رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پایان نامه رشته حقوق با موضوع بررسی نظریه مردم سالاری در دو نظام حقوقی

اختصاصی از رزفایل پایان نامه رشته حقوق با موضوع بررسی نظریه مردم سالاری در دو نظام حقوقی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه رشته حقوق با موضوع بررسی نظریه مردم سالاری در دو نظام حقوقی


پایان نامه رشته حقوق با موضوع بررسی نظریه مردم سالاری در دو نظام حقوقی

 

 

 

 

 

 

در این پست می توانید متن کامل این پایان نامه را  با فرمت ورد word دانلود نمائید:

 

بررسی نظریه مردم سالاری در دو نظام حقوقی

دکتر محسن اسماعیلی*

 چکیده “”مردم سالاری”” از مفاهیم بحث برانگیز در حوزه فلسفه سیاست و حقوق است. با توجه به گرایشی که در کشورهای گوناگون به این نظریه وجود دارد، این پرسش مطرح شده است که آیا می توان مردم سالاری را منطبق با فرهنگ و ارزش های هر ملت بومی ساخت یا مردم سالاری نظریه ای یکپارچه است که نفی مطلق یا تسلیم کامل تنها چاره مواجهه با آن است؟

در کشور ما این پرسش تحت عنوان چگونگی جمع بین جمهوریت و اسلامیت آغاز شده و با طرح نظریه “”مردم سالاری دینی”” ادامه یافته است، این در حالی است که در برابر طرفداران، برخی نیز اساسا منکر چنین ماهیتی شده و حتی آن را بدعت آمیز خوانده اند.

مقاله حاضر در صدد آن است تا پس از بررسی مبانی ونتایج نظریه مردم سالاری در غرب، اثبات نماید که در حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، این نظریه به مثابه روش اداره جامعه پذیرفته شده است اما به مثابه یک جهان بینی، نه !

واژه های کلیدی : مردم سالاری، جمهوریت، اعلامیه جهانی حقوق بشر، قانون اساسی، مردم سالاری دینی

مقدمه

  مردم سالاری نظریه ای است که ، به رغم پیشینه طولانی ، هنوز هم در کانون گفت وگوهای علمی ، به ویژه در حوزه فلسفه سیاست و حقوق قرار دارد.از جمله پرسشهایی که در سالهای اخیر در این زمینه مورد توجه جدی است موضع دین و نظام های سیاسی مبتنی بر آن ، و به طور خاص جمهوری اسلامی ایران ، در برابر این نظریه است.

    مسلمانان در مواجهه با این مفهوم و سایر مفاهیم جدید شیوه های متفاوتی داشته اند که در این نوشتار مورد بررسی قرار خواهد گرفت. به عقیده ما ، نه «انکار یا تسلیم محض» و نه « ترکیب و التقاط»  شیوه درستی برای مواجهه با مفاهیمی نیست که در دامن منظومه های فکری بیگانه زاییده شده و تکامل یافته اند. « نقد منطقی» و البته « اصول گرایانه» شیوه مورد قبولی است که تلاش می شود در این مقاله ارایه شود..

  بخش اول:شیوه های مواجهه مسلمانان با مفاهیم جدید

     پیشرفت دانش بشری زایش اندیشه ها و مفاهیم نوینی را در پی دارد که بر بستر اصول و مبانی فکری خاص خود استوار است .توسعه ارتباطات فرهنگی نیز به تبادل این اندیشه ها و راهیابی مفاهیم جدید به سایر منظومه های فکری و اجتماعی می انجامد . این دو واقعیت می تواند برای رشد و کمال بشری میمون و با برکت باشد؛ مشروط بر آنکه از یکجانبه گرایی و جریان یکسویه اطلاعات خودداری گردد و تهاجم فرهنگی، جایگزین تبادل داده ها نگردد.

متأسفانه در دنیای امروز ، افزون بر فرهنگ استکباری که موجب القای متکبرانه و یک طرفه باورها و خواسته های جهان غرب به جهان سوم گشته است، خود باختگی برخی ملت ها و دولت های اسلامی نیز زمینه ساز تجّری بیگانگان و پس رفت و سستی خودی ها شده است ؛ واقعیت تلخ و دردناکی که استاد فرزانه ، شهید آیـت الله مرتضی مطهری از آن به “استسباع”[1] تعبیر کرده اند. شیوه مواجهه،درک و پذیرش مفاهیم و اصطلاحاتی نظیر آزادی، حقوق بشر، مدیریت، مشارکت، جامعه مدنی، خشونت، تساهل و تسامح، تکثرگرایی و عقلانیت مصداق های بارز و قابل مطالعه در این زمینه هستند.

1- انکار یا تسلیم محض

   برخی متفکران و نویسندگان به “صراحت” تأکید می کنند که اینگونه مفاهیم ، “مفهوم های فلسفی یکپارچه ای هستند که یا پذیرفته می شوند یا رد می شوند. وابسته کردن این مفهوم ها به پسوندهای معینی چون غربی یا اسلامی تحریف فلسفه سیاسی و اشتباه و خطایی است که زندگی اجتماعی را دچار سردرگمی و گمراهی می کند. مردم ایران بر سر دو راهی هستند. یا باید این مفاهیم را بپذیرند یا آنها را ردّ کنند و به عواقب خطرناک این رد کردن تن دهند. راه سوم وجود ندارد.”(مجتهد شبستری، 1379، ص 78) اینان معتقدند” بخش قابل قبولی از آن موضوعات و مفاهیم جدید وارد قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران شده و در آن قانون تلفیقی صورت گرفته است…فصل حقوق ملت، حق حاکمیت ملت و قوای ناشی از آن ، ماده ها و اصول متعددی هست به منظور تفکیک قوای سه گانه که فلسفه اش کنترل قدرتهای سیاسی با یکدیگر است؛ در قانون اساسی ایران تصریحاتی شده درباره آزادی مطبوعات ، آزادی تحزّب ، آزادی اجتماعات، آزادی بیان و… مهم این است که این قانون اساسی با این مفاهیم و موضوعات، مهر دینی خورده و مورد تأیید علمای دین قرار گرفته است . این نکته به لحاظ معرفت شناسی و از نظر چالش میان مدرنیته و دین مهم است…این تصور که ریشه های این مفاهیم در متون دینی اسلامی وجود دارد نادرست است. ریشه های این مفاهیم در متون دینی اسلامی وجود ندارد زیرا اینها اصولاً مفاهیم و موضوعات جدیدی هستند که در زندگی بشر پدید آمده‌اند” . (مجتهد شبستری، 1379، ص 78)

     نتیجه طبیعی این باور آن است که گفته شود ” در مسائل حکومت و سیاست، فعل و قول معصوم حجت نیست”(مجتهد شبستری، بهمن 77) و بالاتر اینکه مثلاً “در تعارض تکالیف دینی و حقوق بشر، حقوق بشر مقدم است”2  چنین دیدگاهی در میان ما ، نو پیدا نیست.از آن زمان که نخبگان و اعیان با غرب آشنا  شدند،برخی به این نظر متمایل گردیدند و برخی به نظرات دیگر.تقابل این دیدگاهها در حوادث پس از مشروطیت به آسانی قابل درک است.

2- ترکیب و التقاط

     نوع دیگر برخورد با مفاهیم مورد بحث، که آثار و خطرات آن کمتر از نوع اول نیست، برخورد التقاطی با  آنهاست.در مقابل گروه نخست،عده ای در تلاش هستند تا به خیال خود ضمن پذیرش قطعی و تام این مفاهیم ، از اصول و ارزشهای مورد احترام خود نیز دست بر ندارند و چاره کار را در این می بینند که به هر بهای ممکن رنگ دین را به آن مفاهیم زده و به خیال خود دین را “عصری” و هماهنگ با مقتضیات زمان سازند.

مقصود این گروه از “مردم سالاری دینی” ،نگاه دینی به مردم سالاری نیست تا احیاناً موجب قبول یا ردّ بخش هایی از آن نظریه گردد.مراد این دسته انضمام مردم سالاری به دینداری و برقراری سازش بین آن دو است ؛ به گونه ای که ممکن است در برخی اصول و احکام دینی نیز به سود مردم سالاری به مفهوم رایج آن در غرب تجدید نظر شود تا اسلام توان ماندگاری داشته باشد.

چنین برخوردی از آن جهت خطرناک تر است که ناخواسته گوهر دین را به بدعت ها می آلاید  و افزون بر تهی کردن آموزه های دینی از محتوی و روح اصلی خود ,تمیز حقیقت را برای دیگران نیز دشوارتر می سازد. باید توجه داشت که این شیوه , حتی ممکن است از سوی علاقمندان و با انگیزه دلسوزی نیز دنبال شود, امّا این امر نباید مرزبانان حریم دین را از پیامد های ویرانگر آن غافل کند.

“گاهی پیروانِ خود مکتب به علت ناآشنایی درست با مکتب مجذوب یک سلسله نظریات و اندیشه ها ی بیگانه می گردند و آگاهانه یا ناآگاهانه آن نظریات را رنگ مکتب میدهند و عرضه  می نمایند…امروز…گروهی را می بینیم که واقعاً وابسته به مکتب های دیگر بالخصوص مکتب های ماتریالیستی هستند و چون می دانند با شعارها ومارکهای ماتریالیستی کمتر می توان جوان ایرانی را شکار کرد,اندیشه های بیگانه را با مارک اسلامی عرضه می دارند… واین خطرناک تر است که افرادی مسلمان ,امّا ناآشنا به معارف اسلامی و شیفته مکتب های بیگانه ,به نام اسلام اخلاق می نویسند و تبلیغ می کنند اما اخلاق بیگانه. فلسفه تاریخ می نویسند همانطور.فلسفه دین ونبوت می نویسند همانطور. اقتصاد می نویسند همانطور . سیاست می نویسند همانطور . جهان بینی می نویسند همانطور.تفسیرقرآن می نویسند همانطور و…”(مطهری، بی‌تا ،ص92) استاد شهید مطهری ,این را یکی از آفات نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر دانسته ونقص عمده نواندیشان ومصلحانی مانند اقبال را در این می داند که ” با فرهنگ اسلامی عمیقاً آشنا نیست”( مطهری، بی‌تا، ص55) بر خلاف کسانی نظیر سید جمال که “متوجه خطرهای تجدد گرایی افراطی بود .  او می خواست مسلمانان علوم وصنایع غربی را فرا گیرند امّا با اینکه اصول تفکّر مسلمانان یعنی جهان بینی آنها جهان بینی غربی گردد وجهان را با همان عینک ببینند که غرب می بیند مخالف بود. او مسلمانان را دعوت می کرد که علوم غربی را بگیرند امّا از اینکه به مکتب های غربی بپیوندند آنها را بر حذر می داشت. سید جمال همانگونه که با استعمار سیاسی غرب پیکار می کرد با استعمار فرهنگی نیز در ستیزه بود”(همان،ص20), “نه مجذوب تمدن غرب بود  ونه مرعوب”(همان،ص33) و آرزو می کرد که مسلمانان “تمدن غربی را با روح اسلامی , نه با روح غربی اقتباس نمایند. اسلام حاکم همان اسلام نخستین باشد بدون پیرایه ها و ساز و برگ ها”(همان، ص36)

بر همین اساس است که استاد مطهری می گوید که “من به عنوان یک فرد مسئول به مسئولیت الهی به رهبران عظیم الشان نهضت اسلامی که برای همه شان احترام فراوان قائلم هشدار می دهم و بین خود و خدای متعال اتمام حجت می کنم که نفوذ ونشر اندیشه های بیگانه به نام اندیشه اسلامی وبا مارک اسلامی ,اعم از آنکه از روی سوءنیت ویا عدم سوءنیت صورت گیرد ,خطری است که کیان اسلام را تهدید می کند”(همان،ص92)

3_ نقد منطقی و اصول گرایانه

     از نظر نگارنده هر دو شیوه مواجهه با تمدن و فرهنگ غرب که ذکر شد نمونه بارز همان ” استسباع”وغفلت از این نکته است که نهاد ها  و اصطلاحات نو پیدا ,از جمله در عرصه حقوق و فلسفه سیاست ,بر مبانی و در بسترهای خاص تولید می شوند و از این رو در تحلیل ,نقد وتصمیم گیری عالمانه درباره آنها نباید در خلأ اندیشید .این نکته اصل مهمی است که در تعامل فرهنگ ها ، بطور کلی،صادق است.برای مثال کسانی را در نظر بگیرید که اصولاً مادّی می اندیشند و معتقدند  “هر چه هست همین زندگی (و لذات) دنیوی است و حیاتی پس ازمرگ‌وجودندارد.”3، آیا چنین کسانی می توانند مفاهیمی مانند “حیات طیبه” 4،و”سعادت” 5 را از فرهنگ اسلام،همانگونه که هست، درک کنند؟آیا می توانند این مفاهیم را کاملاً بپذیرند و یا رنگ و پسوند “دهری” به آن بیفزایند؟ مفاهیم متولد در فرهنگ غرب و هر تمدن دیگری نیز چنین هستند. این اصطلاحات  لباس هایی هستند که بر اندام های فکری خاص پوشانده شده اند و پوشاندن  بی چون وچرای آن بر اندام های دیگر نمی تواند نشانه روشنفکری و پویایی باشد . خردمندی اقتضاء می کند که نه خود و نه مردم را بر سر این دو راهی نبینیم که ” یا باید این مفاهیم را بپذیرند یا آنها را رد کنند” و آنها در معرض این تهدید خود ساخته و موهوم قرار دهیم که در صورت عدم پذیرش باید” به عواقب این رد کردن تن دهند” و”راه سوم وجود ندارد. “

     باید تصریح کرد که: راه سوم و عاقلانه آن است که پس از شناسایی و درک عمیق ودرست مفاهیم نو پیدا  در همان بستر و با همان مشخصاتی که با آن زاییده شده اند ,به مبانی و اصول فکری و عقیدتی خود مراجعه کنیم , آنچه را در تعارض با این مبانی و اصول نیست , بپذیریم و به هنگام تعارض نیز بدون تردید و وحشت ,به باورهای درست خود پای بند بمانیم و صد البته این گفته منافاتی با پویایی تفکر دینی و نویابی در اقیانوس بی انتهای معارف الهی نیست و نباید به تجویز تحجر وخشک اندیشی تأویل شود .مشکل آن است که براثر نا آشنایی یا غفلت با آنچه خود داریم، آن را از بیگانه تمنا می کنیم و از کسانی جویای هدایت و خوشبختی می شویم که خود سرگردان وادی جهل و شقاوتند. 6

بخش دوّم: مطالعه موردی؛ نظریه مردم سالاری

   داستان مردم سالاری و دموکراسی نیز در کشور و میان اندیشمندان ما حلقه ای از زنجیره همین ماجرای غم انگیز و طولانی است. در حالی که این مفهوم نیز مانند مفاهیم دیگر در زادگاه خود نیز دارای قرائت و معنای واحدی نیست ، طرفداران و مروّجان قرائت های گوناگون و مخالفان سرسخت قرائت رسمی ، تلاش می کنند تا همگان را ناگزیر از پذیرش و پیروی شیوه خاصی از آن نشان دهند و ثابت کنند که “راه سوم وجود ندارد.”

