آموزش ساخت تاج ژله ای شیک و ساده
همه فکر می کنن درست کردن یک تاج ژله ای کار خیلی سختی است
اما شما می توانید با کمی حوصله زیباترین تاج های ژله ای را بسازید .
آموزش ساخت تاج ژله ای مدل جدید
همه فکر می کنن درست کردن یک تاج ژله ای کار خیلی سختی است
اما شما می توانید با کمی حوصله زیباترین تاج های ژله ای را بسازید .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه40
فهرست مطالب
چکیده:
2-7: پیچ خوردگی:
2-8: ظرفیت نگهداری آب:
2-9: محتویات سولفیدریلی:
2-10: آمار:
3- نتایج و بحث:
3-2: پیچ خوردگی:
تغییر شکل ماده:
ژلها آماده شدند همراه و بدون اضافه کرده 2% نمک در شرایط pH طبیعی و خصوصیات انعقاد و کیفیت ژل تعیین شد با استفاده از روش های متنوع. سختی و کشش ژل اندازه گیری شد با آزمون پیچش که با استفاده از نمک 2% در مقایسه با تیمار بدون رنگ بهبود یافت. آزمون استرس کوچک نشان داد که ضریب دخیره سازی ( G) خمیرهای ژل تا انعقاد حرارتی بود بالاتر در غیاب نمک در حالیکه اختلافات کوچکتر دیده شد بعد از انعقاد حرارتی. آزمون های استرس کوچک نشان داد یک مکانیسم فرم دهی ژل متفاوت برای پروتئین های تیمار شده اسیدی و قلیایی در مقایسه با ماهیچه های شسته شده. آزمون های پیچش نشان داد که پروتئنی های تیمار شده اسیدی و ماهیچه های شسته شده دارای کیفیت کمتری در مقایسه با پروتئین های تیمار شده قلیایی دارند. اضافه کردن نمک در ژلها اصلاح کرد ظرفیت نگهداری آب ژل را برای پروتئین های تیمار شده اسیدی و قلیایی. رویهم رفته پروتئین های تیمار شده اسیدی نشان دادند توانایی ضعیف تری در انعقاد در مقایسه با پروتئین های تیمار شده قلیایی. محتویات گروه های SH اندازه گیری شد قبل و بعد از انعقاد و باندهای S-S اختلافی در توانایی ساختار ژل در تیمارهای مختلف. نتایج نشان داد که پردازش اسیدی و قلیایی می تواند استفاده شود برای تولید ژل های پروتئینی کیفیت بالا از ماهیچه های مناسب tilapia برای تاسیس تولیدات غذایی دریایی.
مقدمه:
کیفیت و پایداری یک تولید کلی تحت تاثیر خصوصیات کاربردی پروتئین می باشد(Xiong, 2000). پروتئین ماهیچه ای دناتوره شده و تغییر شکل داده شده اثرات منفی بر روی خصوصیات کاربردی آنها دارد. بنابراین پروتئین ماهیچه ای که مورد بحث است برای pH بالا و پایین شبیه پردازش قلیا و اسیدی از نظر کاربردی اصلاح شده است.
Kristinsson و Hultin در سال 2003 نشان داده است که ساختار واحدی پروتئین ها قادر به تیمار pH که مسوول است برای اصلاح خصوصیات کاربردی ملاحظه انعقاد شدن، عصاره گیری و قابلیت حل شدن می باشد. ساختار چین خورده و غیر چین خورده پروتئین ها قابل انعطاف تر است و بنابراین فرض می شود که قادر باشد تا فرم دهی بهتر پروتئین
چکیده:
یکی از مشکلات مهمی که اکوسیستم دریای خزر را تحت تأثیر قرار داده و ذخایر موجودات مختلف را بشدت کاهش داده ورود شانهدار Mnemiopsis leidyiبه این دریا بوده بطوریکه تراکم آن در فصول گرم سال به یک کیلوگرم در هر مترمربع میرسد. ورود شانهدار مذکور باعث تغییر تراکم ارگانیسمهای مختلف از جمله پلانکتونها، موجودات بنتیک و میکروبها شده است. به لحاظ اهمیت این ارگانیسمها در زنجیره غذایی، بررسی تأثیر شانه دار فوق بر این موجودات، لازم و ضروری به نظر میرسد.
به منظور بررسی تأثیر Mnemiopsis leidyiبر جمعیت باکتریها، تیمارهای مختلفی از ارگانیسمها از جمله زئوپلانکتون، Mnemiopsid leidyi،Beroe ovata (شانهداری که برای مبارزه بیولوژیک با Mnemiopsisleidyiانتخاب شده است) در تانکهای 100 لیتری تهیه گردید. در کنار تیمارهای فوق از نمونه کنترل (فاقد سه الگانیسم فوق) نیز استفاده گردید. برای هر یک از نمونهها سه تکرار در نظر گرفته شد. نمونهها، در زمانهای مختلف، در محیط نوترینت آگار تهیه شده از آب دریا، کشت داده شده و تعداد باکتریها در یک میلی لیتر مشخص گردید.
نتایج نشان داد که بیشترین تعداد باکتریهای جدا شده مربوط به تیمار حاوی زئوپلانکتون،
Mnemiopsis leidyi و Beroe ovata (cfu/ml 105 × 5/3) و کمترین تعداد نیز مربوط به تانک حاوی زئوپلانکتون و کنترل بوده است (cfu/ml 104 × 1/1). بهترین زمان برای رسیدن به این تراکم 20 ساعت بوده است.
علت افزایش باکتریها در مجاورت شانهداران، وجود لایه ژلهای و پلی ساکاریدی در سطح بدن بوده که باعث جذب باکتریها میگردد. میکروارگانیسمهای مختلف از جمله باکتریها، از پلی ساکارید بعنوان منبع کربن و انرژی استفاده میکنند. بنابراین افزایش تعداد Mnemiopsis leidyi ارتباط مستقیمی با افزایش باکتریها در دریای خزر خواهد داشت.
واژگان کلیدی:
باکتریها، زئوپلانکتون، Mnemiopsis leidyi
فصل اول
کلیات بحث
شانه دار ژله ای چیست؟
شانه داران گروهی از جانوران آبزی (پلانکتون ها) هستند که در سراسر اقیانوس های جهان پراکنده اند، از خصوصیات تغذیه آنها میل بسیار زیاد به تغذیه است؛ در مورد غذا بسیار حریص و سیری ناپذیر هستند و گوارش آنها بسیار سریع است، آنها توان بسیار بالایی برای تولید مثل و بقا دارند، تعداد تخم ها در یک زمان بسته به دسترسی به غذا و درجه حرارت 3000 - 2000 تخم در هر روز است و مدت تبدیل تخم به لارو 21 ساعت از زمان تخم ریزی است. حال تصور کنید بدون هیچ مانعی با چه سرعت وحشتناکی در حال ازدیاد هستند. در دریای خزر تا عمق 50 متری دیده شده اند و بیشترین تراکم آنها در عمق 20 متری است.
جالب است بدانید که اندازه ی این شانه دار از کف دست هم کوچکتر است!
