رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود پاورپوینت ارتقاء و حفظ کرامت مردم در نظام اداری 14 اسلاید

اختصاصی از رزفایل دانلود پاورپوینت ارتقاء و حفظ کرامت مردم در نظام اداری 14 اسلاید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پاورپوینت ارتقاء و حفظ کرامت مردم در نظام اداری 14 اسلاید


دانلود پاورپوینت ارتقاء و حفظ کرامت مردم در نظام اداری 14 اسلاید

 

دسته بندی : پاورپوینت 

نوع فایل:  ppt _ pptx

( قابلیت ویرایش )

 


 قسمتی از محتوی متن پاورپوینت : 

 

تعداد اسلاید : 14 صفحه

ارتقاء و حفظ کرامت مردم در نظام اداری.
بسمه تعالی هفت برنامه مصوب بمنظور تحول اداری مشتری گرائی چیست؟
نوعی از فرهنگ سازمانی است که به کارامدترین و موثرترین شکل رفتارهای لازم به منظور خلق ارزش برای خریداران را ایجاد می کند مجموعه باورهایی که منافع مشتری را نسبت به سایر ذینفعان نظیر صاحبان سازمان، مدیران و کارکنان به منظور ایجاد شرکتی سودآور در صدر قرار می دهد.

مشتری کیست؟
مشتری کسی است که نیازش را خود تعریف می کند، کالاها و خدمات تولیدی ما را مصرف می کند و حاضر است بابت آن هزینه مناسبی را بپردازد .

باید توجه داشت که زمانی مشتری این هزینه را تقبل می کند که در کالاها و یا خدمات تحویلی ارزشی را ببیند که پرداخت آن هزینه را توجیه می کند ارباب رجوع کیست؟
ارباب رجوع مانند مشتری حالت تعاملی و طرفینی ندارد، بلکه خدمات یک جانبه را شامل می شود که در آنها فروشنده ها، اطلاعات مشتری نسبت به مورد معامله را دارند ولی خریدار نمی تواند به سادگی آن اطلاعات را به دست بیاورد در حالی که سخت به آنها نیازمند است، مثل خدمات درمانی، خدمات علمی، خدمات آموزشی و پرورشی و .

.
.
.
رضایت مشتری چیست؟
رضایت مشتری عبارت است از مقدار احساسی که بر اثر رفع انتظارات او و یا افزودن به انتظارات او به دست می دهد.

مشتریان(ارباب رجوع) سازمانی به دودسته تقسیم می شوند : الف ـ مشتریان (اربابان رجوع) برون سازمانی : به افرادی که به عنوان اربابان رجوع از بیرون سازمان به منظور اخذ یک ارزش و یا مطلوبیت متـــناسب با حوایج و نیازهای شخصی یا گروهی و یا سازمانی به دستگاه ذیربط مراجعه می کنند .
ب ـ مشتریان (اربابان رجوع) درون سازمانی : کارکنان سازمان بعنوان مشتریان (اربابان رجوع) داخلی محسوب می شوند ، بطوریکه هر فرد درون سازمان مشتری بوده و او نیز به نوبه خود مشتریانی دارد و چنانچه برون دادی که بین کارکنان یک ســـازمان مبادله می شود ، ناقص باشد ، سازمان قادر به تامین نیازهای مشتریان (اربابان رجوع) بیرونی نخواهد بود.
ویژگیهای نظام خدماتی مطلوب اطلاع رسانی سریع، دقیق و دردسترس تسریع عملیات مورد نظر مراجعین سهولت در انجام کارها و گردش امور پایبندی به ضوابط وقوانین وعدم تبعیض زیبایی و نظم محل مراجعه ، امکانات، مکاتبات، انتشارات واقدامات رفتار مناسب ومشفقانه با مراجعین وانعطاف پذیری در نحوه اجرای مقررات صحت نتایج کارهای انجام شده اهم مشکلات ارباب رجوع در نظام اداری براساس نظر سنجیها تعدد مرجعه برای دریافت خدمت مشخص عدم اطلاع رسانی

  متن بالا فقط قسمتی از محتوی متن پاورپوینت میباشد،شما بعد از پرداخت آنلاین ، فایل را فورا دانلود نمایید 

 


  لطفا به نکات زیر در هنگام خرید دانلود پاورپوینت:  توجه فرمایید.

  • در این مطلب، متن اسلاید های اولیه قرار داده شده است.
  • به علت اینکه امکان درج تصاویر استفاده شده در پاورپوینت وجود ندارد،در صورتی که مایل به دریافت  تصاویری از ان قبل از خرید هستید، می توانید با پشتیبانی تماس حاصل فرمایید
  • پس از پرداخت هزینه ،ارسال آنی پاورپوینت خرید شده ، به ادرس ایمیل شما و لینک دانلود فایل برای شما نمایش داده خواهد شد
  • در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون بالا ،دلیل آن کپی کردن این مطالب از داخل اسلاید ها میباشد ودر فایل اصلی این پاورپوینت،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
  • در صورتی که اسلاید ها داری جدول و یا عکس باشند در متون پاورپوینت قرار نخواهند گرفت.
  • هدف فروشگاه ایران پاورپوینت کمک به سیستم آموزشی و رفاه دانشجویان و علم آموزان میهن عزیزمان میباشد. 



دانلود فایل  پرداخت آنلاین 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پاورپوینت ارتقاء و حفظ کرامت مردم در نظام اداری 14 اسلاید

پاورپوینت روش تربیتی تغافل

اختصاصی از رزفایل پاورپوینت روش تربیتی تغافل دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت روش تربیتی تغافل


پاورپوینت روش تربیتی تغافل

دانلود پاورپوینت روش تربیتی تغافل
نوع فایل : PowerPoint
تعداد اسلایدها : 27

توضیحات بعضی از قسمتها بصورت عربی میباشد
فهرست و پیشگفتار
مبنای تربیتی
• کرامت:
کرامت همان نزاهت از پستی و فرومایگی است. روح بزرگوار و منزه از هر پستی را کریم می گویند(جوادی آملی،1369، ص21). خدای سبحان انسان را به عنوان نوع کریم معرفی کرد. فرمود: «و لقد کرمنا بنی آدم» یعنی این نوع انسان، فی نفسه، کریم خلق شده و شایستگی کرامت زاید را هم دارد...
• تکریم:
تعریف روش
اهمیت روش
آثار روش تربیتی تغافل
الف) آثار روش بر متربی
1. تداوم ارتباط با مربی
2. حفظ کرامت متربی
3. پی بردن به اشتباه
4. فراهم سازی زمینه اصلاح رفتار
ب) آثار روش بر مربی
1. توقیر مربی
3. آرامش
4. فرصت یابی برای حل مشکل متربی
ج. استحکام خانواده
• تصویر زیبا
1. تغافل نسبت به برادر
2. تغافل نسبت به همسر
شرایط به کار گیری روش
1. ناچیز بودن خطا
2.پنهان سازی خطا
3. آسیب زا نبودن رفتار
4. نیت سازنده مربی
5. جرات نیافتن بر خطا
فهرست منابع
منابعی برای مطالعه بیشتر


دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت روش تربیتی تغافل

پکیج ویژه طرح کرامت برای تمام پایه های ابتدایی!!!

