رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله درباره بررسی قوم عشایر از دیدگاه جامعه شناسی

اختصاصی از رزفایل مقاله درباره بررسی قوم عشایر از دیدگاه جامعه شناسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره بررسی قوم عشایر از دیدگاه جامعه شناسی


مقاله درباره بررسی  قوم عشایر از دیدگاه جامعه شناسی

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:115

نهادهای اجتماعی عشایر

جوامع مختلف برای ادامه حیات نیاز به ایجاد نهادهای اجتماعی هستند تا با کارکردهای مختلف خود به بقاء و تداوم حیات نظام اجتماعی کمک کنند. نهادهای اجتماعی
 (sociat Instiution)درکلیترین تعریف الگوهای بادوامی از رفتار هستند و این الگوهای رفتار در ظرفی عمل می‌کند و تجلی بیرونی می‌یابند که مؤسسات اجتماعی نامیده می شوند.
(social Associations) براین اساس نهادهای اجتماعی به مثابه محتوا و مظروف و مؤسسات اجتماعی به مثابه قالب و ظرف عمل می کنند.

از دیدگاه جامعه شناسی جوامع دارای دو نوع نهاد هستند که به اولیه و ثانویه مرسوم می‌باشند. نهادهای اولیه (primary Institutions)  معمولاص دارای عمومیت می‌باشند و جوامع بدون آنها نمی‌توانند ادامه حیات دهند. پنج نهاد مهم و اساسی که معمولاً در همه جوامع وجود دارد، عبارتند از : خانواده، تعلیم و تربیت، اقتصاد، دین و حکومت، نهادهای ثانویه  (sevandry Instiution) از قدمت، عمومیت و ضرورت نهادهای اولیه برخوردار نیستند.

ولی آنها نیز بویژه در جوامع مدت و در حال گذاری کارکردهای قابل توجهی به عهده گرفته اند مثل نهادهای مربوط به گذران اوقات فراغت یا نهادهای مربوط به مشارکت و بویژه نهادهای صنفی و حرفه ای.

جوامع عشایری از ان دسته جوامعی هستند که در سطح ابتدائی تکامل و پیشرفت اجتماعی قرار دارند و می‌توان آنها را جوامع ساه و سنتی نامید و براین اساس اغلب دارای نهادهای اولیه هستند، البته امور اجتماعی عشایر که در اینجا به شکل کلی و نظری مورد بحث قرار می‌گیرد فراتر و بیشتر از نهادهای اجتماعی است و یا به عبارت دیگر نهادهای اجتماعی بخشی از آن را تشکیل می دهد، بقیه را می توان تحت عنوان مؤسسات اجتماعی، گروه های اجتماعی و بطور کلی پدیده های اجتماعی جوامع عشایری نامید.

پرداختن به امور اجتماعی یا اجتماعیات جوامع عشایری بدین منظور صورت گرفته است که منا و بنیان نظری برای توصیف و تحلیل امور اجتماعی در استان یزد و بویژه جوامع عشایری ابرکوه، خاتم و طبس فراهم سازد و چراغ راهی باشد برای توصیف و تحلیل های وضعیت اجتماعی در مناطق عشایری شهرستانها نهائی که نام آنها ذکر گردید.

براین اساس به شکل کلی و تئوریک به مباحث مربوط خانواده و ازدواج، دین و مذهب، تعلیم و تربیت، قشر بندی اجتماعی، ساختار اجتماعی، بهداشت و درمان، آداب ورسوم، مسکن، پوشاک، خوراک، اخلاق و عادات و غیره درجوامع عشایری پرداخته می‌شود. این مباحث در علوم اجتمای و بویژه در جامعه شناسی و مردم شناسی تحت عناوین جامعه شناسی و یا مردم شناسی ایلات و عشایر و یا بخش اجتماعی زندگی مبتنی بر کوچ یا کوچیزی می‌آید.


