رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله درباره تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی 12 ص

اختصاصی از رزفایل مقاله درباره تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی 12 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (ره)

مرتضی غضنفری

چکیده :

چنانچه تربیت اسلامی در بین ملت ما محقق بشود و همه قشرها اسلامی بشوند ، آسیب دیگری در این ملت محقق پیدا نخواهد کرد . امام خمینی ( ره )

در تعلیم و تربیت اسلامی نقطه آغاز تعلیم و تربیت ، انسان است . و هدف نهایی تربیت، شکوفایی استعدادها و کیفیات نظری به منظور تقرب به کمال مطلوب خداست که بایستی محور همه برنامه ها و اقدامات تربیتی قرار گیرد . بنابراین ما پرورش یافتگان وارث انبیاء هستیم و سابقه درخشان فرهنگی داریم ، جاده زندگی مان از کمربندی اسلام گذشته و ترمینال آن غنی از فرهنگ و تمدن و تربیت است ، خط سیر ما مرز جغرافیایی ندارد ، فرهنگ ما قله های قلمرو اندیشه ی نظم و انضباط را فتح نموده است ، زیرا شکوفایی استعدادها باید با برنامه مدبرانه و ... دین مدارانه ... زیر سایه درخت اسلام و با راهنمایی وارثان انبیاء صورت گیرد و در این مقاله سعی شده به تعلیم و تربیت از نگاه معمار کبیر انقلاب اسلامی ایران پرداخته و اصول و روش هایی که در تعلیم و تربیت باید به آن اشاره نمود و طبق آنها پیش رفت تا در تربیت آیندگان انحرافی ایجاد نشود ، اشاره شده است . چرا که تعلیم و تربیت در یک کشور یک امر حساس به شمار می رود که اگردر کنار یکدیگر باشد و به صورت صحیح عملی گردد شاهد ترقی های همه بعدی و همه جانبه آن کشور خواهیم بود و در سایه تعلیم و تربیت درست هیچ گونه بزهکاری و تبه کاری را در جامعه مشاهده نخواهیم کرد و در این صورت عدالت ، عطوفت ، برادری ، حلم ، تواضع و صداقت فعالیت و خلاقیت ، آزادی قرآنی ، حفظ شخصیت افراد ، روحیه تعادل ، جایگزین اخلاق و علوم رذیله خواهد شد .

-    کودک آدمی به سر حد کمال می رسد . که حکومت و تسلط کامل بر خویش داشته باشد ، یگانه مقصود و منظور تربیت اخلاقی و دینی آن است که انسان مالک و مختار نفس خویش گردد . و به جای آنکه اسیر و تابع هواهای نفسانی خود باشد ، هر میل و هوس او را به طرفی بکشاند همیشه زمام امیال خود را در کف خویش داشته باشد . بنابراین باید به کودکان خود یاد بدهیم که چگونه آزادگی خود را در اسیر کردن هواهای نفسانی بجویند و برای همین است که عده ایی تربیت را فتح مداوم قیدو بندهای نفسانی تعریف کرده اند و معتقدند آدمی هنگامی که تربیت می شود که از محدودیتهای حیوانی آزاد شود .

-    کودکی به اندازه کافی محبت نبیند نمی تواند به دیگری و دیگران محبت کند و اگر اساس تعلق به دیگری نداشته باشد نمی تواند خود را دوست داشته باشد و اگر خود را دوست نداشته باشد نمی تواند کس دیگری را دوست بدارد .

تعلیم و تربیت در کلام امام خمینی ( ره )

هر اصلاحی نقطه اولش خود انسان است . اگر چناتنچه خود انسان تربیت نشود نمی تواند دیگران را تربیت کند .

-        انسان اگر تربیت بشود همه چیز عالم درست می شود .

-        همان طور یکه هر شخص و فردی موظف است که خودش را اصلاح کند موظف است که دیگران را هم اصلاح نماید .

-    تمام کتب آسمانی که بر انبیاء نازل شده است برای این بوده است که این موجودی الهی واقع بشود ، بهترین موجودات و افضل تمام خلایق بشود .

-        عالم مدرسه است و معلمین این مدرسه انبیاء و اولیا هستند .

