محل انتشار: دهمین کنگره بین المللی مهندسی عمران تبریز
تعداد صفحات: 8
نوع فایل : pdf
ارزیابی عملکرد قاب های مهاربند هم محور خود ایستا تحت بارگذاری لرزه ای sc-cbf
محل انتشار: دهمین کنگره بین المللی مهندسی عمران تبریز
تعداد صفحات: 8
نوع فایل : pdf
مشخصات مدار سوپر دزدگیر:
این مدار در اصل برای اتومبیل طراحی شده وبا12Vباطری اتو مبیل تغذیه میشوداما توسطیکآداپتور12V_1A که جریان خروجی صافی داشته باشدمیتواند در منزل و مغازه وسایرمکانها نیز استفادهشود.
خروجی صوتی اژیر نسبتا"قوی میباشد اما در عین حال میتواند موقعی که فعال میشود یک آژیر مستقل دیگر را به کار اندازد .
دارای« تایم خروج» می باشدیعنی اینکه وقتی آن را روشن کردیم حدود 15ثانیه
اجازه می دهدکه از محل خارج شویم،بعد فعال میشود.
دارای تایم ورود میباشد یعنی وارد منزل یا اتومبیل شدیم ،10 ثانیه عمل نکرده اجازه میدهد آنرا خاموش کنیم در غیر این صورت10ثانیه بعد عمل کرده آژیر میکشد.
وقتی آژیر آن فعال شد،اگر کسی برای خاموش کردن آن اقدامی نکند بعد از 30
ثانیه آژیر ممتد ،قطع شده دوباره از اول فعال میشود.
برای استفاده از هر نوع کلید اعم از قطع شونده ،وصل شونده،ضربه ای ،آهنربایی،جیوه ای کنترل از راه دور و غیره...مجهز بوده ودارای امکانات دیگری میباشدکه موقع تشریح مدار متوجه خواهید شد.
مقدمه:
«خودت را بشناس » سخنی است که از روزگاران قدیم خردمندان به آن اهمیت بسیاری داده اند ولی قدر و اهمیتش در این زمانه از همیشه بیشتر است. خودشناسی فقط از راه اندیشیدن توأم با ملامت خویش و تأمل در حال دیگران و درباره روابط ما با افراد دیگر حاصل می شود. فکر و اندیشه در کار خویش، خواه و ناخواه همراه با کار درون بینی است. انسان باید در ضمن این عمل، حالات ذهنی، ضربان قلب، کنش، وجدان، انگیزه، امیال و بیزاری های خود را نیز مورد توجه کامل قرار دهد. باید این حالات را نه فقط به همان گونه که وجود دارد بشناسیم بلکه آنکه را ارزیابی نموده راجع به هر کدام نظر خوب یا بد یا بی اثر بدهیم و روشن سازیم که آیا ریشههای دراز و صورت دائمی دارند یا موقت و گذران هستند(مک و گال 1362).
بی شک خودشناسی بزرگترین خدمت انسان به خودش است لازم است احکامی که انسان را به رستگاری می برد از عقاید و ایدئولوژی های دیگر تفکیک گردد. در این راستا اول باید انسان را شناخت و بعد کمبودها و دردهایش را یافت و واقعیت ها را که لازم است بررسی نمود و به گفتۀ «کامیل فلاماریون» هأهت شناس فرانسوی «ما چیزی را که می فهمیم حق انکار آن را نداریم» برای بررسی مسائل پیچیده خودشناسی نه تنها از دانش و علوم تجربی بلکه از تفکر، تعقل، الهام، علوم باطنی و بالاخره از وی هادیان بشر نیز باید استفاده کرد.
برای تغییر زندگی یک فرد یا یک ملت اول باید محور افکار او را تغییر داد در این راستا تقابل بین مادیت، معنویت، فعالیت و فضیلت را نباید از نظر دور داشت. و تکامل عالیترین هدف آفرینش است جزء در سایه این مطلب میسر نمی شود. برای رسیدن به کمال جز اینکه انسان ها ویژگی های خویش را بدانند و توفیقی در شناسایی خود داشته باشند راهی نیست. برای رسیدن به سعادت، شناخت خویشتن و پرورش جان و تن هر دو لازم است در غیر این صورت از آمال و مقاصد انسانی دور می شود و به هدف زندگی نمی رسد و حفظ این تعادل را که برای فائق آمدن به مشکلات و ناخواستنی های زندگی است از دست می دهد (بهاری، 1366). خودپنداره مجموعهای است درونی و نسبتأ پایدار. شامل همه آنچه که اشخاص متعلق به خود می دانند از جمله جنبه های جسمی، اجتماعی، هیجانی، اعمال اختصاصی، شایستگی ها همراه با عناصر مادی با اهمیت (صدر السادات و شمس اسفند آباد، 1380).
خودپنداره تصوری است که از خودداریم و همواره با ما همراه است و ما آن را برای خود و طبقه بندی رفتارمان به کار می بریم. غالباً نقش اولیه خودپنداره این است که باعث ایجاد ثبات در رفتار شود. این امر به افراد کمک می کند که بتواند رفتار خود و کسانی را که با آنها در تعامل هستند به سادگی پیش بینی نماید.
آرایش خانم ها در دانشگاه یکی از موضاعاتی است که نظرات موافق و مخالف را نسبت به خود جلب کرده است. از آنجایی که انسان دوستدار زیبایی است برای زیبا جلوه خود (چه زن و چه مرد) به ظاهر خویش توجه می کند. اما گاهی تفاوت افراد در این توجه به ظاهر که به شکل های مختلف خود را نشان می دهد، مثلاً شیوه لباس پوشیدن، اصلاح مو و آرایش غلیظ و... بسیار زیاد است.
انسان در جریان زندگی دچار خلأها و کمبودهایی می شود که برای جبران آنها دست به اعمالی می زند. آرایش غیر معمول هم می تواند یکی از این اعمال باشد که ممکن است از خودپنداره پایین نشأت گرفته باشد. از آنجایی که رفتارهای ما تحت تأثیر خودپنداره پایین نشأت گرفته باشد. از آنجایی که رفتارهای ما تحت تأثیر خودپنداره است آرایش هم یکی از واکنش هایی است که می تواند تحت تأثیر خود پنداره قرار گیرد.