شانه دار ژله ای از کجا می آید؟
تهدیدآمیزترین اتفاق برای اکوسیستم خزر، ورود شانه دار ژله ای Mnemiopsis Leidyi بومی آمریکای شمالی بود. این گونه به طور اتفاقی از طریق آب توازن کشتی های تجاری انتقال پیدا کرد. (آب توازن آبی است که به داخل مخازن کشتی های بزرگ برای برقراری تعادل از دریا پمپ می شود.) اولین بار دهه 1980 به دریای سیاه وارد و سبب تغییر کل اکوسیستم آن و از بین رفتن 24 محل اصلی ماهیگیری شد، از آنجا به دریاهای آزوف، مرمره، اژه و در نهایت خزر هجوم آورد و در سواحل جنوبی دریای خزر شرایط مناسبی برای رشد آن در سرتاسر سال فراهم بود.
آنها چگونه باعث نابودی گونه های دریای خزر می شوند؟
این موجود از زئوپلانکتون ها و تخم ماهی ها بلاخص کیلکا تغذیه می کند. در برنامه پایش مستمر برخی گونه های زئوپلانکتون بومی به کلی از نمونه گیری ها ناپدید شده اند و تأثیر آن بر خزر از سایر مناطق متأثر در اولین سالهای تهاجم ویرانگرتر بوده.
با توجه به منابع غذایی مشترک بین شانه دار ژله ای و کیلکا، جمعیت آن به شدت سقوط کرده و همچنین ماهیان خاویاری و فوک ها نیز که از کیلکا تغذیه می کنند در معرض خطر انقراض قرار گرفته اند.
دکتر غفار زاده، مدیر برنامه محیط زیست خزر دراین باره می گوید: داستان شانه دار، داستان غم انگیزی است، در دهه 90 تقریبا نسل ماهی آنچوی را در دریای سیاه نابود کرد، وقتی به آمار دریای سیاه می نگریم، سقوط وحشتناکی مشاهده می شود و این بلا سر کیلکای خزر هم آمده؛ سواحل جنوبی خزر متأسفانه زیستگاه مناسبی برای آنهاست و از نظر علمی به درجه تراکم بالایی رسیده اند، چنانچه دو منحنی برداشت کیلکا و رشد شانه دار ژله ای را کنار هم بگذاریم با هم درجه همبستگی فوق العاده بالایی دارند، البته نباید فراموش کرد که 8 - 7 سال پیش برداشت کیلکای ما هم شاید غیرمنطقی بوده، یعنی بیش از حدی که دریا توان بازسازی داشته و در واقع هر دو علت به این مسئله کمک کردند.
سوء تغذیه و کاهش ذخیره چربی در بدن فوک ها باعث ضعیف تر شدن آنها در برابر بیماری ویروسی شده و ارتباط انکارناپذیری با حمله شانه دار ژله ای به ذخایر غذایی آن دارد. مطالعات نشان می دهد صید ماهی کیلکا از 95 هزار تن در سال 78 به کمتر از 16 هزار تن در سال 82 رسید؛ پس از آن گرچه شتاب روند کاهشی کمتر شد اما این بدان معنی نیست که نگرانی در مورد شانه دار هم کم شود، احتمال این وجود دارد که دوباره شاهد یک بحران جدید باشیم. بین سال های 82 - 78 صید کیلکا توسط ماهیگیران ایرانی تقریبا 80 درصد کاهش داشته و حداقل ضرری معادل 20 میلیون دلار در سال را نشان می دهد. ارزیابی اقتصادی ضررهای ناشی از این امر دشوار ولی قطعا در روند رشد فعالیت های اقتصادی بسیار تأثیر منفی گذاشته است.
دریای خزر که از صید بی رویه ماهی آسیب دیده از انفجار ناگهانی شانه دار ژله ای در معرض خطر جدی تری قرار گرفته است.
شانه دار کابوس دریای خزر
باپدیدار شدن آبزی موسوم به شانه دار مهاجم در دریای خزر به شدت از ذخایر کیلکا کاسته و در این میان ایران که ببش از سایر کشورهای حوزه خزر دچار زیان شده ودر پی جلب موافقت دیگر کشورها برای اجرای برنامه مبارزه با شانه دارمهاجم دریای خزر است.
شانه دار که مبدل به کابوس صیادان کیلکای دریای خزر شده و تعادل زیستی بزرگترین دریاچه جهان را برهم زده ، ماهی کوچکی است از خانواده ژله فیش ها که کمتر از 8 سانتی متر طول دارد و 98 درصد بدنش را آب تشکیل میدهد.
این موجود با نام علمی نمیوپسیس لیدی Mnemeiopsi leidy از آبزیان بومی اقیانوس اطلس در سواحل قاره آمریکاست که تا کنون در هر نقطه ای که پایش رسیده، صدمه های سنگینی به اکو سیستم و جانداران آن منطقه وارد کرده .
دریای سیاه و دریای مدیترانه و دریای آزوف از نقاطی هستند که پیش از دریای خزر شاهد غارتگری این آبزی بودند، جانداری که اشتهای سیری ناپذیری در تغذیه از نئوپلانگتون ها ( خوراک اصلی کیلکا) و تخم و لارو کیلکا دارد .
شواهد، حاکی از ورود این آبزی به دریای خزر در حدود 8 یا 9 سال پیش است اگرچه در ابتدا هیچ کس فکر نمیکرد که این موجود ریز به زودی به یکی از خطرناک ترین جاندارانی مبدل شود که تا کنون ، حیات دیرپای دریای خزر به چشم دیده است.
ورود شانه دار درست زمانی بود که تولید ماهیان کیلکا بالا ترین حد رسیده بود.این نخستین عکس العمل دریای خزر در پذیرایی از این مهمان ناخوانده بود.
آخرین تلاشها برای باز گرداندن آرامش به دریای خزر کوچ دادن برئواواتا Ber0e ovata دشمن شماره یک شانه دار مهاجم به دریای خزر است.
شانه دار یک جانور پلانگتون ،یعنی یک جانور غوطه ور در آب است حالت ژله ای دارد و به وسیله موهای ریز شانه ای شکل خود در آب حرکت می کند . این آبزی تولید مثل زیادی دارد و با توجه به اینکه جانوری دو جنسی است وقابلیت نر و مادگی را با هم دارد پس از تولد ،در 2 هفته بالغ شده و هر کدام میتواند 6 هزار تخم بریزد. نکته جالب این است که لارو شانه دار نیز قادر به تخم ریزیست .
اطلاع دقیقی از ورود شانه دار به دریای خزر وجود ندارد ولی نخستین بار در سال 1378 مؤسسیه تحقیقات شیلات ایران و دانشگاه تربیت مدرس در یک پروژه تحقیقاتی مشترک این آبزی را مشاهده کردند.
اجتمالا شانه دار از طریق مخزن توازن کشتی ها از کانال ولگادن وارد دریاچه خزر شدند.شانه دار در مدت کمی زیاد شد و از سال 79 تاثیر خود را نشان داد به طوری که میزان صید کیلکا از 95 هزار تن در سال 78 به 78هزار تن در سال79 رسید و در سال 79 این رقم یه 15 هزار تن تقلیل رفت .
صید کیلکا در سال83 به 19 هزار تن و در سال 84 به 21 هزار تن افزایش یافت و دلیل آن این است که تا کنون به حد کافی پلانگتون برای تغذیه شانه دارهاوجود داشت ، ولی از سال 83 با کاهش میزان پلانگتون ها که کیلکاها نیز از آن تغذیه میکنند شانه دار ها گرسنه ماندندو بر اساس تحقیقات شکم بسیار یاز شانه دار ها خالی بود به طوری که همزمان با کاهش پلانگتونها کیلکاها و به طبع شانه دار هم کاهش یافت و توازن جدیدی بر دریا حاکم شد.