-        در اسلام همه امور مقدمه انسان سازی است .

-        با تربیت انسان عالم اصلاح می شود .

-        اساس عالم بر تربیت انسان است .

-    شریفترین شغل در عالم بزرگ کردن یک بچه است ، و تحویل دادن یک انسان اصلاح شده است به جامعه از این کودکهای امروز ، انسانها و دانشمندان فردا درست می شود .

اصلاح دانشگاه زمانی آسان است که فرزندانمان را از دوره دانش آموزی زیر نظر بگیریم .

مبانی تربیتی چیست ؟

مبانی یا فلسفه تربیتی اندیشمندان و صاحب نظران تعلیم و تربیت عبارت است

ازنظر آنها در مورد جهنا و انسان ، کسانی که جهان را محدود و منحصر در آنچه خود می بینند و حس می کنند می دانند و انسان را هم موجودی می شناسند که راست قامت است و از جهت فطری تکامل یافته تر از دیگر حیوانات می باشند . نوعی تعلیم و تربیت برای آنها مشخص است و افرادی که برای جهان آفریدگاری قائلند دیده شدنی نیست و آدم را موجودی می شناسند که تفاوت اساسی با حیوانات دارند و زندگی اش محدود به این چند سال که در نیا هست نمی باشد . نوعی از تعلیم و تربیت را برای آنها عرضه دارند .


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی 12 ص

مقاله درباره تربیت علی (ع) نهج البلاغه 16 ص

اختصاصی از رزفایل مقاله درباره تربیت علی (ع) نهج البلاغه 16 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

تربیت علی (ع)

مقام نهج البلاغه

اَلحَمدُلِلّهِ رَبِّ العالَمینَ بارِئِ الخَلائِقِ اَجمَعینَ وَالصَّلوهُ وَالسَّلام عَلی عَبدِ اللهِ مُحَمَّدٍ والِهِ اطّاهِرینَ .

مورد اتفاق است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را از کودکی پیش خود آورده بود و در خانه ی خودش او را تعلیم و تربیت کرد . علی با اخلاق غیر پیغمبر ار همان اول آشنا نشد . راجع به این که چطور شد رسول اکرم علی را از همان اول از عموی خود گرفت و نزد خود آورد و حتی اورا در خلوتگاه عبادت با خود می برد مورخین عللی نوشته اند ؛ بعضی صرفا به موضوع ، جنبه ی حق شناسی و کمک به ابوطالب داده اند . زیرا رسول اکرم خودش در کودکی در تکفل جدش عبدالمطلب بود ، بعد از عبدالمطلب در کفالت عمویش ابوطالب درآمد ، پس ابوطالب از این نظر حق بزرگی بر رسول اکرم داشت ، سالها متکفل مخارج و زندگی رسول اکرم بود . گفته اند رسول اکرم خواست آن خدمتها و زحمت های عمویش ابوطالب را جبران کند ، لا بعد از آنکه خودش صاحب خانه و زندگی شد و عائله تشکیل داد ، فرزند کوچک ابوطالب یعنی علی علیه السلام را از ابوطالب گرفت و متکفل مخارج و تربیت او شد .