    این مقاله در صدد آن است که پس از اشاره ای کوتاه به این مفهوم وتلقی فرهنگ غرب از آن ، به تحلیل و ارائه دیدگاه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در این زمینه پرداخته و به نقد نظیر  این ادعا بنشیند که ورود این مفاهیم به قانون اساسی  “چالش میان مدرنیته و دین ” است و چون “ریشه های این مفاهیم در متون دینی اسلامی وجود ندارد” باید در این چالش، مدرنیته را پیروز و مقدم دانست.

1ـ  بستر و دلیل پیدایش

     نیاز به حکومت برای اداره زندگی بشر برای هیچ خردمندی قابل تردید و انکار نبوده ونیست. امّا پذیرش این واقعیت،نه تنها مشکلی را حل نمی کند، که آغازگر پیدایش پرسش های فراوان است. پرسش هایی که در طول قرن های متمادی ذهن کنجکاو و اندیشه نقّاد بشر را به خود مشغول داشته و علوم جذّاب و پر دامنه ای چون فلسفه سیاست و حقوق را پدیدار ساخته است.

     نخستین و اصلی ترین پرسش ، پس از پذیرش اصل لزوم برپایی حکومت آن است که حاکم کیست و چگونه باید حکومت کند. طبع رهایی طلب و فزونی خواه فرزند آدم؛ گر چه خود را ناچار به قبول محدودیتها و پیروی از قواعد “حاکم” می بیند، امّا همواره از خود پرسیده است که چه کسی و چرا می تواند آزادی های مرا محدود ساخته و با وضع قوانین و لازم الاجرا کردن آن دایره خواست و انتخاب شهروندان را تنگ و کوچک کند. به چه دلیل اراده تقنینی و یا اجرایی کسی به عنوان “حاکم” بر اراده و آزادی فردی مقدم باشد. منبع این قدرت ومنشأ این برتری چیست؟ این پرسش هنگامی که در حوزه تقنیین مطرح می شود، مباحث مربوط به “منابع حقوق” را بنیان می‌نهند و آن گاه که در عرصه سیاست و فلسفه حکومت خود نمایی می‌کند، گفت و گوهایی تحت عنوان “منبع مشروعیت” را در پی دارد و از این رو دیرینه این مباحث به درازا و قدمت تاریخی پیدایی آن پرسشها ، یعنی تفکر انسانی ، است.

    در پاسخ به این سؤال که چرا و چه کسی حق حکمرانی بر جامعه بشری را دارد، ذهن ساده و فطرت انسان، او را به قدرتی برتر حواله می داد که به صرافت می دانست که اصل خلقت و وجود وی نیز از همان جا نشأت گرفته است.

     به همین جهت “کهن ترین اعتقاد در باب سرچشمه قدرت، منشأ ماوراء الطبیعه ای از آن است” که بر اساس آن “قدرت فرمانروایان منبعث از خالق و آفریننده جهان هستی است و اراده ذات پروردگار در سپردن کار فرمانروایی و سر چشمه قدرت به فرد یا به گروه یا طبقه ویژه ای مدخلیت دارد. این همان نظریه ای است که در چهار چوب حقوق الهی، به عنوان حاکمیت تئوکراتیک7 مشهور شده است” و البته “در طول تاریخ سه شکل متفاوت به خود گرفته است”(قاضی ،1375،ص231)

امّا با گذشت زمان، آلوده شدن فطرتها و عملکرد ناصواب حاکمانی که با کنار نهادن فرمانروایان راستین الهی، به ناحق از این پشتوانه فکری سود می جستند ، این نظریه مهجور واقع شد و جای خود را به اندیشه هایی داد که با فرض حذف نقش ماوراء الطبیعه ای در حکومت به دنبال پاسخی دیگر می گشتند.

     این چرخش که در نوع تکامل یافته خود حذف دین از زندگی اجتماعی و محدود کردن آن به جنبه های فردی (سکولاریسم)8 نامیده می شود، گرچه گاه ناشی از الحاد و سوء فهم و نیّت بوده است،امّا در بسیاری از موارد نتیجه همان سوء استفاده های زشت و کارکردهای ناموجّهی است که از آن یاد شد. آدمیان که دین و پشتوانه مذهبی را دستمایه توجیهات خنک و نادرست روش و منش حاکمان متظاهر می دیدند، تلاش کردند تا با قطع عقبه فکری آنان، هاله دروغین تقدس را از اطراف حکمرانان بزدایند و با نقد پذیر کردن آنان روزنه ای به سمت صلاح و فلاح خویش بگشایند. متأسفانه “حکومت خلفا در صدر اسلام نیز از این گونه بوده است. حکومت هایی از نوع خلافت اموی و عباسی و عثمانی و همچنین حکومت پاپها در اروپای قرون وسطا نیز مدعی همین گونه حکومت بوده اند؛ اگر چه، در واقع، نوع حکومت آنها، با دستگاه پرشکوه شاهانه ای که داشته اند، به پادشاهی خود کامه همانندتر بوده است، بویژه که جانشینی نیز در این خلافت ها موروثی بوده است.”(آشوری، 1378،ص329)

بدین ترتیب است9 که اندیشمندان، بویژه غربی ها که از بنیه و علقه ضعیف تر اعتقادی برخوردار بوده واز طرف دیگر رنج های بیشتری از حکومت به نام خدا را تجربه کرده بودند، برای پاسخ به پرسش نخستین ، راه دیگری را جستجو کردند. نقطه عزیمت و مفروض اولیه آنان در این سیر جدیدِ فکری نادیده گرفتن نقش دین در حکومت و سیاست بود و با همین فرضیه ، دوباره پرسیدند که چه کسی حق دارد بر ما حکومت کند؟

     در پاسخ به این سؤال سه نظریه کلی ارائه شد:

الف-گروهی تحت تأثیر گذشته فکری به دنبال فردی گشتند که ذاتاً از دیگران برتر است، حق دارد بر دیگران فرمان براند و نظارتی بر قدرت نامحدود او وجود ندارد.در این شیوه که یکّه سالاری یا اتو کراسی نامیده می شود “یکه سالار(اتوکرات) ممکن است قدرت خود را از راه رسوم و سنت های اجتماعی کسب کرده باشد یا به زور به دست آورده باشد که در صورت اول یکّه سالاری مشروع از راه وراثت یا پذیرش فرمانگزاران است ودر صورت دوم دیکتاتوری است”(آشوری، 1378،ص330)

    ب- درمقابل،گروه دیگری کوشیدند تا اندکی از فردگرایی فاصله گرفته و مطلوب خود را در طبقه یا گروهی برتر بیابند. آریستوکراسی یا مهانسالاری نتیجه تلاش این دسته محسوب می شود. معنای اصلی این کلمه، که در عین حال توجیه اخلاقی آن را نیز در بر دارد،حکومتِ سرآمدان است که برتری ایشان بر اساس وراثت و شرف خونی است و، بنابراین، می توان آن را ” نژاد سالاری” یا ” مِهانسالاری” (حکومت نژادگان و اشراف) ترجمه کرد. البته یافتن یک معیار کلی (جز وراثت) برای برتری سخت دشوار است و در عمل تاکنون کمتر معیاری برای گزینشِ بهترین کسان به کار رفته است….در عرف،حکومتی را “مهانسالار” (آریستو کراتیک) می خوانند که قدرتِ دولت در آن مطلق و در دست طبقه ی ممتاز باشد و آن طبقه ،حاکمیت را از راهِ وراثت و امتیازهای طبقه ای در دست گرفته باشد و دیگر طبقات را در آن راه نباشد.” (آشوری، 1378،ص19)

ج_ و سرانجام گروه سومی نیز پاسخ در خور را ،نه یکه سالاری و نه مهانسالاری،که مردم سالاری یا دموکراسی دانستند.آنان دلیلی نمی دیدند تا فرد یا طبقه و گروهی را ذاتاً برتر از دیگران و شایسته حکومت بدانند،همه مردم را در حق حکومت مساوی می دانستند؛به گونه ای که اگر “فرض کنیم که دولت – کشور از ده هزار شهروند ترکیب یافته باشد،سهم هر عضو دولت –کشور،یک ده هزارم قدرت حاکم است”(قاضی ، 1375،ص194)

     طرفداران مردم سالاری، منشأ حقانیت و واگذاری حکومت به فرمانروایان را مردم دانسته و به همین جهت نیز معتقدند آرای مردم یگانه منبع مشروعیت حکومت،خواست آنان تنها معیار تعیین کننده و رضایت آنان هدف و آرمان منحصر به فرد حاکمان است.

2 ـ  تحولات تاریخی و ماهوی

     گرچه گفته اند به لحاظ پیشینه تاریخی”از زمان هرودت،تاریخ نویس معروف، می توان مفهوم دموکراسی را در ‌آثار فلاسفه و نویسندگان یونان ملاحظه کرد” (قاضی، 1375،ص751) و “لفظ دموکراسی در اصل در دولت شهرهای یونان باستان پدید آمد”(آشوری، 1378،ص157) ، امّا نه در مفهوم، نه در شیوه اجرا و نه در شاخص های اندازه گیری مردم سالاری وحدت نظر وجود ندارد. به این ترتیب باید پذیرفت که مردم سالاری انواع و درجات گوناگون و متفاوتی را بر می تابد.

(ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

متن کامل را می توانید دانلود نمائید

چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه رشته حقوق با موضوع بررسی نظریه مردم سالاری در دو نظام حقوقی

پایان نامه تحلیل مردم شناسی ادبیات جاده ای

اختصاصی از رزفایل پایان نامه تحلیل مردم شناسی ادبیات جاده ای دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه تحلیل مردم شناسی ادبیات جاده ای


پایان نامه تحلیل مردم شناسی ادبیات جاده ای

فایل : word

قابل ویرایش و آماده چاپ

تعداد صفحه :81

 

دانشکده علوم اجتماعی و روانشناسی

 

رشته :مردم شناسی

 

 

 

 

 

پایان نامه برای اخذ درجه کارشناسی

 

 

 

موضوع:

تحلیل مردم شناسی ادبیات جاده ای

مقدمه

نوشته های روی خودروها یا همان caresticyes شاید زیرکی نگاه روشنفکران را نداشته باشد اما چیزی بیشتر از تصور ماست. نظریه هویت ایرانی که عموماً نام هویت مردم عامه بر روی آنها می گذاریم و بیشتر اوقات خارج از فرهنگ گروه روشنفکر و تحصیلکرده قرار می گیرد در خور توجه است. از آن جا که نه تنها از گیرایی و زیبایی خاص خود برخوردار است. بلکه روح این عبارات علاوه بر اندیشه و احساس می تواند به عنوان شمایی از هویت ایرانی مورد مطالعه قرار گیرد. دلایل چنین انتخابی در طول بررسی زیر مشخص خواهد شد. به این استفاده اشعار و نوشته های پشت کامیون ها و وانت ها و دیگر خودروهای جاده به خاطر تخیل و زیبایی خود ادبیات و به مناسب مکان ، ادبیات جاده ای نامیده می شود و باز به تناسب مخاطب و مصرف کننده هایش دسته ای از ادبیات عامه است.

در تعریف ادبیات گفته اند: زبان به اضافه ذوق وهنر بشری، یعنی وجه تمایز زبان با ادبیات در دلاویزی و لطافت آن است ولی گاهی این تشخیص مقداری دشوار می نماید. زیرا زبان با ادبیات رابطه بسیار تنگاتنگی دارد و حتی در آنجا که نوشته ای ادبی نیست علاقه و ذوق مطرح است و آن به نوعی به درون مایه سخن ادبی بر می گردد.

شاید بارها بیت یا عباراتی بر روی خودرویی در جاده ها شما را به خود خوانده باشد و به دلیل گیرایی و زیبایی این نوشته ها احتمالاً تعدادی از آنها را جمع آوری کرده اید، با توجه به روح این عبارات ، یعنی تخیل، اندیشه و احساس و با نظر به تعریف نوشته ادبی می توان آنها را هم بخشی از ادبیات داشت.

مقایسه آنها با دیگر بخشهای ادبی ما را متوجه خصوصیات ویژه این بخش می نماید به طوری که در صدد انتخاب عنوانی برای آن می شویم، مانند: ادبیات روان، ادبیات جاده ای و ...

گاه دیدن ابیات و عباراتی ممتاز آن هم از زبان عامه ما را بر آن می دارد که در صدد یافتن جایگاه آنها در میان دیگر بخشهای ادبی بر آییم و سرانجام به این نتیجه می رسیم که گویی این جملات مراحل محاوره و نوشتار را طی کرده و حتی از مرحله ادبی هم گذشته اند از خود می پرسیم آیا می شود افرادی حتی سخن گفتنشان کاملاً تحت پوشش عناصر اصلی ادبیات باشد؟

خیلی وقتا شده که سوار بر خودروتون در جاده و خیابون ها ، مطالب نوشته شده در عقب خودروی جلویی توجهتونو جلب میکنه.... خیلی وقتا مطالبش آموزنده است اشعاری که که حتی روحتونو تلطیف میکنه یا شما رو به فکر میندازه... ادبیات جاده ای بررسی همین اشعار و جملات پشت کامیونها و سایر خودروهای سواریه تا به حال این اشعار رو دیدید؟ براتون جالب بوده؟ جالبترین شعری که دیدی چی بوده؟

از عشق تو لیلی... خوردم به تریلی

رادیاتور عشق من از برایت جوش آمده ! باور نداری بر آمپرم بنگر

تمام عمر اگر در بیابان سرگردان شوی

به که یک شب محتاج نامردان شوی

کار صد عیسی کند یک یا علی

هیشکی ندیدم تو نخت نباشه...

" ادبیات جاده ای » به بررسی اشعار ونوشته هایی می پردازد که صاحبان مرکب های آهنین بر مرکب خود می نگارند ، این عبارات بیانگر عشق و ناکامی، غربت و تنهایی، شکوه و فریاد، پند و اندرز ، تمنا و مناجات و ... است.