برای افزایش صید کیلکا باید این دلیل را اورد که:
در دریای خزر سه نوع کیلکا وجود دارد ، کیلکای آنچوی anchovy کیلکای معمولی و کیلکای چشم درشت . ابتدا کیلکای آنچوی که از نوع مرغوب بود صید میشد ولی تازگی ها کیلکای معمولی که کیلکای چندان مرغوبی هم نیست صید میشود در واقع کیلکای معمولی اغلب از نوع پلانگتون ها به نام اکاریتا تغذیه میکند که شانه دار مهاجم چندان به ان توجه ندارد و از سوی دیگر کیلکای معمولی در مناطق کم عمق دریای خزر زیست میکند که در این مناطق شانه دار کمتری وجود دارد از همین رو شمار کیلکای معمولی افزایش یافت . کاهش کیلکای آنچوی به حدی نیست که نسل آن در دریای خزر تهدید شود ولی صید آن برای صیادان اقتصادی نیست .
از نظر علمی تهاجم به پدیده ای گفته می شود که در ان جانوری وارد محیطی جدید شود وبه اکوسیستم ان صدمه وارد کند. در دریای مدیترانه 500 گونه ماهی وجود دارد در حالی که دریای سیاه و خزر 150 گونه دارد .بالطبع در اکوسیستمی مانند دریای مدیترانه دست کم چند نوع ماهی برای مقابله باشانه دار یافت میشود . اما ورود شانه دار به دریای خزر زیانبار بوده است. سال 78 در تحقیقاتی ، گونه مقابله کننده با شانه دار تشخیس داده شد . گزارش بعدی در سال 79 حاکی از این بود که میزان تراکم شانه دار در آبهای ایران و جمهوری آذرباییجان بیش از حد قابل قبول است و باید هرچه سریعتر فکری برای ان کرد . با توجه به اینکه برئواواتا ، دشمن طبیعی شانه دار است ، این کار به روسیه محول شد تا دشمن شانه دار از اقیانوس اطلس به در یای خزر آورده شود .روسیه با انجام تحقیقاتی گزارش کرد که به دلیل پایین بودن شوری آب دریای خزر اواتا قادر به زنده ماندن در این دریاچه نیست.
در موسسه تحقسقات شیلات ایران چند نمونه از اواتا را از ترکیه به ایران اوردند و در ازماشگاه پژوهشکده اکولوژی در ساری با شوری کم حوضچه های پلکانی سازگار کردند .شانه دار خوار اواتا ی سازگار شده مورد برسی قرار گرفت که تقریبا برابر با شانه دارخوار این آبزی در دریای سیاه بود . سپس اواتا ها مورد برسی قرار گرفت که آیا میتواند انگل را نیز با خود به همراه بیاورد و مشخص شد که اواتا ها انگل دارد که مختص به خود شانه دار هاست ولی این انگل ها در حین سازگاری از بین میروند. سوال بعدی این است که اواتا ها بعد از بین بردن شانه دارها آیا به سراغ دیگر زئوپلانگتون ها خواهد رفت و خود مشکل ساز خواهد شد که برای یافتن این پاسخ اواتا ها را در محیط غیر طبیعی گرسنگی دادند به طوری که تنها پلانگتون آکاریتا وجود داشت مشاهده شد که اواتا از گرستگی میمیرد ولی آن را نمیخورد.تحقیقات در مورد تکثیر مصنوعی ، تخم کشی وتولید لارو اواتا ناموفق بود.
در نشست منطقه ای تهران در اسفند 82 که با حضور 5 کشور حوزه دریای خزر و سازمانهای بین المللی برگزار شد ، قطعنامه ای تصویب شد که اوانا به دریای خزر انتقال داده شود . اجرای قطعنامه یک شرط دارد که آن هم موافقت 5 کشور است که ایران موافقت خود را اعلام کرد اما روسیه گفت که اوانا با دریای خزر سازگار نیست و خواستار تحقیقات بیشتر شد و کشورهای دیگر هم بالطبع مخالفت کردند.
شانه دار مهاجم در قسمت های شورتر و گرمتر دریا بهتر رشد میکند و از آنجا که آبهای ایران دارای چنین شرایطی است زیان ایران از این حیث بیشتر است. پروژه ای در سطح ملی تصویب شد که از سال 86 مقدمات اجرای طرح آغاز میشود چنانچه پروژه اجرا شود در مدت 3 تا 5 سال صید کیلکا به میزان قبل از هجوم شانه دار میرسد واین مستلزم سه مرحله است :
1- افزایش تعداد شانه دار خوار محله
2- کاهش میزان شانه دار مهاجم
3- افزایش میزان کیلکا
داستان از هاله ای درخشان در آبهای دریاچه کاسپین که آن را به اشتباه خزر می نامیم (چرا که خزر، تنها نام قومی است وحشی از اقوام ساکن در شمال دریاچه کاسپین) آغاز شد. ماهیگیران از امواجی درخشان در دل دریا سخن می گفتند که تنها در بعضی نقاط و در برخی مواقع خاص دیده می شد. این درخشش در شب های مهتابی تشدید و تعددش هم بیشتر می شد. افسانه و شایعات در بین مردم محلی بالا گرفت تا بالاخره کارشناسان دست به کار شدند و تیمی برای کشف راز درخشش امواج خزر، راهی منطقه شد.
سال 1378 بود و نمونه برداری از امواج درخشان به انجام رسید؛ البته پیش از نمونه برداری، حدس هایی در رابطه با شکوفایی پلانکتون ها که مشابه آن در آب اقیانوس ها به شکل هاله ای سرخ رنگ به وقوع می پیوست وجود داشت، اما هیچ کس تصورش را هم نمی کرد بلای دریای سیاه به جان خزر افتاده باشد. این یک واقعیت تلخ بود؛ شانه داری با نام علمی Mnemiopsis leidyi که زیستگاه اصلی اش آبهای شور اقیانوس اطلس را در برمی گرفت، حالا به دریای کاسپین راه پیدا کرده بود؛ دریایی که به دلیل بسته بودنش گمان می رفت برای همیشه از آفت های اینچنینی در امان باشد.
طبق آخرین گزارش های رسیده از دفتر محیط زیست دریایی سازمان حفاظت محیط زیست، با گذشت شش سال از کشف این حقیقت، نه تنها هنوز گسترش این گونه مهاجم در آبهای شمالی کشور تحت کنترل درنیامده، بلکه جمعیت شانه دار دریای کاسپین همچنان در حال افزایش است. سعید حسینی امامی، مسئول این دفتر می گوید: متاسفانه امسال نسبت به سال گذشته افزایش بسیار زیادی در حجم شانه دار داشتیم؛ طبق آخرین تحقیقات انجام شده، این حجم از 285 گرم در مترمربع آب دریا در سال 83، امسال به 483 گرم افزایش یافته است؛ یعنی چیزی حدود 80 درصد افزایش.
این شانه دار که به اختصار آن را لیدی می نامند، جانور بومی آبهای اطلس و فلوریداست که در اندازه های متفاوت و حداکثر به اندازه یک کف دست دیده می شود و به دلیل هرمافرودیت یعنی دو جنسی بودن، قدرت تکثیر بسیار بالایی دارد و تعداد آن تنها در یک روز می تواند دو برابر شود؛ طی دو هفته بالغ می شود و حدود یکهزار و 200 تخم در روز می گذارد و این روند برای ماه ها ادامه می یابد، به طوری که طبق آمار موجود در سال 1990 وزن توده زیستی (بیوماس) ایجاد شده توسط این شانه دار در دریای سیاه به 900 میلیون تن رسید؛ یعنی ده برابر کل وزن ماهی هایی که در طول یک سال در تمام اقیانوس های جهان صید می شوند.