بیان مسئله :
مسئله مورد نظر در این پژوهش این است که :
آیا خودپنداره خانم های با آرایش بیشتر از خود پنداره خانم های بدون آرایش است ؟
اهمیت و ضرورت پژوهش:
آنچه را که باید در برخی از نظریه ها به آن توجه کرد این است که واقعیت هر پدیده صرفاً همان چیزی است که فرد خودش برداشت می کند. واقعیت برای هر فرد آن چیزی است که در قالب مرجع قیاس درونی و جهانی ذهنش در لحظه خاصی از زمان قرار دارد به عبارت دیگر، واقعیت مؤثر واقعیتی است که بوسیلة فرد ادراک می شود و ضرورت آن به این نحوۀ می توان اشاره کرد که درک رفتار هر فرد فقط از دیدگاه خود ولی امکان پذیر است و رفتار هر فردی باید در قالب قیاس درونی کل سازمان یافته مورد بررسی قرار گیرد. آنچه باعث رشد شخصیت فردی می شود کلیه رفتارهایی است که به وسیله تمایل ذاتی او به تحقیق «خود» بر انگیخه و هدایت می شود و این تمایل ذاتی در درجه اول به حفظ و تعالی اورگانیسم از راه ارضای نیازهای جسمانی توجه دارد. اما مهم آن که تمایل به تحقیق خود معیاری است که بوسیلۀ آن تمام جنبه های فرد مورد ارزیابی قرار می گیرند و فرد به این طریق کلیه تجاربی که در جهت تعالی و بقای خود هست به طور مثبت ارزشگذاری می کند. (طالشی، 1376)
خودپنداره در ساخت روانی افراد از اهمیت خاصی برخوردار است. زیرا پنداره از شخصیت خود، تا اندازه ای تصور را راجع به محدویت هایش تعیین می کند و این عامل رفتارهای خود را طرح ریزی می کنند اگر تصویر از خود مثبت باشد. شخص دارای سلامت روان و اگر منفی باشد، فرد از لحاظ روانی ناسالم شناخته می شود. این موضوع بویژه برای کسانی که مسئول پرورش افراد، در زندگی هستند حائز اهمیت است. (شاملو، 1374).
رشد و تحول خودپنداره از بدو تولد آغاز و تا آخرین سال های بزرگسالی ادامه می یابد. خودپنداره تحت تأثیر یادگیری است و ابتدا به صورت آگاهی از عوامل خارجی و رفتار قابل مشاهده تجلی می کند، سپس دامنه وسیعتری را شامل می شود. و به قلمرو مسائل دیگری چون ساختار فیزیولوژیکی، ارزشهای درونی و رشد فلسفه فردی هر شخصی از زندگی گسترش مییابد. بسیاری از رفتارهای ما براساس تصوری است که ما از خود داریم و طبق آن رفتارهایی از خود نشان می دهیم. این رفتارها گاهی مخالف با هنجارهای جامعه است. آرایش در دانشگاه هم یکی از مسائلی است که نظرت مخالف را به خود جلب کرده است. طبعاً این رفتار می تواند به نحوی با خودپندارۀ افراد در ارتباط باشد با انجام این تحقیق می توان به رابطۀ بین آرایش و خودپنداره پی برد. اینکه آرایش از خودپنداره پایین نشأت می گیرد و یا بالعکس.
هدف پژوهش:
آنچه که در این پژوهش مد نظر است بررسی خودپنداره دختران دانشجوی با آرایش و بدون آرایش و یافتن راه حلی مبنی بر اینکه چگونه می توان خودپنداره مثبت را در افراد بوجود آورد و یا اینکه تقویت کرد در حقیقت بررسی فرضیه مورد نظر با طرح کامل و جامع نظریه های شخصیت و خودپنداره و رعایت بیطرفی در نقد و بررسی هر یکی از دیدگاهها بوده تا اینکه بتوان اولاً تصویری درست و منطقی از همه نظریه ها و یا حداقل عمده ترین آنها بدست آورد مبنی بر اینکه آیا خودپنداره در افراد با آرایش و بدون آرایش متفاوت است و ثانیاً با قرار گرفتن در جریانات پژوهش های مربوط به شخصیت و خودپنداره و نقش آنها در پیدایی و تکامل این نظریهها و فرضیات خود به صورت محققی در آیند که درجه به کارگیری این نظریه ها در موقعیت عملی از توان لازم برای این کار برخودار باشند و هدف دیگر از پژوهش بررسی فرد در مورد خود در شرایط اجتماعی و فرهنگی خود آنها است و از این رو هر یک از آنها نقاط ضعف و قوت و حتی اغراق های خاص خود را دارند که گاه به نظر می رسد بعضی از افراد بیشتر به دنبال شناخت بهترین هستند و یا دیدی ارزشی و دستوری برای آنها دارند در حالی که هدف این است هر فرد با توجه به شرایط خاص خود و محیطی که پرورش یافته خود را ارزیابی کند تا از هر خدشه ای بر خود واقعی خود مبرا باشد.
در حقیقت آنچه مهم است درست بودن یا نبودن فرضیه پژوهش نبوده بلکه مفید بودن فرضیه و توانایی آن در تبیین رویدادها است که به آن اعتباری بخشیده و اهمیت آن را بالا می برد هدف دیگر از این پژوهش این است که در برابر پژوهش های تجربی و آزمایشگاهی که فقط گوشه ها یا جنبه های محدودی از شخصیت را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهند. درباره ارتباط این گوشه ها یا جنبه های دیگر و در نتیجه درباره خودپنداره مفهوم خود و تحول شخصیت بحث و تحقیق نموده چگونه می توان خودپندارۀ مثبت را در افراد بوجود آورد و یا اینکه تقویت کرد و اینکه چگونه افکار تازه ای به میان آورد و حس کنجکاوی را برانگیخته و برای تحقیقات دیگر آماده ساخت و بدین طریق به پیش بردن علم کمک کرد.
فرضیه پژوهش :
خود پندارنده خانم های با آرایش از خودپنداره خانم های بدون آرایش است.
تعاریف نظری:
خودپنداره: آرنولد و بوگر معتقدند، خودپنداره بخشی از خود است که در آگاهی هشیار قرار می گیرد. خودپنداره شامل تمام ادراکات، آگاهی ها، ارزشها و احساسات یک فرد و معروف هویت وی است (صدر السادات و شمس اسفند آباد، 1380).
مازلو اظهار می دارد که خودپنداره عبارت از این است که فرد خودش را آدم مفیدی بداند و دیگران نیز او را آدم بشناسند. این احساس وقتی ارضاء می شود که فرد احساس ارزش، معرفت، سودمندی و اطمینان یابد. (شاملو، 1374).