بعضی از مورخین نوشته اند سال گرانی و سختی پیش آمد ، رسول اکرم به دو نفر از عموهایش عبّاس و حمزه پیشنهاد کرد که چون ابوطالب تنگدست است و عائله اش زیاد است در کفالت عائله اش شرکت کنیم ؛ رفتند و از ابوطالب خواهش کردند ، ابوطالب گفت : عقیل را بر ای خود بگذارید ، سایر فرزندان مرا هر کدام را می خواهید ببرید ، عباس طالب را و حمزه جعفر را و رسول اکرم علی را گرفتند و با خود بردند . این داستان بدین صورت ، بعید به نظر می رسد حقیقت داشته باشد ، زیرا همه علی را در آن وقت طفل 5 ساله یا 6 ساله نوشته اند و همه نوشته اند که جعفر از علی ده سال بزرگتر بود و عقیل از جعفر 10 سال بزرگتر بود و طالب از عقیل ده سال بزرگتر بود ، بنابراین طالب در آن وقت مردی در حدود 35 ساله و عقیل جوانی تقریبا 25 ساله و جعفر نورسی پانزده ساله بود احتیاج به کفالت داشته باشند . سن حمزه که در این نقل نامش آمده و همچنین سن خود پیامبر اکرم نیز در ان وقت در حدود 35 سال بوده ؛ یعنی با طالب که پسر بزرگ ابوطالب بوده تقریبا هم سن بوده اند . بعضی دیگر از مورخین ، از فرزندان ابوطالب نام طالب را دراین قصه ذکر نکرده اند و همچنین عمو ها نام حمزه را نیاورده اند ، همین قدر گفته اند رسول کرم این مطلب را با عمویش عباس درمیان گذاشته و ابوطالب از تسلیم عقیل امتناع کرد و عباس جعفر را به خانه برد و رسول اکرم علی را . مطابق این نقل ، عباس متکفل جعفر بوده و مطابق نقل اول عباس متکفل طالب بود . این تعارض هم بین دو نقل هست . علیهذا معلوم نیست این داستان اساسی دارد یا ندارد . خصوصا اینکه تکفل رسول اکرم علی علیه السلام را مربوط به یک سال و یا دو سال نیست ، علی تا آخر در خانه ی پیغمبر و تحت تربیت پیغمبر بود و حتی در مواقع عبادت و خلوات عبادت علی را همراه خود می برد . گذشته از همه ی اینها طرز رفتار و محبت و علاقه رسول خدا نسبت به امیرالمومنین در همان دوره ی کودکی می رساندکه رسول اکرم شخصا به علی عنایت مخصوص داشت ، تنها به خاطر حق شناسی از ابوطالب نبود .

ابن ابی الحدید از فضل بن عباس نقل می کند که از پدرم عباس پرسیدم پیغمبر کدامیک از فرزندان خود را از همه بیشتر دوست می داشت ؟ گفت : علی را . من گفتم : من از تو از فرزندانش می پرسم که کدامیک را بیشتر دوست می داشت و تو میگویی علی را از همه بیشتر دوست می داشت ؟! گفت : پیغمبر به اندازه ای که علی را دوست می داشت هیچکدام از فرزندان خود را دوست نمی داشت .

آن عنایت مخصوص پیغمبر به علی از زمان کودکی می رساند که علت اصلی این تکفل و تحت نظر گرفتن نشأت و تربیت حضرت مناسبات معنوی بوده ، او را تربیت می کرد که در آینده همان سمتی را برا او داشته باشد که هارون برای موسی داشت یعنی معین و معاون و کمک و وزیر او بوده باشد . خود علی علیه السلام درباره ی رسول اکرم و تربیت خودش در زیر دست پیغمبر می فرماید :

وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ مِنْ لَدُنْ اءَنْ کانَ فَطِیما اءَعْظَمَ مَلَکٍ مِنْ مَلاَئِکَتِهِ، یَسْلُکُ بِهِ طَرِیقَ الْمَکارِمِ، وَ مَحاسِنَ اءَخْلاقِ الْعالَمِ، لَیْلَهُ وَ نَهارَهُ وَ لَقَدْ کُنْتُ اءَتَّبِعُهُ اتِّباعَ الْفَصِیلِ اءَثَرَ اءُمِّهِ، یَرْفَعُ لِی فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ اءَخْلاقِهِ عَلَما، وَ یَأْمُرُنِی بِالاقْتِداءِ بِهِ.

خداوند متعال موجودی غیبی و فرشته ای بزرگ همراه پیغمبرش کرد که او را به فضائل و معالی و مکارم ، شب و روز رهبری و تائید می کرد و من مانند بچه که دنبال مادر می رود ، همیشه او را دنبال می کردم ، هر چه از آن دست از تائید الهی می گرفت از دست دیگر به من بهره می ساند و امر می کرد در عمل به او اقتدا کنم .

این بود نشأت و تربیت و تعلیم علی علیه السلام که برایش شبیه و نظیری نمی توان تصور کرد . او و پیغمبر مانند دو درختی بودندکه از یک ریشه و آب بخورند . تا این اندازه توافق روحی و تشابه اخلاقی داشتند . خودش می فرماید :

و انا من رسول الله کالضوء من الضوء و الذارع من العضد

من و پبغمبر مانند دو درخت توأم بودیم که یک ریشه داشته باشد ، و من برای او مانند ذراع برای بازو بودم .

