رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره سورئالیسم

اختصاصی از رزفایل تحقیق درباره سورئالیسم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

مقدمه:

آنچه ما به طور معمول زندگی می نامیم سکه ای است که هنر مدرن که روشن ترین ویژگی آن محصور شدن در زندگی مبتذل است روی بی رنگ این سکة حقیقت است و توجه زیاد انسان به روی بی رنگ سکه او را از روی حقیقی آن که بی اندازه وسیع و زیباست دور کرده است. این توجه تا جایی است که انسان ظواهر بی اهمیت آن را حقیقت شمرده است. او به آئین وهمی به نام پوزیتیویسیم می بالید و آن را برای خود نوعی آزادی تلقی کرد و این همان محروم ساختن خود بود. او به اشاراتی که گهگاه از راز کیهانی در درونش شعله ور می شد توجه نمی کرد و آنها را چون نداهای بیهوده ای تلقی می کرد و این بی توجهی به خاطر خبر نداشتن از وجود خود بود.

در این میان ظهور سورئالیسم خود می توانست انقلابی باشد بر ضد این تفکرات پوچ و بیهوده. به همین دلیل ظهور سورئالیسم در کشور دکارت و ولتر خود پدیده ای خارق العاده بود.

حرف سورئالیسم فقط جنبة انقلابی و هنری ندارد. منطق او چیزی فراتر از این هاست، و آن انقلابی اجتماعی و فراگیر و در نهایت آزادی بشریت بود و در حقیقت هدف والای سورئالیسم غنی کردن عطش پرشور آزادی است.

پیدایش سورئالیسم:

سورئالیسم این قصد را ندارد که با سرهم کردن یک سری استدلالات انتزاعی،

نظریه هایی را تحلیل یا اثبات کند. سورئالیسم در ابتدای امر یک عصیان است. سورئالیسم حاصل هوش روشنفکرانه نیست بلکه عکس العملی است تراژدی مابین دو مقولة قدرتهای روح و شرایط زندگی. سورئالیسم امیدی است بی انتها برای زندگی دوبارة انسان.

آندره برتون بارها و بارها در مورد عمل اصلی یعنی بیداری وجدان سورئالیستی اظهار نظر کرده است. مثلاً: آن جایی که ناتوانی خود را در تعیین سهم خود در سرنوشتی که برایش مقدر شده است را بیان می کند و خودداری می کند از اینکه هست بودن خود را با شرایط مضحک همة هستی های دیگر تطبیق دهد و ریشة همه سورئالیستها در همین بیانیة برتون نهفته است. زیرا انسان نه تنها به عجز خود در مورد تعیین سرنوشتش آگاه است بلکه نیروهای بالقوه ای را نیز در وجود خود احساس می کند که اگر به همین زندگی محقر و بی چیز خود اکتفا نکند و به دنبال نیروهای نهفته در درون خود بگردد مطمئناً به نتایجی بزرگ دست خواهد یافت. رنج و ناامیدی می تواند دو عامل اساسی باشد برای انسانی که از زندگی روزمرة خود راضی است و تنها این دو عامل است که او را وادار می کند که خود را بالا بکشد و به مناطق عالی دست پیدا کند.

موقعیت تاریخی:

سورئالیسم نتیجة افکار پست بعد از جنگ جهانی اول است و نمی توان این موقعیت مکانی و زمانی را از آن جدا کرد. سورئالیست ها نوجوانی را زمانی به جوانی رساندند بهبهة جنگ بودند. جنگ جهانی اول برای جوانان سورئالیستی نه یک بلای آسمانی و نه یک تجربة روانی بود. بلکه تنها فاجعه ای بود که بی سبب رشد فرهنگی دنیای جدید را تهدید می کرد.

طرفداران سورئالیسن که در ابتدا دادائیسم بودند روحیة عصیان گری خود را در راستای سورئالیسم به رهبری آندره برتون به جلو بردند اما با این حال به جنگ با نهلسیم دادا برآمدند و راهی را می رفتند که به عقیدة خودشان رستگاری بود. و این عقیده را داشتند که می توانند انسان را به حیاتی دوباره و رستگاری کامل برسانند. برتون می خواست از طریق نور شعر آسمان دنیای ویران شدة دادائیسم را روشن کند. او به دنبال اندیشه ها و رویاهایی بود که انسان حتی در زمان بیداری نیز بدون هیچ گونه اندیشة نظام یافته بتواند آنها را درک کند. نتیجه ای که می شود از افکار سورئالیست ها گرفت، کشف و شنیدن رویاها در حالت بیداری است.

سلاف سورئالیسم

افلاطون اولین نظریه پرداز سورئالیسم است و عباراتی که او بیان کرده به گونه ای است که گویی جوهری است بر قلم آندره برتون.

دیوانگی که در شعرهای سورئالیستی مطرح است به حدی در رسیدن به هدف واجب و ضروری است که اگر کسی بخواهد شعری بگوید و دیوانگی مختص این گونه شعرها را نداشته باشد و فکر کند که با کمک وزن و قافیه می تواند شعر سورئالیستی بگوید، در آن زمان است که دیوانگان راستین هم خود او را نامحرم می شمارند هم شعرش را که حاصل هوشیاری اوست و آن، دیوانگی است که به هنگام صحبت در مورد عشق، به سراغش می آید و هوش از سرش خواهد برد.

شعرهایی که این گونه شاعران می گویند حاصل هنر نیست و زمانی حاصل می شود که شاعر از خود بی خود شود و این همان هماهنگی قابل ملاحظه ای است بین شعر و دیوانگی و این محکومیتی است برای شعرهایی که برای سرگرمی و یا منظور دیگری ساخته شده باشد و این همان اصل اساسی سورئالیست ها است.

