رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره میراثی از فلسفه باستان موسیقی کیهانی

اختصاصی از رزفایل تحقیق درباره میراثی از فلسفه باستان موسیقی کیهانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

میراثی از فلسفه باستان: موسیقی کیهانی

نویسنده: مریم پیردهقان

(عضو هیئت علمی سایت فلسفه نو)

هنرها رکن مهمی از حیات و فرهنگ آدمی هستند و از زمانی که نوع انسان خود را شناخت این واژه با تمام دلالت هایش در زندگی او به طور اساسی نقش آفرینی کرده است. هر کدام از این هنرها در طول حیات بشر بنا به ماهیتش یعنی این که توسط کدامیک از حواس ره به تجربه می برد، مسیر تکاملی خاص خود را پیموده و در نتیجه دارای زیباشناسی و فلسفه ی منحصر به خود شده است به طوری که در فلسفه ی مدرن هنر، هنرها به دلیل دریافت شدن از حس های مختلف، در ساحت های متفاوتی از هم تحلیل و هر کدام به نحوی جدا از دیگری درفهم و شعور ذاتی اثر دخیل دانسته می شوند. اما از گذشته های دور همواره کسانی بوده اند که با افکار و عقایدی خاص سعی در از بین بردن مرزها داشته اند و آرزوی تبدیل سطوح نامتجانس هستی به یکدیگر را جهت دستیابی به «جسم متعالی» و یا «کمال مطلوب» در سر می پرورانند به طوری که این تفکر در صورت اولیه ی خود آرزوی دانشی هم چون کیمیا را برای بشر به ارمغان آورد. این پدیده در وادی هنر نیز که در قرون گذشته پیوندی ناگسستنی با اعتقادات سنتی داشت به صورت دیگری رخ نمود که باعث به وجود آمدن سنتی غنی به نام رنگ – موسیقی شد. اما دادن جواب قطعی به این که آیا براستی می توان بین موسیقی و هنرهای بصری ارتباط خاصی برقرار کرد یا نه، دشواری خاصی ایجاد می کند و ما تنها در صورتی می توانیم به نحوی معنادار درباره این ارتباط سخن بگوییم که به جد تمام، بدانیم فرهنگ های گوناگون به چه صورت به این هم آمیختگی و یا دگردیسی هنری واکنش نشان داده اند، که البته در این مقاله سعی بر ریشه یابی این سنت و تاثیر فلسفه ی باستان در شکل گیری آن شده است.

سرچشمه ی اولیه این سنت مانند بسیاری از علوم و سنن دیگر، برگرفته از دنیای باستان و افکار حکیمان گذشته بود. اما به طور کلی، از ابتدا تا زوال، با وجود دارا بودن فلسفه ای عظیم، وابسته به فلسفه ای بزرگتر به شمار می آمد؛ فلسفه ای هستی شناختی که در آن همه ی چیزها و همه ی حس ها به یک، تبدیل، و برای رسیدن به کمال مطلوب، تفکر عرفانی «وحدت» در پیش گرفته می شد به طوری که این تفکر در پی یکی کردن تجربه های ذاتا متفاوت دیداری و شنیداری که درگاه های نخستین شعور انسانی دانسته می شدند بر آمد.در دنیای باستان نظریه فیثاغورس مبتنی بر فلسفه ی انتظام گیتی که اعتقاد به نظام موسیقیایی هفت سیاره بود راه را برای ارتباط بین کرات و نت ها و بعدها به دنبال آن رنگ ها و روزهای هفته که خود در تمدن های باستانی معلول کرات دانسته می شدند گشود. نکته ای که در ابتدا به عنوان سرچشمه ی ارتباط این عناصر ناهمگون بیان می شود عدد هفت است که برای ریشه یابی سنت رنگ – موسیقی ملزم به بررسی آن در دنیای باستان هستیم. اهمیت عدد هفت به واسطه ی نقل قولی که برای آشکار ساختن چیزی از سرچشمه های اهمیت آن مطرح شده، به بقراط در قرن پنجم پیش از میلاد نسبت داده می شود. او معتقد بود که عدد هفت، به دلیل فضایل اسرارآمیز خود، گرایش به موجود کردن تمام چیزها دارد، و آن را داروی زندگی و منشاءِ تمام تغییرات می دانست زیرا معتقد بود که ماه (moon)، مراحل اش را در هر هفت روز تغییر می دهد و این عدد بر تمام چیزهای زمینی اثر می گذارد. در کنار ربع های ماه، می شد سایر پدیده های طبیعی را نیز در دسته های هفت تایی طبقه بندی نمود. علاوه بر آن، این موضوع در وابستگیِ شباهت های ثانویه نیز در بسیاری از حوزه های ناهمگن همچون سطح های وجود، سیارات، عنصرها، مراحل زندگی انسان و درجات شناخت دیده می شد. هفت کره روشن، یعنی خورشید، ماه و پنج سیاره ای که با چشم غیرمسلح قابل مشاهده اند به این نظم های هفت تایی، یک اعتبار کیهانی آشکار می دادند. این اعتبار تا حدی، از منابع و متون هرمسی مشتق می شد که دربرگیرنده ی اسطوره ای از آفرینش بودند و یک نظام هستی نمادین را به تصویر می کشیدند. بر اساس این متون، انسان توسط یک ذهن یا خرد برتر آفریده شده بود و خصوصیات هفت سیاره را به منظور کنترل سرنوشت خود، بر روی زمین دریافت می کرد. هبوط انسان به واسطه ی سقوط او به درون تاریکی و قلمرو مادی صورت گرفت. این قلمرو از نیروهای طبیعت تبعیت می کرد و به وسیله سرنوشتی اداره می شد که در ستارگان نوشته شده بود. انسان برای فرار از حلقه ی فانی مجبور بود “به قلمرو سیارات نفوذ کند”. تنها به وسیله ی تشخیص این مساله، که بخشی از خرد الهی که در هر فرد گنجانده شده است، می شد تقدیر را تغییر داد و از رنج رهایی یافت و جان غیرفانی را آزاد نمود.

