رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سطح پایین کورتیزول بزاق در میان اضطراب اجتماعی جوانان بزرگسال

اختصاصی از رزفایل سطح پایین کورتیزول بزاق در میان اضطراب اجتماعی جوانان بزرگسال دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

در این تحقیق سطح کورتیزول بزاقی در میان اضطراب اجتماعی بزرسالان در دو نمونه غیر بالینی به صورت مجزا و با استفاده از طرح های مختلف شرکت کننده مورد بررسی قرار گرفت. مطالعه 1، کورتیزول بزاقی، ضربان قلب، و مقیاس های فردی اضطراب در پاسخ به گزارش کار جلسات دانشجویان مقطع کارشناسی با...........

 


دانلود با لینک مستقیم


سطح پایین کورتیزول بزاق در میان اضطراب اجتماعی جوانان بزرگسال

بررسی رابطه اضطراب و استرس اجتماعی با احساس تعلق نوجوانان پسر و دختردر مقطع تحصیلی متوسطه دوم به مدرسه در شهر بندرعباس

اختصاصی از رزفایل بررسی رابطه اضطراب و استرس اجتماعی با احساس تعلق نوجوانان پسر و دختردر مقطع تحصیلی متوسطه دوم به مدرسه در شهر بندرعباس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی رابطه اضطراب و استرس اجتماعی با احساس تعلق نوجوانان پسر و دختردر مقطع تحصیلی متوسطه دوم به مدرسه در شهر بندرعباس بصورت ورد وکامل

چکیده

هدف پژوهش حاضر عبارت بود از بررسی رابطه بین اضطراب و استرس اجتماعی با احساس تعلق به مدرسه نوجوانان (پسر و دختر) شهر بندرعباس. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان پسر و دختر دبیرستان¬ های شهر بندرعباس بودند که در سال 94-93 مشغول به تحصیل بودند. روش برآورد حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران بود که به همین منظور 300 دانش آموز به روش خوشه ای تصادفی چند مرحله ¬ای به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. از پرسشنامه اضطراب و استرس (DASS) و مقیاس احساس تعلق به مدرسه براون و ایوانز (2002) برای سنجش متغیرهای پژوهش استفاده شد. از آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیری به روش همزمان برای تحلیل یافته ¬های پژوهش استفاه شد. نتایج تحلیل رگرسیون کلی (بدون تفکیک جنسیت) نشان داد که متغیر استرس اجتماعی با مقدار بتای 29/0- و متغیر اضطراب با مقدار بتای 39/0- در سطح آلفای 01/0 پیش بینی کننده معنی¬ داری برای احساس تعلق به مدرسه بودند. نتایج تحلیل رگرسیون در گروه پسران نشان داد که متغیر استرس اجتماعی با مقدار بتای 27/0- و متغیر اضطراب با مقدار بتای 47/0- در سطح آلفای 01/0 پیش بینی کننده معنی داری برای احساس تعلق به مدرسه بودند. نتایج تحلیل رگرسیون در گروه دختران نشان داد که متغیر استرس اجتماعی با مقدار بتای 25/0- و متغیر اضطراب با مقدار بتای 51/0 در سطح آلفای 01/0 پیش بینی کننده معنی داری برای احساس تعلق به مدرسه بودند. در مجموع یافته¬های این پژوهش نشان داد که دو متغیر استرس اجتماعی و اضطراب پیش بینی کننده معنی داری برای متغیر احساس تعلق به مدرسه در میان نوجوانان محسوب می¬شوند.


دانلود با لینک مستقیم


بررسی رابطه اضطراب و استرس اجتماعی با احساس تعلق نوجوانان پسر و دختردر مقطع تحصیلی متوسطه دوم به مدرسه در شهر بندرعباس

پایان نامه بررسی رابطۀ بین اضطراب و تیپ های شخصیتی درون گرا و برون گرا

اختصاصی از رزفایل پایان نامه بررسی رابطۀ بین اضطراب و تیپ های شخصیتی درون گرا و برون گرا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه بررسی رابطۀ بین اضطراب و تیپ های شخصیتی درون گرا و برون گرا


پایان نامه بررسی رابطۀ بین اضطراب و تیپ های شخصیتی درون گرا و برون گرا

 

این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 160 صفحه می باشد.

 

فهرست
پیشگفتار: ۱
چکیده: ۳
فصل اول ۴
طرح تحقیق ۵
مقدمه ۵
بیان مسئله : ۷
ضرورت و اهمیت پژوهش: ۸
موضوع تحقیق : ۱۰
هدف کلی : ۱۱
اهداف فرعی : ۱۱
فرضیۀ کلی : ۱۱
فرضیات فرعی : ۱۱
متغیرهای تحقیق : ۱۲
محدودیتهای تحقیق : ۱۲
محیط پژوهش : ۱۳
تعریف اصطلاحات و واژهها : ۱۳
تعریف اصطلاحات تخصصی ۱۴
تعریف عملیاتی ۱۵
خلاصۀ سایر فصول ۱۷
فصل دوم ۱۸
پیشینه تحقیق ۱۹
مقدمه ۱۹
اضطراب ۱۹
تعریف اضطراب ، جنبهها و جلوههای مختلف آن ۲۲
اضطراب به عنوان پاسخ آموخته شده ۲۶
اضطراب در معنای نداشتن کنترل ۲۷
کنار آمدن با اضطراب ۲۸
شخصیت مضطرب ۲۹
اضطراب بنیادی: شالوده روان رنجوری ۳۱
نظریههای اضطراب ۳۵
نظریۀ روانکاوی ( فروید ) ۳۵
انواع اضطراب ۳۶
مکانیزمهای دفاعی علیه اضطراب ۳۹
سرکوبی ۴۱
انکار ۴۲
واکنش وارونه ۴۳
فرافکنی ۴۳
واپس روی ۴۴
دلیل تراشی ۴۴
جابجایی ۴۵
والایش ۴۶
۲- نظریۀ روان شناسی فردی ( آدلر ) ۴۸
۳-نظریۀ درمان عقلانی – عاطفی ( ایس) ۵۱
۴-نظریۀ درمان مراجع محوری ( راجرز ) ۵۱
۵-نظریۀ روان درمانی گشتالت ( پرز ) ۵۲
۶- نظریۀ واقعیت درمانی ( گلاسر) ۵۴
۷- نظریۀ رفتار درمانی: ۵۵
عوامل کاهش اضطراب: ۵۷
۱٫آرامش ورزی، کاهش دهنده اضطراب ۵۷
۲٫کنترل تنفس، کاهش دهنده اضطراب ۵۸
۳٫از بین بردن افکار منفی برای کاهش اضطراب ۵۸
۴٫انجام فعالیت برای کاهش اضطراب ۵۹
۵٫انجام فعالیتهای منظم ورزشی برای کاهش اضطراب ۵۹
۶٫فرار نکردن از عوامل اضطرابزا ۶۰
۷٫بالابردن عزت نفس و اعتماد به نفس خود ۶۰
۸٫داشتن برنامه ریزی در کارهای خود ۶۱
۹٫الگو برداری از افراد آرام ۶۱
۱۰٫روان درمانی برای کاهش اضطراب ۶۲
۱۱٫دارو درمانی برای کاهش اضطراب ۶۲
۱۲٫درمانهای دیگر برای کاهش اضطراب ۶۲
الف) حساسیت زدایی منظم ۶۲
ب- جرأت آموزی ۶۵
شخصیت چیست؟ ۶۷
بررسی شخصیت ۶۹
اصول شخصیت شناسی ۷۱
تاثیر عوامل زیستی بر شخصیت ۷۳
تشابه شخصیت در دوقلوها ۷۳
نظریه های شخصیت ۷۶
۱- نظریه ی کارل یونگ ۷۶
نگرشها: برون گرایی ودرون گرایی ۷۷
کارکردهای روان شناختی ۷۸
تیپ های روان شناختی ۸۰
.ویژگیهای شخصیتی برون گرا ۸۳
ویژگیهای شخصیتی درون گرا ۸۴
ناهشیار شخصی ۸۵
عقده ها ۸۶
ناهشیار جمعی ۸۷
پژوهش در نظریۀ یونگ ۸۹
تیپ های روان شناختی ( درون گرا و برون گرا) ۸۹
۲- نظریه ی هانس آیزنک ۹۳
ابعاد شخصیت : برون گرایی ، روان رنجور خویی و روان پریش خویی ۹۳
صفات ابعاد شخصیت آیزنک ۹۶
روان رنجور خویی ۹۸
روان پریش خویی ۹۹
نقش اصلی وراثت ۱۰۰
رابرت مک کری و پل کاستا : مدل پنج عاملی ۱۰۱
ثبات عوامل ۱۰۳
همبستگی های هیجانی و رفتاری ۱۰۴
۳- نظریه ی روانکاوی ( فروید ) : ۱۰۶
الف – دیدگاه ساختی شخصیت ( Stractural ) ۱۰۶
نهاد ۱۰۶
خود ۱۰۷
فراخود ۱۰۸
ب – شخصیت به مثابه ی فرآیندی پویا ( Dynamic ) ۱۰۹
ج – شخصیت به مثابه ی فرآیندی تکاملی ( Developmental ) ۱۱۰
د- دیدگاه جبری رشد شخصیت (Determenism ) ۱۱۱
۴- نظریه ی روان شناسی فردی ( آلفرد آدلر) ۱۱۲
۱- غایت گرایی تخیلی : ۱۱۲
۲ تلاش برای تفوق و برتری : ۱۱۲
۳- احساس حقارت و مکانیزم جبران : ۱۱۳
۴ علاقه ی اجتماعی : ۱۱۳
۵ شیوه ی زندگی: ۱۱۳
۶ من خلاقه ۱۱۴
۵- نظریه ی روان درمانی گشتالت ( فردریک پرز ) ۱۱۵
۶- نظریه ی درمان مبتنی بر تحلیل ارتباط محاوره ای (اریک برن) ۱۱۶
حالت من والدینی : ۱۱۷
حالت من بالغ : ۱۱۷
حالت من کودکی: ۱۱۸
۷- نظریه ی واقعیت درمانی ( ویلیام گلاسر) ۱۱۸
۸-نظریه ی رفتار درمانی: ۱۲۰
فصل سوم ۱۲۱
روش تحقیق ۱۲۲
روش پژوهش ۱۲۲
الف- جامعۀ آماری، نمونه و روش اندازه گیری: ۱۲۲
ب- ابزار جمع آوری اطلاعات و ویژگیهای آن ۱۲۲
ویژگیهای ابزار پژوهش ۱۲۳
پژوهشهای مربوط به توصیف ماهیت و اعتبار یا درستی مقیاس اضطراب ۱۲۶
الف- تحول هشیاری نسبت به خود: Q3 ۱۳۱
ب- نیروی من: ۱۳۱
ج- گرایش پارانویایی: L ۱۳۲
د- گرایش به گنهکاری: O ۱۳۲
ه- تنش ارگی: Q4 ۱۳۳
نکاتی دربارۀ اجرای تست ۱۳۳
دستور اجرای پرسشنامه ۱۳۵
دستور اجرای پرسشنامه ۱۴۰
روش تصحیح و نمره گذاری ۱۴۱
فصل چهارم ۱۴۵
تجزیه و تحلیل یافته های تحقیق ۱۴۵
تجزیه و تحلیل داده های پژوهش : ۱۴۵
فصل پنجم ۱۵۰
جمع بندی و نتیجه گیری تحقیق ۱۵۰
خلاصه ی تحقیق ۱۵۰
تحلیل نتایج ۱۵۰
پیشنهادات ۱۵۱
منابع وماخذ ۱۵۲