الف : خانواده، ازدواج و خویشاوندی درعشایر

خانواده (Family) یک نهاد اجتماعی، یک گروه اجتماعی و یا یک واحد مهم اجتماعی جامعه است و این نهاد اجتماعی بویژه در گذشته و در جوامع ساده و ابتدائی اهمیت بسیاری داشته اس و به نوعی آینه جامعه بوده است. خانواده در درجه اول یک واحد خویشاوندی است که بر اساس پیوندهای نسبی و سببی شکل می‌گیرد و بر همین اساس به دو نوع خانواده پدر و مادری و خانواده زن و شوهری تقسیم می شود.

ازدواج (Marriage) به عنوان یک سنت یا یکی از مناسک و مراحل زندگی خانوادگی می باشد. و همچنانکه گفتیم یک نوع خانواده متکی بر ازدواج است. در حالیکه خویشاوندی (kinship) به مجموعه از پیوندها گفته می‌شود که ممکن است مبنای نسبی، سببی، رضاعی و توتمی داشته باشد. از نظر بعد و تعداد خانواده ها را می‌توان به هسته‌ای (Nuclear) و گسترده (Extended) تقسیم نمود. خانواده عشایر اغلب از نوع گسترده تلقی می‌شود.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره بررسی قوم عشایر از دیدگاه جامعه شناسی

مقاله اراده الهی از دیدگاه امام خمینی

اختصاصی از رزفایل مقاله اراده الهی از دیدگاه امام خمینی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله اراده الهی از دیدگاه امام خمینی


مقاله اراده الهی از دیدگاه امام خمینی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

اراده الهی از دیدگاه امام خمینی

●نگاهی به برهان صدیقین

پیرامون صفات حق تعالی مباحث گسترده‌ای صورت گرفته و از ابعاد و زوایای گوناگونی مورد بحث قرار گرفته که قسمت عمده‌ای از علوم اسلامی را به خود اختصاص داده است: متکلمین و فلاسفه و عرفا در این نکته که حضرت حق مستجمع جمیع صفات کمال و جمال است و هر صفت کمالی را خداوند به نحو اتم و اکمل دارا است، متفق‌القولند. و هر کدام به زبان خود و در قالب مفاهیم خود به این مهم پرداخته‌اند. از بین این مکاتب، فلاسفه بحث صفات را برهانی کرده و در اثبات آن براهین متقنی اقامه کرده‌اند و حتی معتقدند گرایش ما سواءالله به او به خاطر کمالاتش است. حضرت امام این فیلسوف عارف ومحقق مدقق نیز از طرفداران این نظریه است و مطالبی که در برخی آثار می‌بینیم بر این گفته صحه می‌گذارد. هرچند که برخی براهین حضرت در واقع تقریری از براهین حکماء پیشین می‌باشد اما غور در آنها حاکی از عمق نگرش ایشان است. ایشان از واجب‌الوجود با عنوان کمال مطلق تعبیر می کند و معتقد است که: «کمال مطلق همه کمالات است و الا مطلق نیست و هیچ کمالی و جمالی و جمیلی ممکن نیست در غیر حق ظهور کند که این غیریت عین شرک است و اگر نگوییم الحاد است.»[۱] می‌بینیم که حضرت امام ـ اعلی الله مقامه ـ در این چند جمله کوتاه به قاعدهٔ بسیط الحققیه اشاره فرموده‌اند ولی در اینجا چون بحث ما بر روی صفت اراده است، درصدد اثبات صفات کمال بر ذات اقدس الله نیستیم بلکه آن را اصلی مسلم گرفته و از این مباحث تنها به عنوان مقدمه‌ای برای ورود به بحث اصلی استفاده کرده و بدون اطاله کلام از آن می‌گذریم.