موسیقی سیارات، دارای یک زمینه ی باستانی بود. افلاطون تحت تاثیر فیثاغورس، در کتابش «تیمائوس» به شرح اسطوره ی آفرینش مهیجی در مورد روح جهان که طبق اصول موسیقایی آفریده شده بود، پرداخت. او هارمونی کیهانی خود را به صورت نسبت های ریاضیاتی مشابه بیان نمود که توجیه گر سبکی دیاتونیک بود و تار و پود جهان را از پایین به بالا پشتیبانی می کرد. قرن ها بعد یعنی قرن سوم میلادی سنت هیپولیتوس این جهان موزون را برای تایید برگزید و فاصله های موجود تا سیارات را طبق نسبت های موسیقایی محاسبه کرد و نماد دنیایی برساخته از ملودی را ایجاد نمود و روزهای آفرینش را با یک چنگ هفت زهی نشان داد. با این حال، علی رغم این که ارسطو به این طرحواره به عنوان یاوه ی فیثاغورثی می نگریست و بیان می کرد که در آسمان ها هیچ موسیقی کیهانی این چنینی را نمی توان شنید زیرا ارتعاشات صدا از کره های سیارات به قدری عظیم هستند که می توانند صخره های روی زمین را قطعه قطعه کنند، آن از هند تا دنیای اسلام و تا غرب اروپا گسترش یافت و مانند بسیاری از علوم دیگر که تفکر جادویی پیش زمینه ی تفکر عقلی به حساب می آید زمینه ساز تحولات بعد از خود به خصوص ارتباط صدا و رنگ، یا به طور کلی تر ارتباط موسیقی و نقاشی شد.

از طرف دیگر سیارات، در بسیاری از تمدن های اولیه، از تمدن چین گرفته تا بابل و مصر بطلمیوسی، دارای رنگ بودند. طرحواره های رنگی سیارات در متونی که مربوط به فلسفه ی طبیعت و ستاره شناسی بود، فهرست می شد و در کیمیاگری، طبابت، جادوگری و هنر کاربرد داشت. برخی از متون نیز نت های موسیقی را همانند رنگ ها، برای سیارات فهرست می کردند، اما معمولا در فصل های مختلف با آن به عنوان صفات غیرمرتبط برخورد می شد.

بعدها دیو کاسیوسِ تاریخ دان روش موسیقایی را برای ایجاد نام روزها به کار برد.نخستین مدرکی که حاکی از چگونگی نام گذاری روزهاست، برآمده از تصویری بر روی دیواری در شهر پمپی است. این سیستم را می توان به صورت یک ستاره ی پنج نقطه خلاصه نمود، همراه با سیاراتی که در نقطه های آن قرار داده شده اند. نظم سیارات، به این صورت تعریف می شود که ماه نزدیک ترین کره به زمین و زحل دورترین است. (این امر در این جا به وسیله ی یک پیکان قرمز که از نماد زمین در بالای مرکز شروع شده، بیان شده است). البته در قرن دوم پس از میلاد، بطلمیوس دراثر خود«الکساندریا»، این نظم را با یک سیستم نجومی که تا 1400 سال بعد سیستم غالب به شمار می رفت، تایید کرده بود. نت های موسیقی بعدها به این طرح اضافه شده اند تا طرحواره ی اولیه ی موسیقی


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره میراثی از فلسفه باستان موسیقی کیهانی

مقاله درباره فلسفه ریاضی 22 ص

اختصاصی از رزفایل مقاله درباره فلسفه ریاضی 22 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

فلسفه ریاضی

مقدمه :

امروزه فلسفه ریاضی یا فلسفه علم ریاضیات بعنوان یکی از شاخه های فلسفی دامنه و عمق قابل توجهی برخوردار شده است و مکاتب و دیدگاههای متعددی در حوزه این دانش فلسفی شکل گرفته است. در این میان این نکته روشن است که دست یافتن به دیدگاهی که پاسخگوی تمام مسائل و مباحث مطرح شده در فلسفه ریاضی باشد آن هم بصورت مستدل و مقبول همه فلسفی اندیشان امری ممکن به نظر نمی‌رسدویاآنکه بسیارصعب و دشوار است. اما متفکران بر اساس اصول و مبادی و علایق ویژه خود به مباحث فلسفی در باب ریاضیات پرداخته و هر یک به اندازه وسع علمی و حوزه مطالعاتی و پژوهشی خود گامهایی را برای تقریب به ماهیت و حقیقت ریاضیات برداشته اند. در این میان متفکران و فلاسفه متفدم و معاصر مسلمان نیز از این قاعده مستثنی نیستند و در لابلای آثار خود سعی در تفسیر و تبیین ریاضیات داشته اند.