 


مقدمه
اضطراب واکنشی است که فرد در مقابل یک موقعیت ضربه آمیز از خود نشان می دهد و در مهار کردن آن ناتوان است. در واقع اضطراب یک کشانندۀ ثانوی است که پاسخی اجتنابی را در بر می گیرد.
شخصیت مجموعه ای سازمان یافته از خصوصیات نسبتا پایدار و مداوم است که بر روی هم یک فرد را از سایر افراد متمایز می کند. شخصیت را براساس صفت بارز به شخصیت های درونگرا ، برونگرا و … تقسیم کرده اند، که هرکدام از این شخصیت ها ویژگی های خاص خود را دارند.
اضطراب
اضطراب در سراسر طبقه بندی بیماری­های روانی به چشم می­خورد. این اختلال بالاترین حد رنج روانی است. اضطراب غالباً با ترس که داری پاره­ای از خصیصه­های روان شناختی و فیزیولوژیکی است مشتبه می­شود و ترجمۀ دقیق کلمۀ ترس[۱] که توسط فروید به کار رفته مسایلی را در زمینۀ فهم اصطلاحات مطرح می­کند. باید گفت که با پیشرفت بررسی­های مرضی نه تنها در راه متمایز کردن اشکال اضطراب گام برداشته شده بلکه تفاوت­های روان شناختی و فیزیولوژیکی ( گل هورن­[۲] ) آن با ترس نشان داده شده و حتی در نمایاندن این تفاوت از راه تحلیل عوامل ( کتل[۳] و بارتلت[۴] ۱۹۷۱ ) توفیق حاصل شده است. اضطراب بدون آن که به منزلۀ انگیزش باشد در بیشتر موارد نیزوی نیروی ایجاد اغتشاش و فروریختگی سازمان رفتارهاست.
فروید ( در سال ۱۸۹۵ ) سازمان یافتگی اضطراب را زیر عنوان روان آزردگی اضطراب به صورت یک بیماری مستقل بنا کرد. این روان آزردگی دارای دو گروه از نشانه­های مرضی است: گروه اول گروهی است که در آن اضطراب به شکل حاد به صورت یک تجربۀ روان تنی[۵] نشان داده می­شود و گروه دوم گروهی است که فرد تظاهرات گوناگون بدنی را به شکل نشانه­های مرضی آزردگی­های جسمانی از خود بروز می­دهد.
اضطراب به شکل یک بحران حاد، غالباً چندین دقیقه طول می­کشد، و در موارد افراطی چندین ساعت ادامه دارد. فرد در خود احساس نامطبوعی از یک ترس نا معین « ترس بدون موضوع » وحشت زدگی، بلکه درماندگی و حتی مرگ دارد. در اکثریت عظیمی از موارد، به این حالات، تظاهرات دستگاه عصبی مستقل، مشابه آنچه در هیجان­ها وجود دارد، افزوده می­شوند: از قبیل تپش قلب، مشکلات تنفسی همراه با احساس فشردگی قفسۀ صدری و خفگی، تعرق مفرط، لرزه، کم تنودی[۶] و احساس سستی در پاها، در پاره­ای از موارد میل به ادرار کردن می­تواند به این بحران پایان بخشد. این نوع اضطراب به حوادث خاصی وابسته نیست و به همین دلیل به اضطراب
« نوسانی » موسوم است. اما با این وجود ممکن است با پاره­ای از کیفیاتی که از طنین فردی غنی باشند در رابطه باشد.
به نظر می­رسد که هر فرد از نظر دستگاه مستقل عصبی تظاهرات خاص خود را دارد، و این امر به سود نظریۀ لاسه[۷] است، فیزیولوژیستی که برای وی هر فرد دارای یک پاسخ اختصاصی و خود خاسته در برابر تنیدگی[۸] هاست.
اختلالات بدنی را که دارای طول مدت بیشتری هستند غالباً به اضطراب مزمن یا « معادل­های بحران اضطراب » ( فروید) تعبیر کرده­اند. این اختلالات ممکن است با بحران­های گاهگاهی همراه و یا از آنها مستقل باشند.