اختصاصی از رزفایل پکیج ویژه طرح کرامت برای تمام پایه های ابتدایی!!! دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
پکیج ویژه طرح کرامت برای تمام پایه های ابتدایی!!!

 

 

پکیج ویژه طرح کرامت

 

 

مبنای نظری این طرح با هدف کلی تکریم شخصیت دانش‌آموزان با عنایت به بند ج اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر بنیاد جمهوری اسلامی بر کرامت انسانی تدوین شده و سپس کارشناسان زیربط با عنایت به اثر مذکور، طرحها و برنامه‌های اجرایی را تحت عنوان طرح کرامت در مدرسه آماده نمودند و جهت اجرا به استانها ارسال نمودند. از سال 76-75 توسعه عرضی طرح آغاز شد و درسال 1379 20% از مدارس تحت پوشش قرار گرفت.در طرح کرامت تأکید بر این است گرایش و عمل به ارزشها عامل اصلی کرامت انسانی است.  در واحدهای کار تعریف شده در این پکیج به حیطه‌های شناختی ، عاطفی  و مهارتی (اهداف تربیت اخلاقی) توجه شده است.

این پکیج شامل موارد زیر می باشد:

  1. بررسی و اهداف طرح کرامت در دوره آموزش ابتدایی
  2. کتاب راهنمای معلم طرح کرامت پایه اول
  3. کتاب کار طرح کرامت پایه اول
  4. کتاب راهنمای معلم طرح کرامت پایه دوم
  5. کتاب کار طرح کرامت پایه دوم
  6. کتاب راهنمای معلم طرح کرامت پایه سوم
  7. کتاب کار طرح کرامت پایه سوم
  8. کتاب راهنمای معلم طرح کرامت پایه چهارم
  9. کتاب کار طرح کرامت پایه چهارم
  10. کتاب راهنمای معلم طرح کرامت پایه پنجم
  11. کتاب کار طرح کرامت پایه پنجم
  12. کتاب کار طرح کرامت پایه ششم
  13. کتاب راهنمای معلم طرح کرامت چند پایه
  14. کتاب کار طرح کرامت چند پایه

 

شما می توانید مجموعه فایل هایی که در این پکیج پس از دانلود دریافت می کنید در این تصویر  مشاهده فرمایید.

 کلمات کلیدی: نمونه طرح کرامت طرح کرامت ششم طرح کرامت پایه پنجم طرح کرامت دوم ابتدایی طرح کرامت چیست نمونه کار طرح کرامت نمونه دفتر طرح کرامت نقاشی طرح کرامت طرح کرامت پایه سوم ابتدایی نقاشی طرح کرامت طرح کرامت اول ابتدایی طرح کرامت پایه سوم ابتدایی نمونه دفتر طرح کرامت طرح کرامت دوم ابتدایی طرح کرامت یاد خدا دانلود کتاب طرح کرامت پایه چهارم نمونه طرح کرامت طرح کرامت وفای به عهد نمونه دفتر طرح کرامت نقاشی طرح کرامت طرح کرامت پایه اول ابتدایی طرح کرامت دوم ابتدایی طرح کرامت پایه سوم ابتدایی نمونه طرح کرامت نمونه دفتر طرح کرامت دوم ابتدایی طرح کرامت ششم طرح کرامت سوم ابتدایی حسن ظن طرح کرامت چیست تحقیق در مورد طرح کرامت تصاویر طرح کرامت شعر درباره ی طرح کرامت طرح کرامت کلاس ششم معنی طرح کرامت طرح کرامت پایه دوم ابتدایی طرح کرامت سوم ابتدایی اهداف طرح کرامت طرح کرامت پایه سوم ابتدایی نمونه دفتر طرح کرامت کتاب طرح کرامت پایه سوم ابتدایی طرح کرامت سوم ابتدایی حسن ظن نقاشی طرح کرامت نمونه طرح کرامت طرح کرامت چیست طرح کرامت مسئولیت پذیری طرح کرامت خیرخواهی طرح کرامت ششم دانلود طرح کرامت پایه ششم دانلود کتاب طرح کرامت پایه ششم موضوعات طرح کرامت طرح کرامت پایه ششم سال 96 طرح کرامت ششم سال 96 نمونه طرح کرامت طرح کرامت احترام به مظاهر ملی طرح کرامت چیست طرح کرامت ششم نمونه دفتر طرح کرامت طرح کرامت پایه اول ابتدایی نقاشی طرح کرامت طرح کرامت چیست طرح کرامت پایه سوم ابتدایی طرح کرامت دوم ابتدایی نمونه طرح کرامت آشنایی خوشبختی همت و تلاش مشارکت 


دانلود با لینک مستقیم


پکیج ویژه طرح کرامت برای تمام پایه های ابتدایی!!!

دانلودمقاله انسان و کرامت او

اختصاصی از رزفایل دانلودمقاله انسان و کرامت او دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 



 

 

 