این کتاب شامل دو بخش است: بخش نخست این تحقیق در صدد آن است تا بعنوان گامی آغازین و بطور عمده، در حال و هوای تفکر فلاسفه و متفکران معاصر ایران - و نه متفکران پیشین - تاملاتی را در حوزه فلسفه ریاضی صورتبندی نماید. البته این تبیین و تحلیل الزاماً در تمامم موارد حاصل دیدگاه صریح و بی واسطه آنان نخواهد بود بلکه در مواردی، نتیجه استتنتاج و استنباط بوده و افزوده هایی به همراه دارد.

چکیده

"فلسفه علم ریاضیات یا فلسفه ریاضی دانشی است انتزاعی، تحلیلی و فلسفی درباره مفاهیم پایه و اصول اساسی و بنیادی ریاضیات، ماهیت گزاره‌های ریاضی، روش ریاضی، ریاضیات و واقعیت، رابطه ریاضیات با علوم دیگر مانند فیزیک، منطق، متافیزیک و...، تحولات دانش ریاضی و علل، جایگاه ریاضیات در دسته‌بندی علوم، ریاضیات و ایدئولوژی و مباحث متعدد دیگر ."کتاب حاضر از دو بخش تشکیل شده است .در بخش اول آرای متفکران معاصر ایران در مباحث فلسفه ریاضی تشریح می‌شود .و در بخش دوم آرای تحلیلی و فلسفی دیگر متفکران در باب ریاضیات درج گردیده است

حاصل آنکه در این بخش سعی بر آن است تا حد امکان به تحلیل و بسط ایده هایی که در اندیشه متفکران معاصر ایران آمده است، پرداخته شود.

بخش دوم این نوشتار گزارشی است از آرای فلسفی و نظری دیگر فلاسفه و متفکران، از دوره یونان تا دوره معاصر، در باب مباحث ریاضی، که در قالب یک بخش گردآوری و تنظیم شده است. امید آن است که ارائه این گزارش اسباب آشنایی با دیدگاههای متعدد و متنوع را در باب ماهیت ریاضیات و مباحث فلسفه ریاضی فرآهم آورده و فضایی پرسش خیز و مساله انگیز برای خواننده ایجاد نماید.

نظراتی درباره فلاسفه :

فلسفه معمولا بعنوان یک فعالیت و نیز بعنوان موضوعی ذهنی تعریف می‌شود. فلاسفه پیرو "رواقیون" آن را به فیزیک ، اخلاق و منطق تقسیم می‌کردند، برخی دیگر از فلاسفه در سال‌های اخیر برای آن تقسیم‌بندی ما بعدالطبیعه یا متافیزیک معرفت‌شناسی ، منطق و ارزش‌شناسی پیشنهاد کرده‌اند.

علاوه بر تقسیم‌بندی فوق‌الذکر از مسائل فلسفی ، معمولا بررسی مبانی یا انگاشتهای اصولی و مقاصد هر رشته علمی نیز فلسفه نامیده می‌شود. بر این اساس ما طبقه‌بندی‌هایی چون فلسفه فیزیک ، فلسفه هنر ، فلسفه تاریخ و البته فلسفه ریاضی و حتی فلسفه را داریم اچ ، گوردون هولفیش بیان می‌دارد که:

"فلسفه ماموریت دارد به انسان در تفکر عمیق‌تر به نتایج اعمال روزانه‌اش کمک کند تا انسان بتواند با حکمتی بیشتر ، آن نتایجی را برگزیند که به همه انسانها کمک می‌کند تا تفکرشان را عمیق‌تر سازند."

یک فلسفه را می‌توان توضیحی دانست که در آن کوشش می‌شود تا از مجموعه‌ای طبعا پراکنده از تجربیات یک معنی استخراج کند. کار یک فلسفه مشتمل بر تنظیم تجربیات و ارزش‌ها است. فلسفه در جستجوی روابط در میان اشیایی است که معمولا منفک از هم بشمار می‌آیند.

در اینجا به فلسفه‌های معاصر ریاضی پرداخته شده است. فلسفه‌هایی که پیشرفت‌های اخیر ریاضی را بشمار آورده و متاثر از بحران‌های جاری این علوم می‌باشند. سه فلسفه اصلی معاصر از ریاضیات وجود دارد که هر یک از گروه متنابهی از ریاضیدانان و فلاسفه را جذب و هر یک دانش عظیمی از فرهنگ خاص خود را توسعه و گسترش داده است. این فلسفه‌ها عبارتند از: فلسفه منطق‌گرایی که راسل و وایتهد ارائه‌دهندگان اصلی آن هستند. فلسفه شهودگرایی که توسط براور رهنمون می‌شود؛ و فلسفه صورت‌گرایی که توسط هیلبرت رشد و گسترش یافته است.

