رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله شهید و شهادت در قرآن و احادیث

اختصاصی از رزفایل دانلود مقاله شهید و شهادت در قرآن و احادیث دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

در نظام اسلامی هر فرد مسلمان مسئولیت و رسالت حفظ و اشاعه احکام و ارزشهای اسلامی را بر عهده داشته و با رفتار، گفتار، طرز پوشش، آداب و معاشرت و راهی که انتخاب می نماید باید مروّج و مبلغ مظاهر و معارف اسلامی باشد. لیکن این راه ممکن است از شیوه های مختلفی پیروی نماید و نتایج آن از راههای ممکن عملی گردد.
بدون شک از روزی که کاروان انقلاب اسلامی به قافله سالاری (رهبری) امام راحل((ره)) شکل گرفت، شب پرستان تیره دل که نور انقلاب را تاب نمی آوردند برای خاموشی آن به انواع حیله ها دست یازیدند ولی هر بار بش از پیش به امداد الهی، دست پرتوان یاوران انقلاب، آنان را به عقب نشینی واداشت. در این بین یکی از ویژگیهای بارز و منحصر بفرد انقلاب اسلامی در بعد معنوی و فرهنگی که موجب بالندگی انقلاب و نهضت جهانی اسلام در سراسر دنیا گردید همانا شیوع فرهنگ ایثار و شهادت بود. شهادت موجب اشاعه فرهنگ ناب محمدی (ص) و دفع هشیارانه خطرات از جامعه اسلامی بود. افتخار به شهادت و شکل گیری طبقه ای خاص به نام شهیدان چنان پایه مستحکمی در جامعه پیدا نمود که امروزه به عنوان یکی از ارکان حفظ نظام محسوب می گردد. امید است با عنایات پروردگار هر روز شاهد بالندگی و ثمرات روزافزون آن باشیم.

نگاهی به حقیقت شهادت
شهادت فنا شدن انسان برای نیل به سرچشمه نور و نزدیک شدن به هستی مطلق است. شهادت عشق به وصال محبوب و معشوق در زیباترین شکل است. شهادت مرگی از راه کشته شدن است، که شهید آگاهانه و بخاطر هدف مقدس و به تعبیر قرآن ((فی سبیل الله)) انتخاب می کند. یعنی شهید در راهی کشته می شود که هر دو ارزش آگاهانه و فی سبیل الله را داراست و چنین مرگی است که به تعبیر پیامبر((ص)) شریفترین و بالاترین نوع مردن است (اَشرُفُ المُوًتِ قَتْلُ الشَّهادَهِ) و علی(ع) آن را گرامی ترین نوع مردن می داند. (اَکْرُمُ المُوًتِ اَلْقُتْلُ)
شهادت همانا پایان دادن به فروغ درخشان حیات در کمال هشیاری و آزادی است برای رسیدن به هدفی که والاتر از حیات طبیعی است. شهادت پایان دادن به حیات طبیعی برای دفاع از ارزشهای انسانی در جامعه است. شهادت شکافتن کالبد جسمانی برای رسیدن به مقام شهود و حضور الهی است. شهادت رسیدن به مرتفع ترین قله های کمال و انسانیت است. با توجه به تعاریف فوق، کسی که مرگ شهادت را انتخاب می کند ((شهید)) نامیده می شود. شهید در لغت به معنی ((گواه)) است و در اصطلاح به کسی گویند که در مجرای شهادت قرار گرفته و در راه خدا کشته می شود.
تعریف مشترک و جامع برای شهادت این است که : شهادت عبارت است از زندگی در حال هشیاری، و آزادی در راه وصول به هدف عالی تر از زندگی طبیعی بواسطه شهادت. این خصیصه و پدیده ای است که همه شهدا دارای آن می باشند. در مقابل این مرتبه والای شهادت حداقل توصیفی که می توان برای شهادت در نظر گرفت عبارت است از اینکه : شهادت عبارت است از انقلاب درونی ناگهانی همراه با هشیاری و آزادی در پایان دادن به زندگی دنیوی و مادی و رسیدن به حیات طیبه.
شهادت نوعی از مرگ نیست بلکه صفتی از ((حیات معقول)) است. زیرا حیات معمولی که متاسفانه اکثریت انسانها را اداره می کند، همواره خود و ادامه بی پایان خود را می خواهد، لیکن در حیات معقول فرد آن زندگی پاک از آلودگی ها که خود را در یک مجموعه بزرگی به نام جهان هستی در مسیر تکاملی می بیند که پایانش منطقه جاذبه الهی است. شهید با داشتن این حیات خود را موجی از مشیت خداوندی می داند که اگر سر بکشد و در اقیانوس هستی نمودار گردد، رو به هدف اعلا می رود و اگر فرود بیاید و کالبد بشکافد صدای این شکاف عامل تحرک امواج دیگر خواهد بود که آنهم جلوه ای دیگر از مشیت الهی می باشد. لذا شهید همواره زنده است و حیات و ممات او همواره صفتی است برای حیات طیبه و به مصداق آیه شریفه قرآن که می گوید :

 

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاءُ عند ربهم یرزقون
(169 آل عمران)
و گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده اند، مردگانی هستند، بلکه آنان زنده و در بارگاه پروردگارشان بهره مندند.
شهید همواره زنده است و مرگ او در واقع انتقال از حیات جاری در سطح طبیعت به حیات پشت پرده آن می باشد.
و یا در آیه ای دیگر می فرماید : ((و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لاتشعرون)) که در این آیه نیز به زنده بودن شهید اشاره نموده است.
در قرآن مجید، حدود ده آیه به صورت صریح درباره کسانی که در راه خدا کشته شده باشند وجود دارد. از جمله مسائلی که در این آیات به آن اشاره شده است عبارت است از زنده بودن شهید، رزق شهید، آمرزش گناهان شهید، ضایع نشدن عمل شهید، مسرت و خوشحالی شهید، وارد شدن در رحمت الهی و رستگاری شهید. در این نوشتار کوتاه اشاره ای به آنها خواهیم داشت.
حیات شهید
یکی از ویژگیهایی که قرآن شریف برای شهیدان ذکر کرده است، مساله حیات و زنده بودن آنهاست. حال باید بدانیم که منظور قرآن از این حیات چه نوع حیاتی است؟ و مقصود قرآن چیست؟ آیا حیات آنها حیات مادی است؟ یا این حیات مخصوص به روح و روان شهدا است؟ آیا این حیات به جسم شهید هم مربوط می شود یا خیر؟ و دهها سوال دیگر که باید مورد بررسی قرار گیرد و به آنها پاسخ داده شود.
حیات در لغت به معنای ((زنده بودن)) آمده است. و در اصطلاح از دیدگاههای مختلف تعاریفی از آن ارائه گردیده است.
فلاسفه، عرفا ، فقها، مفسرین، زیست شناسان و هر گروهی از دیدگاه خود تعریفی از حیات ارائه داده اند که ممکن است برای برخی از آنها در قرآن نیز منشا و اصلی نیز پیدا نمائیم لیکن در این مبحث مورد نظر ما نمی باشد. آنچه در این بحث به آن اشاره می نمائیم این است که حیات دارای اقسامی است که در یک تقسیم بندی ابتدائی حیات حقیقی را می توان به حیات مادی یا طبیعی و حیات موجودات غیر مادی تقسیم بندی نمود. موجودات مادی خود به سه دسته تقسیم می شوند که عبارتند از : حیات نباتی، حیات حیوانی و حیات انسانی و موجودات دارای حیات طبیعی نیز به سه دسته تقسیم می شوند که عبارتند از : نباتات، حیوانات و انسانها.
در بین انواع حیاتهای نامبرده شده حیات انسانی حیاتی است که کلیه اعمال حیاتی موجود در نباتات و حیوانات را در شکل پیچیده تری دارا می باشد و علاوه بر این انسان دارای جنبه غیر مادی نیز هست. یعنی انسان عقل دارد، انسان مختار است و انسان یک سری گرایشها و خواستهای متعالی دارد که مربوط به بعد روحی اوست.
بطور کلی می توان گفت : انسان در عین اینکه نوعی حیوان است و مشترکات زیادی با سایر جانداران دارد، نسبت به حیوانات یک سلسله امتیازات اساسی دارد. و این امتیازات، او را از سایر حیوانات جدا کرده است. حقیقت این است که سیر تکاملی انسان، از حیوانیت آغاز و به سوی انسانیت کمال می یابد.
حیاتی که در عالم آخرت وجود دارد از نوع حیات مادی نیست و قوانین حیات مادی هم بر آن حاکم نیست. در قرآن کریم به انواع حیات طی آیات مختلفی اشاره شده است.
(جهت اطلاع در این زمینه می توانید به آیات : 17 سوره حدید، 11 سوره ق، 30 سوره انبیاء، 22 سوره فاطر، 39 سوره فصلت، 122 سوره انعام، 24 سوره انفال، 86 سوره بقره، 26 سوره رعد، 7 سوره یونس و سایر آیات مراجعه نمائید)
در مجموع حیات برای موارد مختلفی بکار گرفته شده است. گاهی گیاه، گاهی برای حیوان، گاهی برای انسان و زمانی برای خدا و زمانی برای فرشتگان و زمانی برای زمین و زمانی برای مومن و… بکار رفته است.
اما مراد از حیات شهیدان که خداوند در قرآن فرموده چیست؟
در ذیل آیه 154 سوره بقره تحت عنوان ((و لا تقتلوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لما یشعرون)) که به زنده بودن شهیدان اشاره کرده و اقوال مختلفی از طرف مفسرین ارائه گردیده است.
برخی گفته اند که منظور این است که شهدا بزودی در قیامت زنده خواهند شد. برخی نیز گفته اند که : کشته شدگان در راه خدا، دارای هدایت و ایمان و دین صحیح هستند، نمرده اند و زنده هستند. برخی دیگر گفته اند : مقصود این است که، چون از شهیدان، نام نیک در این دنیا باقی مانده است زنده می باشند. مفسرین دیگر نیز اقوال دیگری را آورده اند که هر کدام به نوعی بیان کننده حیات شهدا می باشد و همه این اقوال به زنده بودن آرمان و اهداف شهیدان در جامعه اشعار دارند.
رزق و روزی شهید
خداوند در قرآن کریم در سوره آل عمران در آیات 169 تا 171 می فرماید :

