رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله سیری در آثار سعدی

اختصاصی از رزفایل دانلودمقاله سیری در آثار سعدی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 


« سعدی سلطان مسلم ملک سخن و تسلطش در بیان از همه کس بیش تر است کلام در دست او مانند موم است.هر معنایی را به عباراتی ادا می کند که از آن بهتر و زیباتر ممکن نیست»
سخن سعدی شیرین و نمکین و در عین حال فصیح و بلیغ است. بیانش روان و ساده و پاک همانند آب زلالی است که برتن و جان شنونده اثر می کند و دلش را جلا می بخشد.« سعدی هم استاد رموز عاشقی است و هم آموزگار تقوی و خردمندی، چیزی که در یک تن جمع شدنش نادر است، در مضامین سعدی نیکی و عشق هرگز از هم جدا نیستند و او همانقدر که عاشقی را آموخته، اخلاق و تقوی را نیز فرا گرفته و آن را در قالب سخن به دیگران می آموزد.
معانی گفته هایش چنان ساده و سهل و قابل درک است و آچنان تازه که سخنش را بس دلنشین نموده، امن نباید از نظر دور داشت که سخنش در عین روانی لفظ و معنی خاص از صناعات شعری نیست. اما نه آن چنان که براحتی پیدا و آشکار باشد.
از دیگر ویژگی های سخن شیخ شیراز آشنایی وی با زندگی و به قول معاصرین
« مردم شناسی» است و آشنایی وی با روحیات انسان ها بصورتهای گوناگون در آثار وی مشهود است.
اوج صفاتیانسانی از آثار و گذشت، صداقت، راست گویی، قناعت و پرهیزکاری در جای جای آثار وی مورد تقدیر قرار گرفته و آموزه های بسیار را به خوانندگان القاء می کند و هر آنچه که برخلاف صفات نیک انسانی است از سوی او مذمت گردیده است.
دنیای سعدی که در آثارش آنرا به تصویر کشیده زیبا و دوست داشتنی است، هر چندگاه رگه هایی از حزن و غم و اندوه در آن یافت می شود اما در پس آن نیز امیدی نهفته است و شاید از آن روست تا مخاطبش را در مقابل بی وفایی دنیا هوشیار نماید.
از این شاعر خوش آوازه ی شیراز آثار گرانسنگ و ارزشمندی خواه به نثر و خواه به نظم به یادگار مانده است که به ترتیب عبارتند از:
1- گلستان در 8 باب
2- بوستان یا سعدی نامه در 10 باب
3- قصاید عربی که در حدود هفتصد بیت و با موضوعات مدح و اندرز و مرثیه می باشد.
4- قصاید فارسی که در ستایش پروردگار و نصیحت بزرگان و پادشاهان است.
5- مراثی شامل چند قصیده بلند که در باره آخرین خلیفه عباسی و رجای وزرای آن عهد است.
6- ملمعات، مثلثات، و ترجیعات که ترجیع بند آن بسیار دلنشین و ممتاز است.
7- غزلیات که شامل 650 غزل می باشد.
8- مجالس پنجگانه که به نثر می باشد و در بردارنده ی خطابه ها و سخنرانی های سعدی است.
9- نصیحه الملوک که آن نیز به نثر و با موضوعات پند و اخلاق است.
10- صاحبیه که مجموعه ای است از قطعات فارسی وعربی و بیش تر از آنها در ستایش شمس الدین صاحب دیوان جوینی است که وزیر دانش دوست اتابکان بود.
11- خبثیات که اشعاری است با مضامین طنز و شوخی های مطبوع
مجموعه ی این آثار را کلیات سعدی نامیده اندکه ابتدا خود شیخ و بعد از آن چند سال پس از وفات او شخصی بنام« ابوبکر بیستون» آنها را مدون نمود.
1- گلستان
مردم همه دانندکه در نامه ی سعدی
مشکی است که در طبله ی عطار نباشد
گلستان کتابی است به نثر و شامل 8 باب که به لحاظ نگارش بسیار روشن، روان و بون شک بی مانند است. چنانچه گفته اند: « سال 656 سر فصل جدیدی است که تاریخ ادبی ایران، زیرا نگارش گلستان حادثه ای است که دو نظیر بیشتر ندارد: شاهنامه و مثنوی....»
سعدی پس از بازگشت به شیراز در مجالس بسیاری حضور یافت و بسیاری از هم نشینان و دوستانش که وی را درسخنوری و افکار بلند مرتبه مسلط دیدند و از آشنایی وی با قرآن و حدیث و روایات حظ فراوان بردند به سعدی پیشنهاد دادند که این همه
« حسن محاوره، قوه ی مناظره و فکاهات نادره» حیف ست که ثبت و ضبط نگرددد و از وی خواستند تا این همه را تدوین کند. چنانچه سعدی در مقدمه ی گلستان نیز به این مسأله اشاره نموده که در برابر این تقاضا سرتسلیم فرود می آوردو گلستان را در بهار 656 تألیف می کند.
« آنچه در گلستان بیش از هر چیز جلب نظر می کند تجربه های فراوان و متنوع سعدی در زندگانی است» سعدی در این کتاب آینه ی تمام نمای یک فرد دنیا دیده و پخته است که فراز و نشیب بسیاری را در زندگی طی نموده؛ در شیراز، شهر شعرف عشق ورزیده، در شهرهای مهم آن روز در محضر بزرگان بسیاری بوده و از هم نشینی با آنها نکته های بسیار آموخته و بهره های فراوان جسته است.
در هر سفری که از هر شهری به شهر دیگر رفته با مردم نشست و برخاست نموده و در طی این راه نه تنها با عامه ی مردم که با وزیران و پادشاهان نیز هم سخن شده و علاوه بر کتابهایی که خوانده، دنیا و مردمانش را از راه تجربه ی مستقیم شناخته است.
و در کنار همه ی اینها به واسطه ی داشتن هوش و باریک بینی در ورای مشاهدات خود به نکته های بسیار ظریف و دقیقی پی برده و همین مسأله است که به اندازه ی تجربه ی سعدی مهم است؛ چرا که تنها مسافرت و جهان گردی و با مردم بودن کفایت نمی کند بلکه باید چشم بصیرت داشت و دیدنی ها را دید وشناختنی ها را شناخت.
« حشر و نشر سعدی با انواع اشخاص و تأمل در رفتار و خلقیات آنان موجب شده که ر گلستان از طبقات مختلف مردم سخن به میان آید.»
گلستان کتابی است که به لحاظ مطالعات اجتماعی آن دوران قابل توجه می باشد و به راحتی می توان به روحیات مردم آن دوره پی برد. از جمله افکار و معتقدات آداب و رسوم و طرز تفکر طبقات مختلف مردم در آن عهد، همچنین اوضاع حکومت و رفتار عوامل حکومتی با مردم نیز در گلستان به شکلی کاملاً ظریف بیان شده است.
« کتاب گلستان زیباتری کتاب نثر فارسی است و شاید بتوان گفت در سراسر ادبیات جهانی بی نظیر است» از مهمترین خصوصیات این کتاب آن است که نثری آمیخته با شعر می باشد و هر حکایت و مطلبی را که به نثر آورده در پی آن یک یا چند شعر نیز به فارسی یا عربی سروده که مکمل و تأئید و توضیحی بر آن مطلب است که می خواسته بیان نماید.
زبان و نثر سعدی در گلستان دارای فصاحت، بلاغت، سلامت، ایجاز، استحکام، و ظرافت است و تمام آرایش های شعری بویژه سجع و موسیقی را نیز دربردارد و بزرگترین حسن آن این است که هیچ تکلف در بیان مطالبش نداشته و همه چیز را همانگونه که بوده کاملاً طبیعی بیان می کند. نه لفظ فدای معنا می شود و نه برعکس معنا فدای لفط؛ هرچه که بر ذهنش خطور می کند بی کم و کاست و به بهترین شکل به صورت عبارت و یا حکایتی به نگارش درمی آورد.
« گاه شنیده می شود که اهل ذوق و ادب تعجیب می کنند که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن گفته است ولی حق این است که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن نگفته بلکه ما پس از هفتصدسال به زبانی که از سعدی آموخته ایم سخن می گوئیم چرا که سعدی شیوه ی نثر فارسی را چنان دلنشین ساخته که زبان او زبان رایج فارسی شده است و ای کاش ایرانیان قدر این نعمت را بدانند و در شیوه ی بیان دست از دامان شیخ شیراز برندارند که به فرموده ی خود او: « حد همین است سخن گویی و زیبایی را« و چه بسا نویسندگان بزرگ از جمله میرزاابولقاسم قائم مقام که اعتراف کرده اند که در نویسندگی هر چه دارند از شیخ سعدی دارند.»
از دیگر ویژگی های گلستان آن است که وی در سرودن اشعار و آوردن عبارات از کسی، چیزی به عاریت نگرفته و همه ی سخنان گلستان از آن خود اوست که از ذهن و فکرش تراوش شده و همه در نوع خود تازه و جدید است. در آثار دیگران نمی تون آن را یافت.
سعدی در بیان مطالبش در گلستان و حتی دیگر آثارش هیچگاه تعصب دینی خود را وارد ننموده است، هر چندکه وی فردی بسیار متدین و مذهبی و تا حدی نیز متعصب است اما در سخناش از راه مهر و دوستی و انصاف و مروت وارد می شود.
از دیگر خصایص سعدی که در گلستان کاملاً بارز و مشهود است، دلیری و شهامت وی در بیان حقایق می باشد، حتی اگر این حقیقت، ظلم پادشاهان و جباران باشد، آشکارا آن را در قالب نظم و نثر فریاد می زند تا جایی که به جرأت می توان گفت در هیچ عصر و زمانی کسی به این روشنی سخن نگفته است.
اما گفتیم که گلستان در مجموع در 8 باب و در موضوعات مختلف می باشد که به ترتیب عبارت است از:
باب اول: در سیرت پادشاهان شامل 41 حکایت
باب دوم: در اخلاق درویشان دارای 28 حکایت
باب سوم: در فضیلت قناعت دارای 28 حکایت
باب چهارم: در فواید خاموشی مشتمل بر 14 حکایت
باب پنجم: در عشق و جوانی شامل 21 حکایت
باب ششم: در ضعف و پیری دارای 9 حکایت
باب هفتم:در تأثیر تربیت مشتمل بر 19 حکایت
باب هشتم: در آداب صحبت شامل 109 حکایت
گلستان سعدی را بی بیشتر زبانهای زنده ی جهان از جمله فرانسه، لاتین، آلمانی و انگلیسی ترجمه نموده اند.
پس از مرگ سعدی طی قرنها بسیاری در نگارش، شیوه ی وی را سرلوحه کار خود قرار داده اند، از جمله معین الدین جوینی در کتاب نگارستان هم چنین جامی شاعر بزرگ قرن نهم نیز در بهارستان گلستان سعدی نظر داشته اند. به هر روی پیش بینی استاد سخن به حقیقت پیوست که:

 

 

 

نگر تا گلستان معنی شکفت
در او هیچ بلبل چنین خوش نگفت

عجب گر بمیرد چنین بلبلی
که بر استخوانش نروید گلی
حکایت هفتم از باب اول گلستان در سیرت پادشاهان :
پادشاهی با غلامی عجمی در کشتی نشست و غلام دیگر دریا را ندیدهبود و محنت کشتی نیازموده. گریه و زاری در نهاده و لرزه بر اندامش اوفتاد چندا که ملاطفت کردند آرام نمی گرفت و عیش ملک ازو منعص بود چاره نداشتند. حکیمی در آن کشتی بود ملک را گفت اگر فرمان دهی من او را به طریقی خامش گردانم گفت: به عنایت لطف و کرم باشد بفرمود تا غلام را به دریا انداختند باری چند غوطه خورد، مویش گرفتند و پیش کشتی آوردند و به دودست در سکان کشتی آویخت.
چون برآمد به گوشه ای نشست و قرار یافت ملک را عجب آمد، پرسید درین چه حکمت بود؟ گفت:از اول محنت غرقه شدن ناچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمی دانست. همچنین قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید ...
حکایت سی و هفتم از باب اول:
کسی مژده پیش انوشیروان….. آورد و گفت شنیدم که فلان دشمن تو را خدای عز و جل برداشت. گفت هیچ شنیدی که مرا بگذاشت؟
اگر بمرد عدو، جای شادمانی نیست
که زندگانی ما نیز جاودانی نیست
حکایت پانزدهم از باب دوم در اخلاق درویشان:
پادشاهی پارسایی را دید، گفت: هیچت از ما یاد آید؟ گفت : بلی، وقتی خدا را فراموش می کنم.
هر سود دود آن کس زبر خویش براند
و آنرا که بخواند به در کس ندواند
حکایت هجدهم از باب سوم در فضیلت قناعت:
هرگز از زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوش نداشتم به جامع کوفه درآمدم دلتنگ. یکی را دیدم که پای نداشت، سپاس نعمت حق بجای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم.
مرغ به چشم مردم سیر
کمتر ازبرگ تره برخوان است
وآنکه را دستگاه و قوت نیست
شلغم پخته مرغ بریان است
حکایت دوم از باب چهارم در فواید خاموشی:
بازرگانی را هزار دینار خسارت اوفتاد. پسر را گفت نباید که این سخن با کشی در میان نهی گفت: ای پدر فرمان تراست. نگویم و لی خواهم مرا بر فایده ای این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست؟
گفت : تا مصیبت دو نشود. یکی نقصان مایه و دیگر شماتت، همسایه.
مگوی اندهخویش با دشمنان
که لاحول گویند شادی کنان
حکایت نوزدهم از باب پنجم در عشق و جوانی:
یکی را از ملکوک عرب،حدیث مجنون و لیلی وشورش حال او بگفتند که با کمال افضل و بلاغت سر در بیابان نهاده است و زمام عقل از دست داده و بفرمودش تا حاضر آوردند و ملامت کردن گرفت که در شرف نفس انسان چه خلل دیدی که خوی بهایم گرفتی و ترک عشرت مردم گفتی؟ گفت:
و رب صدیق لامنی فی ودادها
الم یرها یوماً فیوضح لی عذری
کاش آنان که عیب من جستند
رویت ای دلستان، بدیدندی
تا به جای ترنج، درنظرت
بی خبر دست ها بریدندی
تا حقیقت معنی بر صورت دعوی گواه آمدی فذالک لمتننی فیه ملک را درد ل آمد جمال لیلی مطالعه کردن تا چه صورت است موجب چنین فتنه. بفرمودش طلب کردن. درا حیاءعرب بگردیدند و به دست آوردند و پیش ملک در صحن سراچه بداشتند مبکه در هیأت او نظر کرد شخصی دید سیه فام، باریک اندام، در نظرش حقیر آمد.
به حکم آن که کم ترین خدام حرم وی به جمال ازو در پیش بودند و به زینت پیش. مجنون به فراست دریافت، گفت: از دریچه ی چشم مجنون باید در جمال لیلی نظر کردن تا سر مشاهده ی او بر تو تجلی کند.....
تندرستان را نباشد درد ریش
جز به هم دردی نگویم درد خویش