این یک ریشگی و اتصال و پیوستگی ، در تمام شؤون زندگی امیرالمومنین ظاهر است . سیّد رضی که خطب امیرالمومنین را جمع کرده و اسمش را « نهج البلاغه » گذاشته در مقدمه ی نهج البلاغه در توصیف کلام آن حضرت می گوید :

عَلَیهِ مَسحَهٌ مِنَ العِلمِ الاِلهِیِّ وَ فیهِ عَبقَهٌ مِنَ الکَلامِ النَّبَوِسِّ .

سخنان علی نشانه ای از علم الهی و بویی از سخنان رسول خدا دارد .

این هماهنگی و شباهت و سنخیت که بین کلمات امیرالمومنین و کلمات رسول هست ناشی از همان هم ریشگی و هم اصلی است ، از این است که امیرالمومنین در بوستان رسول اکرم شکفته و آب خورده و رشد کرده است و امیرالمومنین علاوه بر اینکه با رسول خدا قرابت نسبی دارد و همخون است ، قرابت روحی و تربیتی دارد ، دست پرورده ی شخص رسول اکرم است ؛ نه تنها از تعلیمات


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره تربیت علی (ع) نهج البلاغه 16 ص

مقاله درمورد آشنایی با دیدگاه مولوی در ارتباط با تعلیم و تربیت

اختصاصی از رزفایل مقاله درمورد آشنایی با دیدگاه مولوی در ارتباط با تعلیم و تربیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درمورد آشنایی با دیدگاه مولوی در ارتباط با تعلیم و تربیت


 مقاله درمورد آشنایی با دیدگاه مولوی در ارتباط با تعلیم و تربیت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

مقالة:

آشنایی با دیدگاه مولوی در ارتباط با تعلیم و تربیت

فهرست:

خلاصه شرح حال مولانا

مهرورزی در تعلیم وتربیت از دیدگاه مولوی

مثنوی کتابی تربیتی

بررسی دیدگاه مولوی در راتباط با تعلیم و تربیت

خلاصه شرح حال مولانا

عالم عامل و عارف کامل صاحب علم الیقین مولانا جلال الدین محمد بن محمد بن الحسین البلخی قدس سره مولود شریفش در قبة الاسلام بلخ از بلاد خراسان در ششم ربیع الاول سنه 604 هجری روی نمود. پدران آنجانب از علما و فضلای کبار آن دیار بوده اند. گویند مولانا در کودکی به هر سه یا چهار روز یک بار افطار می نمود و در سن شش سالگی با والد خود مولانا بهاالدین محمد ملقب به سلطان العلما او را اتفاق سفر افتاد . مولانا بهاالدین در نیشابور با جناب شیخ فریدالدین عطار قدس سره ملاقات نموده جناب شیخ کتاب اسرار نامه را که یکی از مولفات خود بود به مولانا جلال الدین عنایت فرمود و به مولانا بهاالدین گفت که این فرزند را گرامی بدار زود باشد که از نفس گرم آتش به سوختگان عالم بزند. سپس مولانا بهاالدین جناب شیخ را وداع کرده عازم بیت الله الحرام گردید و به بغداد آمد و در بغداد بزرگان و دانشمندان لوازم احترام نسبت به آن جناب به جای آوردند مولانا بهاالدین در آنجا مدت یک ماه تفسیر بسم الله فرمود چنانکه تقریر روز اول به ثانی نسبت نداشت . جمعی که طرف سلطان علاالدین کیقباد سلجوقی از کشور روم به دارالخلافه بغداد آمده و آن تقریر دلپذیر را استماع نموده بودند چون به روم بازگشتند از مناقب مولانا آنچه مشاهده کرده بر سلطان عرضه داشتند. سلطان را در غیاب اعتقادی راسخ در حق وی پدید آمد و تمنای ملاقات مولانا را داشت. تا اتفاقا مولانا را عزیمت حجاز افتاد و از آنجا به طرف شام عبور فرمود و در آنجا مولانا سید برهان ترمذی که از مریدان و همراهان وی بود رحلت نمود و در حین وفات به مولانا بهاالدین وصیت کرد که شما به طرف روم عزیمت فرمایید که جهت شما در آنجا فتوحی باشد . مولانا قبول نموده به مدینه ارزنجان آمده در خانقاه عصمتیه تاج ملک خاتون عمه سلطان علاالدین نزول فرمود و پس از مدتی اقامت به طرف روم رهسپار گردید. چون به صحرای قونیه رسید سلطان با جمیع اکابر و ارکان دولت مولانا را استقبال نموده به شهر درآورند و به منزلی که در خور آنجناب بود در آورده و خدمات به جای آوردند. در آن اوان مولانا جلال الدین به سن 14 سالگی بود و در آن صغر سن از علمای بزرگ به شمار می آمد . چون والد بزرگوارش در سنه 631 رحلت نمود مولانا به موجب وصیت والد بر مسند افاده قدمت گذاشت و لوای نشر علوم و درس فنون و امر معروف و نهی از منکر برافراشت و ذات ملک صفات او را از ریاضات و مجاهدات و مکاشفات روی داد و به صحبت حضرت خضر (علی نبینا و آله السلام) رسیده و جمعی کثیر از عرفای عصر را ملاقات نمود آخرالامر نمود به خدمت تاج العارفین مولانا شمس الدین تبریزی رسیده و ارادت او را از جان و دل


