رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله درباره قلب از نظر دینی

اختصاصی از رزفایل مقاله درباره قلب از نظر دینی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 30

 

قلب چیست؟

کلمه «قلب» در فیزیولوژى و نیز در عرف عام معناى روشنى دارد و در فارسى به «دل» تعبیر مى‏شود و در سایر زبانها نیز مرادفات این واژه به همین عضو نامبرده اطلاق مى‏شود؛ ولى، در هنگامى که همین واژه «قلب» یا «فؤاد» و یا در فارسى «دل» را در محدوده اخلاق و علم اخلاق به کار مى‏گیرند؛ قطعا، چنین مفهومى منظور نظر گوینده نیست. و منظور ما نیز از طرح پرسش فوق روشن شدن همین معناى پیچده و اخلاقى آن و نیز اصطلاح قرآنى و روایى این واژه خواهد بود.

البته، مفسرین و فقهاء الحدیث، در مقام تبیین آیات و روایات و توضیح این واژه در زمینه اینکه در اصل براى چه معنایى وضع شده و به چه مناسبت در معنى دوم به کار مى‏رود مطالبى اظهار داشته‏اند و لغت شناسان نیز در بیان تناسب دو مفهوم قلب و رابطه آن دو گفته‏اند که کلمه «قلب» با تقلب و قلب و انقلاب که به معنى تغییر و تحول و زیر رو شدن است هم خانواده بوده و وجه مشترک بین معناى لغوى و اصطلاح اخلاقى آن نیز همین است زیرا در قلب به معنى اندام بدنى که دائما در آن، خون در حال زیر و رو شدن است و قلب به معناى اخلاقى و قرآنیش هم داراى حالات متغیر و دگرگون شونده است پس این واژه در این دو مورد به مناسبت همان نکته انقلاب و تقلب و تحول به کار رفته است.

این گونه بحثها در ارتباط با پاسخ پرسش فوق نمى‏تواند چندان مفید باشد. و ناگزیر لازم است براى روشن شدن مفهوم قلب در علم اخلاق و اصطلاح قرآنى و روایى آن فکر دیگرى بکنیم. قطعا اکنون که کلمه قلب در این دو مفهوم مختلف فیزیکى و اخلاقى به کار مى‏رود حکم مشترک لفظى را دارد و در هر یک از دو معناى فوق، بدون توجه بمعنى دیگرش و بدون آنکه رابطه میان آن دو در نظر گرفته شود، به کار خواهد رفت. یک علم طبیعى هنگامى که کلمه قلب را به کار مى‏برد منظورش به روشنى همان اندام خاص است و کمترین توجهى به معنى اخلاقى آن ندارد؛ چنانکه، یک عالم و دانشمند اخلاقى نیز از به کار گرفتن این کلمه جز همان مفهوم اصطلاحى ویژه اخلاق چیزى دیگرى در نظر ندارد و توجهى به مفهوم فیزیکى آن نمى‏کند. بنابراین، کلمه قلب به صورت مشترک لفظى در این دو معنا به کار مى‏رود و لازم نیست در بیان رابطه میان این دو معنا یا تشخیص مفهوم اصلى از فرعى از میان این دو مفهوم و توضیح آنکه در کدام نخست وضع و سپس به دیگرى نقل گردیده است، فکر خویش را به کار اندازیم؛ چرا که، این گونه مطالب هیچ تاثیرى در زمینه درک مفهوم اخلاقى کلمه قلب که مورد نظر ماست نخواهد داشت گرچه براى لغت شناسان بحثهایى شیرین به حساب آیند و گرچه در حد خودش از ارزشهایى نیز برخوردار باشند؛ چنانکه در تفسیر شریف المیزان نیز بحثى مستقل زیر عنوان «قلب در قرآن» عنوان شده و وجهى در بیان ارتباط این دو مفهوم قلب ارائه گردیده است به این صورت که حیات و زندگى انسان در نخستین مرحله‏اش به قلب تعلق مى‏گیرد و در آخرین مراحل نیز از قلب جدا مى‏شود یعنى آخرین عضوى که مى‏میرد و یا زندگى و حیات از آن جدا مى‏شود «قلب» است و در این زمینه به کلماتى از اطباء قدیم چون ابن سینا و تجربیات و اکتشافاتى از طب جدید که مؤید سخن ایشان در تناسب دو معناى قلب است استشهاد کرده‏اند. بنابراین، بکار بردن واژه قلب در روح و صفات روحى به این مناسبت است که «قلب» بمعناى اندامى از بدن تجلیگاه روح است و نخستین عضوى است که روح به آن تعلق مى‏گیرد و به یک معنى، واسطه ارتباط روح با بدن است.

