رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله بررسی مشکلات اقتصادی- اجتماعی زنان ساکن در شهر اسلامشهر

اختصاصی از رزفایل دانلود مقاله بررسی مشکلات اقتصادی- اجتماعی زنان ساکن در شهر اسلامشهر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

زن مهربان و زحمتکش خانواده اش را در میدان جاذبه عشق قرار می‌دهد. حرارت مهر و محبت او بر همه اعضای خانواده تاثیر می گذارد و از آنها انسان های نمونه ای می سازد. اگر مرد قدر نقش سازنده چنین زنی را نداند به یقین بر خود جفا روا داشته است. افسوس اگر مرد با کج اندیشی فکر کند، با قدرنشناسی از چنین زنی از ارج و قرب خود می‌کاهد:
- زنی که دوش به دوش شوهر جسورانه با مشکلات زندگی می جنگد.
- زنی که با مثبت اندیشی و خوشبینی به شوهر روحیه می‌دهد.
- زنی که صرفه‌جوست و توقع زیاد ندارد و هرگز لب به شکایت نمی گشاید.
- زنی که هنگام بحران با فروش جواهراتش از شوهر حمایت می‌کند.
- زنی که در تربیت فرزندان و برآوردن نیازهای شوهر از هیچ چیز فروگذار نمی کند، جایگاه ویژه ای دارد. او را با زنی منفعل، بدبین، نومید، متزلزل، بی اراده، ولخرج، خودخواه و بی مسئولیت مقایسه کنید تا ببینید تفاوت از کجا تا به کجاست.
به شما زنان خوب، صمیمی و وفادار با صراحت و قاطعیت یادآور می شوم کمتر مردی است قدرتان را نداند. اصلاً چه بهتر اگر اهمیتی به قدرشناسی او ندهید. زیرا او هم یک طرف این زندگی مشترک است. اگر قدرت تشخیص نداشت از ارزش و اعتبار شما چیزی کم نمی‌شود. آنچه شما می کنید برای استحکام خانواده است و بس. بنابراین به راهی که انتخاب کرده‌اید، ادامه بدهید و مطمئن باشید سعادت و خوشبختی از آن شما خواهد بود.

 

فهرست مطالب
عنوان
پیشگفتار
فصل اول : کلیات پژوهش
مقدمه
بیان مسئله
ضرورت پژوهش
اهمیت موضوع
چارچوب نظری پژوهش
اهداف پژوهش
هدف کلی پژوهش
هدفهای ویژه
سوال پژوهش
فرضیه های پژوهش
تعاریف نظری متغیرها
فصل دوم : پیشینیه پژوهش
مقدمه ای بر فصل دوم
زن در ادبیات ایران
جایگاه واقعی زن در خانواده
دستیابی به حقوق اجتماعی زنان
زمینه های فعالیت اقتصادی بانوان فراهم نشده است
اشتغال زنان از پشت عینک روشنفکری
یکی از شاخصه های توسعه یافتگی باشد؟
تلاش هایی فراتر از برنامه
آمارها چه می گویند
9 درصد حاشیه ها سواد ندارند
در ردیف کشورهای در حال توسعه
نخبه گرایی زنانه
اعتبارات ناچیز
زنان 10 سال پس از پکن
پیام هایی برای اجلاس بازبینی و ارزیابی پکن: فقر
حقوق
سیاست
خشونت
بهداشت باروری
بیماری ایدز و ویروس آن
مناقشه مسلحانه
قاچاق زنان
آموزش
فرهنگ و شخصیت زنان
اختلاف فرهنگی در رابطه با شخصیت زنان
اختلافات سطح فرهنگی
دیدگاه روانشناسان در رابطه با شخصیت زنان
زنانی که فقط کار می‌کنند
بازیگران نقش آفرین
زنان و کارگاه: چشم انداز تاریخی
نابرابریها در کار
مشاغل کم ارزش
مسائل موفقیت
ویژگی های زنان موفق
دستمزد کم و دام فقر زنان
فصل سوم : روش پژوهش
مقدمه
جامعه آماری
نمونه و روش نمونه گیری
روش جمع‌آوری اطلاعات
روش آماری
فصل چهارم : توصیف و تحلیل داده ها
فصل پنجم نتایج پژوهش
نتیجه داده های آماری
بحث و بررسی
محدودیت های تحقیق
پیشنهادها
منابع مورد استفاده

 

فصل اول : کلیات پژوهش
مقدمه
آب بند نخل جمعیت تویی حافظ سرمایه ملت تویی
(علامه اقبال لاهوری)
زن نیمی از پیکره اجتماع است و به تعبیر رابیندرانات تاگور- متفکر بزرگ هندی- بهترین دوست مرد، همچنانکه حیات انسان ها بسته به وجود زن است، تکامل او نیز ارتباط مستقیمی با نحوه نگرش و منش او در معاشرت با زن دارد. چنانکه انسان را موجود ناقص دانسته اند که برای رسیدن به کمال می بایست «جفت» مطلوب خود را بیابد و در کنار او به آرامش و تکامل برسد. گذشته از این انگاره فردی، زن همواره در ابعاد کلان‌تر نیز در جوامع بشری حضور داشته و دارد که این واقعیت بزرگ هیچگاه از چشم اندیشمندان و خردمندان به دور نبوده و هیچ متفکر واقع بین و حق شناسی نمی تواند این حقیقت مسلم را مورد انکار قرار دهد که اگر نقش زنان در پیشرفت و تعالی جامعه‌ای از مردان آن جامعه بیشتر نباشد، کمتر هم نیست.
باید به زن بهایی داد که درخور آن است البته نه در سخن بلکه در عمل اگر به زن به عنوان یک انسان کاملاً برابر با مرد، همانگونه که خلق شده نگاه شود و نه به عنوان یک ابزار یا تنها برای ارضای غرایز مرد و یا بیگاری کشیدن از او و در همه حال تحقیر کردن او، هرگز این همه فساد اخلاقی وجود نخواهد داشت. در غرب نیز با آن همه پیشرفت علم و تکنولوژی که تنها زاده هوش و استعداد انسان هاست و نه عقلانیت و شعور همه جانبه آنها، اگر زن را از صورت کالا خارج کنند مطمئناً فساد و تباهی رو به کاهش خواهد گذارد و در محیط خانواده هنگامی که جوان از کودکی متوجه احترام پدر و مادر (و البته بالعکس) گشت و نیز متوجه شد که پدر به مزایای اخلاقی و روحی مادر و دیگر بانوان توجه کامل دارد و به آنها به عنوان انسانی کامل و با شخصیتی ارزشمند می نگرد آیا در سنین نوجوانی و جوانی می‌تواند به زن تنها به عنوان رفع نیازهای غریزی نگاه کند و دائماً حریص تر شود و دنیا از همین زوایا بنگرد؟ و آیا داشتن خانواده‌ای آگاه که هر کس در آن جایگاه واقعی خود را داراست و نیز برخوردار شدن از تربیتی صحیح در محیطی پر از ایمان و عاطفه، ایمان توام با آگاهی و نه کورکورانه، نمی تواند احساسات سرکش جوانی را تحت کنترل درآورده و متعادل سازد؟
در طول قرن های متمادی، در عرصه های گوناگون ، زنانی ظهور کرده اند که با ایفای نقش خود به عالی‌ترین شکل ممکن و با اثبات توانایی ها و شایستگی های خویش، تاثیر بسیار مهم و تعیین کننده ای در بهبود اوضاع جامعه خویش داشته اند.
برخی از این زن ها از چنان لیاقت و خصایصی بهره‌مند بوده اند که شعاع فعالیت ها و تاثیرات آنها از دایره اجتماع و محدوده جغرافیایی کشورشان نیز فراتر رفته و عالمگیر شده است.
با چنین مصداق که دارای شعاع حیرت انگیز و پویایی هستند ضمن آنکه حکایت از توانمندی های بالقوه زنان دارد، نگرش های جاهلانه ای که تساوی زن و مرد را زیر سوال می‌برد کمرنگ و بی رمق جلوه می‌دهد و به اصل مشارکت جهت پیشبرد و توسعه اجتماعی، قوام بیشتری می بخشد.
تجربه «اصلاح ساختار فرهنگی» و تجدید نظر در باورها و نگرش ها ثابت کرده است هر اندازه جامعه ای شرایط مساعد و همسانی را برای رشد و سپردن مسئولیت ها (فارغ از چارچوب های تنگ نظرانه و متحجرانه) فراهم آورده، به همان میزان توسعه و ترقی جامعه نیز روند شتابان تری یافته است.
در جهان معاصر، یافته های علمی و تجربه های علمی به طور روشن و واضحی برتری جنس خاصی را مردود اعلام کرده است و نقش اولیه و دگرگون کننده را به عواملی فرا جنسیتی داده است.
بی تردید اجحاف در حق زنان و نادیده انگاشتن حقوق فردی و اجتماعی آنان یکی از علل عقب ماندگی از قافله تمدن بشری است و با توجه به سرعت سرسام آور عصر امروز، هر میزان که جامعه ای بر استمرار این نگرش باطل اصرار و سماجت ورزد، این عقب ماندگی تشدید خواهد شد. لذا برای ترقی و حرکت به سمت آینده چاره ای جز تعجیل در رفع موانع و شکستن حصارهای نابخردانه وجود ندارد. (کیهان نیا، اصغر،1380، زن امروز، مرد دیروز)

 

قانون اساسی و حقوق زنان
اصل بیستم قانون اساسی
همه افراد ملت از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند.

 

بیان مسئله
مساله اصلی در پژوهش حاضر «بررسی مشکلات اقتصادی- اجتماعی زنان ساکن در شهر اسلامشهر» است. لازم به ذکر است که در اعصار گذشته زن در جامعه نقشی نداشت و تنها تهیه مواد غذایی را فراهم می کرده است. غذا و نگهداری فرزندان را به عهده داشت و آن زمان زنان حق اظهار نظر و اظهار وجود نداشتند و تنها مردان بودند که در تمامی امور نقش داشتند و نظرات خود را تحمیل می‌کردند. در یک جمله کوتاه می‌توان گفت در آن زمان مردسالاری بوده است و هیچ ارزشی برای زن به عنوان یک نسل یا انسان قائل نبودند. اما جایگاه مردانه در داخل گروه خانگی لزوماً به معنی بهبود پایگاه زن نبود. آنچه که احتمالاً تحقق می یافت تحمیل تصویر مردی یا پدر بزرگ بر خانواده بود این وضع را طبیعی می دانستند و اگر غیر از این با آنها رفتار می‌شد شاید برای آنها غیر قابل قبول بود در نهایت باید گفت که نگاه و نظر آن زمان به زن خیلی خوار و خفیف بوده است در حالی که در عصر حاضر زن در جامعه نقش نسبتاً قابل توجهی دارد و اغراق نگفته ایم اگر بگوییم بخشهایی از جامع در دست زنان است و جامعه روی آنها حساب می‌کند. زن در عصر حاضر در خانواده و هم در جامعه نقش مهمی را ایفا می‌کند از جمله تربیت فرزندان آگاه و عالم، فراهم کردن محیط آرام و ایجاد آرامش در خانواده و فعالیت در امور اجتماعی و فرهنگی، اقتصادی و سیاسی موجب شده است که باری از جامعه را بدوش بکشند و پا به پای مردان در پیشبرد اهداف جامعه نقش مهمی داشته باشند حتی زنان در بخشهایی مشغول فعالیت هایی هستند که مردان نمی توانند جایگزین آنها شوند. در عین حال شرایط اجتماعی فرهنگی جامعه در خیلی از موارد پویایی متناسب با آن را نداشته است. اشتغال زنان از سویی با مسائل حاد و برخی از موارد مواجه گردیده و از سوی دیگر اختلاف عقیده را در میان گروه های مختلف مردم موجب شد.
خوشبختانه زنان در عرصه فعالیتهای شغلی و فرهنگی و خانوادگی و سیاسی دیگر آن شیئی زینتی و تجملی نیستند که پیش از این به شمار می آمدند. در گذشته زنان دست آویزی می‌شدند تا احزاب و گروه های سیاسی برای زینت بخشیدن به شعارهای تبلیغاتی خود به آنها بدهند. اما اکنون به رسمیت شناختن نیروی کار زنان در تمام امور فرهنگی و اقتصادی و سیاسی خواست و نیاز جوامعی است که در قرنها این نیرو را زیر انواع پوشش های اخلاقی نادیده گرفته‌اند.
زمانی که نوع نگرش به زن تغییر کند غرایز می‌تواند تحت کنترل قرار گیرند؟ مطمئناً چنین است و خواهند توانست. پس زن در مرحله نخست باید سعی کند شخصیت ارزش انسانی خود را درک کند و آن را حفظ نماید. اگر با طرز تفکری غلط خود را رها کند یا به اصطلاح دست کم بگیرد آنقدر دست کم که از زن بودن خود در بالاترین مرز آن برای جلب توجه غریزی مرد استفاده کند و نیز اجازه دهد از او بیگاری بکشند که این هر دو منتهای تحقیر به اوست، بنابراین بیش از آن که قصوری متوجه مرد باشد او خود مقصر است، باید به او آگاهی داد و از خطری جدی که زندگی او و نسل های بعد از او را تهدید می‌کند وی را باخبر ساخت. چقدر خوب است که در خانواده احترام و محبت متقابل، همدلی، همفکری و همکاری و حس مسئولیت پذیری متقابل و نیز شهامت معذرت خواهی و در نهایت صداقت و صمیمیت و گذشت متقابل وجود داشته باشد. تنها در این صورت است که آرامش لازم در محیط کوچک خانواده و سپس در اجتماع به وجود خواهد آمد، این اعمال به ظاهر کوچک پیامدهای بسیار بزرگی خواهد داشت و زمانی که انسان به آرامش و آسایش روحی رسید ذهن روشن تر و فعال تر شده و افکار درست و صحیح که عملکردهای درست را به دنبال دارند در آن متجلی می گردند و انسان آگاهی که با شعور و عقلانیت خود و ایمان آگاهانه خود توانسته است زندگی مادی و دنیوی خود و اطرافیانش را پر از عشق و آرامش کند رفته‌رفته می‌تواند به فراسوی آگاهی رسد و روح خود را رشد داده آن را شکوفا سازد، یعنی همان شود که خالق او می خواهد و از او به عنوان یک انسان، چه زن و چه مرد انتظار دارد.