 

گفتن از زنیور بیحاصل بود

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  29  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله سیری در آثار سعدی

دانلودمقاله سیری در اندیشه و احوال شهید سیدحسن مدرس(ره)

اختصاصی از رزفایل دانلودمقاله سیری در اندیشه و احوال شهید سیدحسن مدرس(ره) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


چکیده: مدرس در برهه‌ای از تاریخ معاصر ایران نقشی ایفا نمود که بلااغراق می‌توان گفت تمامی جریانات سیاسی ایران بعد از خود را متاثر کرد، از جمله تجربه عظیم انقلاب اسلامی در سال 1357 که ریشه‌یابی علل وقوع آن بی‌توجه به افکار و مجاهدتهای این شخصیت بزرگوار، فاقد هرگونه توجیه منطقی خواهد بود. این مقاله سیری در اندیشه و احوال شهید آیت الله سیدحسن مدرس دارد؛ مردی که به قول حضرت امام(ره) «القاب برای او کوتاه و کوچک است.»

تاریخ معاصر ایران تا قبل از انقلاب اسلامی مجاهدتها و شخصیتهای بزرگی را به نمایش می‌گذارد که هرکدام در جای خود شایان ذکر هستند اما در این میان نام سید حسن مدرس طنین خاصی دارد و مدحت‌سرایی او از هرگونه اتهام و گزافه‌گویی در امان است؛ مدرس در برهه‌ای از تاریخ معاصر ایران نقشی ایفا نمود که بلااغراق می‌توان گفت تمامی جریانات سیاسی ایران بعد از خود را متاثر کرد، از جمله تجربه عظیم انقلاب اسلامی در سال 1357 که ریشه‌یابی علل وقوع آن بی‌توجه به افکار و مجاهدتهای این شخصیت بزرگوار، فاقد هرگونه توجیه منطقی خواهد بود.
البته این به معنای آن نیست که نقش دیگر شخصیتهای بزرگ معاصر از قبیل آیات عظام میرزای شیرازی، نائینی، کاشانی، . . . و حضرت امام خمینی(ره) مورد بی‌توجهی یا کم‌توجهی قرار گرفته باشند و یا تاثیر سایر رویدادهای مهم تاریخ صدساله اخیر ایران کم اهمیت جلوه داده شود، بلکه به معنای بزرگداشت باغبانی است که نهال جنبش تنباکو را به‌گونه‌ای پرورش داد که به میوه اعجاب‌انگیز امام خمینی(ره) و انقلاب انجامید.
وقتی‌ تاریخ پرآشوب صدساله اخیر ایران را تورق می‌کنیم، علی‌رغم یاس و تاسفی که از قبل برخی وقایع غم‌انگیز بر چهره‌ها سایه می‌اندازد، درخشانترین بارقه‌های امید و افتخار در لابه‌لای صفحاتی که از شرح مجاهدتهای بی‌دریغ و حماسه‌ساز این قهرمانان ملی مشحون است، در چشمان هر خواننده ایرانی متجلی می‌شود.
او که آمده بود «شفای تاریخ را موجب شود» هرآنچه می‌گفت و عمل می‌نمود طنینی بلند و طولانی در تاریخ ‌انداخت که حتی امواج آن از مرزهای ایران هم گذشت و به کرانه‌های ساحل امنیت و آزادی تمامی انسانها رسید. تا بدانجا که یکی از روسای مجلس فرانسه گفته است: ما باید افتخار کنیم که هم‌عصر شخصیت پارلمانی بزرگی چون مدرس هستیم.
اما مدرس نه نیاز به تعریف دارد و نه القاب و عناوین؛ به قول حضرت امام(ره) «القاب برای او کوتاه و کوچک است.»

 