آفریده ها ، همه کریم هستند ( 1 ) . کرامت هر پدیده به برخاستن از هستی و اتصال به هستی هوشمند است . (2 ) بنا بر این اتصال، هر پدیده ای آزاد است و تا وقتی از ، خدا، از آزادی خویش، غافل نمی شود، کریم است . صفت کریم که انسان جسته است، به ورود در ابتلی (3 ) و به تسلیم حکم زور نشدن است (4 ) ، به همه پدیده های هستی را کریم دانستن و کرامت هر آفریده را رعایت کردن است ( 5 ) . انسان کریم می ماند و اکرم می شود به تقوی (6 ) . و تقوی تحقق پیدا می کند به « آزاد و آزادتر شدن از راه رشد » ( 7) ، به پیشی گرفتن در علم ، در دادگری، در خدمتگزاری ، در دوستی و... و به عمل به همه حقوق انسان (8 ) و افزودن بر کرامت خویش به تکریم همه پدیده ها و بر انگیختن آفریده ها بر افزودن بر کرامت ، تحقق پیدا می کند. از آن رو فرمود « در دین اکراه نیست » که هم دین روش زور و خشونت زدائی است و هم بکار بردن هر اکراهی ، کرامت را با خواری جانشین کردن است. به سخن دیگر، کریم صفت خداوند است و همچون صفات دیگرش، در انسان ، هست ׃ حقوق و استعدادها ذاتی انسانند. اما چنان نیست که اگر آدمی از آنها غافل شد، اگر راه رشد را باز گذاشت و در بیراهه ویرانگری افتاد، استعدادهای او تباه نشوند و زندگی که نه عمل به حقوق شد، ویرانی بر ویرانی نیفزاید و زندگی انسان و محیط زیست او را تباه نگرداند.
کرم خداوند در حق انسان و همه آفریده ها ، آزاد و کریم آفریدن آنها است : او، داستان آفرینش انسان را در قرآن ، این سان آغاز می کند : به فرشتگان می گوید قصد دارد بر روی زمین خلیفه ای قرار دهد . فرشتگان می پرسند آیا می خواهی کسی را قرار بدهی که در آن فساد کند و خونها را بریزد ؟ خداوند به آنها پاسخ می دهد آنچه را من می دانم شما نمی دانید (9) بدین سان انسان با حق خلیفة اللهی آفریده شد و بر زمین قرار گرفت :

 

خلیفة الله :
تاریخ از دیدگاه قرآن ، یک رشته جانشین شدنها است : هر نوبت قومی از خود بیگانه می شود و به بیراهه تخریب خود و طبیعت می افتد . قومی دیگر به حق خلافت خویش عارف می شود و ، به بعثت، انسان را از بیراهه مرگ و ویرانی . به راه زندگی و رشد در آزادی باز می آورد . بدین قرار ، جریان تاریخ هستی ، جریان رشد است. کرامت انسان به ایفای نقش رهبری در این جریان است. اما، بسا انسانها از فطرت خویش غافل و، در روابط قوا ، از خود بیگانه و آلت قدرت ویرانگر می شوند. با وجود این ، بنا بر فطرتی که انسان را است ، جریان تاریخ گذار از انحطاط به رشد است . چنانکه اگر قومی به بیراهه انحطاط افتاد ، قوم دیگری به انقلاب روی می آورد و راه رشد را بر انسانیت می گشاید . ( 10 ) حتی وقتی تمامت یک قوم به بیراهه ستم می روند ، اندک شماری از آنها که راه هدایت جسته اند و به راه زیستن در آزادی و کرامت افزائی از رهگذر رشد بازآمده اند ، برحق و مقام خلیفة اللهی بر روی زمین ، عارف ( 11 ) و بانی انقلاب می شوند و حیات انسانها در آزادی و رشد ادامه می یابد:
جدا کننده راه زندگی از بیراهه مرگ در ویرانگری چیست ؟ تکرار کنیم که انسان آزاد کریم است. پس کرامت او در گرو تکریم خود و همه پدیده های هستی است . غفلت از کرامت هر پدیده ای غفلت از کرامت خویش است. اما این غفلت فرآورده تسلیم شدن به حکم زور است . وقتی غفلت همگانی می شود، فساد جهان شمول می گردد (12 ) . به سخن دیگر ، قهر و فقر زندگی اکثریت بزرگ انسانها و محیط زیست آفریده ها را تباه می کند. انسانها نه تنها هستی را شئی می گردانند که خود نیز جریان شئی شدن را شتابان به پیش می روند. بارز ترین نشانه آن جانشین کردن کرامت فطری با کرامت صوری است. ضابطه تکریم قدرت مداری است . لذا، هر استکباری با استضعافی و هر بزرگ نمائی با تحقیری همراه می شوند. چون بدون تخریب قدرت نیست ، پس بدون تحقیر ، تکبیر نیست . نه تنها در این معنی که هرکس بزرگی جستن خویش را در گرو خوار کردن دیگری می بیند که، وخامت بارتر ، او در نمی یابد که گم کردن کرامت از بیمقدار شدن در جریان اینهمانی جستن با قدرت و آلت آن گشتن است . او تجسم خواری گشته و می پندارد بزرگی جسته است. رها شدن از خواری همگانی و از قهر و فقر بر خود افزا، موکول به باز شناختن فطرت خویش یا پیروی از قاعده « تغییر کن تا تغییر دهی » است. (13 )
بدین انقلاب ، انسان کرامتی را باز می یابد که ویژه او است : امانت خداوندی به همه آفریده ها پیشنهاد شد و تنها انسان بود که آن را پذیرفت ( 14 ) . این امانت مسئولیت امامت رشد در آزادی است ( 15 ) . نه تنها تصدی رشد خویش که رهبری رشد آفریده ها و عمران طبیعت . بدین قرار، رشد انسان و آفریده ها در آزادی - نه چون رشد قدرت که خشونت بر خشونت و ویرانی بر ویرانی و فقر بر فقر و نابرابری برنابرابری می افزاید - واقعیت پیدا می کند : جریان رشد تمامی پدیده های هستی ، یک جریان است. اگر بخشی غنی شد و بخشی دیگر فقیر گشت ، اگر انسانها گمان بردند ثروت بر ثروت می افزایند اما طبیعت ویران شد، جریان ، جریان رشد نیست، جریان بندگی قدرت را به پیش رفتن است . پس، جدا کننده مشی زندگی در آزادی ، از مشی مرگ در ویرانگری، لااکراه است :
در حقیقت، برای آنکه همه پدیده ها کرامت خویش را از دست ندهند و در جریان رشد، بر آن بیفزایند، بر انسان است که نقش خویش را ، بعنوان خلیفه خدا ، ایفا کند. غفلت از این حق و نقش، انسان را رهبر مشی مرگ در ویرانگری همه پدیده ها می کند. در جهان، خواری بر خواری افزوده می شود . لحظه مرگ، لحظه تهی شدن از کرامت می گردد ׃ انسانها بر فطرت آفریده می شوند و با صفت و حق خلیفة اللهی آفریده می شوند . اما آنکس که توحید را بمثابه اصل راهنما گم می کند و بر این یا آن ثنویت در بیراههِ قدرتمداری می شود ، از فطرت بیرون می رود ، خلیفه اللهی را از دست می دهد و آلت کفر یا باورهایی می شود که ترجمان اصالت زور هستند. او کرامت از دست می دهد و خواری می یابد ( 16 )
" او شما را خلیفه بر روی زمین قرار داد . هر کس کفر می ورزد ، به کفر خویش تباه می شود ...کفر کافران تنها زیانهای آنها را افزون می کند "
بدین قرار، هشدار خداوند صریح است ׃ کفر ورزیدن ، خلیفة اللهی را از یاد بردن ، از آزادی خویش غافل شدن ، صفت کریم را از دست دادن و خوار شدن و زیان دیدن و زیان رساندن است ( 17 )

