لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
بیماری افسردگی ، متداول ترین بیماری بین اختلالات روانپزشکی به شمار می رود، به طوریکه درصد بالایی از کلیه ی بیماران بستری دربیمارستان ها را ا ین نوع بیماران تشکیل می دهند ، هر روزه در مراکز درمانی دنیا ، میلیون ها نفر به وسیله متخصصان امر به عنوان مراجع افسرده تشخیص داده می شوند . شیوع آن ده برابر بیشتر ازاسکیزوفرنی است . افسردگی مسئله شماره یک سلامتی در دنیاست . قدری توسعه پیدا کرده که آن را سرما خوردگی اختلالات دماغی نامیده اند .
با این حال تفاوت ظریفی میان سرماخوردگی و افسردگی وجود دارد . افسردگی کشنده است . با توجه به تحقیقات به عمل آمده در سالهای اخیر آمار خود کشی حتی در میان کودکان و پا به سن گذاشته ها رشد تکان دهنده ای داشته ؛ و این در شرایطی است که انواع داروهای آرام بخش و ضد افسردگی که شمارش از میلیارد گذشته ، در دهه ی جاری برای درمان افسردگی تجهیز شده است .
غمگینی با افسردگی یکی نیست . هر چند تفاوت بین این دو برای بسیاری از مردم هنوز واضح وروشن نیست . غمگینی احساس طبیعی ناشی از تصورات واقع بینانه ای است که حادثه ناخوشایند تحریف نشده ای را توصیف می کند . افسردگی بیماری است و همیشه ناشی از افکار تحریف شده است .
برای مثال وقتی یکی از بستگان و نزدیکا نتان فوت می کند ، ناراحت می شوید و این طبیعی است و اگر فکر کردید که « او را از دست دادم و ارتباط صمیمانه مان از دست رفت » سخن خطایی نگفته اید احساسات ناشی از این تفکر محبت آمیز و واقع بینانه و مطلوب است ؛ نشانه انسانیت و عمق مفهوم زندگی است .
اما ممکن است بگویید : « با فوت او برای همیشه با خوشبختی وداع کرده ام . چه بی انصافی بزرگی در حقم روا شد . » این طرز فکر به خودخوری و نا امیدی منجر می شود و چون احساساتی صرفاً مبتنی بر تحریف است به شما لطمه می زند .
دیوید برنز در کتاب خود چنین ادعا می کند که :
« معمولا ً انسان هایی که از افسردگی رنج می برند ذر یک یا چند مورد زیر با سایر افسرده ها وجه مشترک دارند :
1 – نا امیدی : در حالت افسردگی از شدت ناراحتی فراموش می کند گذشته بهتری هم داشته اند ؛ فرض را بر این می گذارند که در آینده هم حالشان از آنچه هست بهتر نخواهد شد .
2 – درماندگی : از انجام هر اقدام شادی بخش خودداری می کنند زیرا فرض یقین کرده اند که حال و حوصله شان ناشی از عواملی مثل ؛ تقدیر ، برنامه های غذایی ، خوشبختی و غیره است که دور از دسترسشان قرار دارد .
3 – دست کم گرفتن خود : هر طور شده به خود می قبولانند که از عهده انجام کاری بر نمی آیند . از کاه کوهی می سازند . وظیفه ای را آنقدر در ذهنشان بزرگ می کنند که انجامش برایشان غیر ممکن می شود .
4 - نتیجه گیری شتاب زده : با گفتن جملاتی مثل « من نمی توانم » یا « این کار را می کنم اما ... « خود دست م می گیرند احساس می کنند انجام کارها از آن ها ساخته نیست
5 – بر چسب زدن .. هر چه بیشتر مسامحه می کنند خود را حقیر تر می بینند ودر نتیجه اعتماد به نفس بیشتری از دست می دهند . مسئله بخصوص زمانی شدت می گیرد که به خود بر چسب « مسا محه کار » و « تنبل » را هم اضافه می کنند .
6 – دست کم گرفتن هر موفقیت : در حالت افسردگی ، نه تنها انجام کارها را دشوار می بینند بلکه به نظرشان می رسد پاداش کار به زحمتش نمی ارزد . در اصل امر مثبت رابی بها می کنند و این ریشه گرفتاری آنهاست .
7 – کامل گرایی : تعیین هدفها و معیارهای بی تناسب به شکست می انجا مد . خیلی ها جز
انجام کارهای خیلی بزرگ ، هر ککار دیگری را بی اهمیت می پندارند ودر نتیجه موفق هم که می شوند به یک نتیجه می رسند : کاری نکردم .
8 – ترس از شکست : از جمله تحریف های موجود در ترس از شکست تعمیم مبالغه آمیز است . استدلال می کنند که : « اگر در این کار شکست بخورم در سایر کارها هم شکست خواهم خورد . »
9 – ترس از موفقیت : گاه در اثر فقدان اعتماد به نفس موفقیت بیش از شکست مسئله ساز می شود . خیلی راحت موفقیت بدست آمده را اتفاقی قلمداد می کنند و به خاطر آن بهایی به خود نمی دهند ؛ به این نتیجه می رسند که اگر ادامه ندهند بهتر است .
10 – ترس از انتقاد : از انتقاد نی ترسند و در نتیجه دست به سیاه و سفید نمی زنند مبادا اشتباهی بکنند که اسباب انتقاد شود . پیش فرضشان این است که دیگران آنها را آدم کامل و بی عیب و نقصی می دانند و هیچ خطایی را از آنها نمی پذیرند .
11 – جبر و فشار : احساس جبر دشمن شماره یک انگیزه است مشکل از زمانی شروع می شود که به استناد یک سلسله « باید ها » و « بهتر است ها » خود را به انجام کاری مجبور کنند پیش خود می گویند « بهتر است این کار را بکنم » و « مجبورم که این کار را انجام دهم » بعد ، تحت تأثیر این ذهنیت خود را ملزم به انجام آن می بینند و در نتیجه احساس ناراحتی ، رنجیدگی و تقصیر می کنند .
12 – کم طاقتی : فرض را بر این گذاشته اند که باید همه ی مسایل و آن هم در اسرع وقت به هدفهایشان برسند و در نتیجه ، وقتی به مانعی به برخورد می کنند ، ناراحت می شوند و شکیبایی از دست می دهند .
2 - نشانه ها و علایم افسردگی :
1 – نشانه های کسالت روحی
الف ) عزلت جویی و کناره گیری :
بیماران افسرده اغلب نسبت به انجام فعالیت هایی که زمانی از انجام آن لذت می برند بی علاقه می شوند و احتمالاً از میزان مشارکت و فعالیت های اجتماعی خود می کاهند .
ب ) منفی گرایی :
ج ) اندوه : شخص افسرده ممکن است بخش مهمی از زندگی خود را در اندوه به سر برد ، یا مدام گریه کند .
افسردگی