احمد باوند سواد کوهی نویسنده ی کتاب ادبیات جاده ای می نویسد :

« ... هنگامی که روی صندلی خودرو آرمیده ای ، نظاره گر خودروهایی هستی که از مقابلت می گذرند و تو در این مدت به دنبال هر چیزی می گردی تا درازای سفر و مسیر راهت را کوتاه کنی... اما در همین جاده کتابی نهفته است بی نظیر. کتابی پر از اشعار ، تمثیل ها و... کتابی که هر ورق و نوشته آن را پشت تریلی ، نیسان ، کامیون و ... می توانی بیابی و بخوانی.»

 


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه تحلیل مردم شناسی ادبیات جاده ای

دانلود مقاله عنوان تحلیل مردم شناختی ادبیات جاده ای

اختصاصی از رزفایل دانلود مقاله عنوان تحلیل مردم شناختی ادبیات جاده ای دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

مقدمه
نوشته های روی خودروها یا همان caresticyes شاید زیرکی نگاه روشنفکران را نداشته باشد اما چیزی بیشتر از تصور ماست. نظریه هویت ایرانی که عموماً نام هویت مردم عامه بر روی آنها می گذاریم و بیشتر اوقات خارج از فرهنگ گروه روشنفکر و تحصیلکرده قرار می گیرد در خور توجه است. از آن جا که نه تنها از گیرایی و زیبایی خاص خود برخوردار است. بلکه روح این عبارات علاوه بر اندیشه و احساس می تواند به عنوان شمایی از هویت ایرانی مورد مطالعه قرار گیرد. دلایل چنین انتخابی در طول بررسی زیر مشخص خواهد شد. به این استفاده اشعار و نوشته های پشت کامیون ها و وانت ها و دیگر خودروهای جاده به خاطر تخیل و زیبایی خود ادبیات و به مناسب مکان ، ادبیات جاده ای نامیده می شود و باز به تناسب مخاطب و مصرف کننده هایش دسته ای از ادبیات عامه است.
در تعریف ادبیات گفته اند: زبان به اضافه ذوق وهنر بشری، یعنی وجه تمایز زبان با ادبیات در دلاویزی و لطافت آن است ولی گاهی این تشخیص مقداری دشوار می نماید. زیرا زبان با ادبیات رابطه بسیار تنگاتنگی دارد و حتی در آنجا که نوشته ای ادبی نیست علاقه و ذوق مطرح است و آن به نوعی به درون مایه سخن ادبی بر می گردد.
شاید بارها بیت یا عباراتی بر روی خودرویی در جاده ها شما را به خود خوانده باشد و به دلیل گیرایی و زیبایی این نوشته ها احتمالاً تعدادی از آنها را جمع آوری کرده اید، با توجه به روح این عبارات ، یعنی تخیل، اندیشه و احساس و با نظر به تعریف نوشته ادبی می توان آنها را هم بخشی از ادبیات داشت.
مقایسه آنها با دیگر بخشهای ادبی ما را متوجه خصوصیات ویژه این بخش می نماید به طوری که در صدد انتخاب عنوانی برای آن می شویم، مانند: ادبیات روان، ادبیات جاده ای و ...
گاه دیدن ابیات و عباراتی ممتاز آن هم از زبان عامه ما را بر آن می دارد که در صدد یافتن جایگاه آنها در میان دیگر بخشهای ادبی بر آییم و سرانجام به این نتیجه می رسیم که گویی این جملات مراحل محاوره و نوشتار را طی کرده و حتی از مرحله ادبی هم گذشته اند از خود می پرسیم آیا می شود افرادی حتی سخن گفتنشان کاملاً تحت پوشش عناصر اصلی ادبیات باشد؟
خیلی وقتا شده که سوار بر خودروتون در جاده و خیابون ها ، مطالب نوشته شده در عقب خودروی جلویی توجهتونو جلب میکنه.... خیلی وقتا مطالبش آموزنده است اشعاری که که حتی روحتونو تلطیف میکنه یا شما رو به فکر میندازه... ادبیات جاده ای بررسی همین اشعار و جملات پشت کامیونها و سایر خودروهای سواریه تا به حال این اشعار رو دیدید؟ براتون جالب بوده؟ جالبترین شعری که دیدی چی بوده؟
از عشق تو لیلی... خوردم به تریلی
رادیاتور عشق من از برایت جوش آمده ! باور نداری بر آمپرم بنگر
تمام عمر اگر در بیابان سرگردان شوی
به که یک شب محتاج نامردان شوی
کار صد عیسی کند یک یا علی
هیشکی ندیدم تو نخت نباشه...
" ادبیات جاده ای » به بررسی اشعار ونوشته هایی می پردازد که صاحبان مرکب های آهنین بر مرکب خود می نگارند ، این عبارات بیانگر عشق و ناکامی، غربت و تنهایی، شکوه و فریاد، پند و اندرز ، تمنا و مناجات و ... است.
احمد باوند سواد کوهی نویسنده ی کتاب ادبیات جاده ای می نویسد :
« ... هنگامی که روی صندلی خودرو آرمیده ای ، نظاره گر خودروهایی هستی که از مقابلت می گذرند و تو در این مدت به دنبال هر چیزی می گردی تا درازای سفر و مسیر راهت را کوتاه کنی... اما در همین جاده کتابی نهفته است بی نظیر. کتابی پر از اشعار ، تمثیل ها و... کتابی که هر ورق و نوشته آن را پشت تریلی ، نیسان ، کامیون و ... می توانی بیابی و بخوانی.»
در غم عشق لیلی راندم تریلی
بیاد انیشتن نیوتون زکزیای راضی خودم و بقیه دانشمندان
مانده ام در جاده های بی کسی سنگ قبرم را نمیزارد کسی
به حرمت اشک مادر توبه کردم
دانی که چرا راز نهان با تو نگفتم طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
بوق نزن شاگردم خوابه
"منمشتعلعشقعلیمچهکنم یعنی" من مشتعل عشق علیم چه کنم
خوش باخ خمار گز (ترکی)
بر چشم بد لعنت ... بیشمار
تو برو من میام
مدعی خواست از بیخ کند ریشه ما / غافل بود خدا هست در اندیشه ما
ای کاش زندگی هم دنده عقب داشت
مگر چه نوع رابطه ای میان این گویندگان و زبان آنها وجود دارد؟
از ا«جا که هدف، معرفی ادبیات جاده ای است ، بنا را بر خلاصه گویی گذاشته ام و می خواهم جملات و ابیات مختلف را که بر روی خودروها نوشته شده بشناسم . چون معتقدم از طریق شناخت این ابیات و جمله می توانم روحیه راننده آن خودرو را بشناسیم ، در واقع راننده حرف دلش را بر خودروی خود نوشته است و بدین وسیله می توان به فرض مثال به علاقه مندی او به زادگاه ، مادر ، زندگی ، عشق ، دنیا، خودرو و ... پی برد.
پیشنه تحقیق
به نظر می رسد نخستین بار در اواخر دهه 80، جواد جلیلی ، مبادرت به جمع آوری اطلاعات در این باره کرده و کتابی تحت همین عنوان به چاپ رسانده است . در این باره آقای احمد باوند سواد کوهی هم در سال 84 کتابی چاپ نموده اند که گزارش چاپ آن در روزنامه شرق تاریخ 17 اسفند 84، آمده است. بنابر قول اساتید ( دکتر جلال الدین رفیع فر ، دکتر ابراهیم فیاض ) مطالعات انسان شناسی هم توسط دانشجویان صورت گرفته است که اینجناب علی رغم تلاش هایی چند،هنوز نتوانسته ام به آن تحقیق ها دسترسی پیدا کنم.
پرسش های تحقیق
1- آیا می توان مصارف ادبی قشری که لزوماً توانایی شناساندن نیازهای خود به صاحبان -قدرت و منزلت در جامعه را درست به علت نداشتن این ابزارها ندارند شناخت؟
2-آیا نباید به عنوان یک جامعه شناس یا انسان شناس از خود سوال کرد که آنها چه می خوانند و چه می خواهند؟
3- مواد و خط مورد استفاده ، تناسب با نوع و کهنگی ماشین، تناسب با قسمت های قابل نوشتن ( دید ساختاری )، تغییرات در طول زمان ، ( دید تطوری) ، چگونگی گسترش جغرافیایی (دید اشاعه گرا) ، چگونه است؟
یافته های تحقیق
1- از چه مواردی استفاده می کنند ؟ بیشتر با رنگ روغن می نویسند برای خطاط نوشتن روی قسمت های چوبی و فلزی راحت تر است خطاط ها در جاده ها نزدیک غذا خوری ها یا در دکه ها مستقر هستند ؛ سخت ترین قسمت از نظر نوشتن برای خطاط ، گل پخش کن هاست؛ زیرا باید ساعت های متمادی زیر ماشین سینه خیز شوند؛ به علاوه چون جنس این قسمت از ماشین پلاستیک نرم است و این بر سختی خطاطی می افزاید.
2- روی چه قسمت هایی از ماشین چه اشعاری بیشتر می نویسند ؟ روی گل پخش کن ها اشعار دو مصرعی مینویسند ؛ قسمت بالای ماشین که از پشت روی اتاق دیده می شود یک صلوات یا یک جمله مذهبی خواهد بود؛ اما این کافی نیست زیرا هنگام بار داشتن ماشین اصلاً دیده نمی شوند ؛ بنابراین به بغل نویسی هم می پردازند؛ و در این جا عموماً جملات تک کلمه ای می نویسند.
3- با چه خطی می نویسند؟ بیشتر خط نستعلیق ، از شکسته نستعلیق به خاطر نا خوانایی و پیچیدگی استفاده نمی شود. از خط تیتر به علت عدم سازگاری با مضامین و به اصطلاح " حس و حال" هم استفاده نمی کنند.
4- چه تیپ هایی چه اشعاری را بیشتر می نویسند ؟ آیا بین نوع و مدل ماشین با تیپ اشعار تناسبی وجود دارد؟ بله ، میتوان از این همبستگی سخن گفت : بطور کلی بر اساس مشاهدات محقق هر چه ماشین سنگین تر و باری تر بالتبع مسافت بیشتر و از خانواده دورتر؛ نوع اشعار خشن تر و به اصطلاح " داش مشی تر" می شوند؛ این در حالی است که پشت نوشته ها بین وانت ها و نیسان بارها هم فراوانی کمتری دارد هم اشعار کوتاه تری دارند؛ و این حالت در ماشین های سواری به حداقل می رسد و استفاده از رنگ روغن جای خود را به حروف شبرنگ می دهد که تمیز تر و استفاده از آن راحت تر است.از طرفی روحیه اتوبوس دارها کاملاً متفاوت است زیرا آنان چند روز یکبار خانواده خود را می بینند ؛ در راه هم تنها نیستند بلکه با شوفر و شاگرد خود همراه هستند بنابراین روحیه ی رقیق تری دارند و اشعار و بیشتر جملات مذهبی می نویسند . ماشین های سازمانی ( تاکسیرانی ، جهاد سازندگی و ...) به هیچ وجه حق نوشتن هیچ گونه نوشته ای با هر مضمونی ندارند ؛ البته تاکسی پیکان های تا تولید 60 از این امر مستثنا هستند و کلمات کوتاه روی نوار نارنجی پشت ماشین می نویسند؛ اما تاکسی های جدید ( روا، سمند، پراید و...) جز یک مورد دیده نشد.
5-چگونه این اشعار را انتخاب می کنند ؟ در بین تمام مواردی که توسط مشاهده گر بررسی شد؛ شیوه انتخاب ، ادبیات شفاهی بود؛ زیرا موارد مورد مطالعه هیچ گونه شعر مکتوب به دیوان شعری در دست نداشتند . به طور کلی تابلو نویس ها هم آنها را ثبت نمی کنند ؛ بلکه با نشستن دور هم و در گفتگو های روزمره یا شنیدن ابیاتی از رادیو و تلویزیون یا کمک گرفتن از تابلو نویس به این مهم می پردازند . بنابراین تاثیر گروه بر فرد در این جا کاملاً به چشم می آید.
6- تغییرات آن در طول زمان چگونه بوده است ؟ اگر با کمی اغماض از عدم جزمی بودن تیپ سازی در واقعیت و مشاهدات نه چندان گسترده مشاهده گر، به تیپسازی دست بزنیم؛ می توانیم بگوئیم تا پیش از انقلاب اشعار " لاتی کاباره ای" استفاده می شده است( ترانه های هایده ، سوسن کوری و ...) و بعد از انقلاب تحت تاثیر جریان های دینی گرایش آنها هم به مذهب بیشتر شده است؛ البته با درک خاص خود از این مفاهیم ، که میتوان نام " لات مذهبی" بر آن نهاد.
این روزها می توان گفت به سمت کارهای اصطلاحا ، " زبان پریشی" پیش رفته اند؛ یعنی از طریق در هم ریختگی و گسیختگی زبان به نوعی معما و چیستان رسیدن که مخاطب ( همکار دیگر در جاده ) را به فکر فرو ببرد. مثل:
4030( چلسی: تیم فوتبال لیگ انگلیس ، نشانه طرفداری از تیم هم هست .
باظعصط ( روی اتاق کامیون باز است)
یا تحت تاثیر خط فینگلش اس. ام. واسی استفاده از حروف انگلیسی زیاد شده است:I am tanha
روش شناسی
در این تحقیق سعی ما بر این بوده که ترکیبی از روش های مختلف اسنادی و شفاهی شامل مصاحبه و مشاهده کار پارچه نویس ها، تابلو نویس ها، راننده ها استفاده کنیم. اما بنابر ماهیت موضوع با مشکلاتی مواجه هستیم.
- اول اینکه کمتر این موضوع جدی گرفته می شود حتی از جانب خود تابلو نویس ها و راننده ها ، و ما در ابتدای مصاحبه با جملاتی چون ، چه ارزشی داره ، شما می خواین چیکار؟ روبه رو شدیم.
- دوم در دسترس نبودن موارد مصاحبه و شکاف از فضای آکادمیک بود و ثبت نشدن این اشعار در دفتری خاص.
- و نیز امکان کمتری برای یادداشت سریع آنها در جاده یا نمونه گیری از آنهاست. اما یادآوری این نکته ضروری است که هر آنچه هست اعم از خوب یا بد جمع آوری شده و هیچ گونه تغییری در جملات داده نشده است.