 

تاریخ با پیروزی زورپرستان پایان نمی پذیرد :
جریان تاریخ ادامه می یابد . در پی هر انحطاطی ، قیامی به حق و برای حق روی می دهد . سر انجام توحید اصل راهنمای همه انسانها می شود . حق می آید و باطل می رود . و اهل توحید ، خلیفه های خدا بر روی زمین می شوند : ( 18 )
" و خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده اند و عمل صالح می کنند ، وعده کرده است آنها را خلیفه های روی زمین بگرداند . "
این قاعده عمومی تنها ترجمان تجربهِ تاریخ نیست : هر چند قاعده نسبت به گذشته صدق می کند . توضیح اینکه اقوامی از میان رفته اند . اما انسانها ، به یمن بعثت ها ، به حیات خویش ادامه داده اند . حیات ادامه یافته است اما از کجا بدانیم که قاعده نسبت به آینده نیز صدق می کند . به سخن دیگر از کجا آدمیان طبیعت و انسانها بر جا بمانند ، تا مؤمنان نیکوکار خلیفه های خدا بگردند ؟
سرنوشت انسان و مسئولیت امانتی که پذیرفته است ؟ :
انسان از گلی سرشته شد که مجموعه حیات پذیر کاملی بود . روح خدا در او دمیده شد ( 19 ) و فطرتی پیدا کرد که خدائی است ( 20 ) در متناسب ترین اندازه ها ساخت گرفت و زیباترین صورت را یافت ( 21 ) و خدا آفرینش او را به خود تبریک گفت ( 22 ) او را بر فطرت آفرید ، چرا که فطرت توحید است ( 23 ) و حیات بدون توحید در وجود نمی آید . در بهترین اندازه ها آفرید و آفرینش او را بخود تبریک گفت . زیرا تمامی هستی را در وجود کوچک او خلاصه کرد ( 24 ) و خلیفه خود بر روی زمین گرداند و هدایت شدن را در عهده خود او نهاد . او و همه پدیده ها را کریم آفرید و او را به تکریم خویش و همه پدیده ها خواند. انسان خود داوطلب این مسئولیت شد. پدیده های دیگر تن به این مسئولیت ندادند ׃
اما اگر قرار باشد در جریان زمان ، زمین از خلیفه های خدا - کسانی که به حق خلیفة اللهی عارف هستند - خالی نشود ، باید آفریده ها یی مسئولیت این امانت را بپذیرند . خدا امانت را به همه آفریده ها پیشنهاد کرد و انسان بود که آن را پذیرفت :
" همانا امانت را به آسمانها و زمین و کوه ها پیشنهاد کرد . همه بیم کردند و از بر دوش گرفتن آن خود داری کردند . انسان بر دوش گرفت و همانا با نادانی و ستم "
این " امانت " نوعی رهبری ( امامت ) ، به یمن عقل ﺁزاد، است. رهبری بیانگر خلیفة اللهی و تضمین کننده تداوم آن است . از آنجا که انسان عهده دار این رهبری و با تمام اعضای خویش مسئول ﺁن می شود ( 25 ) پس باید صفات خدائی و بعد معنوی داشته باشد . توانائی های خویش را بپرورد و موجودی نسبی و فعال باشد که در پهنه ای گسترده تا بی نهایت ، در صیرورت است . در این پهنه گسترده ، نقش امامت را برای همه پدیده ها بر عهده گرفتن، نیاز به داشتن استعدادها و حقوق دارد. استعدادهای او، صفات ثبوتیه خداوندند :
خدا به انسان اسماء آموخت ( 26 ) بدو آنچه نمی دانست و بیان و کتابت آموخت ( 27 ) استعداد دانش جویی داد . به او هوش و عقل داد و صاحب بصیرت بر خویشتن گرداند و قوه تمیز عمل نیک از عمل زشت داد. نشانه های خود را بر او بنمود تا عقل را بکار اندازد ( 18 ) . او را قوه ابداع و خلاقیت و صنعت و استعدادهای دیگر بخشید . اما از انسان ها، یکی کار پذیر ، دیگری فعال شدند . یکی استعدادها را در رشد بکار برد و دیگری، به ساختن دروغ و زور، استعدادهای خویش را تباه گرداند ( 29 ) . به انسان فطرت عدالت جو داد او را به عدالت و قسط خواند . ( 30 ) بدو، استعداد رهبری داد و او را امام و آزاد و هدف دار آفرید . ( 31 ) راه رشد را از راه سرکشی جدا کرد ( 32 ) و هدایت خویش را به مؤمن و کافر داد . به انسان هشدار داد اگر از راه رشد بیرون برود ، به بیراههِ زیادت طلبی ( 33 ) می افتد و آن را تا مرگ و ویرانی پیش میرود .
با اینهمه این انسان کامل نیست . او می تواند از فطرت خویش بدر رود . انسانی است که ضعیف و بی قرار آفریده شده است ( 34 ) . اگر بر فطرت بماند از ضعف به قوت می رسد و بر کرامت خویش می افزاید . اما اگر، در پندار و گفتار و کردار توحید را با ثنویت جانشین کند، عقل او از ﺁزادی که دارد غافل می شود و با راهنما کردن ثنویت ، قدرتمدار می شود و نیروهای حیاتی را به زور مرگ آور بدل می کند و ستمکار می شود و بیراههِ ضعف را تا مرگ و ویرانی می رود .
قرآن در تشریح چگونگی از خود بیگانه شدن انسان ، واقعیتی را خاطر نشان می کند که انسانها همچنان از آن غفلت می کنند :