البته، مطلب فوق یک مطلب تجربى است و اثبات صحت آن بر عهده علماى طبیعى خواهد بود و محتمل است که مطلب صحیحى باشد، ولى، سخن در این است که آیا به کار رفتن کلمه قلب در چنین معنا و مفهومى بدین لحاظ بوده که روح نخست به قلب تعلق مى‏گیرد و در آخر نیز از قلب خارج مى‏شود؟ آیا این که قلب اولین عضوى است که زنده مى‏شود و آخرین عضوى است که مى‏میرد باعث‏شده تا کلمه قلب را به معناى قوه مدرکه و مرکز عواطف به کار گیرند. شاید مناسبتر بود که روح به این معنا به کار مى‏رفت. روح است که معنى حیات را تداعى مى‏کند. و به هر حال به نظر ما اینکه لحاظ فوق منشا اطلاق کلمه «قلب» بر قوه مدرکه و مرکز عواطف شده باشد، دور از ذهن است.

همچنین، مى‏توان گفت: که حالات روحى و منسوب به قلب و روح نظیر شادى، اضطراب، تشویش و غیر آن بیشتر و نیز پیشتر از هر عضو دیگر در قلب و ناحیه قلب احساس مى‏شوند و انسان در بدن خویش «قلب» را به عنوان عضو مرتبط با این حالات مى‏شناسد. در حالت غم و اندوه این سینه است که تنگ مى‏شود و قلب است که مى‏طپد نبض است که به سختى مى‏زند و منشا حرکات نبض، قلب است. چنانکه در قرآن هم تعبیر «ضیق صدر» در چنین مواردى به کار رفته است که انسان احساس دلتنگى مى‏کند؛ چنانکه، در موارد احساس شادى و نشاط نیز کلمه «شرح صدر» را به کار مى‏برد. و اگر قرار باشد وجهى در بیان رابطه میان قلب به معناى اندام خاص با قلب به معناى قوه مدرکه و مرکز عواطف ارائه دهیم این وجه، وجیه‏تر و جالبتر به نظر مى‏رسد؛ گرچه همانطور که در بالا گفته شد هیچ یک از این گونه مباحث‏براى ما کارگشا نیست و در پاسخ به چیستى مفهوم قلب در قرآن نمى‏تواند به ما کمک کند. بنابراین، این سؤال طرح مى‏شود که پس راه شناخت مفهوم قلب و مصداق آن در قرآن چیست؟ که لازم است در اینجا به پاسخ آن بپردازیم.

راه شناخت حقیقت قلب

تنها راهى که ما براى شناخت معناى «قلب» در قرآن پیدا کرده‏ایم این است که در قرآن جستجو کنیم ببینیم چه کارهایى قلب نسبت داده شده و چه آثارى دارد و از راه مطالعه آثارش قلب را بشناسیم. ما هنگامى که با چنین دیدى به موارد کاربرد واژه قلب در قرآن مى‏پردازیم در مى‏یابیم که حالات گوناگون و صفات مختلفى به قلب و فؤاد نسبت داده شده است که مهمترین آنها از این قرار است:

یکى از آثارى که به «قلب» نسبت داده شده عبارت است از «ادارک» اعم از ادراک حصولى و ادراک حضورى که با تعابیر مختلف در قرآن مجید نشان داده مى‏شود که فهمیدن و درک


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره قلب از نظر دینی

مقاله درباره مردمسالارى دینى از دیدگاه شهید مطهرى

اختصاصی از رزفایل مقاله درباره مردمسالارى دینى از دیدگاه شهید مطهرى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 33

 

مردمسالارى دینى از دیدگاه شهید مطهرى

 

مقدمه

بازخوانى اندیشه رهبران انقلاب، از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است; زیرا هر انقلابى داراى مراحلى است و نخستین و مهم‏ترین مرحله، قیام فکرى و فرهنگى علیه نظام حاکم است .