فلسفه منطق گرایی

سخن اصلی این فلسفه این است که ریاضیات شاخه‌ای از منطق است در این فلسفه به جای آنکه منطق فقط وسیله‌ای برای ریاضیات باشد. تبدیل به کل ریاضیات می‌شود. همه مفاهیم ریاضیات باید بر حسب مفاهیم منطقی فرمولبندی شوند، همچنین قضیه‌های ریاضی باید به عنوان قضایایی از منطق بیان اثبات شوند. در این دیدگاه تمایز بین منطق در ریاضیات صرفا به مناسبت جنبه عملی و آموزشی آن است. این نظریه برای نخستین بار توسط فرگه و بعدا توسط برترا اندراسل ، بی‌آنکه با فرگه ارتباطی یافته باشد عنوان گردید. وایتهد و راسل در کتاب عظیمی که بنام "اصول ریاضیات" تدوین کردند به دفاع از این نظریه پرداخته‌اند.

فلسفه شهودگرایان :

از شهودگرایان این است که اشیا و برهان‌های ریاضیات را فقط باید با طی گام‌های متوالی و متناهی ساخت، گام‌هایی که شهودا قابل اطلاق بر اعداد طبیعی‌اند. بر طبق نظریه ، پایه ریاضیات غایتا بر شهود اولیه قرار دارد که بدون شک بر حس و درک ما از "قبل و بعد" می‌باشد که به ما اجازه می‌دهد که تا یک شی مشخص و منفرد را درک کنیم، و پس ادراک‌های بعدی متوالیا و بی‌پایان انجام می‌گیرد. در این روند ما رشته‌ای بی‌پایان بدست می‌آوریم که بهترین مثال آن رشته اعداد طبیعی است. سابقه شهودگرایی در فلسفه به زمان کانت ، فیلسوف آلمانی ، بر می‌گردد. ظاهرا درک کانت از اینکه حساب بر مبنای نیروی ذهنی شمارش قرار دارد این است که اعداد وقتی ، و فقط وقتی وجود دارند که به وسیه شمارش در دسترس باشند .اگر کانت با مجموعه‌ها آشنا بود شاید هم می‌گفت مجموعه‌ها وقتی و فقط وقتی وجود دارند که عضوهای آنها را بتوان شمرد. لذا عددهای اصلی نامتناهی وجود نمی‌توانند داشت زیرا که به عقیده کانت عدد نامتناهی را شمردن نامقدور است. به دلیل مشابه کانت معتقد بود که در هندسه حداکثر طول وجود پیدا نمی‌کند، زیرا ، که هر چند می‌توان خط را از دو طرف امتداد داد اما آن را بطور نامتناهی نمی‌توان امتداد داد (زیرا که این عمل نیازمند وقت نامتناهی است) به این ترتیب هم در مورد اعداد هم در مورد خطوط ، کانت بجای پیروی از عقیده بی‌کران بالفعل به نظریه بی‌کران بالقوه یا کلیات نامعین معتقد بوده است. ارسطو هم در بحث در مسائل فلسفی از قبیل پارادوکس معروف زنون مفهوم نظریه کبیران بالقوه کانت را بکار برده است. در


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره فلسفه ریاضی 22 ص

مقاله درباره فلسفه طبیعت انسان 36 ص

اختصاصی از رزفایل مقاله درباره فلسفه طبیعت انسان 36 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 44

 

فهرست مطالب:

پیشگفتار: فلسفه طبیعت انسان

1

چکیده

2

مقدمه

3

مدیریت منابع انسانی

4

وظایف مدیریت نیروی انسانی

5

تامین نیروی انسانی

6

آموزش و توسعه نیروی انسانی

6

جبرانیها

7

سلامت و ایمنئ

8

کارمند و روابط کاری

9

تحقیق در منابع انسانی

10

فرآیند تامین نیروی انسانی

11

تجزیه و تحلیل شغل

11

برنامه ریزی نیروی انسانی

13

اهداف برنامه ریزی نیروی انسانی

14

جذب ( عضو گیری )