سورئالیست ها بیش از همه خود را به اندیشه های آسمانی نزدیک می کنند و برای آنها به ویژه برای برتون آلمان کشوری است شگفت انگیز و سراسر اندیشه و روشنایی است زیرا در یک قرن تولد اشخاصی چون کانت، هگل، فویرباخ و مارکس را به خود دیده است. سورئالیسم این را که شعر هنر کلی است و با تمامیت روح بشری سروکار دارد و همة فعالیتهای هنری را متحد می کند کاملاً قبول دارد و جدی می گیرند.

بیانیة اول

در بیانیة اول سورئالیسم انسان را وجود خیال باف می شمارد که دیگر نمی تواند خیالات خود را آزاد بگذارد. سورئالیست می گوید که زبان باید در راستای سورئالیستی استفاده شود. آنها می گویند که زبان را باید، بیانگر فوق واقعیت کرد و آن فوق واقعیت را به طور سنتی الهام می گویند، و برای رسیدن به آن وجود تازه ای از الهام متوسل شد. این


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره سورئالیسم

تحقیق درباره شکست بنیان خانواده در غرب 4ص

اختصاصی از رزفایل تحقیق درباره شکست بنیان خانواده در غرب 4ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

شکست بنیان خانواده در غرب

بسیاری از پدران انگلیسی، فرزندان شخص دیگری را بزرگ می‌کنند این عنوان یکی از فصل نامه‌های انگلستان است.به دلیل روند افول اخلاق از هر ۵ پدر انگلیسی یک نفر بدون آنکه بداند فرزند فرد دیگری را به عنوان فرزند خود بزرگ می‌کند.

 

●شکست بنیان خانواده در غرب

بسیاری از پدران انگلیسی، فرزندان شخص دیگری را بزرگ می‌کنند این عنوان یکی از فصل نامه‌های انگلستان است.به دلیل روند افول اخلاق از هر ۵ پدر انگلیسی یک نفر بدون آنکه بداند فرزند فرد دیگری را به عنوان فرزند خود بزرگ می‌کند.

به گزارش این فصلنامه که در زمینه‌های ژنتیکی و بیولوژیکی تحقیق می‌کند یافته‌های آزمایشات ژنتیکی در کشورهای غربی و اروپایی حاکی از آن است که درصد بالایی از مردان بدون آنکه بدانند در اثر خیانت همسرانشان، فرزند شخص دیگری را بزرگ می‌کنند.

یافته‌های این محققان حاکی از آن است که در کشورهایی که قواعد خانوادگی سالم‌تر هستند این میزان به یک درصد کاهش می‌یابد حال آنکه در جوامعی که گرفتار معضلات خانوادگی هستند این آمار به ۲۰ تا ۳۰ درصد افزایش می‌یابد.

محققان این مرکز در بررسی ژنتیکی ۳۱۰۴۹۰ مورد از پدران و فرزندان در کشورهای غربی دریافتند که از هر ۵ پدر انگلیسی یکی بدون آنکه بداند، فرزند شخص دیگری را به عنوان فرزند خود بزرگ می‌کند.

●نقش تقوا در خانواده

با بررسی این وضعیت اسف بار شاید بهتر بتوان به اهمیت دیدگاه اسلام درباره خانواده پی برد مجموعه ای که باید با محوریت تقوا کانونی سراسر مهر و صفا و یک رنگی بیافریند و به تربیت نسل هایی پاک و الهی بپردازد .

در نظام خانواده ایده آل اسلامی زن و مرد مکمل یکدیگرند که دست در دست هم این مجموعه مقدس را به سوی کمال هدایت می کنند .

اکسیر تقوا در این میان می تواند نقشی اساسی ایفا کند .گاهی عشق با تمام قدرت و عظمتش نمی تواند جلوی فروپاشی بنیان الهی خانواده را به تنهایی بگیرد مخصوصا عشقهایی که بی اساس و بنیان است و بر پایه ملاکات گذرا و ضد اخلاقی استوار است . لذا نقش تقوا در حفظ خانواده و پیشگیری از هرزگی ها و به خطر افتادن نسل ها امری انکار ناپذیر است

●زن و شوهر با تقوا

مرد باتقوا، برای تأمین مخارج خانه، جز به کسب حلال روی نمی آورد، و به غیر از مال حلال مالی قبول نمی کند، او با تحصیل حلال الهی مقیّد به رعایت حقوق تمام افرادی است که از طریق کسب و تجارت با او سروکار دارند، و به عبارت دیگر از وجود او در بیرون از خانه به بندگان خدا ضرر و زیان نمی رسد، او به خاطر تقوای الهی دور حرام نمی گردد، و گنج عفت نفس و قناعت را از دست نمی دهد.

مرد باتقوا چون از کسب و کار فارغ شود، و به خانه بازآید، تمام کوفتگی و خستگی خود را کنار درب خانه می ریزد، و با نشاط و شادی و خوشدلی و خوشحالی وارد خانه می شود، به همسرش لبخند محبت می زند، و زحمات روزانه او را نسبت به نظافت خانه، و پخت و پز، و نگهداری فرزندان خسته نباشید می گوید، و وی را ارج می نهد، و با او و بچه ها با مهربانی و محبت برخورد می کند، و هر یک را درخور شأنش احترام می نماید.

مرد باتقوا گاهی حلال و حرام، و معروف و منکر، و حسنات و سیئات را به اهل بیتش گوشزد می کند، و نمی گذارد آنان در مسئله دین و دینداری دچار غفلت شوند.

مرد باتقوا، همه عمر و وقت خود را صرف بیرون نمی کند، و خنده و نشاط خود را تنها برای دوستان نمی برد، و در مسجد رفتن و شرکت در جلسات مذهبی راه افراط نمی پیماید.