تاریخ جوامع و ملل از دو راه قابل بحث و بررسی است: 1ـ از دریچه وقایع و رویدادها 2ـ از دریچه رجال و شخصیتها؛ و البته هر دو راه در نهایت به یکدیگر می‌رسند؛ به‌این معنا که رجال‌شناسی در تاریخ، به‌ناچار ما را با رویدادهایی که این بزرگان ایجاد نموده و یا با آنها مواجه شده‌اند و نیز با کیفیت روزگار آنان آشنا می‌سازد و متقابلا بررسی وقایع و رخدادها نیز رجال و برجستگان تاریخ یک جامعه را در میان وقایع به ما می‌نمایاند. هرچند این موضوع بدیهی به‌نظر می‌رسد و طبیعتا هم باید این دو مقوله کاملا به‌هم پیوسته باشند، اما غرض از طرح این مساله، آن بود که متاسفانه در کشور ما این پیوستگی طبیعی نادیده گرفته شده و لذا در تاریخ‌نگاری ملی ما سکته و سکوتهای بی‌معنی بسیاری دیده می‌شود؛ به‌قول مدرس(ره) ـ که نامش بی‌هیچ القابی محترم و باشکوه است ـ «بزرگان تاریخ ما بداقبال بوده‌اند که در ممالک ما متولد شده‌اند، چون در اینجا پلوتارخی نبوده که حلاج کارهای آنان باشد.»
آری، بسیاری از بزرگان تاریخ ما به‌خاطر دگرگونیهای روزگار، از سوی ابناء سرزمین خویش مورد بی‌مهری و کم‌توجهی واقع شده‌اند و لذا متاسفانه در تاریخ‌نگاری رایج دوران، متوجه می‌شویم که نام و نشان این بزرگان حتی به هنگام ذکر رویدادهای مهمی که آنان خود سهم عمده‌ای در رقم‌‌زدن آن داشته‌اند، کمرنگ یا ناخوانا ثبت شده است!
مدرس نیز از این آسیب اجتماعی مصون نبوده و در طول دوران پیش از انقلاب، تا آنجا که می‌شده، نامش محذوف و تاریخش مسکوت گذاشته شده است. به‌عنوان‌مثال در نگاشته‌های تاریخی زیادی می‌بینیم که از کابینه مهاجرت و یا مساله جمهوری و یا همین‌طور از قرارداد 1919 با شرح و تفصیل سخن گفته شده اما از قهرمان این رویدادها یا اصلا نامی برده نشده و یا نام او با ایماء و اشاره و به شکلی اجمالی و گذرا ذکر گردیده است.
اما مدرس که حسب و نسبش نیز به حضرت علی‌(ع) می‌رسد، در این خصوص با مولای خود هم‌داستان است. از جرج جرداق، مورخ بزرگ مسیحی، پرسیدند که با این‌همه تحقیق که پیرامون شخصیت امام علی‌(علیه‌السلام) انجام داده‌ای، نظر شما به‌طورخلاصه در مورد آن حضرت چیست؟ و پاسخ او چنین بود: «چه بگویم در مورد شخصیتی که دشمنانش تا توانستند علیه او کارکردند و دوستانش تا توانستند در حق او کوتاهی نمودند، اما با این‌حال فضائل و مناقب او شرق و غرب عالم را گرفته است.» مدرس نیز علی‌رغم غرض‌ورزیهای فراوانی که علیه او از جانب دشمنان قدرتمند داخلی و خارجی صورت گرفت و نیز کوتاهیهایی که اهل روزگارش در حق او کردند، همچنان به‌عنوان قهرمان آزادی و نابغه ملی ایران، نامش پرآوازه است.
اگر تاریخ معاصر ایران را، ولو از سر دل‌ریشی و دلسردی، مرور کنیم، به صحنه‌های پرشکوهی برمی‌خوریم که مایه اعتبار و احترام ایرانیان در عرصه تاریخ است و گرداننده آنها کسی جز سیدحسن مدرس(ره) نیست. آه که اگر زمانه به او فرصت می‌داد! بی‌تردید تمدنی عظیم و ارزشمندی را در سرزمین تاریخی ایران پی می‌افکند و کشتی طوفان‌زده کشور را از میان امواج و گردابها به ساحلی امن می‌رساند. او به‌تنهایی خصوصیات برجستگان عصر خویش را دارا بود و آنچه را که بزرگان همه داشتند، او یکجا داشت. شکسپیر در پایان ماجرای غم‌انگیز هملت از زبان فرماندهانی که پیکرش را تشییع می‌کردند گفت: «اگر او زنده می‌ماند، شایسته‌ترین فرمانروای جهان می‌شد.» هملت یک قهرمان افسانه‌ای و خیالی بود اما مدرس، نه افسانه و خیال بلکه «حقیقتی بر گونه اساطیر» بود. به‌راستی‌که هنوز هم در تاریخ پارلمانهای جهان و مبارزات وطن‌پرستی و آزادیخواهی دنیا، نظیر او را به‌‌سختی می‌توان یافت.
باری، بهتر است که پیش از مدرس‌سرایی به مدرس‌شناسی بپردازیم و بگذاریم تا شکوفه‌های مدح و ثنا بر ساقه و شاخ و برگ شناخت بروید و نتیجه منطقی و طبیعی مطالعات محققانه تاریخی باشد که نه از نرخهای روز نانی خورده و نه از روی طمع سلامی نموده باشیم.
زندگانی مدرس
سیدحسن‌ابن‌اسماعیل طباطبایی در سال 1287. ق / 1249. ش در سرابه کچو از توابع اردستان دیده به جهان گشود. پدرش، سیداسماعیل، از سادات طباطبا و اصلا زواره‌ای بود و پدربزرگش، سیدعبدالباقی، که مدرس بعدها نام او را بر پسر خویش نهاد، از عباد و زهاد قمشه محسوب می‌شد که سالها پیش، از اسفه به قمشه مهاجرت کرده و به وعظ و تدریس می‌پرداخت.
مدرس در سن شش‌سالگی به‌همراه پدرش که از ظلم خوانین محلی به تنگ آمده بود به قمشه مهاجرت کرد تا حیات علمی خویش را از محضر درس پدربزرگش آغاز کند. او مقدمات علوم عربی و ادبی را از پدر و پدربزرگش فرا‌گرفت و ده سال بعد در سن شانزده‌سالگی وارد اصفهان گردید تا به تکمیل معارف دینی و ادبی بپردازد. وی قریب سیزده‌سال معارف معقول و منقول را نزد استادان بزرگ آن روزگار فراگرفت. مرحوم عبدالعلی هرندی، ملامحمد کاشی، جهانگیرخان قشقایی، شیخ‌مرتضی ریزی و سید‌محمدباقر دُرچه‌ای مهمترین اساتید او در اصفهان بودند. او به‌ویژه از آخوندکاشی و جهانگیرخان قشقایی تاثیر بسیار گرفت و آن دو فیلسوف بزرگ نه تنها حکمت و عرفان را به او آموختند بلکه مانند افلاطون، او را ارسطوی محضر خود دیده و باب مصاحبت و مؤانست خود را به روی او گشودند. «او از شاگردان بسیار خصوصی فیلسوف وارسته معروف آخوند ملامحمدکاشی مقیم اصفهان بوده است. مدرس درباره آموزشهای خود از این فیلسوف بزرگ در زمینه حکمت و عرفان و منطق، دست‌نوشته بسیار ارزشمندی دارد که در مقدمه کتاب خطی او، به‌نام «شرح رسائل»، موجود است. صفا و صمیمیت و خلوصی که میان این استاد و شاگرد بوده در میان کمتر کسانی می‌توان نمونه‌اش را یافت. مدرس می‌نویسد: ملامحمد کاشی در زندگی مادی بسیار فقیر و تنگدست بود. من هم فقیر بودم. ما گاهی کار می‌کردیم (مثلا عملگی) و به یکدیگر کمک و مساعدت می‌کردیم و به همدیگر تسلیت و تسکین خاطر می‌دادیم، تا در مقابل مشکلات زندگی از پا درنیاییم. آیا یک عارف بزرگ و فیلسوف عالیقدری مانند آخوند‌ملامحمدکاشی در وجود مدرس جوان و طلبه تازه‌کار چه خلوص و نبوغی دیده است و چه گوهری را نهفته یافته است که او را به مصاحبت و محاضرت خود برمی‌گزیند؟. . . .»