اشتهای زیاد و قدرت تکثیر بالای این گونه مهاجم که وجودش در آبهای کاسپین از سال 1978 به ثبت رسید، دیری نگذشت که آن را به آفتی جدی برای آبزیان بزرگترین دریاچه دنیا بدل کرد.
آبهای کاسپین حالا میهمان ناخوانده ای داشت که نمک نشناسانه، در حال بلعیدن وجود میزبانش بود.
ماهی ژله ای شانه دار در بدو ورود از زئوپلانکتون ها (جانوران میکروسکوپی آبزی) شروع کرد، اما با توجه به افزایش روزافزون شانه دار، موجودات میکروسکوپی، دیگر جوابگوی اشتهای وحشتناک آن نبودند. پس تخم و لارو ماهی ها و حیوانات دریایی، بخصوص ماهیان کیلکا هم به رژیم غذایی اش اضافه شد. پس از آن جمعیت ماهی کیلکا در این دریاچه بشدت رو به کاهش گذاشت، تا جایی که صید کیلکا از 92 هزار تن در سال 78 به 16 هزار تن در سال 82 رسید. صید کیلکا در دریای کاسپین از سال 1350 با 230 تن آغاز شده بود و این حجم در سال 83 به 19 هزار تن رسید.
در یک سال 50 درصد از منابع دریای کاسپین از بین رفت.
علاوه بر آسیب جدی که به تنوع بیولوژیک زیستگاه این منطقه وارد شد، بسیاری از صیادان محلی بخصوص صیادان کیلکا با مشکلات عمده ای مواجه شدند. زادی رستم اف از روستاییان نارناران جمهوری آذربایجان است. او می گوید: از سالی که سر و کله ماهی ژله ای شانه دار در این آبها پیدا شده، صید کیلکا هر روز بیشتر و بیشتر کاهش پیدا کرده است. این موجود، خیلی کوچک و به رنگ آب است. ما قبلا از اینها در آب نمی دیدیم . سورانی، ماهیگیر دیگری از ایران می گوید: جایی که این موجود هست دیگر ماهی نمی بینید. انگار ماهی ها از شانه دارهای ژله ای فرار می کنند. قبلا که این ماهی های ژله ای در آب کمتر بودند، باز تورمان خالی بالا نمی آمد، اما حالا آنقدر شانه دار زیاد شده که اگر دستتان را در آب ببرید، پر از ماهی ژله ای می شود .
کاهش منابع ماهی، بسیاری از ماهیگیران را بیکار کرده است؛ حتی بسیاری از صیادان محلی برای دادن بدهی، مجبور به فروش قایق هایشان شده اند، متاسفانه میهمان ناخوانده کاسپین سیری ناپذیر است. پس از کاهش جمعیت کیلکا، حالا خطر، جمعیت کپور ماهی ها را تهدید می کند؛ البته عده ای معتقدند که کاهش جمیعت تاس ماهیان یا همان ماهیان خاویاری هم به دلیل افزایش جمعیت شانه دار و بلعیده شدن تخم و لارو این ماهی ها توسط این گونه است، اما از آنجا که ماهی های خاویاری در رودخانه تولیدمثل می کنند و ماهی ژله ای شانه دار دسترسی به آب رودخانه ندارد، تاثیر مستقیم منتفی است، اما از آنجا که غذای اصلی ماهی های خاویار را کیلکا تشکیل می دهد و شانه دار تقریبا دیگر چیزی از کیلکا در کاسپین باقی نگذاشته، می توان کاهش جمعیت ماهی خاویاری را به طور غیرمستقیم به شانه دار نسبت داد.
از سوی دیگر جمعیت فوک دریای کاسپین هم نسبت به سالهای گذشته کاهش چشمگیری داشته است. منفذ حلقی فوک ها بسیار باریک است و تنها می توانند از ماهی های کوچک تغذیه کنند و به همین دلیل در دریای کاسپین ماهی کیلکا یکی از مهمترین منابع غذایی این گونه است و بنابراین یکی از دلایل کاهش شدید جمعیت فوک ها در سالهای اخیر را می توان به کاهش منابع غذایی شان، بازهم به واسطه شانه دار نسبت داد.
شانه دار حدود دو دهه قبل در شرق ظاهر شد. بعد از آغاز حمل و نقل ها از اقیانوس اطلس به دریای سیاه،
پر و خالی کردن آب توازن کشتی ها (آبی که بعد از تخلیه بار و سبک شدن کشتی به منظور ایجاد تعادل وارد مخازن مخصوص کشتی می شود) ماهی ژله ای شانه دار را وارد دریای سیاه کرد. شانه دار به جان پلانکتون های دریای سیاه افتاده و باعث افت 80 درصدی منابع ماهی آن شد و این روند تا رسیدن دومین شانه دار آمریکایی به نام بروئه اواتا (Beroe ovata) ادامه پیدا کرد. در دهه 1990 ورود شانه دار جدید که با دهان باز یکباره شانه دار لیدی را می بلعید، جمعیت گونه مهاجم را سریع کاهش داد و منابع آسیب دیده دریای سیاه مهلت ترمیم پیدا کرد، اما مسئله به همین جا ختم نشد؛ شانه دار مهاجم سفر تازه اش را آغاز کرد. این بار مقصد، دریای کاسپین بود. کانال ولگادن که تنها راه تبادلی بین دو دریای سیاه و کاسپین بود، شانه دار را به دریای کاسیپن رساند، اما اینکه این بار هم آب توازن کشتی هایی که به دلیل باریک بودن و کم عمق بودن این کانال مجبور به تخلیه کامل آب مخازشان هستند، عامل راهیابی شانه دار به کاسپین بوده یا خود شانه دار با شنا خودش را به بزرگترین دریاچه جهان رسانده، هنوز مشخص نیست.
ماهی ژله ای شانه دار یا همان شانه دار خزر، 10 سال پیش خودش را به کاسپین رساند، اما وجودش از سال 1378 توسط موسسه تحقیقات دانشگاه تربیت مدرس به ثبت رسید و بعد از آن در سال 1379 با همکاری کارشناسان بین المللی و مشاوره محققان دانشگاهی (بخصوص دانشگاه شهید بهشتی) مطالعات آغاز شد، اما همچنان وجود این گونه جدی گرفته نشد تا اواخر سال 1380. فروردین ماه سال 1380 در برنامه محیط زیست دریای کاسپین CEP اعلام شد: تا زمانی که حجم این گونه از یک کیلوگرم در مترمکعب بیشتر نشود، خطری وجود ندارد ، اما مدت زمان زیادی نگذشته بود که تراکم شانه دار به حجم مورد نظر مسئولان رسید و تازه تلاش برای مبارزه با آن آغاز شد. با اعلام این خبر یوزایتسف بیولوژیست اوکراینی به صراحت گفت: هجوم شانه دار به دریای کاسپین مثل حمله ملخ ها به مزارع کشاورزی است، با این تفاوت که ملخ ها حداقل در زاد و ولد محدودیت دارند، اما شانه دار، این محدودیت را هم ندارد . پراگو هم در 28 ژوئن 2004 اعلام کرد: وقتی یک گونه حیوان یکباره در یک زیستگاه ظاهر می شود، می تواند عواقب بسیار وحشتناکی درپی داشته باشد. البته ممکن است این گونه به سرعت حذف شود، اما در برخی موارد، گونه تازه وارد خیلی خوب با شرایط جدید کنار آمده و رو به تکثیر می گذارد. در اغلب موارد، پیامدهای این قبیل رخدادها باعث از بین رفتن نظم اکولوژیک یک زیستگاه می شود .