حقوق انسان ذاتی او و سلب نکردنی هستند :
هر انسانی خلیفهِ خدا ، امام و آزاد بدنیا می آید . پیش از آنکه به دینی یا مرامی در آید ، صاحب حقوق و مسئول دفاع از حقوق خویش و حقوق هر فرد دیگری با هر دین و مرام و هر نژاد و رنگ و ملت و قوم و قبیله و مسئول کرامت خویش و تمامی پدیده ها است . به سخن دیگر حقوقی که او دارد ، اعطائی نیستند . تابع در آمدن او به این یا آن دین نیستند . بهر دینی در آید ، این حقوق را از دست نمی دهد . چرا که در دین اکراه نیست ( 35 ) و گرویدن به دین ، حقی از حقوق او است . همانطور که در حقوق بشر در قرآن می خوانید ، شرط برخورداری از این حقوق این نیست که مسلمان بشود و نیز نمی گوید اگر اسلام نپذیرفت یا بدان در آمد و سپس آن را ترک گفت ، حقوق خود را از دست می دهد .
اما آن واقعیت که قرآن می آموزد و این آموزش را انسان ها از یاد میبرند ، اینست : تا وقتی انسانها بخواهند آزاد بمانند، هیچ قدرتی پدید نمی آید تا بتواند آزادی و حقوق آنها را سلب کند . زمانی هم که بیشتر انسانها از خود بیگانه می شوند و آزادی و حقوق و بنا بر این کرامت خویش را از یاد می برند و قدرت را پدید می آورند، این قدرت نمی تواند کسانی را از آزادی و حقوق خویش محروم کند که آنها را از یاد نمی برند . کرامت هر انسان را هیچ موجود دیگری، هیچ قدرتی نمی تواند از او بستاند. تنها خود او است که می تواند کرامت خویش را از یاد ببرد و خواری گزیند. انسان خلیفهِ خدا و امام خلق شده است . وقتی از توحید بدر می رود ، خلیفه زور و امامِ شرک می شود و حقوق خویش و انسانهای دیگر را از یاد می برد ׃ خوار می شود و خوار می کند.
بدین قرار هیچ انسانی نمی تواند خود را از مسئولیت رعایت نشدن حقوق خویش مبری کند . و نیز ، به این عذر که تنها است و بر جهان قدرتهای ستمگر حاکمند ، نمی تواند وظیفهِ خویش را در دفاع از حقوق خود و حقوق فرد فرد انسانها و همه پدیده های هستی بر زمین بگذارد .( 36 ) وقتی انسانی به دفاع از حقوق بر می خیزد ، خلیفهِ خدا در روی زمین می شود و چون فطرت انسان را باز می گوید ، بگونه ابراهیم ( 37 ) ، سخنگوی تمامی انسانیت می شود . و چون خلیفهِ خدا است ، تنها نیست ، خدا با اوست و سر انجام پیروز می شود . خدا با او است وقتی او از بیان آزادی غافل نشود و بدین غفلت، بیان آزادی را در بیان قدرت از خود بیگانه نکند و راهبر عقل خود نگرداند و پندار و گفتار و کردار خویش ترجمان قدرت نسازد .
اما چرا آزادی و حقوق ذاتی انسان هستند ؟ زیرا آزادی و حق را جز بر اصل توحید نمی توان در تصور آورد و تعریف کرد . بر اصل ثنویت ، حق و آزادی به لباس باطل در می آیند . برای مثال بر اصل ثنویت می گویند : آزادی هر کس آنجا تمام می شود که، از ﺁنجا، آزادی دیگری شروع می شود . اما آیا دانش هر کس هم آنجا تمام می شود که دانش دیگری ، از ﺁنجا، شروع می شود ؟ آیا ابداع و خلاقیت هر کس هم جائی تمام می شود که ابداع و خلاقیت دیگری ، از ﺁنجا، شروع می شود ؟ آیا خدمتگزاری ، عدالتخواهی ، دوستی و عشق و ... هر کس هم آنجا تمام می شود که خدمتگزاری ، عدالتخواهی ، دوستی و عشق و ... دیگری، از ﺁنجا، شروع می شود ؟ پس تعریف آزادی باید در برگیرنده زور و بکار بردن آن نیز باشد ، تا بتوان گفت : آزادی هر کس آنجا تمام می شود که آزادی دیگری ، از ﺁنجا، شروع می شود . اما زور نبود آزادی است و با جبر ملازمه دارد . اگر آزادی عبارت شود از بکار بردن زور ، پس هر فرد در زندانی که «آزادی» فردهای دیگر است ، زندانی می شود . رابطه ها ، رابطه قوا می گردند و بدیهی است ، که قوی ترها وارد قلمرو "آزادی " ضعیف ترها می شوند . بر اصل روابط قوا ، آزادی و حقوق انسانی و حیات انسان و طبیعت هستند که قربانی می شوند .
آزادی و حقوق بر اصل توحید تعریف دقیق خویش را پیدا می کنند : آن آزادی که به تعریف نمی آید اما چون نسیم می توان حسش کرد، آزادی است که عقل ، در لحظه خلق، در لحظه اینهمانی جستن به هستی ، می یابد. از این رو، اندیشه و عمل خالی از زور ، صفت آزاد می جویند ( 38 ) . از این رو، آزادی حدگذار نیست ، حد و مرز بردار است : آزای هرکس مرز آزادی دیگری نیست ، فراخنای آزادی دیگر است. بدین قرار ، وقتی هستی بر فطرت آفریده شده است و فطرت توحید است ، آزادی و حقوق ترجمان توحید و بنا بر این ذاتی انسان و غیر قابل سلب هستند .
آفرینش انسان گزارشگر کرم بی پایان کردگار است چرا که هم بی کران هستی را فضای عقل او کرده است و هم این آزادیها را درونی او گردانده است . درونی او گردانده است چرا که از بیرون، قابل سلب و کاست و افزود نیستند :