 

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون، فرحین بما آتاهم من فضله و یستبشرون بالذین…
در این آیات خداوند بعد از اینکه می فرماید شهیدان را مرده مپندارید اشاره می کند به اینکه شهیدان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند (عند ربهم یرزقون) که در این قسمت از آیه به ارتزاق شهیدان اشاره شده است. لذا اگر نوعی حیات مجازی برای شهیدان فرض نمائیم با ارتزاق منافات دارد پس باید حیات را حقیقی در نظر گرفت. زیرا ارتزاق از ویژگیهای موجود زنده و حقیقی است و چون خداوند درباره شهیدان گفته است که نزد پروردگارشان، ارتزاق می کنند لذا شهید نمی تواند زنده حقیقی نباشد.
در این آیات، سپس خداوند می فرماید : شهدا به خاطر آنچه که خداوند از فضل خود به آنهاارزانی نموده است خوشحال وشاد مانند ، ودر تفسیر مجمع البیان امده است که این خوشحالی به خاطر نعمتهای بهشتی است که خداوند نصیبشان نموده است .
وبرخی نیز گفته اند این خوشحالی بخاطر رسین آنها به مقام حقیقی ولایت و عبودیت است.
در ادامه آیات آمده است که : شهدا به آن مومنانی که هنوز به آنها نپیوسته اند و بعدا در پی آنها براه آخرت خواهند شتافت مژده و بشارت می دهند که از مردن نترسید واز خوف از دست دادن متاع دنیا غم مخورید . وآنها را به فضل و نعمت خدا بشارت می دهند و اینکه خداوند اجر اهل ایمان را ضایع نمی کند.
بنابراین شهدا به واسطه نعمتهای خدادادی مسرور و خوشحالند و می خواهند این خوشحالی را با دیگران که به آنها ملحق می شوند تکمیل نمایند و مایلند که به آنها بشارت داده شود که ترس و اندوهی به خود راه ندهند .
در تفسیر مجمع البیان برای این موضوع سه دلیل ذکر نموده اند :
1--شهدا از وضع برادران مومن خود که در دنیا نده اند و در راه خدا به جهاد مشغول هستند اظهار سرور می نمایند.
2--قول دوم این است که نامه ای به شهیدان ارائه می شود که در آن اسامی برادران ایمانی آنها ، که به درجه شهادت نایل و به آنها ملحق خواهند شد ، ثبت است و شهیدان با دیدن این اسامی خوشحال خواهند شد.
3--مراد از(( لم یلحقوا بهم)) مومنانی هستند که در فضل ومقام به آنها نرسیده اند ولی بواسطه ایمان مقامی عظیم دارند .
در همین رابطه ها حدیثی از پیامبر (ص) نقل گردیده است که بی مناسبت نیست آن را ذکر نماییم وآن اینکه :
از پیامبر اکرم (ص)نقل شده استکه شهید دارای سه خصلت است :
عند اول قطر من دمه یکفرعنه کل خط ویری مقعده من الجن ، و یزوج من الحور العین ، و یومن من الفزع الاکبر ومن عذاب القبر، ویحلی حلی الایمان
یعنی با ریختن اولین قطره خون شهید همه خطاها وگناهانش بخشیده و نادیده گرفته می شود ودیگر اینکه جایگاه خود را در بهشت می بیند و از همسران بهشتی اختیارمی کند و همچنین از فزع اکبر ( گریه و زاری ) و عذاب قبر در امان است و از لباسهای بهشتی بر او می پوشانند.
این حدیث و امثال آن دال بر جاودانگی و جایگاه رفیع و حیات حقیقی شهیدان دارد.
در حدیث دیگری از پیامبر (ص) نقل شده است که رسول اکرم (ص) در روز احد بالای سر ((مصعب بن عمیر)) ایستاد و برای او دعا کرد و سپس گفت :
انّ رسول الله یشهد انّ هولا شهدا عند الله یوم القیام فاتوهم زوروهم وسلمو علیهم فو الذی نفسی بیده ، لا یسلم علیهم احد الی یوم القیامه ، الاّ ردّوا علیه ، یرزقون من ثار الجن ووتح .
(کشف الاسرار،ج1 ، ص417 )
یعنی رسول خدا گواهی می دهد که شهدا شاهدان من نزد خدا در روز قیامت هستند. بیایید و ایشان را زیارت کنید ، بر اینان سلام کنید ، که سوگند به آنکه جانم در دست اوست ، هیچکس نباشد که بر آنها سلام کند الا اینکه جوابش را می دهند . وآنها از میوه های بهشتی وهدایای آن روزی داده می شوند .
این حدیث نیز دلالت بر زنده بودن شهدا دارد و نیز دلالت بر رزق و لزوم زیارت آنان دارد.
در آیه دیگری از قرآن کریم نیز به روزی شهدا اشاره شده است آنجا که می فرماید :
والذین هاجروا فی سبیل الله ثم قتلوا اوماتو لیرزقنّهم اللّه رزقا حسنا وان اللّه لهو خیر الرازقین لیدخلنّهم مدخلا یرضونه.
(58 و 59 سوره حج)
یعنی آنانکه در راه رضای خدا، از وطن هجرت نمودند و در راه دین خدا کشته شدند و یا مرگشان فرا رسید، البته خداوند، رزق و روزی نیکوئی در بهشت ابد نصیبشان می گرداند که همانا خداوند بهترین روزی دهندگان است. خداوند به آنان در بهشت منزلی عنایت کند که بسیار به آن راضی و خوشنود باشند.
در این آیه پس از اینکه از رزق و روزی شهدا با نام رزق حسن و نیکو یاد می کند جایگاه آنان را در بهشت معرفی و آنرا مقام رضوان و رفیع می داند. حقیقت رزق شهدا در جهان دیگر بر ما پوشیده است لیکن می دانیم که رزق آنها از جانب خداست.
آمرزش گناهان شهید
در قرآن کریم درباره بخشش گناهان شهید چنین آمده است.
فالذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فی سبیلی و قاتلوا و قتلوا لما کفّرن عنهم سیئاتهم و لادخلنهم جناتٍ تجری من تحتها الانهار ثواباً من عند الله و الله عنده حسن الثواب
((195 آل عمران))
آنان که از وطن خود هجرت کردند و از دیار خود بیرون رانده شدند و در راه خدا رنج کشیدند، جهاد کردند و کشته شدند، همانا بدیهای آنان را می پوشانیم و آنان را به بهشت هایی که از زیر درختان آن نهرهای آب، جاری و روان است، داخل می کنیم و این پاداشی است از جانب خدا و پاداشی که از جانب خدا باشد نیکوست.
در این آیه اشاره شد که خداوند همه بدیهای کشته شدگان در راه خدا را نادیده می گیرد و بعلاوه از جانب خود به آنان نیکوترین پاداش را عطا می کند.
در همین رابطه احادیثی نیز ذکر شده است که به برخی از آنها اشاره می نمائیم.
قال النبی(ص) :
فاذا ودَّعهم اهلوهم بکت علیهم الحیتان و البیوت، نخرجون من ذنوبهم کما تخرج الحیه من سلخها.
(کشف الاسرار وعده الابرار، ج2، ص347)
یعنی چون رزمندگان با اهل و خانواده خود خداحافظی کنند، ماهی ها و خانه ها، بر آنها می گریند و از گناهان خود خارج می شوند، همانگونه که مار، از پوست خود خارج می شود.
در حدیث دیگری که قبلاً ذکر شد و پیامبر شش خصلت را برای شهیدان ذکر نمودند اولین خصلت این بود که : اولین قطره خونی که از شهید بر زمین ریخته می شود گناهانش بخشیده و آمرزیده می گردد. که این لفظ در احادیث دیگری هم تکرار شده است.
امام صادق(ع) نیز در روایتی می فرمایند :
من قتل فی سبیل الله لم یعرفه الله من سیئاته
(وسایل الشیعه، ج11، ص9)
یعنی کسی که در راه خدا به شهادت نائل شود، هیچیک از گناهان و بدیهایش به او ارائه نخواهد شد یعنی از همه آنها چشم پوشی خواهد شد.
و در تفسیر آیه ان لا خوف علیهم و لا هم یحزنون
(170 آل عمران)
نیز آورده اند که به شهبدان بشارت می دهند که از گناهان گذشته خونی نداشته باشند. زیرا خداوند گناهانشان را با شهادت پاک می سازد.
و در حدیثی دیگر از پیامبر(ص) سوال شد که چرا شهید مورد آزمایش و سوال واقع نمی شود؟ پیامبر(ص) فرمود زیرا شهید در زیر برق شمشیر آزمایش خود را به پایان رسانده است.
پاداش عمل شهید
خداوند در چند مورد به پاداش بزرگ و ضایع نشدن عمل شهید در قرآن اشاره فرموده است. از جمله :
و الذین قتلوا فی سبیل الله فلن یضلَّ اعمالهم سیهدیهم و یصلح بالهم و یدخلهم الجنه عرفها لهم.
آیات 6-4 سوره محمد
یعنی کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را ضایع نگرداند و آنان را به سعادت هدایت کند و امورشان را اصلاح نماید و به بهشتی که قبلاً مقامات آنرا به آنها شناسانده است، واردشان می سازد.
و جالب است که خداوند قبل از این قسمت از آیه می فرماید : ((اگر خدا می خواست، از کفار انتقام می کشید و همه را بدون زحمت جنگ شما، هلاک می کرد، برای آزمایش خلق نسبت به یکدیگر است.
(سوره محمد آیه 4)
در آیه ای دیگر می فرماید :
و من یقاتل فی سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نوتیه اجراً عظیماً.
(74 سوره نساء)
یعنی کسی که در راه خدا جهاد کند، و در راه خدا شهید گردد، یا پیروز شود، پاداش بزرگی به او عطا خواهیم کرد.
از آیات ذکر شده چنین برداشت می گردد که خداوند خود ضایع نشدن عمل شهید را تضمین کرده است و اینگونه نیست که اگر به ظاهر در جهاد شکست خورده باشند خون آنها ضایع شده باشد. بلکه در هر حال پیروز می شوند.
در آیه دیگری خداوند پیروزی یا شکست رزمندگان و شهید شدن یا نشدن آنها را یکی از دو نیکی قلمداد می نماید.
قل هل تربصون بنا الا احدی الحسنین و نحن نتربص بکم ان یصیبکم الله…
(52 سوره توبه)
یعنی بگو آیا درباره ما جز یکی از دو نیکی را انتظار دارید. یا به شهادت می رسیم و یا پیروز می شویم. در هر حال خداوند خون شهید را تضمین کرده و آن را هدر نمی داند.
در زمان پیامبر(ص) نیز منافقین می گفتند اگر مومنین نزد ما بودند و به جنگ نمی رفتند، نمی مردند و کشته نمی شدند، و خداوند در جواب آنها فرمود : که این آرزوهای باطل را حسرت دل آنها خواهد کرد و خداست که زنده می کند و یا می میراند در هر وقت که بخواهد.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 21   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله شهید و شهادت در قرآن و احادیث