البته پیش بینی می شود که افزایش و گسترش شانه دار، بالاخره به طور طبیعی متوقف شود، اما آن روز ممکن است خیلی دیر باشد؛ شاید وقتی که دیگر چیزی از منابع ماهی کاسپین باقی نمانده باشد.
تاریل مامادلی ، مشاور اصلی تنوع زیستی کاسپین در وزارت علوم زیستی جمهوری آذربایجان، ضمن توصیف اینکه اکولوژی دریا شبیه یک زنجیره است که در صورت بسته شدن حلقه پلانکتون ها همه چیز ناپدید می شود، گفت: اگر هیچ چیزی برای مقابله با شانه دار پیدا نشود، ممکن است بزودی تمام موجودات زنده کاسپین ناپدید شوند .
آیا برای دریاچه کاسپین هم بروئه اواتا، همان شانه دار آمریکایی که دریای سیاه را نجات داد، چاره ساز خواهد بود؟
کارشناسان اوکراین، ترکیه و روسیه با همکاری موسسه تحقیقات شیلات ایران با نمونه برداری از آب دریای سیاه، بروئه اواتا را برای انجام آزمایشات اولیه به ایران (ساری) آوردند، اما ورود گونه جدید دیگری به دریای کاسپین، بحث های بسیاری را برانگیخت؛ بخصوص کشور روسیه که یکی از سهامداران عمده ساحلی این دریاست، مخالفت جدی خود را با ورود شانه دار جدید از همان آغاز اعلام کرد، اما محققان چهار کشور دیگر، دست از تلاش برنداشتند و هر کدام به طور مجزا، دست به آزمایش های متعددی زدند. طبق نتایج به دست آمده توسط ایران، شانه دار جدید ضمن آنکه فقط از شانه دار کاسپین تغذیه می کند، نرخ تغذیه و تکثیرش هم تقریبا با گونه مهاجم برابری می کند. یافته ها هم نشان می دهد که هیچ گونه اثر سوئی روی پلانکتون ها و آبزیان دیگر دریای کاسپین ندارد. حسین نگارستان، مدیر گروه آبهای شمال موسسه تحقیقات شیلات ایران می گوید: مطالعات روی ورود گونه دیگر شانه دار به عنوان شکارگر شانه دار کنونی، گزینه ای است که محققان ما روی آن کار می کنند، اما این کار، مطالعات بسیار دقیقی را می طلبد تا مشکل جدیدی به وجود نیاورد. البته ما یافته ایم که بروئه فقط لیدی یا همان شانه دار خزر را می خورد و وقتی دیگر شانه داری وجود نداشته باشد، او می میرد. محققان ما معتقدند بروئه می تواند بهترین راه حل این مشکل باشد، اما باید مراقب باشیم که به همراه بروئه اواتا هیچ گونه جدید دیگری به آب کاسپین وارد نشود. در این اقدام تمام جنبه ها باید در نظر گرفته شود .
در بین پنج کشور حاشیه دریای کاسپین، ایران بیشترین تلاش را برای وصول نتیجه ای مطلوب به انجام رساند. چطور می شد بروئه اواتا را بدون همراهی با هیچ گونه دیگر یا حتی ویروس، انگل و باکتری، وارد کاسپین کرد؟ نگارستان می گوید: آب دریای سیاه در درجه اول باید فیلتر شود تا به همراه شانه دار شکارگر، گونه های دیگری وارد کاسپین نشود. اما خطر از سوی دیگری است؛ یعنی انگل های مختلفی که ممکن است با شانه دار وارد این آبها بشوند. ما آزمایش هایمان را روی انگل ها و باکتری ها انجام داده ایم؛ انگل ها که در مراحل تطابق بروئه اواتا با آب کم شور از بین می روند. باکتری های دریای سیاه و کاسپین هم به دلیل راه داشتن به یکدیگر، تقریبا مشابهند، اما ویروس ها هنوز کاملا تکلیفشان روشن نیست؛ ما در حال حاضر مشغول تحقیق روی این مسئله هستیم.
اما با تمام این اوصاف، هنوز به جز ایران هیچ یک از کشورهای دیگر حاشیه دریای خزر یعنی روسیه، قزاقستان، ترکمنستان و آذربایجان، موافقت رسمی خود را اعلام نکرده اند. نگارستان در این باره می گوید: انجام این طرح، مستلزم این است که هر پنج کشور، موافقتنامه های کتبی به CEP (برنامه محیط زیست دریای خزر) ارائه کنند که البته این موافقتنامه باید به امضای یکی از مسئولان امر برسد؛ مثلا مهندس سعید حسینی امامی، رئیس بخش محیط زیست دریایی سازمان حفاظت محیط زیست از سوی ایران این توافقنامه را امضا کرده، اما بقیه کشورها موافقتشان فقط ضمنی بوده؛ یعنی کارشناسان شیلاتشان گفته اند: ما موافقیم، همین .
اما دلیل این کشورها برای عدم موافقتشان چیست؟ متاسفانه اینجا هم مسائل سیاسی مثل همیشه نقش اساسی را ایفا می کند، چرا که عدم موافقت کشور روسیه ناکافی بودن مطالعات اعلام شده که نظرکتبی سه کشور دیگر را هم تحت الشعاع قرار داده است و تا روسیه توافقنامه را به طور رسمی امضا نکند، سه کشور دیگر هم حاضر به امضای آن نیستند.
اما مشکل اصلی جای دیگر بود. بروئه اواتا، جانوری بشدت شورپسند است و آب کاسپین نسبت به زیستگاه اصلی بروئه اواتا بسیار کم شور و غیرقابل زیست است. غلظت نمک آب آزاد بیش از 35 گرم در لیتر است، در حالی که این میزان، در شمال کاسپین تنها به 5 گرم در لیتر می رسد. بنابراین، باید آب کاسپین شورتر می شد یا شانه دار جدید شکارگر با شرایط زیستی کم نمک تر، تطابق پیدا می کرد. گزینه اول که خواه ناخواه منتفی بود، بنابراین بروئه اواتا باید رژیم نمک می گرفت.
نگارستان می گوید: روسیه در همان مراحل اول تحقیقات اعلام کرد که بروئه اواتا در آب شور می میرد و ادامه تحقیقاتش را تعطیل کرد، اما محققان ما بیش از دوسال است که در حال پرورش این شکارچی و تطابق آن با آبهای کم نمک تر هستند؛ با این روش که ابتدا شانه دار را در آب خیلی شورپرورش می دهند و بعد از مدتی، آن را برای چند هفته در تانکر حاوی آب نمک کمتر نگهداری می کنند تا به محیط جدید عادت کند، بعد آن را وارد کاسپین می کنند . بنابراین با تلاش کارشناسان ایرانی مشکل شورپسندی بروئه اواتا هم حل شد.