●تقسیم صفات : مطلب دیگری که برای شروع بحث ناگزیر از بیان آن هستیم، اشاره‌ای به اقسام صفات است. کمالات و صفات واجب تعالی تقسیمات گوناگونی دارد که یکی از آن، تقسیم به صفات ذاتی و فعلی است. صفات ذاتی یعنی صفاتی که فرض ذات به تنهایی برای انتزاع آن کفایت می‌کند و صفات فعل یعنی صفاتی که فرض آن، منوط به فرض غیر است و غیر از واجب تبارک و تعالی هر چه هست، فعل اوست. پس صفات فعلی، صفاتی خواهد بود که از مقام فعل واجب یعنی ماسواء الله انتزاع می‌شود. البته این دیدگاهی است که مورد قبول فلاسفه و متکلمین امامیه است و اختلاف‌نظر بسیار زیادی در این زمینه به ویژه بین امامی با اشاعره و معتزله وجود دارد؛ زیرا اشاعره صفاتی را که بعنوان صفات ذاتی بیان کردیم از لوازم ذات می‌دانند و معتزله ذات مقدس را نائب مناب صفات او می‌دانند اما از این اختلافات که بگذریم حضرت امام نیز در اسماء و صفات الهی قائل به دو مقام هستند:

۱ـ مقام اسماء و صفات ذاتیه: در این مقام ذات مقدس واجب تعالی به حیثیت واحده و جهت بسیطهٔ محضه، کل کمالات و جمیع اسماء و صفات را داراست و تمام کمالات به حیثیت بسیطهٔ وجودیه رجوع می‌کند. چون ذات مقدسش صرف وجود و وجود صرف است، صرف کمال و کمال صرف نیز است.

۲ـ مقام اسماء و صفات فعلیه: این مقام، مقام ظهور و تجلی اسماء و صفات ذاتیه است که مقام معیت قیومیه است و آیهٔ شریفهٔ «هو معکم این ما کنتم» بدان اشاره دارد.

ایشان آیهٔ شریفهٔ «هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن» را جامع این دو مقام می‌دانند. حضرت امام در باب صفات حق ـ‌ سبحانه ـ بسیار دقیق بحث کرده‌اند. وقتی نظرات حکماء را که در این‌باره بررسی می‌کنیم گفته‌اند، صفات حق یا صفت ذاتند و یا صفت فعل، به عبارت دیگر آنان یک دسته از صفات را صفات ذاتی و صفات دیگر را صفات فعلی می‌دانند اما نظر مبارک حضرت امام این تفاوت را با نظر حکماء دیگر دارد که ایشان می‌فرمایند که صفاتی که در یک مرتبه صفات ذات هستند، همان صفات در مرتبهٔ دیگر (مرتبه فعل) صفت فعل به شمار می‌روند و این تفاوت در مورد صفت اراده کاملاً مشهود است؛ مثلاً حضرت امام، اراده را هم صفت ذات و هم صفت فعل می‌دانند و حال آنکه عمده بحث فلاسفه‌ای چون علامه طباطبائی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ در این است که آیا اراده، صفت ذات است یا صفت فعل[۲]؟ و جالب توجه این است که بر اینکه اراده صفت ذات نیست، برهان اقامه می‌کنند اما از نظر حضرت امام جمیع اسماء و صفات حق تعالی در دو مرتبه و در دو مقام است: یکی مقام اسماء و صفات ذاتیه، که این مقام در حضرت واحدیت ثابت است، مثل علم ذاتی حق و قدرت ذاتی حق و اراده ذاتی که از شؤون و تجلیات ذاتیه حق تبارک و تعالی است. دیگری مقام اسماء و صفات فعلیه است که به تجلی و به فیض مقدس برای حق‌تعالی ثابت است.[۳]

●عینیت صفات با ذات

مسئله دیگری که در باب صفات مطرح است، عینیت و غیریت صفات ذاتی با ذات حق است و علیرغم اختلاف آرایی که در این زمینه وجود دارد، قول حضرت امام ـ و برخی حکمای دیگر ـ معتبرترین اقوال است. ایشان معتقد به عینیت و اتحاد صفات با ذات هستند؛ به این دلیل که صرف وجود، صرف کمال و جمال است و هیچ حیثیت کمالی، نمی‌تواند خود را از صرف وجود کنار بکشد؛ چون هرچه کمال است، به حقیقت وجود برمی‌گردد و اگر غیر از این باشد اشکالات عدیده‌ای پیش می‌آید:

۱ ـ در عالم وجود دو اصل بلکه چندین اصل بوده باشد و حال آنکه در عالم واقع تنها وجود اصیل است.