15

فرایند انتخاب

17

مصاحبه مقدماتی

17

ارزیابی فرم درخواست کار

18

آزمون

19

مصاحبه کردن

20

بررسی معرف وتحقیق در مورد سوابق مصاحبه شونده

23

تأیید مدیریت

24

آزمایش بدنی

24

مدیریت جذب داخلی

25

بازدید به منظور آشنائی کارمند

25

برنامه های کمک به کارمند

28

ارزیابی کار

29

رعایت ملاحضات خاص درانتخاب نیروی انسانی

29

یک دید جهانی

30

نتیجه گیری

33

منابع و مأخذ

34

پیشگفتار

فلسفه طبیعت انسان

فلسفه یک مدیر نسب به طبیعت انسان به وی کمک می کند که نوع تکنیک انگیزشی که بکار می برد را تعیین کند و در اوائل این قرن ، فردریک تیلور و ایلتون مایو نظراتی پیشنهاد کردند که ممکن است آنها را به نام فلسفه های مغایر بنامیم. تیلور متقاعد شده بود که روش علمی یک چهار چوب منطقی برای تجزیه و تحلیل مشکلات بوده ومی توان آن را برای فرآیند مدیریت بکار برد. او براین باور بود که روش علمی مدیر را به سوی موثرترین سیستم انجام کار هدایت خواهد نمود . افراد اجزاء این چرخه هستند ولی بایستی بطور منطقی هدایت شوند . به عقیده تیلور وقتی که آنها کارشان را با کارائی انجام دهند هم سازمانهای متبوعه و هم خود آنها منتفع می شوند . سازمان از سود بیشتری بهره مند شده و کارگران هم پول بیشتری دریافت می کنند.

مقدمه

مدیران امروزی سعی دارند که یک نگرش متعادل نسبت به جنبه های منطقی و احساسات رفتار انسانی داشته باشند . برای مثال ، درنیسان ، بوئینگ ، فرود ، جنرال الکتریکی و بسیاری دیگر از شرکتهای بزرگ امریکائی ، کارکنان به صورت تیمی کار نموده واغلب اداره امور وحل مشکلات بعهده خود آنها است .

در چند دهه قبل ناگهان این موزیک در سراسر امریکا مشهورشد و بالاترین رکورد فروش را بدست آورد، « Take this job and shove it , I ain't working here no more » این آوازداستان مردی را بازگو می کرد که سالها برای خانمی با فداکاری کار می کرد ولی حالا دیگر کارش را از دوست ندارد ، زیرا خانم به وی سخت پرخاش نموده بود . چون انگیزه کاری در وی از بین رفته بود . پس داشتن انگیزه برای کارکردن جزء یکی از شرایط لازم برای کاری مفید است .

چکیده

التون مایو ودستیارانش مطالعات مشهود خود را در دهه 1920 و1930 در تأسیسات وسترن لکتریک در هاثورن در حاشیه غربی شیکاگو برگزارکردند . این تحقیق حاکی از آن بوده که روش و رفتار واحساسات کارگران تأثیر بسزایی روی بهره وری آنها دارد . نتیجه این شد که این « غیر منطقی بودن احساسات » تیلور اهمیت پیدا نمود. مطالعات همچنین نشان داد که تأثیر هاثورن ( افزایش تولید هاثورن ) این حقیقت را برملاء کرد که حضورمحققین روی رفتارافراد مورد تحقیق اثربسزائی داشته وبنا براین نتایج حاصله تحریف شده است.هرگزرفتارانسانی را نمی توان به سا دگی یا بطور دربست از طریق قوانین علت ومعلول دید.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره فلسفه طبیعت انسان 36 ص

مقاله درباره میراثی از فلسفه باستان موسیقی کیهانی

اختصاصی از رزفایل مقاله درباره میراثی از فلسفه باستان موسیقی کیهانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

میراثی از فلسفه باستان: موسیقی کیهانی

نویسنده: مریم پیردهقان

(عضو هیئت علمی سایت فلسفه نو)

هنرها رکن مهمی از حیات و فرهنگ آدمی هستند و از زمانی که نوع انسان خود را شناخت این واژه با تمام دلالت هایش در زندگی او به طور اساسی نقش آفرینی کرده است. هر کدام از این هنرها در طول حیات بشر بنا به ماهیتش یعنی این که توسط کدامیک از حواس ره به تجربه می برد، مسیر تکاملی خاص خود را پیموده و در نتیجه دارای زیباشناسی و فلسفه ی منحصر به خود شده است به طوری که در فلسفه ی مدرن هنر، هنرها به دلیل دریافت شدن از حس های مختلف، در ساحت های متفاوتی از هم تحلیل و هر کدام به نحوی جدا از دیگری درفهم و شعور ذاتی اثر دخیل دانسته می شوند. اما از گذشته های دور همواره کسانی بوده اند که با افکار و عقایدی خاص سعی در از بین بردن مرزها داشته اند و آرزوی تبدیل سطوح نامتجانس هستی به یکدیگر را جهت دستیابی به «جسم متعالی» و یا «کمال مطلوب» در سر می پرورانند به طوری که این تفکر در صورت اولیه ی خود آرزوی دانشی هم چون کیمیا را برای بشر به ارمغان آورد. این پدیده در وادی هنر نیز که در قرون گذشته پیوندی ناگسستنی با اعتقادات سنتی داشت به صورت دیگری رخ نمود که باعث به وجود آمدن سنتی غنی به نام رنگ – موسیقی شد. اما دادن جواب قطعی به این که آیا براستی می توان بین موسیقی و هنرهای بصری ارتباط خاصی برقرار کرد یا نه، دشواری خاصی ایجاد می کند و ما تنها در صورتی می توانیم به نحوی معنادار درباره این ارتباط سخن بگوییم که به جد تمام، بدانیم فرهنگ های گوناگون به چه صورت به این هم آمیختگی و یا دگردیسی هنری واکنش نشان داده اند، که البته در این مقاله سعی بر ریشه یابی این سنت و تاثیر فلسفه ی باستان در شکل گیری آن شده است.