 

فصل اول
کارکرد اجتماعی شعر و ادبیات
الف) آمیختگی کلام روزمره با سخن ادبی
ب) ادبیات مختص گروه سنی خاصی نیست
ج) همه اقشار جامعه به نوعی با ادبیات سر و کار دارند
د) ادبیات گره گشا ست
هـ ) شعر و ادبیات متحول کننده است
و) شعر وبهترین ابزار آموزش
ز) شهر بهترین وسیله ابزار احساسات

 

1- کارکرد اجتماعی شعر و ادبیات
هنر از آنجا که زاییده اندیشه و احساس آدمی است، قدمتی به درازای خلقت بشر دارد. این ویژگی که گوهری بی بدیل از وجود عالی تمایز آدمی از نوع حیوان است و و از این منظر، معجزه بزرگ آفرینش است که خداوند به واسطه آن بر خود آفرین فرستاده، بدان مباهات می کند ( تبارک الله احسن الخالقین) ادبیات نیز که می توان آن را عالی ترین مظهر تظاهرات هنری دانست از چنین قدمتی بهره واقعی وافی دارد و همگام با خلقت و رشد عقلی، اجتماعی و فرهنگی انسان شانه به شانه تاریخ سائیده است. کسی به حقیقت نمی داند اولین جملات ادبی را کدامین بشر و در کدام عصر ابراز نمود؟ اما آیا آدم ابوالبشر در نیایش های تضرعانه خویش نکوشیده است تا با کلامی زیباتر و متفاوت از کلام معمول، خداوند را بستاید و عذر گناه خویش طلب کند؟ از آن که انسان اولیه به غارها روی آورد و کوشید تا منویات خود را بر دیوارهای سنگی نقاشی کند، می دانست که باید ابزاری موثرتر برای ابزار آنچه در درون او می گذشت بیابد و این نیاز مشق اولیه هنر و به تبع آن ادبیات بود.
"ویل دورانت" در خصوص پیدایش ادبیات می گوید : " ابتدای مرحله انسانیت را باید هنگام پیدایش کلمه و کلام دانست. با همین وسیله بود که انسانیت انسان آشکار شد... ادبیات علی رغم آنچه از خود این کلمه بر می آید و دلالت بر نوشته و حروف می کند، در اغاز پیدایش بیشتر کلماتی بوده که گفته می شده ، نه حروفی که نوشته می شد. ادبیات از آوازها و ترانه های دینی و طلسم های ساحرانه سرچشمه می گیرد که معمولاً کاهنان آن را تلاوت می کرده اند و از دهنی به دهنی انتقال می یافت." با تشکیل اولین اجتماعات بشری و رشد روابط عقلی و عاطفی انسان ، ادبیات نیز به صورت های مختلف رخ نموده تا حاصل دغدغه های درونی آدمی باشد. کلام ادبی که از سرودهای موزون دینی آغاز گردیده بود به تدریج نسج و گسترش یافت و در طی قرون، شقوق مختلف ادبیات را نظیر داستان، ضرب المثل، افسانه های دینی و حماسی، نثرهای ادبی و بالاخره شعر که عالی ترین نوع از انواع ادبی است پدید آورد و هر یک از این انواع، جایگاه مستحکمی در میان اقشار مختلف جامعه به دست آورند و انچنان با زندگی روزمره بشر گره خوردند که گویی با ملزومات حیات نظیر آب، غذا، مسکن و هوا همراهی و همتایی می کنند و شعر و کلام منظوم در این میان گویی سبقت را از سایر انواع ربوده است. با نگاهی اجمالی به تاریخ ادبیات، ردپای شعر را در تمامی قرون و اعصار و در میان تمامی اقشار جامعه به وضوح می بینیم. از مسجد و کلیسا و کنیسه گرفته تا قهوه خانه و بازار و دربار سلطان، همه جا شعر با کارکرد خاص خویش حضور دارد. از سیر تحول شعر و فراز و نشیب های تاریخی آن که بگذریم، در خصوص جایگاه ادبیات در اجتماعات امروزی و کارکردهای مختلف آن موارد بسیاری را می توان بر شمرد که در ذیل نمونه هایی از آن را می آوریم؛

 

الف) آمیختگی کلام روزمره با سخن ادبی:
ادبا وجه تمایز کلام ادبی بخصوص شعر را با سخن معمول، خیال انگیزی و بهره مندی آن از آرایه ها و زیبایی های ادبی می دانند، احساس و اندیشه متمایزی که بر روح ادبیات حاکم است، کلامی را پدید می آورد که با سخن روزمره متفاوت است اما امروزه مرز میان دو به باریکی مویی است و شاهد ان، کثرت استعمال ابیات و مصراع هایی است که در طول زمان به صورت ضرب المثل در آمده و در محاورات مختلف استفاده می شود.
نظیر:
آن دم که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
(حافظ)
ره نیکمردان آزاده گیر
چو ایستاده ای دست افتاده گیر(سعدی)
زلیخا گفتن و یوسف شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن(سعدی)
از تنگی چشم فیل معلوم شده
آنان که غنی ترند محتاج ترند
شیشه نزدیک تر از سنگ ندارد خویشی (صائب تبریزی)
سعدیا چند خوری چوب شترداران را
می توان صرف نظر کرد شتر دیدی؟ نه (سعدی)
ما نمانیم و عکس ما ماند
کار دنیا همیشه برعکس است
ضرب المثل ها و داستان های کوتاه نیز کاربردهای خاص خویش را در سخنان روزمره را در سخنان روزمره دارند و به وفور مورد استفاده قرار می گیرند.
ب) ادبیات مختص گروه سنی خاصی نیست:
این موضوع را می توان از شاخه های مختلف به وجود آمده در ادبیات مانند " ادبیات کودکان و نوجوانان، ادبیات برگسالان، شعر بانوان و ..." یافت. کودکان از دوران طفولیت به وسیله لالایی ها، مثل ها، افسانه ها و داستان های شیرین کودکانه با دنیای رنگین ادبیات آشنا می شوند و در صورت علاقه در تمامی مراحل سنی اعم از نوجوانی، جوانی و کهنسالی همواره اشعاری متناسب با سن و نوع اندیشه و ذوق خویش می یابند و هرگز کمبودی از این حیث وجود نخواهد داشت.
ج) همه اقشار جامعه به نوعی با ادبیات سرو کار دارند:
هیچ طبقه و قشری از اجتماع نیست که از شعر ، ضرب المثل و داستان بهره خاص خویش را نبرده باشد. رانندگان خودروها همواره در پشت خودرو خود اشعار خاصی را می نویسند که نمایانگر نوع بینش این طبقه است و در صورت گردآوری می توان بدان ادبیات جاده ای نهاد . کارگران و بناها ، اشعار مخصوصی را در هنگام کار زمزمه می کنند. به همین ترتیب طبقات دیگر نظیر ملوانان ، کشاورزان ، ماهیگیران ، نمدمالان و ... هریک اشعاری متناسب با نوع شغل و نوع نگرش خود دارند. جایگاه شعر در میان طبقات بالای اجتماع و افراد باسواد نظیر علما، وعاظ ، محصلات ، مدرسان ، اهل سیاست و غیره نیز که اظهر من الشمس است و نیاز به اطاله کلام نیست.
د) ادبیات ، گره گشاست:
گاه در روند روزمره زندگی ، مشکلاتی پیش می آید که کلام ادبی در حل آن ، مشارکت مستقیم یا غیر مستقیم دارد. نظامی عروضی در "چهار مقاله" داستانی را نقل می کند که خلاصه ای از آن خالی از لطف نیست؛ امیر نصربن احمد سامانی که معاصر رودکی است. سالی به هرات سفر می کند تا فصلی را در آنجا اقامت نماید . آب و هوای خوش و نعمت های فراوان باعث می شود تا پادشاه سامانی بازگشت خویش را به تاخیر افکند و با دفع الوفت، چهار سال در هرات بماند. لشکریان و همراهان خسته از فراق خانواده و شهر و دیار، در حالی که هیچ یک جرات درخواست مراجعت از پادشاه را ندارند به رودکی ، شاعر بزرگ دربار سامانی متوسل می شوند تا در ازای دریافت پنج هزار دینار پادشاه را مایل به بازگشت به بخارا کند. از این جا به بعد داستان از زبان نظامی شنیدنی است؛ " رودکی قبول کرد ، او می دانست که نثر در امیر اثر نکند، به نظم روی آورد. قصیده ای بگفت و به وقتی که امیر به شراب نشسته بود درآمد و به جای خویش بنشست ، چنگ برگرفت و در پرده عشاق این قصیده آغاز کرد:
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
رود آموی و درشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همی
ای بخارا شاد باش و دیر زی
میر زی تو شادمان آید همی
چون رودکی بدین بیت رسید، امیر چنان منفعل گشت که از تخت فرود آمد و بی کفش، پای در رکاب اسب آورد و رو به بخارا نهاد چنانکه کفش و اسباب او را دو فرسنگ در پی امیر بردند و آنجا در پای کرد و عنان تا بخارا هیچ جای بازنگرفت.
مشابه این واقعه البته به صور دیگر شاید در زندگی اغلب ما وجود داشته باشد. چه بسیار اختلافاتی که با سخنان حکمت آمیز یا نصایح ادبی بزرگی برطرف می شود و در این میان شعر، داستان های حکمی ، سرگذشت ها و ضرب المثل ها نقش تعییین کننده ای دارند.
هـ) شعر و ادبیات ، متحول کننده است:
سرگذشت بزرگان علم و ادب مشحون از حوادثی است که در شخصیت و نگرش آنان رخ داده است و بسیاری از این تولد های دوباره با یک شعر یا نکته ادبی آغاز می شود. گاه بیتی یا جمله ای ، چنان تاثیری عمیق در جان آدمی به جای می گذارد که زمینه ساز تحولی بزرگ در شخص می شود. سرگذشت بزرگانی همچون سنایی غزنوی ، ناصر خسرو، فضیل ایاز و ... شواهدی است بر این مدعا ، در احوالات ناصر الدین شاه آورده اند که در هنگام خشم ، فرمان های ناروا صادر می کرد و پس از فروکش کردن خشم، نادم و پشیمان می گشت. روزی از درویشی علاج کار خواست و درویش انگشتری به او داد که بر نگین آن این جمله زیبا نقش بسته بود: " این نیز بگذرد" از آن پس پادشاه هرگاه خشمگین می شد با نگاهی به کلام منقوش انگشتر بر خشم خویش فائق می آمد.
و) شعر بهترین ابزار آموزش:
شعبات مختلفی از علوم ادبی و معرفتی ، شعر را بهترین ابزار آموزش خویش یافته اند. عرفای بزرگ همچون مولانا، حافظ ، عطار و دیگران ناب ترین آموزه های عرفانی خود را به رشته نظم کشیده اند و شیخ اجل سعدی، تلخی نصایح اخلاقی و اجنماعی را با شهد شعر به مذاق طالبان ، شیرین و گوارا نموده است. در برخی موارد صاحبان ذوق حتی علوم دیر یاب و مشکل نظیر صرف و نحو عربی را به صورت شعر دراورده اند مانند " الفیه ابن مالک " که لغات و اصطلاحات عربی را در قالب شعر فارسی آموزش می دهد. در علم نجوم نیز به اشعاری این گونه بر می خوریم چنان که شاعری دوازده برج فلکی را دربیتی این گونه آورده است؛
چون حمل چون ثور چون جوزا و سرطان و اسد
سنبله ، میزان و عقرب ، قوس و جدی و دلو و حوت
و یا شاعر دیگری ، ماه های رومی را این گونه به نظم در آورده و یادگیری آن را آسان نموده است؛
دو تشرین و دو کانون و پس آنگه
شباط و آذر و نیسان ایار است
حریزان و تموز و آب وایلول
نگهدارش که از من یادگار است
ناگفته پیداست که شعر هرگاه به کمک آموزش آمده ، فراگیری علوم را سهل و راحت نموده است.
ز) و بالاخره شعر بهترین وسیله ابراز احساسات:
شعر ، زبان حالات گوناگون بشر است. چندانکه می توان از ابیاتی نشاط انگیز بر زبان می راند و این گونه خرسندی خویش را ابراز می کند و یا برعکس، در لحظه های اندوه و غم ابیات حزن انگیز و محزون. این حرکت در واقع نوعی تخلیه انرژی مثبت و منفی است و به صورت یک کنش طبیعی در اغلب افراد اجتماع دیده می شود. گاه حتی از طریق اشعاری که شخص بر زبان می آورد می توان به سطح فکر، شخصیت ، میزان اعتقادات و یا حتی طبقه اجتماعی فرد پی برد. پس می توان به راحتی عنوان نمود که شعر بهترین معرف شاعر خود و یا کسی است که آن را قرائت می کند.
آنچه گذشت تنها گوشه ای از کارکرد اجتماعی شعر و ادبیات و نقش و جایگاه این هنر شریف و اساطیری در میان لایه های مختلف اجتماع است که حکایت از پیوندی گسست ناپذیر با زندگی روزمره بشر دارد و بی شک موارد بسیار دیگری را می توان بر آن افزود که باعث اطاله کلام خواهد شد و پسندیده نیست . اما به حکم " مشت نمونه خروار" و " در خانه اگر کس است یک حرف بس است" به همین مختصر قناعت می شود. باشد که مطابق سنت دیرینه ادبیات که همانا زاییدگی آن است، روز به روز برخلق نوبران این ودیعه الهی افزوده گشته و بزرگان متعهد، با خلق آثار ارزشمند همچنان به رسالت انسان سازی خویش ادامه دهند چرا که:
مثل مرد هنرمند به شمعی ماند
که شب و روز برای دگران می سوزد