مرحوم جهانگیرخان قشقایی که در و دیوار مدرسه صدر اصفهان محرم رازها و نیازهای آن حکیم متأله بود نیز سیدحسن را به حریم انس خویش پذیرفته بود و آنچه را که در توشه استادی داشت در حق او کوتاهی نمی‌کرد و هم او بود که به مدرس گفته بود: «سیدحسن تو سر سلامت به گور نخواهی برد، ولی شفای تاریخ را موجب می‌گردی.» پیش‌بینی آن فیلسوف الهی و عارف بینا محقق گردید و مدرس در تاریخ ایران جایگاهی یافت و تاثیری گذاشت که به‌حق باید گفت بدیلی برای او نمی‌توان برشمرد. بدون شک، یک تحقیق عمیق و تحلیلی گسترده لازم است تا نقش مدرس در تاریخ ایران به درستی نمایان شود. در هرکدام از وقایع بزرگی که مدرس نقش داشت، اگر این حضور و نقش‌آفرینی‌های او نمی‌بود، بساکه تاریخ سرزمین ما به‌گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد.
مدرس در سال 1311. ق حدودا بیست‌وچهارساله بود که ایران را به قصد عتبات عالیات ترک نمود و پس از تشرف به محضر میرزای شیرازی(ره)، در نجف اشرف مقیم گشت و مطابق قول خودش، مدت ‌هفت‌سال «علما و بزرگان آن زمان را تیمناً و تبرکاً کلاً درک کرده» و از محضر اغلب آنها استفاده کرد. اما عمده تحصیلات او نزد «مرحومین مغفورین حجتین کاظمین خراسانی و یزدی» بود و همچنین با مرحومان میرزای نائینی و شیخ‌فضل‌الله نوری و سیدابوالحسن اصفهانی و شیخ‌عبدالکریم حائری (رحمت ‌الله علیهم) مباحثه خصوصی داشت.
این‌که مدرس(ره) می‌گوید علما و بزرگان حوزه علمیه نجف را تیمناً و تبرکاً درک نموده، نشان از دو نکته مهم دارد: 1ـ مدرس از همگی آنها با احترام و تقدیس یاد می‌کند تا چنین نباشد که نپسندیدن درس برخی از آنها و یا نبودن بعضی از دروس در سطح مطلوب، مایة استخفاف آنها گردد 2ـ ذهن کنجکاو و روح بلند مدرس در طلب درک فیوضات معنوی و فهم رموز دنیوی بود و از آنجا‌که در اصفهان کم‌وبیش به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی وارد شده و همچنین به اهمیت مطالعه تاریخ پی برده بود، براساس یک نگرش تاریخی و بینش سیاسی و اجتماعی، درک محضر علما و بزرگان شیعه و مصاحبت با ایشان را مغتنم می‌شمرد تا هرچه‌بیشتر با گوشه‌ها و زوایای نهاد روحانیت شیعه آشنا گردد و به نقاط ضعف و قوت آن وقوف یابد؛ چنان‌که توقف در سامرا و زیارت و درک محضر و کسب فیض از ساحت میرزای شیرازی(ره) که حدود یک‌سال به‌طول انجامید، برای او مملو از آموزه‌ها و تجارب ارزشمندی از این نوع بود.‌‌ به‌عنوان‌مثال، هنگامی‌که جنبش تنباکو در ایران پیروز شد و قرارداد رژی ملغی گردید، مدرس در محضر صاحب فتوا (میرزای شیرازی) نکته‌هایی از تاثیر و آثار حکم تحریم و مسائل مربوط به آن را بازگو کرده، به‌دقت می‌نگریست تا عکس‌العمل مرحوم آیت‌الله‌العظمی میرزای شیرازی(ره) را ببیند. خود او در این مورد می‌نویسد: «از همین‌جا ماموران آشکار و مخفی امپراتوری چندبرابر شدند که قدرتی که قرارداد را برهم زده بشناسند و معلوم بود که از آن پس روحانیت اسلام مورد غضب انگلیسیها قرار خواهد گرفت و کمر به نابودی و تضعیف آنان خواهند بست. من خودم وقتی که در نجف با میرزا صاحب فتوی این مطلب را در میان گذاشتم تصدیق کرد و قطرات اشک را در چشمانش دیدم و این گریه در زمانی بود که انقلاب تنباکو به موفقیت و پیروزی رسیده بود، گفت: سید تو نگذار چنین اتفاقی بیفتد و با بیان او کارم سخت و صعب‌تر شد.»
البته نقل‌قول بالا که توسط علی مدرسی از «کتاب زرد» مدرس نقل شده، با آنچه آقای مدرسی در مقاله «نگاه مدرس به واقعه دخانیه» از شهید مدرس نقل کرده است همخوانی ندارد. مدرسی در مقاله‌ای تحت عنوان «پراکنده‌نگاهی به کتاب زرد» در شماره بیستم فصلنامه «یاد» (1369. ش) به مطلب فوق اشاره کرده که نشان می‌دهد مرحوم مدرس پیامدها و خطرات بعدی واقعه تحریم تنباکو برای روحانیت شیعه را طی ملاقاتی برای مرحوم میرزای شیرازی(ره) عنوان کرده و ایشان هم آن‌ را تصدیق نموده و متاثر شده‌اند. اما این نوشته آقای مدرسی با آنچه ایشان در مقاله «نگاه مدرس به واقعه دخانیه» نقل می‌کند، کاملا تفاوت دارد. عبارت فوق چون به لحاظ تاریخی از اهمیتی فوق‌العاده برخوردار می‌باشد و نکات مهمی از تاریخ معاصر ایران و شخصیت میرزا و مبارزات روحانیت شیعه را در خود دارد، در منابع و پژوهشهای تاریخی و سیاسی مربوط به نهضتهای اسلامی و شیعی معاصر به‌کار رفته و نقل شده است و لذا لازم می‌آید که مولف محترم دو مقاله مذکور، نکته ابهام را رفع نموده و این عبارت مهم و ارزشمند تاریخی را مورد بازبینی قرار دهد. عبارت منقول از کتاب زرد مدرس در مقاله دوم یعنی در مقاله «مدرس و واقعه دخانیه» چنین است: «وقتی به نجف رفتم و در سْرمن‌رأی [سامرا] خدمت میرزا که عظمت فوق تصور داشت رسیدم، داستان پیروزی واقعه دخانیه را برایش تعریف نمودم. آن مرد بزرگ آثار تفکر و نگرانی در چهره‌اش پیدا شد و دیده‌اش پر از اشک گردید. علت را پرسیدم؟ فرمود: حالا حکومتهای قاهره فهمیدند قدرت اصلی یک ملت و نقطه تحرک شیعیان کجاست. حالا تصمیم می‌گیرند این نقطه و این مرکز ثقل را نابود کنند. نگرانی من از آینده است.»