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درمورد آشنایی با دیدگاه مولوی در ارتباط با تعلیم و تربیت

مرتبه آموزش و پرورش در علم

اختصاصی از رزفایل مرتبه آموزش و پرورش در علم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

مرتبه آموزش و پرورش در تولید علم (تعلیم و تربیت )

تربیت در ایران باستان به سه منظور بوده است:

۱- خدمت به اجتماع.

۲- خدمت به خانواده و رفع مسئولیت از پدر و مادر.

۳- بهبودی حال و برتری بر دیگران.

بنابراین میتوان گفت که هدف اساسی همان تربیت دینی و اخلاقی است که به صورت انجام دادن وظایف خانوادگی و اجتماعی و پیشرفت شخصی تحقق می یابد. سازمان آموزش و پرورش در طی چندین هزار سال به یک حال نبوده است پس نمیتوان گفت که سازمان واحدی در این دوره وجود داشته است اما خانواده و آتشکده و آموزشگاههای دربار مراکز مهم تعلیم و تربیت در این دوره به شمار می آمده اند. در دورهی ساسانی دانشگاههایی نظیر جندی شاپور نیز بر این مراکز افزوده می شود. در دانشگاه جندی شاپور که در قرن سوم میلادی به دستور اردشیر بابکان تاسیس شد کتب علمی و ادبی را که از هند و یونان آورده بودند به پهلوی ترجمه کردند و پزشکانی را از یونان برای تدریس در این دانشگاه به کار گماشتند. این دانشگاه تا اواخر قرن سوم هجری وجود داشت و یکی از مراکز بزرگ علمی و فرهنگی آن روزگار بود. کودک تا پنج سالگی در خانواده و در میان زنان تربیت میشد و آموزش دینی و علوم و فنون در سن هفت تا پانزده سالگی که آن سن را تمیز عقلی می نامیدند انجام میگرفت. روش عمده آموزش و پرورش، شفاهی و حفظی و تلقینی بود و گاه نیز مطلوب نادرستی را به کودکان تلقین میکردند. به طور مثال به اطفال تلقین میشد که شاه به خواست خدا و موهبتی الهی بر تخت سلطنت نشسته و نمایندهی او بر روی زمین است و برحسب اراده ی او امور کشوری را سامان میدهد. بنابراین همگی باید چشم بر حکم و گوش بر فرمان او نهند و او را تا حد پرستش دوست بدارند. آموزش و پرورش که شمه ای از آن را بیان کردیم بیشک دارای محاسنی بود که از مهمترین آنها می توان ایجاد روحیه گذشت و سعه صدر و علاقه به علوم و فنون را نام برد و این دو جنبه سبب شد که مردم این سرزمین در دوره هایی از تاریخ، امپراطوری بزرگی را ایجاد و ارائه کنند و در پیشبرد دانش و هنر سهیم باشند. اما از سوی دیگر نظام تربیتی ایران باستان به ویژه در سالهای پیش از ظهور دین اسلام دارای عیب هایی بود که مهم تر از همه طبقاتی بودن آموزش و پرورش و ایجاد روح فرمانبرداری از قدرتمندان و پیروی کورکورانه از حاکمان را میتوان ذکر کرد. این نوع تعلیم و تربیت همراه با ستمگریها و تندرویهای حاکمان دورهی ساسانی، به سقوط این سلسله منجر شد و ایرانیان را برای پذیرش دین جدید آماده ساخت. (۸)