حتی در صورت موافقت هر پنج کشور، مشکل دیگری وجود دارد، اما هزینه نسبتا سنگین اجرای این طرح، مشکل جدیدی است که بعد از پشت سر گذاشتن تمام موانع، باید به گونه ای مرتفع شود.
بروئه اواتا باید با کشتی و با استفاده از تجهیزات، به روشی که هیچ گونه دیگری اعم از ماکرو یا میکرو به همراه آن وارد نشود، از طریق کانال ولگادن وارد کاسپین شود و تجهیزات لازم برای به انجام رساندن آن، هزینه زیادی را می طلبد.
تاریل مامادلی، می گوید: کشورهای حاشیه خزر در این باره به توافقاتی دست یافته اند. ایران و روسیه هم قول داده اند کمک های مالی در اختیار پروژه بگذارند .مسئله اینجاست که روسیه هنوز حتی موافقت ضمنی نکرده است، اما نگارستان با تاکید بر ضرر و زیان جدی صیادان می گوید: در صورت موافقت 4 کشور دیگر با ورود بروئه اواتا از دریای سیاه، ایران حاضر است تمامی هزینه های اجرای این طرح را تقبل کند .
در هر حال، اگر تنها راه چاره، استفاده از شانه دار بروئه اواتا برای کنترل ماهی ژله ای شانه دار یا همان لیدی است، 5 کشور حاشیه ای باید زودتر فکری بکنند. اگر هم 4 کشور دیگر نظر متفاوتی دارند، بهتر است به جای دست روی دست گذاشتن و چشم به کمک های جهانی دوختن، کمی همت کنند یا روی بروئه اواتا کار کنند و درصدد رفع معضلاتی که مطرح می کنند بربیایند یا به دنبال راه حل های جدید باشند وگرنه با ادامه این روند، باید کاسپین روزهای سیاه زیادی را پشت سر بگذارد.
تخریب برای توازن
آب توازن کشتی ها علاوه بر ورود گونه های غیربومی، مشکلات دیگری را نیز برای بسیاری از زیستگاه های آبی به وجود آورده است.
ورود انواع سوخت ها، فرآورده های نفتی و مواد شیمیایی از مشکلات عمده دیگری است که بسیاری از اکوسیستم های آبی دنیا با آن دست به گریبانند که اتفاقا نمونه بارز آن هم همین نزدیکی ها هست؛ خلیج فارس خودمان که روزی به آن خلیج نیلگون فارس می گفتیم، اما حالا به خاطر تخلیه آب توازن کشتی ها هنگام بارگیری در اسکله های نفتی، رنگش بیشتر و بیشتر به خاکستری می گراید.
تنها راه حل اساسی
می گویند شغال بیشه مازندران را نگیرد جز سگ مازندرانی حالا هم تنها راهی که برای مقابله با شانه دار دریای کاسپین به ذهن محققان می رسد، ورود گونه دیگری از شانه دارهاست که بروئه اواتا نام دارد. این گونه شکارگر تا جایی که ممکن است دهانش را باز می کند و شانه دار مهاجم را یکجا می بلعد و جالب اینجاست که رژیم غذایی اش هم خلاصه شده در همین یک گونه لیدی است که مثل خوره به جان بزرگترین دریاچه جهان افتاده است. تحقیقات محققان ایرانی نشان می دهد که در صورت ورود بروئه اواتا، با کاهش جمعیت لیدی، جمعیت بروئه اواتا هم روبه کاهش گذاشته و خود به خود از بین می رود.
غریبه هایی از دریای سیاه
تداوم هرچه بیشترحیات یک اکوسیستم طبیعی وابسته به گوناگونی و تعدد حیات وحش در آن چرخه بوده و اهمیت تنوع زیستی در همین نکته نهفته است. یکی از مهمترین دلایل برهم خوردن تعادل اکولوژیک در اکوسیستم ها، وارد شدن گونه های غریبه ای است که هیچ جایگاهی در هرم غذایی ندارند و مانند ویروسی که رایانه را فلج می کند، تمام روابط را برهم می زنند.
شاید داستان خرگوش هایی که توسط توریست ها وارد استرالیا شده و جمعیت شان از کنترل خارج شد را شنیده باشید. کارشناسان مجبور به استفاده از روباه ها شدند و باز دردسری دیگر؛ افزایش تعداد روباه ها. این بار شکارچیان به داد طبیعت رسیدند. نمونه اینگونه دخالت های نابجا در محیط زیست کشور ما هم کم نیست؛ مثلا کارشناسانی که دریاچه هامون را با حوضچه پرورش ماهی اشتباه گرفته اند، ماهی آمور را وارد این دریاچه کردند؛ ماهی پرخوری که از جوانه های نی شروع کرد و هامون که مظهر زندگی در منطقه بود را به مرز نابودی کشاند. یا سفر آزولای فیلیپینی که درعوض احیای نیتروژن خاک شالیزارهای شمال، همه زیستگاه های آبی این مناطق را خفه کرد و حالا بزرگترین دریاچه جهان، میهمان ناخوانده ای دارد به نام شانه دار؛ گونه ای ماهی ژله ای که احتمالا از طریق آب توازن کشتی ها وارد دریای کاسپین شده است.
حضور این گونه، علامت سئوالی برای اکوسیستم دریای خزر است. شانه دار در چرخه غذایی کاسپین هیچ پرداتور یا شکارگری ندارد تا جمعیتش را کنترل کند و بنابراین تا آنجا که نباید، جمعیتش رو به تزاید گذاشته است.
از سوی دیگر اکوسیستم دریای کاسپین به دلیل بسته بودن (تنها راه مبادلاتی آن کانال ولگادن است که آن را در ارتباط با دریای سیاه قرار می دهد) و راه نداشتن به آبهای آزاد، از تنوع گونه ای بسیار محدودی برخوردار است که طی میلیون ها سال تجربه طبیعت، روش زندگی در کنار یکدیگر را آموخته اند.
گونه های ضعیف غیرسازگار حذف شده اند و گونه های قوی تر باقیمانده اند و با هزاران بالا و پایین بالاخره چرخه این زیستگاه به ثبات رسیده است، آن هم با گونه هایی محدود. بنابراین بی دلیل نیست که در برابر گونه ای تازه وارد، تمام چرخه ها و نظم این سیستم به هم ریخته و اینچنین درهم کوبیده شود. حالا دیگر تصور اینکه یک سیستم به علت بسته بودن می تواند از خطرات احتمالی در امان باشد، از بین رفته است. تازه آرام آرام کارشناسان به این نتیجه رسیده اند که قبل از ورود یک گونه جدید به یک سیستم به ثبات رسیده باید به اندازه عمر آن سیستم تجربه داشته باشند.
شانه دار مهاجم تعادل زیست محیطی خزر را برهم زده و خساراتی وارد کرده است
مبارزه با جانور مهاجمی که با بر هم زدن تعادل چرخه حیات دریایی در خزر باعث کاهش شدید موجودی ماهی کیلکا در این دریا شده و حیات ماهیان خاویاری را به خطر انداخته است به زودی آغاز خواهد شد.
نام این جانور ژله مانند و شفاف، که به شانهدار مهاجم معروف شده، Mnemiopsis leidyi یا Comb Jelly fish است که با تغذیه از پلانکتون ها - که خوراک اصلی ماهیان کیلکا را تشکیل می دهد - جمعیت این ماهیان را به شدت کاهش داده است.