دانلودمقاله استاد شهید آیت الله مطهری

اختصاصی از رزفایل دانلودمقاله استاد شهید آیت الله مطهری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 
استاد شهید آیت الله مطهری در 13 بهمن 1298 هجری شمسی در فریمان واقع در 75 کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان می گشاید. پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی می پردازد. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می ورزد. در سال 1316 علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم می شود در حالی که به تازگی موسس گرانقدر آن، آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی دیده از جهان فروبسته و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن آیات عظام سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمد تقی خوانساری به عهد گرفته اند.
در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و حضرت امام خمینی (به مدت 12 سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه : الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره می گیرد. قبل از هجرت آیت الله العظمی بروجردی به قم نیز استاد شهید گاهی به بروجرد می رفته و از محضر ایشان استفاده می کرده است. مولف شهید مدتی نیز از محضر مرحوم آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی در اخلاق و عرفان بهره های معنوی فراوان برده است. از اساتید دیگر استاد مطهری می توان از مرحوم آیت الله سید محمد حجت ( در اصول) و مرحوم آیت الله سید محمد محقق داماد (در فقه) نام برد. وی در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشته و از جمله با فدائیان اسلام در ارتباط بوده است. در سال 1331 در حالی که از مدرسین معروف و از امیدهای آینده حوزه به شمار می رود به تهران مهاجرت می کند. در تهران به تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانیهای تحقیقی می پردازد. در سال 1334 اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط استاد مطهری تشکیل می گردد. در همان سال تدریس خود در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز می کند. در سالهای 1337 و 1338 که انجمن اسلامی پزشکان تشکیل می شود .استاد مطهری از سخنرانان اصلی این انجمن است و در طول سالهای 1340 تا 1350 سخنران منحصر به فرد این انجمن می باشد که بحثهای مهمی از ایشان به یادگار مانده است.
ایشان همواره در کنار امام بوده است به طوری که می توان سازماندهی قیام پانزده خرداد در تهران و هماهنگی آن با رهبری امام را مرهون تلاشهای او و یارانش دانست. در ساعت 1 بعد از نیمه شب روز چهارشنبه پانزده خرداد 1342 به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر شده و به زندان موقت شهربانی منتقل می شود و به همراه تعدادی از روحانیون تهران زندانی می گردد. پس از 43 روز به دنبال مهاجرت علمای شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد می شود.
پس از تشکیل هیئتهای موتلفه اسلامی، استاد مطهری از سوی امام خمینی همراه چند تن دیگر از شخصیتهای روحانی عهده دار رهبری این هیئتها می گردد. پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت توسط شهید محمد بخارایی کادر رهبری هیئتهای موتلفه شناسایی و دستگیر می شود ولی از آنجا که قاضی یی که پرونده این گروه تحت نظر او بود مدتی در قم نزد استاد تحصیل کرده بود به ایشان پیغام می فرستد که حق استادی را به جا آوردم و بدین ترتیب استاد شهید از مهلکه جان سالم بدر می برد. سنگینتر می شود. در این زمان وی به تألیف کتاب در موضوعات مورد نیاز جامعه و ایراد سخنرانی در دانشگاهها، انجمن اسلامی کردن محتوای نهضت اسلامی پزشکان، مسجد هدایت، مسجد جامع نارمک و غیره ادامه می دهد. به طور کلی استاد شهید که به یک نهضت اسلامی معتقد بود نه به هر نهضتی، برای اسلامی کردن محتوای نهضت تلاشهای ایدئولوژیک بسیاری نمود و با اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود و با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد. در سال 1346 به کمک چند تن از دوستان اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود به طوری که می توان او را بنیانگذار آن موسسه دانست. ولی پس از مدتی به علت تکروی و کارهای خودسرانه و بدون مشورت یکی از اعضای هیئت مدیره و ممانعت او از اجرای طرحهای استاد و از جمله ایجاد یک شورای روحانی که کارهای علمی و تبلیغی حسینیه زیر نظر آن شورا باشد سرانجام در سال 1349 علیرغم زحمات زیادی که برای آن موسسه کشیده بود و علیرغم امید زیادی که به آینده آن بسته بود در حالی که در آن چند سال خون دل زیادی خورده بود از عضویت هیئت مدیره آن موسسه استعفا داد و آن را ترک گفت.
در سال 1348 به خاطر صدور اعلامیه ای با امضای ایشان و حضرت علامه طباطبایی و آِیت الله حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن طی یک سخنرانی در حسینیه ارشاد دستگیر شد و مدت کوتاهی در زندان تک سلولی به سربرد. از سال 1349 تا 1351 برنامه های تبلیغی مسجدالجواد را زیر نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلی بود تا اینکه آن مسجد و به دنبال آن حسینیه ارشاد تعطیل گردید و بار دیگر استاد مطهری دستگیر و مدتی در بازداشت قرار گرفت. پس از آن استاد شهید سخنرانیهای خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و غیره ایراد می کرد. بعد از مدتی مسجد جاوید نیز تعطیل گردید. در حدود سال 1353 ممنوع المنبر گردید و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.
اما مهمترین خدمات استاد مطهری در طول حیات پر برکتش ارائه ایدئولوژی اصیل اسلامی از طریق درس و سخنرانی و تألیف کتاب است. این امر خصوصاً در سالهای 1351 تا 1357 به خاطر افزایش تبلیغات گروههای چپ و پدید آمدن گروههای مسلمان چپ زده و ظهور پدیده التقاط به اوج خود می رسد. گذشته از حضرت امام، استاد مطهری اولین شخصیتی است که به خطر سران سازمان موسوم به « مجاهدین خلق ایران » پی می برد و دیگران را از همکاری با این سازمان باز می دارد و حتی تغییر ایدئولوژی آنها را پیش بینی می نماید. در این سالها استاد شهید به توصیه حضرت امام مبنی بر تدریس در حوزه علمی قم هفته ای دو روز به قم عزیمت نموده و درسهای مهمی در آن حوزه القا می نماید و همزمان در تهران نیز درسهایی در منزل و غیره تدریس می کند. در سال 1355 به دنبال یک درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات! زودتر از موعد مقرر بازنشسته می شود. همچنین در این سالها استاد شهید با همکاری تنی چند از شخصیتهای روحانی، «جامعه روحانیت مبارز تهران » را بنیان می گذارد بدان امید که روحانیت شهرستانها نیز به تدریج چنین سازمانی پیدا کند.
گرچه ارتباط استاد مطهری با امام خمینی پس از تبعید ایشان از ایران به وسیله نامه و غیره استمرار داشته است ولی در سال 1355 موفق گردید مسافرتی به نجف اشرف نموده و ضمن دیدار با امام خمینی درباره مسائل مهم نهضت و حوزه های علمیه با ایشان مشورت نماید. پس از شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، استاد مطهری به طور تمام وقت درخدمت نهضت قرار می گیرد و در تمام مراحل آن نقشی اساسی ایفا می نماید. در دوران اقامت حضرت امام در پاریس، سفری به آن دیار نموده و در مورد مسائل مهم انقلاب با ایشان گفتگو می کند و در همین سفر امام خمینی ایشان را مسؤول تشکیل شورای انقلاب اسلامی می نماید. هنگام بازگشت امام خمینی به ایران مسؤولیت کمیته استقبال از امام را شخصاً به عهده می گیرد و تا پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن همواره در کنار رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی و مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای ایشان بود تا اینکه در ساعت بیست و دو و بیست دقیقه سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه سال 1358 در تاریکی شب در حالی که از یکی از جلسات فکری سیاسی بیرون آمده بود یا گلوله گروه نادان و جنایتکار فرقان که به مغزش اصابت نمود به شهادت می رسد و امام و امت اسلام در حالی که امیدها به آن بزرگمرد بسته بودند در ماتمی عظیم فرو می روند.
سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش.
تاثیر نوع رابطه بین معلم و شاگردانش در خلاقیت
سلامت روانی در مفهوم دقیق کلمه به معنای احساس رضایت و شادابی و نشاط و تعادل روانی، درک درست از واقعیتها و ارائه پاسخ سازگارانه و مؤثر در برخورد با آنها، تعامل سالم دنیای درونی فرد با دنیای پیرامون است.
بیاموخت آدم ز پروردگار/ کلام و سخنهای بس استوار
که گردید باعث که یکتا خدا/ پذیرد از او توبه را از خطا
خدای رحیمست و توبه پذیر/ بسی مهربان است آن بی نظیر
● در مورد مفهوم سلامت روانی، نگرش عموم روانشناسان آن است که ملامت روانی یکی از جنبه های سلامت عمومی یعنی برخورداری از رفاه کامل جسمی و روانی و اجتماعی و معنوی است. سلامت روانی در مفهوم دقیق کلمه به معنای احساس رضایت و شادابی و نشاط و تعادل روانی، درک درست از واقعیتها و ارائه پاسخ سازگارانه و مؤثر در برخورد با آنها، تعامل سالم دنیای درونی فرد با دنیای پیرامون است.
● وجود ویژگیهای اضطرابی در دانش آموزان، متأثر از سبک رفتاری خانواده است. به این معنا که خانواده های آشفته، مستبد، غیرمنسجم و بی تفاوت، موجبات بروز روحیات اضطرابی را در فرزندان خود فراهم می کنند. ویژگی پرخاشگری در میان دانش آموزان، متأثر از دو سبک رفتاری فرزند پروری یعنی آشفتگی و غیرمنسجم بودن خانواده است.
● وجود خصوصیات افسردگی در میان دانش آموزان نیز متأثر از سبک رفتاری خانواده است و به ترتیب خانواده های آشفته، غیرپاسخگو، نامنسجم، بی تفاوت و... باعث افسردگی در فرزندان می شوند. نگرش اجتماعی در میان دانش آموزان به ترتیب ناشی از سبکهای رفتاری بی تفاوتی، آشفتگی غیر پاسخگویی و استبدادی در خانواده است.
●نگرش مثبت دانش آموزان به روابط انسانی در مدرسه بیش از همه در افرادی دیده می شود که خانواده های منسجم، صمیمی و پاسخگو دارند. خانواده هایی که آشفته، بی تفاوت و مستبد هستند، فرزندانی دارند که منفی ترین نگرش را نسبت به روابط انسانی در مدرسه ابراز می کنند.
● آن دسته از دانش آموزان که به ترتیب دچار اضطراب، افسردگی، نگرش ضد اجتماعی، پرخاشگری و روحیه خلافکاری هستند، منفی ترین نگرش را نسبت به روابط انسانی در مدرسه از خود نشان می دهند.
● سبک رفتاری خانواده هم در وضعیت روانی دانش آموزان و هم در نگرش آنان به چگونگی روابط انسانی در مدرسه تأثیر می گذارد. روشنترین پیشنهادی که می توان بر اساس یافته های پژوهشی ارائه کرد، این است که نهادهای مختلف اجتماعی، تربیتی، فرهنگی و دینی باید کوشش برنامه ریزی شده ای را در بهبود مناسبات درون خانواده و سبکهای رفتاری و شیوه های فرزند پروری به عمل آورند.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  16  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله استاد شهید آیت الله مطهری