 

ضرورت پژوهش
اثر مشکلات اجتماعی- اقتصادی زنان در اسلامشهر از آن جهت ضرورت دارد که نکات مثبت و منفی زنان در خانواده را برای ما روشن می سازد و عوارض ناشی از این امور را آشکار می سازد. در واقع باید دید که چگونه می‌توان مابین پذیرش مسئولیت های اجتماعی از طرف زنان و قبول مسئولیت های خانگی از طرف ایشان رابطه ای قبول و انسانی ایجاد کرد. بدیهی است که ایجاد شرایط مناسب باب اشتغال زنان تنها هنگامی میسر است که ایجاد شرایط متناسب با این امر پذیرفته و تبلیغ شوند. به هر حال با اینکه در اکثر جوامع و بخصوص در جامعه ما رشد تکنولوژی و صنعت خواستار ورود زن به بازار کار است اما به دلیل عدم پذیرفتن فرهنگی امر تحقق کامل اشتغال زنان در کلیه مشاغل امکان‌پذیر نشده است و فاصله حقوقی میان زن و مرد همچنان مشهود است البته از بین بردن این فاصله به معنای تساوی تصنعی زن و مرد نیست زیرا هر کدام از اینان در جامعه به عنوان یک انسان و در خانواده به عنوان پدر و مادر دارای ویژگی ها و وظایفی هستند که ایشان را از یکدیگر متمایز می‌کند. آنچه که در این مبحث مورد نظر ماست از بین بردن تعصبات و تبعیض هایی است که به عناوین مختلف چه از نظر حقوقی و چه از نظر فرهنگی باعث جدایی زن و مرد و اجحاف حقوق زنان شده است. زنان در هر جامعه ای دارای دو نقش دوگانه ای هستند به این معنی که از یکسو به شدت مایلند که نقش خود را در خانه و خانواده به نحو احسن ایفا کنند و از سوی دیگر تمایل دارند تا شخصیت خود را به حد کمال پرورش دهند و در صحنه زندگی اقتصادی و اجتماعی نقش عمده‌ای داشته باشند. نادیده انگاشتن هر یک از این دو نقش می‌تواند نابسامانی اجتماعی و اقتصادی را به دنبال داشته باشد. اگر کار زن در خارج از خانه بازتاب نامطلوبی بر خانواده داشته باشد و در نتیجه تربیت کودکان با دقت و توجه کافی صورت نگیرد عواقب ناگواری برای نیروی کار آینده به بار خواهد آورد. از سوی دیگر چنانچه زن بر فعالیتهای اقتصادی شرکت بکند فرآیند توسعه سرعت کمتری خواهد داشت برای اینکه نقش دوگانه زنان بتواند در پیشرفت اقتصادی اجتماعی کشور موثر افتد لازم است تعادل منطقی میان این دو وظیفه پدید آید. بنابراین در این بخش از بررسی سعی می‌شود تا تغییرات ناشی از اشتغال زن بر خانواده مورد بررسی قرار گیرد. زیرا اشتغال زن در ایران نقش سنتی او را در معرفی و دگرگونیهای بی شماری قرار داده است و این دگرگونی ها نیز به نوبه خود بر عرصه های مختلف زندگی خانوادگی اثرات مختلفی بر جای گذاشته و روابط و وظایف خانواده و نقش زن و شوهر را در درون خانواده دچار تغییراتی کرده است.»

 


اهمیت موضوع
انتخاب این موضوع به عنوان یک پژوهش دانشگاهی از آن جهت حائز اهمیت است که تجربه «اصلاح ساختار فرهنگی» و تجدید نظر در باورها و نگرش ها ثابت کرده است هر اندازه جامعه ای شرایط مساعد و همسانی را برای رشد و سپردن مسئولیت ها (فارغ از چارچوب های تنگ نظرانه و متحجرانه) فراهم آورده، به همان میزان توسعه و ترقی جامعه نیز روند شتابان تری یافته است.
در جهان معاصر، یافته های علمی و تجربه های علمی به طور روشن و واضحی برتری جنس خاصی را مردود اعلام کرده است و نقش اولیه و دگرگون کنده را به عواملی فراجنسیتی داده است.
بی تردید اجحاف در حق زنان و نادیده انگاشتن حقوق فردی و اجتماعی آنان یکی از علل عقب ماندگی از قافله تمدن بشری است و با توجه به سرعت سرسام آور عصر امروز، هر میزان که جامعه ای بر استمرار این نگرش باطل اصرار و سماجت ورزد، این عقب‌ماندگی تشدید خواهد شد. لذا برای ترقی و حرکت به سمت آینده چاره ای جز تعجیل در رفع موانع و شکستن حصارهای نابخردانه وجود ندارد. در جامعه کنونی کشور اسلامیمان زنان ایران همچنین احتمالاً شرایط مادی و زیست اجتماعی و سیاسی خود را با کشورهای پیشرفته نیز مقایسه خواهند کرد. آمارها و ارقام و اطلاعات در دسترس نشان می‌دهد که جامعه ایرانی در مقایسه سطح رفاه مادی و شرایط اجتماعی کشور با دیگران به ویژه گروه دوم از کشورها، خرسند نخواهد بود. زنان در جامعه ایرانی، حتماً با توجه به اطلاعات و تفسیرها و تحلیل‌های مسئولان رسمی، کارشناسان، روشنفکران و سایر منابع اطلاعاتی تلاش دارند تصویری از آینده ای را که در انتظارشان است نیز ترسیم کنند. یکی از مسائلی که احتمالاً در آینده نگری مورد توجه جدی جامعه ایرانی به ویژه زنان کشور است، امکانات و شرایط کسب و کار است. پیدا کردن شغلی که درآمدی درخور داشته و متناسب با مهارتها و دانش آنها باشد، یکی از اصلی ترین نیازها و خواسته های بانوان است که امروزه از آن به عنوان بحران اشتغال نام برده می‌شود. در روزها و هفته ها و ماههای گذشته تعداد پر شماری از مسئولان درجه یک اقتصادی کشور، کارشناسان و فعالان اقتصادی نسبت به بحرانی تر شدن وضع اشتغال زنان در کشور سخن گفته و هشدار داده اند و همین هشدارها در ایجاد و توسعه نگرانی بیکاران فعلی و افراد جویای کار آینده تاثیر داشته است.
در حال حاضر عدم حضور زنان در رده های مدیریت کلان و میان کلان اجرایی سیاسی کشور موجب شده است تا در رده های بعدی مدیریت های اجرایی نیز زنان نتوانند به کرسی های تصمیم‌گیری دست پیدا کرده و سهم خود را در تصمیم گیری های سیاسی اجرایی کشور از 2 درصد به بیشتر ارتقا دهند.
واگذاری مدیریت و خواستن مسئولیت یعنی به رسمیت شناختن حق زنان ایران از تولید به نسبت سهم مشارکت آنان، هموار کردن راه برای مشارکت زنان در تصمیم گیری های کلان اجرایی سیاسی اقتصادی کشور، قائل شده حق اولویت برای شایسته‌ترین ها از بین متقاضیان زن و مرد در فرآیند انتصابات دولتی، قانونی کردن نسبت های عقلانی در توزیع امکانات بازسازی نیروی انسانی و استخدام و بالاخره، باور کردن و پرداختن به توسعه انسانی زنان ایران مد نظر است.

 

چارچوب نظری پژوهش
مبانی نظری موضوع پژوهش حاضر بررسی مشکلات اقتصادی- اجتماعی زنان در اسلامشهر است. در این رابطه باید باور داشته باشیم که نیمی از جمعیت جهان را زنان تشکیل می دهند که همواره در پیشرفت تمدن بشری از ابتدا تاکنون نقش موثری ایفا نموده اند چه دیرینه سنگی که با مردان در جمع‌آوری دانه ها یا میوه ها و شکار مشارکت داشتند و یا در دوره میانه سنگی که کشاورزی را اختراع کردند و بدین سان غول عظیمی در زندگی بشر نخستین ایجاد کردند. و چه در عصر اتم و ارتباطات که اثر بخشی آنها را نمی توان نادیده گرفت. البته در پرتو نظامی که مردان تمام مکانیسم های نهادی و ایدئولوژی را در دست دارند و از همه ابزارها برای تثبیت سلطه خود استفاده می‌کنند، واضح است که نمی توان نقش مهم زنان را در توسعه و پیشرفت جوامع به طور واضح دید. چرا که در جامعه ای که از نظر جنسی و اجتماعی شدیداً قشر بندی شده است، علم هم بی طرفی خود را از دست داده، فقط تاریخ به اقدامات مردان در ادوار مختلف اشاره نموده و به دوره ای که زنان سهم اساسی در پیشرفت بشریت در کشف آتش، اهلی کردن حیوانات، سفالگری، نخ ریسی، رنگرزی، کشف گیاهان طبی و غیره داشته اند، به دیده اغماض نگریسته است و چنین القا شده که زنان به قلمرو طبیعت تعلق دارند، اما مردان به قلمرو فرهنگ تعلق دارند. و این مردان هستند که موجب پویایی فرهنگ شده‌اند و تنها نقش برجسته زنان تولید مثل می‌باشد، لذا بدین دلیل است که مردان با تسلط بر همه نهادهای اجتماعی، اعم از مذهبی، سیاسی، اقتصادی، آموزشی و رسانه های گروهی می کوشند دنیا را به دلخواه خود تغییر دهند و بدون توجه به دیدگاه نظر قشم عظیم زنان را به راه انداختن جنگهای طولانی و کشتارهای عظیم و اتخاذ تصمیماتی که منجر به پیدایش قحطی و بیماری در کشورهای مختلف می‌شود، سرمایه های جهان را به مخاطره می اندازند، جا دارد که بپرسیم آیا زنان سهمی در این سرمایه ها ندارند و دنیا با تمام تعلقاتش به مردان ارزانی شده است، در نتیجه این مرد که بایستی در مورد زن، و شخصیت او نظر دهد، و حق انتخاب داشته باشد، این باور مردان که مسئولیت بیشتری را در خانواده و جامعه دارند آنچنان جدی تلقی شده است که انتظارات نابجا را در آنجا برانگیخته است طوری که آنها می اندیشند که در همه امور باید فقط آنها اظهار نظر کنند و اکثر مواقع چنان امتیازاتی برای خود قائل هستند که تحقق آن مغایر با تساوی حقوق دو انسان در زندگی است. آنها به خود حق می دهند که به جای اعضای خانواده فکر کنند و تصمیم بگیرند، برای آینده کودکان خود علی‌الخصوص دختران خود بدون رضایت آنها تصمیم می‌گیرند در حالی که زن یک انسان است و دارای شعور مساوی با مردان و حواسی برتر از آنان می‌باشد که متاسفانه هیچگاه در اثر موانع مختلف فرهنگی، تصمیمات قومی، مذهبی و سلیقه های متفاوت به جایگاه اصلی خود ارتقا نیافته است، چرا که به او تلقین می‌شود که فقط به آنچه می گویند عمل کند نه آنکه برای علل عمل خود فکر کند و ایده بدهد و اگر فراتر از چهارچوبی که برایش تعیین شد عمل کند، انگ عمل شرعی و عرفی به عملکرد او زده می‌شود. لذا لازم است که کنکاش صورت گیرد تا مشخص شود که ریشه این همه بی عدالتی در کجاست.

 

اهداف پژوهش
با وجود تحولات عظیمی که در جامعه ایران به وجود آمده مسلماً زنان که نیمی از منابع انسانی بشمار می روند تحت تاثیر این تحولات قرار گرفته و امروزه در صد زیادی از زنان به بازار اشتغال راه یافته اند. بنابراین می خواهیم بدانیم زنان که عامل پیشبرد اهداف توسعه اقتصادی- اجتماعی هستند، آیا می توانند در محیط خانواده هم به همان نسبت موثر واقع شوند در واقع هدف اصلی ما شناخت آثار و نتایج اشتغال زن بر روی تحصیل فرزندان می‌باشد و اینکه استفاده مالی زن تا چه اندازه شرایط زندگی خانوادگی و منزلت اجتماعی وی را بهبود می بخشد و همچنین رابطه اخلاقی زن و شوهر که تا چه اندازه از کار زن تاثیر می پذیرد.

 

هدف کلی پژوهش
بررسی وضعیت اقتصادی، اجتماعی زنان ساکن در اسلامشهر و تاثیر آنان بر خانواده می‌باشد.