۲ ـ ذات حق تبارک و تعالی مرکب باشد که لازمه‌اش نیازمندی و نقص است.

۳ ـ راه یافتن جهات امکانی در ذات حق است و اشکالات دیگری که بیانشان به طول می‌انجامد.[۴] حضرت امام قائل به قول عینیت صفات با ذات، در موارد زیادی از آن سخن گفته‌اند و آن را برهانی کرده‌اند و اصحاب اقوال دیگر را مورد نقد قرار داده‌اند.[۵]

●اختلاف اقوال در اراده الهی

از این بحث‌های مقدماتی که بگذریم، اراده یکی از صفات کمال است که همهٔ الهیون آن را پذیرفته اما در حقیقت اراده با یک سری پرسش‌هایی مواجه شده‌اند.

▪ آیا اراده صفات ذات است یا فعل؟

▪ آیا اراده حادث است یا قدیم؟

▪ آیا اراده مطلق است یا مقید؟

و بسیاری از سؤالات دیگر که در این مقال به این امور می‌پردازیم. برای روشن شدن منشأ اختلافاتی که به آن اشاره خواهیم کرد، ذکر چند مقدمه ضروری است: مقدمه اول؛ تفاوت اراده در انسان و خداست. اراده در انسان به معنای شوقی است که پس از داعی ایجاد می‌شود.[۶] اما اراده به این معنا نمی‌تواند در ذات مقدس راه داشته باشد هرچند که از محدثان اهل سنت، اراده را در خدا و انسان به یک معنا دانسته‌اند که واضح‌البطلان است؛ زیرا لازمه چنین صفتی، این است که صاحب آن موجودی مادی و دارای جهات امکانی باشد و ساحت حق اجل از آن است که متصف به چنین صفتی شود. تفاوت معنای اراده در انسان و خدا منشأ یک سری اختلافات شده است؛ زیرا اغلب گمان کرده‌اند که اگر بگوییم اراده صفات ذاتی حق است، لازمهٔ آن راه یافتن جهات امکانی در حق است. برخی از فلاسفه بخصوص اصحاب حکمت متعالیه ارادهٔ حق تعالی را علم او به نظام احسن تعریف کرده‌اند که این علم عین ذات حق و داعی او بر ایجاد موجودات است و علاوه بر این داعی دیگری ندارد؛و فیه عین الداع عین علمه نظام خیر و هو عین ذاته[۷] مقدمه دوم؛ نکته دیگر که ذکر آن برای تکمیل و تنویر بحث لازم است, بررسی اراده خداوند در روایات است. در برخی احادیث می‌بینیم که معصومین علیهم‌السلام فرموده‌اند «و ارادته فعله» یعنی ارادهٔ حضرت حق عین فعل اوست. در اصول کافی بخشی تحت عنوان «اراده انها عن صفات


دانلود با لینک مستقیم


مقاله اراده الهی از دیدگاه امام خمینی

تحقیق درباره دیدگاه رشد عصبی در آموزش و یادگیری 7 ص

اختصاصی از رزفایل تحقیق درباره دیدگاه رشد عصبی در آموزش و یادگیری 7 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