شانه دار مهاجم به احتمال زیاد ازطریق آب کشتی ها یا از مسیر کانال ولگا – دن، یا هر دو طریق وارد خزر شده و میزان مصرف پلانکتونها توسط آن در حدی بوده که کیلکاها گرسنه مانده و از تعدادشان کاسته شده است.
شانه دار مهاجم که جانوری ژله مانند و شفاف است و طول آن تنها به حدود 5 میلی متر و حداکثر 6 سانتی متر می رسد به احتمال زیاد ازطریق آب کشتی ها یا از مسیر کانال ولگا – دن، یا هر دو طریق وارد خزر شده است
موسسه مطالعات شیلات ایران تحقیقات گسترده ای را با همکاری پژوهشگران کشورهای ساحلی و کارشناسان خارجی انجام داده و مبارزه با مهاجم شانه دار دریای خزر به تصویب نمایندگان کشورهای ساحلی دریای خزر رسیده است و بعد از توافق نهایی مسوولان بلند پایه سیاسی، کار مبارزه آغاز خواهد شد.
فصل دوم
خسارات ناشی از این تهاجم
خسارت شانه دار
بر اساس گزارش موسسه تحقیقات شیلات ایران تولید ماهیان کیلکا که در سال ۱۳۷۸ به ۹۵ هزارتن در سال رسیده بود در سال۱۳۸۱ به کمتر از ۲۷ هزار تن تقلیل یافته است.
در نتیجه، تعداد زیادی از ۲۰۰ فروند لنج ماهیگری که در سواحل ایران مشغول صید کیلکا بودند بی استفاده مانده و صیادان بیکار شده اند.
بخش اعظم فعالیت واحدهای صنعتی که بخش عمده ای از کیلکای صید شده را به منظور افزودن به خوراک دام و طیور به آرد ماهی تبدیل می کردند نیز متوقف شده است.
مجله علمی دانشگر، که از سوی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور منتشر می شود، با انتشار گزارشی در باره این جانور مهاجم، می نویسد "در سال ۱۳۷۸ صیادان ایرانی که در ساحل جنوبی خزر مشغول ماهیگیری بودند وقتی تور های خود را بالا کشیدند با جانوران ناشناخته ای رو برو شدند اما کمتر کسی فکر می کرد که این موجود کوچک که اندازه آن حدود ۵ میلی متر تا حداکثر ۶ سانتی متر است، بتواند حیات آبزیان خزر را به خطر بیندازد.
با تلاش موسسه تحقیقات شیلات ایران این جانور شناسایی شد.
تولید ماهیان کیلکا در ایران که در سال ۱۳۷۸ به ۹۵ هزارتن در سال رسیده بود در سال۱۳۸۱ به کمتر از ۲۷ هزار تن تقلیل یافت و تعداد زیادی از ۲۰۰ فروند لنج ماهیگری که در سواحل ایران مشغول صید کیلکا بودند بی استفاده مانده و صیادان بیکار شده اند
این جانور پیش از این هم در سال ۱۹۸۲ اکوسیستم دریای سیاه را برهم زده بود و بعدها در دریای آزوف خسارات فراوانی به جانداران دریایی وارد کرده بود.
موسسه تحقیقات شیلات ایران در سال ۱۳۷۴ احتمال ورود شانه دار مهاجم به دریای خزر را به اطلاع مسوولان رسانده بود اما تا سال ۱۳۸۰ که جمعیت ماهیان کلیکا به شدت کاهش یافت حضور این جانور در دریای خزر جدی گرفته نشد.
دانشگر در باره فعالیت های پژوهشی ایران برای مبارزه با این جانور می نویسد "در همین فاصله موسسه تحقیقات شیلات ایران پژوهش های مفصلی را در زمینه پراکنش و فراوانی، تغذیه، شیوه های مبارزه و کنترل آن انجام داد"
در سال ۱۳۸۰ کمیته ملی نظارت بر مبارزه با شانه دار دریای خزر تشکیل شد و گزارشی از پژوهش های انجام شده را به اجلاس برنامه محیط زیست دریای خزر ارایه داد که با حضور کشورهای حاشیه دریای خزر در باکو پایتخت آذربایجان تشکیل شده بود.
به نوشته دانشگر، پژوهشگران ایرانی به این نتیجه رسیده بودند که Beroe Ovata تنها شانه داری است که می تواند با شانه دار مهاجم مقابله کند زیرا قبلا در دریای سیاه و آزوف امتحان خود را پس داده بود.
در دریای سیاه و آزوف B. Ovata که همراه رقیب خود وارد آنجا شده بود توانست با مصرف شانه دار(M. leidyi) در مدت چند سال اکوسیستم آنجا را به حالت طبیعی برگرداند.
سوال این است که چرا در خزر چنین اتفاقی به طور طبیعی روی نداد و شانه دار مهاجم توانست است بدون مزاحمت تولید مثل کند.
ممانعت از ورود دشمن
کارشناسان می گویند آب رودخانه ولگا، که بخش عمده آب خزر را تامین می کند، شیرین است و B.Ovata که نسبت به آب شیرین حساس است نمی تواند در آن زندگی کند در حالی که شانه دار M. leidyiخود را با آب شیرین تطبیق داده و توانسته است در بخش شمالی خزر بدون رقیب به تکثیر بپردازد.
مجله دانشگر به نقل از کارشناسان می نویسد "اگر بپذیریم که هر دو شانه دار از راه ولگا وارد خزر شده اند B.Ovataدر همان نخستین مراحل ورود بر اثر آب شیرین تلف شده اما M. leidyi توانسته زنده بماند و خود را به بخش جنوبی خزر در سواحل ایران برساند."
سواحل جنوبی خزر عمق بیشتری دارد، آب آن شورتر و دمای آن برای تکثیر مناسب تر است به همین دلیل تراکم این شانه دار در سواحل ایران بسیار بیشتر از کشورهای دیگر حاشیه خزر است.
مصرف پلانکتونها باعث کاهش صید کیلکاها شده است
سهراب رضوانی، رییس موسسه تحقیقات شیلات ایران می گوید "متاسفانه در فصل گرما آبهای دریای خزر در بسیاری از نقاط وضع بحرانی دارد."
این جانور دو جنسی است و به سرعت تکثیر می شود یعنی می تواند هر هفته ۶۰۰۰ تخم بگذارد که در عرض دو هفته به شانه دار بالغ تبدیل می شوند و به نوبه خود تولید مثل می کنند.
کلیکا ماهیان اولین قربانی این جانور هستند، اما فوک ها و برخی گونه های ماهیان خاویاری که از کلیکا تغذیه می کنند نیز در معرض خطر قرار دارند.
تحقیقات اولیه نشان می دهد با کاهش کلیکا ماهیان، نرخ رشد و نرخ چاقی ماهیان خاویاری نیز کاهش یافته است.
بررسی ها برای روشن تر شدن تاثیر و نقش این شانه دار در ذخایر دیگر دریای خزر در دست انجام است و هنوز به نتایج قطعی نرسیده است.
تلاش ایران
ایران به منظور مبارزه با این جانور مهاجم، که بقای آبزیان خزر را به خطر انداخته، کمیته ملی نظارت بر مبارزه با شانه دار دریای خزر تشکیل داده است که نمایندگانی از دفتر ریاست جمهوری، سازمان محیط زیست، سازمان مدیریت و برنامه ریزی، سازمان بنادر وکشتیرانی و وزارت خانه های جهاد کشاورزی، علوم و امور خارجه عضویت دارند.