فصل دوم
موضوعات ادبیات جاده ای و علت یا بی گرایش به سوی آنها
الف) مناسبات کاری
ب) دوستی بزرگان دینی و مذهبی و حب اهل بیت
ج) توصیف خودرو
د) مادر
ه) تعریف عشق
و) زندگی و نوعی تقدیرگرایی
ز) دوست
ک) علاقه به زادگاه و نمودهای اختلالات قومی
ل) زندگی و رویا
م) رندانه ها و دندانه ها
ن) ریسک
ح) مردم سالاری
ط) متفرقه
الف) مناسبات کاری
در اینجا سخنانی آمده که بر گرفته از نوعکار است و گویی خاص جماعت راننده می باشد. سفر و ترک یار و دیار یک هنر است و تردد بین شهرها ، کشورها و نیز بیابانگردی به شکل امروزی آن شما در نزد این جماعت یافت می شود. یک راننده در آن واحد باید دو عمل برعکس انجام دهد. دل بردارد و دل بندد.دل بر می کند از چیزی که نسبت به آن علاقه ای در کار است، یعنی خانه و فرزندان و دل می بندد به چیزی که پایدار نیست، یعنی صحرا و بیابان.گویی اینجا داشتن یک علاقه و عشق ورزیدن به آن هنر نمی باشد. دارای دو وطنند یکی در حضر ودیگری در سفر،وقتی در شهرند از بیابان سخن می گویند و چون روی در بیابان می گذارند گویی نیمه ای از وجود خویش را جا گذاشته اند و تنها دلیلش ناچاری است.
خواهی که رسی به منزل خود با نشاط احتیاط کن احتیاط کن احتیاط
داداش ! مرگ من یواش امان از دست گلگیر و نقاش
تکیه بر بالش غربت زده ام در همه عمر تا که از بهر دو نان منت دو نان بزم
به غربت می فرستد چرخ گردون بی سبب ما را نمی دانم پی روزی فرستد یا اجل ما را
جز توکل بر خدا سرمایه ای در کار نیست هر که را باشد توکل کار او دشوار نیست
روز و شب در جاده ها کار من است از خطر باکی ندارم چون خدا یار من است
چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش
من نمی رفتم به غربت تو فرستادی مرا گر بمیرم من به غربت آه من گیرد تو را
خواهی که رسی به منزل خود با نشاط احتیاط کن احتیاط کن احتیاط
در طواف شمع می گفت این سخن پروانه ای سرپیچ سبقت نگیر جانا! مگر دیوانه ای
پروانه صفت گرد جهان گردیوم تا مردم اگر مرد به دوران دیدم
داداش! مرگ من یواش امان از دست گلگیر ساز و نقاش
می کنم رانندگی دارم توکل بر خدا از خطر محفوظ از همت شاه رضا
مواظب باش رفتارت منطقی باشد مباد سبقتت پایان زندگی باشد
فرمان را گرفتم به نام خدا علی با محمد مرا راهنما
جون من داداش بخورد و بخواب کارمه یه خورده یواش الله نگهدارمه
آهسته برانید سلامت برسانید خود را به زمین خانه و زندان نگشایند
احتیاط کن التماس نکن
اسیرتم غارغارک
در طواف شمع می گفت این سخن پروانه ای سر پیج سبقت نگیر جانا ! مگر دیوانه ای
به غربت می فرستد چرخ گردون بی سبب ما را نمی دانم پی روزی فرستد یا اجل ما را
روز و شب در جاده ها کار من است از خطر باکی ندارم چون خدا یار من است
ب) دوستی بزرگان دینی و مذهبی
در این قسمت ما از نوشته هایی که توسط بعضی از شرکت های خودروسازی روی اتاق آنها طراحی شده است سخن نمی گوییم بلکه از عباراتی سخن می گوییم که خود مردم در آنجایی که به فردیت خود بر می گرداند بیان کرده اند.
دوستداران حضرت علی ( ع ) بیشتر از همه هستند و جالب آنکه دسته خاصی از رانندگان علاقه بیشتری به ایشان دارند،ادای احترام به آن ها حضرت بیشتر از زبان رانندگان ماشین سنگین است ولی نه هر ماشین سنگینی، بلکه ماشین هایی که راننده آنها در جاده ها تنها یا با افراد کمتری سفر می کند مانند اکثر ماشین های باری : خاور، تریلی و ... اینان گویی مشترکاتی بین خود و تنهایی های آن حضرت در اواخر عمرشان ، یعنی فاصله بین حرکت رسول اکرم (ص) تا خلافت آن حضرت یافته اند و خوب تشخیص داده اند:
- از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان منزه از دغل
شراکت با ابوالفضل
- مولای درویشان علی است.
برای خود ارزشی قائلند و خویش را دوست دارند برای آن است که مولایشان علی است:
- هر کس به کسی نازد ما هم به علی نازیم
-در این مثال وجودشان چنان با وجود آن حضرت به هم آمیخته که نزدیک است او را خدا بدانند ولی ناگزیر و گفته اند:
- ما علی را خدا نمی دانیم از خدا هم جدا نمی دانیم
تمام اشعاری را که تا به حال در ستایش حضرت می گرفته شده می توان نزد جماعت راننده یافت:
- علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ما سوی فکندی همه سایه هما را
تنها به کسی حق سبقت و ورود می دهند که خصم علی نباشند:
- بر خصم علی ورود ممنوع
اعتقاد به این خاندان تا حدی است که خود را به واسطه آنها در برابر خطر بیمه می کنند باور دارند که با چنین بیمه ای خطری در کار نخواهد بود:
- بیمه ابوالفضل
- شراکت با ابوالفضل
- چو خواهی شوی از خطر در امان پناهنده شو بر امام زمان
- می کنم رانندگی دارم بر خدا از خطر محفوظ مانم از شاه رضا
حتی از چنین عباراتی به نوعی معما ساخته اند هر چند با گذشت زمان صورت پیچیده خود را از دست داده است.
منمشتعلعشقعلیمچکنم ( من مشتعل عشق علیم چه کنم)
- یا امید عرب
- السلام علیک یا فاطمه الزهرا
- دختر نبودت همسر ولایت مادر امامت
- الحسود لا یسود
- امیر المومنین ! ای شاه یزدان دل تا شادما را شاد گردان
- ایحجتخدا
- ای دل غمین مباش که مولایمان علی است.
- بابا حیدر
- تا زبان باز نمودم به تکلم شب و روز نام نامی علی ورد زبانم باشد
- جهان در انتظار عدالت ، عدالت در انتظار مهدی (عج)
- دلهای همه خدا پرستان کانون محبت حسین است
- علی سلطان قلبهاست
- فرزند بزرگ روزگار است علی با مردم رنج دیده یار است علی
- ماه تابانم رضا
- شاید این جمعه بیاید شاید
- یا ابوالهول
- محمد شمع جمع آفرینش
- هزار آتش اگر بر پوست داری نسوزی گر علی را دوست داری
- اگر مهر علی در سینه ات نیست بسوزی گر ز آهن پوست داری
- هشگیم یخ فقط الله ( هیچ کس فقط خدا )
- یا سلطان خراسان
- یا ضامن آهو

 

ج) توصیف خودرو
چه بسیار نوشته هایی را می توان یافت که توصیف ماشین و یا مجموعه ماشین و سرنشینان آن است ترکیباتی که از زندگی روان و بیابنگردی تراوش کرده است. آنانکه بعد از مدتها انتظار تازه موفق به خریدن وسیله نه چندان تازه شده اند توانسته اند شوق خود را پنهان سازند و واقعیت امر را بپذیرند . ماشین را تمیز نگه می دارند و روی آن می نویسند و به توصیف آن می پردازند . رانندگان بعضی از ماشین ها هم که بیشتر عمر خود را در بیابان گذرانده اند خود را از مردم و زندگی اجتماعیشان جدا نمی دانند و با نوشتن این ترکیبات می خواهند دیگران به آنها توجه داشته باشند و بگویند که ما هم هستیم:
- رخش بی قرار
- پرنده طلایی
- ستاره شب
- پرستوی تشنه
- شبرنگ
- ببر بنگال
- رعد صحرا
- طوفان
- زرد قناری : پشت فولک زرد رنگ
- عروس شب: پشت مینی بوس سفید و بسیار تمیز
- سوپر عشقی : پشت سه چرخه باری که صاحبش زندگی محدودی دارد و با آن معاش خود را تامین می کند.
- عروس بندر
-ئ گل گمگشده
- شتر بی ساربان
- گرگ بیابان ، عروس خیابان
- پبرمرد خیابان ، جوانمرد بیابان
- عروس حجله رنگین کمان
- سالار صحرا
- داغلار مارالی
- آهوی تنهای دشت
- اتوبوس من غصه نخور من یه روزی بزرگ می شم( ژیان)
- اغنیا بنز سوارند من مسکین خاور جان به قربون تو خاور! که بنز فقرایی
- ای آهنین پیکر از سنگینی حق ناله مکن
- بپر بالا گیر نمی آید
- در دیزی بازه اتوبوس 100 تا میره؟!
- دلاور نخوری به خاور
- ژیان جون غصه نخور تو هم یه روزی بزرگ می شی
- ژیان ساندویچ من است
- ژیان عشقت مرا بیچاره نمود ز شهر خانه آواره بنمود
- سر پایینی پرنده سربالایی شرمنده ( ژِیان)
- عشق من اسکانیا
- گلگیرم ولی گل نمی گیرم
- گاز دادن نشر مردی عشق آنست که برگردی
- کوسه جنوب
- گوشت قربانی موجود است( تریلی)
- نازش بده گازش بده
اقتضای مکانی بارز ترین خصوصیت آنهاست ، یعنی ترکیب با توجه به نوع ماشین و محیط حاکم بر آن ساخته شده است. مثلاً روی ماشین کوچکی ننوشته اند:
« شکارچی» این توصیف مخصوص خودروهای سنگین است که در تصادفات همیشه شکار می کنند و یا « اسیرتم غارغارک » روی ماشین باری و قدیمی نوشته شده است، ماشینی که هم دود می کند و هم صدای غار غار موتور آن همه جا را فرا گرفته است.
د) مادر
کسانی که بیشتر تنها به سر می برند و در تنهایی خود می اندیشند به نتایج نابی می رسند که دیگران از آن عاجزند ، کسی که در این تنهایی به سراغ آنها می آید کس حقیقت آنهاست . یکی از این حقیقت ها پاکی و صداقت مادر است. شاید او تنها کسی باشد که از همه چیز به فکر فرزند بیابانگرد خویش است ، چرا فرزند در = تنهایی و شمارش فرصت به او نیندیشد. ارتباطی که در آن هر دو همزمان پرنده خیال خود را به سوی هم به پرواز در می آورند و بر این پیوند گره دیگری می زنند یا یکی چون محرکی دیگری را از قفس تن رهایی می دهد تا دوستی در اوج معصومیت همچنان برقرار باشد. مناظر شناخته شده ذیل که با خط زیبای نستعلیق اکثرا در بالای اتاق کامیون ها نقاشی شده اند حاکی از این صمیمیت است:
- رفیق بی کلک مادر
- رفیق گریه هاتم مادر
- سلطان قلبها مادر
- ترا می ستایم مادر
- گلی گم کرده ام در باغ هستی گلم پیدا شده مادر مادر! تو هستی
- امید قلبم مادر چراغ راهم پدر
- فدای همت والای مادر که به زیر پای مادر
- مادر شمع فروزان است
- تنها غمخوار خانه تویی مادر
- همی نالم که مادر در برم نیست شکوه سایه او بر سرم نیست
- مرا گر عالمی دولت ببخشند برابر با نگاه مادرم نیست
- ای مادرم تا در نگاهت خورشید پاک مهربانی است نتوان گریخت
- من گلی را به لحظه ای دوست دارم ولی مادر تو را برای همیشه دوست دارم
- نوکرتم ننه
- گه به مامانت نگفتم
- برمی گردم به خاطر اشک مادر
- به مادرت رحم کن کوچولو
- به خاطر اشک مادر احتیاط کن سالار
- گدای محبت توام مادر
- مادر خوشه مهر
- مادر یک نگاه تو را به عالمی نفروشم
یا شاسین آنا ( زنده بمانی مادرم )
هـ) تعریف عشق
عشق یعنی دوست داشتن در حد افراط ، عشق در اصطلاح چه تعریفی دارد؟
می توان تعریفی مانع و جامع از آن به دست آورد ؟ جالب اینکه برای اصطلاحی با این عظمت انواعی هم ذکر کرده اند در حالی که اطلاق انواع بر آن در واقع انکار آن است . از دیدگاه فلاسفه، عرفا، رندان، مقیدین و ... ت
عشق به صورتهای گوناگون مورد بحث قرار گرفته است. در عشق یکی به آن عرشی نگریسته و دیگری فرشی با یکی آن را همسر می داند و دیگری به داشتن آن فخر می ورزد، یکی خود را بنده آن دانسته و دیگری خود را خدای عشق نامیده. حال ببینیم این بندگان آزاد از چه دریچه ای به آن نگریسته اند؟
- عشق گذشتن از مرز وجود است
- عشق جوشش کوری است که از سر نابینایی حاصل می شود
- عشق میکروبی است طبیعی که از راه چشم وارد می شود و قلب را عاشق می کند
- زندگی بدون عشق مثل شلوار بدون کش است( اشاره به عدم فساد در عشق)
- زندگی بدون عشق مانند ساندویچ بدون نوشابه است
- فقیران در زندگی حق عاشق شدن ندارند
- بر دریچه قلبم نوشتم ورود مطلقا ممنوع عشق با آن همه عظمتش آمد و گفت: من بیسوادم
- عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
- عشق من عاشقم باش
- عاشق بازیچه دست معشوق
- عشق آخرین مصرع شعر زندگی است
- عشق من کویر حماسه هاست
- عشق من شهر من
- عشق خطهای موازی را به هم می رساند
- عشق یعنی مست یک لیلا شدن همچو مجنون دردل صحرا شدن
- عاقبت با حیله سوداگران عشق هم کالای هر بازار گشت
- عاشقت گشتن تو گفتی عاشقان دیوانه اند عاقبت عاشق شدی دیدی خودت دیوانه ای
- پول عاشقی یورولماز ( عاشق راه خسته نمی شه)
- پول عاشقی یول گوزلر ( تنها عاشق راه انتظار می کشد)
- عشق گذشتن از مرز وجود است.
- هفت شهر عشق را عطار گشت
- هر که را در سر نباشد عشق یار بهر او افسار و پالان را بیار
- هر جوانی که عشق ندارد بدلی است
- وصال مدفن عشق است
- منم عاشق مرا غم سازگار است
تو معشوقی تو را با غم چکار است
- کشتی شکسته عشق هرگز به ساحل نخواهد رسید
- کشتی عشق است یا رب! نا خدا باش
- گریه کن عاشق ولی اشک نریز
- فرجام عشق مرگ است
- کاش معشوق ز عاشق طلب جان می کرد
تا که هر بی سر و پایی نشود یار کسی
- قلب من جایگاه عشق توست زیرا فقط عشق می تواند از درهای بسته وارد شود
- فقر که از در بیاید عشق از پنجره بیرون می رود
- غم عشقت بیابان پرورم کرد فراقت مرغ بی بال و پرم کرد
- دلبرم عاشق شدن کار دل است دل که دادی دل گرفتن مشکل است
- در مصرف عشق صرفه جویی کنید ........ شوخی کردم!
- خدایا عاشقم عاشق ترم کن سراپا آتشم خاکسترم کن
- چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش
- چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که این دریا چه موج خونفشان دارد
- پرنده طلایی عاشق شدی بلایی
- بیایید دوستی ها را جمع، غمها را تفریق و شادیها را تقسیم کنیم. عشق ها را به توان برسانیم و خلاصه همدیگر را تنها نگذاریم
- بیا ای ساقی میخانه عشق
دمی مستم کن از پیمانه عشق
- به عشقت شهره شهر و دیارم
مکن ترکم مرو صبر و قرارم
- از طعنه این و آن غمی نیست مرا
جز عالم عشق عالمی نیست مرا
- آخر از عشق تو ساکن در کلیسا می شوم
می کشم دست از مسلمانی مسیحا می شوم
و) زندگی – تقدیر گرایی
در بعضی خودروها ابیات و جملاتی درباره زندگی نوشته است هر چند که هیچ کس منکر زندگی نشده ولی برداشت ها از آن متفاوت است. یکی آن را خاطر دانسته. دیگری آن را خون دل خوردن . به طور کلی دید قشری که مورد بحث ما هستند از زندگی منفی است. شاید بتوانید ماشینی را بیابید که روی آن نوشته اند:
« زندگی زیباست ، اما برای بی نیازان
مثال ها دیگر:
- زندگی چیست؟ خون دل خوردن اولش رنج و آخرش مردن
- زندگی طنابیست پیچ در پیچ اولش هیچ و آخرش هم هیچ
- زندگی خاطره ای بیش نیست
- زندگی چیست؟ خون دل خوردن پشت دیوار آرزو مردن
- زندگی مانند یک صفحه دوربین است که شما در مقابل آن هستید، پس لبخند بزنید.
- اسیر زندگی
- زندگی را دوست دارم به خاطر غوغایش
مرگ را دوست دارم به خاطر سکوتش
- زندگی تکثیر ثروتی است به نام محبت
- زنگی چیست؟ اسبی است در حال دویدن
- زندگی یعنی خستگی ندانستن
- زندگی آیینه شکسته ای است به نام دل
- زندگی افسانه ای بیش نیست
- زندگی بازی شطرنجی است در دو کلام کوتاه : کیش و مات
- زندگی بدون عشق مثل ساندویچ بدون نوشابه است
- زندگی به دو نیمه است، نیمه اول به امید نیمه دوم و نیمه دوم به حسرت نیمه اول می گذرد
- زندگی چیست ؟ آهی است در حال کشیدن
- زندگی چیست؟ اشکی است در حال کشیدن
- زندگی زندانی است. در زندان چرا؟
- زندگی زیباست اما ......
- زندگی زیباست اما نه به اندازه چشمان تو
- زندگی سیب سرخی است که باید آن را گاز زد با پوست
- زندگی طلوع آرزوهاست
- زندگی غروب آرزوهاست
زندگی گل زردی است به نام غم
تقدیر گرایی: شاید تجربه چند ساله و تصادفات پیاپی به آنها نشان داده که بعضی از امور خارج از اراده آنهاست.
- آنچه دلم خواست نه آن می شود آنچه خدا خواست همان می شود
- عاقبت خاک گل کوزه گران خواهیم شد.پس چرا ؟ دهر را که اگر به وفا نیست گل باره
- کاش معشوق ز عاشق طلب جان می کردی تا هر بی سر و پایی نشود بار کسی
- آنکه دانم هوس سوختن ما می کرد کاش میامد واز دور تماشا می کرد
- شد شد نشد نشد