تعاریف عملیاتی:
خودپنداره:
خودپنداره متغیری است که از طریق آزمون خودپنداره راجرز سنجیده می شود و میزان خودپنداره برحسب نمره ای که فرد در این مقیاس می گیرد مشخص می شود.
دختران با آرایش: افرادی که از لوازمی چون خط لب، خط چشم، پنکک و رژگونه و غیره در تمام روزهای هفته از تمام لوازم یا از تعدادی از لوازم آرایش استفاده می کنند.
دختران بدون آرایش: افرادی که از لوازمی چون خط لب و خط چشم و پنکک و رژگونه و غیره در تمام روزهای هفته استفاده نمی کنند.
بررسی تاریخی نظریه های خود:
موضوع روان و تن از قرن هفدهم در فلسفه جایگاه خاص خودش را حفظ کرده است نفس و بدن در بسیاری از جهات با هم اختلاف دارند ولی به هم وابسته اند. در این زمینه فلاسفه نظریاتی راجع به رابطه آن ارائه داده اند (رجائی، 1372).
سقراط معتقد بود انسان ابتدا باید اول خود را بشناسد تا بتواند پدیده های جهان را تحلیل کند. بنابراین انسان محتاج شناخت است وجود انسان را نمی توان به عنوان واحدهای جدا از هم مورد مطالعه قرار داد. افلاطون بین روان و تن فرق قایل شد و با فرق قایل شدن بین عالم روح و مادی مفهوم روح بشر را مطرح کرده و معتقد بود که روح قبل از اقامت در بدن به طور مستقل زندگی می کند و بعد از آفریده شدن تن زندانی تن گشته و با مرگ از آن جدا می شود. (احدی و همکاران، 1371).
«اسپینوز (1677 – 1632) معتقد بود که روح و جسم دو جنبه مختلف یک عنصر هستند یعنی آنچه از افعال و انفعلات نفسانی و حرکات و تغییرات بدنی که ما می شناسیم میان آنها تأثیر و تأثر نیست و یک وجود یگانه ای بین آن دو جنبه رابطه ای برقرار می نماید».
لایپ نیتز(1716 – 1646) روح و جسم از یکدیگر جدا هستند و هرگز تلافی نمی کنند فعالیت آنها به موازات هم هستند و تحت تأثیر عوامل یکسان قرار می گیرند (عظیمی، 1369) مری استاک سالیوان اهمیت موقعیت میان فردی در رشد شخصیت ما منجر به این حقیقت شد که شناخت ما از خودمان وابسته به ارزیابی دیگران از ماست و از طریق خود شکل می گیرد جنبه های اصلی و عمده خود در سال های اولیه دوران کودکی شکل گرفته و در سنین بزرگسالی بطور مناسبی و شایسته تعدیل در آن صورت می گیرد. (مای لی داس، 1372).
مفهوم خود:
مفهوم خود کلید فهم و درک بهداشت روانی است. روان پزشکان به اهمیت و ارزش مفهوم خود کاملاً واقفند چرا که به این باور هستند که تفکر شخص از شخصیت خود تا حدودی رهنمود دهنده رفتار شخص در اجتماع است و نوع رفتار شخص مشخص می شود. اگر تصوری که فرد از خود دارد متعادل و مثبت باشد او انسانی سالم است. خود مجموعه افکار و احساساتی است که شخص را از هستی فردی خویش و اینکه کیست و چیست آگاه می سازد و به عبارتی خود همان فرد است. دیدگاه خود دارای دو نقش است: فاعلی و مفعولی، نقش فاعلی همان خود پنداره است که مسائل و مفاهیم را به صورت ذهنی تعبیر و تفسیر می کند و نقش مفعولی همان چیزی است که شخص اذعان می دارد (سالن و همکاران، 1372).
اقسام من عبارتند از: من اجتماعی، من برتر، من طبیعی، من ایده آل، من مجازی، من حقیقی و خود بر سه قسم است: ا. خود واقعی 2. خود ایده آل 3. خود فعلی (اسلامی نصب، 1373) خود مفعولی را جیمز اغلب مفهوم خود می نامند. مفهوم خود شامل میزان درک یک نفر نسبت به کیفیت های فیزیکی تعلقات، وضعیت، مهارت ها، مشخصات روانی شامل شخصیت اعتقادات سیستم های ارزشی است به عبارت دیگر مفهوم به عنوان یک مفعول شامل مجموعه یگانه ای از صفات مشخص است که یک فرد نه شخص دیگری خود را شناسایی می کند که شروع این آگاهی همراه با ظرفیت اولیه شخص در شناسایی صور بدن خویش است.
گارنر مورفی خود همان احساسات و ادراکات که هر کس از کل وجود خویشتن دارد این مفهوم سبب می شود که آدمی با وجود تغییرات و تحولاتی که روی می دهد در طی زمان پیوسته احساس استمرار و تداوم کند و اهمیت خود به این نسبت که چیست و چه ارزشی در زندگی دارد. (سیاسی، 1379).
مفهوم بخشیدن به خود:
شما خودتان را به عنوان یک فرد چگونه توصیف می کنید؟ اگر شبیه افراد بالغ باشید ممکن است از صفات درون شخصی با ارزش خودتان مثل صداقت، دوستی، مهربانی، سلیقه های اخلاقی یا مذهبی یتان و ارزش ها و علایق خودتان صحبت کنید. شخصیت یعنی ترکیب سازمان دهی شدهای از صفات، انگیزه ها و رفتارها که برای هر فردی یگانه است غالباً بیشتر مردم از جمله روان شناسان سعی می کنند که شخصیت را به صورت ویژگی های شخصیتی توصیف کنند مثل ویژگی هایی چون اجتماعی بودن، مستقل بودن، اضطراب که چنین تصور می شود که در شرایط مختلف نسبتاً سازگارند.
چگونگی تشکیل خود:
در وجود هر انسانی مقداری نیروهای حیاتی امکانات و استعدادهای خاص و انرژی نهفته است اگر شرایط و فرصت مناسب برایش فراهم سازند. این نیروها و استعداها با خود بخود به طور طبیعی رشد می کند. هر تجربه ای به تشکیل مفهوم خود کمک می کند. رشد خود بتدریج به تشکیل هویت شخصی می انجامد. هویت عبارت است از افتراق و تمیزی که فرد بین خود و دیگران میگذارد. هویت شخصی یک سازه ساختار روانی اجتماعی است. یعنی هم شامل طرز فکرها و عقاید می شود، که معرف فرد است. و هم نحوه ارتباط فرد با دیگران را می رساند. اگر چه خویشتن همیشه در حال تغییر است اما در هر فرد نوعی سازمان، هماهنگی، ثبات، تجانس و شکل یافتگی خاص خود را دارد (راهورفی، 1371).
