امور مهمه‏قائل به بقاء نفوس و تاثرش بسعادت و شقاوت بعد از مردن، بوده باشد، چون رسیدن و ارتقاء به‏هدف‏هاى بلند، فداکارى و قربان شدن لازم دارد، مخصوصا هدف‏هاى بسیار مهم که بخاطر آن‏باید اقوامى کشته شوند تا اقوامى دیگر زنده بمانند.

و اگر بنا باشد هر کس بمیرد نابود شود، دیگر چه کسى خود را فداى دیگران مى‏کند و چه

1 - یونس آیه 32

2 - سوره شعراء آیه 84

داعى دارد کسى که معتقد به موت و فوت است، ذات خود را باطل کند تا ذات دیگران باقى بماند، نفس خود را از زندگى محروم سازد تا دیگران زنده بمانند.لذائذ مادى را که میتواند از راه جور وزندگى جابرانه بدست آورد، از دست بدهد، تا دیگران با داشتن محیطى عادلانه از آن لذائذبهره‏مند شوند؟

آخر هیچ عاقلى هیچ چیزى را نمى‏دهد، مگر براى اینکه چیزى دیگر بگیرد، و اما دادن ونگرفتن و صرفنظر کردن بدون گرفتن، کار عاقلانه‏اى نیست هیچ عاقلى حاضر نیست بمیرد براى‏زندگى دیگران، محرومیت بکشد بخاطر بهره‏مندى دیگران.

پس فطرت انسان هرگز چنین معامله بى سودى را نمى‏پذیرد، جوامع و افراد طبیعى مسلک‏و مادى، این فطرت را دارند و چون این معنا را مى‏فهمند، لذا مجبور شدند براى دلخوشى خوداوهام و خرافاتى کاذب را درست کنند، خرافاتى که جز در عرصه خیال و حظیره وهم، موطنى‏دیگر ندارد، مثلا میگویند: انسان‏هاى حر و آزاد مردانى که از قید اوهام و خرافات رهیده‏اند، بایدخود را براى وطن و یا هر چیزى که مایه شرف آدمى است فدا کنند تا به زندگى دائم برسند، به‏این معنا که دائما ذکر خیرش در صفحه روزگار باقى بماند و براى رسیدن به این منظور مقدس، ازپاره‏اى لذائذ خود بخاطر اجتماع صرفنظر کند تا دیگران از آن بهره‏مند شوند و در نتیجه امراجتماع و تمدن استقامت بپذیرد و عدالت اجتماعى بر قرار گردد و آن که جان خود را در این راه‏داده، به حیات شرف و علاء برسد.

کسى نیست از ایشان بپرسد: وقتى شخص فداکار کشته شد، ترکیب مادى بدنیش از هم‏پاشید و جمیع خواص زندگى که از آن جمله حیات و شعور است از دست داد، دیگر چه کسى‏هست که از زندگى شرف و علاء برخوردار گردد و چه کسى هست که این نام نیک را بشنود و ازشنیدنش لذت ببرد؟و آیا این حرف از خرافات نیست؟.

دوم اینکه ذیل آیه یعنى جمله(و لکن لا تشعرون)با این تفسیر مناسبت ندارد، چون اگرمنظور از جمله(بلکه زنده‏اند، و لکن شما نمیدانید)، نام نیک بود.جا داشت بفرماید:


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد حیات برزخی انسان 23 ص

حیات برزخی انسان

اختصاصی از رزفایل حیات برزخی انسان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

حیات برزخی انسان


حیات برزخی انسان

فرمت فایل:  doc 
حجم فایل:  (در قسمت پایین صفحه درج شده)
تعداد صفحات فایل:  23

 

 

 

 قسمتی از محتوای متن Word 

  حیات برزخی انسان

(نظر جمعى از مفسرین در باره زنده بودن شهداء)

 

(و لا تقولوا لمن یقتل فى سبیل الله اموات بل احیاء، و لکن لا تشعرون)بعضى از مفسرین چه‏بسا گفته باشند: که خطاب(نگوئید)به مؤمنین است که به خدا و رسول و روز جزا ایمان دارند ومعتقدند که بعد از زندگى دنیا زندگى دیگرى هست و دیگر از چنین کسانى تصور نمى‏رود که

 

1 - بقره آیه 45

 

2 - سوره لقمان آیه 17

 

3 - سوره فصلت آیه 35

 

4 - سوره زمر آیه 10

 

5 - سوره عنکبوت آیه 45

 

6 - سوره حدید آیه 4

 

بگویند: آنهائى که در راه خدا کشته شده‏اند بکلى از بین رفته‏اند، با اینکه دعوت حقه دین رااجابت کرده‏اند و آیات بسیارى از قرآن را که در باره معاد صحبت مى‏کند شنیده‏اند.

 

علاوه بر اینکه آیه شریفه سخنش در باره عموم مردم نیست بلکه براى خصوص شهداء که‏در راه خدا کشته شده‏اند، خبر از زندگى بعد از مرگ میدهد و این خبر را به مؤمنین که هنوزشهید نشده‏اند و به همه کفار میدهد، با اینکه زندگى بعد از مرگ اختصاص به شهیدان ندارد، وشهید و مؤمن غیر شهید، و کفار، همه این زندگى را دارند پس باید گفت: منظور از زندگى بعد ازشهادت این است که نام شهید زنده میماند و در اثر مرور زمان ذکر جمیلش کهنه نمیشود، این‏نظریه جمعى از مفسرین است و ما باین تفسیر چند اشکال داریم:

 

(چند اشکال بر این نظر)

اول اینکه این حیاتى که شما آیه را با آن معنا کردید، جز یک گول زننده چیز دیگرى نیست، و اگر پیدا شود تنها در وهم پیدا مى‏شود نه در خارج، حیاتى است‏خیالى که بغیر از اسم، حقیقت‏دیگر ندارد و مثل چنین موضوع وهمى، لایق به کلام خداى تعالى نیست، خدائیکه جز بحق‏دعوت نمى‏کند، و میفرماید: (فما ذا بعد الحق الا الضلال، بعد از حق غیر از ضلالت چه مى‏تواندباشد)،

(توضیحات کامل در داخل فایل)

 

متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن در این صفحه درج شده به صورت نمونه

ولی در فایل دانلودی بعد پرداخت متن کامل

همراه با تمام متن با فرمت ورد Powerpoint,WordExcell , ..که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است


دانلود با لینک مستقیم


حیات برزخی انسان