رهبران انقلاب و داعیه‏داران قیام و اصلاح، ابتدا باید بطلان، بى‏پایگى و انحطاط فرهنگ حاکم و بى‏صلاحیتى، پوچى، پستى و رذالت‏حاکمان جامعه را تبیین کرده و به مردم بباورانند و در قبال آن، فرهنگى متعالى، عقلانى، فطرى، حیاتبخش، حرمت‏آور و کرامت‏زا و مجریانى صادق، عالم، خالص، توانا و بى‏چشمداشت‏به مردم عرضه کنند . در این صورت، فطرت توده مردم به آنان متمایل مى‏شود و غالب انسانها که به طور طبیعى و فطرى عدالتخواه و کرامت‏طلبند، به یارى آنان براى قیام اعلام آمادگى خواهند کرد و زمینه‏هاى انقلاب و قیام پیدا خواهد شد . رهبر انقلاب اسلامى حضرت امام خمینى‏قدس سره و یاران ایشان، به خصوص شهید مطهرى رحمه الله در سخنرانى‏ها و نوشته‏هاى خود به این مهم همت گماشتند و در زمینه‏هاى مختلف و از جمله در مبحث‏حکومت و سیاست، فرهنگ ناب اسلام را به عنوان فرهنگ جایگزین به جامعه ارائه دادند . مردم با توجه به این تبیین از اسلام و نظام اسلامى، به انقلاب پیوستند و براى تحقق نظام پیشنهادى، از بذل جان و مال دریغ نورزیدند و امروز بعد از گذشت ربع قرن از پیروزى انقلاب، بازخوانى دوباره آن اندیشه‏ها لازم است تا تذکارى براى مردم و مسئولان باشد که چه اندازه به وعده و پیمان داده شده وفا کرده‏اند و چه اندازه وعده‏ها محقق شد و چه حد بر آن مسیر استوار مانده‏ایم .

شهید مطهرى، افزون بر اینکه اسلام‏شناسى مبرز بود، از شاگردان و نزدیکان امام و اولین رییس شوراى انقلاب بود و با توجه به این جایگاه و تاییدى که امام از افکار و آثار ایشان داشتند، باید تبیین ایشان از مردم‏سالارى دینى و جمهورى اسلامى را نزدیک‏ترین تبیین به ایده بنیان‏گذار جمهورى اسلامى دانست و این خود اهمیت مرور دوباره فکر و اندیشه‏هاى آن متفکر شهید را چند برابر مى‏کند .

گرم شدن دوباره بحث «مردم‏سالارى دینى‏» و تعهد جمهورى اسلامى بر ارائه این عقیده و آرمان به عنوان الگوى جایگزین «مردم‏سالارى لیبرال‏» یا «لیبرال دموکراسى‏» حاکم در غرب که از سوى جهان غرب به عنوان بهترین الگوى حکومت‏به جهان ارائه مى‏شود، بر ضرورت این بازخوانى مى‏افزاید .

تبیین مردم‏سالارى

«مردم‏سالارى‏» یعنى «پایه‏ریزى حکومت و قانون بر طبق خواست و اراده اکثریت مردم‏» . مردم‏سالارى یعنى همه چیز باید ناشى از خواست و اراده مردم باشد . براى اداره جامعه دو چیز لازم است: قانون و مجرى . قانون تعیین‏کننده حقوق و وظایف حاکمان و مردم و بیان‏کننده شرایط حاکمان و راى‏دهندگان است و در نظام مردم‏سالار، این قانون باید مقبول اکثریت‏باشد . تعیین مجریان این قانون که مطابق شرایط مندرج در آن صورت مى‏گیرد نیز توسط مردم است . اگر افرادى بدون خواست و اقبال عمومى بر مردم حاکم شوند و یا قانونى وضع کنند که مورد خواست و تایید مردم نباشد، آن نظام نمى‏تواند خود را «مردم‏سالار» بداند .

مردم صاحب راى کیانند؟

منظور از «مردم‏» صاحب راى چیست؟ در حکومت‏هاى اشرافى منظور از مردم فقط اعیان و اشراف بودند و دیگران جزو مردم و صاحب راى شمرده نمى‏شدند و محکوم به خدمتگزارى به اشراف و اعیان بودند . در حکومت‏هاى دینى کلیسایى فقط روحانیون و ارباب


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره مردمسالارى دینى از دیدگاه شهید مطهرى

تحقیق و پیشینه تحقیق تکالیف اقلیت‌های دینی با فرمت ورد

اختصاصی از رزفایل تحقیق و پیشینه تحقیق تکالیف اقلیت‌های دینی با فرمت ورد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق و پیشینه تحقیق تکالیف اقلیت‌های دینی با فرمت ورد


 تحقیق و پیشینه تحقیق تکالیف اقلیت‌های دینی با فرمت ورد

فرمت ورد قابل ویرایش

تعداد صفحات: 44

مبانی نظری و پیشنه تحقیق جهت نوشتن فصل دوم پایان نامه ارشد و دکتری

همراه با رفرنس نویسی و پاورقی داخل متن

منابع فارسی کامل

منابع انگلیسی کامل

ما در این بخش علاوه بر منابع مبانی نظری، منابع کلی دیگری رو برایتان در نظر گرفتیم تا همواره در نوشتن پایان نامه از این منابع بهره مند گردید.