خودپنداره شخص جریانی آگاهانه مداوم و نسبتاً ثابت است. راجرز انسانی را علاقه مند به آینده می داند و از طرف دیگر در صدد کاهش تنش از سویی دیگر در جستجوی تکامل و پیشرفت است و در نهایت رسیدن به خودشکوفایی است. راجرز در مفهوم خویشتن و هماهنگی را مطرح می کند که ثبات خویشتن عبارت از عدم تعارض بین اداراکات مختلف خویش و هماهنگی خویشتن (شاملو، 1372).
هماهنگی خویشتن یعنی تجانس که طبق نظر راجرز ما هنگامی احساس عدم هماهنگی می کنیم که بین پنداره ما از خود ما و تجارب واقعی، از زندگانی تعارض بوجود آید و دچار ناهماهنگی و کم کم دچار تنش و نابسامانی شویم. به نظر وی وقایع زمانی معنی دارند که شخص بر اساس تجارب گذشته و میل به نگهداری و تداوم سیستم خویشتن خود به آن وقایع معنا می دهد راجرز ارزیابی مداوم شخص نسبت به ارزشمندی خویشتن را عزت نفس می نامد وی می گوید اگر والدین به فرزندان توجه و محبت بدون قید و شرط داشته باشند کودک از عزت نفس بالایی برخوردار خواهد بود که اگر با عدم توجه روبرو شود منجر به عدم ثبات هماهنگی خودپنداره، و خویشتن می شود و در نتیجه طفل در صدد حفظ محبت دیگران می شود.
رشد مفهوم خود:
مهمترین شرایط برای اینکه انسان بتواند به طور طبیعی و سالم رشد کند. عبارتند از محبت و گرمی و حمایت و آزادی نسبی، کمک و راهنمایی و تشویق اگر این شرایط برای اینکه انسان بتواند به طور طبیعی و سالم رشد کند فراهم بشود فرد احساس ایمنی و آرامش می کند و شانس و فرصت این را پیدا می کند که احساسات، علایق و تمایلات و آرزوهای خاص خودش را بطور طبیعی و رشد و نمو دهد. وقتی این احساس آرامش ایمنی در او ایجاد شد می تواند بدون تشویق به خودش بپردازد و از نیروها و استعدادهای ذاتی و طبیعی خود برای پرورش و تقویت وجود خود استفاده نماید. اما شرایط نامناسب است که شخص را از رشد طبیعی منحرف می کند و فقدان استعدادها و امکانات بالقوه در اوست که مانع رشد او است شرایط نامناسبی که مانع رشد است عبارتند از تحقیر، اجحاف، تعدی، زور، فشار، عدم رضایت احتیاجات خاص، بی علاقگی، بی توجهی به او، تبعیض، ایجاد محیطی ناایمن، سخت گیری بیش از حد، ایراد و انتقاد و بهانه جویی بی مورد اینها همه از مهمترین عوامل و شرایط است که مانع رشد طبیعی و سالم شخص می شود و احساس ناایمنی را در او ایجاد می کند. شخص به جای اینکه وقت و انرژی خود را صرف پرورش استعدادهای طبیعی اش در حالت دفاعی قرار می گیرد و آنها را صرف تسکین و تخفیف و کاهش اضطراب و دلهره و دفع آزار دیگران نماید. مشکلاتی.
که شخص با آنها مواجه است مانع می شود که احساس ارزش و اعتماد در او رشد کند. خلاصه مجموعه این عوامل موجب می شود که رشد اصلی و واقعی بسیار کند شود بنابراین اعتماد به نفس هم که منشأش خود اصلی و واقعی است در چنین شخصی ضعیف شده و کم رشد می کند. او دیگر چندان توجهی به احساست و علایق و آرزوهای واقعی و اصیل خود ندارد تنها یک چیز برایش مهم است و به آن می اندیشد و آن این است که چگونه از آزار دیگران خود را در امان نگه دارد، بنابراین در روابطش با دیگران از تمایلات و احساسات واقعی خود استفاده نمی کند بلکه احساسات بدلی و تصنعی در خود می پروراند که مناسب و مقتضی آن رابطه خاص باشد. در حقیقت شخص چشم از خود واقعی اش که از مجموعه احساسات و تمایلات و آرزوها و علایق و عواطف طبیعی و اصیل وی تشکیل می شود بر می گیرد و از وجود آن غافل و بی خبر می گردد. در نتیجه خود واقعی اش کم رشد کرده ضعیف می شود. در شخصیت انسانی سه خود دارد. خود واقعی و اصلی ـ خود فعلی ـ خود ایده آل.
خود اصلی و واقعی: دارای یک مقدار استعداد و نیروهایی است که هرگاه فشار و عوامل نامساعد رشد آن را ضعیف نکند شخص به طور طبیعی و مطابق با استعدادها رشد می کند و در حقیقت خودش می شود.
خود ایده آل: چیزی که نیستیم اما تصور می کنیم هستیم یا آرزو می کنیم که آن باشیم در حقیقت خود ایده آل جانشین خود اصلی و واقعی می گردد.
خود فعلی: عبارتند از آن چیزی که فعلاً هستیم یعنی خودی که تحت تأثیر اضطراب و تضاد سایر جریانات شکل و فرم می گیرد (شاملو، 1372).
تعریف خود از دیدگاههای تجربی و پژوهشی:
ژیل بوندکر (1992): خود آن زمینه ای از دانش است که افراد در مورد آنچه در دنیا به آن عمل می کنند و در پاسخ به پرسش من که هستم ساخته اند.
دیمون و هارت (1982): مفهوم یا ادراک خود در برگیرنده دانش فرد نسبت به ویژگی ها و توانایی های شخص و نیز اندیشه بر آن است. ادراک خود، در بر گیرنده خود موضوعی و خود فاعلی و اندیشمند است.
کانتور، کیلستروم (1987) مارکوس (1977): خود یک پردازشگر اطلاعاتی است با توانایی درون داد، انداختن و برون داد.