 

هدف های ویژه
1- بررسی مسائل و مدارج که سبب ترقی و تعالی زنان گردیده
2- بررسی مسائل فرهنگی، طبقاتی که سبب موفقیت در توسعه اقتصادی و اجتماعی آنان گردیده
3- بررسی دخالت اطرافیان در زندگی زناشویی که موجب عدم پیشرفت زنان گردیده
4- بررسی میزان تحصیلات همسر «اختلاف سطح تحصیلات» که سبب عدم توسعه اقتصادی و اجتماعی زنان و موفقیت آنان گردیده

 

سوال پژوهش
- آیا بین میزان علاقه و پشتکار زنان با موفقیت آنها در توسعه اقتصادی و اجتماعی رابطه وجود دارد؟
- آیا بین طبقه اجتماعی همسر با پیشرفت و موفقیت زنان در توسعه اقتصادی و اجتماعی رابطه وجود دارد؟
- آیا بین باورهای دینی و اخلاقی زنان با پیشرفت آنان در توسعه اقتصادی و اجتماعی آنان رابطه وجود دارد؟
- آیا بین سطح تحصیلات با کاردانی و مدارج عالی زنان با توسعه اقتصادی و اجتماعی آنان رابطه وجود دارد؟
- آیا بین تشویق به موقع زنان با موفقیت در توسعه اقتصادی و اجتماعی آنان رابطه وجود دارد؟

 

فرضیه های پژوهش
1- بین میزان علاقه و پشتکار زنان با موفقیت آنها در توسعه اقتصادی و اجتماعی رابطه وجود دارد.
2- بین طبقه اجتماعی همسر با پیشرفت و موفقیت زنان در توسعه اقتصادی و اجتماعی رابطه وجود دارد.
3- بین باورهای دینی و اخلاقی زنان با پیشرفت آنان در توسعه اقتصادی و اجتماعی آنان رابطه وجود دارد.
4- بین سطح تحصیلات با کاردانی و مدارج عالی زنان با توسعه اقتصادی و اجتماعی آنان رابطه وجود دارد.
5- بین تشویق به موقع زنان با موفقیت در توسعه اقتصادی و اجتماعی آنان رابطه وجود دارد.

 

تعاریف نظری متغیرها
1- سن: مفرد سنه و سال
2- تحصیلات: به معنی حاصل کردن، دانش آموختن، فراهم کردن
3- شغل: کسب و کار و پیشه
4- درآمد: دستمزد
5- وضعیت مسکن: حالت و چگونگی سکونت و زندگی
6- ازدواج: پیوند دو نفر (زن و مرد)
7- خانواده Family : خاندان- اهل خانه- اهل بیت- دودمان (آراسته خو: 1381، ص 535
8- جایگاه خانواده: مقام خانواده- مرتبه خانواده- سرای خانواده
9- سده اخیر: قرن اخیر- دوره صد ساله پسین- قرن بیستم میلادی (قرن آخری)

 

فصل دوم : پیشینه پژوهش
===== زن در ادبیات ایران
ادبیات هر سرزمینی آیینه فرهنگ و اعتقادات آن سرزمین و نقش مهمی در شکل گیری باورهای نسل های نوین و تعالی نسل کنونی دارد. ادبیات اگرچه برخاسته از فرهنگ و تبلور فرهنگ هر جامعه ای است اما در سیکل دیگری که به آینده موسوم است، ادبیات ماضی تاثیرات خود را بر جای خواهد نهاد. به عبارت دیگر آنچه حاصل تفکر و احساس سخنوران اندیشمند نسل های پیشین است در دگرگونی و ساختار شخصیتی نسل های بعدی ظهور خواهد کرد.
مقبولیت ادبیات در نزد عموم مردم تا بدان پایه است که گاه یک شعر دارای جاذبه ای است که گویی از مقوله «مسلمات» و «مشهودات» است و حتی در مواردی پایه گذار تفکری می‌گردد که امکان دارد تا پایان زندگی همچنان پابرجا و استوار باقی بماند. بیان معجزه آسای ادبیات که از آن با تعابیری چون «سحر حلال» یاد شده است می‌تواند به عنوان عامل مهمی در بازیابی هویت زنان و تبیین شان و جایگاه اجتماعی و تاریخی آنان مورد بهره‌برداری قرار گیرد.
برخلاف تصور عده ای که دارای تفکرات زن ستیزانه هستند، ادبیات ایران برای زن احترام و ارزش والایی قایل است و در بسیاری از موارد بر هوش، درایت، کاردانی و قابلیت های بی شمار زن صحه نهاده است و ضمن برشمردن توانمندی‌ها و فراست زنان در اموری حتی به زنان نمراتی بالاتر از مردان داده است، آن هم مردانی که خردمندان روزگار خویش بوده اند.
در ادبیات ایران به زن به عنوان موتور اجتماعی بشری نگاه شده که حرکت آفرین است و با استقامت و پایداری خود به جامعه وحدت و انسجام می بخشد. با این حال برخی از اشخاص مریض احوال و مغرض با بیرون کشیدن بیتی از یک دیوان که شاید سخن شخص نادانی باشد که در بیت بعد مورد نقد شاعر قرار گرفته و بدون توجه به حال و هوای کلی اثر و شان صدور آن، به استنتاج باطل از حق پرداخته اند. این استخراج های ناصواب چیزی جز تحریف نیست. همانند شخصی که به اتکای «لااله» مدعی شد که به شهادت قرآن کریم هیچ خدایی وجود ندارد!!
رجوع به آثار ادبی پیشینیان و معاصران و بازشناسی اندیشه پدید آورندگان آن امری الزامی است که غوطه ور شدن در این دریای بیکران حکمت، کشف مرواریدهای گرانبهایی را در پی خواهد داشت.
در این مجال در پی آن نیستیم که به تمامی مواردی که از زن با دیدی منفی یاد شده است پاسخگو باشیم و با نقل ادبیات مورد نظر دلایل آن را برشماریم. شاید بهترین مصداق برای روشن شدن تحریف غرض‌ورزانه در ادبیات اشاره به ابیاتی باشد که بدون رعایت امانت از آن به سرقت رفته و حکیم دانای توس را متهم به زن ستیزی نموده اند. در سراسر «شاهنامه» زنان مورد تکریم و تحسین فردوسی قرار دارند، مگر در داستان «سودابه» که زنی با امیال شیطانی است. با این حال فردوسی توانمندی ها و زیرکی های او را نیز برشمرده است. البته در بعضی از کتب مانند «فارسنامه ابن بلخی» و «طبری» و نیز خود شاهنامه، او جادوگری است که در قالب زن ظاهر شده و نکوهش او به سبب خوی منزوی خواهی و‌ آزمندی اوست. جالب آنکه در ادامه همین داستان فردوسی از «فرنگیس» همسر «سیاوش» که زنی پارساست به نیکی یاد کرده است و او را مورد تحسین و ستایش قرار داده است. اما برخی از روی جهالت و بی مطالعه بودن و گروهی نیز با انگیزه های سادیسمی با انتخاب بیتی از این داستان و نقل آن در هر محفل و مجلسی در صدد القای عدم توانایی زنان برآمده اند و دریغ و درد که در این راه غلط از اندیشمندان بزرگی چون فردوسی مایه گذاشته اند که روحش نیز از این برداشت های نابخردانه ناخرسند است.
اندیشه شناسی در ادبیات همچنان که می‌تواند عامل پیشگیری از سوء استفاده های فرهنگی باشد و مشت تحریف کنندگان مغرض یا ناآگاه را باز و آنان را رسوا کند، می‌تواند عامل مهمی نیز برای ارتقای بینش ها و نگرش ها باشد. مهم آن است که آن بخش از ادبیات ما که نگاه مثبت و روشنی نسبت به زن و توانمندی های او دارد کوشش شود تا ابیات مثبت در محافل و مجالس ورد زبان شود از کتاب های مدارس ابتدایی تا دانشگاه ها از این اشعار بهره گرفته شود تا اندک‌اندک فرهنگ جامعه دچار تغییر و تحول شود.
دفع موانع و مشکلات در طی چند دهه اخیر، خوشبختانه موجب شکوفایی استعدادهای تحسین برانگیزی در بین زنان شده است و آثار ادبی قابل ملاحظه ای از دل این قشر آفریده و منتشر شده است که بسیار قابل تامل است.
تشویق و حمایت از شاعره های امروز که تاثیرگذار بر فرهنگ امروز و فردا هستند حرکت ارزنده دیگری است که می‌بایست مورد توجه قرار گیرد. خصوصاً آنکه کوشش شود تا اشعار این گروه را بتوان هدفدار و اندیشمند بار آورد و آنچه را که به عنوان هدف در جست و جویش هستیم، بتوانیم بر بال هنر به پرواز درآوریم و بر مقبولیت و جلب توجه پیام مورد نظر بیفزاییم.
ترجمه آثار ملل دیگر و تماس هنرمندان ما با اندیشمندان ملل دیگر و میل انتقال پیام باعث شده است که فهم تازه ای از زن رواج یابد. این روایت تازه، حاصل تلاش گسترده ای است که در شکل جهانی پدیدار شده و طلیعه دار فرهنگ نوینی است که برای تمام افراد بشر فارغ از رنگ و جنس و نژاد، حقوق یکسانی قایل است، می‌تواند راهگشا و آینده ساز باشد.

 

زمینه های فعالیت اقتصادی بانوان فراهم نشده است
تحلیل کارکردی اشتغال زنان (از پشت عینک روشنفکری)
در سالهای اخیر مشارکت اجتماعی زنان و کار بیرون از منزل برای زنان، دو مفهومی بوده که در اکثر موارد به جای هم کاربرد داشته است. این رویکرد گاه از سوی روشنفکران جامعه به عنوان گفتمان غالب جوامع توسعه یافته و گاه از سوی مسئولان به عنوان یک شعار مهیج و نیز از سوی زنان فعال در عرصه های اجتماعی و سیاسی در قواره های اعاده حق به نمایندگی از جمعیت زنان کشور، تبلیغ و ترویج شده است. شاید مشکلات معیشتی در پاره ای موارد باعث تغییر نگرش عامه نسبت به کار بیرون از منزل زنان نیز بوده و این پدیده را شدت و حدت بخشیده است.
این در حالی است که بسیاری از صاحبنظران و تحلیلگران اجتماعی و آنهایی که بدون هیچ جانبداری خاص می‌خواهند موضوع را حلاجی کنند، پدیده موصوف را از دریچه دیگری می بینند و به شکل دیگری به تحلیل می نشینند. آنها اعتقاد دارند اگر قرار است جامعه ما به یکی از شاخصه های توسعه یافتگی یعنی کار برای زنان احترام بگذارد، باید ابتدا مقدمه آن را در شکل وسیع و عمیقی فراهم کند، وگرنه در غیر این صورت شاهد بحران هایی از جنس دیگر خواهیم بود. به عنوان مثال بسیاری از زنان حاضر نیستند عملاً مشکلات کار بیرون از منزل و به تبع آن مشکلات به وجود آمده در خانه را به جان بخرند، اما این تنگناها اقتصادی است که آنها را وادار به کار می‌کند. در این حالت می‌توان زنان را به دلیل کار در منزل البته تربیت فرزندان که نفع آن برای کل جامعه است، تحت پوشش بیمه قرار داد و نیز ماهیانه در نظر گرفت. آیا به اعتقاد شما شیر دادن به کودکان و تربیت صحیح فرزندان و توجه به تغذیه آنها نمی تواند یکی از شاخصه های توسعه یافتگی باشد؟

 

تلاش‌هایی فراتر از برنامه
مدیر کل دفتر بانوان وزارت کشور در روزهای پایانی خرداد ماه، عنوان کرد: «نیازها و انتظارات جامعه زنان در تدوین برنامه چهارم توسعه برآورده نشده و توقع می‌رود حداقل در تدوین سندهای برنامه چهارم توجه لازم به نیازها، مطالبات و حقوق زنان اعمال شود.»
این اظهارنظر با اعلام بررسی پیش‌نویس «برنامه ملی کار شایسته» برای زنان عنوان شد.
در این اظهار نظر آمده است: «در اولین جلسه کمیته سه جانبه اشتغال در سال جاری، پیش نویس سند برنامه ملی کار شایسته مورد بحث و بررسی قرار گرفت و قرار شد اعضای کمیته، پیشنهادات خود را در خصوص اشتغال زنان ارائه دهند.» فخرالسادات محتشمی پور، نماینده دولت در شورای سه جانبه اشتغال زنان در ادامه می افزاید: «این سند دارای محورهای 16 گانه است که با توجه به زمان اجرای برنامه چهارم توسعه (پنج سال) لزوم وارد کردن بحث زنان از اولین سال اجرای برنامه چهارم احساس می‌شود، لذا این بحث در کمیته سه جانبه کار و اشتغال زنان مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.» وی در ادامه عنوان می‌کند: «بر اساس ماده 101 قانون برنامه چهارم توسعه، دولت موظف است برنامه ملی توسعه کار شایسته را به عنوان گفتمان جدید عرصه کار بر اساس راهبرد سه جانبه گرایی که متضمن عزت نفس، برابری فرصت، آزادی امنیت نیروی کار است را تهیه و تا پایان سال اول اجرای برنامه به مجلس ارائه دهد. بر اساس این ماده قانونی، دولت مکلف شده است در قالب گسترش حمایت های اجتماعی، مسائل تامین اجتماعی، بیمه بیکاری، ایجاد توسعه و تقویت ساز و کارهای جبرانی، توانبخشی معلولان و برابری فرصت ها برای زنان و مردان و توانمندسازی زنان از طریق دستیابی به فرصت های شغلی مناسب را تامین کند.»
در سیاست های اشتغال زنان در جمهوری اسلامی مصوب دویست و هشتاد و هشتمین جلسه مورخ 20/5/71 شورای عالی انقلاب فرهنگی، 13 ماده برای اشتغال زنان در نظر گرفته شده که ماده اول آن بر کار در منزل تاکید دارد: «ضمن تاکید مجدد بر نقش زن در خانواده به عنوان شغل اصلی و ضرورت اشتغال مفید و موثر این نهاد مقدس، سیاست های اشتغال زنان در جمهوری اسلامی ایران بدین شرح است:
ماده 1- با توجه به قداست مادری و تربیت نسل آینده و مدیریت خانه و با عنایت به اهمیت نقش زنان در فرآیند رشد اجتماعی و فرهنگی و توسعه اقتصادی، باید ارزش معنوی و مادی نقش زنان در خانواده و کار آنان در خانه در نظر گرفته شود.
همچنین در سومین ماده این مصوبه آمده است: همکاری و تعاون اعضای خانواده با یکدیگر برای اداره مطلوب امور خانه و به منظور ایفای هرچه بهتر مسئولیت های اجتماعی ضروری است.
با مطالعه مصوبه این نهاد و مواد آن در سال 71 در می یابیم بخوبی نحوه کار و مسئولیت های اجتماعی زنان در جمهوری اسلامی ایران تبیین شده و به طور اجمال به چنین تحلیلی می‌توان رسید:
1- پیش از هر چیز تاکید بر کار زنان به عنوان همسر و مادر در خانه و خانواده است که در قبال این شکل از کار، علاوه بر حقوق معنوی باید حقوق مادی نیز در نظر گرفته شود و نهادهای اجتماعی از جمله بخش های بیمه و آموزش بخوبی در این زمینه مسئولیت خود را به انجام برسانند.
2- اگر قرار است زنان بیرون از منزل کار کنند، باید نوعی همکاری درون خانه و بیرون از خانه برای انجام هرچه بهتر این مسئولیت به وجود آید.
3- فرصت ها برای بدست آوردن شغل باید برابر باشد، در عین حال که بر آموزش و نیز تخصص های خاص و ویژه زنان تاکید شده است.
4- در نهایت اینکه در کشور ما قوانین و مصوبات بسیار خوبی وجود دارد، به شرط آنکه در اجرا به بوته فراموشی سپرده نشود، چرا که همین مصوبات پس از 13 سال دوباره به شکل دیگری از سوی دفتر بانوان وزارت کشور تصویب شده و این بار نیز ترس از فراموشی آنها می‌تواند ترسی جدی باشد.