باری مدرس قریب هفت‌سال در عتبات تحصیل کرد و با درجه اجتهاد به‌ عنوان یک مجتهد فاضل و متقی در سال 1317. ق به اصفهان بازگشته و به تدریس پرداخت. ظاهرا در همین دوران است که او به علت کثرت فعالیت علمی و کیفیت و کمیت بالای تدریس علوم دینی با لقب مدرس به اشتهار رسید و در کنار مرحومان آقانجفی و آقانورالله اصفهانی (اعلی ‌الله مقامهم) به‌عنوان یکی از استوانه‌های حوزه علمیه اصفهان مطرح گردید.
البته برخی مورخان در آثار خود تاریخ مسافرت به عتبات و بازگشت ایشان به اصفهان را با یکی‌دو‌سال اختلاف ذکر کرده‌اند؛ چنان‌که بامداد در کتاب «تاریخ رجال ایران» سفر مدرس به عتبات را سال 1309. ق و علی مدرسی در جلد اول کتاب «مدرس» تاریخ آن ‌را سال 1311. ق عنوان نموده‌اند، و کتاب «زنده تاریخ» یا «شهید آیت‌الله سیدحسن مدرس به روایت اسناد» تاریخ 1316. ق را تاریخ مسافرت وی به عتبات دانسته است. اما به‌ نظر می‌رسد آنچه را که خود مرحوم شهید مدرس‌(ره) به‌عنوان مختصری از سرگذشت خود به درخواست مدیر روزنامه اطلاعات در حول و حوش انتخابات مجلس پنجم شورای ملی نگاشته و در آن روزنامه به چاپ رسیده است، نباید نادیده گرفت؛ مقاله حاضر استنادات مربوط به تواریخ زندگی ایشان را از همان متن برگرفته است.
مدرس که در سنین جوانی از نزدیک در جریان رویداد بزرگ و تاریخی دخانیه قرارگرفته و شور و اشتیاق خدمات سیاسی و اجتماعی از همان جوانی در او تبلور یافته بود، با توشه فراوانی از علم، تجربه، اخلاق و وارستگی دوباره به اصفهان بازگشت تا علاوه بر اشتغالات مدرسه‌ای، به توصیه مرحوم میرزای شیرازی(ره) که به او گفته بود سید تو نگذار اجانب در نابودی و تضعیف روحانیت اسلام موفق شوند، جامه عمل پوشاند.
اکنون باید دید این مجتهد جوان، فاضل، مبارز، شجاع و سخنور در عمل به این نصیحت چه می‌بایست بکند و چه راهی در پیش‌رو خواهد داشت.
چند ویژگی عمده از همان دوران نوجوانی در مدرس وجود داشت که هرچه می‌گذشت قویتر می‌شد: آزادی و آزادگی، ذکاوت و فطانت، و شجاعت و کفایت. مرحوم مدرس زمانی‌که در نجف اشرف اقامت داشت، در اوج آزادگی و وارستگی تحصیل می‌کرد؛ چنان‌که همواره مخارج خود را شخصا تامین می‌کرد: «در نجف روزهای جمعه کار می‌کردم و درآمد آن روز را نان می‌خریدم و تکه‌های نان خشک را روی صفحه کتابم می‌گذاشتم و ضمن مطالعه می‌خوردم، تهیه غذا [به این شکل] آسان بود و [مشکلاتی از قبیل] گستردن و جمع‌کردن سفره و مخلفات آن را نداشت، خود را از همه بستگیها آزاد کرده بودم.»
همچنان‌که در ابتدا نیز اشاره شد، این آزادگی و وارستگی را مدرس در همان اوان دوران کودکی از بزرگ‌مردانی که بر سر راه زندگانی او قرار داشتند ـ از پدر و پدربزرگ زاهد و پرهیزگارش گرفته تا اساتید و علمای ربانی اصفهان ـ فرا گرفته بود. علاوه بر این، مردی به‌نام ملانجات‌علی در اسفه می‌زیست که در عین گمنامی و فقر شخصیت جامع‌الاطرافی داشت و در روستای اسفه دنیای بزرگی از فضائل انسانی را در خود جمع کرده بود. این مرد از دوستان پدر و پدربزرگ مدرس بود و گاه با آنها مباحثه و مجالست داشت و مدرس در خلال همین مباحثات و مجالستها تاثیرات عمیق و مهمی از او گرفت، در کتاب زرد خود می‌نویسد: «روزهای کودکی من ساعات دقیق و پربار و آموزنده‌ای بود. بخصوص سفر از کچو به قمشه. گذشتن از اردستان و زواره و دیه‌های اصفهان و دیدن فقر و ذکاوت مردم این نواحی شوق زندگی را در کالبدم بیدار می‌کرد. پدر و جدم هر دو در قمشه زاهدانه زندگی محترمانه‌ای داشتند، آنان قناعت را به‌حدکمال، رکن زندگی خود قرار داده بودند. روزهای پنجشنبه با او پیاده به اسفه می‌رفتیم و در خانه اسفندیار که او هم کودک بود وارد می‌شدیم. پدرم در آنجا عیالی اختیار کرده بود. من هم با اسفندیار به سیر باغ و صحرا می‌رفتیم. در اسفه مرد وارسته و ملایی با فراغت می‌زیست که اهالی او را ملا [صدا می‌زدند] و بعدها که من به اصفهان آمدم به ملانجات‌علی مشهور شد. این مرد همه آداب و رسوم دست‌وپاگیر را شکسته و هیچ قیدوبندی را نپذیرفته بود. خودش و عیالش در فقر مفرط و اوج آزادگی به‌سر می‌بردند. همیشه دم در خانه گلی که آن‌هم متعلق به خودش نبود می‌نشست و یا در صحرا به جمع‌آوری خوشه گندم و باقی‌مانده زردک و چغندر می‌پرداخت. از کسی چیزی نمی‌خواست. گاهی با پدر و جدم در اسفه به مباحثه می‌نشست و هر دو اعتقاد داشتند عالمی متبحر و در علوم عقلی و نقلی شاخص و بی‌نظیر است. روزی از من سوال کرد سیدحسن در این ده از چه چیز تعجب می‌کنی[؟] من هم با کمال سادگی و همانطوری‌که فکر می‌کردم گفتم جناب ملا از شخص شما، نه آخوند دهی، نه رعیتی و نه آدم ده هستی و نه فقیری، نه چیزداری، نه مثل مایی، نه مثل دیگرانی، نه از کسی می‌ترسی و نه به همه اینها بی‌توجهی، به همه سلام می‌کنی، به همه خدمت می‌کنی!