اپستین (1973): «خود» یک نظریه است که خود را توجیه و آینده را پیش بینی می کند و به لحاظ اعتبار و سودمندی آن ارزشیابی می شود.
نکته مشترکی از تعاریف بالا بدست می آید. گاهی یا آگاه یافتن یا آگاه شدن، قابلیت سازمان یابی و ایفاگری نقش میانجی با دنیای بیرون است. (محسنی، 1375)
تعریف خود از دیدگاه های روان تحلیل گری:
در ادبیات روان تحلیل گری مفهوم خود ارتباط با مفاهیم دیگر، بویژه «من» عنوان می شود. در نظریه فروید «خود» از ارکان دستگاه روانی نیست، فقط در بررسی های او روی خود شیفتگی و زمانی که او از عواطف، احساسات و عشق به خود و آگاهی از خود سخن می گوید عنوان شده است. حفاظت «خود» از نقش های «من» است (نقل از گولس ، 1989).
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 83 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
فرمت فایل:word (قابل ویرایش)
تعداد صفحات :
فهرست مطالب :
چکیده تحقیق ۱
فصل اول :کلیات تحقیق ۳
مقدمه ۴
بیان مسئله ۵
اهداف تحقیق ۸
فرضیه های تحقیق ۹
تعریف واژهها ۱۰
محدودیتهای تحقیق ۱۲
فصل دوم :پیشینه تحقیق ۱۴
تعریف شخصیت ۱۵
تعریف علمی شخصیت ۱۸
عوامل بوجود آورنده شخصیت ۱۹
ویژگیهای شخصیتی ۲۳
رشد شخصیت ۲۵
سنخهای شخصیتی ۳۳
نظریههای شخصیت ۳۷
نظریههای روانکاوی ۳۸
نظریه تحلیلی یونگ ۴۴
نظریه روانشناسی فردی آدلر ۴۵
نظریه روانکاوی اجتماعی اریک فروم ۴۶
نظریههای سنخ شناسی شخصیت ۴۷
طبقهبندی کرچمر : ۴۸
طبقهبندی شلدون : ۴۹
نظریههای انسان گرایی ( بشردوستانه ) شخصیت ۵۰
نظریه سلسله مراتب نیازهای آبراهام مزلو ۵۱
نظریه پدیدار شناختی راجرز ۵۳
نظریه کاتل درباره شخصیت ۵۴
نظریه آیزنک درباره شخصیت ۵۶
نظریه های شناختی شخصیت ۵۶
نظریه جرج کلی ۵۷
نظریه یادگیری اجتماعی جولیان راتر ۵۸
نظریه انگیزشی هنری موری ۵۹
رویکردهای رفتاری در شخصیت ۶۲
سنجش شخصیت ۶۳
اختلالات شخصیت ۶۹
اختلالات شبه جسمی ۷۵
خودبیمارانگاری ( هیپوکندریا – HYPOCHONDRIA ) 75
تاریخچه هیپوکندریا ۷۸
همهگیر شناسی هیپوکندریا ۷۹
سبب شناسی هیپوکندریا ۸۰
خودبیمارانگاری و نوع شخصیت ۸۴
خودبیمارانگاری و افسردگی ۸۶
مقیاس خودبیمارانگاری در MMPI 88
درمان خود بیمارانگاری ۸۹
ضعف روانی ( پسیکاستنی – PSYCHATHENICS ) 91
مقیاس ضعف روانی در MMPI 91
اختلال وسواس فکری – عملی ۹۳
وسواسهای فکری ( OBSESSIONS ) 94
وسواسهای عملی ( COMPULSIONS ) 95
ویژگیهای توصیفی و اختلالهای روانی مربوط ۹۷
میزان شیوع اختلال وسواس فکری – عملی ۹۸
دوره یا سیر اختلال وسواسی فکری – عملی ۹۸
فصل سوم :روش تحقیق ۹۹
جامعه آماری ۱۰۰
نمونه آماری ۱۰۰
روش نمونهگیری ۱۰۰
روش تحقیق ۱۰۰
ابزار مورد استفاده در تحقیق ۱۰۱
مقیاسهای روایی آزمون MMPI 102
مقیاسهای بالینی آزمون MMPI 104
اعتبار و روایی آزمون MMPI 105
روش آماری ۱۰۷
فصل چهارم :تجزیه و تحلیل دادهها ۱۰۸
تجزیه و تحلیل توصیفی دادهها ۱۱۲
تجزیه و تحلیل استنباطی دادهها ۱۱۴
فصل پنجم:بحث و نتیجهگیری ۱۱۸
بحث و نتیجهگیری ۱۲۰
پیشنهادات ۱۲۷
ضمایم ۱۳۱
منابع ۱۳۶
منابع
- ازخوش ، منوچهر/ ۱۳۷۹ / کاربرد آزمونهای روانی و تشخیص بالینی / چاپ اول / تهران / انتشارات روان .
- پاشا شریفی، حسن / ۱۳۸۲ / نظریه و کاربرد آزمونهای هوش و شخصیت / چاپ سوم / تهران / انتشارات سخن .
- پروین ، لارنس .ا/ ۱۳۷۳ / روانشناسی شخصیت – نظریه و تحقیق / ترجمه دکتر محمد جعفر جوادی و دکتر پروین کدیور / جلد ۱ و ۲ / تهران /انتشارات رسا .
- خورشیدی ، عباس ، سیدحمید رضا قریشی / ۱۳۸۱ / راهنمای تدوین رساله و پایان نامه تحصیلی ( از نظریه تا عمل ) / چاپ اول / تهران / انتشارات یسطرون .
- جواهری ، اشرف / ۱۳۸۱ / راز و رمز زندگی بهتر را تجربه کنیم / چاپ اول / انتشارات نجبا .
- کاپلان ، هارولد ، بنیامین سادوک / ۱۳۷۹ / خلاصه روانپزشکی علوم رفتاری – روانپزشکی بالینی / ترجمه دکتر نصرت الله پور افکاری / جلد ۲ / چاپ اول / تهران / انتشارات شهر آب .
- کریمی ، یوسف / ۱۳۷۹ / روانشناسی شخصیت / چاپ ششم / تهران / انتشارات ویرایش.
- ماسن ، هنری پاول و دیگران / ۱۳۸۰ / ترجمه مهشید یاسایی / چاپ اول / ویرایش دوم / انتشارات کتاب ماد / تهران .