تعریف اضطراب ، جنبه­ها و جلوه­های مختلف آن
اضطراب به منزلۀ بخشی از زندگی هر انسان، در همۀ افراد در حدّی اعتدال آمیز وجود دارد و در این حدّ، به عنوان پاسخی سازش یافته تلقی می­شود به گونه­ای که می­توان گفت ، « اگر اضطراب نبود، همۀ ما پشت میزها یمان به خواب می­رفتیم » ( استیفن[۹] ، ۱۹۸۲؛ به نقل از کامر[۱۰] ، ۱۹۹۵ ) . فقدان اضطراب ممکن است ما را با مشکلات و خطرات قابل ملاحظه­ای مواجه کند: اضطراب است که ما را وا می­دارد تا برای معاینه­ای کلی به پزشک مراجعه کنیم؛ کتابهایی را که از کتابخانه به عاریت گرفته­ایم بازگردانیم؛ در یک جادۀ لغزنده با احتیاط رانندگی کنیم … و بدین ترتیب زندگی طولانی­تر، سازنده­تر و بارورتری داشته باشیم . بنابراین اضطراب به منزلۀ بخشی از زندگی هر انسان، یکی از مؤلفه­های ساختار شخصیت وی را تشکیل می­دهد و از این زاویه است که پاره­ای از اضطرابهای دوران کودکی و نوجوانی را می­توان بهنجار دانست و تأثیر مثبت آنها را بر فرایند تحول پذیرفت ؛ چرا که این فرصت را برای افراد فراهم می­آورند تا مکانیزمهای سازشی خود را در جهت مواجهه با منابع تنیدگی زا[۱۱] و اضطراب انگیز گسترش دهند.
به عبارت دیگر، می­توان گفت که اضطراب در پاره­ای از مواقع، سازندگی و خلاقیت را در فرد ایجاد می­کند، امکان تجسم موقعیتها و سلطه بر آنها را فراهم می­آورد و یا آنکه وی را برمی­انگیزد تا به جدّی با مسئولیت مهمی مانند آماده شدن برای یک امتحان یا پذیرفتن یک وظیفۀ اجتماعی مواجه شود.
بالعکس، اضطراب مرضی نیز وجود دارد، چرا که اگر حدّی از اضطراب می­تواند سازنده و مفید باشد و اگر اغلب مردم اضطراب را تجربه می­کنند، امّا این حالت ممکن است جنبۀ مزمن و مداوم بیابد که در این صورت نه تنها نمی­توان پاسخ را سازش یافته تلقی کرد که فرد را از بخش عمده­ای از امکاناتش محروم می­کند،
فقط براساس راهبردهای محدود کنندۀ آزادی و انعطاف فردی کاهش می­یابد و طیف گستردۀ اختلالهای اضطرابی را که از اختلالهای شناختی و بدنی تا ترسهای غیر موجه و وحشتزدگیها گسترده­اند، به وجود می­آورد.
الف) اضطراب، عموماً یک انتظار به ستوه آونده است، به منزلۀ چیزی است که ممکن است در تنشی گسترده و موحش و اغلب بی­نام، اتفاق افتد. این حالت که به شکل احساس و تجربۀ کنونی مانند هر اغتشاش هیجانی در دو سطح همبستۀ روانی و بدنی در فرد پدید می­آید، ممکن است به یک تهدید عینی « اضطراب آور » ( تهدید مستقیم یا غیر مستقیم مرگ، حادثۀ شو م شخصی یا مجازات ) نیز وابسته باشد ( لافون[۱۲]، ۱۹۷۳ ) .
ب) اضطراب عبارت است از واکنش فرد در مقابل یک موقعیت ضربه آمیز، یعنی موقعیتی که زیر تأثیر بالا گرفتن تحریکات اعم از بیرونی یا درونی واقع شده وفرد در مهار کردن آنها ناتوان است ( چاپلین[۱۳]، ۱۹۷۵ ) .
ج) ناراحتی در عین حال روانی و بدنی که براثر ترسی مبهم و احساس نا ایمنی و تیره روزی قریب الوقوع در فرد آدمی به وجود می­آید ( پیه رون[۱۴]، ۱۹۸۵ ) .
د) در چهار چوب، رفتاری نگری تجربی، اضطراب به منزلۀ یک کشانندۀ ثانوی است که پاسخی اجتنابی را در بر می­گیرد. مثلاً در حضور یک محّرک غیر شرطی ( معمولاً یک شوک یا تکان )[۱۵]، رفتارهایی از حیوان سرمی­زند که در حکم نشانه­های محرز اضطراب قلمداد می­شوند و دفع ادرار و مدفوع یا حمله به دستگاههای آزمایش و جز آن در شمار آنها قرار می­گیرند (چاپلین ، ۱۹۷۵ ) .
ه) اضطراب به منزلۀ حالت هیجانی توأم با هشیاری مستقیم نسبت به بی­معنایی، نقص و نابسامانی جهانی است که در آن زندگی می­کنیم ( ربر، ۱۹۸۵ ) .
و) نگرانی پیشاپیش نسبت به خطرها یا بدبختیهای آینده ، توأم با احساس بی­لذتی[۱۶] یا نشانه­های بدنی تنش، منبع خطر پیش بینی شده می­تواند درونی یا بیرونی باشد ( Dsm IV ، ۱۹۹۴ ) .
دریک جمع بندی کلی ، شاید بتوان اضطراب را به عنوان احساس رنج آوری که با یک موقعیت ضربه آمیز کنونی یا با انتظار خطری که به شیئی نامعین وابسته است، تعریف کرد. در واقع ،بجز در پاره­ای از نظریه­های رفتاری نگر، از اصطلاح اضطراب معمولاً معنایی وسیعتر از آنچه با تجربه­های رنج آور فرد مرتبط است، استنباط می­شود.
به عبارت دیگر، اضطراب مستلزم مفهوم نا ایمنی یا تهدیدی است که فرد منبع آن را بوضوح درک نمی­کند، در حالی که اصطلاح ترس به احساسی پوشش می­دهد که در مقابل یک شیء که به منزلۀ شیئی خطرناک محسوب می­شود، به وجود می­آید. از همین زاویه است که اغلب روانشناسان ترس را از اضطراب متمایز کرده­اند. بدین معنا که ترس را واکنش در برابر خطری دانسته­اند که با ایجاد حالت احتیاط، اجتناب و گریز در فرد، بوجود می­آید.
اضطراب به عنوان پاسخ آموخته شده
در نظریۀ یاد گیری اجتماعی به جای تعارض های درونی، شیوه­هایی در مدار توجه قرارمی­گیرد که طی آن، اضطراب از راه یادگیری با برخی موقعیتها مرتبط می­شود. دختر بچه­ای که والدینش او را به خاطر عصیان در برابر خواستهایشان و پافشاری بر خواستهای خودش تنبیه کرده­اند، سرانجام یاد می­گیرد که درد تنبیه را به رفتار ابراز وجود پیوند دهد. از این راه بعدها هر بار که دختر به فکر ابراز وجود و ایستادگی در برابر والدین خود می­افتد، مضطرب می­شود.
گاه ترسهایی که در دوران کودکی یاد گرفته شده به دشواری خاموش می­شود. برای نمونه، هرگاه نخستین واکنش کودک به صورت کناره گیری یا فرار از موقعیت اضطراب­زا باشد در آن صورت ممکن است کودک نتواند دریابد که چه وقت آن موقعیت خالی از خطرست. دختر- بچه­ای که به خاطر ابراز وجود تنبیه شده ممکن است هیچگاه یاد نگیرد که ابراز خواستها در برخی موقعیتها کاری درست و پاداش یابنده است.
پژوهشهایی که با حیوانها شده نشان می­دهد که خاموش شدن پاسخهای اجتنابی تا چه اندازه می­تواند دشوار باشد. حیوانی که یاد گرفته برای اجتناب از ضربۀ برقی در جعبۀ دو سره از رودی مانعی ببرد ممکن است یاد بگیرد که با دریافت نشانۀ هشدار همواره از روی مانع بپرد اگر چه به جز در چند کوشش نخست، در همۀ کوششهای بعدی به دنبال هشدار، ضربه­ای در کار نباشد. این حیوان حتی یک با هم فرصت یادگیری این نکته را به خود نمی­دهد که ضربۀ برقی قطع شده است.
کودکی نیز که یک بار برخورد ناراحت کننده­ای با یک سگ داشته و پس از آن با دیدن هر سگ دیگری راه فرار در پیش می­گیرد. به همین ترتیب فرصتی پیدا نمی­کند تا دریابد که بیشتر سگها رفتار دوستانه­ای دارند، نکته اینجاست که چون فرار از سگ یک رفتار تقویت کننده است ( چون پاسخی است که ترس راکم می­کند) بنابراین کودک به این رفتار ادامه خواهد داد. یک بزرگسال نیز ممکن است از موقعیتهایی که در دوران کودکی برایش اضطراب­زا بوده­اند همچنان اجتناب کند، زیرا هیچگاه به ارزیابی دوبارۀ تهدید مزبور نمی­پردازد یا درپی راه و روشی برای کنار آمدن با آن نمی­رود.
اضطراب در معنای نداشتن کنترل
گفته می­شود که هنگامی احساس اضطراب به آدمی دست می­دهد که با موقعیتی روبه رو شود که کنترلی برآن ندارد. ممکن است با موقعیت تازه­ای روبه رو گردیم و مجبور شویم آن را با دیدی که از دنیا و خودمان داریم در هم آمیخته و سازمان بدهیم. یا چنانکه در مورد بسیاری از تجربه­های ما پیش می­آید، ممکن است در موقعیت مبهمی قرار گیریم و مجبور شویم آن را در تصویری که از جهان داریم بگنجانیم. در غالب نظریه­های اضطراب، کنترل ناپذیر بودن آنچه روی می­دهد و احساس در ماندگی در برابر آن ، هسته و مدار نظریه است. مثلاً طبق نظریۀ روانکاوی ، اضطراب هنگامی ایجاد می­شود که « تکانه­های کنترل ناپذیری خود را به خطر می­اندازند. مطابق نظریۀ یادگیری اجتماعی ، هنگامی آدمیان مضطرب می­شوند که با محرک درد آوری روبه رو می­شوند که فقط از راه اجتناب می­توان آن را کنترل کرد. درجه و شدّ ت اضطرابی که در موقعیتهای فشار زا احساس می­شود تا حدود زیادی بستگی به این داردکه در نظر شخص، آن موقعیت تا چه مایه در کنترل و اختیار وی است.
کنار آمدن با اضطراب
از آنجا که اضطراب ، هیجان بسیار نا گواری است نمی­توان آن را مدت درازی تحمل کرد. در این موارد سخت تمایل داریم کاری کنیم که ناراحتی تخفیف پیدا کند. در هر آدمی در طول زندگی روشهای گوناگونی برای کنار آمدن با موقعیتهای اضطراب زا و احساس اضطراب، تکوین می­یابد. برای کنار آمدن با اضطراب دو خط مشی اصلی وجود دارد. در یکی از آنها خود مسأله در مدار توجه قرار می­گیرد: شخص موقعیت اضطراب زا را ارزیابی می­کند و سپس دست به کار ی می­زند تا آن موقعیت را تغییر دهد یا از آن اجتناب نماید. در خط مشی دیگر، خود هیجان در مدار توجه قرار می­گیرد: شخص به جای درگیری مستقیم با مسأله­ای که اضطراب زا است می­کوشد تا از راه­های گوناگون از احساس اضطراب خود بکاهد.