2-1. تاریخچه اقلیت ها 12

2-2. عنوان اقلیت ها در فقه اسلامی.. 14

2-3. اقلیت.. 15

2-4. اقلیت در اصطلاح. 15

2-5. حقوق. 16

2-6. واژه حق. 16

2-7. مفهوم اصطلاحی حق. 17

2-8. مفهوم حق در فقه. 17

2-9. تعریف کفر و کافر. 17

2-10. تقسیم کفار از دیدگاه اسلام. 18

2-10-1. کفار کتابی.. 18

2-10-2. کفار غیرکتابی.. 18

2-10-3.  کفار ذمی.. 18

2-10-4. کفار مستأمن.. 18

2-11. تکالیف اقلیتها در عرصه اقتصاد به لحاظ فقهی.. 18

2-12. مالکیت از منظر فقه اسلامی.. 19

2-13. ارتباطات اقتصادی با مسلمانان. 21

2-14. امنیت اقلیت ها به لحاظ فقهی.. 23

2-15. اقلیت‏ها در عرصه اجتماع. 24

2-16. احترام به شخصیت انسانی فرد. 25

2-17. استقلال اقلیت ها از منظر فقه اسلامی.. 25

2-18. آزادی مراسم و شعائر مذهبی اقلیت های دینی.. 26

2-19. تشکیل انجمن و تشکل ها 26

2-20.  امنیت معابد و اماکن مقدسه. 27

2-21. احوال شخصیه. 28

2-22. تعریف احوال شخصیه. 28

2-23. الزام و ابرام و کاربرد آنها در احوال شخصیه. 28

2-23-1. اهمیت قاعده ی الزام. 29

2-23-2.  مفاد قاعده ی الزام. 29

2-23-3.  قاعده ابرام. 29

2-23-4.  نتایج. 30

2-24. وصیت.. 31

2-25. قضاوت.. 34

2-26. ازدواج. 41

2-26-1.  ازدواج اقلیت ها با زنان مسلمان ؟! 42

2-26-2. اسلام زوجین.. 45

2-26-3. اسلام زوج. 45

2-26-4. ازدواج مسلمین با زنان غیرمسلمان. 45

2-26-5. ازدواج مرد مسلمان با زنان یهودی و مسیحی.. 46

2-27. طلاق. 47

2-28. دیات.. 47

2-29. ارث.. 49

منابع

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و پیشینه تحقیق تکالیف اقلیت‌های دینی با فرمت ورد

تحقیق درباره مدل های معرفت دینی

اختصاصی از رزفایل تحقیق درباره مدل های معرفت دینی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

مدل های معرفت دینی

دکتر علی رضا قائمی نیا(1)

از زمان طرح بحث مدل های معرفت دینی، بیش از چند دهه نمی گذرد. گرچه ریشه این بحث را می توان در مباحث کهن معرفت شناسی و فلسفه دین جست و جو کرد؛ لیکن گسترش دامنه این بحث، در چند دهه اخیر، به ویژه در چند سال اخیر بوده است؛ لذا در بسیاری از کتاب های معرفت شناسی دینی، این بحث به طور مستقل مطرح نشده است.

بحث هایی که در فلسفه دین و معرفت شناسی دینی مطرح می شود، عمدتاً از دیگر زمینه ها از قبیل: معرفت شناسی، فلسفه علم، فلسفه زبان، هرمنوتیک و... متأثر است. تغییر و تحولاتی که در این زمینه ها رخ می دهد، مباحثی جدید را در فلسفه دین و معرفت شناسی دینی به بار می آورد. بحث مدل های معرفت دینی هم از جمله مباحثی است که تحت تأثیر سه رشته عمده دیگر؛ یعنی معرفت شناسی، فلسفه علم و هرمنوتیک، در معرفت شناسی دینی عنوان شده و سرفصل بسیاری از مباحث دیگر قرار گرفته است.