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  143  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله سیری در اندیشه و احوال شهید سیدحسن مدرس(ره)

تحقیق در مورد سیری در سیوه نبوی

اختصاصی از رزفایل تحقیق در مورد سیری در سیوه نبوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد سیری در سیوه نبوی


تحقیق در مورد سیری در سیوه نبوی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه113

 

فهرست مطالب

 

فهرســـــــت

عنوان                                                                                                                             صفحه

پیشگفتار ................................................................................................................................  5        

مقدمه.......................................................................................................................................6

فصل اول       طلوع پیامبر اسلام(ص)

      بخش اول     دوران کودکی................................................................................................. 7

      بخش دوم    دوران نوجوانی...............................................................................................  11                                                                              

         بخش سوم     درخشش پیامبر اسلام....................................................................................  16                                                                  

       بخش چهارم   آغاز بعثت.....................................................................................................   19

       بخش پنجم     تاکتیک مبارزات...........................................................................................   30                                                                                                                                       

       بخش ششم     آغاز هجرت.................................................................................................   32

فصل دوم       سیره ی پیامبر اسلام (ص)                                                                   

         بخش اول         کلام پیامبر (ص).........................................................................................  41

           بخش دوم        رفتار پیامبر (ص)......................................................................................... 43                                                                                                                                         

           بخش سوم        ملاطفت با کودکان.....................................................................................     52                                                               

         بخش چهارم    رمز خاتمیت      .......................................................................................... 54

           بخش پنجم       مدیریت و رهبری.......................................................................................    61

          بخش ششم         ارزش تحصیل علم.....................................................................................   62

فصل سوم       جنگهای پیامبر     

      بخش اول           غزوه بدر..................................................................................................... 66                                                                         

           بخش دوم          غزوه احد....................................................................................................  70                                                                

          بخش سوم          غزوه احزاب(خندق).....................................................................................74

          بخش چهارم       غزوه حنین.................................................................................................. 78

فصل چهارم  

        بخش اول          برخی از معجزات پیامبر اکرم (ص).............................................................. 81

         بخش دوم      کلماتی کوتاه از حضرت رسول(ص)............................................................  88

منابع و ماخذ  .............................................................................................................................. 93

پیش گفتار محققین:

حمد و ثنای بی حد و حصر، ذات مقدس خداوندی را سزا است که منزه از هر عیب و نقص است و درود نا محدود به روان پاک خاتم پیمبرانش که جامع فضائل و مکارم اخلاق است با سیمای « انّک لعلی خلق عظیم» به جهانیان معرفی شده است، و سپاس بی پایان بر ال بیت پیامبرش که طبق آیه شریفه تطهیر « اِنَّما یُریدُ الله لِیَذهَبُ عَنکُمُ الرِجسُ اَهلَ بَیتَ وَ یَطَهَرَکُم تَطهیراً» از همه پلیدی ها و ادناس منزه و مطهر قرار داده شده اند و طبق سوره مبارکه کوثر تا قیامت به عوان نسلی پاک و نورانی و با برکت نه تنها باقی خواهند ماند که پیوسته بر این ذریه طیبه افزوده خواهد شد و لعنت و نفرین خداوندی بر دشمنان و بدخواهان پیامبر و آلش تا ابد که چشم دیدن معجزات و کرامات آنان را نداشته و ندارد.

به خاطر توجه امت بزرگ پیامبر مکرم اسلام و عاشقان خاندان امامت و ولایت برآن شدیم تا هر چه بیشتر امور خارق العاده و قدرت تصرف در عالم تکوینی را به عنوان معجزات و کرامات یاد آور شویم تا همگان به ویژه نسل جوان و نوجوان شناخت بیشتری ازاین چهره های هدایت و مبشران

و منذران بشریت پیدا کنند و نسبت به تعالیم سعادت بخش آنان تمکین بیشتری کنند و ما هم با ذکر و یاد پیامبر و آلش بهره بیشتر معنوی برده و توفیق شفاعت آنان را در روز واپسین پیدا کنیم. انشاءا...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه:

حمد و سپاس خداوندی را که یکتاست و همه ما را آفرید و به ما نعمتهای فراوان بخشید. خدایا ما را به راه راست هدایت فرما. درود و سلام بر ارواح مطهر تمامی انبیاء بویژه پیامبر خاتم حضرت محمد(ص) و جانشینان بر حقش. از آنجایی که همه ما مسلمان هستیم و در سال پیامبر اعظم (ص) قرار داریم، ضرورت دارد که پیامبر خود را بشناسیم و با سیره آن حضرت آشنا شویم و در پیروی از آن پیامبر گرامی و با انجام وظایف دینی خود راه سعادت را بپیماییم.

هُوَ الّذِی بَعَثَ فیِ الأُمّینَ رَسُولاً مِّنهُم یَتلُوا عَلَیهِم ءَایَتِهِ ی و یُزَکِّیهِم وَ یُعَلِّمُهُم الکِتبَ و الحِکمَهَ و أِن کانُوا مِن قَبلُ لَفِی ضَلَلٍ مُّبِینٍ.

اوست خدایی که میان امتها پیامبری از خود آنها برانگیخت تا بر آنان آیات وحی خدا را تلاوت کند و آنها را از اخلاق زشت پاک کند و شریعت کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد با آنکه پیش از این همه در گمراهی بودند.

 

آن محمد ختم و خیر المرسلین

آن محمد ختم و خبر المرسلین                آن محمد نور رب العالمین

    آن محمد مخزن اسرار شرع                   جبرئیل از خیل او پوشیده درع

 آن محمد آیت صنع اله                        آن محمد آفتاب عز و جاه

 آن محمد مقتدای اهل دید                    آن محمد آیت حبل الورید

 آن محمد خازن آیات حق                    آن محمد دیده مرآت غیب

    آن محمد مظهر انوار حق                     آن محمد دیده خود دیدار حق

  آن محمد ولقف سرها شده                   در دل عطار خود پیدا شده   

عطار نیشابوی

 

 

فصل اول       طلوع پیامبر اسلام(ص) 

دوران کودکی

حضرت محمد (ص) هفت روز از مادر خود « آمنه» شیر خورد روز هفتم ولادت، « عبدالمطلب» گوسفندی یرای وی عقیقه کرد او را « محمد» نامید تا در آسمان و زمین ستوده باشد.

سپس « ثوبیه» کنیز ابو لهب مدتی او را شیر داد آنگاه او را به دایه پاکدامن به نام « حلیمه از طایه « بنی سعد» همسر« حارث بن عبدالعزی» سپردند تا او را با خدو به صحرا ببرد و در آغوش صحرا و هوای آزاد و احیاناً به دور از وبای مکه پرورش دهد.