- مارنات ، گری گراث / ۱۳۷۳ / راهنمای سنجش روانی / ترجمه و ویرایش دکتر حسن پاشا شریفی / جلد ۱ / چاپ اول / تهران / انتشارات رشد .
- ولمن ، بنجامین / ۱۳۷۵ / اختلالات روان تنی / ترجمه دکتر بهمن نجاریان و محسن دهقانی و بهرام دباغ/ چاپ اول / تهران / انتشارات رشد .
- یانس ، هامایاک آوادیس / ۱۳۸۱ / متن تجدید نظر شده راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM – IV-TR) / ترجمه دکتر محمدرضا نیکخو / چاپ اول / تهران / انتشارات سخن .
چکیده تحقیق
تحقیق حاضر با هدف بررسی دو اختلال شخصیتی هیپوکندریا ( خودبیمارانگاری ) و پسیکاستنی ( ضعف روانی ) در زنان سرپرست خانواده و مقایسه آن با زنان غیرسرپرستخانواده ( تحت سرپرستی همسر ) انجام گرفت . فرضیههای تحقیق عبارت بودند از :
۱- به نظر میرسد میزان خودبیمارانگاری زنان سرپرست خانواده بالاتر از میزان خودبیمارانگاری زنان غیرسرپرست خانواده است .
۲- به نظر می رسد که میزان ضعف روانی زنان سرپرست خانواده بالاتر از میزان ضعف روانی زنان غیرسرپرست خانواده است .
جامعه مورد نظر در این تحقیق زنان ۳۰ تا ۵۰ ساله ساکن شهر اراک بودند که از میان آنها تعداد۴۰ نفر زن سرپرست خانواده و ۴۰ زن غیرسرپرست خانواده به عنوان نمونه انتخاب شدند .
با اجرای آزمون شخصیتی ( MMPI ) برروی افراد نمونه ، نمرههای مربوط به این دو اختلال بدست آمد . نمرههای حاصل از طریق روشهای آمار توصیفی و استنباطی ( آزمون t برای گروههای مستقل ) مورد ارزیابی قرار گرفتند و تجزیه و تحلیل دادهها نشاده دادند که : میزان اختلال خودبیمارانگاری و ضعف روانی زنان سرپرست خانواده بالاتر از میزان این دو اختلال در زنان غیر سرپرست خانواده است .
مقدمه
« از نشانههای قدرت اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفرید ، تا به ایشان آرامش یابید و میان شما ، دوستی و مهربانی نهاد ، در این عبرتهایی است برای مردمی که تفکر میکنند » . [۱]
از آغازین لحظة آفرینش انسان ، خداوند زن و مرد را با هم آفرید . عشق را در نهاد هر دو گذاشت تا در پرتو آن به سوی یکدیگر جذب شوند و از طریق ازدواج هستهی اولیه خانواده را شکل دهند .
نکاح عقدی است که براساس آن رابطه زوجیت بین زن و مرد برقرار شده و پس از آن طرفین دارای وظایف و حقوق جدیدی می شوند و هریک با توجه به تواناییها ، خصلتها و ویژگیهای جسمی ، روانی ، فطری و طبیعی خود عهدهدار بخشی از مسئولیت زندگی میگردند .با تولد فرزندان این پیوند محکمتر و این نظام اجتماعی کوچک کاملتر
میشود .
دستگاه با عظمت و بینظیر خلقت مرد را مظهر قدرت و نیرومندی و حمایتکننده زن ، و زن را کانون مهر و عطوفت ، سرچشمه عشق و محبت و مطلوب مرد آفریده است . هریک از زن و مرد کاملکننده وجود دیگری است . این امر تنها اختصاص به انسان ندارد . در همه انواع جانداران جنس نر به حکم غریزه به حمایت از جنس ماده برمیخیزد .
توجه داشتن به وضع فطری و طبیعی هر یک از زن و مرد با توجه به تساوی آنها در انسان بودن و تفاوتهای ذاتی شان در زن و مرد بودن ، شرایط و قوانینی را بوجود می آورد که در پرتو آن هریک از زن و مرد با بارور شدن استعدادهای درونیشان ، به سوی کمال ، تربیت و پرورش نسلها و پیشرفت جامعه گام برمیدارند .
بیان مسئله
زن و مرد دو ستارهاند در دو مدار مختلف که هرکدام باید در مدار و فلک خود حرکت نماید . شرط اصلی سعادت زن و مرد در حقیقت سعادت جامعه بشری گام نهادن این دو در مسیر خویش است .
آنچه در جامعه ناراحتی میآفریند جهتگیری و قیام بر ضد فرمان فطرت و طبیعت است ( جواهری ، اشرف ، ۱۳۸۱ ، ص ۲۹ )
در زندگی انسانها ، گاهی موقعیتهایی روی میدهد که جریان زندگی را از روند عادی و معمول خود منحرف میکند .
مرگ یک قانون مسلم طبیعی است که جزء جداییناپذیر زندگی انسان است . عاملی که پیوند زن و مرد را میگسلد و سرنوشت آن کس را که مانده است در مسیر دیگری رقم میزند .
مرگ قانون گریزناپذیر و لازم زندگی است ، اما جدایی و طلاق قانون تلخی است دستنوشتة بشر ؛ در آن زمان که زن و مرد بدلایلی دیگر نتوانند به زندگی با هم ادامه دهند و هیچ چیز قادر نباشد پیوندهایشان را حفظ کند ، آن را به کار میبرند .
بدون شک زن و مردی که سالها یا ماهها با هم زندگی کردهاند ، مونس و رازدار هم بودهاند ، وقتی به دلیل مرگ یا طلاق از هم جدا میشوند و سرنوشت نامعلومی را برای خود و فرزندانشان تصور میکنند ، از نظر روحی و عاطفی آسیب میبینند و گاه این آسیبها جبرانناپذیر میشوند . وقتی یکی از دو ستون اصلی خانواده فرومی ریزد ، ستون دیگر هم از درون میشکند . زیرا فرزندان از این پس جز او پناه دیگری ندارند و او میماند و ادامه راه پرمشقت و دشوار زندگی و آینده مبهم که باید به تنهایی در مسیرش ره بپوید .
اینطور به نظر می رسد اینگونه آسیبها برای مردان کمتر باشد . به خصوص در جامعه ما وقتی مرد به هر دلیل همسرش را از دست میدهد در مدت زمان نه چندان درازی با ازدواج مجدد سررشته زندگی را دوباره به دست میگیرد و شاید توجه چندان زیادی هم به روحیه و احساسات جریحهدار شده فرزندان خود نکند و حضور نامادری را در زندگی آنها راحت بپذیرد .