هر آدمی برای رویارویی با موقعیتهای فشار زا راه و روشی خاص خود دارد که در هر حال آمیزه­ای است از دو خط مشی هیجان- مدار و مسأله- مدار. در غالب موارد خط مشی مسأله- مدار، گرایش سالم­تری است، اما اینهم هست که برای هر مسأله­ای راه حل سهل و ساده­ای وجود ندارد. آدمیان در مواردی مانند بیماری وخیم یک فرد محبوب یا وابستگی یک والد پیر، ممکن است در عین کوشش برای حل مسأله، به دفاع از خویش در برابر اضطراب هم نیاز داشته باشند.
شخصیت مضطرب
سازمان یافتگی اضطرابی شخصیت با واقعیات انکار ناپذیر روزمره مربوط می­شود. بدبختانه در موارد بسیار زیادی درک این چاچوب را به دریافت­های شهودی واگذار کرده­اند. رگه­های این خلق و خو را می­توان درگروه مرضی « روان دردمندی توان زدوده » اشنایدر ، در گروه « سرشت مضطرب » دوو[۱۷] ولوگر[۱۸] ، دو نوع » شخصیت توان زدودۀ »[۱۹] طبقه بندی­های روان پزشکی بازیافت: کتل توانسته است از طریق تحلیل عوامل و براساس اشباع علائم کلینیکی ، و مواد یک پرسشنامه و تست­های فیزیولوریک به وجود یک عامل اضطراب[۲۰] دست یابد.
تصویر شخصیت مضطرب، سیمای فرد نگرانی را به دست می­دهد که نسبت به تنیدگی­ها حساس است، فعالیت­های خود را از پیش با شکست مواجه می­بیند، در یک نا ایمنی اجتماعی و جهانی زندگی می­کند، نسبت به ظرفیت­ها کفایت­های خاص خود شک می­کند و برای خود و نزدیکان خود نگران است. به این سیما گروه دیگری از رگه­هایی که جنبۀ توان زدودگی شخصیت را تشدید می­کنند افزوده می­شود:
احساس خستگی دائم و پایین بودن سطح انرژی و شادی زندگی.
این عناصر که مدت­ها به منزلۀ عناصر غیرعینی یا فاعلی محض در نظر گرفته شده بوده­اند ممکن است لااقل با فروریختگی­های مختلف دستگاه عصبی مستقل که توسط کتل و همکاران او مشخص شده­اند مطابقت نمایند: « از زاویۀ درون بینی، اضطراب به منزلۀ فقدان آرامش، تردید، عدم اعتماد و بی­کفایتی در تسلط بر موقعیت­ها است و به نظر محصول فرعی هر نوع تحریک کشاننده­ای شدیدی است که در برابر آن پاسخ­های مهارشده ومتناسب امکان پذیرنیستند. »
کتل و شییر[۲۱] ­ در بررسی­های مختلفی ( ۱۹۶۱ و ۱۹۵۸ ) توانسته­اند اضطراب موقت را از اضطراب به عنوان یک رگۀ شخصیت، جدا سازند. در مورد اول ، بحث از یک حالت انتقالی است که در طول زمان نوسان­هایی از خود نشان می­دهد. در مورد دوم، ما در مقابل متغیرهایی پایدار، که در قالب یک واحد به هم پیوسته­اند و یک خصیصۀ دائم شخصیت[۲۲] را تشکیل می­دهند قرار گرفته­ایم. این عامل با نورزگرایی آیسنک که با عامل دیگر کتل[۲۳]
( موسوم به « رگرسیو » یا وایاز ) وفق می­دهد متفاوت است. این دو عامل نسبت به یکدیگر عمود هستند و روان آزرده­ها در حد بالای آنها قرار می­گیرند.
اضطراب بنیادی: شالوده روان رنجوری
هورنای اضطراب بنیادی را به این صورت تعریف کرد: « احساس فراگیر و فزایندۀ تنها و درمانده بودن در دنیای خصمانه » (هورنای، ۱۹۳۷ ، ص۸۹) . اضطراب روان رنجور مبنای روان رنجوریهای بعدی است و به طور جدایی ناپذیری به احساسهای خصومت ربط دارد. صرف نظر از اینکه چگونه اضطراب بنیادی رانشان دهیم ،احساس آن در همۀ ما مشابه است. به قول هورنای، ما خود را « حقیر، بی­اهمیت، عاجز، رهاشده، وبه خطر افتاده در دنیایی احساس می­کنیم که پر از سوء استفاده، تقلب، تجاوز، خواری ، و خیانت است » ( ۱۹۳۷ ، ص ۹۲ ).
در کودکی سعی می­کنیم به چهار طریق از خود در برابر اضطراب بنیادی محافظت کنیم:
۱- کسب کردن محبت
۲- سلطه پذیر بودن
۳- کسب کردن قدرت
۴- کناره گیری کردن
فرد با کسب کردن محبت از دیگران، در واقع می­گوید: « اگر مرا دوست داشته باشی به من آزار نمی­رسانی ». ما به چند طریق سعی می­کنیم محبت کسب کنیم: انجام دادن هر کاری که دیگری می­خواهد، رشوه دادن به دیگران، یا تهدید کردن دیگران برای تأمین کردن محبت دلخواه.
سلطه پذیر بودن به عنوان وسیله­ای برای حفاظت از خود، شامل تن در دادن به خواسته­های فردی بخصوص یا هر کسی می­شود که در محیط اجتماعی ماست. افراد سلطه پذیر از انجام دادن هر کاری که دشمنی دیگران را بر انگیزد خودداری می­کنند . آنها جرأت انتقاد کردن از دیگران یا بی­احترامی به آنها را ندارند. آنها باید امیال شخصی خود را سرکوب کنند و نمی­توانند در برابر سوء استفاده از خود دفاع کنند زیرا می­ترسند این حالت دفاعی، دشمنی سوء استفاده کننده را بر انگیزد. اغلب افرادی که سلطه پذیرانه رفتار می­کنند معتقدند که از خود گذشته و فداکار هستند. به نظر می­رسد چنین افرادی می­گویند: « اگر تسلیم شوم صدمه نخواهم دید ». این حالت ، رفتار کودکی هورنای را تا ۸ یا ۹ سالگی توصیف می­کند. فردی که قدرت طلب است با کسب قدرت می­تواند درماندگی خود را جبران کند و از طریق موفقیت یا احساس برتری به امنیت برسد. به نظر می­رسد که این گونه افراد معتقدند که اگر قدرت داشته باشند هیچ کس نمی­تواند به آنها صدمه بزند. این بیانگر کودکی هورنای به هنگامی است که تصمیم گرفت برای موفقیت تحصیلی تلاش کند.
این سه وسیلۀ حفاظت از خود یک ویژگی مشترک دارند: فرد با پرداختن به هر یک از آنها سعی می­کند از طریق تعامل کردن با دیگران ، با اضطراب بنیادی مقابله کند. روش چهارم حفاظت از خود در برابر اضطراب بنیادی، کناره گیری از دیگران، نه به صورت جسمانی، بلکه به صورت روانی است. چنین آدمی سعی می­کند از دیگران مستقل باشد و برای ارضا کردن نیازهای درونی یا بیرونی به هیچ کس متکی نباشد. برای مثال، اگرکسی مال و منال زیادی را انباشته کند، در این صورت می­تواند برای ارضا کردن نیازهای بیرونی به آنها اتکا کند. متأسفانه، ممکن است چنین فردی به قدری تحت فشار اضطراب بنیادی باشد که نتواند از این مال و منال لذت ببرد. او باید از این اموال به دقت محافظت کند زیرا آنها تنها محافظ او علیه اضطراب هستند.
آدم کناره گیر یا منزوی، در رابطه با نیازهای درونی یا روان شناختی، با دوری کردن از دیگران به استقلال می­رسد و برای ارضا کردن نیازهای عاطفی خود به دنبال کسی نمی­گردد. این فزایند، فروکشتن یا به حداقل رساندن نیازهای عاطفی را شامل می­شود. فرد منزوی با چشم پوشی از این نیازها، از خود در برابر صدمه دیدن از دیگران محافظت می­کند.
چهار مکانیزم حافظت از خود که هورنای مطرح کرد یک هدف دارند: دفاع کردن در برابر اضطراب بنیادی. این مکانیزمها فرد را به جای خشنودی یا لذت، برای کسب امنیت و اطمینان خاطر، با انگیزه می­کنند. آنها دفاع علیه رنج هستند نه تعقیب بهزیستی.
ویژگی دیگر این مکانیزمهای حفاظت از خود، نیرو و شدت آنهاست. هورنای معتقد بود که آنها می­توانند الزام آورتر از نیازهای جنسی یا سایر نیازهای روان شناختی باشند. امکان دارد که این مکانیزمها اضطراب را کاهش دهند ولی معمولاً به قیمت تحلیل رفتن شخصیت فرد تمام می­شود.
معمولاً افراد روان رنجور برای کسب امنیت از بیش از یک مکانیزم استفاده می­کنند و ناسازگاری بین این چهار مکانیزم می­تواند زمینه را برای مشکلات بیشتر فراهم کند. برای مثال، امکان دارد کسی با نیازهای کسب قدرت وکسب محبت برانگیخته شود. شاید فردی بخواهد تسلیم دیگران شده و در عین حال، دوست داشته باشد بر آنها حاکم شود. امکان بر طرف کردن این ناسازگاریها وجود ندارد و می­توانند به تعارضهای شدیدتر منجر شوند.
نظریه­های اضطراب
نظریۀ روانکاوی ( فروید )
فروید اضطراب را ترس بی­هدف توصیف کرد؛ و آن را جزء مهمی از نظریۀ شخصیت خود ساخت و تأکید کرد که اضطراب اساس ایجاد رفتار روان رنجور و روان پریش است. او اظهار داشت که نمونۀ نخستین تمام اضطرابها ضربۀ تولد[۲۴] است، مفهومی که شاگرد او اوتورنک [۲۵]مطرح کرد.
جنین در رحم مادر در محیط بسیار پایدار و امنی قرار دارد، جایی که هر نیاز او بدون تأخیر ارضا می­شود. اما هنگام تولد، این ارگانیزم به محیط خصمانه­ای پرت می­شود. ناگهان، ضرورت می­یابد سازگار شدن با واقعیت را شروع کند، زیرا درخواستهای غریزی آن همیشه فوراً برآورده نمی­شوند.
سیستم عصبی نوزاد که نارس است و آمادگی لازم را ندارد، ناگهان با انواع محرکهای حسی بمباران می­شود. در نتیجه، نوزاد جنبش­های حرکتی زیادی می­کند و تنفس و ضربان قلب او افزایش می­یابند.
این ضربۀ تولد همراه با تنش و ترس از اینکه غرایز نهاد ارضا نخواهد شد، اولین تجربۀ اضطراب انسان است از این تجربه، الگوی واکنشها و ترسها به وجود می­آید.
در صورتی که فرد با اضطراب مقابله کند چنانچه در معرض خطر مغلوب شدن توسط آن قرار بگیرد، گفته می­شود که این اضطراب آسیب زاست. منظور فروید این بود که فرد، صرف نظر از سن، به حالتی از درماندگی مانند آنکه در کودکی تجربه شده است تنزل می­یابد. در دوره بزرگسالی ، هر وقت که خود تهدید شود ، درماندگی بچگانه تا اندازه­ای تکرار می­شود.