مرد باتقوا به این نکته توجه دارد، که اسلام رعایت اعتدال و اقتصاد را در تمام امور حتی در عبادات سفارش فرموده، و از کم گذاشتن از حق زن و فرزند به بهانه رفت و آمد با دوستان، یا شرکت در مجالس نهی فرموده است.

در هر صورت مرد باتقوا، در همه شئون زندگی آداب لازم را رعایت می نماید، و از این راه به استحکام بنای خانواده، و جلب محبت زن و فرزند کمک می نماید.

زن باتقوا، عفت و عصمت و پاکدامنی خود را حفظ می کند، با شور و شوق به کارِ خانه می رسد، زمینه رفع خستگی شوهر را که محصول کار بیرون است فراهم می نماید، از فرزندان خود به نحو شایسته نگهداری می کند، با شوهر و فرزندان بر اساس اخلاق اسلامی رفتار می کند، از عبادتش غفلت نمیورزد، خانه را کانون عشق و صفا، مهر و محبت، و شور و شوق می نماید.

زن باتقوا از همسرش با تکیه بر اصول الهی اطاعت می کند، به خواسته های بحق او پاسخ مثبت می دهد، از عصبانیت و خشم و کبر می پرهیزد، با اقوام شوهرش با مهر و محبت و اخلاق اسلامی روبرو می شود، بوقت آمدن شوهر از عرصه کار و کسب تا درب خانه به استقبال می رود، و به وقت خروج شوهر وی را بدرقه می کند، و از وی می خواهد جز حلال خدا به خانه نیاور، که ما به حلال خداوند گرچه اندک باشد قناعت می کنیم، و زیر بار حرام نمی رویم، مبادا به بهانه داشتن زن و فرزند، و خرج و مخارج از محدوده مقررات الهی تجاوز کنی، و زندگی را به حرام آلوده نمائی.

زن باتقوا از چشم همچشمی پرهیز دارد، و شوهرش را به خاطر همرنگ شدن با زندگی اقوام خود، یا اقوام شوهرش در تنگنا قرار نمی دهد و او را خجالت زده نمی کند.

چنین زن و شوهری مقبول حق، و منبع خیر، و نمونه بارز انسان الهی هستند، و در سایه آن دو همان خانه ای بوجود می آید که خدا می خواهد، و در فضای آن خانه فرزندانی تربیت می شوند که حق، طلب می کند، در هر صورت زن و شوهر در تمام امور زنگی بر اساس معارف الهی و قواعد اسلامی و قوانین فقهی باید همچون اولیاء الهی هوای یکدیگر را داشته باشند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره شکست بنیان خانواده در غرب 4ص

تحقیق درباره شهروند کیست حقوق شهروندی چیست

اختصاصی از رزفایل تحقیق درباره شهروند کیست حقوق شهروندی چیست دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

شهروند کیست حقوق شهروندی چیست ؟

● شهروند کیست؟

در اینجا لازم است تعریفی از واژه شهروند ارائه گردد. آیا تنها ساکن بودن به مدت مشخص در یک شهر موجب می شود که فرد شهروند نامیده شود؟

شهروندی مقوله ای است که با مفهوم فرهنگ هر جامعه گره خورده و از آنجا که فرهنگ هر مرز و بوم ناشی از سه قلمرو اساسی فعالیتهای اجتماعی، فضای سیاسی و وضعیت اقتصادی آن جامعه است فرهنگ هر جامعه ای کاملا منحصر به فرد و هر فرهنگی نیز شهروند ویژه خود را می طلبد.

در تعریف شهروند می توان گفت که شهروند کسی است که حقوق فردی و جمعی خود را می شناسد و از آنها دفاع می کند قانون را می شناسد و به آن عمل می کند و از طریق آن مطالبه می کند، از حقوق معینی برخوردار است؛ می داند که فرد دیگری هم حضور دارد و دفاع از حقوق او یعنی دفاع از حقوق خودش و فردی که در امور شهر مشارکت دارد.

پس شهروندی نه تنها به معنای سکونت در یک شهر به مدت مشخص که به معنای مجموعه ای از آگاهی های حقوقی فردی و اجتماعی است. در یک جامعه مدنی حقوق یک فرد عبارتند از: حقوق اساسی به معنای حقوق بنیادی شهروندان یک جامعه، حقوق سیاسی به معنای حق مشارکت در فرآیندهای سیاسی، حقوق اجتماعی که در برگیرنده حقوق اقتصادی و نیز حداقل استانداردهای زندگی در تسهیلات اجتماعی است.

● شهروند موثر کیست؟

۱) از حوادث و مشکلات جاری جامعه آگاهی داشته باشد.

۲) در مسائل، مشکلات و امور جامعه ملی و محلی مشارکت فعال داشته باشد.

۳) در قبال وظایف و نقش های تفویض شده مسوولیت پذیر باشد.

۴) نگران و دلمشغول رفاه و آسایش دیگران باشد.

۵) رفتار و عملکرد وی مبتنی بر اصول اخلاقی باشد.

۶) نسبت به قدرت افرادی که دارای موقعیت مدیریتی و نظارتی هستند پذیرش داشته باشند.

۷) توانایی بررسی و انتقاد از عقاید و ایده ها را دارا باشد.

۸) توانایی اتخاذ تصمیمات آگاهانه را دارا باشد.

۹) درباره حکومت و دولت خودآگاهی و دانش کافی داشته باشد.

۱۰) دارای حس وطن پرستی باشد.

۱۱) نسبت به مسوولیت های خاص پذیرش و مسوولیت داشته باشد.

۱۲) از جامعه جهانی و مسائل و روندهای آن آگاهی داشته باشد.