جالب اینجاست اطرافیان و حتی خود جامعه به حمایت و تأیید مرد میپردازند و او را مستحق ازدواج مجدد میدانند زیرا بر این باورند که « مرد نمیتواند هم مرد بیرون باشد و هم زن خانه ! » در حالیکه ازدواج مجدد زن را نمیپسندند و آن را برای زن بخصوص اگر دارای فرزند هم باشد ناشایست و ناشی از بی وفایی میدانند .
متاسفانه این باور غلط را اکثریت افراد قبول دارند و انتظار دارند زن فداکاری کرده و در ادامه راه پرفراز و نشیب زندگی متحمل تمام سختیها و مرارتها و آسیبهای ناشی از این امر گردد و به تنهایی فرزندان خود را اداره کند . به یک معنا او برای فرزندان خود هم مادر باشد و هم پدر . این مسئله زمانی بغرنجتر می شود که مرد بعد از فوتش برای گذران زندگی خانواده خود منبع تأمین معاشی پیشبینی نکرده و زن ناگزیر باشد برای تأمین هزینه زندگی خانواده کارکند .
بیتردید زن با روحیه لطیف و حساس خود با برخورداری از انگیزه قوی وپر مهر مادری بعد از مرگ همسر یا جدایی ( در صورتیکه حضانت فرزندان بر عهده او باشد ) با نادیده گرفتن تمام آرزوها و خواستههای بجا و منطقی خود ، همه زندگی را پس از این وقف زندگی و تربیت و پرورش فرزندانش میکند و در این راه آسیبهای فراوان جسمی ، روحی ، روانی ، عاطفی ، اجتماعی و …. او را در امان نمیگذارند .
به نظر می رسد زنانی که سرپرست خانواده خود میشوند و با اشتغال در بیرون از خانه در تلاش برای تأمین هزینههای سنگین زندگی هستند با دغدغههای دایمی مشکلات اقتصادی بیشتر در معرض آسیبها و بیماریهای روحی و روانی قرار دارند . هراس دور شدن از فرزندان و آمدن ناپدری در زندگی آنها ، خاطره همسر ، وفای به عهد و پیمان مقدس زناشویی ، برداشتها و قضاوتهای مردم جامعه ، خیال ازدواج مجدد را از بعضی زنان میگیرد و آنها برای همیشه وجود خود را فدای زندگی فرزندانشان میکنند بدون اینکه به فردایی باندیشند که توان و قدرتی ندارند و تنها و محزون در گوشهای رها شوند .
متأسفانه جامعه ما نیز به این روند خو کرده و درصدد تغییر باورها و پندارهای غلط در این باره برنمی آید . برخی از زنان ما مظلومانه زیر فشار زندگی کمرخمیده میکنند بدون اینکه کسی به یاریشان بشتابد و قبول کند که آنان نیز انسانند و حقوق فردی و طبیعی خود را دارند .
این تحقیق در نظر دارد در مسیر شناخت آسیبهای احتمالی روحی – روانی و اختلالهای شخصیتی که ممکن است گریبانگیر این دسته از زنان گردد ، گام بردارد . محدودیتها و موانع موجود این اجازه را میدهند که تحقیق حاضر بتواند تنها به بررسی دو نوع آسیب روانی از انواع بیشمار آن بپردازد . شاید بتوان از طریق نتایج حاصله به گوشهای از مشکلات این دسته از زنان در جامعه اشاره کرد و راهکارهایی برای بهبود وضعیت ، درمان و پیشگیری آسیبها ، کاهش اثرات و عوارض ناشی از این نوع زندگی ارائه کرد . زیرا بدون تردید این روند و ادامه آن باعث ایجاد معضلات و خطرات جبرانناپذیری در جامعه میشود . همانگونه که اینک شاهدش هستیم .
اهداف تحقیق
این تحقیق قصد دارد میزان دو اختلال شخصیتی خودبیمارانگاری (هیپوکندریا )[۲] و ضعف روانی ( پسیکاستنی )[۳] را از طریق آزمون چند منظوره سنجش شخصیت مینه سوتا [۴] در میان زنان سرپرست خانواده ساکن در شهر اراک بسنجد و نتایج آن را با نتایج حاصل از آزمون زنانی که تحت سرپرستی همسران خود هستند مقایسه کند . اهداف مطالعاتی این تحقیق عبارتند از :
اهداف کلی : « مقایسه میزان دو اختلال شخصیتی خودبیمارانگاری و ضعف روانی زنان سرپرست خانواده با زنان غیرسرپرست خانواده ( تحت سرپرستی همسر )» .
اهداف جزئی : ۱- رابطه بین میزان خود بیمار انگاری در زنان سرپرست خانواده و زنانی که سرپرست خانواده نیستند .
۲- رابطه بین میزان ضعف روانی در زنان سرپرست خانواده و زنانی که سرپرست خانواده نیستند .
فرضیه های تحقیق
این تحقیق در نظر دارد دو اختلال شخصیتی خودبیمارانگاری و ضعف روانی را در بین زنان سرپرست خانواده ساکن شهر اراک با گروه زنان غیرسرپرست خانواده مورد بررسی قرار دهد ، لذا فرضیههای این تحقیق به شرح زیر می باشند :
۱- به نظر میرسد که میزان خودبیمارانگاری زنان سرپرست خانواده بالاتر از میزان خودبیمارانگاری زنان غیرسرپرست خانواده است .
۲- به نظر می رسد که ضعف روانی زنان سرپرست خانواده بالاتر از میزان ضعف روانی زنان غیرسرپرست خانواده است .
واژهها و اصطلاحات تحقیق
اختلال شخصیت – خودبیمارانگاری ( هیپوکندریا ) – ضعف روانی ( پسیکاستنی ) – زنان سرپرست خانواده – زنان غیرسرپرست خانواده .