تعلیم وتربیت در اسلام:

تعلیم و تربیت اسلامی با نزول قرآن تولد یافت و پیامبر اسلام (ص) که پروردگار او را به نیکی تربیت کرده بود، معلم و مربی آن شد. توالی این دو رویداد میمون و مبارک پرده از یک راز برمیدارد و آن اهمیت بسیار بالا یا کلیدی بودن دو عنصر برنامه و معلم در مجموعه نظام تربیتی اسلامی است. این سخن هرگز به معنی سبک انگاشتن دیگر عناصر نیست بلکه دقیقا تأکید بر این نکته است که این دو یعنی برنامه و معلم در حکم عود استوار این خیمه ی بلندند. معلم، نقش برگشت ناپذیر و غیر قابل انکاری در چرخه ی آموزش ایفا می کند، معلم کانونی است که چرخه ی آموزشی بر محور آن می چرخد و قوام و دوام این چرخه به موقعیت و جایگاه معلم بستگی دارد. به همین دلیل معلم مقام رفیع وارزشمندی را به خود اختصاص داده است. از این رو در روایات و مستندات دینی ما، بر نقش معلم و جایگاه وی به طور جدی تأکید شده و کار او را همانند نقش پیامبران و مصلحان الهی شمرده اند. مسلمانان بحثهای جستجوگرایانه ی خود را از قرآن که اولین و مهمترین سند مدون تعلیم و تربیت است آغاز کرده اند و همین منبع بود که دروازه های علوم و دانش را در معنی عام کلمه، که اعم از علوم شرعی و مذهبی و نیزدستاوردهای مادی و تجربی است به روی آنان گشود. مقصود آن است که مسلمانان با الهام از قرآن و به ویژه اولین آیات وحی، در زمینه ی علوم و معارف بشری به یک بینش یا دیدگاه کاملاً تازه و بی سابقه رسیدند و آن مسأله اتحاد یا وحدت در علوم بود. در این بینش، علوم ودانش های مختلف همه از یک منبع، که همان فیض بخشی خواست الهی است سرچشمه می گیرند؛ بنابراین نه تنها با یکدیگر در تضاد نیستند بلکه همانند هم هستند بدین سان برنامه و محتوای آموزش اسلامی متاثر از این دو عنصر یا دو مقوله از شناخت بوده و شواهد تاریخی، حداقل در قرون اولیه به خوبی موید آن است. اما برخی از ضرورتهای زمانی و مکانی و همچنین زیربنایی بودن مسائل دینی موجب شد تا این دانش در اولویت قرار گیرد و توجه بیشتری به آن مبذول شود. و بعد از آن علم حدیث و تفسیر و فقه اضافه شد و آن گاه نوبت به علوم ادبی رسید و آموزش و تدریس علوم اکتسابی اعم از نظری و تجربی به تاخیر وارد برنامه ی درسی و نظامی تربیتی اسلام شدند. و از جمله این علوم که در اوایل ظهور اسلام به برنامه ی درسی افزوده شده است تاریخ، روانشناسی، جامعه شناسی، اخلاق، زبان شناسی، جغرافی، منطق و جز آنها را باید نام برد. همچنین تعلیم و تربیت که نخست درسهایی همچون فلسفه، اخلاق، روانشناسی و شاید منطق مورد بحث و دقت نظر قرار می گرفت وبه تدریج در راه دستیابی به هویت مستقل خود گام برداشت. در بحث علوم طبیعی و تجربی به عنوان جزیی از مواد درسی، ما برآنیم که به احتمال قوی دانش شیمی زودتر از دیگر دروس وارد برنامه ی آموزشی شده و آن هم در ارتباط با حوزه ی درسی امام صادق(ع) در مدینه بوده است. پس از شیمی به تدریج دانشهای دیگری همچون ریاضیات، نجوم، فیزیک، و پزشکی در عرصه ی برنامه های آموزشی درخشیدند و نوابغ و اندیشمندان بزرگی را به سوی خود فرا خواندند. محمدبن موسی خوارزمی، محمدبن زکریای رازی، ابوعلی سینا، حسن بن هیثم، ابوریحان بیرونی، عمر خیام، بهاء الدین عاملی و دهها نام دیگر که نه تنها تاریخ علم، که جامعه ی انسانی وامدار آنهاست. از آن جمله اند. پیشرفت سریع مسلمانان در زمینه ی این علوم به یک معجزه شباهت داشت. «تأثیر فرهنگ اسلامی در پیشرفت علوم ریاضی طب و شیمی شواهد بسیار دارد حتی در قرون سیزدهم ترجمه متون اسلامی و مشروح آنها در مدارس عامی آکسفورد،با شوق و علاقه دنبال می شد».(۹)