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه بررسی رابطۀ بین اضطراب و تیپ های شخصیتی درون گرا و برون گرا

پایان نامه عوامل ایجاد اضطراب از دیدگاه اسلام

اختصاصی از رزفایل پایان نامه عوامل ایجاد اضطراب از دیدگاه اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه عوامل ایجاد اضطراب از دیدگاه اسلام


پایان نامه عوامل ایجاد اضطراب از دیدگاه اسلام

این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 120 صفحه می باشد.

 

چکیده
دعا در زندگی روزمره ی مردم نقش داشته و دارد ، مواردی از قبیل بیماری ، کشاورزی ، عزا ، عروسی ، تولد نوزاد ، مراسم مختلفی که در هر منطقه وجود دارد ، ولی نکته قابل توجه این است که در گذشته جزو ارکان زندگی بوده است ولی امروزه استفاده از دعا کمرنگ تر شده است .
در گذشته (خصوصاً ) مردم برای انجام هر کاری و یا باز کردن گره ای یا حل گرفتاری به دعا متوسل می شدند و دعا نویسان نزد مردم از احترام خاصی برخورداربودند ، با اینکه همانطور که ذکرشد این اعتقادات امروزه کمتر مورد توجه قرار می گیرد ولی دعا و دعانویسی در مقایسه با دیگر فرهنگ های گذشته پا برجاتر است وهنوز هم جایگاه خاصی بین مردم دارد ، به خصوص در کشورهای جهان سوم.
در جوامع ابتدایی دعا بیشتر به صورت جادو و جادوگری رواج داشته است ، و جادوگران جوامع را زیر سیطره و نفوذ داشتند و مردم در بیشتر موارد به آنها مراجعه می کردند و دستورات آنها را اجرا می کردند و حتی در دل ترسی از این افراد داشته اند . همچنین در رابطه با دعا نیز مردم از استفاده ی نادرست از دعاها می ترسیدند و از اینکه دچار دعا یا دعا زده شوند و یا برای آنها از طرف دشمنان دعا نوشته شود می ترسیدند و این اعتقاد وجود داشته و دارد که به وسیله ی دعا زندگی آنها دگرگون شود .
دراین پایان نامه از تحقیقات کتابخانه ای و میدانی همراه هم کمک گرفته شده است ، در زمینه ی تحقیقات کتابخانه ای از نوشته های نویسندگان بزرگ و صاحبنظران در زمینه ی دعا کمک گرفته شده است وهمچنین از کتابهای دعا و دعا نویسی و همچنین از کتابهای آسمانی استفاده شده است.
واژه های کلیدی: دعا، جادو، کتاب های آسمانی
فهرست
بیان مسأله : ۱
روش تحقیق : ۲
مشکلات تحقیق : ۲
جادوگری و پیدایش آن : ۳
_جادو و تعریف آن : ۱۱
انواع جادو : ۲۰
جادوی لفظی : ۲۰
جادوی عملی : ۲۱
جادوی تقلیدی و تهدیدی : ۲۲
جادو میان بدویان : ۲۶
جادوگری در کتابهای مقدس : ۳۲
رابطه ی دین و جادو و دعا : ۳۶
دیدگاه جامعه شناسی در مورد دین وجادو : ۴۰
جادوگری در ایران : ۴۲
طلسم : ۴۳
تعویذ : ۴۵
حرز: ۴۹
عزایم : ۴۹
مقایسه ی و طلسم : ۵۰
تقسیم بندی انواع طلسم : ۵۴
عناصر طبیعی : ۵۵
اعضای بدن حیوانات : ۵۹
اعضای بدن انسان : ۶۰
گیاه : ۶۲
شبدر چهاربرگ ۶۴
سنگ : ۶۵
طلسم های ساخت دست بشر : ۶۸
نقش : ۶۹
حروف : ۷۱
نقش و حروف : ۷۵
۱ــ تکسیر ۷۶
۲ــ موکلین ۷۸
۳ــ ساعت ۷۹
۴ــ ساحت ۷۹
۵ــ نقش ۸۰
۶ــ لوح ۸۰
۷ــ عملیات ۸۱
انواع خطوط و الفاظ ۸۴
ذکر : ۸۶
اشیاء شخصی : ۸۷
تقسیم بندی از نظر عملیات : ۸۹
جنس مواد به کار رفته در طلسم ها : ۹۰
تقسیم بندی از نظر اوقات استفاده : ۹۰
تقسیم بندی از نظر موارد استفاده : ۹۲
دعا : ۹۳
شرایط دعا : ۹۵
دعاهای مختلف و کاربرد آنها : ۹۶
سوره ی فاتحه الکتاب : ۹۶
۲٫ آفرینگان ، اشم وهو ، یثا اهو و ئیریو : ۹۷
صیدور : ۱۰۲
دعا و دعا نویسی دربین مردم زمان ما : ۱۰۵
نتیجه : ۱۱۵
بیان مسأله :
دعا از گذشته تا کنون تأثیر بسیار زیادی بر فرهنگ و روش زندگی مردم گذاشته است وهمیشه از ارکان مهم زندگی مردم بوده است . هر چه به عقب بر می گردیم دعا ، دعا نویسی ، جادو و امثالهم در فرهنگ و آیین ها پررنگ تر دیده می شود .
دعا در زندگی روزمره ی مردم نقش داشته و دارد ، مواردی از قبیل بیماری ، کشاورزی ، عزا ، عروسی ، تولد نوزاد ، مراسم مختلفی که در هر منطقه وجود دارد ، ولی نکته قابل توجه این است که در گذشته جزو ارکان زندگی بوده است ولی امروزه استفاده از دعا کمرنگ تر شده است .
در گذشته (خصوصاً ) مردم برای انجام هر کاری و یا باز کردن گره ای یا حل گرفتاری به دعا متوسل می شدند و دعا نویسان نزد مردم از احترام خاصی برخورداربودند ، با اینکه همانطور که ذکرشد این اعتقادات امروزه کمتر مورد توجه قرار می گیرد ولی دعا و دعانویسی در مقایسه با دیگر فرهنگ های گذشته پا برجاتر است وهنوز هم جایگاه خاصی بین مردم دارد ، به خصوص در کشورهای جهان سوم.
در جوامع ابتدایی دعا بیشتر به صورت جادو و جادوگری رواج داشته است ، و جادوگران جوامع را زیر سیطره و نفوذ داشتند و مردم در بیشتر موارد به آنها مراجعه می کردند و دستورات آنها را اجرا می کردند و حتی در دل ترسی از این افراد داشته اند . همچنین در رابطه با دعا نیز مردم از استفاده ی نادرست از دعاها می ترسیدند و از اینکه دچار دعا یا دعا زده شوند و یا برای آنها از طرف دشمنان دعا نوشته شود می ترسیدند و این اعتقاد وجود داشته و دارد که به وسیله ی دعا زندگی آنها دگرگون شود .
روش تحقیق :
دراین پایان نامه از تحقیقات کتابخانه ای و میدانی همراه هم کمک گرفته شده است ، در زمینه ی تحقیقات کتابخانه ای از نوشته های نویسندگان بزرگ و صاحبنظران در زمینه ی دعا کمک گرفته شده است وهمچنین از کتابهای دعا و دعا نویسی و همچنین از کتابهای آسمانی استفاده شده است .
در زمینه ی تحقیقات میدانی با مراجعه به دعانویسان و همچنین افرادی که به این افراد مراجعه می کنند و آنها را باور دارند و تحقیق در مورد اعتقادات مردم در بهتر انجام دادن پایان نامه تلاش کردن .
مشکلات تحقیق :
با وجود اینکه دعا در زندگی روزمره مردم ایران نقش ارزنده ای دارد ولی متأسفانه منابع واطلاعات بسیار کمی در این مورد در ایران وجود دارد و اطلاعات به راحتی و سهولت در رست رس قرار نمی گیرد و همچنین دعا نویسان و کسانی نیز که در این باره اطلاعات زیادی دارند به راحتی اطلاعات خود را در اختیار کسی قرار نمی دهند ، و انجام این تحقیق با مشکلات بسیاری همراه بود . و همچنین منابع خارجی نیز به سختی به دست می آید .
جادوگری و پیدایش آن :
همانطور که ذکر شده جادو و جادوگری در زندگی بدویان نقش مهمی داشته است . جادو برای رسیدن به اهداف بسیار گوناگونی مورد استعمال قرار می گرفته است ، مثل مسلط کردن اراده ی انسانی بر پدیده های طبیعی و حفظ فرد از گزند دشمنان و خطرات احتمالی و بالا بردن قدرت تخریب او در مبارزه با دشمنان واز این قبیل .
جادو را بر اساس نظر ای . بی تایلور می توان به صورت زیر خلاصه کرد: « جادو یعنی یک ارتباط خیالی را اشتباهاً به جای یک ارتباط واقعی گرفتن »