دانلودمقاله بررسی اندیشه‌های شهید مدرس از نظر سیاستگذاری عمومی

اختصاصی از رزفایل دانلودمقاله بررسی اندیشه‌های شهید مدرس از نظر سیاستگذاری عمومی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


چکیده: نوشتار حاضر با محور قراردادن یکی از شخصیت‌های مهم سیاسی ایران ـ‌ شهید مدرس‌ـ در دورانی که مجلس مقننه به تازگی در ایران ایجاد شده بود، به نقش واسطه‌ای او در چارچوب سیاست‌گذاری‌های کشور می‌پردازد. مدرس و سیاست‌گذاری عمومی، نگاهی دوباره به فعالیت‌های این شخصیت سیاسی از چارچوب دانش سیاست‌گذاری است.

 

الف – مفاهیم اولیه

 

سیاستگذاری عمومی یکی از رشته‌های تازه تأسیس علوم سیاسی است که در ارتباطی تنگاتنگ با سایر علوم قرار دارد و به کار تنظیم عملکرد عوامل تصمیم گیرنده در یک کشور، با هدف بهینه سازی شرایط عمومی اجرای تصمیمات و نیل به اهداف از پیش تعیین شده می‌آید. سیاستگذاری عمومی را با تعاریفی گوناگون شناسانیده‌اند که از آن میان، برخی تعاریف ساده، کوتاه، اما پر معنا همچون: ‹‹علم عمل عمومی›› یا ‹‹علم دولت در عمل1››، از جایگاهی ویژه برخوردار است. پدیده‌ی سیاستگذاری عمومی از نگاه نظری و مفهومی بر پایه‌هایی چند گانه بنا نهاده شده است. از این رهگذر، مفاهیمی همچون: مرجعیت در ابعاد کلان و غیر کلان، واسطه‌گری و واسطه‌ها و سرانجام، چرخه‌ی سیاستگذاری عمومی، از جمله ارکان اصلی در این دانش به حساب می‌آیند2
مرجعیت‌ها در واقع دلایل وجودی و اثباتی سیاست‌ها هستند و سیاست‌ها با ارجاع به آنها معنا می‌یابند و توجیه می‌شوند. بنابراین تغییر سیاست‌ها در وهله‌ی نخست، مستلزم تغییر در مرجعیت آنهاست. مرجعیت‌ها در نگاه غیر کلان، به مرجعیت یک قسمت، یک بخش یا یک حوزه‌ی خاص مثلا کشاورزی ، صنعت و نظیر آن باز می‌گردد و در نگاه کلان، مجموعه‌ی سیستم یا نظام کلی را در بر می‌گیرد. بنابراین، مرجعیت یک سیاست، به سیاستگذاری مربوط به آن، معنا می‌بخشد و به چرایی شکل‌گیری یک سیاست (به آن شکلی که وجود دارد‌) پاسخ می‌دهد.

 

واسطه‌ها، از دیگر ارکان سیاستگذاری محسوب می‌شوند. اینها بازیگرانی هستند که به دلیل وجود یک سیاست یا اجرای آن، به یکدیگر مرتبط می‌شوند. واسطه‌ها در ارتباط مستقیم با مرجعیت سیاست‌ها هستند. کار واسطه‌ها، بوجود آوردن تصاویری است که درک یک مسأله از طریق گروههای موجود در یک جامعه و سپس توصیف راه‌ حل‌های مناسب آن را امکان‌پذیر می‌سازد، بنابراین واسطه‌ها با موقعیت استراتژیکی خود در نظام تصمیم‌گیری، سازندگان چارچوبی علمی هستند که بر اساس آن، بحث‌ها و گفت و گوها در مورد مسائل مختلف سیاستی صورت می‌پذیرد و در نهایت به اتخاذ یک تصمیم یا مجموعه‌ای از تصمیمات منتهی می‌شود و سرانجام، مرجعیتی برای یک سیاست تعیین گشته یا تغییر می‌نماید. بنابراین نقش واسطه‌ها در تصمیم گیری‌ها، نقشی کم بدیل و بی مانند است زیرا آنها، دیدگاه خویش را به تصمیم گیران منتقل می‌نمایند و آنگاه بر تصمیمات اتخاذ شده تأثیر می‌گذارند.

 

سرانجام، چرخه‌ی سیاستگذاری عمومی، جان کلام دانش سیاستگذاری عمومی است. از خلال این چرخه که شامل مراحلی همچون: شناسایی مسأله، تحلیل و گسترش برنامه، اجرای برنامه، ارزیابی برنامه و پایان برنامه است 3، مشکلات پیدا و نهان مراجع درک می‌شوند، مشکلات به مسائل تبدیل می‌گردند، حل مسائل به شیوه‌های گوناگون، مورد توجه و ارزیابی قرار می‌گیرد، فرایند تصمیم سازی فعال می‌شود، تصمیم اتخاذ شده به اجرا در می‌آید و در نتیجه، فعالیت‌های یاد شده، مورد ارزیابی و سپس تأیید یا اصلاح و تغییر قرار گرفته و چرخه به فعالیت خود ادامه می‌دهد. فعالان اصلی این چرخه؛ تصمیم گیران رسمی و غیر رسمی در جامعه هستند که به صورت فردی یا گروهی، مسائل را تا سطح ورود به تقویم سیاستگذاری، یعنی برنامه‌ی کاری تصمیم گیران اصلی و فعال سازی فرایند تصمیم سازی، پیش می‌برند.