 

ز) دوست
عاملان نوشته های جاده ای نیز چون همه دوستی را دوست دارند هر چند که گریزی از برخی مسائل منفی نیست ، این ویژگی سبب شده است تا از دیرباز ابراز نظر درباره دوست و دوستی متفاوت باشد یکی از داشتن دوست رنجیده و شروع به مذمت دوستی کرده و دیگری به واسطه دوستی از رنج رهایی یافته و تمجید را آغاز کرده است.
- دوستی با مردم دانا چو زرین کوزه است
بشکند یا نشکند باید زنو پرداختن
- دوستی با مردم نادان سفالین کوزه است
بیگانه جدا دوست جدا می شکند
- هر کس به طریقی دل ما می شکند
از دوست بپرسید که چرا می شکند
- بیگانه اگر می شکند حرفی نیست
از دوست بپرسید چرا می شکند
- دوستی با هرکه کردم خصم مادر زاد شد
آشیان هر جا گزیدم لانه صیاد شد
- دریغا که با خود ندیدم مصاحب
من از دشمن نمی ترسم ولی از دوست میترسم
- من از عقرب نمی ترسم ولی از سوسک می ترسم
من از دشمن نمی ترسم ولی از دوست میترسم
- من رفیق بی وفا را کمتر از دشمن نمی دانم
سرم قربان آن دشمن که بویی از وفا دارد
- بی دوست شبی نیست که دیوانه نباشم
می میرم اگر ساکن میخانه نباشم
- به من نگو دوستت دارم
- بیا ای دوست تا بی کینه باشیم
- تا هستم رفیق ندانی که کیستم
روزی سراغ وقت من آیی که نیستم
- جان فدای دوست کردن پیش ما دشوار نیست
دانه ناقابل ما قابل اظهار نیست
- آزمودم دل خود را به هزار شیوه
هیچ چیزش به جز از وصل تو خشنود نکرد
- از محبت خارها گل می شود وز محبت سرکه ها مل می شود
- اگر روزی تو را کردم فراموش بدان شمع وجودم گشته خاموش
- با یاد تو می سازم بی یاد تو می سوزم
- با یار بساز تا توانی تا بی کس و مبتلا نمانی
- ای دوست اگر جان طلبی آن به تو بخشم از جان چه عزیز است بگو آن به تو بخشم
- ای دوست بر جنازه دشمن چو بگذری شادی مکن که با تو همین ماجرا رود
- ای دوست کمی هم سگ باش
- این دوستان امروز مثل گل انارند
از دور جلوه دارند نزدیک بو ندارند
- با بدان بد باش و با نیکان نکو جای گل گل باش و جای خار خار
- با رفیق بی وفا قطع رفاقت واجب است
چون درختی خشک گردد قابل پیوند نیست
- بد نامی حیات نبود دو روز بیش
آن هم رفیق با تو بگویم چه سال گذشت
- بگذاشتیم غم تو نگذاشت مرا حقا که غمت از تو وفادار تر است
- بمیرد آنکه غربت را بنا کرد تو را از من مرا از تو جدا کرد
- به عشقت شهره شهر و دیارم مکن ترکم مرو صبر و قرارم
- تا تو را دیدم ندادم دل به کس عاشقم کردی به فریادم برس
- تا جام اجل نکرده ام نوش هرگز نکنم تو را فراموش
- تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم روزی سراغ وقت من آیی که نیستم
- تا تو با منی زمانه با من است
- حدیث عشق خونین است خونین فراق یار سنگین است سنگین
- دوستی آن است که بلبل با رخ گل می کند صد جفا می بیند ز خمار و تحمل می کند
- یاری اندر کسی نمی بینم یاران را چه شد؟ دوستی کی آنی آمد دوستداران را چه شد؟
ک) علاقه به زادگاه و نمود های اختلافات فرعی
علاقه به وطن را بیشتر روی سپرها و گل پخش کن ها نشان داده اند
اگر اصفهان است نصف جهان
تمام جهان است مازندران
یا سلطان خراسان
جانب بندر بوشهر شوای پیک شمال
به برشاه فریدون فر جمشید خصال
سراب...
هگمتانه...
سرزمین من خداحافظ ( از ترانه های هایده)
ل) زندگی و دنیا
همراه با نوعی از تقدیر گرائی و رضا به سرنوشت و نوعی افسردگی:
دنیا ، غروب آرزوهاست.
زندگی چیست ؟ خون دل خوردن
پشت دیوار آرزو مردن
دوستی با هر که کردم خصم مادرزاد شد
آشیان هر جا گزیدم لانه صیاد شد
به من نگو دوستت دارم( از ترانه های داریوش)

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله81    صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله عنوان تحلیل مردم شناختی ادبیات جاده ای

دانلود مقاله پروژه بررسی ارتباطات درون شهری و میزان رضایت مردم از عملکرد سازمان

اختصاصی از رزفایل دانلود مقاله پروژه بررسی ارتباطات درون شهری و میزان رضایت مردم از عملکرد سازمان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

پروژه بررسی ارتباطات درون شهری و میزان رضایت مردم از عملکرد سازمان اتوبوسرانی

 

 

 


فهرست مطالب
عنوان صفحه
مرحله اول: 1
1) مقدمه 1
2) جمع آوری داده ها 2
3) بررسی سئوالات مورد نظر 2
4) بخش نمودارها و جداول 7
5) منحنی نرمال 8
6) بررسی مشکلات 19
7) نتیجه گیری کلی 20
پرسشنامه

 

 

 

 

 

مرحله اول
انتخاب موضوع : هدف از این پروژه بررسی ارتباطات درون شهری و میزان رضایت مردم از عملکرد سازمان اتوبوسرانی می باشد.
جامعه :سازمان اتوبوسرانی
نمونه : شهروندان ایستگاه ابوتوس
متغیر تصادفی: گروه سنی افراد مسن وجوان
نوع متغیر : کیفی اسمی
روش نمونه گیری : به صورت اعداد تصادفی ساده
روش جمع آوری داده ها : از طریق پرسشنامه کتبی
مرحله دوم
مقدمه:
برای یک فرد عادی کاملاً طبیعی است که در مورد برخورداری از یک سازمان اتوبوسرانی موفق و هماهنگ، سئوالاتی را در ذهن داشته باشد.
ما بطور کلی در چهار موضوع اصلی رفاه و آسایش شهروندان و هزینه بهره مندی از امکانات سازمان اتوبوسرانی و پراکندگی مسیرهای حمل و نقل و مدت زمان مفید رفت و آمد تحقیقات گسترده ای در سطح شهر انجام داده ایم.
این تحقیق اتوبوسرانی در سال 1384 صورت گرفته است که این پرونده با توزیع پرسشنامه در مکانهای مختلف شهر آغاز گشت. در این رابطه داده ها جمع آوری شده و مورد ارزشیابی و تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.در این بررسی از محاسبات آماری، نمودارها و غیره استفاده شده است.

 

پرسشنامه
آیا افراد مسن (سالخورده ) در داخل اتوبوس از لحاظ رفاهی رضایت چندانی دارند؟
بله  خیر  متوسط  ضعیف 
2- از لحاظ بهداشت و ظاهر داخل اتوبوس چگونه می باشد؟
عالی  خوب  متوسط  ضعیف 
3- نوع برخورد رانندگان با مسافرین چگونه است؟
عالی  خوب  متوسط  ضعیف 
4-در مورد فاصله زمانی رسیده اتوبوسها چه روندی را دارا می باشند؟
ساعتی  شبانه روزی 
5- آیا مردم از نظر پراکندگی مسیرها حمل ونقل درسطح شهر رضایت کافی را دارند؟ عالی  خوب  متوسط  ضعیف 
6- آیا مسافرین از لحاظ روند افزایش قیمت ،بلیط رضایت کافی دارند؟
بله  خیر  متوسط  ضعیف 
7- آیا در مورد کاهش هزینه ها مسافرین رضایت از سازمان اتوبوسرانی رادارند؟
بله  خیر  متوسط  ضعیف 
8- روند افزایش قیمت بلیط در چند سال اخیر چگونه می باشد؟
بله  خیر  متوسط  ضعیف 

 



جمع آوری داده ها:
به دلیل مشکلات زیاد موجود برای جمع آوری داده ها در برخی از نواحی دوردست از مکانهای پر ازدحام در شهر، جامعه آماری ما را تشکیل داده اند.
در این تحقیق از سایر افراد مورد نظر در رده های سنی مختلف برای جمع آوری اطلاعات و پاسخ دادن به پرسشنامه استفاده شده است. به رغم مشکلاتی که برای جمع آوری داده ها موجود است از طریق پرسشنامه توانستیم اطلاعات مورد نیاز را تهیه و تفسیر نماییم.
بررسی سئوالات مورد نظر:
در انجام این پروژه ما با استفاده از تحقیقات و کمک از نمونه ها و آمارگیری های مختلف سئوالات مختلفی را در زمینه های گوناگون راجع به سازمان اتوبوسرانی ارائه داده ایم که در این سئوالات مردم نظر خود را بیان نموده اند.
محتوای برخی سئوالات به شرح زیر است:
در این سئوالات در رابطه با مسائل رفاهی و خدمات سازمان اتوبوسرانی و میزان رضایت مردم از عملکرد سازمان تحقیق بعمل آمده است.
- در رابطه با سکوت و نظافت و مسائل رفاهی درون اتوبوس مسائلی وجود دارد که از آن جمله می توان به مسائل زیر اشاره کرد:
بعضی از افراد مسن از این امور از قبیل مسائل رفاهی رضایت چندانی ندارند. آنها معتقدند، نوجوانان و افرادی با سن پایین که میل زیادی به تحرک و فعالیت دارند به این قبیل مسائل توجه زیادی ندارند و مراعات حال ایشان را نمی کنند.
بیشتر افراد به طور کلی از نظافت اتوبوسها نسبت به چند سال اخیر رضایت بیشتری دارند. زیرا اتوبوسهایی که مدل آنها بالا می باشد و زمان تولید و ساخت آنها بیشتر از چند سال نمی باشد بنابراین علاوه بر پاکیزگی این اتوبوسها از نظر کیفیت و آسایش افراد نیز در سطح بالایی قرار دارند.
- از نظر بر خورد رانندگان با مسافرین باید گفت بدلیل اینکه رانندگان مدت زیادی را به رانندگی می پردازند و روحیه مناسبی ندارند چندان با روی باز و رفتار مناسب با مردم برخورد نمی کنند البته در این میان رانندگانی نیز وجود دارند که واقعاً به بهترین شیوه وظیفه خود را در مقابل مسافرین انجام می دهند و آنها را نیز از خود ناراضی نمی گردانند.
- در مورد فاصله زمانی رسیدن هر اتوبوس به مقصد این نکته مشخص است که با توجه به مقتضیات محدودی مورد نظر تعداد اتوبوسها مشخص شده و هر چه این تعداد بیشتر باشد و فاصله مبدأ تا مقصد کمتر باشد، مدت زمان رسیدن اتوبوس کمتر خواهد بود.
برخی از مردم جامعه در مورد به موقع رسیدن به مقصد خود ابراز نارضایتی می کنند. آنها این مشکل را ناشی از عواملی چند می دانند:
1) ازدحام و شلوغی خیابانها و مسیر رفت و آمد آنها
2) توقف نکردن برخی از اتوبوسها در بعضی از ایستگاهها بدلیل شلوغ بودن اتوبوس
3) زیاد سوار شدن مردم و ازدحام آنها در وسط اتوبوس
- با توجه به داده های بدست آمده از طریق پرسشنامه ها می توان دریافت که مردم از نظر پراکندگی مسیرهای حمل و نقل در سطح شهر تا حدودی رضایت کافی را دارند یعنی تقریباً 40% این پراکندگی مسیرها را در سطح متوسط دانسته و حدود 36% در سطح خوب و خیلی خوب دانسته و 23% نیز در سطح پایین و بد می دانند. اما باید توجه داشت که در برخی از مناطق نمی‌توان مسیرها را به چند بخش تقسیم نموده و یا مسیرها را کوتاه کرد. زیرا در این صورت ممکن است مشکلاتی از قبیل ازدحام و تراکم زیاد در جایی بوجود آید و برخی از مناطق از امکانات اتوبوسرانی محروم گردند.
- با توجه به اطلاعات بدست آمده از پرسشنامه ها می توان دریافت اکثریت مردم در مورد کاهش هزینه آنها در حمل و نقل توسط اتوبوسهای سازمان رضایت زیادی دارند، یعنی در نمونه های تحقیقی همه افراد از این حیث بسیار ابراز خرسندی می نمایند. افرادی که از نظر اقتصادی در سطح پایین تری قرار دارند و رفت و آمد آنها از طریق اتومبیل های شخصی امکان پذیر نیست، از این امتیاز مفید، یعنی هزینه کم و پیمودن مسیرهای طولانی رضایت بیشتری نسبت به سایر قشرهای جامعه دارند.
روند افزایش قیمت بلیطها در چند ساله اخیر:
از این حیث تعدادی از افراد که مخالف افزایش قیمت بلیطها باشند تقریباً برابر تعدادی افرادی است که نسبت به افزایش قیمت بلیطها بی تفاوت است. برخی از افراد در تحقیقات بدست آمده نظراتی را ارائه کردند مثلاً از یکی از افراد مورد نظر که پرسش بعمل آمده چنین بیان نموده که ازدحام و شلوغی درون اتوبوسها بیش از حد است و ایشان که مسیر طولانی را روزانه با همین خط طی می کنند می گویند: به علت ازدحام و شلوغی بعضی از افراد به سختی در اتوبوس ایستاده و هنگام پیاده شدن بسیار اذیت می شوند. در مورد راه حل این موضوع ایشان فرمودند: دولت با در نظر گرفتن مشکلات مردم، می تواتند با وارد کردن واحدهای جدید و افزودن آنها از این مشکلات کاسته و بر از بین بردن این مشکلات تلاش نماید.
در پایان از دولت محترم خواستاریم که به امید خدا برای هر چه بهتر شدن امکانات و تجهیزات خود و همچنین ایجاد آسایش و رفاه کامل برای مردم جامعه بیشتر ازپیش تلاش نماید.
«انشاء الله»