تعریف واژهها
الف – تعریف نظری :
اختلال شخصیت : چهارمین ویراست راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM- IV )[5] اختلالات شخصیت را تجارب ذهنی پایدار و رفتاری تعریف میکند که خارج از معیارهای فرهنگی است . به گونهای انعطافپذیر هستند ، شروع آنها در نوجوانی یا جوانی است ، در طول زمان ثابت هستند و به ناخشنودی و اختلال میانجامند ( کاپلان و سادوک ، ۱۹۹۷ ، ص ۴۷۷ )
خودبیمارانگاری ( هیپوکندریا ) :در DSM- IV ، خود بیمارانگاری اشتغال ذهنی شخص با ترس از مواجهشدن ، یا باور ابتلا به یک بیماری جدی تعریف شده است . این ترس یا باور زمانی ظاهر میشود که شخص علایم یا اعمال بدنی راسوء تعبیر میکند ( همان منبع ، ص ۲۶۹ )
ضعف روانی ( پسیکاستنی ) : شامل وسواس فکری – عملی ، ترس ، احساس گناه و بلاتصمیم بودن ، ترسهای غیرمنطقی و تردیدهای افراطی است . بنابراین کاملاً شبیه اختلال وسواس فکری – عملی میباشد . با وجود این چند تفاوت عمده نیز وجود دارد . ضعف روانی بیشتر ترسها و اضطرابهای آشکار را که ممکن است فرد تجربه کند ، نشان میدهد . ( مارنات، گرای گراث ، ۱۹۹۴ ، ص ۴۲۹ ) .
ب – تعریف عملیاتی :
خودبیمارانگاری : نمرهای که فرد در مقیاس Hs آزمون MMPI[6] بدست میآورد .
ضعف روانی : نمرهای که فرد در مقیاس Pt آزمون MMPI بدست میآورد .
خانوار : از افرادی تشکیل میشود که با هم در یک اقامتگاه زندگی میکنند ، با یکدیگر هم خرج هستند و معمولاً با هم غذا میخورند . لازم است اعضای یک خانوار حتماً با یکدیگر رابطه خویشاوندی نسبی داشته باشند . فردی که به تنهایی زندگی میکند نیز خانوار تلقی می شود .
سرپرست خانوار : عضوی از خانوار است که اعضای خانوار وی را به این عنوان معرفی میکنند . در مواردی که اعضای خانوار کسی را به عنوان سرپرست معرفی نکنند ، مسنترین فرد چنانچه مهجور نبوده یا معلولیت ذهنی نداشته باشد به عنوان سرپرست خانوار شناخته می شود . در خانوادههای یک نفره ، همان فرد سرپرست خانوار به شمار میآید .
خانواده بیسرپرست : به خانوادهای گفته می شود که سرپرست خود را به طور دایم یا موقت از دست داده و قادر به تأمین هزینه های زندگی خود نمیباشد .
نبود سرپرست : به خانوادهای گفته می شود که سرپرست خانواده به دلایل طلاق ، نکاح منقطع ، متارکه ، مفقودی ، فراری ، تبعیدی ، زندانی ، سربازی و … عملاً سرپرستی خانواده را به عهده نداشته باشد .
- فقدان سرپرست به دو صورت است : ۱- فوت سرپرست و ۲- نبود سرپرست ( طلاق ،نکاح منقطع ، متارکه ، مفقودی ، فراری ، تبعیدی ، زندانی ، سربازی و …. ) [۷]
زنان سرپرست خانواده : زنان سرپرست خانواده به آن گروه از زنان اطلاق می شود که به هر دلیلی اعم از فوت همسر ، طلاق ، ترک زندگی توسط مرد ، اسارت ، زندان ، تبعید و …. مسئولیت کلیه امور اقتصادی ، اجتماعی ، تربیتی و پرورشی فرزندان و اعضای خانواده را بر عهده دارند و ممکن است برای تأمین هزینه زندگی خود کار کنند و یا وجود منبع در آمدی مانع از شاغل بودن آنها شود .
زنان غیرسرپرست خانواده :زنان غیرسرپرست خانواده به آن گروه از زنان اطلاق میشود که ازدواج کرده وتحت سرپرستی و حمایت همسرانشان میباشند . این دسته از زنان در اداره امور زندگی با همسران خود مشارکت داشته و ممکن است شاغل یا خانهدار باشند .
محدودیتهای تحقیق
از آنجا که در مسیر اجرای هر تحقیق و پژوهشی موانع و مشکلاتی وجود دارد ، این تحقیق دانشجویی نیز از این امر مستثنی نبوده و در مراحل اجرا و تدوین خود با عوامل محدودکنندهای روبهرو شده است .
۱- به علت عدم دسترسی آسان به نمونههای تحقیق و مشکل در شناسایی و جمعآوری تعداد ۴۰ زن در جامعه عادی که سرپرست خانواده خود باشند ، به مرکز کمیته امداد مراجعه شد تا از زنان تحت پوشش این مرکز استفاده شود و چون این طبقه از افراد مشکلات خاص خودشان را دارا بودند لذا عواملی بطور ناخواسته وارد چرخه تحقیق گردید و روند آن را اندکی از مسیر اصلی خود منحرف ساخت .
فقر اقتصادی و فرهنگی ، کم سوادی و عدم شناخت و درک مسایل تحقیقی و علمی مانع بزرگی در راه دستیابی به هدف اصلی تحقیق بود . این عوامل پیش بینی نشده نتایج تحقیق را تحت تأثیر قرار داد بطوریکه نتوان نتایج بدست آمده را با قطعیت در مورد همه زنان تعمیم داد .
۲- امکان اجرای این تحقیق در بین زنان دارای سرپرست و بدون سرپرست کمیته امداد نیز وجود داشت که با عدم حمایت پژوهشی توسط این مرکز میسر نشد .
۳- محدودیت زمانی عامل مهمی در اجرای این تحقیق بود . از آنجا که زمان انجام و تحویل پایاننامههای دانشجویی محدود است ، محقق نتوانست با تخصیص وقت و کار بیشتر برروی نمونههای مورد آزمون در زمینه موضوع اصلی تحقیق به نتایج شفافتر و ملموستری که قابلیت تعمیم بیشتری هم داشته باشد ، دست یابد .
[۱] سوره رم آیه ۲۱ .
[۲] hypochondria
[3] psychastenics
[4] MMPI
[5] Diagnostic and statistical Manual of Mental Disorders
[6] Minnesota Multiphasic personality Inventory
[7] دستورالعمل شناسایی و حمایت نیازمندان ، معاونت امور حمایت خانواده ؛ اداره کل هماهنگی و پذیرش و مددیاری کمیته امداد امام خمینی استان مرکزی ، شاخه اراک م ۲ .
راهنمای کاربردی گنج یابی حرفه ای چگونه مهارت خود را در زمینه گنجیابی تقویت کنیم