۱۳) به وجود تکثر و تنوع در جامعه احترام قائل باشد.

به هر روی زندگی شهری یک زندگی جمعی است و برای موفقیت در این نوع زندگی بایستی فردگرایی و منفعت طلبی تا حدودی مهار شده و اخلاق جمعی رواج یابد. شهروند کسی است که هم خویش و منافع خویش را بنگرد و هم منافع دیگران را در نظر آورد و در سایه همکاری و همراهی با دیگران و پذیرش مسئولیت ها شرایط بهتری را برای خویش و دیگران فراهم سازد.

در این میان شوراهای اسلامی شهر و شورایاران جایگاه مناسبی برای تمرکز فعالیتها و ابتکارات مردمی برای حل مسائل شهری و دستیابی به سطح بالاتری از رفاه به شمار می آیند.

مسئولیت شهروندی

دموکراسی های سالم مستلزم شهروندان مسئول هستند. اما مسئولیت های یک شهروند چیستند؟ در دومین پادکست در رشته پادکست های آموزش مدنی ما، به بحث درباره چگونگی مشارکت شهروندان و شرکت در فعالیت های تشکیل دهنده یک دموکراسی می پردازیم.

مسئولیت را می توان به عنوان یک وظیفه یا الزام به انجام کاری تعریف کرد. این واژه همچنین به این معناست که ما توانایی انتخاب اعمال خود، مانند مشارکت در یک جامعه دموکراتیک را داریم. تصمیم به مشارکت گرفتن اولین گام در اعمال حق خود در یک دموکراسی است.

در جوامع دموکراتیک، هر شهروندی مسئول رفتار فردی خود است. شهروندان باید با خدمت به جامعه خود و محافظت از محیط زیست نمونه های خوبی برای دیگران باشند. شهروند مسئول بودن یعنی مشارکت در سه چیز:

- احترام برای ضوابط و قوانین جامعه

- آگاهی از مسائل و نقطه نظرهای دیگران، و

- مشارکت از طریق رأی دادن و گفتگو درباره مسائل با دیگران

در یک دموکراسی، احترام برای قانون و برای حقوق هموطنان، بخشی از مسئولیت های یک شهروند است. تمام افراد در مقابل قانون برابر هستند، و باید در تمام سطوح به قوانین احترام بگذارند و به آنها عمل کنند. شهروندان همچنین به نهادهای قانونگذار احترام می گذارند. در یک سطح دیگر، مسئولیت به معنای احترام به عقاید شهروندان دیگر است. ایده بردباری درقبال عقاید گوناگون زیربنای یک جامعه دموکراتیک است.

دموکراسی های موفق به آگاهی شهروندان خود نیاز دارند. مردم تنها وقتی می توانند مسئول باشند که از حقوق خود بر اساس قانون اساسی آگاهی داشته و آنها را درک کنند. آگاهی از چگونگی عمل نهادهای دولتی نیز حائز اهمیت است. این بدان معناست که شهروندان بر چگونگی اعمال قانون واقفند تا بتوانند از حقوق خود محافظت کنند. شهروندان مسئول هستند از راه مطالعه مسائل محلی، ملی، و بین المللی دانش خود را افزایش دهند و در گفتگوهای محلی شرکت کنند.

تصمیم های سیاسی زندگی افراد را مستقیماً یا بطور غیر مستقیم تحت تأثیر قرار می دهند. شهروندان با آگاهی و احترام می توانند با مشارکت جوامع خود را تغییر دهند. فرد برای مشارکت نیازی به شرکت در مبارزات انتخاباتی برای مقامات دولتی ندارد. شهروندان می توانند رأی دهند، عریضه امضا کنند، در جلسات محلی شرکت کنند، و برای ابراز نظرات خود با مقامات محلی تماس بگیرند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره شهروند کیست حقوق شهروندی چیست

تحقیق درباره زاویه انحراف از راه توده

اختصاصی از رزفایل تحقیق درباره زاویه انحراف از راه توده دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 139

 

همگام با جنبش

مجموعه مقالات هاتف رحمانی

1384-1381

نگاهی به ( چه باید کرد ؟) م.چشمه

شرایط پر التهاب کنونی جامعه ایران افراد بسیاری را به صحنه حضور کشانده است . همه با سعی در پاسخ ((چه باید کرد؟)) مطالب وراهکارهایی را پیشنهاد می نمایند . سنجه ی این ((چه باید کرد ها ))در حوزه نقدی اگاهانه وصادق شاید راه گشای حل بسیار از گره هایی باشد که تاریخ تلنباری دیرینه ای دارند .

یکی از آخرین این ((چه باید کردها؟)) نوشته م .چشمه است که در سایت اخبار روز انعکاس یافته است . مواضع نویسنده درمسائلی که بدان پرداخته است قابل توجه وتاملند . اشاره ای هرچند کوتاه به برخی نکات این نوشته شاید خالی از لطف نباشد .

1ـ نویسنده محترم به درستی پس از احصائ شرایط کنونی نتیجه می گیرد که درشرایط کنونی آنچه که امروز میتوان بعنوان یک اقدام عملی و عاجل پیشنهاد نمود، ایجاد جبهه واحدی است که کلیه نیروهای ترقی خواه را با مرام های متفاوت بدور یک رشته مبارزات عملی ، و در این مرحله مسالمت آمیز، بمنظور سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی در درون خود گرد آورد. ایشان نیروهای شرکت کننده در این جبهه واحد را سه طیف و یا نحله فکری مهم که میبایست در این جبهه شرکت داشته باشند عبارت می دانند از: یکم ، جریانات چپ. دوم ، جریانات مذهبی آزادیخواه ، از جمله بدنه اصلی جبهه دوم خرداد و نیروهای ملی- مذهبی و سوم ، جریانات جمهوریخواه ملی و طرفداران مشروطه سلطنتی.