 

آمارها چه می گویند
بر اساس گزارش های توسعه انسانی سازمان ملل در کشورهای در حال توسعه، زنان فرصت های شغلی کمتری دارند و اغلب در بخش غیر رسمی بدون هیچ دستمزدی و در بخش رسمی با دستمزد کمتری در مقایسه با مردان به کار مشغول هستند و امکان چند اشتغالی آنان نیز به دلیل محدودیت در دسترسی به نهادهای مورد نیاز محدودتر است. کشور ما نیز از این قاعده غالب مستثنی نیست و با وجود گرایش های بیشتر زنان نسبت به مردان برای کار و راهکارهای قانونی به عنوان یک بستر مطلوب، هنوز سهم اشتغال بانوان طی 40 سال گذشته، 10 درصد تخمین زده می‌شود.
آمارهای اعلام شده حاکی از آن است که درصد شاغلان زن نسبت به کل شاغلان 4/9 درصد، درصد شاغلان زن در بخش عمومی نسبت به کل زنان شاغل 5/39 درصد، درصد شاغلان زن در گروه مدیران عالی رتبه به کل زنان شاغل بخش عمومی 9/4 و درصد شاغلان زن در بخش خصوصی نسبت به کل زنان شاغل 55 درصد است
آمار فوق نشان می‌دهد بخش خصوصی نسبت به جذب زنان برای کار البته با دستمزد پایین، اقبال بیشتری نشان می‌دهد، این نکته یعنی اقبال بخش خصوصی و پایین بودن دستمزدها، خود را در پایین آمدن توجه زنان نسبت به کار خارج از منزل طی سالهای اخیر به خوبی نشان می‌دهد. چنانچه آمارها نشان می‌دهد طی سالهای 75 تا 83 میزان اشتغال زنان 1/3 درصد کاهش یافته، در حالی که عملاً زمینه های اشتغال بیش از گذشته فراهم بوده است.
این موضوع بخوبی نشان می‌دهد اگر با پدیده کار خارج از منزل برای زنان صرفاً به عنوان یک پدیده شعارگونه، فانتزی و سمبولیک برخورد کنیم، از محاسبات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دور خواهیم افتاد و عملاً نتیجه نامطلوب آن، سالها بعد خود را نشان خواهد داد.
جالب آنکه آمار نزولی کار برای «زنان کارفرما» نیز صادق است، چنانکه زنان کارفرما در سال 76، رتبه 7 درصدی، در سال 82، 2/1 درصدی و سال 83، رتبه 3/1 درصدی را به خود اختصاص داده اند. شاید لااقل در این زمینه خاص شما با ما موافق نباشید و کاهش تمایل کار خارج از منزل را برای زنان کارفرما با عینک دیگری ببینید؛ اینکه کلیت کار با اوضاع مطلوبی رو به رو نیست، امنیتی که برای مردان وجود دارد برای زنان کمرنگ‌تر است و... اما به اعتقاد ما تمامی این آمار منفی یک چیز را نشان می‌دهد و آن اینکه موضع ما در قبال کار برای زنان بیش از آنکه موضع عقلانی باشد، موضعی احساسی است. در این شرایط زنان را به فعالیت اقتصادی فرا می خوانیم، در حالی که زمینه های لازم را به وجود نیاورده‌ایم و نتیجه آن یا از کارگریزی زنان است یا ظلم مادی توسط بخش خصوصی یا تورم بیکاری در بخش کار برای مردان یا...

 

9 درصد حاشیه ها سواد ندارند
9 درصد زنان جوان ایرانی یعنی زنان بین 15 تا 24 سال بیسواد هستند. این در حالی است که هنوز طرح باسوادی 22 درصد از زنان بیسواد پا به سن گذاشته هنوز به پایان نرسیده است. آغاز موج جدید بیسوادی کامل زنان جوان در کنار 6/52 درصدی زنان با تحصیلات عالیه چالشی است که جامعه ما با آن رو به رو است، به خصوص وقتی مشخص می‌شود که اغلب این زنان جوان کاملاً بیسواد را زنان حاشیه شهرها تشکیل می دهند.
هنوز هم بیسوادی زنان یکی از معضلات فرهنگی کشور به حساب می‌آید. بر اساس آخرین آمار ارایه شده از سوی سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور، 31 درصد زنان ایرانی بیسوادند، هرچند شاخص سواد طی چند سال گذشته رشد قابل توجهی داشته و اتفاقاً زنان در این خصوص موفق تر از مردان بوده‌ ‌اند،‌ اما بر اساس آمار ارایه شده توسط سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی، شاخص سواد در بین سالهای 1375 تا 1380 از حدود 5/79 درصد به 1/85 درصد رسیده، یعنی 6/5 درصد به جمعیت باسواد کشور افزوده شده است. در این میان نرخ باسوادی زنان از 1/67 درصد به 5/80 درصد رسیده و در مورد مردان این شاخص از 6/80 درصد به 7/88 درصد رسیده است. با آنکه نرخ باسوادی جمعیت زنان ایران حدود 5 درصد بیشتر از جمیعت مردان بوده، با این همه هنوز هم میزان بیسوادی در میان زنان نگران کننده است.
اینکه زنان ایرانی در سالهای اخیر بیشتر نسبت به وضعیت فرهنگی خود توجه نشان داده اند شاید نشانه خوبی باشد، اما هنوز نتوانسته اند به لحاظ سوادآموزی نسبت به مردان به وضعیت متوازنی دست یابند. از سویی در حالی که زنان بزرگسال برای سوادآموزی و در نتیجه کاهش رقم بیسوادی در تلاشند، درصد قابل توجهی از زنان جوان حتی از قافله تحصیلات ابتدایی عقب می مانند. این نشان می‌دهد هنوز در بسیاری از نقاط محروم و حاشیه ای ایران درس خواندن دختران جدی گرفته نمی‌شود، در نتیجه نسبت زنان باسواد به مردان باسواد در ایران 88 به 95 است. هرچند فرهنگسازی برای باسوادی زنان پس از انقلاب تا حدودی نتیجه بخش بوده، اما در مناطق محروم و حاشیه ای به اندازه کفایت تاثیر نگذاشته. البته این ارقام و نرخ ها تنها مربوط به سواد یعنی حد خواندن و نوشتن است. شاید بررسی وضعیت تحصیلی زنان ایران موقعیت ناخوشایندتری را به معرض نمایش بگذارد.

 

در ردیف کشورهای در حال توسعه
نگاهی به وضعیت سواد در کشورهای دیگر، جایگاه ایران را از این حیث روشن می‌کند. چه با وجود تلاش های سوادآموزی هنوز ایران به لحاظ درصد جمعیت باسواد کشور با کشورهای توسعه نیافته همگروه است. در حالی که نرخ بیسوادی در کشورهایی نظیر نیجر، بورکینافاسو و گامبیا به ترتیب 77، 67 و 57 درصد بوده، این نسبت در اغلب کشورهای اروپایی به صفر رسیده و در ایران معادل 17 درصد است. گزارش بانک جهانی نشان می‌دهد نرخ بیسواد زنان در کشور نیجر در سال 2000، 92 درصد بوده است. در ایران 9 درصد زنان جوان (زنان بین 24-15 سال) و 31 درصد کل جمعیت بیسواد بوده اند.
مقایسه سطح باسوادی زنان جوان با مردان جوان نیز ایران را در کنار کشورهای در حال توسعه قرار می‌دهد. نسبت زنان باسواد به مردان باسواد در کشورهای در حال توسعه 89 به 91 است و این رقم در ایران 88 به 95 است.

 

نخبه گرایی زنانه
مقایسه آماری تعداد پذیرفته شدگان زن و مرد در سالهای اخیر بیانگر نکات جالبی است. تعداد کل پذیرفته شدگان مراکز دانشگاهی از دولتی گرفته تا غیر دولتی از 306 هزار و 801 نفر در سال تحصیلی 76-75 به 403 هزار و 15 نفر در سال تحصیلی 82-81 افزایش یافته است؛ یعنی حدود 373 درصد رشد. با این همه ورود زنان به دانشگاه ها بسیار چشمگیرتر است، در حالی که در سال تحصیلی 76-75، 51 درصد ورودی های دانشگاه را مردان و 49 درصد را زنان تشکیل می داده اند. این شاخص در سال 82-81 برای مردان به 4/47 درصد و برای زنان به 6/52 درصد رسیده است. این یعنی در حالی که هنوز نرخ بیسوادی زنان ایرانی نگران کننده است، اما در زمینه تحصیلات عالیه، زنان پیشتازتر از مردان بوده اند. چه دانشجویان دختر در سال تحصیلی 76- 75، 7/42 درصد کل دانشجویان مراکز دولتی را تشکیل می داده اند، در حالی که این نسبت در سال تحصیلی 82-81 به 53 درصد رسیده است. در مقابل از تعداد دانشجویان دختر دانشگاه آزاد در خلال سالهای 76- 75 تا 82- 81 به تدریج کاسته شده است. به عبارتی علاوه بر اینکه در این دوره 5 ساله به تعداد دختران دانشجو اضافه شده، دختران در ورد به مراکز آموزش عالی دولتی موفق تر از پسران بوده اند. شاید این استقبال زنانه از تحصیلات عالیه به خصوص از نوع دولتی، به نگرش جدید جامعه به تحصیل و شغل و درآمد ارتباط داشته باشد. چه در سالهای اخیر تحصیلات به دلیل مشکلات اشتغال تحصیل‌کردگان قرب خود را در میان عامه از دست داده و طبیعی است که این افت منزلت بیش از زنان، مردان را که به شکل عرفی، تامین مخارج خانواده را به عهده دارند، تحت تاثیر قرار می‌دهد. با این همه شاید بتوان گفت دختران هنوز هم به تحصیلات عالیه اهمیت می دهند.

 

اعتبارات ناچیز
با آنکه جوانان در سالهای اخیر اقبال بیشتری به سوادآموزی و ادامه تحصیلات در مراکز دانشگاهی نشان داده اند، اما اعتباراتی که به این بخش تخصیص یافته، هنوز هم تکافوی نیاز این بخش را نمی دهد. هرچند رقم اعتبارات مثلاً در بخش آموزش و پرورش از 12637 میلیارد ریال در سال 76 به حدود 24911 میلیارد ریال در سال 80 افزایش یافته (حدود 97 درصد افزایش)، با این همه این افزایش در قیاس با افزایش نرخ تورم و کاهش قدرت خرید، حتی رقمی کاهشی به حساب می‌آید. در واقع با آنکه سرانه هر دانش‌آموز در سال 76، 70 هزار تومان بوده و در سال 90 به

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی مشکلات اقتصادی- اجتماعی زنان ساکن در شهر اسلامشهر

دانلود مقاله بررسی عوامل مرتبط با خشونت مردان علیه زنان متاهل شهر تهران

اختصاصی از رزفایل دانلود مقاله بررسی عوامل مرتبط با خشونت مردان علیه زنان متاهل شهر تهران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

چکیده
خشونت به شکلهای مختلف آن یک معضل اجتماعی رو به رشد است که امروزه مهمترین عامل مرگ و میر نابهنگام و عامل عمده اضطراب را در بین اقشار آسیب پذیر یعنی زنان ، کودکان و سالمندان به شمار می آید .
برخی عوامل خشونت علیه زنان سطح سواد ، عوامل اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی می باشد که در اینجا محقق درصدد برآمد که ببیند آیا بین میزان خشونت مردان علیه زنان در بین خانواده هایی که زن و مرد تحصیلات یکسانی دارند و آنهایی که تفاوت تحصیلی دارند تفاوت معنی داری وجود دارد و آیا بین میزان خشونت مردان علیه زنان در بین خانواده هایی که مردان درآمد بالایی دارند در مقایسه با مردانی که در آمد پایینی دارند تفاوت معنی داری وجود دارد .
در این پژوهش تعداد نمونه های آن 60 نفر از زنان متاهل شهر تهران بوده است پرسشنامه مورد استفاده ، پرسشنامه محقق ساخته است و اعتبار و روایی آن سنجیده شده است و از آزمون t استودنت استفاده شده است که در مورد فرضیه اول 322/0- و فرضیه دوم + استودنت آن 674/1- بررسی شد و هر دو فرضیه این مطالعه نشان داد که عوامل مهم دیگری در خشونت مردان علیه زنان وجود دارد که لازم است به آنها توجه شود .