مرحله سوم و چهارم
تنظیم جدول توزیع فراوانی و رسم نمودار – محاسبه پارمترهای مرکزی و پراکندگی

 


ض







 

مرحله پنجم
ارزیابی مشکلات
در انجام این پروژه متأسفانه ما با مشکلاتی روبرو بودیم که عبارت بودند از:
1- به دلیل عدم دسترسی به افراد در سایر نقاط شهر مجبور شدیم فقط از نقاط پر رفت و آمد اطلاعاتی جمع آوری کنیم.
2- در این بررسی 10 پاسخ نامه به دلیل مخدوش بودن پاسخ ها کنار گذاشته شد. بنابراین نمونه ها به 30 عدد کاهش یافت.
3- تعداد زیادی از افراد تمایلی به پاسخ دادن پرسش نامه و سئوالات نداشتند. بنابراین به ناچار به افراد زیادی مراجعه کردیم.
نتیجه گیری کلی:
با توجه به اطلاعات و داده های جمع آوری شده مردم از رضایت نسبی نسبت به عملکرد سازمان اتوبوسرانی برخوردار بوده و به طور کلی در زمینه های کاهش هزینه- سرعت حمل و نقل و به موقع رسیدن به مقصد و مکان قرارگیری ایستگاهها ابراز رضایت کرده اند و در زمینه های دیگر از قبیل روند افزایش قیمت بلیط ها و جمع آوری بلیط ها در هنگام سوار شدن و تعداد اتوبوس ها در مسیر رفت و آمد تا حدودی ناراضی بودند و این امور چندان مطلوب آنها نبوده است.
در انتها ما امیدواریم که سازمان اتوبوسرانی امکانات و خدمات رفاهی بیشتری در اختیار مردم قرار داده و با بالا بردن کیفیت آنها از هیچ کاری برای خدمت مفید و موثر به مردم دریغ نورزند.

 

 

 

 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  18  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله پروژه بررسی ارتباطات درون شهری و میزان رضایت مردم از عملکرد سازمان

پایان نامه رشته حقوق با موضوع بررسی نظریه مردم سالاری در دو نظام حقوقی

اختصاصی از رزفایل پایان نامه رشته حقوق با موضوع بررسی نظریه مردم سالاری در دو نظام حقوقی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه رشته حقوق با موضوع بررسی نظریه مردم سالاری در دو نظام حقوقی


پایان نامه رشته حقوق با موضوع بررسی نظریه مردم سالاری در دو نظام حقوقی

شما می توانید متن کامل این پایان نامه را  با فرمت ورد word دانلود نمائید:

 

بررسی نظریه مردم سالاری در دو نظام حقوقی

دکتر محسن اسماعیلی*

 چکیده “”مردم سالاری”” از مفاهیم بحث برانگیز در حوزه فلسفه سیاست و حقوق است. با توجه به گرایشی که در کشورهای گوناگون به این نظریه وجود دارد، این پرسش مطرح شده است که آیا می توان مردم سالاری را منطبق با فرهنگ و ارزش های هر ملت بومی ساخت یا مردم سالاری نظریه ای یکپارچه است که نفی مطلق یا تسلیم کامل تنها چاره مواجهه با آن است؟

در کشور ما این پرسش تحت عنوان چگونگی جمع بین جمهوریت و اسلامیت آغاز شده و با طرح نظریه “”مردم سالاری دینی”” ادامه یافته است، این در حالی است که در برابر طرفداران، برخی نیز اساسا منکر چنین ماهیتی شده و حتی آن را بدعت آمیز خوانده اند.

مقاله حاضر در صدد آن است تا پس از بررسی مبانی ونتایج نظریه مردم سالاری در غرب، اثبات نماید که در حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، این نظریه به مثابه روش اداره جامعه پذیرفته شده است اما به مثابه یک جهان بینی، نه !

واژه های کلیدی : مردم سالاری، جمهوریت، اعلامیه جهانی حقوق بشر، قانون اساسی، مردم سالاری دینی

مقدمه

  مردم سالاری نظریه ای است که ، به رغم پیشینه طولانی ، هنوز هم در کانون گفت وگوهای علمی ، به ویژه در حوزه فلسفه سیاست و حقوق قرار دارد.از جمله پرسشهایی که در سالهای اخیر در این زمینه مورد توجه جدی است موضع دین و نظام های سیاسی مبتنی بر آن ، و به طور خاص جمهوری اسلامی ایران ، در برابر این نظریه است.

    مسلمانان در مواجهه با این مفهوم و سایر مفاهیم جدید شیوه های متفاوتی داشته اند که در این نوشتار مورد بررسی قرار خواهد گرفت. به عقیده ما ، نه «انکار یا تسلیم محض» و نه « ترکیب و التقاط»  شیوه درستی برای مواجهه با مفاهیمی نیست که در دامن منظومه های فکری بیگانه زاییده شده و تکامل یافته اند. « نقد منطقی» و البته « اصول گرایانه» شیوه مورد قبولی است که تلاش می شود در این مقاله ارایه شود..

  بخش اول:شیوه های مواجهه مسلمانان با مفاهیم جدید

     پیشرفت دانش بشری زایش اندیشه ها و مفاهیم نوینی را در پی دارد که بر بستر اصول و مبانی فکری خاص خود استوار است .توسعه ارتباطات فرهنگی نیز به تبادل این اندیشه ها و راهیابی مفاهیم جدید به سایر منظومه های فکری و اجتماعی می انجامد . این دو واقعیت می تواند برای رشد و کمال بشری میمون و با برکت باشد؛ مشروط بر آنکه از یکجانبه گرایی و جریان یکسویه اطلاعات خودداری گردد و تهاجم فرهنگی، جایگزین تبادل داده ها نگردد.

متأسفانه در دنیای امروز ، افزون بر فرهنگ استکباری که موجب القای متکبرانه و یک طرفه باورها و خواسته های جهان غرب به جهان سوم گشته است، خود باختگی برخی ملت ها و دولت های اسلامی نیز زمینه ساز تجّری بیگانگان و پس رفت و سستی خودی ها شده است ؛ واقعیت تلخ و دردناکی که استاد فرزانه ، شهید آیـت الله مرتضی مطهری از آن به “استسباع”[1] تعبیر کرده اند. شیوه مواجهه،درک و پذیرش مفاهیم و اصطلاحاتی نظیر آزادی، حقوق بشر، مدیریت، مشارکت، جامعه مدنی، خشونت، تساهل و تسامح، تکثرگرایی و عقلانیت مصداق های بارز و قابل مطالعه در این زمینه هستند.

1- انکار یا تسلیم محض

   برخی متفکران و نویسندگان به “صراحت” تأکید می کنند که اینگونه مفاهیم ، “مفهوم های فلسفی یکپارچه ای هستند که یا پذیرفته می شوند یا رد می شوند. وابسته کردن این مفهوم ها به پسوندهای معینی چون غربی یا اسلامی تحریف فلسفه سیاسی و اشتباه و خطایی است که زندگی اجتماعی را دچار سردرگمی و گمراهی می کند. مردم ایران بر سر دو راهی هستند. یا باید این مفاهیم را بپذیرند یا آنها را ردّ کنند و به عواقب خطرناک این رد کردن تن دهند. راه سوم وجود ندارد.”(مجتهد شبستری، 1379، ص 78) اینان معتقدند” بخش قابل قبولی از آن موضوعات و مفاهیم جدید وارد قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران شده و در آن قانون تلفیقی صورت گرفته است…فصل حقوق ملت، حق حاکمیت ملت و قوای ناشی از آن ، ماده ها و اصول متعددی هست به منظور تفکیک قوای سه گانه که فلسفه اش کنترل قدرتهای سیاسی با یکدیگر است؛ در قانون اساسی ایران تصریحاتی شده درباره آزادی مطبوعات ، آزادی تحزّب ، آزادی اجتماعات، آزادی بیان و… مهم این است که این قانون اساسی با این مفاهیم و موضوعات، مهر دینی خورده و مورد تأیید علمای دین قرار گرفته است . این نکته به لحاظ معرفت شناسی و از نظر چالش میان مدرنیته و دین مهم است…این تصور که ریشه های این مفاهیم در متون دینی اسلامی وجود دارد نادرست است. ریشه های این مفاهیم در متون دینی اسلامی وجود ندارد زیرا اینها اصولاً مفاهیم و موضوعات جدیدی هستند که در زندگی بشر پدید آمده‌اند” . (مجتهد شبستری، 1379، ص 78)

     نتیجه طبیعی این باور آن است که گفته شود ” در مسائل حکومت و سیاست، فعل و قول معصوم حجت نیست”(مجتهد شبستری، بهمن 77) و بالاتر اینکه مثلاً “در تعارض تکالیف دینی و حقوق بشر، حقوق بشر مقدم است”2  چنین دیدگاهی در میان ما ، نو پیدا نیست.از آن زمان که نخبگان و اعیان با غرب آشنا  شدند،برخی به این نظر متمایل گردیدند و برخی به نظرات دیگر.تقابل این دیدگاهها در حوادث پس از مشروطیت به آسانی قابل درک است.

2- ترکیب و التقاط

     نوع دیگر برخورد با مفاهیم مورد بحث، که آثار و خطرات آن کمتر از نوع اول نیست، برخورد التقاطی با  آنهاست.در مقابل گروه نخست،عده ای در تلاش هستند تا به خیال خود ضمن پذیرش قطعی و تام این مفاهیم ، از اصول و ارزشهای مورد احترام خود نیز دست بر ندارند و چاره کار را در این می بینند که به هر بهای ممکن رنگ دین را به آن مفاهیم زده و به خیال خود دین را “عصری” و هماهنگ با مقتضیات زمان سازند.

مقصود این گروه از “مردم سالاری دینی” ،نگاه دینی به مردم سالاری نیست تا احیاناً موجب قبول یا ردّ بخش هایی از آن نظریه گردد.مراد این دسته انضمام مردم سالاری به دینداری و برقراری سازش بین آن دو است ؛ به گونه ای که ممکن است در برخی اصول و احکام دینی نیز به سود مردم سالاری به مفهوم رایج آن در غرب تجدید نظر شود تا اسلام توان ماندگاری داشته باشد.

چنین برخوردی از آن جهت خطرناک تر است که ناخواسته گوهر دین را به بدعت ها می آلاید  و افزون بر تهی کردن آموزه های دینی از محتوی و روح اصلی خود ,تمیز حقیقت را برای دیگران نیز دشوارتر می سازد. باید توجه داشت که این شیوه , حتی ممکن است از سوی علاقمندان و با انگیزه دلسوزی نیز دنبال شود, امّا این امر نباید مرزبانان حریم دین را از پیامد های ویرانگر آن غافل کند.