سرچشمه ی اولیه این سنت مانند بسیاری از علوم و سنن دیگر، برگرفته از دنیای باستان و افکار حکیمان گذشته بود. اما به طور کلی، از ابتدا تا زوال، با وجود دارا بودن فلسفه ای عظیم، وابسته به فلسفه ای بزرگتر به شمار می آمد؛ فلسفه ای هستی شناختی که در آن همه ی چیزها و همه ی حس ها به یک، تبدیل، و برای رسیدن به کمال مطلوب، تفکر عرفانی «وحدت» در پیش گرفته می شد به طوری که این تفکر در پی یکی کردن تجربه های ذاتا متفاوت دیداری و شنیداری که درگاه های نخستین شعور انسانی دانسته می شدند بر آمد.در دنیای باستان نظریه فیثاغورس مبتنی بر فلسفه ی انتظام گیتی که اعتقاد به نظام موسیقیایی هفت سیاره بود راه را برای ارتباط بین کرات و نت ها و بعدها به دنبال آن رنگ ها و روزهای هفته که خود در تمدن های باستانی معلول کرات دانسته می شدند گشود. نکته ای که در ابتدا به عنوان سرچشمه ی ارتباط این عناصر ناهمگون بیان می شود عدد هفت است که برای ریشه یابی سنت رنگ – موسیقی ملزم به بررسی آن در دنیای باستان هستیم. اهمیت عدد هفت به واسطه ی نقل قولی که برای آشکار ساختن چیزی از سرچشمه های اهمیت آن مطرح شده، به بقراط در قرن پنجم پیش از میلاد نسبت داده می شود. او معتقد بود که عدد هفت، به دلیل فضایل اسرارآمیز خود، گرایش به موجود کردن تمام چیزها دارد، و آن را داروی زندگی و منشاءِ تمام تغییرات می دانست زیرا معتقد بود که ماه (moon)، مراحل اش را در هر هفت روز تغییر می دهد و این عدد بر تمام چیزهای زمینی اثر می گذارد. در کنار ربع های ماه، می شد سایر پدیده های طبیعی را نیز در دسته های هفت تایی طبقه بندی نمود. علاوه بر آن، این موضوع در وابستگیِ شباهت های ثانویه نیز در بسیاری از حوزه های ناهمگن همچون سطح های وجود، سیارات، عنصرها، مراحل زندگی انسان و درجات شناخت دیده می شد. هفت کره روشن، یعنی خورشید، ماه و پنج سیاره ای که با چشم غیرمسلح قابل مشاهده اند به این نظم های هفت تایی، یک اعتبار کیهانی آشکار می دادند. این اعتبار تا حدی، از منابع و متون هرمسی مشتق می شد که دربرگیرنده ی اسطوره ای از آفرینش بودند و یک نظام هستی نمادین را به تصویر می کشیدند. بر اساس این متون، انسان توسط یک ذهن یا خرد برتر آفریده شده بود و خصوصیات هفت سیاره را به منظور کنترل سرنوشت خود، بر روی زمین دریافت می کرد. هبوط انسان به واسطه ی سقوط او به درون تاریکی و قلمرو مادی صورت گرفت. این قلمرو از نیروهای طبیعت تبعیت می کرد و به وسیله سرنوشتی اداره می شد که در ستارگان نوشته شده بود. انسان برای فرار از حلقه ی فانی مجبور بود “به قلمرو سیارات نفوذ کند”. تنها به وسیله ی تشخیص این مساله، که بخشی از خرد الهی که در هر فرد گنجانده شده است، می شد تقدیر را تغییر داد و از رنج رهایی یافت و جان غیرفانی را آزاد نمود.

موسیقی سیارات، دارای یک زمینه ی باستانی بود. افلاطون تحت تاثیر فیثاغورس، در کتابش «تیمائوس» به شرح اسطوره ی آفرینش مهیجی در مورد روح جهان که طبق اصول موسیقایی آفریده شده بود، پرداخت. او هارمونی کیهانی خود را به صورت نسبت های ریاضیاتی مشابه بیان نمود که توجیه گر سبکی دیاتونیک بود و تار و پود جهان را از پایین به بالا پشتیبانی می کرد. قرن ها بعد یعنی قرن سوم میلادی سنت هیپولیتوس این جهان موزون را برای تایید برگزید و فاصله های موجود تا سیارات را طبق نسبت های موسیقایی محاسبه کرد و نماد دنیایی برساخته از ملودی را ایجاد نمود و روزهای آفرینش را با یک چنگ هفت زهی نشان داد. با این حال، علی رغم این که ارسطو به این طرحواره به عنوان یاوه ی فیثاغورثی می نگریست و بیان می کرد که در آسمان ها هیچ موسیقی کیهانی این چنینی را نمی توان شنید زیرا ارتعاشات صدا از کره های سیارات به قدری عظیم هستند که می توانند صخره های روی زمین را قطعه قطعه کنند، آن از هند تا دنیای اسلام و تا غرب اروپا گسترش یافت و مانند بسیاری از علوم دیگر که تفکر جادویی پیش زمینه ی تفکر عقلی به حساب می آید زمینه ساز تحولات بعد از خود به خصوص ارتباط صدا و رنگ، یا به طور کلی تر ارتباط موسیقی و نقاشی شد.