منبع این اعتقادات از گذشته در میان مردم بوده است ؛ همان گونه که لوکرتیوس حکیم رومی گفته است : ترس ، نخستین مادر خدایان است و از میان اقسام ترس ، خوف از مرگ مقام مهمتری دارد .
زندگی انسانهای اولیه مشکلات زیادی داشته است و کمتر اتفاق می افتاده است که انسانها به مرگ طبیعی بمیرند و بیشتر قبل از آنکه به پیری برسند از دنیا می رفتند . به همین جهت بود که انسان اولیه نمی توانست باور کند که مرگ یک اتفاق طبیعی است و همیشه برای آن علتی غیر طبیعی تصور می کرد . در اساطیر ساکنان جزیره ی بریتانیای جدید چنین آمده است که مرگ نتیجه اشتباهی از خدایان است . بسیاری از قبایل چنین می پندارند که مرگ نتیجه جمع شدن و کوچک شدن پوست است و اگر انسان می توانست پوست خود را عوض کند ، جاودانه زندگی می کرد . ترس از مرگ و تعجب از حوادثی که بر حسب تصادف ایجاد می شود یا انسان نمی تواند علت آنها را درک کند و امیدواری به کمک خدایان و شکرگزاری در مقابل خوشبختی هایی که برای انسان حاصل می شده ، همه عواملی بوده است که اعتقادات دینی را سبب شده است . آنچه بیشتر مایه ی تعجب انسان می شد و در نظر وی اسرار آمیز بوده است مسایل مربوط به خواب دیدن و تأثیر موجودات سماوی برروی زمین و انسان بوده است . انسان اولیه از اینکه در خواب اشباحی به نظرش می رسیدند و مخصوصاً وقتی اشباح کسانی بوده اند که قبلا ً از دنیا رفته اند ، دچار ترس و وحشت می شده و به فکر فرو می رفته است. او مردگان خود را با دست خود در خاک می گذاشت ویا مراسم تدفین مخصوص به خود را برای او انجام می دادند تا از بازگشت آنان در امان بمانند و زندگان از شر آنها در امان بمانند .
حتی در برخی از مناطق ، انسان های اولیه در دیوار خانه سوراخی ایجاد می کردند و مرده را از آنجا بیرون می بردند و سه دور با سرعت دور خانه می گرداند و از آنجا دور می کرد و به خاک می سپردند تا روح راه بازگشت به خانه را گم کند و دیگر هرگز نتواند به آنجا سر بزند .
نظایر چنین حوادثی که انسانهای اولیه با آنها برمی خورد اورا به این فکر می اندازد که هرموجود زنده باید روح یا نیروی اسرار آمیز دیگری داشته باشد که می تواند در هنگام بیماری یا خواب یا مرگ از بدن خارج شود .
در کتاب اوپانیشادها آمده است که هرگز شخص خوابیده را به سختی از خواب بیدار نکنید چه ممکن است روح در راه بازگشت به بدن راه را گم کند که چاره آن بسیار دشوار است .
به نظر انسان اولیه و در نظر شاعران سراسر روزگار ، کوه ها ، رودخانه ها ، سنگها ، درختان ، ستارگان ، ماه و آسمان همه عناصر مقدسی هستند و مظهر خارجی نفوس باطنی و غیر مرئی.
در نزد یونانیان قدیم آسمان ، خدایی به نام اورانوس بوده است،
ماه خدایی به نام سلنه و به همین ترتیب .
چون برای هر چیز روحی تصور شود به عبارت دیگر خدایی در آن نهفته باشد ؛ عدد اشیای پرستیدنی نامحدود می شود . این خدایان بی شماررا می توان در شش دسته قرار داد : آسمانی ، زمینی ، جنسی ، حیوانی ، انسانی و الهی . طبیعی است که نمی توان گفت اولی موجودی که مورد پرستش قرار گرفت چه بوده و شاید ماه در زمره ی آنها ئی باشد که مقام اولویت را داشته اند . ماه خدای محبوب زنان به شمار می رفته است و آن را به عنوان خدای حامی خود می پرستیده اند . قرص رنگ پریده آن مقیاس اندازه گیری زمان بوده است و چنین تصور می کرده اند که ماه بر اوضاع جوی حکومت دارد و باران و برف را همین قرص از آسمان فرو می فرستد . وخورشید نیز زمانی جانشین ماه گردید و شاید آن هنگامی بوده است که کشاورزی جانشین شکار شد و مردم فهمیدند که حرارت خورشید سبب حاصل خیزی زمین می شود . در این هنگام زمین به عنوان الهه ای مورد توجه قرار گرفت که اشعه سوزان خورشید آن را آبستن می کند و از همین وقت مردم خورشید را چون پدر هر چه زنده است مورد پرستش قرار دادند . از اینجا بود که آفتاب پرستی در دیانتهای بت پرستانه قدیم وارد گردید و بیشتر خدایانی که از آن پس روی کار آمدند ؛ حالت تجسمی و تشخصی از خورشید به شمار می رفتند . هاله هایی که نقاشان قرون وسطی بر گرد سر و صورت قدیسان رسم می کردند اثری از همین خورشید پرستی قدیمی بوده است .
شاید در دوره کشاورزی که نقش زن در جوامع بشری شکل آشکارتری گرفت ودر اجتماعات ابتدایی بیشتر مورد توجه قرار گرفت زن به تدریج به بصورت یک عامل مذهبی در آمد و امروزه جادوگری را حرفه ای زنانه می پندارند و نیز شاید در اثر همین تفکر که زنان در برابر وسوسه های شیطانی سست تر از مردانند همچنانکه در داستان حوا هم اوست که آسانتر گول مار را می خورد در جوامع غربی زنان را جادوگر می پندارند . در آفریقا نیز بر این باورند که مردمانی خاص و به ویژه زنان دارای قدرتی هستند که می توانند خود را به هیأتی در آورند و تن و روح دشمنان یا خویشان را اسیر خود سازند .
آسمان خود خدای بزرگی بود که با کمال تضرع به عبادت آن می پرداختند زیرا آن را سبب نزول یا بند آمدن باران میدانستند . در نزد بسیاری از قبایل اولیه برای نامیدن آسمان و الوهیت کلمه واحدی به کارمی رفته است . لفظ خدای بزرگ را تنگری می نامیدند که به معنی آسمان هم بود . در چین نیز کلمه تی همین مفهوم را داشت . در هندوستان ودایی خدا را به نام پدر آسمان می نامیدند . نزد یونانیان نان خدا را زئوس به معنی آسمان و گرد آورنده ی ابرها بوده است و در میان ایرانیان کلمه ی اهورا معنی آسمان آبی داشته است .
هسته ی مرکزی علم اساطیر نیز اتحاد و ازدواج بارور زمین و آسمان بوده است . زمین نیز یکی از خدایان بوده است و به هر یک از اوضاع اساسی آن خدایی حکومت می کرده است . برای درختان هم درست مانند انسان ، روحی قایل بوده و انداختن آن را با کشتن یکی می دانسته اند . در روئیده ها برای گیاه – انگل خاصی که به درخت بلوط می پیچد احترام خاصی می گذاشتند . هنوز هم در انگلستان برای چیدن این گیاه تشریفات خاصی به کار می رود قدیمی ترین عقیده در قاره آسیا عبارت بوده است از پرستش درخت و رودخانه و کوه . بسیاری از کوه ها مقدس بوده اند و جایگاه خدایانی به شمار می رفته اند که صاعقه ها را ایجاد می کرده اند .ز مین لرزه وقتی حاصل می شده که خدایی خسته یا خشمناک شانه خود را با لا می انداخته است . همان گونه که روح عمیق شاعرانه ی انسان اولیه ، سری الهی را در نمو گیاه می دید باردار شدن زن و ولادت را نیز تأثیر موجودی برتر از طبیعت می شناخت . تقریباً تمام ملت های قدیمی هر یک به شکلی آلات تناسلی را می پرستیده اند نه از آن جهت که به جنبه ی قبیح آن نظر داشته اند بلکه بدان سبب که از این را عنایت خود را به حاصل خیزی زمین و زن آشکار می ساخته اند .