حلیمه می گوید: پس از آن که پرورش نوزاد آمنه را متکفل شدم، خواستم در همان مجلس و در حضور مادرش او را شیر دهم، پستان چپ خود را که دارای شیر بود، در دهان او نهادم، ولی به پستان راست من بیشتر مایل بود، اصرار کودک، مرا بر آن داشت که پستان راست خود را که بی شیر بود در دهان او بگذارم، هماندم که کودک شروع به مکیدن کرد، رگهای


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد سیری در سیوه نبوی

دانلود پایان نامه سیری در زندگی و اندیشه جان دیویی و افلاطون

اختصاصی از رزفایل دانلود پایان نامه سیری در زندگی و اندیشه جان دیویی و افلاطون دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پایان نامه سیری در زندگی و اندیشه جان دیویی و افلاطون


دانلود پایان نامه سیری در زندگی و اندیشه جان دیویی و افلاطون

 زندگی جان دیویی
جان دیو  ئی د رسال 1895 ، در برلینگتون  در ایالت ورمونت آمریکا  بدنیا آمد دوران  کودکی و  جوانی خو د را  در محیط آرام برینگتون  و  سالهای بلوغ و بار آوری خود را در شیکاگو و  نیو یورک گذراند .  ( گوتک 1386 ،ص 116  ) او  فردی در ستکار و دوست داشتنی بود
دیوئی در جوانی به  گونه ای غیر  عادی  کمرو بود  اوفردی درستکار و  دوست  داشتنی بود ، تکامل فکری دیو ئی تدریجی  بود و  تنها در  دو  سال آخر  دانشکده   بود که  نشانه های از  یک  نقطه عطف تعیین  کننده در  زندگی فری او مشاهده شد . او   در سالهای آخر  دانشکده اش  ، به نظریه پردازی فلسفی و همچنین مسائل گستر ده تر سیاسی و  اجتماعی روز علاقمند  شد .
( نقیب زاده ، ص 164-163 )
زندگی علمی و فلسفی
 در  رابطه  با زندگی علمی دیو ئی باید گفت که او ابتدا در دانشگاه ور مونت و سپس جانز ها پیکنز ، جایی که استادش ، ج.س. موریس ، تحت فلسفه هگل قرار گرفت ، تحصل نمود . در ها پکنیز ، تعلق  خاطر اساسی اش به  مفهوم  رابطه  اورگانیک بین  ذهن و عین ، هوش و جهان  که  یکی از وجوه مشخصه فلسفه اش گردید شکل گرفت
تکامل  شصیت   سال های جوانی دیدئی تغییر شکل بزرگی در جهان بینی او  نشان  می دهد در آن سنین  او به روشنفکر مبلغ اصلاحات اجتماعی تبدیل  شده  بود  و این تغییر  تدریجاً د او  بوجود آمده بود ، دیوئی ما نند جیمز از طریق فیلسوفان تجربه  گرای انگلیسی  به  پراگماتیسم نرسید  بلکه  ، برعکس او  از طریق هگل با د یالکتیک  و تصویر  گرایی کلیت  گرایش به  پراگماتیسم دست  یافت . اما  دیو ئی تاکید  هگل بر  عقل  یا روح را  به  تأکید بر علم و  اثرات آن تبدیل کرد. در  فلسفه دیوئی ، روح  مطلق  جایش  را به  عمل هوش علمی  می دهد  و  علم است  که از یک  مرحله  پیچیده  به  یک مرحله پیچیده دیگر گذر  می کند و علم  با افزایش استعدادهای انسان و افزایش  مسئولیتهای او دارای بار اخلاقی  می باشد.  ( اسکفلر ،1366 )

جان دیویی ( 1952- 1859 ) رهبر عملگرایی در آمریکا
زندگی جان دیویی1
زندگی علمی و فلسفی1
فلسفه  دیوئی2
نظرات  دیدئی در باره آموزش و پرورش2
دیوئی و مدرسه  آزمایشگاه3
وجهه های مختلف فلسفه تربیتی دیوئی3
هدف های آموزش وپرورش5
برنامه درسی5
روش تدریس6
آثار فلسفی وتربیتی دیوئی6
گزیده ای از نظرات جان دیوئی7
نقد  پراگماتیسم در تعلیم و تربیت8
نتیجه گیری8
هنر از منظر جان دیوئی9
رویکرد فلسفی دیوئی9
هنر و انتقاد از دوآلیسم12
ابزار و غایات12
تجربه زیبایی شناسانه به مثابه هسته هنر و زندگی14
رویکرد فلسفی دیوئی به هنر16
هنر و انتقاد از دوآلیسم18
نظریه زیبایی شناسی19
تجربه20
تجربه زیبایی شناسانه به مثابه هسته هنر و زندگی21
فیلسوف عملگرا- در چهارچوب سرمایه داری23
افلاطون
افلاطون و عدالت36
افلاطون هیچ گاه از نظریه مُثُل جدا نشد39
رابطه مُثُل با محسوسات چیست؟41
پاسخ به سنت گرایان !44
پیام نظریه مثل افلاطون چیست ؟47
فایدون نظریه مُثُل را تنها «طرح» می کند.48
مُثُل از دیوتیمای کاهنه شروع می شود!49
آیا زیبا از زیبایی جداست؟51
آیا زیبایی کلی همان خیر است؟51
فیلسوف حقیقی در جستجوی طبیعت ذاتی هر چیز است.52
مقایسه خورشید با مثال خیر.52
دو ملاحظه مهم در مورد یکی بودن خیر53
نقش دمیورژ با نقش عقل راهبر است.54
با دیالکتیک انسان به مشاهده خیر با عقل محض نائل میشود55
چه نسبتی بین جزیی محسوس و مثل هست؟55
مراد افلاطون از مشاهده نفس56
آیا مُثُل کثافت و موهم وجود دارد؟ تردید اول پارمنیدس!57
نظریه مُثُل جوابگوست، مادام که حامل صفات اخلاقی و هنری است57
پاسخ سقراط به نقد پارمنیدس درباب رابطه جزئی ومثال58
تردیدهای مطرح شده در پارمنیدس بی جواب می ماند!60
پارمنیدس در تردید دوم محاوره، آستین ها را بالا می زند!60
سوفسطایی و نظریه مُثُل61
نسبت صور با یکدیگر: واحد عالیترین صورت و شامل همه است62
وقتی صور با هم نمی آمیزند (پرتویی بر محاوره تئای تتوس)63
کاری که محاوره سوفسطایی می کند و کاری که نمی کند !64
کوشش چند باره برای حل مشکل خوریسموس64
از «واحد در کثیر» تا «آپیرون»67
خدا، صانع (فوتورگوس) تخت ایده آل است .67
آیا میتوانیم افلاطون را نوافلاطونی تفسیر کنیم؟69
جنبه ریاضی نظریه مُثُل70
درباره گرایش ریاضی کردن همه چیز72
ریاضی گرایی افلاطون عجیب است73
مسلک ریاضی کردن، رفیق ایدئالیسم است!73
چگونگی درک مثل توسط انسان؟ عرفانی؟74
پیشرفتی که افلاطون نسبت به پیشینیان نشان می دهد .78
افلاطون نه نوکانتی بود و نه افسانه سرا !80
افلاطون، ماریاریلکه هم نبود!81
افلاطون آنگونه مهم نبود که نیچه می گفت!82
فهرست منابع:84

 

شامل 87 صفحه فایل word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پایان نامه سیری در زندگی و اندیشه جان دیویی و افلاطون