 

ب – زمینه ظهور بازیگرانی نوین

 

در دوره پیش از مشروطیت ، به دلیل عدم تمایز ساختاری در عرصه‌ی قدرت و انباشت مجموعه‌ای متنوع از قدرت در فردی واحد با عنوان پادشاه، سیاستگذاری، قالبی کوچک می‌یافت و تا حد تصمیم گیری فردی که در نهایت، تناسب تصمیم با مقتضیات زمانی و مکانی در آن سنجیده می‌شد، تنزل می‌کرد. مشاورانی همچون صدر اعظم‌ها، آنهم به شرطی که خوش فکر و پاک نهاد بودند، شاید می‌توانستند مطلوب و مثبت را بر تصمیمات شاه بر جای گذارند و تصمیم‌گیران بیرونی یعنی قدرت‌های بزرگ و نمایندگان آنها بویژه سفرای روسیه و انگلستان، نفوذ و تأثیر خود را به گونه‌ای دیگر بر تصمیمات کلان کشوری تحمیل می‌کردند. از این رهگذر، مرجعیت کلان سیاست‌ها، جایی در دستان این بازیگران محدود و کم شمار بود و نهادهای برخاسته از مردم و متکی به آنها یا اساسأ وجود نداشت، چنان کم رنگ بود که در سایه‌ی تعیین کنندگان مرجعیت‌های کلان، چیزی به حساب نمی‌آمد.

 

با ظهور جنبش مشروطه خواهی، به عنوان حرکتی تفکیک طلب در قوای کشوری و بر هم زننده‌ی انباشت قدرت در نقاطی مشخص و محدود، زمینه‌های دخالت عامه‌ی مردم از نگاهی کلان و منتخبان آنها رد مجلس شورا، به شکلی خاص، در سیاستگذاری کشور فراهم آمد.

 

پیش از این، سرزمین ایران، تا آن زمان که اسناد تاریخی حکایت دارند، تجربه‌گر تجربه‌ای مستمر از پادشاهی‌های خودکامه و اقتدارگرا بود. مرجعیت‌های کلان و غیر کلان، فارغ از دغدغه‌ی اندیشیدن به حقوق ملت، از جمله حق حضور در تعیین سرنوشت خویش، تعیین می‌شد. در این حال، آمیزه‌ای از کم خردی، بی مسئولیتی و قدرت طلبی پادشاهی خود سر از یک سو و نکته سنجی، آینده‌نگری و هوشمندی قدرت‌های بزرگ صاحب منافع در منطقه، خطوط اصلی چهره‌ی مرجعیت کلان سیاستگذاری را در ایران ترسیم می‌کرد.

 

ظهور پدیده‌ی مجلس با ادعای داشتن حق برتر در تعیین مرجعیت کلان سیاست‌ها در جامعه، بی شک می‌توانست در تعارضی پر حرارت، با انگیزه‌ها و رویکردهای نظام پادشاهی و منافع قدرت‌های خارجی قرار گیرد.

 

از این رهگذر زمینه‌های ظهور بازیگرانی نوین فراهم آمده بود. اینک حاضران در مجلس یعنی نمایندگان مردم، ایفاگر مهمترین نقش‌ها در این زمینه محسوب می‌شدند. این افراد اگر چه نمایندگان و برگزیدگان مردم بودند، اما خود، به واسطه‌هایی تبدیل می‌گردیدند که زبان عمومی جامعه را به زبان قابل فهم برای دیگر عوامل مؤثر در تصمیم سازی تبدیل کرده و با وارد کردن مسائل حوزه‌های گوناگون به تقویم سیاستگذاری ، راه را برای یکی از پراهمیت‌ترین مسائل در عرصه‌ی سیاستگذاری عمومی ، یعنی تنظیم رابطه‌ی کلان – غیر کلان هموار می‌ساختند. در چنین شرایطی است که مدرس، گام در مجلس گذارده و به عنوان یکی از وکلای مردم ، تا 5 دوره در این منصب به فعالیت می‌پردازد.

 

ج – مدرس ؛ واسطه‌ای در سیاستگذاری عمومی

 

کار واسطه‌گری در سیاستگذاری عمومی با سه مؤلفه‌ی اصلی در ارتباط است. این سه مؤلفه یعنی: مرجعیت کلان، مرجعیت غیر کلان و رابطه‌ی کلان – غیر کلان، در واقع پایه‌های سیاستگذاری را تشکیل می‌دهند. بر این اساس، مهمترین فعالیت‌های مدرس در مجلس، در چارچوب پرداختن به این سه وظیفه در سیاستگذاری عمومی و از منظر یک واسطه در این کار ، جای می‌گیرد.

 

1. نگاه مدرس به مجلس

 

نگاه مدرس به مجلس، حکایت از جایگاه مجلس در اندیشه‌ی او دارد. او در این خصوص گفته بود که ما بر هر کس قدرت داریم. از رضاخان هم هیچ ترس و واهمه‌ای نداریم. ما قدرت داریم پادشاه را عوض کنیم. رئیس الوزراء را بیاوریم، سؤال کنیم، استیضاح کنیم، عزل کنیم. برای مجلسی که می‌تواند سلطنت را تغییر دهد، عوض کردن وزیر جنگ نباید مسأله‌ای باشد .... هیچ قوه‌ای در مقابل ما که برای اصلاح مملکت می‌کوشیم نمی‌تواند عرض اندام کند. 4

 

از این بیان مدرس چنین بر می‌آید که او هر سه حوزه‌ی مرجعیت کلان، مرجعیت غیر کلان و تنظیم رابطه کلان – غیر کلان را جزئی از وظایف مجلس به شمار می‌آورد و بدین ترتیب، این نهاد را نه تنها همسنگ پادشاه، بلکه برتر از او نیز می‌دانست از نظر مدرس مجلس نهادی است که صلاحیت وضع قوانین و دخالت در تعیین مرجعیت کلان و مرجعیت‌های غیر کلان را در کار سیاستگذاری کشور داراست و فعالیت‌های مجلس، تنها در این چارچوب است که معنا پیدا می‌کند. مجلس از نگاه مدرس، برترین قدرت در کشور و مافوق دیگر قدرت‌ها محسوب می‌شد.
2. جامعیت، بنیانی برای مرجعیت
یکی از واژه‌هایی که در ادبیات سیاسی مدرس، کاربردی قابل تأمل دارد، جامعیت یا عصبیت در معنای اتحاد، انسجام و یگانگی است. نمونه‌ی چنین اندیشه‌ای را در تفکرات دورکهایم و بحث‌های او از دو نوع همبستگی مکانیکی و ارگانیکی نیز می‌توان سراغ گرفت. 5 مدرس، این اندیشه را در پاسخ بدین پرسش مطرح می‌کند که: قومیت هر قوم و بقا و شرافت آن به چیست؟ و سپس در پاسخ از حفظ ‹‹جامع››‌ آن قوم سخن می‌گوید و اینکه بقای هر قوم منوط به حفظ جامع بین افراد آن قوم کالجراد المنتشر، افرادی هستند متشتت و هیچ اثر و فایده‌ی اجتماعی بر آن افراد کثیره، مترتب نخواهد بود. ترقی و تعالی هر قوم به این خواهد شد که جامع میان خودشان از نگهداری کنند و به واسطه‌ی ترقی آن جامع، ترقی کنند.6
بحث از جامعیت یا عصبیت با کار ـ ویژه‌ی تنظیم کنندگی اجتماعی، مدرس را به سوی مؤلفه‌های تقویت‌کننده‌ی این جامعیت می‌کشاند. تقویت جامعیت به همبستگی بیشتر اجتماعی منجر می‌شود و همبستگی بیشتر اجتماعی، کار تنظیم سیاست‌ها را چه در عرصه‌ی کلان و چه در عرصه‌ی غیر کلان، تسهیل می‌نماید. وجود یک جامعیت قدرتمند که از آبشخور مؤلفه‌هایی همچون اسلام گرایی و ایران گرایی سیراب می‌شود، نه تنها کار دستیابی و پذیرش مرجعیت‌های کلان و غیر کلان را در سیاستگذاری تسهیل می‌کند، بلکه راهیابی مسائل گوناگون جامعه را نیز به تقویم سیاستگذاری عمومی ، با سهولت بیشتری امکان‌پذیر می‌سازد، زیرا فقدان جامعیت در مراحل پیش از در هم ریختن و فروپاشی یک سیستم ، به دلیل وجود تعارض‌ها ، و اختلافات میان گروه‌های موجود در یک کشور ، کار سیاستگذاری را با مشکلات بسیار پیچیده روبرو می‌سازد.

 

3 . مرجعیتی برای سیاستگذاری خارجی

 

اگر چه سیاستگذاری عمومی در بیشترین بخش خود به مسائل داخلی کشور می‌پردازد، اما بخشی از آن به رغم جای گرفتن در چرخه‌ی سیاستگذاری داخلی، تأثیراتی را در ورای مرزها بر جای می‌گذارد که از آن با عنوان سیاستگذاری خارجی(Foreign Policy Making) یاد می‌شود. بحث از سیاست خارجی در دوره‌ای که مدرس در منصب نمایندگی مجلس قرار دارد از اهمیت زیادی برخوردار است.