احتمالاً رواج توتم پرستی نیز از روی ترس بوده است . انسان به خاطر نیرومندی حیوانات آنان را می پرستیده و به خیال وسایل خوشنودی آنان را فراهم می ساخته است . و زمانی که کشاورزی ایجاد شد کم کم حیوان پرستی جای خود را به خدایان انسانی داد ولی خدایان انسانی نیز نمادی از حیوانات را داشتند .
در آثار هومر که بسیار پیشرفته و مترقی است . یکی از خدایان چشم جغد دارد و خدای دیگر چشم گاو . خدایان مصری و بابلی که صورت انسان و تنه ی حیوان دارند همین مرحله ی انتقال از عالم حیوانی به انسانی را تشکیل می دهد . اما بسیاری از خدایان مردگانی بوده اند که پس از مرگ بر اثر نیروی تخیل زندگان حالت پهلوانی پیدا کرده اند . خواب دیدن مردگان از عواملی بوده است که باعث پرستیده شدن آنها شده است.مردانی که در زمان حیات خود نیرومند بوده اند وباعث ترس و وحشت دیگران پس از مرگ نیز مورد پرستش واقع می شدند . حتی در بسیاری از زبانهای اولیه خدا به معنی مرد مرده است .
همچنین روح پرستی کم کم ایجاد شده تا به صورت نیا پرستی شد . همه مردم از مردگان میترسیدند و سعی می کردند تا آنها را خوشنود و راضی نگه دارند تا مورد لعنت یا انتقام آنها قرار نگیرند . پرستشی که مردم نسبت به گذشتگان خود می کردند واز ترس آغاز شده بود بعدها جای خود را به حس احترام و تقدیس مردگان داد . در آخر کار به صورت ورع و تقوای مذهبی در آمد.
هنگامی که انسان اولیه عالمی از ارواح برای خود ساخت بدون آنکه ماهیتی واقعی و تمایلات آنها را بداند درصدد برآمد که خوشنودی آنها را جلب کند و از آنها در امور خود استمداد جوید به این ترتیب که بر جانگرایی برای اشیاء که ریشه ی دیانت اولیه است عامل دیگر سحر و جادو افزوده شده است واین سحر به منزله ی روح شعایر دینی به شمار می رود . روشهایی که در ابتدا برای جلب کمک ارواح و پس از آن خدایان به کار می رفته روش تقلیدی بوده است به این معنی که هر کاری را که انسان می خواسته خدایان انجام دهند نظیر آن را می کرده وظاهراً می خواسته است خدایان را به تقلید از خود وادار سازد . برای مثال اگر می خواستند باران ببارد جادوگر آب را بر زمین می پاشید و برای آنکه تقلید شده باشد آب را از روی درختی به زمین می ریخت . در سوماترا زن نازا مجسمه ی طفلی درست می کند و در بغل می گیرد به این امید که هر چه زودتر جنینی در شکم او ظاهر شود .
روش تلقین بسیار به کار می رفته است . درنزد بعضی از ملت ها رسم چنان است که از میان خود برای فصل بهار شاه و ملکه ای انتخاب می کنند و آن دو را در یک مجلس علنی به یکدیگر تزویج می کنند به این امید که مزارع عبرت گیرند و شکوفه کنند و بارور شوند . غالباً در هنگام بذرافشانی جشنهای خاص گرفته می شد و زن و مرد بدون مراعات هیچ قاعده ای با هم می آمیختند از برپاداشتن این جشن ها سه چیز منظور بوده است . یکی یادی از گذشته خود می کردند هنگامی را به خاطر می آوردندکه همه از آزادی روابط جنسی برخورداربودند. دیگر اینکه فرصتی به دست می آوردند تا زنهایی را که شوهرانشان عقیم بودند بارور کنند . سوم آنکه در ابتدای بهار به زمین بفهمانند که از محافظه کاری زمستانی بیرون آید . چنین جشن هایی در قبیله کامرون کنگو در میان کافرها و قبایل هرتنتوت و بانتودیده می شود .
دربعضی نواحی ازجمله نزد مردم پاونی وهندیشمردگان گوایاکیل مردی را می کشتند و خونش را هنگام بذر افشانی بر زمین می پاشیدند تا محصول بهتری بدست آورند . بعدها این قربانی به صورت قربانی حیوانی در آمد . هنگامی که موقع درو می شد آن را تعبیری از تجدید حیات مرد قربانی شده به شمار می آوردند و به همین جهت پیش از کشته شدن و پس از آن برای مرد قربانی شده جنبه ی خدایی قایل شده و او را تقدیس می کردند.
شاعری نیز در زیبا ساختن سحر و جادو تأثیر داشته و آنرا به نوعی علم الهی تبدیل کرده است .
قایل شدن جان گرایی برای اشیاء سبب پیدایش تعداد زیادی عقاید خارق العاده از قبیل نمازها ، مناسک مختلف شده است . مردم قبیله کوکی درحین جنگ با شجاعت به کارزار می رفتند و مطمئن بودند که اشخاصی که به دست ایشان کشته می شوند در جهان دیگر به بندگی آنان در خواهند آمد .
همانطور که در ابتدای صحبت ذکر شد سحر و جادو و انواع دعاها در مراحل نخستین تاریخ بشریت پیدا شده است و تا کنون هم ادامه دارد .
فتیشیسم از اعتقاد به سحر سابقه ی زیادتری دارد و آنچه از آن بر جای مانده شدید تر است چون چنین تصور می شود که بسیاری از حرزها و طلسم ها اثر محدود دارند به این معنی که هر طلسم برای عمل خاص به کار می رود به این جهت افرادی وجود دارند که با ر سنگینی از اقسام طلسم را همراه خود دارند تا در مقابل هر بدبختی که بخواهد برآنان هجوم آورد آماده باشند .
همانگونه که تصور حیات و روحانیت در اشیاء سبب پیدایش شعر گردیده سحر و جادو نیز وسیله ی ایجاد هنر نمایشی و علوم شده است .فریزر می گوید ریشه پیروزی های افتخار آمیز علم به موهومات و سخافت های علم سحر و جادو می رسد . حقیقت این است که هر وقت جادوگری در انجام منظور خود دچار شکست می شده در صدد بر می آمده است که وسیله ای بدست آورد تا به کمک آن بتواند نیروهای فوق طبیعت را به تبعیت از اوامر خود ناچار سازد . به این ترتیب بوده است که خرده خرده نیروهای طبیعی بیشتر مورد توجه قرار می گرفته ولی ساحر برای آنکه مقام خود را از دست ندهد اثر این نیروهای طبیعی را پنهان می داشته است تا مردم تصور کنند که اثر مربوط به همان نیروهای فوق طبیعت است . این درست شبیه به تفکر مردم این زمان است که برای نسخه داروها خاصیت سحری قایلند . به این ترتیب است که از جادوگری به تدریج پزشکی ، شیمی ، استخراج نفت و علم هیأت پدید آمده است .
کاهن یا عالم روحانی از سحر و ساحری به وجود آمده ؛ به تدریج مرد عادی به علت فراوانتر و پیچیده تر شدن مناسک و آداب ورسوم نمی توانست همه ی آنها را به خاطربسپارد و به آنها عمل کند . به همین دلیل حرفه خاصی از مردم مسئول انجام وظایف و آداب دینی شدند . کاهنان نیز مانند ساحران می توانستند از راه قطع رابطه روح با جسد و دریافت وحی وبه وسیله ی اذکار و اوراد و ادعیه ی مجرب و مستجاب خود را به اراده ی ارواح و خدایان نزدیک کنند واز این اراده برای منظورهای بشری استفاده نمایند . برای اینکه مردم درباره این علم واین نیروی خاص تصور می کردند که نیروهای عظیم فوق طبیعت در سر هر پیچ راه زندگی انسان وجود دارد و در سرنوشت او مؤثر است . ولی باید دانست کاهن دین را ایجاد نکرده است بلکه مانند هر مقام دیگری وی نیز برای رسیدن به مقاصد خود دین را مورد استفاده قرار داده است . کاهن از لحاظ باقی نگه داشتن مردم در افکار و باورهای دینی و منحصر داشتن پاره ای از علوم به خود مقصر به شمار می رود .