1 - آزادی انتخاب اصل راهنما که هر انسان از آن برخوردار است . به این دلیل که از بیرون نمی توان کسی را ناگزیر کرد اصل راهنمای ترجمان قدرت ( ثنویت ) و یا اصل راهنمای بیانگر آزادی (موزانه عدمی = رهائی عقل از هر محدود کننده ای ) را برگزیند.
2 - آزادی بر قرار کردن رابطه آزاد : اگر انسانی بخواهد با انسانهای دیگر، با پدیده های هستی رابطه قوا بر قرار نکند، از بیرن نمی توان او را مجبور کرد رابطه قوا بر قرار کند. ابراهیم در آتش ، آزادی عقل خویش را از دست نداد. روشی در پیش گرفت که آتش بر او سرد شد. بدین قرار، ولو تمامی دیگر انسانها زور را روش کنند، انسان مسئول آزادی خویش است و تا وقتی خود به مدار بسته زورمداری در نیاید، می تواند الف - آزادی عقل خویش را حفظ کند و ب - می تواند با زورمدارها رابطه آزاد برقرار کند : آزاد ماندن و عارف گرداندن دیگران بر آزادی خویش : پیامبری آزادی، ابلاغ بیان آزادی است.
3 - آزادی انتخاب اطلاع ها و اندیشه و بیان ها ( بیان آزادی یا بیان قدرت ) . این آزادی نیز درونی است . از بیرون نمی توان عقل کسی را مجور کرد ، اطلاعی ، اندیشه ای ، بیانی ، باوری را بپذیرد.
4 - آزادی تحصیل دانش . استعداد آموختن از استعدادهای انسان و دانستن حقی از حقوق انسان است . از این رو، از بیرون نمی توان کسی را از دانستن بازداشت.
5 - آزادی ابداع و ابتکار و خلق : نه تنها از بیرون نمی توان عقل را از این آزادی محروم کرد که آن آزادی که، بسان هستی، بی کران است و عقل آدمی، بگاه خلق ، حس می کند، آزادی اصیل ، این آزادی است.
6 - آزادی گزینش هدف نیز درونی است . از بیرون نمی توان عقل را از گزینش هدف بازداشت. این آزادی بکار آن می آید که عقل ، میزان آزادی خویش را، بدان، محک بزند. چرا که هر حقی خود روش خویش است . چنانکه روش آزادی ، آزادی است، روش علم ، علم است ، روش عشق ، عشق ورزی است و... و چون ، روش قدرت نیز زور است، پس هربار که هدف برگزیده نیازمند بکار بردن شکلی از اشکال قدرت شد، عقل در می یابد که آزادی خویش را از دست داده است. چرا که قدرت را محور فعالیت خویش کرده است.
7 - آزادی رهبری : از استعدادهای انسان ، یکی استعداد رهبری است. این استعداد، با اصل راهنما و اندیشه راهنما، فعالیتهای استعدادهای آدمی را همآهنگ می کند. تا وقتی آدمی خود نخواهد، از بیرون نمی توان استعداد رهبری او را از آزادی عملش محروم کرد. خداوند اگر می خواست همه را هدایت می کرد اما به کرم خود، (39 ) چنین خواست که
« هرکس خود خویشتن را رهبری می کند » و خطاب به (پیامبر )، فرمود : «آیا می پنداری می توانی هرکس را خواهی هدایت کنی؟ »
8 - آزادیهای استعدادهای دیگر، چون استعداد انس و عشق و استعداد هنر و استعداد اقتصاد ( تنظیم فعالیت همآهنگ استعدادها در جریان رشد ) ، آزادیهای درونی هستند.
این آزادیها را آدمی خود نیز نمی تواند سلب کند. این تصور نادرست که گویا قدرت می تواند آزادی را بگیرد یا بدهد، وزنی بیشتر از خیال ندارد. آزادی ذاتی حیات است و دادنی و ستاندنی نیست. تنها کاری که انسان معتاد به زور می کند ، غافل شدن از آزادی است.
این تصور همسنگ خیال حاصل بکار بردن منطق صوری است . توضیح این که فضای باز پندار و گفتار و کردار آدمی ( = آزادی منفی ) را آزادی گویند و از آنجا که قدرت می تواند این فضا را به مدار بسته ای تبدیل کند، پس برای قدرت ، توانائی سلب و ایجاد آزادی را قائل شده اند. حال ﺁنکه ، خداوند، به کرم خویش، فضای پندار و گفتار و کردار عقل انسان را بی کران لااکراه و بیان آزادی را ، روش رشد در آزادی گرداند. از این رو، مسئولیت او ، هم از لحاظ غافل نشدن از آزادیهای درونی خویش و هم از نظر بی کران لااکراه و از خود بیگانه نشدنش در فضای بسته اکراه، کامل است. بر او است که زور در کار نیاورد و در رویاروئی با زور است که می باید وارد مدار بسته زورمداری نشود و بگاه رویاروئی با زور، کرامت خویش را به یاد آورد و زدودن زور را روش کند .
بدین سان، فضاهای بسته اکراه ، از جمله، مرزهای نژادی و قومی و ملی و ... را زور در میان آورده است . این مرزها حاصل از یاد بردن این واقعیت هستندکه انسانها از یک گوهرند. غفلت از این واقعیت سبب از خود بیگانه شدن انسان ، بر اثر اعتیاد به قدرت طلبی، است . اگر انسان به فطرت خویش باز خوانده نشود ، در تولید و مصرف قهر، به راه افراط می رود و حیات خود و طبیعت را به خطر می افکند . در جریان باز یافتن فطرت است که او می پذیرد ، با دیگری ، از هر نژاد و قوم و فرهنگ از یک گوهر است :