“گاهی پیروانِ خود مکتب به علت ناآشنایی درست با مکتب مجذوب یک سلسله نظریات و اندیشه ها ی بیگانه می گردند و آگاهانه یا ناآگاهانه آن نظریات را رنگ مکتب میدهند و عرضه  می نمایند…امروز…گروهی را می بینیم که واقعاً وابسته به مکتب های دیگر بالخصوص مکتب های ماتریالیستی هستند و چون می دانند با شعارها ومارکهای ماتریالیستی کمتر می توان جوان ایرانی را شکار کرد,اندیشه های بیگانه را با مارک اسلامی عرضه می دارند… واین خطرناک تر است که افرادی مسلمان ,امّا ناآشنا به معارف اسلامی و شیفته مکتب های بیگانه ,به نام اسلام اخلاق می نویسند و تبلیغ می کنند اما اخلاق بیگانه. فلسفه تاریخ می نویسند همانطور.فلسفه دین ونبوت می نویسند همانطور. اقتصاد می نویسند همانطور . سیاست می نویسند همانطور . جهان بینی می نویسند همانطور.تفسیرقرآن می نویسند همانطور و…”(مطهری، بی‌تا ،ص92) استاد شهید مطهری ,این را یکی از آفات نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر دانسته ونقص عمده نواندیشان ومصلحانی مانند اقبال را در این می داند که ” با فرهنگ اسلامی عمیقاً آشنا نیست”( مطهری، بی‌تا، ص55) بر خلاف کسانی نظیر سید جمال که “متوجه خطرهای تجدد گرایی افراطی بود .  او می خواست مسلمانان علوم وصنایع غربی را فرا گیرند امّا با اینکه اصول تفکّر مسلمانان یعنی جهان بینی آنها جهان بینی غربی گردد وجهان را با همان عینک ببینند که غرب می بیند مخالف بود. او مسلمانان را دعوت می کرد که علوم غربی را بگیرند امّا از اینکه به مکتب های غربی بپیوندند آنها را بر حذر می داشت. سید جمال همانگونه که با استعمار سیاسی غرب پیکار می کرد با استعمار فرهنگی نیز در ستیزه بود”(همان،ص20), “نه مجذوب تمدن غرب بود  ونه مرعوب”(همان،ص33) و آرزو می کرد که مسلمانان “تمدن غربی را با روح اسلامی , نه با روح غربی اقتباس نمایند. اسلام حاکم همان اسلام نخستین باشد بدون پیرایه ها و ساز و برگ ها”(همان، ص36)

بر همین اساس است که استاد مطهری می گوید که “من به عنوان یک فرد مسئول به مسئولیت الهی به رهبران عظیم الشان نهضت اسلامی که برای همه شان احترام فراوان قائلم هشدار می دهم و بین خود و خدای متعال اتمام حجت می کنم که نفوذ ونشر اندیشه های بیگانه به نام اندیشه اسلامی وبا مارک اسلامی ,اعم از آنکه از روی سوءنیت ویا عدم سوءنیت صورت گیرد ,خطری است که کیان اسلام را تهدید می کند”(همان،ص92)

3_ نقد منطقی و اصول گرایانه

     از نظر نگارنده هر دو شیوه مواجهه با تمدن و فرهنگ غرب که ذکر شد نمونه بارز همان ” استسباع”وغفلت از این نکته است که نهاد ها  و اصطلاحات نو پیدا ,از جمله در عرصه حقوق و فلسفه سیاست ,بر مبانی و در بسترهای خاص تولید می شوند و از این رو در تحلیل ,نقد وتصمیم گیری عالمانه درباره آنها نباید در خلأ اندیشید .این نکته اصل مهمی است که در تعامل فرهنگ ها ، بطور کلی،صادق است.برای مثال کسانی را در نظر بگیرید که اصولاً مادّی می اندیشند و معتقدند  “هر چه هست همین زندگی (و لذات) دنیوی است و حیاتی پس ازمرگ‌وجودندارد.”3، آیا چنین کسانی می توانند مفاهیمی مانند “حیات طیبه” 4،و”سعادت” 5 را از فرهنگ اسلام،همانگونه که هست، درک کنند؟آیا می توانند این مفاهیم را کاملاً بپذیرند و یا رنگ و پسوند “دهری” به آن بیفزایند؟ مفاهیم متولد در فرهنگ غرب و هر تمدن دیگری نیز چنین هستند. این اصطلاحات  لباس هایی هستند که بر اندام های فکری خاص پوشانده شده اند و پوشاندن  بی چون وچرای آن بر اندام های دیگر نمی تواند نشانه روشنفکری و پویایی باشد . خردمندی اقتضاء می کند که نه خود و نه مردم را بر سر این دو راهی نبینیم که ” یا باید این مفاهیم را بپذیرند یا آنها را رد کنند” و آنها در معرض این تهدید خود ساخته و موهوم قرار دهیم که در صورت عدم پذیرش باید” به عواقب این رد کردن تن دهند” و”راه سوم وجود ندارد. “

     باید تصریح کرد که: راه سوم و عاقلانه آن است که پس از شناسایی و درک عمیق ودرست مفاهیم نو پیدا  در همان بستر و با همان مشخصاتی که با آن زاییده شده اند ,به مبانی و اصول فکری و عقیدتی خود مراجعه کنیم , آنچه را در تعارض با این مبانی و اصول نیست , بپذیریم و به هنگام تعارض نیز بدون تردید و وحشت ,به باورهای درست خود پای بند بمانیم و صد البته این گفته منافاتی با پویایی تفکر دینی و نویابی در اقیانوس بی انتهای معارف الهی نیست و نباید به تجویز تحجر وخشک اندیشی تأویل شود .مشکل آن است که براثر نا آشنایی یا غفلت با آنچه خود داریم، آن را از بیگانه تمنا می کنیم و از کسانی جویای هدایت و خوشبختی می شویم که خود سرگردان وادی جهل و شقاوتند. 6

بخش دوّم: مطالعه موردی؛ نظریه مردم سالاری

   داستان مردم سالاری و دموکراسی نیز در کشور و میان اندیشمندان ما حلقه ای از زنجیره همین ماجرای غم انگیز و طولانی است. در حالی که این مفهوم نیز مانند مفاهیم دیگر در زادگاه خود نیز دارای قرائت و معنای واحدی نیست ، طرفداران و مروّجان قرائت های گوناگون و مخالفان سرسخت قرائت رسمی ، تلاش می کنند تا همگان را ناگزیر از پذیرش و پیروی شیوه خاصی از آن نشان دهند و ثابت کنند که “راه سوم وجود ندارد.”

    این مقاله در صدد آن است که پس از اشاره ای کوتاه به این مفهوم وتلقی فرهنگ غرب از آن ، به تحلیل و ارائه دیدگاه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در این زمینه پرداخته و به نقد نظیر  این ادعا بنشیند که ورود این مفاهیم به قانون اساسی  “چالش میان مدرنیته و دین ” است و چون “ریشه های این مفاهیم در متون دینی اسلامی وجود ندارد” باید در این چالش، مدرنیته را پیروز و مقدم دانست.

1ـ  بستر و دلیل پیدایش

     نیاز به حکومت برای اداره زندگی بشر برای هیچ خردمندی قابل تردید و انکار نبوده ونیست. امّا پذیرش این واقعیت،نه تنها مشکلی را حل نمی کند، که آغازگر پیدایش پرسش های فراوان است. پرسش هایی که در طول قرن های متمادی ذهن کنجکاو و اندیشه نقّاد بشر را به خود مشغول داشته و علوم جذّاب و پر دامنه ای چون فلسفه سیاست و حقوق را پدیدار ساخته است.

     نخستین و اصلی ترین پرسش ، پس از پذیرش اصل لزوم برپایی حکومت آن است که حاکم کیست و چگونه باید حکومت کند. طبع رهایی طلب و فزونی خواه فرزند آدم؛ گر چه خود را ناچار به قبول محدودیتها و پیروی از قواعد “حاکم” می بیند، امّا همواره از خود پرسیده است که چه کسی و چرا می تواند آزادی های مرا محدود ساخته و با وضع قوانین و لازم الاجرا کردن آن دایره خواست و انتخاب شهروندان را تنگ و کوچک کند. به چه دلیل اراده تقنینی و یا اجرایی کسی به عنوان “حاکم” بر اراده و آزادی فردی مقدم باشد. منبع این قدرت ومنشأ این برتری چیست؟ این پرسش هنگامی که در حوزه تقنیین مطرح می شود، مباحث مربوط به “منابع حقوق” را بنیان می‌نهند و آن گاه که در عرصه سیاست و فلسفه حکومت خود نمایی می‌کند، گفت و گوهایی تحت عنوان “منبع مشروعیت” را در پی دارد و از این رو دیرینه این مباحث به درازا و قدمت تاریخی پیدایی آن پرسشها ، یعنی تفکر انسانی ، است.

    در پاسخ به این سؤال که چرا و چه کسی حق حکمرانی بر جامعه بشری را دارد، ذهن ساده و فطرت انسان، او را به قدرتی برتر حواله می داد که به صرافت می دانست که اصل خلقت و وجود وی نیز از همان جا نشأت گرفته است.

     به همین جهت “کهن ترین اعتقاد در باب سرچشمه قدرت، منشأ ماوراء الطبیعه ای از آن است” که بر اساس آن “قدرت فرمانروایان منبعث از خالق و آفریننده جهان هستی است و اراده ذات پروردگار در سپردن کار فرمانروایی و سر چشمه قدرت به فرد یا به گروه یا طبقه ویژه ای مدخلیت دارد. این همان نظریه ای است که در چهار چوب حقوق الهی، به عنوان حاکمیت تئوکراتیک7 مشهور شده است” و البته “در طول تاریخ سه شکل متفاوت به خود گرفته است”(قاضی ،1375،ص231)

امّا با گذشت زمان، آلوده شدن فطرتها و عملکرد ناصواب حاکمانی که با کنار نهادن فرمانروایان راستین الهی، به ناحق از این پشتوانه فکری سود می جستند ، این نظریه مهجور واقع شد و جای خود را به اندیشه هایی داد که با فرض حذف نقش ماوراء الطبیعه ای در حکومت به دنبال پاسخی دیگر می گشتند.

     این چرخش که در نوع تکامل یافته خود حذف دین از زندگی اجتماعی و محدود کردن آن به جنبه های فردی (سکولاریسم)8 نامیده می شود، گرچه گاه ناشی از الحاد و سوء فهم و نیّت بوده است،امّا در بسیاری از موارد نتیجه همان سوء استفاده های زشت و کارکردهای ناموجّهی است که از آن یاد شد. آدمیان که دین و پشتوانه مذهبی را دستمایه توجیهات خنک و نادرست روش و منش حاکمان متظاهر می دیدند، تلاش کردند تا با قطع عقبه فکری آنان، هاله دروغین تقدس را از اطراف حکمرانان بزدایند و با نقد پذیر کردن آنان روزنه ای به سمت صلاح و فلاح خویش بگشایند. متأسفانه “حکومت خلفا در صدر اسلام نیز از این گونه بوده است. حکومت هایی از نوع خلافت اموی و عباسی و عثمانی و همچنین حکومت پاپها در اروپای قرون وسطا نیز مدعی همین گونه حکومت بوده اند؛ اگر چه، در واقع، نوع حکومت آنها، با دستگاه پرشکوه شاهانه ای که داشته اند، به پادشاهی خود کامه همانندتر بوده است، بویژه که جانشینی نیز در این خلافت ها موروثی بوده است.”(آشوری، 1378،ص329)

بدین ترتیب است9 که اندیشمندان، بویژه غربی ها که از بنیه و علقه ضعیف تر اعتقادی برخوردار بوده واز طرف دیگر رنج های بیشتری از حکومت به نام خدا را تجربه کرده بودند، برای پاسخ به پرسش نخستین ، راه دیگری را جستجو کردند. نقطه عزیمت و مفروض اولیه آنان در این سیر جدیدِ فکری نادیده گرفتن نقش دین در حکومت و سیاست بود و با همین فرضیه ، دوباره پرسیدند که چه کسی حق دارد بر ما حکومت کند؟

     در پاسخ به این سؤال سه نظریه کلی ارائه شد:

الف-گروهی تحت تأثیر گذشته فکری به دنبال فردی گشتند که ذاتاً از دیگران برتر است، حق دارد بر دیگران فرمان براند و نظارتی بر قدرت نامحدود او وجود ندارد.در این شیوه که یکّه سالاری یا اتو کراسی نامیده می شود “یکه سالار(اتوکرات) ممکن است قدرت خود را از راه رسوم و سنت های اجتماعی کسب کرده باشد یا به زور به دست آورده باشد که در صورت اول یکّه سالاری مشروع از راه وراثت یا پذیرش فرمانگزاران است ودر صورت دوم دیکتاتوری است”(آشوری، 1378،ص330)

    ب- درمقابل،گروه دیگری کوشیدند تا اندکی از فردگرایی فاصله گرفته و مطلوب خود را در طبقه یا گروهی برتر بیابند. آریستوکراسی یا مهانسالاری نتیجه تلاش این دسته محسوب می شود. معنای اصلی این کلمه، که در عین حال توجیه اخلاقی آن را نیز در بر دارد،حکومتِ سرآمدان است که برتری ایشان بر اساس وراثت و شرف خونی است و، بنابراین، می توان آن را ” نژاد سالاری” یا ” مِهانسالاری” (حکومت نژادگان و اشراف) ترجمه کرد. البته یافتن یک معیار کلی (جز وراثت) برای برتری سخت دشوار است و در عمل تاکنون کمتر معیاری برای گزینشِ بهترین کسان به کار رفته است….در عرف،حکومتی را “مهانسالار” (آریستو کراتیک) می خوانند که قدرتِ دولت در آن مطلق و در دست طبقه ی ممتاز باشد و آن طبقه ،حاکمیت را از راهِ وراثت و امتیازهای طبقه ای در دست گرفته باشد و دیگر طبقات را در آن راه نباشد.” (آشوری، 1378،ص19)

ج_ و سرانجام گروه سومی نیز پاسخ در خور را ،نه یکه سالاری و نه مهانسالاری،که مردم سالاری یا دموکراسی دانستند.آنان دلیلی نمی دیدند تا فرد یا طبقه و گروهی را ذاتاً برتر از دیگران و شایسته حکومت بدانند،همه مردم را در حق حکومت مساوی می دانستند؛به گونه ای که اگر “فرض کنیم که دولت – کشور از ده هزار شهروند ترکیب یافته باشد،سهم هر عضو دولت –کشور،یک ده هزارم قدرت حاکم است”(قاضی ، 1375،ص194)

     طرفداران مردم سالاری، منشأ حقانیت و واگذاری حکومت به فرمانروایان را مردم دانسته و به همین جهت نیز معتقدند آرای مردم یگانه منبع مشروعیت حکومت،خواست آنان تنها معیار تعیین کننده و رضایت آنان هدف و آرمان منحصر به فرد حاکمان است.

2 ـ  تحولات تاریخی و ماهوی

     گرچه گفته اند به لحاظ پیشینه تاریخی”از زمان هرودت،تاریخ نویس معروف، می توان مفهوم دموکراسی را در ‌آثار فلاسفه و نویسندگان یونان ملاحظه کرد” (قاضی، 1375،ص751) و “لفظ دموکراسی در اصل در دولت شهرهای یونان باستان پدید آمد”(آشوری، 1378،ص157) ، امّا نه در مفهوم، نه در شیوه اجرا و نه در شاخص های اندازه گیری مردم سالاری وحدت نظر وجود ندارد. به این ترتیب باید پذیرفت که مردم سالاری انواع و درجات گوناگون و متفاوتی را بر می تابد.

(ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

متن کامل را می توانید دانلود نمائید

چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است

 


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه رشته حقوق با موضوع بررسی نظریه مردم سالاری در دو نظام حقوقی