 

 

 

 

 

 

 

فصل اول
مقدمه
خشونت به شکلهای مختلف آن یک معضل اجتماعی روبه رشد است. محققان اعتقاد دارند بر خلاف پرخاشگری در جانوران که جنبه غریزی دارد و بیشتر در خدمت بقای نوع است خشونت در انسان مبنای یادگیری دارد و وجود آن را به اساس منافعی که برای بقای نوع بشر دارد نمی توان توصیه کرد.
اکثر افراد رفتار خشونت آمیز را نسبت به اعضاء خانواده خود مرتکب می شوند. گروههایی که در درون خانواده ها بیشتر در معرض خشونت قرار دارند، زنان، کودکان و سالمندان هستند (فروغان، 1380)
یکی از مهمترین ویژگیهای خشونت خانوادگی که بررسی در مورد آن را ضروری ساخته و آن را در خشونت های اجتماعی مجزا می کند این واقعیت است که روابط خشونت میان افرادی صورت می گیرد که نسبت به یکدیگر علاقه و محبت داشته و یکدیگر را دوست دارند. تأثیر خشونت در خانواده به روی اعضاء ضعیف نه فقط باعث محرومیت آنان از حقوق انسانی خود می شود، بلکه به روابط اجتماعی افراد در جامعه تأثیر گذاشته و باعث ظهور رفتارهای اجتماعی نابهنجار در جامعه می گردد (اعزازی، 1380)
تحقیقات مختلف نشان داده است که عوامل متعددی می تواند در بروز پدیده خشونت علیه زنان مؤثر باشد، برخی از عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی مرتبط با خشونت شوهران علیه زنان در خانواده مؤثر است.
متأسفانه تا کنون به مقوله کنترل خشونت در خانواده توجه جدی نشده و پاسخهای اجتماعی به جای آنکه معطوف به سیاست گذاری های درازمدت به روشهای عملی و هماهنگ با اهداف ارتقای سلامت و پیشگیری باشد بیشتر جنبه واکنش دارد. حال آنکه هدف واقعی باید کاهش تعداد قربانیان و عاملان خشونت باشد. این کار نیازمند مشارکت دولتها، جوامع محلی، دستگاههای قضایی و همچنین مشارکت محققان و پژوهشگران و ... باشد. از این رو پژوهش حاضر شاید گامی هر چند کوچک در مسیر دستیابی به هدف فوق باشد.
بیان مسئله
خانواده دارای کارکردهای متفاوتی است از جمله آن کارکرد عاطفی خانواده است که از نیازهاشان به جمعیت و وابستگی های عاطفی ناشی می شود. بدون وجود محبت واحساس پیوستگی ممکن است خانواده دچار مشکلات عاطفی و روانی گردد (محسنی، 1368).
هر خانواده را باید خشت بنای جامعه و قانون اصلی حفظ سنت و رسوم و شالوده مستحکم مناسبات پایدار اجتماعی و روابط خویشاوندی و کانون صمیمانه ترین روابط میان افراد و پرورش فکر و اندیشه و اخلاق و تعالی روح انسانی به حساب آورد (سیف، 1368)
زمانی که بیماریهای عفونی عامل عمده ناخوشی و مرگ و میر در جوامعع بشری به شمار می آمدند، ولی اکنون مدتهاست که عفونت جای خود را به خشونت سپرده است.
خشونت به شکلهای مختلف آن یک معضل اجتماعی رو به رشد است که امروزه مهمترین عامل مرگ و میر نابهنگام و عامل عمده اضطراب را در بین اقشار آسیب پذیر یعنی کودکان، زنان و سالمندان به شمار می آید (رفیعی فر، 1380).
مسأله¬ای که در پژوهش حاضر به آن پرداخته می شود بررسی رابطه عواملی چون سطح سواد - تفاوت سطح تحصیلات – و میزان درآمد خانواده می باشد.
ضرورت تحقیق
خانواده اولین مدرسه¬ای است که انسان در آن آموزش می بیند و با اصول زندگی اجتماعی و روش تفاهم با دیگران آشنا می گردد. اما باید توجه داشت که خانواده زمانی می تواند کارکردهای خود را به درستی انجام دهد و مأمن عاطفی افراد قرار گیرد که دچار نابسامانی، اختلال و آشفتگی نباشد (فنی، 1378).
زن یکی از اعضای مهم خانواده است و مسئولیت ها و نقشهای زیادی بر عهده دارد و باید محیط خانه طوری باشد که زن بتواند نقش خود را به خوبی ایفا کند و فرزندانش را خوب تربیت کند.
تحقیق در موزه خانواده از این نظر دارای اهمیت است که در جوامع معاصر خانواده دستخوش تغییرات ناهماهنگی قرار گرفته و به تدریج شکل و هیئت قدیمی خود را از دست می دهد و به گونه جدیدی می یابد در نتیجه در کارکردهای خانواده تغییراتی ناهماهنگ با تغییرات ساختی آن پدید آمده است. روابط درون خانواده تحت تأثیر شرایط اجتماعی قرار گرفته و در آن دگرگونیهایی پدید آمده است. از این لحاظ ممکن است در معرض آسیب پذیری قرار گیرد و دچار از هم پاشیدگی شود (وثوقی، 1380).
در اغلب ازدواج ها، اختلافات احساسی تا حد مشخصی جریان دارد. اما اختلافات به طرزی محترمانه حل و فصل می گردد. اما در روابط بیمارگونه این اختلافات به شکل ضرب و شتم و با توهین و تحقیر و سرزنش فیصله می یابند و در بیشتر مواقع در طول زمان اینگونه خشونت ها دائمی می شوند و دیگر زنان تحملشان را از دست می دهند و به دادگاهها مراجعه می کنندو این ضرروت موجب می شود که تحقیقاتی در این زمینه به عمل آید و در دادگاهها زیاد از این موارد وجود دارد.
عنوان پژوهش
بررسی عوامل مرتبط با خشونت مردان علیه زنان
هدف از اجرای تحقیق
هدف کلی
تعیین ارتباط با عوامل اقتصادی، تحصیلات با خشونت شوهران علیه زنان
اهداف جزیی
تعیین رابطه میزان تحصیلات زوجین با خشونت (مردان) علیه زنان
فرضیات تحقیق (سوالات تحقیق)
1. بین میزان خشونت مردان علیه زنان در بین خانواده هایی که زن و مرد تحصیلات یکسانی دارند و آنهایی که تفاوت تحصیلی دارند تفاوت معنی داری وجود دارد.
2. بین میزان خشونت مردان علیه زنان در بین خانواده هایی که مردان درآمد بالایی دارند در مقایسه با مردانی که درآمد پایینی دارند تفاوت معنی داری وجود دارد.
تعریف عملیاتی خشونت – به معنای وسیع کلمه به هر نوع سوء استفاده از قدرت با اعمال فشار اطلاق می شود.
خشونت را می توان عمل آسیب رساندن دانست که فرد برای پیشبرد مقاصد خویش انجام می دهد و صرفاً جنبه فیزیکی (بدنی) ندارد. بلکه ممکن است ابعاد روانی (فحاشی، تحقیر، منزوی کردن، داد و فریاد زدن) جنس (آزار و مزاحمت جنسی، تجاوز) و اقتصادی (شکستن وسایل خانه و ... ) هم به خود بگیرد.

 


فصل دوم
مقدمه
خشونت به عنوان یک آسیب اجتماعی در جامعه انسانی از زمانی که هابیل به دست قابیل کشته شد آغاز گشته و در طی اعصار و قرون مختلف به اشکال گوناگون ادامه داشته است. بنابراین قدرت عامل اساسی در بروز خشونت بوده است البته قدرت از منابع مختلفی ناشی می شود و می توان آن را به طرق مختلف اعمال کرد، قانونی، غیرقانونی، آرام یا با خشونت، بهر صورت در اکثر فرهنگها و جوامع انواع گوناگون خشونت مشاهده می شود.
پدیده دردناک خشونت علیه زنان که در ابعاد گوناگون جسمانی، روانی، جنسی در سراسر جهان سلامت جسم و روان زنان را به خطر می اندازد و حقوق انسانی آنان را مورد تجاوز قرار می دهد. در گسترده ترین نوع خود در قالب خشونت خانگی یا خانوادگی بروز و ظهور دارد. حداقل یک نفر از هر پنج نفر جمعیت مؤنث دنیا در طول زندگیشان توسط یک یا گروهی از مردان مورد خشونت جسمی یا جنسی قرار می گیرند (رفیعی فر، 1380).
خشونت علیه زنان، خشونت علیه خانواده و خشونت علیه کلیت جامعه است. خشونت علیه زنان معمولاً با خشونت علیه کودکان همراه است و چنانچه زن و کودک در معرض آن قرار گیرند سلامت جامعه به کلی تهدید می شود.(پوررضا، 1381).
چهارچوب نظری
در صورت وجود دیدگاههای نظری نه تنها اعداد و ارقام پراکنده بهتر مورد تفسیر و بررسی قرار می گیرند، بلکه در نهایت عوامل و شرایطی را که خشونت در آن بروز می کند، تعیین می کند.
نظریه های مربوط به پرخاشگری و خشونت در حیطه علوم متفاوتی قرار می گیرند و محققان برای پرخاشگری چهارچوب نظری ارائه داده¬اند.
از دیدگاه فروید، پرخاشگری به منزله غریزه در نظر گرفته می شود. و افراد به این سبب به پرخاشگری و خشونت دست می زنند که انسان «طبیعتاً» پرخاشگر است. رفتارشناسان (ethologists) نیز ادعا می کنند که پرخاشگری، چه در میان جانوران و چه در میان انسان ها، نتیجه تمایلات غریزی به انجام دادن رفتار پرخاشگرانه است.
در مقابل نظریه غریزی بودن پرخاشگری، روان شناسان دیگر بر این باورند که پرخاشگری حاصل رانش یا انگیزه فراگرفته یا کسب شده برای صدمه زدن به دیگری است. مهم ترین پایه و اساس این نظریه، سابق بودن پرخاشگری بر اساس نظر دلارد، داب، سیر و ... با فرضیه ناکامی پرخاشگری (hypothesis – frustration Ayyression ) است. (اعزازی، 1380)¬

 