به این ترتیب از اواخر قرن سوم تا نیمهی قرتن پنجم هجری تقریباً همه ی دانشمندان در همه ی شاخه های مختلف علوم، از فقه و تاریخ تا فزیک و شیمی و پزشکی مسلمان بودند به طوری که نتیجه ی کارهای آنان به دورترین نقاط دنیا نیز رسیده بود. اما متاسفانه این راه ادامه پیدا نکرد و پس از آن به دورانی از رکود و بی حرکتی می رسید که می توان آن را نقطه تنزل یا انحطاط تدریجی نامید هرچند از بیان مفصل علتهای موثر در پیدایش این رکود و توقف در این مقاله معذوریم، ولی میتوانیم تک بعدی شدن برنامهی آموزشی و تاکید انحصاری نهادهای آموزشی بر علوم مذهبی و تاسیس نظامیه ها و در رأس همه نظامیه بعذاد، ضرورت پیروی انحصاری از مذهب اربعه و فتنه مغول در قرن و حوادث غم انگیز دیگری همچون دویست ساله صلیبی، برخوردهای نظامی بین


دانلود با لینک مستقیم


مرتبه آموزش و پرورش در علم

تعلیم و تربیت کودکان ( اصول و مبانی آموزش و پرورش )

اختصاصی از رزفایل تعلیم و تربیت کودکان ( اصول و مبانی آموزش و پرورش ) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

تعلیم و تربیت کودکان ( اصول و مبانی آموزش و پرورش )

اصل فعالیت :

اولین و مهمترین اصل در تعلیم و تربیت، اصل فعالیت است. دانش آموز ، باید در تمام مراحل یادگیری فعال باشد و هیچگاه منفعل و منزوی باقی نماند. بلکه در تمام زمینه ها مشارکت فعال داشته باشد تا موجب یادگیری بیشتر او گردد . بنابراین ، اصل فعالیت به نشاط فعلی دانش آموز می پردازد.

اصل کمال :

ما باید دانش آموز را از آنچه که هست ، به حد کمال برسانیم. اصل کمال به آینده کودک توجه دارد و رسیدن از نقصان به کمال است. در اینجا ، زمان حال کودک نادیده گرفته می شود و برای رسیدن به کمال، باید سختی ها را تحمل کند.

اصل آزادی :

دانش آموز باید به ویژه در دوره پیش دبستانی و دبستان ، در برخی از زمینه ها به فعالیت آزاد بپردازد . او نباید همیشه به فعالیتهای هدایت شده بپردازد، بلکه باید فرصت فعالیتهای آزاد را نیز داشته باشد ، تا از طریق آزادی ، به کمال و پیشرفت نائل گردد .

اصل سندیت :

اصل سندیت ، در برابر اصل آزادی قرار دارد و بیانگر این است که دانش آموز باید در مقاطع مختلف تحصیلی ، بر اساس برنامه درسی از پیش طراحی شده، آموزش ببیند . سندیت، یعنی تعلیم و تربیت دارای نظام ساختاری می باشد. مثال های سندیت برنامه درسی ، سندیت معلم و سندیت علم می باشد.