از طرف دیگر سیارات، در بسیاری از تمدن های اولیه، از تمدن چین گرفته تا بابل و مصر بطلمیوسی، دارای رنگ بودند. طرحواره های رنگی سیارات در متونی که مربوط به فلسفه ی طبیعت و ستاره شناسی بود، فهرست می شد و در کیمیاگری، طبابت، جادوگری و هنر کاربرد داشت. برخی از متون نیز نت های موسیقی را همانند رنگ ها، برای سیارات فهرست می کردند، اما معمولا در فصل های مختلف با آن به عنوان صفات غیرمرتبط برخورد می شد.

بعدها دیو کاسیوسِ تاریخ دان روش موسیقایی را برای ایجاد نام روزها به کار برد.نخستین مدرکی که حاکی از چگونگی نام گذاری روزهاست، برآمده از تصویری بر روی دیواری در شهر پمپی است. این سیستم را می توان به صورت یک ستاره ی پنج نقطه خلاصه نمود، همراه با سیاراتی که در نقطه های آن قرار داده شده اند. نظم سیارات، به این صورت تعریف می شود که ماه نزدیک ترین کره به زمین و زحل دورترین است. (این امر در این جا به وسیله ی یک پیکان قرمز که از نماد زمین در بالای مرکز شروع شده، بیان شده است). البته در قرن دوم پس از میلاد، بطلمیوس دراثر خود«الکساندریا»، این نظم را با یک سیستم نجومی که تا 1400 سال بعد سیستم غالب به شمار می رفت، تایید کرده بود. نت های موسیقی بعدها به این طرح اضافه شده اند تا طرحواره ی اولیه ی موسیقی


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره میراثی از فلسفه باستان موسیقی کیهانی

تحقیق درباره خلاصه ای از فلسفه عفاف و حجاب

اختصاصی از رزفایل تحقیق درباره خلاصه ای از فلسفه عفاف و حجاب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 32

 

خلاصه ای از فلسفه عفاف و حجاب

اسلام در پرتو رسالت خود، خواسته است که جامعه بشری از این بی بند و باری که جوامع ابتدایی و جامع صنعتی امروز، در آن غوطه ور بوده و هستند، سالم و مصئون بماند، لذا اسلام خواسته است از طریق قواعد و ضوابط و اساس تشریعی و قانون گذاری مربوط به حل مشکلات جنسی، از اساس چاره سازی کند و این مشکلات را به صورت اصولی حل نماید.

اسلام نیامده است که از یک طرف زنا را حرام کند و مرتکبان آنرا به مجازات برساند و از طرف دیگر زنان را آزاد بگذارد تا خود را برهنه سازند و زینت و زیور آلات خود را آشکار نمایند و اندام های فریبنده و فتنه انگیز با پتلون های چسب و مجسم کنند ه اعضا و با چادرهایی که ظرفیت مسطور ساختن سر و مو را ندارد و خود را مظهر عام در نمایش بگذارند و در خیابانها و پوهنتون ها و کوچه ها بگردند و بدون قیود و ضوابط با مردان در آمیخته و مخلط شوند، بلکه خواسته است که مشکل جنسی را از ریشه حل کند و راه های منتهی بدان را ببیند نه این که مشکل را به تنهایی حل کند، بدون این که عوامل و انگیزه های آن را مورد توجه قرار دهد و اسباب و عوامل منجر بدان را به حال خود بگذارد.

خداوند می فرماید: «به مردان مومن بگو: جشمان خود را فرو گیرند و عورت های خویش را مصون دارند این برایشان زیبنده تر و محترمانه تر است، خدا از آنچه می کنند آگاه است... و به زنان مومنه بگو: چشمان خود را فرو گیرند و عورت های خویش را مصون دارند » نور/ 31-30

و همچنان پیامبر (ص) می فرماید: «خداوند انسان را به گونه ای آفریده است که بهره ای از زنا دارد و این بهره را به صورتی دریافت خواهد کرد، زیرا : زنای چشم نگاه به نامحرم است و زنای زبان گفتار با نامحرم است، نفس آرزو و اشتها می کند و شرمگاه آن را تصدق یا تکذیب می نماید.» بخاری 7/214

یعنی؛ دیدن و گفتن و هوس ورزیدن است که مقدمات زنا را فراهم می کنند باید آنها را بازداشت تا به زنا منجر نشوند

اسلام بر زنان حرام کرده است که خود را د رمعرض دید مردم قرار دهند و زینت و زیور آلات نهانی، فریبندگی ها، دلربایی ها و زیبایی های فتنه انگیز خود را به نمایش بگذارند تا این اعمال ایشان موجب گمراهی و وسوسه شدن و فریفتن مردان شود