پیش از ورود به بحث، بیان دو نکته ضروری است:

1. بحث مدل های معرفت دینی، بنیادی ترین بحث معرفت شناسی دینی است و بر بسیاری از دیگر مباحث آن پرتو می افکند. این بحث از پربارترین مباحث این زمینه است که چارچوبی وسیع برای فهم نزاع های فکری در جهان اسلام پدید می آورد. می دانیم که در تاریخ اسلام آراء و اندیشه های کلامی، فلسفی، تفسیری و... بسیاری پاگرفته اند و از این رهگذر، فِرَق و مکاتب فکری گوناگونی به منصه ظهور رسیده اند. آیا همه این مکاتب فکری از الگو و مدل معرفت شناختی واحدی پیروی می کنند یا نه، مدل های معرفت شناختی متفاوتی بر این نظام های فکری سیطره دارد؟ این پرسش بسیار اهمیت دارد و می تواند ماجرای نزاع های فکری متفاوت را روشن سازد.

2. این نکته هم در خور تأمل است که واژه مدل Model معانی متفاوتی در زمینه هایی از قبیل فلسفه علم، منطق، ریاضی و... دارد در تعبیر «مدل های معرفت دینی» معنایی کاملاً متفاوت مراد است. مقصود از «مدل» در اینجا تقریباً مرادف با «الگو» است؛ به عبارت دیگر، مراد این است که چه الگوی معرفت شناختی را باید در زمینه معرفت دینی پذیرفت؟

واژه الگو در زبان روزمره و در میان مردم عادی، معنایی نسبتاً متفاوت دارد. مثلاً: یک خیاط بر اساس الگویی خاص لباسی را می دوزد و ممکن است لباس را بر اساس الگویی دیگر هم بدوزد. در اینجا الگو، قالب و طرحی است که از موردی به مورد دیگر تفاوت می کند.

مدل معرفت شناختی، الگویی است که با الگوهای معمولی و روزمره تفاوت دارد. سه تفاوت عمده را می توان میان این نوع الگو با دیگر الگوها بر شمرد:

اوّلا: این الگو، الگوی فکری است؛ یعنی چارچوب و طرح معرفت است. ریشه این الگو در نحوه تفکر است.

ثانیا: این الگو به صورت پنهانی و ناخودآگاه عمل می کند. معمولاً چنین نیست شخصی مدلی معرفت شناختی را برگزیند و بر اساس آن عمل کند. کسانی هم که با معرفت شناسی آشنا نیستند، حتماً مدل معرفت شناختی خاصی دارند و تنها پس از بررسی های معرفت شناختی می توان آن الگو و مدل را کشف کرد.

ثالثا: این الگو به نحو نظام مند عمل می کند و دامنه عمل آن بسیار وسیع است. بسیاری از نتایج و پیامدهایی که یک اندیشه دارد، در گرو مدل معرفت شناختی خاصی است که در نهان خانه اندیشه اش جای دارد و به آن فرمان می راند.

مثلاً رئالیسم(2)(واقع گرایی) یکی از مدل های مشهور و قدیمی معرفت شناختی است و گرچه خود این مدل، صور و مدل های فرعی دیگری دارد و به انواع مختلفی تقسیم می شود؛ ولی به طور تقریبی می توان آن را دیدگاهی دانست که بر طبق آن، انسان لااقل در پاره ای از وجوه، به عالم واقع معرفت دارد.(3)

گاهی رئالیسم برای عالم دینی مدل می شود؛ بدین معنا که او برای دین یک عالم واقع قایل می شود و بر آن است که لااقل در پاره ای موارد به آن معرفت دارد. این مدل و الگوی فکری در طرز تفکر بسیاری از اندیشمندان دینی وجود دارد. شاید این سخن گزافه نباشد که تنها در چند دهه اخیر، مدل های دینی در معرفت دینی بروز کرده اند. پیش تر، رئالیسم تنها مدلی بود که تا دهه های اخیر طرفدار داشته است.

مدل معرفت شناختی، الگویی فکری است که به طور پنهانی عمل می کند و تنها هنگامی که مورد بررسی قرار گیرد، ساختار آن دقیقاً روشن می شود. کسی که رئالیست است، دیگر در این امر چون و چرا نمی کند که واقعیت مستقل از ما وجود دارد و ما می توانیم فی الجمله به آن واقعیت معرفت بیاییم، بلکه می پذیرد که لااقل در پاره ای از وجوه می توانیم به آن معرفت داشته باشیم. امّا کسی که، این مدل را نپذیرد، مدل دیگری را پیش می کشد و در آنچه که رئالیست از دین فهمیده است، چون و چرا می کند.