 

انسانها از یک گوهرند :
آدم وقتی از بهشت رانده شد ، توبه کرد و توبه او پذیرفته شد . پس نه مرد و نه زن با گناه بدنیا نمی آیند . بر فطرت خدائی بدنیا می آیند . زن را که " دون انسان و عامل فریب مرد " بشمار می آمد ، قرآن با مرد برابر کرد ( 40 ) . زن و مرد را از یک نفس دانست ( 41 ) و به آنها گفت : از یکدیگرند و یکی دیگری است . هر یک از مرد و زن فضل ها دارند . زن که در باورهای دینی و فلسفی ، عامل فساد و مرگ بود ، این فضل ها را دارد :
1 - زن کوثر و مزرعه حیات است ( 42 ) مزرعه ایست که وقتی در فطرت خویش است ، هرگز خشکی نمی پذیرد . در این مزرعه ، بذر به عشق کاشته می شود و میوه نیز به عشق زاده و پرورده می شود .
2 - او را آموزگار عشق گرداند . این او است که زناشوئی را کانون عشق می کند تا مرد را از رفتن به بیراهه خصومت ها و از پا بدر آمدن به تنش ها ، به مزرعه عشق باز آورد . ( 43 )
3 - زن را هنرمند آفرید : بیرون نهادن پا از دایره ای که طرز فکرها و باورهای هر عصر دایره ممکن ها می شمارند و پیشی جستن در فراخنای ناممکن ها ، هنری است که بیشتر زنان خلق می کنند . بنا بر قرآن، در جریان مداوم زمان ، هر بار عصری آغاز می شود ، هنر به بیرون از دایره ممکن ها پا نهادن و بدان عصری را با عصری جدید جای گزین کردن ، هنر زن و از او است : هاجر، زن برده ای که مزارش ، در مکه ، قبله گاه مسلمانان است ، به ابراهیم (ع) ، در پیری ، فرزند می دهد ( 44 ) . به عشق مادری، در شن زار سوزان ، از زمین آب می جهاند . چشمه زمزم پدید می آید که در شوره زار همچنان نشانه دوام حیات است . مادر موسی (ع) او را به آب می دهد و همسر فرعون او را از آب می گیرد و ، هم در خانه فرعون ، جباری که فرمان داده بود نوزادان پسر بنی اسرائیل را بکشند ، می پرورد ( 45 ) . مریم ، بدون شوهر ، عیسی (ع) را به دنیا می آورد ( 46 ) و محمد (ص) در آغوش خدیجه (ع) ، از اضطراب و فشار مسئولیت سنگین پیامبری ، آرام می گیرد . هم او می گوید : " خدیجه نیمی از نبوت بود " ( 47 ) . و ...
4 - زن را فضل مادری است : قرآن به فرزندان خاطر نشان می کند که به مادر ، احترامی فزونتر کنند ( 48 ) و پیامبر بهشت را زیر پای مادران دانست .
5 - زن میزان کرامت و فراخوان مرد به کرامت است : خواری زن گزارشگر واپسگرائی و انحطاط جامعه است. هرچند پیامبر (ص) تکریم زن را نشان سلامت اخلاقی و کرامت مرد شمرد ( 49 ) ، اما حافظ کرامت زن، خود او است و او با افزودن بر کرامت خویش است که مرد را به تکریم زن و به تکریم همه آفریده ها باز می خواند ( 50 ) :
و مرد را نیز فضلها است. بر میزان عدالت، فضلهای زن با فضلهای مرد زوجی را می سازند که این دو را به کرامت جوئی و کرامت بخشی توانا تر می کنند :
1 - فضل پدری که وقتی با فضل مادری جمع می شود، رهبری و فضای آزاد رشد را گسترده تر می کنند .
2 - فضل قوام بودن و اعتماد بخشیدن . توان اعتماد بخشیدن وقتی با فضل زن که برانیگختن اعتماد به نفس در مرد است - هر بار که او این اعتماد را از دست می دهد - ترکیب می شوند، پایه استوار عشق پایدار می گردند.
3 – فضل خطر پذیری و ابتکار و ورود در ابتلا :
فضل هنرمندی زن که جرأت بیرون رفتن از دایره ممکن ها و گشودن فضاهای باز به روی اندیشه و عمل با فضل خطر پذیری و ابتکار و ورود در ابتلی ، ترکیبی را می سازند که رشد زوج زن و مرد را میسر می کنند. ابتلی را راه رشد انسان گرداندن، کرم خداوند در حق انسان است. آن سان که اریک فروم می پندارد، انسان از آزادی نیست که می ترسد ، از ابتلی است که می ترسد . او می ترسد آنگاه که دو فضل زن و مرد، ترکیبی درخور برای پذیرفتن خطر ورود در ابتلی را بوجود نمی آورند. بدین خاطر است که انسانها چون از زوجیت فضلها غافل می شوند، از ورود در ابتلی می ترسند. در نتیجه، از کرامت و آزادی خویش غافل می شوند و از رشد می مانند .
4 – زن میزان کرامت است و مرد از رهگذر تکریم زن بر کرامت خویش عارف می ماند. بدین سان ، زن، به وجود خویش، فراخوان مرد است به غافل نشدن از کرامت خود . و تقوی حق کرامت یکدیگر و آفریده ها را به جا آوردن است . پس هر کوشش در تکریم زن، افزودن بر کرامت مرد است. ترکیب این دو فضل به زوج زن و مرد امکان می دهد از راه تکریم آفریده ها، بر کرامتهای خود و آفریده ها بیفزایند.
5 - زن آموزگار عشق است و مرد را فضل دفاع از استقلال و آزادی زن ، در برابر تجاوز است. هرچند ، مدافع اول زن از استقلال و آزادی خویشتن، خود او است، اما ترکیب این دو فضل است که خانواده را کانون عشق و اعتماد متقابل می کند و رابطه ها میان انسانها را از زور تهی می گرداند. از این رو فرمود ( 51) :
« فضل میان خود را فراموش نکنید. همانا خداوند بدانچه می کنید همواره بینا است »

بدین سان، هر مرزی میان زن و مرد، نه تنها ترکیب فضلهای آنها را ناممکن می کند، که خود گویای غفلت زن و مرد از این فضلها است : زناشوئیها که فرآورده ترکیب فضلها نیستند، رابطه قوا میان زنها و مردها هستند. رابطه قوا زناشوئی را نه کانون عشق که کارگاه تولید قدرت ویرانگر می کند. و نخستین آفریده ای که، به قدرت باوری، قیاس صوری را روش کرد و به اختلاف جنس استناد کرد ، شیطان شد ( 52 ) . خدای به انسانها گفت : از شیطان پیروی نکنند و، به قدرت باوری، مرزهای جنسی و نژادی و قومی و ملی و... را پدید نیاورند . به آنها خاطر نشان کرد : به رنگ های مختلف آفریده شده اند و هیچ رنگی را بر رنگ دیگر ، امتیازی نیست ( 53) و قرار گرفتن ﺁنها در قبیله ها و ملت ها ، برای اینست که از یکدیگر باز شناخته شوند : ( 54 )
" ای مردمان همانا شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را ملت ها و قبیله ها قرار دادیم تا از یکدیگر شناخته شوید . همانا بزرگوارتر شما نزد خدا ، پرهیزکارتر شما است . خدا همواره دانا و آگاه است . "
بدین قرار ، در آزاد زیستن و در نژاد و رنگ و معیشت مادی و در حقوق و وظایف و در شرکت در مسئولیت رهبری اصل بر برابری است . قرآن عدالت را که تا آن زمان ، در نحله های فلسفی و دین ها ، بر نابرابری تعریف می شد ، خط جدا کننده « بودها » یا آفریده های آزاد از « نبودها » یا فرآورده های زور گرداند : زور نمی سازد ، ویران می کند . بنا بر این ایجاد حق نمی کند . پس هر نابرابری سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی که زور ایجاد می کند ، خلاف عدالت و مایه ویرانی طبیعت و تباهی انسانها و دیگر جانداران می شود . حال آنکه ناهمسانی های زوجیت پذیر (فضلهای زنان و مردان ) نه بر نابرابری که بر برابری و از یک گوهر بودن شهادت می دهند ( 55 ) . و آن نابرابریهای اکتسابی بر میزان عدالتند که از راه مسابقه در امامت، در علم ، در دادگری ، در خدمتگزاری ، در پرورش اندیشه و تن و در هر آنچه معنوی است ( 56 )، حاصل شوند و پیشی گیرندگان ، موقعیت خود را مجوز سلطه طلبی و ایجاد نابرابریها نکنند و کرامت خویش را در گرو تکیریم بجا ماندگان از راه کوشش در بر کشیدن آنها کنند. بدان مسابقه و این کرامت است که پیشی گیرندگان ، هشدار و انذار می شوند( 57 ) ، الگو می شوند و امام رشد پس افتادگان می گردند . چنان که یک رشته گذار ها از نابرابری ها به برابریها ، انسانها را در افق باز معنویت به پیش می برند : ( 58 )

 