نظریه یادگیری اجتماعی:
با آن که نظریه یادگیری اجتماعی از روان شناسی سرچشمه می گیرد، در علوم اجتماعی بیشتر مطرح شده است. این نظریه مرهون تحقیقات «آلبرت باندورا» است. و بر نقش های برجسته فرآیندهای نمادی و خودگردانی (خود تنظیمی) تأکید می کند و طی آن گفته می شود توانمندی خارق العاده¬ای برای استفاده از نمادها به او یاری می دهد تا رویدادها را باز نماید، تجربه آگاه خود را تحلیل کند و با دیگران در هر فاصله زمانی و مکانی ارتباط برقرار کرده و به طرح، خلق، تصور و پرداختن به اعمال دوراندیشانه اقدام ورزد. (باندورا، 1372).
از دیدگاه نظریه یادگیر اجتماعی، پدیده های یادگیری عمدتاً ناشی از تجاربی هستند که بر پایه یادگیری نیابتی و از طریق مشاهده رفتار فرد دیگر و پیامدهای آن، شکل میگیرند. توانایی آدمی برای یادگیری از طریق مشاهده او را قادر می سازد تا الگوهای کلی رفتار را کسب کند و بدون توسل به آزمایش و خطای ملامت بار، به رفتار خودش شکل دهد. کوتاه سازی فرایند یادگیری از طریق یادگیری مشاهده¬ای، هم برای رشد و هم برای بقاء حیات ضروری است. بر اساس این نظریه، تأثیرات مدل سازی اساساً از طریق کارکرد و نقش اطلاعاتی آن موجب یادگیری می شود.
«اشتراوس و همکاران (1980)» مراحل زیر را دریادگیری خشونت از طریق خانواده مشخص کرده-اند. اولین مرحله، مرحله¬ایاست که درآن فرد فرا می گیرد افرادی که یکدیگر را دوست دارند نیز نسبت به هم رفتار خشونت آمیزانجام می دهند.
سپس نبود منع اخلاقی در مورد خشونت در برابر افراد خانواده را فرا می گیرد و در نهایت، نتیجه این خواهد شد که می آموزد خشونت خانوادگی، در صورتی که نتوان از راههای دیگر مشکلی را حل کرد مجاز است. خانواده مکانی مقدر (predestinate) و زمین تمرین (training ground) برای مشاهده و تجربه آموزی رفتار توأم با خشونت است. (اعزازی، شهلا، 1380).
از نظر «باندورا» رفتار در نتیجه کنش متقابل بین شناخت و عوامل محیطی به وجود می آید. یعنی مفهومی که تأثیر متقابل نامیده می شود. شخص می تواند با کمک فرآیند الگوسازی و به عبارت دیگر با مشاهده دیگران، چه به طور تصادفی و چه آگاهانه یاد بگیرد. انتخاب مدل به وسیله شخص، تحت تأثیر عوامل متعددی از جمله سن، جنس، موقعیت و جنبه های مشترک صورت میگیرد. اگر مدل برگزیده شده مطابق با ارزشها و هنجارهای سالم باشد فرد توانایی تطابق با زندگی روزمره طبیعی و موقعیت های تهدید آمیز را پیدا می کند. (ساعتچی، 1377).
پذیرش این تبیین که چگونه جامعه پذیری در خشونت خانوادگی نقش دارد متکی به نظریه یادگیری اجتماعی است. در مرکز این نظریه فرآیند « مدل سازی » قرار دارد که در آن شخص رفتار معرفتی و اجتماعی دیگران را به وسیله مشاهده و تقلید یاد می¬گیرد. علاوه براین در یادگیری مشاهده¬گر به وسیله مشاهده، پاداش و تنبیه تقویت می¬شود. این نظریه بر یادگیری ویژگی¬های رفتار خشونت گرایانه تأکید می¬کند. خشونت (مانند کتک زدن پدر به مادر) و تقویت آن درون یک متن اجتماعی به بچه¬ها آـموزش می¬دهد که چگونه خشونت¬گر باشند.
تجربه خشونت یا مشاهده خشونت بین والدین در دوران کودکی ربط داده¬اند. متغیرهای متعدد و تعامل بین این متغیرها ارتباط بین خشونت والدین و خشونت بچه¬ها را تحت تأثیر قرار می¬دهد.
1- نوع تجربه بچه¬ها (آزار مستقیم یا مشاهده خشونت بین والدین)
2- نوع درگیری در خشونت بزرگسالان (قربانی شدن یا مرتکب شدن)
3- جنس والدین بزرگسال (مرد یا زن)
* بنابراین نظریه یادگیری اجتماعی بر آن است که افراد وقتی در خانواده¬های خشن رشد می-کنند، خشونت را یاد می¬گیرند ولی لازم به یادآوری است که همه این افراد، در بزرگسالی رفتار خشونت¬آمیز از خود نشان نمی¬دهند، اما وجود تاریخچه خشونت در خانواده خطر وقوع آن را در بزرگسالی افزایش می¬دهد. (شهنی ییلاق، 1376)
نابرابری ساختاری:
ریشه¬های خشونت نسبت به زنان در محیط خانواده را باید در ساختار خود خانواده که از ساختار کل جامعه بازتاب یافته و مورد تأیید قرار می¬گیرد، جستجو کرد. به عقیده «دابش¬ها» خشونت علیه زنان از وضعیت فرودستی که آنها در رابطه با مردان دارند ناشی می¬شود و قدرت افتراقی به ویژه در روابط شخصی نظام خانوادگی پدرسالارانه حفظ و تقویت شده است. (معظمی،شهلا) آنها دو طرح اساسی برای اساس پدرسالاری مشخص می¬کنند.
نخست روشی که در آن روابط اجتماعی روزمره وضعیت تسلط و کنترل مردان را تقویت می¬کند.
دوم تقدیس نظام اجتماعی از خشونتی که بین مردان و زنان ممکن است رخ دهد.
(Dabash and Dabash. 1979)
«دابش¬ها» معتقدند که تغییرات قانونی و اجتماعی در پایگاه اجتماعی زنان، ازدواج وضرب و شتم زنان رخ داده، به طوری که پدرسالاری در یک مفهوم مطلق نمی¬تواند موجود باشد. با این وجود، آنها معتقدند که این تغییرات نه به طور معنی¬داری ایده¬آل¬های پدرسالاری را تحت تأثیر قرار داده و نه ماهیت پدرسالارانه خانواده را اصلاح نموده است. بنابراین از نظر آنها حمایت¬کنندگان خشونت علیه زنان و دیگر اشکال خشونت درون خانواده، نابرابری پایگاه، قدرت و اقتدار هستند. یکی دیگر از محققین خاطرنشان می¬سازد، «ضرب و شتم زن» صرفاً یک ناهنجاری شخصی نیست بلکه ریشه¬های آن در ساختار کل جامعه و خانواده و در هنجارهای فرهنگی و سازمانی مبتنی بر تبعیض جنسی در اجتماع نهفته است.
در حقیقت تصوری که در ذهن مردان است مبتنی بر فرض برتری و تسلط در رابطه¬ای است که به طور سنتی براساس نابرابری است و در صورت تهدید این سلطه از سوی هر عامل ممکن حتی جدایی زن از مرد به عنوان یک موجود انسانی، در صورت لزوم باید با توسل به خشونت این برتری مورد تأیید قرار بگیرد. به اعتقاد طرفداران این نظریه آزار و اذیت زنان نه یک مشکل شخصی و یا خانوادگی بلکه بازتاب ساختارهای وسیع نابرابری جنسی و اقتصادی در کل جامعه است. به عقیده آنان اعمال خشونت مردان علیه زنان تأیید نوع خاصی از نظم اجتماعی و ناشی از این باور اجتماعی، فرهنگی است که زنان، کم¬اهمیت¬تر و کم¬ارزش¬تر از مردان بوده و به همین جهت شایسته احترام برابر نیستند.
این دیدگاه به مردان اجازه می¬دهد قدرت و امتیاز بیشتری نسبت به زنان در سلسله مراتب اجتماعی احراز کنند. در شکل افراطی آن به مردان حق تسلط و کنترل بر زنان و بچه¬ها را اعطاء می¬کند. طرفداران برابری زن و مرد معتقدند خشونت علیه زنان در واقع رفتارهای شاخص و هماهنگ با نگرش عمومی جامعه و مورد اغماض مردم است. این محققین تأکید می¬نمایند که عوامل اقتصادی- اجتماعی و سیاسی به صورت به هم پیوسته، ساختاری را پدید می¬آورد که در آن وضعیت اقتصادی سطح پایین زنان، با مسأله آسیب¬پذیری آنان در محیط خانه در ارتباط است. وضعیت اخیر با ناتوانی زنان در رابطه با کل نظام و مردان به طور اعم مربوط بوده و به پذیرش بدرفتاری در خانه از سوی جامعه می¬انجامد. این پذیرش در نحوه نگرش جامعه به مردان اجازه می¬دهد که همسر خود را به عنوان خدمتکار تلقی کنند و بر خصوصی بودن مسائل خانواده و استقلال آن تأکید کنند. به اعتقاد یکی از محققین برای شناخت ماهیت خشونت¬های خانوادگی نیز به واسطه نقش¬ها، اختیارات و محدودیت¬های خانواده و از طریق نهادهای دیگر در عملکرد عادیشان، شروع و مجاز شمرده می-شود.
مطالعات به عمل آمده در کشورهای در حال توسعه، تحلیل مسأله بدرفتاری با زنان را به مثابه یک پدیده ساختاری مورد تأیید قرار داده است. مثلاً در کشور پاکستان تصور عموم بر آن است که کلیه دعاوی حقوقی ناشی از «زن» و «زر» و «زمین» است. این امر بیانگر آن است که زن در پاکستان همانند پول و زمین به عنوان قسمتی از دارایی شخصی انگاشته می¬شود.
درست به همانگونه که محافظت از پول و نگهداری از زمین سمبل¬های مقام و موقعیت شخصی یا خانوادگی هستند تسلط (کنترل) بر زن نیز به عنوان موضوع افتخار و موقعیت اجتماعی انگاشته می-شود. این امور مشخصات یک جامعه محافظه¬کار، فئودالی و مردسالاری می¬باشد. (معظمی، 1380)
«اشتروس» برخی از معیارهای فرهنگی را برمی¬شمرد که نه تنها خشونت مردان علیه زنان را مجاز می¬دانند بلکه آن را تأیید نیز می¬کنند.
1) اقتدار بیشتر مردان در فرهنگ.
2) پرخاشگری مردانه و این عقیده که پرخاشگری به طور مثبت به مردانگی مربوط است و پرخاشگری نه تنها یک ابزار قابل پذیرش برای یک مرد است بلکه همچنین روشی برای اثبات هویت مردانه است.
3) نقش مادری و زن بودن به عنوان پایگاه عرضه شدن برای زنان.
4) سلطه مردان و جهت¬گیری نظام کیفری که حمایت قانونی ناچیزی برای زنان کتک خورده فراهم می¬کند. (Barnet and Others 1997)
نظریه خرده فرهنگ خشونت:
این نظریه معتقد است که در میان مجموعه¬ای از ارزشها، جهت¬گیری¬های متفاوتی نسبت به خشونت وجود دارد که در تفاوتهای فرهنگی، ارزشها، اعتقادات و هنجارهای مربوط به وضعیت مناسب برای رفتار خشونت¬گرایانه منعکس می¬شود. در بعضی از وضعیت¬ها یک پاسخ خشونت¬آمیز یک پاسخ خرده فرهنگی است که در آن خرده فرهنگ یک پاسخ هنجارمند است.
(Vanhasselt and Others 1987:66)
در هر جامعه، خرده فرهنگ¬های گوناگونی وجود دارد که در آنها، رفتار خشونت¬آمیز به صورت هنجارهای دستوری دیده می¬شود. در این خرده فرهنگ¬ها، افراد از بدو تولد با خشونت فیزیکی آشنا می¬شوند و وقتی که پسر بچه¬ها در حین بازی به خشونت متوسل می¬شوند مورد تشویق قرار می-گیرند و حتی چنین رفتاری از آنها درخواست می¬گردد.
در چنین خرده فرهنگی، خشونت نوعی کنش متقابل میان افراد به شمار می¬آید و الگویی است که اغلب برای حل مشکل از آن استفاده می¬شود. علاوه بر این محرک¬هایی که باعث بروز رفتار خشونت¬آمیز می¬شوند، برای افراد آشنا هستند و از نسلی به نسل دیگر منتقل می¬شوند. باوکر بر این باور است که خرده فرهنگ¬ها، به موازات فرهنگ حاکم وجود دارند و امکان دارد حتی جهت¬گیری آنها مخالف هنجارهای عمومی جامعه باشد.
خشونت خانوادگی بیشتر زمانی رخ می¬دهد که مردان، اکثر اوقات خود را به فعالیت¬های کاری، اوقات فراغت، باشگاههای ورزشی و ... در گروههایی بگذرانند که در آن، خشونت مرد و خشونت علیه زنان و کودکان، تشویق یا دست کم تحمل می¬شود. (اعزازی، 1380)
نظریه فمینیستی:
صاحبنظران این نظریه معتقدند که خشونت در درون خانواده اکثر اوقات از جانب مردان نسبت به زنان و کودکان صورت می¬گیرد. صاحبنظران این دیدگاه معتقدند که دلیل اصلی خشونت، وجود ساختارهای اقتداری پدرسالارانه در جامعه است. این ساختار اقتداری در سلسله مراتب سازمانی نهادهای اجتماعی و روابط اجتماعی قابل مشاهده است. به علاوه جهان¬بینی (ایدئولوژی)هایی در جامعه تبلیغ می¬شود که بر مشروعیت این نابرابری تأکید دارد.
نهاد خانواده، در حکم نهاد مرکزی پدرسالاری، براساس نابرابری¬های اجتماعی و استثمار زنان و کودکان بنا نهاده شده است و ایدئولوگهای جامعه، می¬کوشند آن را حفظ کنند.
آنچه که محققان دیدگاه فمینیستی در خشونت نسبت به زنان و کودکان مشاهده می¬کنند، رفتار یک مرد نسبت به یک زن نیست، بلکه از دید آنها، خشونت مردان انعکاس و آشکارسازی نظامی از حاکمیت کلیه مردان جامعه بر کلیه زنان است که در شکل تاریخی و مقایسه¬های تطبیقی دیده شده است.
داباش و داباش، زن و شوهری که در ویلز تحقیق و تدریس می¬کنند، و از نام¬آوران جنبش فمینیستی به شمار می¬روند. در یک بررسی تاریخی،پدیده زنان کتک خورده را از دوران روشنگری در اروپا تا امروز تعقیب کردند و نشان دادند که زنان در نظام¬های پدرسالاری همیشه از طریق استفاده از خشونت بدنی، تحت سلطه و فرمان¬برداری مردان قرار گرفته¬اند و هنوز هم قرار دارند.
مارتین یکی دیگر از محققان فمینیست، خشونت مردان نسبت به زنان را رسم و قاعده زندگی اجتماعی می¬داند و معتقد است که ساختار اقتصادی و اجتماعی جوامع براساس بی¬اعتباری، تحقیر و استثمار زنان شکل گرفته است. بنابراین در بررسی¬های مربوط به خشونت، نباید به دنبال ویژگی-های فردی یا چگونگی روابط میان افراد، چه در دوره کودکی و چه در رابطه زناشوئی بود، بلکه بیشتر باید به جستجوی عوامل فوق فردی، یعنی ساختار اقتصادی جامعه، قوانین اجتماعی، وجود سازمانهای نظارتی و حمایتی، پرداخت و تأثیر آنها را در ظهور یا عدم ظهور خشونت بررسی کرد. یکی از روشهایی که در روابط زناشوئی سبب بی¬قدرتی زنان می¬شود بی¬ارزش جلوه دادن فعالیت-های تولیدی و اقتصادی زنان در جامعه و افزایش اقتدار مردان در زمینه ازدواج است. (اعزازی، شهلا، 1380)
نظریه سیستمی:
موری اشتراوس، که یکی از محققان معتبر در بررسی¬های مربوط به خشونت است، کوشید نظریه سیستمی را در رهیافتی طراحی کند که در آن نتایج گوناگون به دست آمده در مورد خشونت خانوادگی مطرح شود. او از نظریه سیستمی، به مثابه چارچوبی مفهومی برای ساخت نظریه خود استفاده کرد. بر این اساس، خانواده نظامی (سیستمی) در نظر گرفته می¬شود که دارای مرزهای باز یا بسته یا قابل نفوذ با محیط اطراف خود است. این مبادله به صورت بازخورد منفی یا مثبت صورت می¬گیرد و اهداف نهفته در نظام، بر بازخورد تأثیر دارند. مثلاً ممکن است خشونت در جهت دستیابی به هدف یا بقای نظام وسیله مؤثری باشد.
خشونت، از طریق راه و روشی که نظام درونی و بیرونی خانواده به آن واکنش نشان می¬دهد، تحت تأثیر قرار می¬گیرد، بازخوردهای مثبت سبب افزایش رفتارهای خشونت¬آمیز و بازخوردهای منفی باعث کاهش آن می¬شوند با توجه به این که اشکال متفاوت خشونت به عوامل متعددی بستگی دارند، اشتراوس از عوامل خاص نظام خشونت خانوادگی نام می¬برد. معمولاً توسل به خشونت به نتیجه دلخواه می¬رسد و تقویت مثبت می¬شود. از طرف دیگر، عدم استفاده از خشونت سبب تشدید موقعیت-های تعارضی یا تقویت منفی می¬گردد و طبق نظریه برچسب زنی، فرد عامل خشونت که از جانب محیط نیز مورد تأیید قرار می¬گیرد. خود را موظف به تکرار رفتار خشونت¬آمیز می¬یابد. برخلاف تحلیل همبستگی، تحلیل سیستم الگوهای رفتاری بدیلی را نشان می¬دهد که طبق بازخورد از سیستم، امکان بروز پیدا می¬کنند و از این طریق می¬توان مشخص کرد که توسل به خشونت سبب ایجاد خشونت بیشتر می¬شود یا ثبات در میزان آن.
تحقیقاتی که براساس این نظریه انجام گرفته، مراحل شکل¬گیری خشونت را مشخص کرده است. جیلز و سیمنر شش مرحله برای کتک خوردن زنان در تحقیق خود مشخص کرده¬اند. (اعزازی، 1380)
مرحله اول: نظام خانواده به وجود می¬آید و باید به هنجارهایی که در نظام خانواده مؤثرند، توجه کرد.
مرحله دوم: شوهر برای اولین بار همسر خود را کتک می¬زند، سؤالی که در این مرحله باید به آن توجه کرد نتایج استفاده از خشونت است.
مرحله سوم: مرحله¬ای است که تثبیت یا تزلزل خشونت در آن رخ می¬دهد و سؤال، شامل این نکته است که در اثر کدام فعالیت¬ها با ظهور کدام پدیده می¬توان به خشونت پایان داد؟
مرحله چهارم: مرحله انتخاب است که کاسه صبر زن چه زمانی لبریز می¬شود. و او دیگر خشونت را تحمل نمی¬کند. این بررسی مشخص کرد که اگر زنان فرزندان خود را در خطر ببینند یا کتک خوردن آنها در حضور فرزندان یا دیگران باشد، آن را تحمل نخواهند کرد.
مرحله پنجم: زمانی است که زن نظام خانوادگی را ترک می¬کند و اگر نظام¬های خارج از خانواده، از این عمل پشتیبانی کنند، ترک خانواده ساده¬تر صورت می¬گیرد.
مرحله ششم: به موقعیت زن بستگی دارد که آیا تنها زندگی می¬کند؟ با مرد دیگری رابطه دارد یا هنوز با همسر خود به سر می¬برد؟
با آن که می¬توان از طریق این بررسی کاربرد این نظریه را در زمینه خشونت خانوادگی ملاحظه کرد اشتراوس خود معتقد است که این نظریه به ویژه در آزمون ضعفهایی دارد. اما به عقیده او این مدل برای افرادی که کار در زمینه خشونت را آغاز می¬کنند. دیدی کلی در مورد خشونت و شرایط ایجاد آن ارائه می¬دهد.
نظریه منابع:
یک مفهوم اساسی در نظریه جامعه¬شناسی کلاسیک مفهوم قدرت است برای مثال بنیان¬گذاران جامعه¬شناسی از قبیل مارکس و ماکس وبر، طبقات اجتماعی را به عنوان برآیندهای متفاوت در قدرت در نظر می¬گیرند. که تعیین می¬کند که چه کسی و چگونه بیشتر منافع کمیاب مانند ثروت و مقام را به دست می¬آورد.
معروفترین بحث در زمینه قدرت در روابط خانوادگی به وسیله «بلودوولف» مطرح شده است که یک رابطه آشکار بین قدرت و منابع در خانواده در نظر می¬گیرند. و قدرت را به عنوان توانایی بالقوه یک عضو برای نفوذ و تسلط بر رفتار دیگری تعریف می¬نمایند. از آنجایی که منبع به عنوان هر چیزی است که یک عضو را قادر می¬سازد که نیازها و اهداف دیگر اعضای خانواده را تأمین کند، بنابراین میزان قدرت در یک خانواده به یک همسر امکان می¬دهد که منابع بیشتری را به دست آورد. میزان قدرت در خانواده¬های پدرسالار و در تمام خانواده¬ها به وسیله مقایسه میزان منابع و شرایط زندگی آنها مشخص می¬شود. (Blood and Wolfe 1960) شوهران قدرت را به وسیله برتری دستیافت¬ها و مهارت¬هایشان در مقایسه با زنان خود به دست می¬آورند. این بحث تحت عنوان نظریه منابع بیان می¬شود.
بر طبق نظریه «گود» خانواده همانند دیگر نظام¬های اجتماعی، یک نظام قدرت است، اما وی اصطلاح «زور» یا اجبار را جایگزین اصطلاح قدرت نموده و اصطلاح اجبار آشکار یا خشونت را برای استعمال عملی اجبار فیزیکی به کار برد. به عقیده وی درون خانواده اجبار به وسیله ساختارهای اجتماعی بیرونی حمایت می¬شود. اجبار در پایداری ساخت خانواده مهم است و عدم وجود آن باعث تزلزل در ساخت خانواده خواهد شد.
(Vanhasslt and Others 1987)
گود استدلال نمود که منابعی مانند موفقیت، منزلت اجتماعی، وضعیت در خارج از خانواده، سن، شغل، استعداد ذاتی اقتدار سیاسی و ... قدرت اعضای خانواده را تحت تأثیر قرار می¬دهد. زیرا طبقات اجتماعی مختلف و گروههای قومی در دستیابی به منابع جایگزین، تفاوت دارند. بنابراین اعضای طبقات اجتماعی پایین ممکن است بیشتر از قشرهای دیگر جامعه متمایل به استفاده از خشونت خانوادگی به عنوان ابزاری جهت کسب قدرت در خانواده باشند.
«گود» نشان داد که الگوی خشونت فقط در جامعه¬ای ظاهر می¬شود که در مشروع¬سازی اعمال قدرت ضعیف است یا ابهام دارد. برای مثال در ایالات متحده آمریکا، هنجارهای مربوط به توزیع قدرت زن و شوهر مبهم هستند زیرا هنجارهای طرفدار برابری انسانها به طور کامل جایگزین هنجارهای پدرسالارانه سنتی خانواده¬ها نشده¬اند. بنابراین نرخ بالای خشونت خانوادگی در این کشور ممکن است تا حدی از این ابهام منتج شود.
«گلس» و «ابراین» نظریه منابع «گود» را اصلاح نمودند نظریه ناسازگاری پایگاهی را مطرح نمودند این نظریه نیز رابطه بین قدرت و خشونت را مفهوم¬سازی می¬کند. ناسازگاری پایگاهی برای شخصی به کار می¬رود که رتبه بالایی را در سلسله مراتب پایگاهی در بعضی از زمینه¬ها (آموزش) و رتبه پایینی در دیگر زمینه (مثل درآمد) دارد. این نظریه بر آن است که ناسازگاری پایگاهی به یک وضعیت بحرانی منجر می¬شود وقتی که چنین شخصی با دیگران کنش متقابل دارد.تمایل فرد بر ارزیابی خود بر طبق سلسله مراتب پایگاهی بالاتر در صورتی که دیگران تمایل داشته باشند فرد را در سلسله مراتب پایین¬تر ارزیابی نمایند. این ناسازگاری به استرس و عدم رضایت منجر خواهد شد که به نوبه خود به توسعه رفتار و نگرش ضد اجتماعی منجر خواهد شد. در وضعیتهای خانوادگی، مردان ممکن است به طور سنتی دارای پایگاه انتسابی بالاتر باشند ولی پایگاه اکتسابی¬شان در زمینه-هایی از قبیل آموزش، درآمد و یا شغل ممکن است پایین¬تر باشد.
نظریه زیست محیطی:
در این نظریه، آنچه در ایجاد خشونت مهم است این است که تفسیرهای اجتماعی این عمل را مقبول نشان می¬دهند و شبکه اجتماعی¬ای که خانواده در آن به سر می¬برد نیز، تعیین کننده میزان بروز خشونت است. زیرا والدین تنها زمانی کودکان خود را تنبیه می¬کنند که نظام هنجاری آنها را به این کار تشویق کند یا سازمانهای حمایتی اجتماعی آنها را در زمینه مشکلات تربیتی کودکان راهنمایی نکنند و باری از دوش والدین برندارند. (اعزازی، 1380)
مدل زیست محیطی به شکل چهار مرحله¬ای مهم در نظر گرفته شده است. در این شکل، هر مرحله وارد مرحله دیگر می¬شود و به همین سبب، آن را نظریه شبکه¬ای زیست محیطی نیز نامیده¬اند که در آن،
اولین مرحله: متوجه رشد فردی و تجربیات دوران کودکی است که بیانگر مشاهده اعمال خشونت یا قربانی خشونت شدن است. افرادی که هم در کودکی شاهد خشونت بوده¬اند و هم شخصاً آن را تجربه کرده¬اند تمایل بیشتری به توسل به خشونت دارند.
مرحله دوم: به نظام خانواده و ارتباطات درونی آن توجه دارد. در صورتی که والدین فرزندان را کتک بزنند یا آنها را مورد بی¬مهری قرار دهند، با کارکرد منفی کنش متقابل میان اعضای خانواده مواجه می¬گردند.
مرحله سوم: متوجه نظام خارجی یا ساختار رسمی و غیررسمی جامعه است که بر خرده نظام تأثیر می¬گذارد منظور از نظام¬های خارجی، موقعیت¬های شغلی، گروه دوستان و سایر گروههای اجتماعی است که خانواده را با محیط خارج ارتباط می¬دهد.
مرحله آخر، نظام کلان است که ارزش¬های فرهنگی و الگوهای اعتقادی را شامل می¬شود. اگر فرهنگی، توسل به خشونت علیه زنان و کودکان را به مثابه وسیله مشروع نظارت، تبلیغ یا تحمل کند، افراد خشن دلیلی برای پیروی نکردن از ارزش¬ها نمی¬یابند. (اعزازی، شهلا، 1380)
چارچوب نظری تحقیق:
نظریه¬های مربوط به «خشونت شوهران علیه زنان در خانواده» هر کدام به بعضی از عوامل زمینه-ساز آن توجه می¬نمایند. اماچون پدیده¬های اجتماعی و از جمله خشونت شوهران علیه زنان در خانواده متأثر از عوامل متعددی می¬باشند به همین علت نمی¬توان آنها را با یک یا چند علت واحد تبیین نمود. لذا در این تحقیق جهت تبیین عوامل مختلف مؤثر بر «خشونت شوهران علیه زنان در خانواده» از نظریه¬های سطح خرد مانند نظریه یادگیری اجتماعی، نظریه منابع و همچنین نظریه خرده فرهنگ خشونت استفاده می¬شود.
خانواده به عنوان میانجی در اجتماعی شدن فرزندان و همنوایی آنان با هنجارهای اجتماعی نقش مؤثری دارد. همچنین خانواده نقش عمده¬ای در جامعه¬پذیری و پرورش معنوی و جسمانی فرزندان ایفا می¬کند. براساس نظریه یادگیری اجتماعی، خشونت بین والدین، یک مدل یادگیری رفتار خشونت-گرایانه را فراهم می¬کند. بنابراین بچه¬هایی که خشونت والدین را تجربه یا مشاهده می¬کنند. خشونت در خانواده را به عنوان یک ابزار مناسب بیان خشم و کنترل رفتار دیگران می¬پذیرند. طبق این نظریه می¬توان سابقه مشاهده و تجربه خشونت توسط افراد در خانواده پدری را مدنظر قرار داد.
نظریه منابع بر منابع مختلف افراد جهت به دست آوردن قدرت در روابط خانوادگی تأکید می¬کند. «گود» بر آن است که اگر منابع در دسترس فرد زیاد باشد فرد دارای زور و قدرت بیشتری است اما عملاً کمتر از خشونت در روابط استفاده می¬کند. بنابراین خشونت یک منبعی مانند پول یا اعتبار شخصی است. اما وقتی مورد استفاده قرار می¬گیرد که منابع دیگر کارایی لازم را ندارند. لذا افراد فاقد منابع دیگر مانند: درآمد، تحصیلات، اشتغال احتمالاً از خشونت به عنوان یک منبع جهت به دست آوردن قدرت بیشتر در روابط تأکید می¬کنند.
پس خشونت به عنوان یک ابزار مؤثر و آشکار کنترل اجتماعی شوهران بر زنان مورد استفاده قرار می¬گیرد.
در هر جامعه قشرهای مختلف دارای خرده فرهنگ ویژه¬ای هستند که شکل بومی و محلی دارد براساس این نظریه، برای درک این مطلب که چرا رفتار خشونت¬گرایانه در برخی از خرده فرهنگ¬ها تأیید می¬شود باید به ارزش¬ها و نگرش¬های آن خرده فرهنگ توجه نمود، زیرا خشونت تعهد به ارزش¬ها و نگرش¬های خرده فرهنگی است.
بنابراین براساس نظریه خرده فرهنگ خشونت، هر فرهنگی و به تبع آن هر خرده فرهنگی دارای عناصر خاص خودش می¬باشد که این عناصر فرهنگی ممکن است خشونت شوهران علیه زنان در خانواده را تأیید یا تقویت نماید، یا از آن ممانعت نمایند.
پرخاشگری
پرخاشگری را رفتاری تعریف کرده¬¬اند که هدف آن صدمه زدن به خود یا به دیگری می¬باشد. آنچه در این تعریف با اهمیت است قصد و نیت رفتارکننده است.
یعنی رفتاری پرخاشگری محسوب می¬شود که به نیت صدمه زدن به دیگری یا به خود صورت پذیرد (کریمی،81).
به نظر اتکسینون پرخاشگری معمولاً رفتاری است که هدف آن صدمه زدن جسمانی یا زبانی به فرد دیگر یا نابود کردن دارایی افراد است. (براهنی و همکاران، 81).
معتقدان به ذاتی بودن پرخاشگری
این گروه که از بین آنها می¬توان فروید، واضع مکتب وانکاوی و لورنز، جانور شناس اتریش را نام برد، از این نظر دفاع می¬کنند که پرخاشگری جنبه ذاتی و فطری دارد. هم فروید و هم لورنز معتقدند که پرخاشگری به عنوان یک نیروی نهفته در انسان دارای حالت هیدرولیکی است یعنی به تدریج در شخص متراکم و فشرده می¬شود و نیاز به تخلیه پیدا می¬کند. به نظر لورنز اگر این انرژی به شکل مطلوب و صحیح مثلاً از طریق ورزشها و بازیها تخلیه شود، جنبه سازندگی خواهد داشت. در غیر اینصورت به گونه¬ای مخرب تخلیه می¬شود که اعمالی نظیر قتل، ضرب و شتم، تخریب و نظایر آنها از این جمله¬اند. از نظر فروید پرخاشگری در انسان نماینده غریزه مرگ است که در مقابل غریزه زندگی در فعالیت است. یعنی در حالتی که غریزه زندگی ما را در جهت ارضای نیازها و حفظ بقا هدایت می¬کند، غریزه مرگ به صورت پرخاشگری می¬کوشد به نابود کردن و تخریب بپردازد.