گزاره های دینی هر شخص را می توان دو گونه نقد کرد: یک راه این است که نقد در مدل معرفتی آن شخص صورت گیرد. مثلاً اگر او رئالیست است و بر پایه این مدل نتایجی را به دست آورده است، می توان با او در این مدل مشترک شد، امّا نشان داد که نتایج مورد نظر، فرآورده این مدل نیستند. بنابراین در این صورت، با فرض قبول مدل او، نتایج و گزاره های او را نمی پذیریم. این نوع نقد، نقد درونی است؛ یعنی نقدی است که در درون مدل واحد صورت می گیرد. نوع دیگر نقد این است که از ابتدا یکسره مدل او را کنار بگذاریم و مدل دیگری جایگزین آن سازیم؛ در نتیجه از این رهگذر، نتایج و گزاره های او را هم کنار می گذاریم. به عبارت دیگر، با توجه به این که این نتایج و گزاره ها بر مدلی مبتنی شده اند، با طرد آن مدل، نتایج آن نیز مردود می شوند. این نوع نقد هم نقد بیرونی است، یعنی نقدی است که از بیرون مدل و با ردّ آن، صورت می گیرد.

نقدهای بیرونی و درونی در علم نیز اهمیت دارند. گاهی دانشمندان یک مدل و نظام علمی خاصی را می پذیرند؛ امّا نتایجی را که دیگران از آن اخذ می کنند، مورد تأیید قرار نمی دهند. گاهی هم خود آن مدل را ردّ می کنند و به جای آن، مدل دیگری را مطرح می کنند. نقدهای بیرونی با نقدهای درونی این تفاوت را دارند که بنیادی ترند و دایره آنها بسیار گسترده است؛ زیرا با نقد یک مدل، به راحتی پیامدها و نتایج آن نیز ابطال می شود و دیگر نیازی نیست که تک تک آن پیامدها و نتایج به طور جداگانه مورد انتقاد قرار گیرد.

* * *

مدل های معرفتی را می توان به رئالیستی و آنتی رئالیستی (ضد رئالیستی)(4)تقسیم کرد.

اصطلاح رئالیسم، واژه ای کلیدی در معرفت شناسی و فلسفه به طور عام است. این واژه در مکتوبات قدیمی فلسفه نیز به چشم می خورد و از جمله اصطلاحاتی است که امروزه نیز در آثار فلسفی به طور وسیعی کاربرد دارد. اصطلاح رئالیسم(5)در اصل به آموزه های فلسفی اطلاق می شود؛ امّا از آنجا که خود فلسفه به رشته های فرعی متعددی تقسیم می شود، رئالیسم هم در هر یک از این رشته ها معنای خاصی پیدا کرده است.

رئالیسم صور متفاوتی دارد و گاهی، برخی از این صور چنان در هم تنیده اند که پذیرش یکی از آنها، مستلزم پذیرش برخی دیگر است. برخی از مهم ترین اقسام رئالیسم عبارتند از رئالیسم هستی شناختی، رئالیسم معنا شناختی، رئالیسم معرفت شناختی، رئالیسم ارزش شناختی، رئالیسم روش شناختی و رئالیسم صدقی (رئالیسم در باب صدق).

1. رئالیسم هستی شناختی:(6)

ادّعای اصلی این گونه از رئالیسم، این است که عالم مستقل از ذهن ما وجود دارد؛ خواه بدان معرفت داشته باشیم و خواه نداشته باشیم. به عبارت دیگر، جهان ساختاری مستقل از ذهن ما دارد و ما می خواهیم آن را کشف کنیم. ذهن ما به جهان ساختار خاصی نمی دهد و این ساختار در جریان معرفت شکل نمی گیرد، بلکه صرف نظر از وجود ما ساختارمند است. رئالیسم هستی شناختی به صورت عام را می توان در زمینه های دیگر نیزدر نظر گرفت. مثلاً این نوع رئالیسم در اخلاق، بدین معناست که حقایق اخلاقی، مستقل از ما درکارند، و معرفت ما تأثیری در آنها ندارد.

2. رئالیسم معنا شناختی:(7)

این گونه رئالیسم به رابطه زبان و عالم مربوط می شود. بدیهی است که معرفت در قالب زبان بیان می شود. حال این پرسش مطرح می شود که زبان چه رابطه ای با عالم دارد؟ آیا زبان، توصیف عالم است؟ اگر زبان، توصیف جهان باشد، به طور طبیعی، صدق و کذب بردار خواهد بود. رئالیسم معنا شناختی ادعا می کند که در واقع زبان، توصیف مشروط به صدق عالم است.