کرامت انسان تحقق پیدا می کند به :
اینک آنچه را پیرامون تکریم کرامت افزا نوشتیم و آنچه را که پیش از این ننوشتیم ، به نگارش آوریم ، با تفصیل و ترتیب :
1 - خدا ، در طبیعت ، از هر چیز به اندازه آفریده است ( 59 ) پس ندرت ، را انسانها بوجود می آورند . چرا و چگونه ندرت را بوجود می آورند ؟ با از یاد بردن کرامت خویش و کرامت آفریده ها ، در نتیجه، برگرداندن نیازهای غیر مادی به نیازهای مادی و اصالت دادن به زور و زور را اساس رابطه ها ، با خود ، با دیگران و با طبیعت کردن :
* هیچ نیاز طبیعی را نمی توان با فرآورده ای بر آورد که مصرف آن غیر طبیعی است . بدن انسان نیازهایی دارد . اما فرآورده هایی که برای برآوردن آن نیازها مصرف می کنیم ، نباید با بدن رابطه قوا برقرار کنند . بدین قرار، تولید و مصرف فرآورده هایی که اثر تخریبی بر بدن دارند ، غفلت از کرامت خویش و طبیعت است ( 60 )
* اما امر واقع مهمتری که قرآن بدان توجه کرده و توجه اهل خرد را نسبت به آن جلب می کند ، اینست : وقتی ثنویت اصل راهنمای اندیشه و عمل می شود ، مدار باز مادی ↔ معنوی به مدار بسته مادی ↔ مادی بدل می شود . در این مدار بسته ، نیازهای معنوی را نیز باید با فرآورده های مادی برآورده ساخت . معنوی ها مادی ها می شوند و برآوردن این نیازها به تولید و مصرف انبوه ممکن می شود . در نتیجه ، زمان به زمان نیازها بیشتر و منابع طبیعت کمتر می شوند . برای مثال ، عشق میان زن و مرد ، معنوی است . چرا که دوست داشتن حقی معنوی است . اما اگر در " حب شهوات " از خود بیگانه و در این « حب» خلاصه شد ، زمان که در عشق بی نهایت است ، در شهوت گرائی ، کوتاه می شود . پس زمان مصرف فرآورده ها کوتاه می شود . در عشق نیازها را فرآورده های معنوی برآورده می کنند . در « حب شهوت » ، نیازها را فرآورده های مادی رفع می کنند . و چون زمان ارضاع شهوت کوتاه است ، پس زود به زود نیاز به فرآورده های مادی تجدید می شود . بدین سان در مدار بسته مادی ↔ مادی ، تولید و مصرف با اسراف و تبذیر همراه می شود ( 61 ) . اما از آنجا که تمامی انسانها نمی توانند در مسابقه مصرف انبوه شرکت کنند ، فقر در جامعه های انسانی و در طبیعت گسترش می یابد . اکثریت بزرگی را فقر و اقلیت کوچکی را مصرف انبوه می فرساید .
آن روز که ، در شبه جزیره عربستان ، جامعه فقیری می زیست ، دیدن امروز که تولید و مصرف انبوه کار را به اینجا رسانده است که بیش از دو سوم تولید کشورهای صنعتی ویرانگر هستند وکه تولید و مصرف انبوه فرآورده ها انسان و طبیعت را به نیستی تهدید می کند ، کاری بیش از معجزه است .
از این رو ، قرآن دوگانگی میان انسان و طبیعت و انسانها و دیگر زیندگان را الغا می کند و هشدار می دهد : خداوند طبیعت را مسخر انسان کرد ( 62 ) و انسانها را به تکریم همه آفریده ها و عمارت طبیعت گماشت ( 63 ) و برای حیوانها نیز حقوق و کرامت قائل شد ( 64 ) .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   21 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله انسان و کرامت او

رعایت کرامت انسانی در حقوق شکلی ایران بر مبنای فقه شیعه

اختصاصی از رزفایل رعایت کرامت انسانی در حقوق شکلی ایران بر مبنای فقه شیعه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

رعایت کرامت انسانی در حقوق شکلی ایران بر مبنای فقه شیعه


رعایت کرامت انسانی در حقوق شکلی  ایران  بر مبنای  فقه شیعه

پایان نامه کارشناسی ارشد الهیات

گرایش فقه و مبانی حقوق اسلامی

116 صفحه

چکیده:

انسان بعنوان اشرف مخلوقات و بر دوش کشنده بار امانت الهی دارای کرامت و شرافت ذاتی است که از بدو خلقت، خداوند سبحان در انسان ها به ودیعه گذاشته و شارع مقدس سعی در حفظ این کرامت داشته است . در تعالیم اسلامی از قرآن کریم تا فقه پویای شیعه این کرامت و شرافت همواره گوشزد و تکلیف به حفظ آن شده است ، خداوند متعال هدف بعثت انبیاء را اجرای قسط (عدالت) بیان نموده و انسان در محوریت این عدالت قرار دارد  و یکی از مصادیق بارز اجرای عدالت ، توجه به این کرامت  ذاتی در روند رسیــدگی قضائی می باشد .بر همین اساس رعایت کرامت انسانی در حقوق شکلی یک حق است که عدم رعایت آن، عدالت کیفری را خدشه دار می سازد. در همین راستا هدف اصلی این پژوهش بررسی راهکارهای رعایت کرامت انسانی در حقوق شکلی ایران از منظر فقه امامیه و اثبات این فرضیه ها می باشد که در فقه شیعه اولاً رعایت کرامت انسانی یک حق است، ثانیاً جهت تحقق این حق راهکارهایی از قبیل ممنوعیت شکنجه، عدم تبعیض دادرسی ، داشتن حق وکیل ، رعایت بی طرفی از سوی قضات ارائه گردیده و ثالثاً  مواردی مانند بطلان اقرار شکنجه به عنوان ضمانت اجرا در جلوگیری از نقض رعایت کرامت انسانی در نظر گرفته شده است . این تحقیق بر پایه مطالعات کتابخانه ای و به شکل نظـری صورت گرفته است و از مهمترین یافتــه های آن می توان به این نکته اشاره نموده که در حقوق شکلــی ایران مواردی به چشم می خورد که کرامت انسانی رعایت نمی گردد و با فقه شیعه خصوصاً در اجرای حدود ، دادرسی و بازداشت ها منطبق نمی باشد . 

واژگان کلیدی : کرامت انسانی ، حقوق شکلی ، حقوق کیفری ماهوی ، عدالت ، فقه ، شیعه


دانلود با لینک مستقیم


رعایت کرامت انسانی در حقوق شکلی ایران بر مبنای فقه شیعه