حال ببینیم نظر ایشان در مورد سه نیروی تشکیل دهند جبهه واحد چیست ؟ نیروهای چپ طیف وسیعی را در داخل و خارج تشکیل میدهند. اشکالات و انحرافات سیاسی این طیف را میتوان چنین خلاصه کرد: جناحهائی از چپها بخاطر جزم اندیشی و عدم استقلال فکری ، در گذشته همواره بصورت آلت دست سیاست خارجی ابر قدرت سابق در آمده بودند و در اوایل انقلاب اسلامی نیز خمینی و رژیم او را "ضد امپریالیست" و مترقی ارزیابی نموده، در صدد سازش و همکاری با او بر آمدند؛ و البته بخاطر این اشتباه بهای سنگینی نیز پرداختند یعنی این طیف ول معطلند والبته چند سطر پیش تر هم ایشان حکمشان را درمورد برخی از این طیف چنین فورموله کرده اند در مورد ایران معاصر، بدلایلی که بحث آن از حوصله این مقاله خارج است سازمانهای مترقی ، تجدد گرا، منسجم و گسترده وجود نداشته و کماکان وجود ندارند. دو سازمان سیاسی مهم یعنی حزب توده و سازمان مجاهدین خلق که هر یک دردورانهای گذشته شانس نزدیک شدن به چنین تشکیلانی را داشتند، بخاطر مشی سیاسی نادرست و انحرافات عمیق رهبری ، یکی عملا متلاشی و دیگری با طرح ادعاهای باورنکردنی و مضحک خود را از بدنه جنبش آزادیخواهانه جدا کرده است.نویسنده محترم درحالیکه حزب توده ایران را عملا متلاشی می نامد وتلاشی ان راهم ناشی از مشی سیاسی نادرست وانحرافات عمیق رهبری می شمارد تاوان پرداختی راهم که بالغ بر ده هزار زندانی وبیش از سیصد اعدامی است به گردن رهبری ومشی نادرست می اندازد . شگفتا از این تحلیل .!نویسنده محترم شعاری راکه بعنوان اخرین دستاورد یافته هایش در تغییرات اجتماعی موثر می داند اگاهانه ویا نا اگاهانه فراموش می کند که طرح این شعار متعلق به حزب توده ایران انهم نه امسال وپارسال وبعد از دوم خرداد بلکه بیش از یازده سال قبل است . شعارجبهه واحد ضد دیکتاتوری برای طرد رژیم ولایت فقیه همانیست که از ابتدا هم با مخالفت ومقاومت های بسیار همراه بود ولی گذشت زمان حقانیت ودرستی ان را برهمگان اشکار کرده است . بگذریم !

طرح یک سئوال بد نیست ایا به زعم اقای نویسنده همه گروه هایی که در تور سرکوب وقهر رژیم گرفتار شدند همانند حزب توده ایران دارای مشی نادرست وانحرافات عمیق در رهبری بودند ؟

دیگر انکه نقش نیروی سرکوبگر در این میان چه بوده است ؟ ایا فقط برای اینکه مشی نادرست این نیروهارا اصلاح کند به سرکوب وانهدام انها دست زده است ؟ ایا شما روش بهتری برای دفاع از دیکتاتوری عریان قهروسرکوب وجنایت سراغ دارید ؟ به راستی که خود سردمداران رژیم هم چنین بی پروا قادر به دفاع از عملکرد خود نیستند و حتی اقایان

محترم اصلاح طلب هم علیرغم گذشت پنج سال از دوم خرداد جسارت نزدیکی به تاریخ وشرایط حاکم بر سرکوب هارا نداشته اند وبه عنوان سال های مقدس ترجیح داده اند سکوت نمایند .

حزب توده ایران در انقلاب 57 از موضع تعمیق انقلاب وفرارویاندن انقلاب سیاسی به انقلاب اجتماعی تعریف مشخصی از جبهه خلق داشت وبر اساس همین تعریف سیاست های ویژه ای را هم تدوین وبه اجرای انها می پرداخت .حزب توده ایران هیچگاه از تمامیت رژیم دفاع نمی کرد ودرست در همان زمان وشرایط پس از پیروزی انقلاب با صداقت تمام به طرح نظر گاه های خویش می پرداخت وسهم عمده واساسی در افشالیبرال ها، بورژوای بازاروهمپالگیهایش از قبیل احمد توکلی ها وعسگر اولادی ها داشت . تمام مواضع حزب توده ایران گویای واضح جهت گیری طبقاتی وانقلابی حزب بود . حزب در همان زمان از کسانی حمایت وپشتیبانی میکرد که امروز از خواب جستگانی که صابون دیدن واقعیت های اجتماعی به دور از اراده گرایی به تنشان خورده است پس از گذشت بیست سال از انها حمایت وانهارا رکنی از جبهه واحد ضد استبدادی معرفی می کنند . حمایت حزب توده ایران از انان زمانی بود که هنوز دستی الوده به جنایات رژیم نداشتند واز موضع دموکرات های انقلابی خواهان تعمیق انقلاب وحفظ دستاوردهای ان در مقابل یورش بورژوازی بازار بودند . وامروز نیز درگیرند وشاید یاداوری این نکته خالی از لطف نباشد که در فردای پیروزی اقای خاتمی هم حزب توده ایران صریحا اعلام کرد که هرگونه تغییرات واصلاح بنیادی در چهارچوب رژیم ولایت فقیه انجام گرفتنی نیست .