دیدگاه رشد عصبی در آموزش و یادگیری

مغز انسان مثل یک ارکستر پیچیده است. نقشها و فعالیتهای آن، یعنی همان عملکرد های عصب شناختی، به شدت به هماهنگی، کنار هم قرار دادن و همزمان کردن احتیاج دارد.درست مانند هر ارکستر دیگری، نقش هر نوازنده بنابر موقعیت تغییر می‌کند. و همان طور که گاهی نقش سازهای زهی یا بادی در موسیقی پر رنگ تر می‌شود، عملکردهای عصب شناختی متفاوتی به هنگام خواندن زبان،ریاضی، گزارش نوشتن یا ورزش کردن تعیین کننده می‌شوند.همان طور که در یک ارکستر، سازها ایجاد هارمونی می‌کنند، عملکردهای عصب شناختی متفاوت با هم تعامل می‌کنند تا دانش آموز قادر به کسب دانش، مهار یا زیر مهارت‌ها باشد یا بتواند فعالیتهای خاص مدرسه مثل سازمان دهی، طرح ریزی کارا و استراتژیک را انجام دهد.وقتی دانش آموزان در یادگیری یک مهارت آکادمیک خاص به مشکل بر می‌خورند؛ والدین، معلمان و متخصصان باید ناحیه بروز مشکل را معین کنند تا زیر مهارتهای ضعیف مشخص شده و برنامه ای برای قوی کردن نواحی قدرت و نواحی دارای نیاز به بهبود، طراحی گردد.در اینجا لازم است از خودمان بپرسیم: نقطه بروز اختلال کجاست؟ کدام زیر مهارت نقش خود را به خوبی ایفا نمی کند؟ و در هر زیر مهارت کدام عملکرد‌ها خوب کار نمی کنند؟ مثلاً دانش آموزانی با مهارتهای واژگانی و توانایی حافظه ای قوی ممکن است در به یاد آوردن کلمات مشکل داشته باشند. در این حالت، احتمال دارد که مشکل در توانایی بازیابی لغت باشد، زیر مهارت بسیار خاصی که یاد آوردن لغات در یک آن را ممکن می‌سازد.پرونده رشد عصبیبچه‌ها در هر لحظه از زندگی با "پرونده رشد عصبی" شان به مدرسه می‌آیند. این پرونده‌ها در اصل، نمودار تعادل نقاط ضعف و قوت هر فرد در عملکردهای عصب شناختی مختلف است. هر پرونده کار کردن در برخی حوزه‌ها را ساده می‌کند و در کار بعضی نواحی مانع پدید می‌آورد. بعضی بچه‌ها نقاط قوتی دارند که باعث می‌شود در شش سالگی سرآمد و موفق باشند اما در دبیرستان کارایی ضعیفی پیدا کنند. بعضی دیگر از بچه‌ها در سالهای ابتدایی مشکل دارند و در سالهای بعدی به موفقیت می‌رسند. با تغییر توقعات ما در طول زمان، کارکرد دانش آموزان هم تغییر می‌کند.برای فهم بهتر اینکه چطور پرونده رشد عصبی در هر زمان، یادگیری و کارکرد بچه‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد، این پرونده‌ها را به چند "ساخت عصب شناختی" تقسیم می‌کنیم. هر ساخت، به گروهی از عملکردهای عصب شناختی مرتبط است. این ساخت‌ها به ما کمک می‌کند تا فکر کردن و ارتباط برقرار کردن درباره تفاوتهای یادگیری را سازمان دهی کنیم، چون بر نقشها و تعامل های عملکردهای عصب شناختی با توجه به رفتارهای خاص ، تمرکز می‌کنند. آنها باعث انعطاف پذیری در راههای ارزیابی تفاوتهای یادگیری و مشخص کردن نواحی اختلال یادگیری و


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره دیدگاه رشد عصبی در آموزش و یادگیری 7 ص

مقاله درمورد آشنایی با دیدگاه مولوی در ارتباط با تعلیم و تربیت

اختصاصی از رزفایل مقاله درمورد آشنایی با دیدگاه مولوی در ارتباط با تعلیم و تربیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درمورد آشنایی با دیدگاه مولوی در ارتباط با تعلیم و تربیت


 مقاله درمورد آشنایی با دیدگاه مولوی در ارتباط با تعلیم و تربیت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

مقالة:

آشنایی با دیدگاه مولوی در ارتباط با تعلیم و تربیت

فهرست:

خلاصه شرح حال مولانا

مهرورزی در تعلیم وتربیت از دیدگاه مولوی

مثنوی کتابی تربیتی

بررسی دیدگاه مولوی در راتباط با تعلیم و تربیت

خلاصه شرح حال مولانا

عالم عامل و عارف کامل صاحب علم الیقین مولانا جلال الدین محمد بن محمد بن الحسین البلخی قدس سره مولود شریفش در قبة الاسلام بلخ از بلاد خراسان در ششم ربیع الاول سنه 604 هجری روی نمود. پدران آنجانب از علما و فضلای کبار آن دیار بوده اند. گویند مولانا در کودکی به هر سه یا چهار روز یک بار افطار می نمود و در سن شش سالگی با والد خود مولانا بهاالدین محمد ملقب به سلطان العلما او را اتفاق سفر افتاد . مولانا بهاالدین در نیشابور با جناب شیخ فریدالدین عطار قدس سره ملاقات نموده جناب شیخ کتاب اسرار نامه را که یکی از مولفات خود بود به مولانا جلال الدین عنایت فرمود و به مولانا بهاالدین گفت که این فرزند را گرامی بدار زود باشد که از نفس گرم آتش به سوختگان عالم بزند. سپس مولانا بهاالدین جناب شیخ را وداع کرده عازم بیت الله الحرام گردید و به بغداد آمد و در بغداد بزرگان و دانشمندان لوازم احترام نسبت به آن جناب به جای آوردند مولانا بهاالدین در آنجا مدت یک ماه تفسیر بسم الله فرمود چنانکه تقریر روز اول به ثانی نسبت نداشت . جمعی که طرف سلطان علاالدین کیقباد سلجوقی از کشور روم به دارالخلافه بغداد آمده و آن تقریر دلپذیر را استماع نموده بودند چون به روم بازگشتند از مناقب مولانا آنچه مشاهده کرده بر سلطان عرضه داشتند. سلطان را در غیاب اعتقادی راسخ در حق وی پدید آمد و تمنای ملاقات مولانا را داشت. تا اتفاقا مولانا را عزیمت حجاز افتاد و از آنجا به طرف شام عبور فرمود و در آنجا مولانا سید برهان ترمذی که از مریدان و همراهان وی بود رحلت نمود و در حین وفات به مولانا بهاالدین وصیت کرد که شما به طرف روم عزیمت فرمایید که جهت شما در آنجا فتوحی باشد . مولانا قبول نموده به مدینه ارزنجان آمده در خانقاه عصمتیه تاج ملک خاتون عمه سلطان علاالدین نزول فرمود و پس از مدتی اقامت به طرف روم رهسپار گردید. چون به صحرای قونیه رسید سلطان با جمیع اکابر و ارکان دولت مولانا را استقبال نموده به شهر درآورند و به منزلی که در خور آنجناب بود در آورده و خدمات به جای آوردند. در آن اوان مولانا جلال الدین به سن 14 سالگی بود و در آن صغر سن از علمای بزرگ به شمار می آمد . چون والد بزرگوارش در سنه 631 رحلت نمود مولانا به موجب وصیت والد بر مسند افاده قدمت گذاشت و لوای نشر علوم و درس فنون و امر معروف و نهی از منکر برافراشت و ذات ملک صفات او را از ریاضات و مجاهدات و مکاشفات روی داد و به صحبت حضرت خضر (علی نبینا و آله السلام) رسیده و جمعی کثیر از عرفای عصر را ملاقات نمود آخرالامر نمود به خدمت تاج العارفین مولانا شمس الدین تبریزی رسیده و ارادت او را از جان و دل


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درمورد آشنایی با دیدگاه مولوی در ارتباط با تعلیم و تربیت

مقاله درباره مردمسالارى دینى از دیدگاه شهید مطهرى

اختصاصی از رزفایل مقاله درباره مردمسالارى دینى از دیدگاه شهید مطهرى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 33

 

مردمسالارى دینى از دیدگاه شهید مطهرى

 

مقدمه

بازخوانى اندیشه رهبران انقلاب، از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است; زیرا هر انقلابى داراى مراحلى است و نخستین و مهم‏ترین مرحله، قیام فکرى و فرهنگى علیه نظام حاکم است .