3. رئالیسم معرفت شناختی:(8)

این نوع رئالیسم، می پذیرد که حداقل در پاره ای از وجوه، به عالم معرفت داریم. به عبارت دیگر، رئالیسم معرفت شناختی، ادّعایی حداقلی دارد و معرفت به عالم را لااقل در پاره ای از وجوه امکان پذیر می داند و با آن صورت از شکاکیت که به طور کلی معرفت به عالم را انکار می کند، سرستیز دارد.

4. رئالیسم ارزش شناختی:(9)

در باب این که هدف از پژوهش علمی و فعالیت معرفتی چیست، اختلاف وجود دارد. برخی بر این اعتقادند که هدف، تحصیل حقیقت است. برخی دیگر، تحصیل حقیقت را هدفی برای فعالیت معرفتی نمی دانند و به عنوان نمونه، حل مسئله را هدف می دانند. برخی دیگر هم، امور دیگری را هدف دانسته اند. دیدگاهی که بر طبق آن، هدف از فعالیت معرفتی، دستیابی به حقیقت است، رئالیسم ارزش شناختی نام گرفته است.

5. رئالیسم روش شناختی:(10)

این نوع رئالیسم در مقام پاسخ به این پرسش مطرح شده است که «آیا روشی برای تحصیل حقیقت وجود دارد؟» پاسخ رئالیسم روش شناختی، مثبت است. رئالیسم روش شناختی این ادعا را دارد که ما با دنبال کردن روش های خاصی، می توانیم به حقیقت دست بیابیم.

6. رئالیسم صدقی (رئالیسم در باب صدق):

فلاسفه درباره این که صدق یک گزاره به چه معنایی است و چه تعریفی باید از صدق ارائه داد، اختلاف نظر دارند. رئالیسم صدقی این ادّعا را مطرح می کند که صدق یک گزاره، به چگونگی عالم واقع مربوط می شود. مثلاً، صدق گزاره «باران می بارد»، به این امر بستگی دارد که عالم واقع چگونه است و آیا در واقع هم باران می بارد یا نه؛ بنابراین، چگونگی عالم واقع، صدق یک گزاره را تعیین می کند. اگر واقع آن گونه باشد که گزاره نشان می دهد، گزاره راست است و در غیر این صورت، دروغ است. فلاسفه پیش از کانت، عموماً در باب صدق، رئالیست بودند؛ امّا با فلسفه کانت، دیدگاه دیگری مطرح شد. مطابق این دیدگاه، صدق، دیگر به چگونگی عالم واقع مربوط نمی شود، بلکه کاملاً به ذهن ما وابسته است؛ چرا که به نظر کانت، گزاره ها اصلاً واقع را منعکس نمی سازند. از این رو، پس از کانت، بازار دیدگاه های ضد رئالیستی در باب صدق بسیار رونق یافت.

اقسام رئالیسم

رئالیسم اقسام دیگری هم دارد که از به کار بستن اقسام فوق در زمینه های متفاوت، به دست می آیند. مثلاً در زمینه اخلاق، رئالیسم هستی شناختی بدین معنا است که حقایق اخلاقی مستقل از ما وجود دارند. بر طبق رئالیسم معنا شناختی، گزاره های اخلاقی توصیف مشروط به صدق آن حقایق است. رئالیسم معرفت شناختی هم بدین معناست که می توانیم به آن حقایق اخلاقی، معرفت داشته باشیم و هکذا. در مقابل هر یک از این اقسام رئالیسم اخلاقی، آنتی رئالیسمی هم قرار دارد.

فلاسفه درباره ارتباط اقسام گوناگون رئالیسم و تعیین بنیادی ترین صورت آن، مباحثی را مطرح کرده اند. مراد از بنیادی ترین صورت رئالیسم، قسمی از آن است که پذیرفتن دیگر اقسام یا برخی از آنها، متوقف بر پذیرفتن آن است. چنان که برخی از آنها تصریح کرده اند، رئالیسم هستی شناختی، بنیادی ترین صورت رئالیسم است؛ زیرا پذیرفتن رئالیسم معرفت شناختی و معنا شناختی و...، بر قبول آن وابسته است. اگر وجود واقعیتی مستقل را نپذیریم، هرگز نمی توانیم به معرفت بر آن، معتقد باشیم و یا بگوییم زبان آن واقعیت را توصیف می کند. بر همین قیاس، اگر وجود واقعیتی مستقل را نپذیریم، نمی توانیم هدف علم را تلاش برای یافتن حقایق راجع به آن بدانیم.