 

معتقدان به منشاء اجتماعی داشتن پرخاشگری
در برابر گروهی که به ذاتی بودن پرخاشگری اعتقاد دارند، گروه دیگری هستند که اصولاً چنین اعتقادی را در مورد انسان خطرناک و مخرب می¬دانند که پرخاشگری منشاء اجتماعی دارد. آنان دلایل زیرا را برای تأیید عقیده خود ارائه می¬کنند:
1- دشمنی فطری بین حیوانات وجود ندارد و آنچه مشاهده می¬شود آموزشهایی است که والدین به این حیوانات داده¬اند.
2- وجود کروموزوم Y اضافی را نمی¬توان دلیل ذاتی بودن پرخاشگری دانست زیرا مشخص شده است که وجود کروموزوم Y اضافی سبب افزایش و درشتی اندام می¬شود.
3- تحریک الکتریکی هیپوتالاموس در مورد حیوان وقتی موجب رفتار پرخاشگرانه می¬شود که او در برابر حیوانی ضعیف¬تر از خود قرار گرفته باشد. اگر حیوان مقابل قویتر از حیوان مورد آزمایش باشد واکنش حیوان در برابر تحریک الکتریکی هیپوتالاموس فرار و ترس است نه پرخاشگری. در انسان نیز حالت هیجانی عصبانیت و پرخاشگری به طبق نظریه تحریکی شناخت ناشی از شناخت فرد از کلمات و مفاهیم به عنوان عصبانی کننده یا توهین آمیز است. به همین دلیل است که فردی ممکن است با شنیدن کلمه¬ای عصبانی شود و دیگری عصبانی نشود.
4- تحقیقات بندور نشان داده است که پرخاشگری کاملاً جنبه تقلیدی دارد و از راه مشاهده کسب می¬شود و جنبه ذاتی ندارد.
پرخاشگری به منزله رویدادی ناخوشایند و در عین حال رایج نگریسته می¬شود.
چندین دهه روانشناسان در مورد مسأله آزاردهنده پرخاشگری گیج و مبهوت بوده¬اند خانواده، همسالان و رسانه¬های گروهی در رشد پرخاشگری ایفا می¬کنند. (پایان نامه عیوضی، 1378)
دیدگاه زیست شناختی
طبق این دیدگاه تعداد زیادی از ساختهای زیستی در پرخاشگری وارد عمل می¬شود. یکی از این ساختها هیپوتالاموس است. در پاسخ به برخی محرکهای محیطی به نظر می¬رسد که بسیاری از انواع حیوانات واکنشهای ذاتی یا غریزی نشان می¬دهند که در این واکنشها ظاهراً هیپوتالاموس نقش دارد و تحریک الکتریکی بخشی از آن موجب رفتارهای پرخاشگری قالب می¬گردد به نظر می¬رسد در انسانها ساختهای دیگری در مخ وجود دارد که می¬تواند واکنشهای ذاتی ممکن را باز دارد و یا تعدیل کند. (گنجی، 1369).

 

دیدگاه شناختی
شناخت¬گرایان معتقدند که رفتار افراد تحت تأثیر ارزشها، تغییر موقعیتها و انتخابهای آنها قرار می-گیرند. به عنوان مثال اشخاصی که معتقدند پرخاشگری لازم و قابل توجیه است مثل زمان جنگ بیشتر تمایل نشان می¬دهند که پرخاشگری عمل کنند. همچنین روانشناسان شناختگرا، شیوه¬های تأثیر افکار و باورهای ما به رفتار ما را مطالعه می¬کنند مثلاً جوان پرخاشگر، اغلب تحت تأثیر پردازش خود از اطلاعات اجتماعی هستند. به همین ترتیب شناخت¬گرایان معتقدند که ما زمانی واکنش پرخاشگرانه نشان می¬دهیم که افکار ما بی¬حرمتی را تشدید می¬کند (گنجی، 1369).
دیدگاه انگیزشی
بر طبق اعتقادات نظریه¬پردازان انگیزشی، ناکامی یک علت اساسی پرخاشگری است، که حالتی از انگیختگی یا سائق را در شخص به وجود می¬آورد که در حضور قرینه¬های مناسب ظاهر می¬شود. در نتیجه برای کنترل پرخاشگری باید به راههایی بیندیشیم که می¬توانند ناکامی را کم کنند.

 

دیدگاه انسان¬گرا
روانشناسان انسانگرا به طور کلی درباره ماهیت انسان خوش¬بین هستند. آنها پرخاشگری را به صورت یک موقعیت اجتناب ناپذیر در نظر نمی¬گیرند بلکه بیشتر به صورت یک واکنش منفی در مقابل ناکامی¬هایی که از جانب مردم تحمیل می¬شوند، مردمی که بنا به انگیزه¬های شخصی نمی¬خواهند ما رشد کامل داشته باشیم در نظر می¬گیرند. از دیدگاه انسانگرایی، وقتی افراد در انتخاب راه زندگی و بیان هیجانات خود واقعاً آزاد هستند، خشونت نمی¬کنند. (گنجی، 1369)
دیدگاه روانکاوی
فروید معتقد بود که غرایز پرخاشگری نتیجه اجتناب ناپذیر ناکامی¬های زندگی روزمره است، حتی اگر دیگران سعی کنند این آزادی را به ما بدهند هر طور که می¬خواهیم رشد کنیم.
کودکان و بزرگسالان معمولاً تمایل دارند پرخاشگری خود را روی دیگران حتی پدر و مادر خالی کنند ولی با ترس از اینکه تنبیه می¬شوند و محبت پدر و مادر را از دست می¬دهند سرکوب می¬کنند. از این رو که غرایز پرخاشگرانه متراکم به دنبال راه خروج هستند، احتمال دارد این تمایلات به شیوه-های دیگری، علیه والدین یا در آینده علیه بیگانگان ابراز شود. (گنجی، 1369)
دسته بندی حالات خشم
آنها در مجموع سه گروه اصلی را تشکیل می¬دهند. خشم پنهان، خشم انفجاری و خشم مزمن. اولین گروه که دربرگیرنده خشم پنهان است، زمانی که افراد متوجه خشم و غضب خود نیستند و یا خشم خود را دست کم می¬گیرند که از نوع مستتر و پنهان است.
دومین گروه خشم انفجاری است. این افراد به خاطر خشم افراطی و در مواردی خطرناک خود شناخته شده¬اند. بدیهی است خشم ناگهانی و غیرمنتظره از نوع انفجاری است. عصبانیت سریع و از دست دادن کنترل، مشخص کننده این نوع خشم است.
سومین گروه در برگیرنده خشم مزمن می¬باشد. افرادی که دچار این نوع عصبانیت هستند مدتهای مدیدی از خشم خود رنج می¬برند. و اینگونه افراد نمی¬توانند به سهولت سایر افراد خشم و عصبانیت خود را کنار بگذارند. خشم ناشی از عادت، نوعی از حالت خشم مزمن است. در این حالت افراد آنچنان به خشم خود عادت کرده¬اند که نمی¬توانند جلوی آن را بگیرند (ران پوترافرون و پت-پوترافرون).

 

حالات خشم پنهان، گریز از خشم
در واقع این افراد خشم را به چشم دشمن می¬نگرند که باید به هر قیمتی که شده از آن دوری کنند. از دست دادن کنترل خود، طرد شدن، تنبیه، گرفتار خشم شدن، احساس گناه
چگونه افراد خشم¬گریز از خشم خود پرهیز و دوری کنند.
با ابزار و وسایل خاص
چشم بندی، بدین وسیله آنها می¬توانند هر عاملی که موجب عصبانیت می¬شود انکار کنند.
گوش¬گیر، افراد خشم¬گریز، حاضر نیستند به هیچ وجه خبر ناگواری بشنوند.
ابزار بعدی صدا کم کن، این ابزار برای خفیف کردن هر نوع عصبانیت است که بروز می¬کند. این وسیله خشم را به حداقل می¬رساند.
علت عمده خشم مردها
علت عمده خشم مردها نسبت به خانمها این است که خانمها آنها را ترک یا امیدشان را ناامید کرده-اند یا آنها را به دام انداخته¬اند و آنها از راههای دیگری تلافی می¬کنند. و توسل به هر یک از راههای مختلف بستگی دارد به هدف و شرایط خشم.
وقتی خشمگین می¬شوید چه به سر بدنتان می¬آید؟
تغییر در کشش عضلات
اخم کردن
دندان قروچه
خیره نگریستن
گره کردن مشت
تغییر در بازوها و وضع بدن
تغییر رنگ
دانه¬دانه شدن پوست
سرد شدن و لرزش دست
بی¬حسی
از دست دادن خویشتن¬داری
داغ شدن بدن
یخ کردن بدن (تاوریس، کارول، 1379)
علائم و نشانه¬های پرخاشگری
به طور کلی علائم پرخاشگری را می¬توان در دو دسته به صورت پرخاشگری با خود و پرخاشگری با دیگران طبقه¬بندی کرد.
پرخاشگری با خود به صورت احساس خستگی و فرسودگی دروغگویی، نگاههای تند و خشن، به هم فشردن دندانها، پیدایش چین و چروک در صورت، بالا رفتن ضربان قلب، افزایش فشار خون، اختلال در کار دستگاه گوارش، کاهش دقت، گریه، جیغ زدن، حسادت، عصیان و حالات دفاعی بروز می¬کند.
پرخاشگری با دیگران به صورت ایجاد مزاحمت برای اطرافیان، سرزنش دیگران، به هم¬ریزی نظم، دزدی، تخریب، ضرب و جرح، استهزای دیگران، جنگ و ستیز، فحاشی، نادیده گرفتن حقوق دیگران، شکستن اشیاء، سلطه¬جویی و زمینه سازی برای درگیری می¬شود. (آل داوود، به نقل از شفیع آبادی)
نقش رسانه¬های همگانی در آموزش پرخاشگری
رسانه¬های گروهی به عنوان وسایل ارتباط جمعی در شکل¬دهی و آموزش دادن رفتارهای گوناگون نقش مهمی به عهده دارند. یادگیری مشاهده¬ای و سرمشق¬گیری از دیگران نیز بخش مهمی از یادگیری¬های ما را تشکیل می¬دهند. بنابراین نقش این رسانه¬ها در شکل¬دهی رفتار پرخاشگرانه در انسان و به ویژه در کودکان اهمیت دارد.
در ارزیابی سه شبکه اصلی آمریکا معلوم شد، که این شبکه¬ها در ب

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی عوامل مرتبط با خشونت مردان علیه زنان متاهل شهر تهران

پایانامه آسیب شناسی اجتماعی زنان

اختصاصی از رزفایل پایانامه آسیب شناسی اجتماعی زنان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایانامه آسیب شناسی اجتماعی زنان


پایانامه آسیب شناسی  اجتماعی  زنان

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:19

فهرست:

آسیب شناسی

اجتماعی

زنان

مقدمه………………………………………3

مسئله شناسی فرار از خانه……………….............4

تبیین عوامل موثر در فرار دختران………………....5

پیامدهای فرار دختران…………………….. .....12

نقد برخی عملکردها………………………… 15

پیشنهادات………………………………...16

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه:

 

امروزه جوامع گسترده به دلیل پیچیدگیهای خاصی که در این نوع جوامع وجود دارد ، با مشکلات و مسائل فراوانی در زمینه های مختلف فرهنگی و اجتماعی روبرو هستند و همیشه همراه با پیشرفت با انواع آسیب های اجتماعی روبرو بوده اند .

از جمله این آسیب ها می توان از ترک  ناگهانی دختران از خانه  یاد کرد ، که این مسئله در جامعه ما به دلیل وجود معیارها و هنجارهای دینی و خانوادگی ، یک نوع اسیب اجتماعی محسوب می شود که بایستی به دنبال ریشه یابی این مسئله باشیم . و به جای پاک کردن صورت مسئله به دنبال یافتن راه حلی مفید باشیم .

 


دانلود با لینک مستقیم


پایانامه آسیب شناسی اجتماعی زنان