اصل تناسب وضع و عمل :

بر مبنای این اصل ، فعالیتهای مربیان باید متناسب با میزان رشد فکری، عاطفی ، ذهنی ، اجتماعی و نیازهای فراگیران باشد .

یکی از مربیان معروف آلمانی به نام استنبرگ گفته است :

فعالیتهای مربیان باید منطبق بر وضعیت عقلانی، عاطفی، اجتماعی، درجه رشد ذهنی و میزان درک و تجارب گذشته دانش آموز باشد و نیازها و علائق دانش آموز، اساس عمل مربی قرار گیرد .

اصل تفرد :

در آموزش باید به تفاوتهای فردی و وضعیت دانش آموز توجه کرد و نباید نسبت به همه فراگیران یک نگاه کلی داشت. همه باید در جهت رشد همگام با وضع موجود خود، تشویق شوند. در تعلیم و تربیت، دانش آموز باید منفرد و مشخص بوده، با دیگری تفاوت داشته باشد و در نتیجه، آموزش و پرورش فردی و تفرد مدنظر می می باشد.

اصل اجتماع :

در تعلیم و تربیت ، فراگیران باید اجتماعی و اجتماع پذیر شوند و با ارزشها و هنجارهای اجتماعی آشنا گردند. بر اساس این اصل، دانش آموز باید از اهداف فردی چشم پوشی کرده، به اهداف گروهی بیندیشد و به دنبال منافع اجتماعی باشد. به همین دلیل، این اصل در مقابل اصل تفرد قرار می گیرد.

اصول تعلیم و تربیت، اصول موضوعه هستند. این اصول، در علوم دیگر شکل می گیرند و در تعلیم و تربیت به کار گرفته می شوند.

مبانی اصول تعلیم و تربیت، روانشناسی رشد، روانشناسی یادگیری (قوانین و قواعد یادگیری )، جامعه شناسی فرهنگی و مباحث دینی می باشد.

تعلیم و تربیت به عنوان یک علم ( علوم تربیتی ) دارای مبانی و علوم پایه است . مبانی آن به دو قسمت تقسیم می شود :

1-مبانی علم که مشتمل بر سه شاخه است :

الف ) مبانی زیست شناختی

ب ) مبانی جامعه شناختی

ج ) مبانی روانشناختی

2-مبانی فلسفی که شامل فلسفه و اخلاق می باشد

مبانی زیست شناختی، به اندام داشن آموز بر می گردد. برای مثال، پرورش ماهیچه ها و عضلات بزرگ و کوچک دانش آموز را مورد توجه قرار می دهد.

در مبانی جامعه شناختی، به مطالعه تأثیر گروهها، فرهنگ، عوامل اجتماعی و تشخیص رفتار دانش آموز در دوره پیش دبستانی و دبستان پرداخته می شود.

در مبانی روانشناختی، به مطالعه ماهیت انسان، انگیزه خواهی، انگیزه یادگیری، نیازها، علائق فرد و ارتباط روانشناختی آنها پرداخته می شود. در اینجا، هر چه ما خودپردازنده مثبت دانش آموز را بیشتر تقویت کنیم، به همان نسبت، انگیزه یادگیری وی قوی تر می گردد.

مبانی فلسفی، در مورد ارزش ها و اهداف تعلیم و تربیت به مطالعه می پردازد. برخی معتقدند که مبانی فلسفی، از سایر مبانی علمی مهمتر می باشند، زیرا اهداف، فقط در فلسفه تعلیم و تربیت مورد بررسی قرار می گیرند و تعلیم و تربیت بدون غایت ، ممکن نیست . در تعلیم و تربیت، انتقال ارزشها از اهمیت بسزایی برخوردار است و هدف ، تشکیل یک نظام ارزشی در فرد می باشد . اما بحث درباره اینکه ارزشها کدامند ؟ چه منابعی دارند ؟ چگونه شکل می گیرند ؟ چگونه انتقال داده می شوند ؟ و ... ، در مبانی فلسفی مورد مطالعه و پژوهش قرار می گیرد.


دانلود با لینک مستقیم


تعلیم و تربیت کودکان ( اصول و مبانی آموزش و پرورش )