 

هم مرزی ایران با روسیه از یک سو و همجواری ایران با هند به عنوان پایگاه سیاسی ـ تجاری انگلستان در منطقه از سوی دیگر ، از این سرزمینی حائل ساخته بود که چشمان روسیه، انگلستان، عثمانی و قدرت‌های دوست و دشمن آنان، تقریبأ هر حرکتی را در ایران زیر نظر داشت. در این حال اگر چه سیاست‌های داخلی و خارجی ایران حاشیه‌ی فراخی از آزادی عمل نداشت و در بسیاری از موارد، مرجعیت کلان سیاست‌ها، محصول توافق و همکاری، تعارض و مخالفت و سرانجام، رقابت قدرت‌های خارجی بود، اما وجود واسطه‌هایی در سیاست می‌توانست در راهیابی برخی مسائل حساس و حیاتی به تقویم سیاستگذاری‌ها، مؤثر باشد.

 

حضور مدرس در مجلس به عنوان واسطه‌ای در دستگاه سیاستگذاری کشور، این امکان را به او می‌داد تا در خصوص تعیین و تشخیص مسائلی که نیاز به وضع سیاست داشت به فعالیت بپردازد. از این رهگذر، سیاست خارجی از عرصه‌های مهمی بود که مدرس اعتقاد به ضرورت وضع سیاست‌هایی اساسی در آن داشت. شالوده‌ی نظری سیاستی که مدرس در حوزه‌ی سیاستگذاری خارجی بدان معتقد بود، رویکردی دو پایه‌ای است که پایه‌ی نخست آن را بی طرفی و دومین پایه‌ی آن را موازنه‌ی منفی یا موازنه ، عدمی تشکیل می‌دهد.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 15   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله بررسی اندیشه‌های شهید مدرس از نظر سیاستگذاری عمومی

زندگینامه شهید علی محمدی

اختصاصی از رزفایل زندگینامه شهید علی محمدی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

زندگینامه شهید علی محمدی


زندگینامه شهید علی محمدی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:2

 

 

مقدمه

 

علی محمدی در دوم فروردین سال 1340 در خانواده ای مذهبی و متدین در روستای بلوطک که در 3 کیلومتری شهرستان ایذه واقع شده است، دیده به جهان گشود و تحت تربیت پدر و مادری مومن و متدین و ارادتمند به خاندان عصمت و طهارت پرورش یافت. در سال 1346-47 تحصیلات ابتدایی خود را در دبستانی در شهر ایذه آغاز کرد و علی رغم آن سن و کم با جدیت تمام و احساس مسئولیت مسیر محل زندگیشان را تا ایذه با پای پیاده طی می کرد. وجود فضایل پسندیده و روحیات عالی باعث شد که عملا غمخوار پدر و مادر خود شود. دوره ابتدایی را با موفقیت و نمرات عالی سپری نموذ و دوران راهنمایی را در مدرسه راهنمایی جلال آل احمد گذراند.


دانلود با لینک مستقیم


زندگینامه شهید علی محمدی

دانلودمقاله سیری در اندیشه و احوال شهید سیدحسن مدرس(ره)

اختصاصی از رزفایل دانلودمقاله سیری در اندیشه و احوال شهید سیدحسن مدرس(ره) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


چکیده: مدرس در برهه‌ای از تاریخ معاصر ایران نقشی ایفا نمود که بلااغراق می‌توان گفت تمامی جریانات سیاسی ایران بعد از خود را متاثر کرد، از جمله تجربه عظیم انقلاب اسلامی در سال 1357 که ریشه‌یابی علل وقوع آن بی‌توجه به افکار و مجاهدتهای این شخصیت بزرگوار، فاقد هرگونه توجیه منطقی خواهد بود. این مقاله سیری در اندیشه و احوال شهید آیت الله سیدحسن مدرس دارد؛ مردی که به قول حضرت امام(ره) «القاب برای او کوتاه و کوچک است.»

تاریخ معاصر ایران تا قبل از انقلاب اسلامی مجاهدتها و شخصیتهای بزرگی را به نمایش می‌گذارد که هرکدام در جای خود شایان ذکر هستند اما در این میان نام سید حسن مدرس طنین خاصی دارد و مدحت‌سرایی او از هرگونه اتهام و گزافه‌گویی در امان است؛ مدرس در برهه‌ای از تاریخ معاصر ایران نقشی ایفا نمود که بلااغراق می‌توان گفت تمامی جریانات سیاسی ایران بعد از خود را متاثر کرد، از جمله تجربه عظیم انقلاب اسلامی در سال 1357 که ریشه‌یابی علل وقوع آن بی‌توجه به افکار و مجاهدتهای این شخصیت بزرگوار، فاقد هرگونه توجیه منطقی خواهد بود.
البته این به معنای آن نیست که نقش دیگر شخصیتهای بزرگ معاصر از قبیل آیات عظام میرزای شیرازی، نائینی، کاشانی، . . . و حضرت امام خمینی(ره) مورد بی‌توجهی یا کم‌توجهی قرار گرفته باشند و یا تاثیر سایر رویدادهای مهم تاریخ صدساله اخیر ایران کم اهمیت جلوه داده شود، بلکه به معنای بزرگداشت باغبانی است که نهال جنبش تنباکو را به‌گونه‌ای پرورش داد که به میوه اعجاب‌انگیز امام خمینی(ره) و انقلاب انجامید.
وقتی‌ تاریخ پرآشوب صدساله اخیر ایران را تورق می‌کنیم، علی‌رغم یاس و تاسفی که از قبل برخی وقایع غم‌انگیز بر چهره‌ها سایه می‌اندازد، درخشانترین بارقه‌های امید و افتخار در لابه‌لای صفحاتی که از شرح مجاهدتهای بی‌دریغ و حماسه‌ساز این قهرمانان ملی مشحون است، در چشمان هر خواننده ایرانی متجلی می‌شود.
او که آمده بود «شفای تاریخ را موجب شود» هرآنچه می‌گفت و عمل می‌نمود طنینی بلند و طولانی در تاریخ ‌انداخت که حتی امواج آن از مرزهای ایران هم گذشت و به کرانه‌های ساحل امنیت و آزادی تمامی انسانها رسید. تا بدانجا که یکی از روسای مجلس فرانسه گفته است: ما باید افتخار کنیم که هم‌عصر شخصیت پارلمانی بزرگی چون مدرس هستیم.
اما مدرس نه نیاز به تعریف دارد و نه القاب و عناوین؛ به قول حضرت امام(ره) «القاب برای او کوتاه و کوچک است.»

 