واما طیف دیگر از نگاه اقاویا خانم چشمه طیف اصلاح طلب که کماکان خود را دوم خردادی مینامد، آشکارا تمایلات متفاوتی را نشان میدهد، و در گذشته و حال نظرات منسجم و پایداری نداشته است. جناح راست آن یعنی مجمع روحانیون مبارز برهبری خاتمی و کروبی امروز عملا در اردوگاه خامنه ای-رفسنجانی خیمه زده است. جناح دیگری از آنان یعنی کارگزاران و برخی روشنفکران از جمله آقای شمس الواعظین، کماکان دل در گرو آقای رفسنجانی و "مدل چینی" او دارند. اما جناحهای میانه رو و چپ اصلاح طلبان چندی است با طرفداری از تز سکولاریسم و یا بزعم آنان سکولاریزاسیون و فاصله گرفتن از مواضع و عملکرد ارتجاعی و خونبار خود در اوایل انقلاب، اکنون کاندیدای بالقوه مهمی برای شرکت در این جبهه وا حد میباشند. وجالب انکه در سطر های قبل از این طیف چنین یاد شده است: خاتمی و سایر رهبران دوم خردادی در دوران پنج سال گذشته با پی بردن باینکه هر گونه اصلاحات بنیادی رژیم اسلامی را با خطر فروپاشی روبرو میکند و در نتیجه خود آنانرا نیز با خطر روبرو میکند، در عمل به وعده های خود به مردم پشت کردند و با استفاده از شیوه های "گفتار درمانی " در صدد آرام کردن مردم و منحرف کردن اذهان آنان از توجه به ارکان و مبانی استبدادی و مرتجعانه رژیم ولایت فقیه بر آمدند. آقای خاتمی که اکنون مدتهاست نقش بیمقدار مشاطه گری مافیای حاکم را بازی میکند، از همان آغاز در میان نا باوری عمومی از جلادی مانند لاجوردی با حرارت تقدیر کرد، تغییر قانون اساسی را خائنانه خواند، از پیگیری قتلهای زنجیره باز ایستاد و در سرکوب جنبش دانشجوئی با جناح تمامیت خواه هم نوائی کرد، در مقابل "حکم حکومتی " بستن مطبوعات و قلع و قمع روزنامه نگاران عکس العملی نشان نداد، و بالاخره با مشاهده کلیه تباهیها و جنایات جناح طالبانی حتی با نادیده گرفتن قانون اساسی خود رژیم در مقابل جامعه سکوت نمود؛ سکوتی مرگبار که در فرهنگ ما به علامت رضایت شناخته شده است.راستی ایا این چنین طیفی قابلیت حداقل ریسک را برای مشارکت در سر نگونی رژیم ولایت فقیه دارد .؟

واما طیف سوم : طیف طرفداران سلطنت در ایران عمدتا به دو جناح تقسیم میشوند. یکم، جناحی که آرزوی بازگشت به "دوران طلائی " گذشته و استقرار سلطنت استبدادی را در سر میپروراند. پایگاه اجتماعی اینان اساسا ثروتمندان و برخی از بوروکراتهای رژیم گذشته میباشد. دوم ، جناحی که خود را مشروطه خواه میداند و باطنا به این نتیجه رسیده است که سلطنت استبدادی پهلوی زمینه ساز و عامل اصلی روی کار آمدن رژیم ملایان است؛ لیکن هنوز شهامت انتقاد از خود و انتقاد صریح از استبداد سلطنتی را نداشته است. این جناح خواهان تعیین رژیم آینده ایران توسط یک رفراندوم است، و اعلام میکند که نتیجه این رفراندوم هر چه باشد بدان گردن خواهد نهاد. طرح چنین موضعی در صورتی که جنبه تبلیغاتی نداشته باشد البته مثبت است. آقای رضا پهلوی در واقع فعلا مابین این دو جناح قرار گرفته است و سعی بر آن

دارد که هر دو جناح را راضی نگاه دارد. ایشان دائما عنوان میکنند که نبایست به گذشته بازگشت. اما از آنجا که گذشته چراغ راه آینده است ، موضع گیری ایشان بر علیه سیاستهای استبدادی هر دو پادشاه پهلوی بدون شک با استقبال قشر روشنفکر و سایر مبارزین روبرو خواهد شد و به تشکیل جبهه واحد ضد استبداد ملایان کمک شایانی خواهد نمود. این انتقاد البته به معنای نفی پاره ای از دست آوردهای اقتصادی- اجتماعی دوران پهلوی از قبیل ایجاد دانشگا، اصلاحات ارضی ، پیشرفت در زمینه حقوق زنان و غیره نیست.اقای چشمه درگیر تناقضات بیشماریست . دلش ! میخواهد همه باهم رژیم را سرنگون کنند حال چه فرقی می کند که کی باشد . اقای چشمه فراموش کرده اند که مردم ایران یکبار با مشت ودندان رژیم اقتدارگرا وتوتالیتر وتمامیت خواه پهلوی را به زانو دراورده وبه زباله دان تاریخ انداخته اند . وامروز هم در مبارزه پیشاروی به باز تولید شرایط نا معاصری که دران به سر می برند چه از نوع سلطنتی وچه از نوع اسلامی ان تمایلی ندارند . گذشت 24سال از تجربه عظیم انقلاب وبازشناخت نیروهای درگیر در معادلات قدرت این همه سالها نتایج مبارکی به بار اورده است که فقط کمی تیز هوشی ودل سپردگی به ازادی وعدالت اجتماعی می تواند عینیت این نتایج را در روند مبارزه روزمره اشکار سازد !.

تناقض اصلی در تحلیل م. چشمه عدم باور به این نکته باریکتر ازموست که انحصار طلبی ، تمامیت خواهی واستبداد نه ناشی از تمایلات ذهنی افراد درگیر معادله قدرت بل نتیجه محتوم وضعیت طبقاتی ای است که دران به سر می برند .