خداوند می فرماید: « همچون جاهلیت پیشین در میان مردم ظاهر نشوید» احزاب / 33

همان گونه که قرآن دستور داده است که لباس زنان به گونه ای نباشد که تن در آن پیدا باشد. و همچنین می فرماید: ای پیامبر به همسران و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که چادرهای خود را جمع و جور برخویشتن فرو افگنند، این برای آن که باز شناخته شوند و مورد اذیت و آزار قرار نگیرند بهتر است. خداوند آمرزنده و مهربان است» احزاب /59

برای این که زنان نسبت به لباسی که اسلام بدان دستور می دهد، در تنگنا و سختی قرار بگیرند و مانع انجام اعمال وحوائج آنان نگردد، خداوند می فرماید: « .... زینت خود را نمایان نسازند، مگر آن مقدار و آن چیزها که طبیعتا پیدا می گردد و روسر ی های خود را بر یقه و گریبان هایشان آویزان کننده» نور /31

می توان گفت هدف اسلام از حجاب آن است که زن مسلمان با فراغت کامل بتواند وظایف و رسالت اساسی خویش را انجام دهد که حفظ نسل انسان، پرداختن به شئون خانه و خانه داری و تربیت کودک و اهمیت دادن به آن است، به اعتبار اینکه مادر کارخانه انسان ساز و نخستین مدرسه زندگی اولیه طفل و سرچشمه محبت و انگیزه سعادت روحی شوهر است

حجاب رمز وقار، متانت، و سنگینی زن است، نه آن گونه که دشمنان مغرض اسلام آنرا نشانه خواری و بردگی او می دانند و به قول عقاد، حجاب مانع گمراهی و خود نمایی و فضولیت و حافظ حرمت و آداب عفت و حیا او است. اسلام وفتی حیا و حشمت برای زن را واجب نموده و برهنگی و خود نمایی و اختلاط با مردان را حرام کرده است، هدفش آن است که دل ها آرام، روح ها مطمئن و خانه ها فضای ملایمی داشته باشند..

حجاب در قرآن

در قرآن مجید بیش از ده آیه در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرم وجود دارد.

یکی از این آیات، آیه 59 سوره احزاب است:« یا ایهاالنبی قل لازواجک و بناتک و نساءالمومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین و کان الله غفورا رحیما» (ای پیامبر، به زنان و دخترانت و نیز به زنان مومنین بگو خود را بپوشانند تا شناخته نشوند و مورد اذیت قرار نگیرند. و خداوند بخشنده مهربان است.)

جلاب به معنای یک پوشش سراسری است؛ یعنی زن باید همه اندامش پوشیده باشد تا همچون گلی لطیف از دسترس هوسرانان مصون و محفوظ باشد.

در سوره نور آیه 31 نیز مفصلا در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرمان سخن به میان آمده است.

مفهوم و ابعاد حجاب در قرآن

حجاب در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده است. استعمال این کلمه، بیش تر به معنی پرده است ‎. این کلمه از آن ی پوشش است، جهت مفهوم پوشش می‎دهد که پرده، وسیله‎ ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده می شود ‎ که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت ‎گیرد.

حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این صورت نمی‎توان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است

اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب میتواند اقسام و انواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب ذهنی، فکری و روحی است؛ مثلاً اعتقاد به معارف اسلامی، مانند توحید و نبوت، از مصادیق حجاب ذهنی، فکری و روحی صحیح است که می‎تواند از لغزش‎ها و گناه‎های روحی و فکری، مثل کفر و شرک جلوگیری نماید

علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی میکند، نام برده شده است؛ مثل حجاب و پوشش در نگاه که مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصیه شده اند ‎

هدف و فلسفه حجاب

هدف اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب به خداوند است که به وسیله‌ی تزکیه‌ی نفس و تقوا به دست می آید ‎

إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ (حجرات؛13) بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شماست-=هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ؛

اوست خدایی که میان عرب امّی (قومی که خواندن و نوشتن هم نمیدانستند) پیغمبری بزرگوار از همان قوم برانگیخت، تا بر آنان وحی خدا را تلاوت کند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاک سازد و کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد؛ با آن که پیش از این، همه در ورطه‌ی جهالت و گمراهی بودند

از قرآن کریم استفاده میشود که هدف از تشریع حکم الهی، وجوب حجاب اسلامی، دست‌یابی به تزکیه‌ی نفس، طهارت، عفت و پاکدامنی است. آیاتی همچون قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ؛ ای رسول ما مردان مؤمن را بگو تا چشمها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، که این بر پاکیزگی جسم و جان ایشان اصلح است

حجاب چشم

قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ (نور؛30) ای رسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشم ها را از نگاه ناروا بپوشند ‎

قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ(نور؛31) ای رسول به زنان مؤمن بگو تا چشم ها را از نگاه ناروا بپوشند ‎

حجاب در گفتار

نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب گفتاری زنان در مقابل نامحرم است

فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ(احزاب؛32) پس زنهار نازک و نرم با مردان سخن نگویید؛ مبادا آن که دلش بیمار (هوا و هوس) است به طمع افتد.

حجاب رفتاری


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره خلاصه ای از فلسفه عفاف و حجاب