تاریخ جوامع و ملل از دو راه قابل بحث و بررسی است: 1ـ از دریچه وقایع و رویدادها 2ـ از دریچه رجال و شخصیتها؛ و البته هر دو راه در نهایت به یکدیگر می‌رسند؛ به‌این معنا که رجال‌شناسی در تاریخ، به‌ناچار ما را با رویدادهایی که این بزرگان ایجاد نموده و یا با آنها مواجه شده‌اند و نیز با کیفیت روزگار آنان آشنا می‌سازد و متقابلا بررسی وقایع و رخدادها نیز رجال و برجستگان تاریخ یک جامعه را در میان وقایع به ما می‌نمایاند. هرچند این موضوع بدیهی به‌نظر می‌رسد و طبیعتا هم باید این دو مقوله کاملا به‌هم پیوسته باشند، اما غرض از طرح این مساله، آن بود که متاسفانه در کشور ما این پیوستگی طبیعی نادیده گرفته شده و لذا در تاریخ‌نگاری ملی ما سکته و سکوتهای بی‌معنی بسیاری دیده می‌شود؛ به‌قول مدرس(ره) ـ که نامش بی‌هیچ القابی محترم و باشکوه است ـ «بزرگان تاریخ ما بداقبال بوده‌اند که در ممالک ما متولد شده‌اند، چون در اینجا پلوتارخی نبوده که حلاج کارهای آنان باشد.»
آری، بسیاری از بزرگان تاریخ ما به‌خاطر دگرگونیهای روزگار، از سوی ابناء سرزمین خویش مورد بی‌مهری و کم‌توجهی واقع شده‌اند و لذا متاسفانه در تاریخ‌نگاری رایج دوران، متوجه می‌شویم که نام و نشان این بزرگان حتی به هنگام ذکر رویدادهای مهمی که آنان خود سهم عمده‌ای در رقم‌‌زدن آن داشته‌اند، کمرنگ یا ناخوانا ثبت شده است!
مدرس نیز از این آسیب اجتماعی مصون نبوده و در طول دوران پیش از انقلاب، تا آنجا که می‌شده، نامش محذوف و تاریخش مسکوت گذاشته شده است. به‌عنوان‌مثال در نگاشته‌های تاریخی زیادی می‌بینیم که از کابینه مهاجرت و یا مساله جمهوری و یا همین‌طور از قرارداد 1919 با شرح و تفصیل سخن گفته شده اما از قهرمان این رویدادها یا اصلا نامی برده نشده و یا نام او با ایماء و اشاره و به شکلی اجمالی و گذرا ذکر گردیده است.
اما مدرس که حسب و نسبش نیز به حضرت علی‌(ع) می‌رسد، در این خصوص با مولای خود هم‌داستان است. از جرج جرداق، مورخ بزرگ مسیحی، پرسیدند که با این‌همه تحقیق که پیرامون شخصیت امام علی‌(علیه‌السلام) انجام داده‌ای، نظر شما به‌طورخلاصه در مورد آن حضرت چیست؟ و پاسخ او چنین بود: «چه بگویم در مورد شخصیتی که دشمنانش تا توانستند علیه او کارکردند و دوستانش تا توانستند در حق او کوتاهی نمودند، اما با این‌حال فضائل و مناقب او شرق و غرب عالم را گرفته است.» مدرس نیز علی‌رغم غرض‌ورزیهای فراوانی که علیه او از جانب دشمنان قدرتمند داخلی و خارجی صورت گرفت و نیز کوتاهیهایی که اهل روزگارش در حق او کردند، همچنان به‌عنوان قهرمان آزادی و نابغه ملی ایران، نامش پرآوازه است.
اگر تاریخ معاصر ایران را، ولو از سر دل‌ریشی و دلسردی، مرور کنیم، به صحنه‌های پرشکوهی برمی‌خوریم که مایه اعتبار و احترام ایرانیان در عرصه تاریخ است و گرداننده آنها کسی جز سیدحسن مدرس(ره) نیست. آه که اگر زمانه به او فرصت می‌داد! بی‌تردید تمدنی عظیم و ارزشمندی را در سرزمین تاریخی ایران پی می‌افکند و کشتی طوفان‌زده کشور را از میان امواج و گردابها به ساحلی امن می‌رساند. او به‌تنهایی خصوصیات برجستگان عصر خویش را دارا بود و آنچه را که بزرگان همه داشتند، او یکجا داشت. شکسپیر در پایان ماجرای غم‌انگیز هملت از زبان فرماندهانی که پیکرش را تشییع می‌کردند گفت: «اگر او زنده می‌ماند، شایسته‌ترین فرمانروای جهان می‌شد.» هملت یک قهرمان افسانه‌ای و خیالی بود اما مدرس، نه افسانه و خیال بلکه «حقیقتی بر گونه اساطیر» بود. به‌راستی‌که هنوز هم در تاریخ پارلمانهای جهان و مبارزات وطن‌پرستی و آزادیخواهی دنیا، نظیر او را به‌‌سختی می‌توان یافت.
باری، بهتر است که پیش از مدرس‌سرایی به مدرس‌شناسی بپردازیم و بگذاریم تا شکوفه‌های مدح و ثنا بر ساقه و شاخ و برگ شناخت بروید و نتیجه منطقی و طبیعی مطالعات محققانه تاریخی باشد که نه از نرخهای روز نانی خورده و نه از روی طمع سلامی نموده باشیم.
زندگانی مدرس
سیدحسن‌ابن‌اسماعیل طباطبایی در سال 1287. ق / 1249. ش در سرابه کچو از توابع اردستان دیده به جهان گشود. پدرش، سیداسماعیل، از سادات طباطبا و اصلا زواره‌ای بود و پدربزرگش، سیدعبدالباقی، که مدرس بعدها نام او را بر پسر خویش نهاد، از عباد و زهاد قمشه محسوب می‌شد که سالها پیش، از اسفه به قمشه مهاجرت کرده و به وعظ و تدریس می‌پرداخت.
مدرس در سن شش‌سالگی به‌همراه پدرش که از ظلم خوانین محلی به تنگ آمده بود به قمشه مهاجرت کرد تا حیات علمی خویش را از محضر درس پدربزرگش آغاز کند. او مقدمات علوم عربی و ادبی را از پدر و پدربزرگش فرا‌گرفت و ده سال بعد در سن شانزده‌سالگی وارد اصفهان گردید تا به تکمیل معارف دینی و ادبی بپردازد. وی قریب سیزده‌سال معارف معقول و منقول را نزد استادان بزرگ آن روزگار فراگرفت. مرحوم عبدالعلی هرندی، ملامحمد کاشی، جهانگیرخان قشقایی، شیخ‌مرتضی ریزی و سید‌محمدباقر دُرچه‌ای مهمترین اساتید او در اصفهان بودند. او به‌ویژه از آخوندکاشی و جهانگیرخان قشقایی تاثیر بسیار گرفت و آن دو فیلسوف بزرگ نه تنها حکمت و عرفان را به او آموختند بلکه مانند افلاطون، او را ارسطوی محضر خود دیده و باب مصاحبت و مؤانست خود را به روی او گشودند. «او از شاگردان بسیار خصوصی فیلسوف وارسته معروف آخوند ملامحمدکاشی مقیم اصفهان بوده است. مدرس درباره آموزشهای خود از این فیلسوف بزرگ در زمینه حکمت و عرفان و منطق، دست‌نوشته بسیار ارزشمندی دارد که در مقدمه کتاب خطی او، به‌نام «شرح رسائل»، موجود است. صفا و صمیمیت و خلوصی که میان این استاد و شاگرد بوده در میان کمتر کسانی می‌توان نمونه‌اش را یافت. مدرس می‌نویسد: ملامحمد کاشی در زندگی مادی بسیار فقیر و تنگدست بود. من هم فقیر بودم. ما گاهی کار می‌کردیم (مثلا عملگی) و به یکدیگر کمک و مساعدت می‌کردیم و به همدیگر تسلیت و تسکین خاطر می‌دادیم، تا در مقابل مشکلات زندگی از پا درنیاییم. آیا یک عارف بزرگ و فیلسوف عالیقدری مانند آخوند‌ملامحمدکاشی در وجود مدرس جوان و طلبه تازه‌کار چه خلوص و نبوغی دیده است و چه گوهری را نهفته یافته است که او را به مصاحبت و محاضرت خود برمی‌گزیند؟. . . .»
مرحوم جهانگیرخان قشقایی که در و دیوار مدرسه صدر اصفهان محرم رازها و نیازهای آن حکیم متأله بود نیز سیدحسن را به حریم انس خویش پذیرفته بود و آنچه را که در توشه استادی داشت در حق او کوتاهی نمی‌کرد و هم او بود که به مدرس گفته بود: «سیدحسن تو سر سلامت به گور نخواهی برد، ولی شفای تاریخ را موجب می‌گردی.» پیش‌بینی آن فیلسوف الهی و عارف بینا محقق گردید و مدرس در تاریخ ایران جایگاهی یافت و تاثیری گذاشت که به‌حق باید گفت بدیلی برای او نمی‌توان برشمرد. بدون شک، یک تحقیق عمیق و تحلیلی گسترده لازم است تا نقش مدرس در تاریخ ایران به درستی نمایان شود. در هرکدام از وقایع بزرگی که مدرس نقش داشت، اگر این حضور و نقش‌آفرینی‌های او نمی‌بود، بساکه تاریخ سرزمین ما به‌گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد.
مدرس در سال 1311. ق حدودا بیست‌وچهارساله بود که ایران را به قصد عتبات عالیات ترک نمود و پس از تشرف به محضر میرزای شیرازی(ره)، در نجف اشرف مقیم گشت و مطابق قول خودش، مدت ‌هفت‌سال «علما و بزرگان آن زمان را تیمناً و تبرکاً کلاً درک کرده» و از محضر اغلب آنها استفاده کرد. اما عمده تحصیلات او نزد «مرحومین مغفورین حجتین کاظمین خراسانی و یزدی» بود و همچنین با مرحومان میرزای نائینی و شیخ‌فضل‌الله نوری و سیدابوالحسن اصفهانی و شیخ‌عبدالکریم حائری (رحمت ‌الله علیهم) مباحثه خصوصی داشت.