اما درمورد اجرای جبهه واحد ضد استبداد مذهبی ( که اگر مثلا استبداد غیر مذهبی بود حرفی نیست ؟) م . چشمه پیشنهاد می کنند که : نگارنده معتقد است که در شرایط حساس کنونی ، کلیه مبارزین و سازمانهای سیاسی، بویژه آنان که در این زمینه تجربه دارند، میبایست در جهت پاسخگوئی به سوال فوق قدم بردارند.

نکات زیر نظراتی است در این زمینه که با جمع بندی از مبارزات یکی دو سال گذشته مردم ایران از جمله، تظاهرات چهارشنبه سوری ، فوتبال ، و سومین سالگرد سرکوب جنبش دانشجوئی عنوان شده اند:

ارتجاع طالبانی روز به روز حلقه اختناق را در ایران تنگتر میکند، و ما فاصله زیادی با توقیف کردن کلیه روزنامه های اصلاح طلب و منحل کردن مابقی سازمانهای اصلاح طلب نداریم. در چنین شرایطی اجبارا وزنه مبارزات مخفی سنگین تر خواهدشد. تصور اینکه یک تشکیلات مخفی سرتاسری و مرتبط بتواند با ساختار هرمی عمودی در زیر چتر اختناق رژیم فعالیت کند و رهبری آن از آسیب نیروهای سرکوبگر مصون بماند غیر واقع بینانه بنظر می آید. فاشیسم مذهبی در ایران ایجاب میکند که ساختار تشکیلاتی در ایران عمدتا دارای هسته های کوچک، بصورت افقی، غیر مرتبط، پراکنده و گسترده باشد و بخشی از رهبری آن نیز در خارج از کشور، مصون از دسترسی ارتجاع وظیفه ارتباط با سلولها و هسته های پراکنده را از طریق رادیو، فاکس، اینترنت و تلویزیون ماهواره ای بعهده گیرد. جامعه ایران در حال حاضر تشنه آگاهی سیاسی است. درست در چنین دورانی است که اگر روشنفکران مترقی بتوانند مکانیزم های صحیح ارتباطی و تشکیلاتی با مردم را بمنظور ارتقاء آگاهی سیاسی آنان پیدا کنند به سر چشمه عظیمی نقب زده اند و سیلی که در نتیجه کاربرد چنین مکانیزمی براه خواهد افتاد، بدون شک طومار ارتجاع را در هم خواهد نوردید. وظیفه هسته ها و سلولهای کوچک که با رهبری سیاسی از طریق ارتباطات مدرن فوق الذکر در تماس اند، حول دو محور دور میزند: یکم ، ارتقاء آگاهی سیاسی خود این هسته ها، و دوم، بردن این آگاهی سیاسی بدرون توده های پیرامون خود، متشکل کردن آنان و بسیج آنان برای دست زدن به مبارزه علیه رژیم. در شرایط اختناق آخوندی ، مبارزات گسترده و توزیع شده ، بصورتی که ارتجاع نتواند نیروهای سرکوبگر خود را برای سرکوب آنان در یک مکان بسیج کند، شاید شانس بیشتری داشته باشند.

بی رودر بایستی باید گفت که دل اقای چشمه برای دوش فنگ کردن وپافنگ کردن در خانه های تیمی لک زده است . ارزویشان مبارکشان باشد . مردم اتفاقا در طی دوسال گذشته شیوه های نوینی از مبارزه را به نمایش گذاشته اند که تانگردی اشنا زین پرده رازی نشنوی .اقای چشمه بحران عمیق تر از انست که به یاد پادگان های دو یا سه نفره باشیم . فقط در بسیج میلیونی مردم در راستای خواسته های مشخص اجتماعی ، اقتصادی وسیاسی است که میتوان دم از سرنگونی مسالمت امیز زد . اطلاعات کارکشته رژیم که در 24سال گذشته کاری جز پاییدن محافل ومجالس مردم نداشته


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره زاویه انحراف از راه توده

تحقیق درباره سخن چینى

اختصاصی از رزفایل تحقیق درباره سخن چینى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

سخن چینى :

دو به هم زنى . این که یکى به دیگرى بگوید : فلان در باره تو چنین سخن ناروا گفت یا فلان کار ناشایست در باره تو کرد . این صفت زشت ترین صفات رذیله وقبیح ترین خوى آدمى است که آیات واخبار در نکوهش آن بیش از حد وحصر آمده .

سخن چینی غالبا به این گفته می‏شود که سخن کسی را که پشت‏سر دیگری گفته به وی باز گوید، مثلا بگوید فلان درباره تو چنین و چنان گفت؟ یا نسبت‏به تو چنین و چنان کرد، و بدین سان نوع خاصی از افشاء سر و پرده‏دری و متضمن فساد یا بدگوئی و سعایت است.و گاه به شخصی که پشت‏سر او سخن گفته شده اختصاص ندارد، بلکه به کشف و افشاء آنچه مورد کراهت است اطلاق می‏شود، خواه کراهت کسی باشد که از او نقل یا به او نقل می‏شود یا کراهت‏شخص سوم و خواه کشف و افشاء به گفتار باشد یا به نوشتن یا به رمز و اشاره، و خواه آنچه نقل شده از اعمال باشد یا از اقوال، و خواه بر کسی که از او نقل می‏شود عیب و نقصی باشد یا نباشد. بنابراین سخن چینی مساوی است‏با فاش کردن راز و پرده دری و در این صورت هر چه از احوال مردم دیده شود که به افشاء آن راضی نباشند اشاعه آن سخن چینی است.پس بر هر مسلمانی لازم است که از آنچه از احوال دیگران می‏داند سکوت کند، مگر وقتی که حکایت و نقل آن برای مسلمانی سودمند باشد یا از گناهی جلوگیری شود.چنانکه اگر ببیند کسی مال دیگری را می‏برد بر اوست که برای حفظ حق صاحب مال گواهی دهد، اما اگر ببیند که کسی مالی را برای خود پنهان می‏کند، باز گفتن آن سخن چینی و فاش کردن راز است.