یک. رئالیسم خام

نخستین مدل معرفت شناختی که لازم است بدان اشاره کنیم، رئالیسم خام(11)است. رئالیسم به طور کلی، دیدگاهی است که وجود عالم مستقل از ما را می پذیرد و بر آن است که ـ لااقل در پاره ای از وجود ـ به این عالم معرفت داریم؛ از این رو، معرفت بنابر رئالیسم، تصویری از عالم واقع است. البته گرایش های مختلف رئالیستی در جزئیات این ادّعا با هم دیگر اختلاف دارند. همه این گرایش ها بر سر این نکته اتفاق نظر دارند که عالم خارج، مستقل از معرفت بشری، وجود دارد و معرفت ما، توصیفی از آن عالم است. مستقل بودن این عالم از معرفت بشری، بدین معناست که خواه ما باشیم و خواه نباشیم؛ خواه بدان معرفت

داشته باشیم و خواه نداشته باشیم، این عالم وجود دارد. می توان این اصل کلی (استقلال عالم از معرفت بشری) را که همه گرایش های رئالیستی به نحوی در آن سهیم اند، گوهر رئالیسم دانست؛ زیرا هسته اصلی همه این دیدگاه هاست.(12)

رئالیسم خام در این میان، این ادّعا را دارد که جهان واقع، دقیقاً همان گونه است که ما بدان معرفت داریم؛ به عبارت دیگر، معرفت ما دقیقاً منطبق با جهان خارج است. به عنوان نمونه، در باب ادراک حسی، رئالیست های خام می گویند که ما اموری را از اشیاء احساس می کنیم. این اشیاء هم در خارج، دقیقاً همان گونه هستند که ما احساس می کنیم. به اعتقاد آنها، نحوه ظهور اشیاء در حواس، مطابق با نحوه وقوع آنها در خارج است؛(13) مثلا اگر معرفت ما دارای عناصر a و bو cو d باشد، به ازای این عناصر، در خارج هم عناصر á و b¨و c¨وd¨ را داریم. معرفت ما، توصیف تحت اللفظی عالم خارج است.

طبق رئالیسم خام، معرفت با عالم خارج، تناظر جزء به جزء دارد و معرفت ما رهنمونی کامل و مستقیم به عالم خارج است.

تناظر جزء به جزء معرفت با عالم خارج، مستلزم این است که معرفت، صرفاً به جنبه انفعالی ذهن بشر مربوط باشد، نه جنبه خلاقانه آن. معرفت، کاملاً انعکاس عالم واقع است و خلاقیت ذهن بشری و هیچ عنصر دیگر ذهنی در آن نقش ندارد؛ به عبارت دیگر، معرفت محصول عملیات کشف است، نه آفرینش. ذهن بشر هم گزارشگری بی طرف از عالم خارج است. همچنین، امور مربوط به فاعل شناسایی، از قبیل زمینه های اجتماعی و سیاسی و پیش داوری ها و پیش فهم ها، در معرفت تأثیر نمی گذارند. او بر فراز همه این امور می ایستد و به معرفتی قابل اطمینان و عینی از عالم دست می یابد. خلاصه آن که، رئالیسم خام بر چهار رکن تکیه می زند:

1. عالم واقع مستقل از معرفت بشری وجود دارد و معرفت آن را توصیف می کند.

2. معرفت بشری، توصیف تحت اللفظی این عالم است؛ بدین معنا که متناظر با هر جزئی از


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره مدل های معرفت دینی

پاورپوینت درس دهم دینی دهم (یاری از نماز و روزه)

اختصاصی از رزفایل پاورپوینت درس دهم دینی دهم (یاری از نماز و روزه) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت درس دهم دینی دهم (یاری از نماز و روزه)


پاورپوینت درس دهم دینی دهم (یاری از نماز و روزه)

سلام در امروز برای شما پاورپوینت درس دهم دینی کلاس دهم رو آماده کردم.

امید وارم که لذت ببرید.

برخی از ویژگی های این پاور پوینت

1-دارا بودن نکات کلیدی و مهم درس

2-توضیحات مختصر در مورد هر تیتراژ

3-محیطی جذاب و به همراه تصاویر زیبا

و.....


دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت درس دهم دینی دهم (یاری از نماز و روزه)