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه عوامل ایجاد اضطراب از دیدگاه اسلام

پایان نامه رابطه بین باورهای غیر منطقی و میزان اضطراب در دانشجویان

اختصاصی از رزفایل پایان نامه رابطه بین باورهای غیر منطقی و میزان اضطراب در دانشجویان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقدمه:

رویکرد شناختی و روانی شناسی امروزه مورد توجه بسیار قرار گرفته است وبیشتر از هر رویکرد دیگری مورد تجربه واقع می شود (ای وی، ای وی و مورگان 1993،ص258) رویکرد شناختی معتقد است که ریشه رفتارهای انسان در نوع تفکر و نگرش وطرز تلقی های اوست برنز، 1367، ص 17) می گوید: ‌«نخستین اصل شناخت گرایی است که حال اسنان نتیجه شناخت ها و تفکرات اوست.» با استفاده از تئوری ABC درمان شناختی- رفتاری پیشرفت بسیار زیادی از دهه 1970 تاکنون داشته است و اکنون یکی از راجترین اشکال درمان روان شناختی است (الیس، 1991،ص2) عبارت زیر نیز توضیحی از این توسط الیس است. «در سالهای اخیر روان درمانیهائی که گرایش شناختی دارند. نه فقط به دلیل پژوهش هایی که اثر بخشی آن را تأئید کرده اند، بلکه به دلیل شهرت عامی که یافته اند، موفقیت زیادی داشته اند و سهولت گرایش شناختی در درمان مستقیم باعث شده است که این شیوه نسبت به سایر شیوه ها مطبوعتر و کمتر تهدید کننده باشد. (الیس، 1989، ص3) صدها مطالعه در تحقیقی کنترل شده نشان داده اند که RET و CBT مقایسه با سایر روش های روان درمانی به طور معنی دارتری به مراجعان کمک کرده اند تا کمتر پریشان باشند. چند ده مطالعه دیگر نشان داده اند که آزمون هایی که برای سنجش باورهای غیر منطقی و نگرش مختل بر اساس تئوری ABC ساخته شده اند به طول معنی داری گروه های پریشان گروه های افراد کمتر پریشان را از یکدیگر متمایز می سازد. (بایسدن 1980، دیجیوسپی، میلروترکسر 1959، الیس، 1979، هرلن و بمیس 1981، شوارتس،1982، وودز به نقل از الیس، 1991 ص2). اساس شکل گیری نظریه منطقی-هیجانی ارائه مدل ABC درباره پریشانی هیجانی است (الیس 1962 الیس، a1997، b1977 به نقل از الیس، 1991 ص 3) بر اساس این رویکرد پیامدهای هیجانی پریشان کننده (Cها) به طور مستقیم از وقایع فعال ساز (Aها) پیروی نمی کنند. بلکه تاثیر وقایع فعال ساز بر پیامدهای هیجانی به وسیله باورهای شخص (Bها) تحت تاثیر قرار می گیرد. الیس (شفیع آبادی،1373، ص 126-122) بر مجموعه ای از باورها تاکید می کند. که فرض می شوند رایجترین منبع های پریشانی هیجانی باشند. این باورها مشتملند: 1- اعتقاد فرد به این که لازم و ضروری است که همه افراد دیگر جامعه او را دوست بدارند و تاییدش کنند. 2- اعتقاد به اینکه لازمه احساس ارزشمندی وجود حداکثر لیاقت، کمال و فعالیت شدید است. 3- اعتقاد فرد به اینکه گروهی از مردن بد و شرور هستند و باید به شدت تنبیه شوند. 4- اعتقاد فرد به اینکه اجتناب و دوری از بعضی مشکلات زندگی و مسئولیت های شخصی فرد آسانتر از مواجه شدن با آنهاست. 5- اعتقاد فرد به اینکه اگر حوادث و وقایع طوری نباشد که او می خواهد. بی نهایت ناراحتی و بیچارگی می آورد. 6- اعتقاد فرد به اینکه بدبختی و عدم خشنودی او به وسیله عوامل بیرونی به وجود آمده است. 7- اعتقاد فرد به اینکه چیزهای خطرناک و ترس آور موجب نهایت نگرانی می شوند و فرد همواره باید کوشا باشد تا امکان به وقوع پیوستن آنها را به تاخیر بیاندازد. 8- اعتقاد فرد به اینکه باید متکی به دیگران باشد و بر انسان قویتر تکیه کند. 9- اعتقاد فرد به اینکه تجارب و وقایع گذشته و تاریخچه زندگی تعیین کننده مطلق رفتار کنونی هستند و اثر گذشته را در تعیین رفتار کنونی به هیچ وجه نمی توان نادیده انگاشت. 10-اعتقاد به اینکه انسان باید در مقابل مشکلات و اختلالات رفتاری دیگران کاملا برآشفته و محزون شود. اعتقاد فرد به اینکه هر مشکلی همیشه یک راه حل درست و کامل فقط یک راه حل وجود دارد و اگر انسان بدان دست نیابد بسیار وحشتناک و فاجعه آمیز خواهد بود. الیس می گوید این باورها منجر به این می شوند که افراد وقایع را بسیار ناراحت کننده تلقی کرده و مطابق با آن پاسخ خواهند داد این مدل اساسی محرک بزرگی برای دیدگاه شناختی که به رفتار درمانی و زمینه های وابسته مربوط می شوند، بوده است (الیس 1977) اساساً این باورها غیر منطقی تحت چهار عنوان قرار می گیرند: 1- باور وحشتناک بودن 2- باور مربوط به تحمل ناکامی پائین 3- تقاضاها یا خواسته های مستبدانه 4- ارزیابی از خود به صورت کلی هدف پژوهش حاضر این است که با توجه به نظریه الیس نشان دهد تفکرات غیر منطقی حاکم بر فرد می تواند میزان اضطراب فرد ارتباط داشته باشد. بیان مسئله انسان عصر ما به دنبال آرامش روانی است. دنیای امروز با پیچیدگی ها و ویژگی های خاص فرهنگ ماشینی انسان را درگیر و دار اضطرابهای کشنده ای قرار داده است که چهره زندگی را رنگ بس نازیبا زده و آن را غیر قابل تحمل ساخته است. آرزوی هر انسانی آرامشی است که بتواند در آن مسیر زندگی خود را به سوی سعادت طی کند و اضطراب سدی است محخیط بر انسان و محاط در انسان که سراسر حیات درون و بیرون او تحت تاثیر خود قرار داده است و این سوال برای هر یک از ما مطرح است که ریشه اضطراب های انسان در چیست؟ و چگونه می توان به مقابله با آن پرداخت؟ با توجه به اینکه هر یک از مکاتب روان شناسی انسان و مشکلات او را از دریچه ای خاص مورد مطالعه قرار می دهد، بر اساس دیدگاه خود راه حل هایی برای مشکلات او مطرح میکند. اساس طبقه بندی روان درمانی، تمرکز درمان بر روی یکی از جنبه های عملکرد روان میباشد. این سه جنبه عبارتند از رفتار، عواطف و تفکر

ضرورت تحقیق:

کلی می گوید: اختلال روانی عبارت است از استفاده از ساختارهای ذهنی که عدم صحت و کارایی آنها به اثبات رسیده است (شاملو 1368) اضطراب مفهوم اساسی در همه نظریه های شخصیت و یکی از عوامل مهم در اختلالات رفتاری است. مطالعاتی که در زمینه هایی غیر از آسیب شناسی روانی، به ویژه در حیطه یادگیری و ادراک انجام گرفته نشان می دهد که تاثیر اضطراب فراتر از موارد بالینی بوده است (اسپیلبرگر 1996). حدود 5 تا 20 درصد از مردم ممکن است از اضطراب حاد یا مزمن ناراحت باشند و زنها دوبار بیشتر از مردها از این اختلال در عذابند. (احمدی 1368) همچنین گفته می شود که حدود 10 تا 14 درصد مراجعین به متخصصین قلب مبتلایان به نوروز اضطراب هستند.) (توحیدی،1364). با توجه به اهمیت موضوع تفکر و گستره و حاکمیت آن در زوایای زندگی از طرفی و اهمیت موضوع اضطراب به عنوان ریشه اساسی همه بیماری های نوروتیک (فروید،1369) از طرف دیگر لازم به نظر می رسد که جایگاه تفکر در ایجاد اضطراب مشخص می شود تا بتوان از نحوه های تفکر اضطراب زا پیشگیری کرده و به اصطلاح آن بپردازیم.

فرمت ورد  تعداد صفحات 80


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه رابطه بین باورهای غیر منطقی و میزان اضطراب در دانشجویان