باعث‏سخن چینی غالبا بدخواهی نسبت‏به کسی است که از وی سخن چینی می‏شود، و این داخل در ایذاء است، و گاهی انگیزه آن اظهار محبت‏به مخاطب است، و یا برای تفریح و سرگرمی و وقت گذرانی و پرگوئی است، و به هر حال شکی نیست که سخن چینی از پست‏ترین کارهای زشت است.

و آیات و اخباری که در ذم آن رسیده از حد شمار بیرون است.

سخن چنینى، نوعى افشاى سرّ و پرده درى و از صفات خبیثه و بسیار پست است و از آن تعبیر به سعایت هم مى شود، که موجب کینه و عداوت و دشمنى، بین دو فامیل، یا دو رفیق و یا زن و شوهر مى شود.

خداوند تبارک و تعالى مى فرماید:

(وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَة لُمَزَة);[53] واى بر هر عیب جو (و سخن چین) و طعنه زن.

هم چنین مى فرماید:

(هَمّاز مَشّاء بِنَمِیم مَنّاع لِلْخَیْرِ مُعْتَد أَثِیم);[54] سخن چین و عیب جو، مانع خیر، و ستمگر و گناهکار است.

رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نیز مى فرماید:

لا یدخل الجنة نمّام[55]; سخن چین به بهشت نمى رود.

هم چنین مى فرماید:

الا انبئکم بشرارکم؟ قالوا بلى یا رسول الله قال المشّاؤن بالنمیمة، المفرّقون بین الاحبّه، الباغون للبراء المعایب[56]; مى خواهید شما را به بدترین شما آگاه کنم؟ عرض کردند: بلى، یا رسول الله. فرمود: آنان که به سخن چینى مى روند و میان دوستان جدایى مى افکنند و براى پاکان عیب جویى مى کنند.پس باید کسى را که از دیگران بدگویى و سخن چینى مى کند، نهى از منکر نمود.

(ولا تطع کل حلاّف مهین * همّاز مشاء بنمیم ... عتّل بعد ذلک زنیم) اى پیغمبر هرگز سخن هیچ پر سوگند خوار صفت عیبجوى سخن چین مانع خیر متجاوز گنهکار که بعلاوه متکبر وخشن وحرام زاده اند مپذیر . (قلم:11)

مرحوم نراقى گفته از (بعد ذلک زنیم)استفاده میشود که هر سخن چین حرام زاده است یا خوى حرامزادگى در او میباشد .

پیغمبر اکرم (ص) فرمود: هیچ سخن چین به بهشت نرود . وفرمود : بدترین خلق خدا کسانیند که میان مردم به سخن چینى بپردازند وبین دوستان جدائى افکنند ودر جستجوى عیب پاکان بوند .

وفرمود : چون خداوند بهشت بیافرید او را فرمود : سخن بگو . بهشت گفت : خوشبخت شد آنکس که به من در آمد . خداوند جبار جل جلاله فرمود : به عزت وجلالم قسم که هشت گروه از مردم را در تو جاى ندهم که از آن جمله سخن چین است . (جامع السعادات)

امام صادق (ع) به منصور عباسى فرمود : هرگز در باره خویشان ونزدیکان و افراد مورد اعتمادت سخن کسى که خداوند بهشت را بر او حرام وجایگاهش دوزخ کرده مپذیر ، که سخن چین همان شاهد زور است (که در قرآن به شدّت مذمّت شده) ودر به هم زنى مردم شریک ابلیس است .

امیرالمؤمنین (ع) فرمود : عذاب قبر از سه چیز میتواند باشد : سخن چینى وناپرهیزى از نجاست بول وجدائى مرد از همسر خود در امر جنسى .

از رسول اکرم (ص) روایت شده که روزى موسى بن عمران (ع) دست به سوى خدا برداشت وگفت : کجائى که من از آزار قوم بستوه آمدم ؟! به وى وحى شد که در میان سپاه تو سخن چینى هست (که وجود او مانع تأیید ما میباشد) موسى گفت : بفرما آن کیست ؟ خطاب آمد که ما سخن چینى را دشمن داریم چگونه خود سخن چینى کنیم؟! (بحار:75/363 و 13/12)

امیرالمؤمنین (ع) فرمود : سخن چینى گناهى است فراموش ناشدنى . (غررالحکم)

، خدای سبحان می‏فرماید:

«هماز مشاء بنمیم.مناع للخیر معتد اثیم.عتل بعد ذلک زنیم‏» (قلم 11- 13) «عیبجو و پادوی سخن چینی است، مانع خیر است و ستمگر و گناهکار، و با این همه پر رو و حرامزاده است‏» .

از این کلام الهی مستفاد می‏شود که هر سخن چینی حرامزاده است.

و می‏فرماید:

«ویل لکل همزة لمزة‏» (همزه، 1) «وای بر هر سخن چین غیبت‏کننده (یا: وای بر هر عیبجوی طعنه زن یا: بد گوی واپس و بدگوی فراروی)» .

و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «لا یدخل الجنة نمام‏» «هیچ سخن چینی به بهشت نمی‏رود» .

و فرمود: «لا یدخل الجنة قتات‏» «سخن چین (یا دروغ پرداز) به بهشت نمی‏رود» .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره سخن چینى