وضعیت پراکنش در دریای خزر
آقای رضوانی می گوید "بعد از توافق کشورهای ساحلی در زمینه پیوند زدن شانه دار B.Ovata ایران ماموریت یافت تا اثرات احتمالی این کار را مورد بررسی قرار دهد و دولت هم ۶۰۰ میلیون تومان به این کار اختصاص داد."
یک تیم پژوهشی بین المللی مرکب از شش نفر از دانشمندان و کارشناسان ترکیه، روسیه، اکراین و ۲۰ نفر از کارشناسان ایرانی به مطالعات مشترک در مورد نحوه مقابله با شانه دار مهاجم پرداخته اند.
وضعیت پراکنش در دریای خزر
آزمایشگاهی نیز در ترکیه که در مبارزه با شانه دار مهاجم تجربیاتی داشت تجهیز شد و مقداری از آب خزر به آنجا منتقل شد تا دانشمندان در مورد تکثیر B.Ovata تحقیق کنند.
پژوهشگران ایرانی به این نتیجه رسیده بودند که Beroe Ovata تنها شانه داری است که می تواند با شانه دار مهاجم مقابله کند زیرا قبلا در دریای سیاه و آزوف امتحان خود را پس داده بود
این تیم پژوهشی سرانجام به این نتیجه رسید که برای نجات آبزیان خزر باید از B.Ovata کمک گرفت و با انتقال آن به دریای خزر مشکل را حل کرد اما چگونه باید این کار انجام شود.
به گفته حسین نگارستان، دبیر ستاد ملی مبارزه با شانه دار مهاجم، "برای انتقال B.Ovata از دریای سیاه به خزر باید این جانور را صید کنیم و با ظرف های ده لیتری به وسیله هواپیما، به دریای خزر برسانیم. در هر ظرف می توان پنجاه B.Ovata را منتقل کرد."
اوایل اسفند ماه سال گذشته گزارش تحقیقاتی موسسه تحقیقات شیلات ایران در تهران به اطلاع نمایندگان کشورهای حاشیه خزر رسید و همه کشورهای حاشیه خزر پیوند B.Ovata به دریای خزر را تایید کردند و قرار است با توافق نهایی مسوولان کشورهای ساحلی کار پیوند انجام شود.
آقای رضوانی می گوید "هر چه زودتر باید توافق مسئولان کشورهای ساحلی را به دست آوریم و دست به کار شویم. برای انجام اقدامات عملی و دسترسی به B.Ovata در دریای سیاه تا آخر شهریور فرصت داریم و گرنه مجبوریم یک سال دیگر هم صبر کنیم."
پیش بینی می شود با ورود B.Ovataبه دریای خزر اکوسیستم این دریا طی پنج تا هشت سال آینده به وضع سابق خود برگردد.
مدیر گروه زیستی پژوهشکده اکولوژی دریای خزر در این نشست گفت: برای نخستین بار در سال ، ۷۸جانداری در دریای خزر به تعداد فراوان مشاهده شد که قبلا در دریای سیاه مشکلات زیادی را به وجود آورده بود. ابوالقاسم روحی افزود: این جانور که به صورت شناور و معلق در آب دریا زندگی میکند و دارای بدنی شفاف و ژلهای است، میتواند بهطور سیری ناپذیری از جانداران معلق و پلانکتونی دیگر تغذیه کند. وی با اشاره به اینکه جانور ژلهای تازه وارد دارای صفحات شانهمانندی با نام علمی " "Mneniopsis Leidyiاست، اظهار داشت: این شانهدار اصولا موجودی دو جنسی بوده و هر شانهداری میتواند به تنهایی تولید مثل کرده و در مدت کوتاهی تبدیل به ۶هزار شانهدار جدید شود. وی با بیان آنکه در مدت کوتاهی این جانور به ظاهر زیبا توانست جمعیت پلانکتونهای دریای خزر را تحت الشعاع قرار دهد، اظهار داشت: جانورانی که از این پلانکتونها تغذیه میکنند دچار فقر غذایی شده و شدیدا کاهش جمعیت پیدا میکنند و این کاهش جمعیت خصوصا در ذخایر کیلکا ماهیان خود را نشان داد و بتدریج صیادان را متوجه کاهش صید خود کرد. به گفته وی، موسسه تحقیقات شیلات ایران که بهطور مرتب مشغول اندازهگیری و پایش میزان و وضعیت صید کیلکا است، متوجه تغییرات جدی در محیط زیست دریای خزر در اثر حضور فعالانه این شانهدار مهاجم شد. این محقق با طرح این سوال که در گام نخست باید مشخص میشد که تاثیر حضور این جانور چگونه بوده است و رابطه آن با کاهش صید کیلکا چیست، گفت: در مطالعات اولیه، گونه این جانور مهاجم مشخص و با بررسی تاثیرات حضور آن بر روی محیط زیست دریای سیاه، نقش تعیینکننده این شانهدار در کاهش صید روشن شد. وی افزود: در مرحله بعد روش برخورد با این مشکل مورد بررسی قرار گرفت و مطالعات انجامشده در دریای سیاه نشان داد که امکان مبارزه شیمیایی و یا مکانیکی با این شانهدار وجود ندارد. همچنین برای مبارزه باکتریایی و یا انگلی با این جانور نیاز به اطلاعات زیادی وجود دارد که در دسترس نبوده و ممکن است خطراتی را متوجه محیط کند. وی، مبارزه بیولوژیک از طریق یک جاندار را در کنترل شانهدار مهاجم موثر دانست و افزود: در اقیانوس اطلس که زیستگاه طبیعی شانهدار مهاجم دریای خزر است، علاوه بر چند گونه ماهی، شانهدار شکارگری به نام Beroe Ovataنیز از شانهدار مهاجم تغذیه میکند.
مدیر گروه زیستی پژوهشکده اکولوژی دریای خزر، کره ماهی ((Butter Fish را ازجمله ماهیان موفق در تغذیه از U.Leidyiنام برد و گفت: این ماهی هم خانواده ماهی حلوا سفید خلیج فارس است و همه این ماهیان در کنار پلانکتون های دیگر از شانهدار نیز تغذیه کرده و به عبارتی تغذیه آنها از شانهدار بهطور غیرانتخابی است. وی افزود: امکان سازگار کرد حلوا سفید از شوری خلیج فارس ( ۴۲-۳۷گرم در لیتر) یا کرهماهی از شوری ۳۵گرم در لیتر اقیانوس اطلس به شوری دریای خزر (کمتر از ۱۳گرم در لیتر) بسیار بعید است و از طرف دیگر، به دلیل غیر انتخابی بودن تغذیه، امکان موثربودن آن در کاهش جمعیت شانهدار کم ارزیابی میشود به همین دلیل کارشناسان گروه مشاوران شانه دار در برنامه محیط زیست دریای خزر نظر به استفاده از B.Ovataبعد از انجام مطالعات لازم دادند.
دبیر ستاد مبارزه با شانهدار مهاجم دریای خزر در ادامه این نشست گفت: در بررسیهای صورت گرفته مشخص شد که تحقیق انجام شده توسط روسها ناموفق بوده و امکان زنده ماندن جانور شکارگر Beroe Ovataدر شوری دریای خزر را فراهم نکرده است. دکتر "حسین نگارستان" افزود: این بار محققان موسسه تحقیقات شیلا