رهبران انقلاب و داعیه‏داران قیام و اصلاح، ابتدا باید بطلان، بى‏پایگى و انحطاط فرهنگ حاکم و بى‏صلاحیتى، پوچى، پستى و رذالت‏حاکمان جامعه را تبیین کرده و به مردم بباورانند و در قبال آن، فرهنگى متعالى، عقلانى، فطرى، حیاتبخش، حرمت‏آور و کرامت‏زا و مجریانى صادق، عالم، خالص، توانا و بى‏چشمداشت‏به مردم عرضه کنند . در این صورت، فطرت توده مردم به آنان متمایل مى‏شود و غالب انسانها که به طور طبیعى و فطرى عدالتخواه و کرامت‏طلبند، به یارى آنان براى قیام اعلام آمادگى خواهند کرد و زمینه‏هاى انقلاب و قیام پیدا خواهد شد . رهبر انقلاب اسلامى حضرت امام خمینى‏قدس سره و یاران ایشان، به خصوص شهید مطهرى رحمه الله در سخنرانى‏ها و نوشته‏هاى خود به این مهم همت گماشتند و در زمینه‏هاى مختلف و از جمله در مبحث‏حکومت و سیاست، فرهنگ ناب اسلام را به عنوان فرهنگ جایگزین به جامعه ارائه دادند . مردم با توجه به این تبیین از اسلام و نظام اسلامى، به انقلاب پیوستند و براى تحقق نظام پیشنهادى، از بذل جان و مال دریغ نورزیدند و امروز بعد از گذشت ربع قرن از پیروزى انقلاب، بازخوانى دوباره آن اندیشه‏ها لازم است تا تذکارى براى مردم و مسئولان باشد که چه اندازه به وعده و پیمان داده شده وفا کرده‏اند و چه اندازه وعده‏ها محقق شد و چه حد بر آن مسیر استوار مانده‏ایم .

شهید مطهرى، افزون بر اینکه اسلام‏شناسى مبرز بود، از شاگردان و نزدیکان امام و اولین رییس شوراى انقلاب بود و با توجه به این جایگاه و تاییدى که امام از افکار و آثار ایشان داشتند، باید تبیین ایشان از مردم‏سالارى دینى و جمهورى اسلامى را نزدیک‏ترین تبیین به ایده بنیان‏گذار جمهورى اسلامى دانست و این خود اهمیت مرور دوباره فکر و اندیشه‏هاى آن متفکر شهید را چند برابر مى‏کند .

گرم شدن دوباره بحث «مردم‏سالارى دینى‏» و تعهد جمهورى اسلامى بر ارائه این عقیده و آرمان به عنوان الگوى جایگزین «مردم‏سالارى لیبرال‏» یا «لیبرال دموکراسى‏» حاکم در غرب که از سوى جهان غرب به عنوان بهترین الگوى حکومت‏به جهان ارائه مى‏شود، بر ضرورت این بازخوانى مى‏افزاید .

تبیین مردم‏سالارى

«مردم‏سالارى‏» یعنى «پایه‏ریزى حکومت و قانون بر طبق خواست و اراده اکثریت مردم‏» . مردم‏سالارى یعنى همه چیز باید ناشى از خواست و اراده مردم باشد . براى اداره جامعه دو چیز لازم است: قانون و مجرى . قانون تعیین‏کننده حقوق و وظایف حاکمان و مردم و بیان‏کننده شرایط حاکمان و راى‏دهندگان است و در نظام مردم‏سالار، این قانون باید مقبول اکثریت‏باشد . تعیین مجریان این قانون که مطابق شرایط مندرج در آن صورت مى‏گیرد نیز توسط مردم است . اگر افرادى بدون خواست و اقبال عمومى بر مردم حاکم شوند و یا قانونى وضع کنند که مورد خواست و تایید مردم نباشد، آن نظام نمى‏تواند خود را «مردم‏سالار» بداند .

مردم صاحب راى کیانند؟

منظور از «مردم‏» صاحب راى چیست؟ در حکومت‏هاى اشرافى منظور از مردم فقط اعیان و اشراف بودند و دیگران جزو مردم و صاحب راى شمرده نمى‏شدند و محکوم به خدمتگزارى به اشراف و اعیان بودند . در حکومت‏هاى دینى کلیسایى فقط روحانیون و ارباب


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره مردمسالارى دینى از دیدگاه شهید مطهرى