این‌که مدرس(ره) می‌گوید علما و بزرگان حوزه علمیه نجف را تیمناً و تبرکاً درک نموده، نشان از دو نکته مهم دارد: 1ـ مدرس از همگی آنها با احترام و تقدیس یاد می‌کند تا چنین نباشد که نپسندیدن درس برخی از آنها و یا نبودن بعضی از دروس در سطح مطلوب، مایة استخفاف آنها گردد 2ـ ذهن کنجکاو و روح بلند مدرس در طلب درک فیوضات معنوی و فهم رموز دنیوی بود و از آنجا‌که در اصفهان کم‌وبیش به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی وارد شده و همچنین به اهمیت مطالعه تاریخ پی برده بود، براساس یک نگرش تاریخی و بینش سیاسی و اجتماعی، درک محضر علما و بزرگان شیعه و مصاحبت با ایشان را مغتنم می‌شمرد تا هرچه‌بیشتر با گوشه‌ها و زوایای نهاد روحانیت شیعه آشنا گردد و به نقاط ضعف و قوت آن وقوف یابد؛ چنان‌که توقف در سامرا و زیارت و درک محضر و کسب فیض از ساحت میرزای شیرازی(ره) که حدود یک‌سال به‌طول انجامید، برای او مملو از آموزه‌ها و تجارب ارزشمندی از این نوع بود.‌‌ به‌عنوان‌مثال، هنگامی‌که جنبش تنباکو در ایران پیروز شد و قرارداد رژی ملغی گردید، مدرس در محضر صاحب فتوا (میرزای شیرازی) نکته‌هایی از تاثیر و آثار حکم تحریم و مسائل مربوط به آن را بازگو کرده، به‌دقت می‌نگریست تا عکس‌العمل مرحوم آیت‌الله‌العظمی میرزای شیرازی(ره) را ببیند. خود او در این مورد می‌نویسد: «از همین‌جا ماموران آشکار و مخفی امپراتوری چندبرابر شدند که قدرتی که قرارداد را برهم زده بشناسند و معلوم بود که از آن پس روحانیت اسلام مورد غضب انگلیسیها قرار خواهد گرفت و کمر به نابودی و تضعیف آنان خواهند بست. من خودم وقتی که در نجف با میرزا صاحب فتوی این مطلب را در میان گذاشتم تصدیق کرد و قطرات اشک را در چشمانش دیدم و این گریه در زمانی بود که انقلاب تنباکو به موفقیت و پیروزی رسیده بود، گفت: سید تو نگذار چنین اتفاقی بیفتد و با بیان او کارم سخت و صعب‌تر شد.»
البته نقل‌قول بالا که توسط علی مدرسی از «کتاب زرد» مدرس نقل شده، با آنچه آقای مدرسی در مقاله «نگاه مدرس به واقعه دخانیه» از شهید مدرس نقل کرده است همخوانی ندارد. مدرسی در مقاله‌ای تحت عنوان «پراکنده‌نگاهی به کتاب زرد» در شماره بیستم فصلنامه «یاد» (1369. ش) به مطلب فوق اشاره کرده که نشان می‌دهد مرحوم مدرس پیامدها و خطرات بعدی واقعه تحریم تنباکو برای روحانیت شیعه را طی ملاقاتی برای مرحوم میرزای شیرازی(ره) عنوان کرده و ایشان هم آن‌ را تصدیق نموده و متاثر شده‌اند. اما این نوشته آقای مدرسی با آنچه ایشان در مقاله «نگاه مدرس به واقعه دخانیه» نقل می‌کند، کاملا تفاوت دارد. عبارت فوق چون به لحاظ تاریخی از اهمیتی فوق‌العاده برخوردار می‌باشد و نکات مهمی از تاریخ معاصر ایران و شخصیت میرزا و مبارزات روحانیت شیعه را در خود دارد، در منابع و پژوهشهای تاریخی و سیاسی مربوط به نهضتهای اسلامی و شیعی معاصر به‌کار رفته و نقل شده است و لذا لازم می‌آید که مولف محترم دو مقاله مذکور، نکته ابهام را رفع نموده و این عبارت مهم و ارزشمند تاریخی را مورد بازبینی قرار دهد. عبارت منقول از کتاب زرد مدرس در مقاله دوم یعنی در مقاله «مدرس و واقعه دخانیه» چنین است: «وقتی به نجف رفتم و در سْرمن‌رأی [سامرا] خدمت میرزا که عظمت فوق تصور داشت رسیدم، داستان پیروزی واقعه دخانیه را برایش تعریف نمودم. آن مرد بزرگ آثار تفکر و نگرانی در چهره‌اش پیدا شد و دیده‌اش پر از اشک گردید. علت را پرسیدم؟ فرمود: حالا حکومتهای قاهره فهمیدند قدرت اصلی یک ملت و نقطه تحرک شیعیان کجاست. حالا تصمیم می‌گیرند این نقطه و این مرکز ثقل را نابود کنند. نگرانی من از آینده است.»
باری مدرس قریب هفت‌سال در عتبات تحصیل کرد و با درجه اجتهاد به‌ عنوان یک مجتهد فاضل و متقی در سال 1317. ق به اصفهان بازگشته و به تدریس پرداخت. ظاهرا در همین دوران است که او به علت کثرت فعالیت علمی و کیفیت و کمیت بالای تدریس علوم دینی با لقب مدرس به اشتهار رسید و در کنار مرحومان آقانجفی و آقانورالله اصفهانی (اعلی ‌الله مقامهم) به‌عنوان یکی از استوانه‌های حوزه علمیه اصفهان مطرح گردید.
البته برخی مورخان در آثار خود تاریخ مسافرت به عتبات و بازگشت ایشان به اصفهان را با یکی‌دو‌سال اختلاف ذکر کرده‌اند؛ چنان‌که بامداد در کتاب «تاریخ رجال ایران» سفر مدرس به عتبات را سال 1309. ق و علی مدرسی در جلد اول کتاب «مدرس» تاریخ آن ‌را سال 1311. ق عنوان نموده‌اند، و کتاب «زنده تاریخ» یا «شهید آیت‌الله سیدحسن مدرس به روایت اسناد» تاریخ 1316. ق را تاریخ مسافرت وی به عتبات دانسته است. اما به‌ نظر می‌رسد آنچه را که خود مرحوم شهید مدرس‌(ره) به‌عنوان مختصری از سرگذشت خود به درخواست مدیر روزنامه اطلاعات در حول و حوش انتخابات مجلس پنجم شورای ملی نگاشته و در آن روزنامه به چاپ رسیده است، نباید نادیده گرفت؛ مقاله حاضر استنادات مربوط به تواریخ زندگی ایشان را از همان متن برگرفته است.
مدرس که در سنین جوانی از نزدیک در جریان رویداد بزرگ و تاریخی دخانیه قرارگرفته و شور و اشتیاق خدمات سیاسی و اجتماعی از همان جوانی در او تبلور یافته بود، با توشه فراوانی از علم، تجربه، اخلاق و وارستگی دوباره به اصفهان بازگشت تا علاوه بر اشتغالات مدرسه‌ای، به توصیه مرحوم میرزای شیرازی(ره) که به او گفته بود سید تو نگذار اجانب در نابودی و تضعیف روحانیت اسلام موفق شوند، جامه عمل پوشاند.
اکنون باید دید این مجتهد جوان، فاضل، مبارز، شجاع و سخنور در عمل به این نصیحت چه می‌بایست بکند و چه راهی در پیش‌رو خواهد داشت.
چند ویژگی عمده از همان دوران نوجوانی در مدرس وجود داشت که هرچه می‌گذشت قویتر می‌شد: آزادی و آزادگی، ذکاوت و فطانت، و شجاعت و کفایت. مرحوم مدرس زمانی‌که در نجف اشرف اقامت داشت، در اوج آزادگی و وارستگی تحصیل می‌کرد؛ چنان‌که همواره مخارج خود را شخصا تامین می‌کرد: «در نجف روزهای جمعه کار می‌کردم و درآمد آن روز را نان می‌خریدم و تکه‌های نان خشک را روی صفحه کتابم می‌گذاشتم و ضمن مطالعه می‌خوردم، تهیه غذا [به این شکل] آسان بود و [مشکلاتی از قبیل] گستردن و جمع‌کردن سفره و مخلفات آن را نداشت، خود را از همه بستگیها آزاد کرده بودم.»
همچنان‌که در ابتدا نیز اشاره شد، این آزادگی و وارستگی را مدرس در همان اوان دوران کودکی از بزرگ‌مردانی که بر سر راه زندگانی او قرار داشتند ـ از پدر و پدربزرگ زاهد و پرهیزگارش گرفته تا اساتید و علمای ربانی اصفهان ـ فرا گرفته بود. علاوه بر این، مردی به‌نام ملانجات‌علی در اسفه می‌زیست که در عین گمنامی و فقر شخصیت جامع‌الاطرافی داشت و در روستای اسفه دنیای بزرگی از فضائل انسانی را در خود جمع کرده بود. این مرد از دوستان پدر و پدربزرگ مدرس بود و گاه با آنها مباحثه و مجالست داشت و مدرس در خلال همین مباحثات و مجالستها تاثیرات عمیق و مهمی از او گرفت، در کتاب زرد خود می‌نویسد: «روزهای کودکی من ساعات دقیق و پربار و آموزنده‌ای بود. بخصوص سفر از کچو به قمشه. گذشتن از اردستان و زواره و دیه‌های اصفهان و دیدن فقر و ذکاوت مردم این نواحی شوق زندگی را در کالبدم بیدار می‌کرد. پدر و جدم هر دو در قمشه زاهدانه زندگی محترمانه‌ای داشتند، آنان قناعت را به‌حدکمال، رکن زندگی خود قرار داده بودند. روزهای پنجشنبه با او پیاده به اسفه می‌رفتیم و در خانه اسفندیار که او هم کودک بود وارد می‌شدیم. پدرم در آنجا عیالی اختیار کرده بود. من هم با اسفندیار به سیر باغ و صحرا می‌رفتیم. در اسفه مرد وارسته و ملایی با فراغت می‌زیست که اهالی او را ملا [صدا می‌زدند] و بعدها که من به اصفهان آمدم به ملانجات‌علی مشهور شد. این مرد همه آداب و رسوم دست‌وپاگیر را شکسته و هیچ قیدوبندی را نپذیرفته بود. خودش و عیالش در فقر مفرط و اوج آزادگی به‌سر می‌بردند. همیشه دم در خانه گلی که آن‌هم متعلق به خودش نبود می‌نشست و یا در صحرا به جمع‌آوری خوشه گندم و باقی‌مانده زردک و چغندر می‌پرداخت. از کسی چیزی نمی‌خواست. گاهی با پدر و جدم در اسفه به مباحثه می‌نشست و هر دو اعتقاد داشتند عالمی متبحر و در علوم عقلی و نقلی شاخص و بی‌نظیر است. روزی از من سوال کرد سیدحسن در این ده از چه چیز تعجب می‌کنی[؟] من هم با کمال سادگی و همانطوری‌که فکر می‌کردم گفتم جناب ملا از شخص شما، نه آخوند دهی، نه رعیتی و نه آدم ده هستی و نه فقیری، نه چیزداری، نه مثل مایی، نه مثل دیگرانی، نه از کسی می‌ترسی و نه به همه اینها بی‌توجهی، به همه سلام می‌کنی، به همه خدمت می‌کنی!

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  143  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله سیری در اندیشه و احوال شهید سیدحسن مدرس(ره)