دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
فرمت فایل: word
تعداد صفحه:269
فهرست
چکیده ۱
مقدمه. ۲
فصل اول. ۵
کلیات.. ۵
۱-۱) معنای لغوی محاربه ۶
۲-۱) محاربه در قرآن کریم. ۷
۳-۱) اصطلاح محاربه از دیدگاه امامیه ۱۲
۴-۱) اصطلاح محاربه از دیدگاه اهل سنت.. ۲۰
فصل دوم. ۲۱
ماهیت محاربه. ۲۱
۱-۲) مفاد آیه محاربه ۲۲
۱-۱-۲) بررسی عنوان محاربه ۲۲
۲-۱-۲) بررسی عنوان افساد در زمین ۵۰
۱-۲-۱-۲) مراد از افساد در زمین. ۵۰
۲-۲) جمع میان دو عنوان محارب ومفسد فى الارض… ۵۷
۳-۲) آیا افساد فی الارض به تنهایی، موضوع برای جواز حکم قتل می باشد. ۶۷
۴-۲) بررسی روایات خاصه درباره موضوع حد محارب.. ۷۰
۵-۲) بررسى مسائل دخیل در تحقق عنوان محاربه ۱۰۸
۱-۵-۲) بکار بردن سلاح. ۱۰۸
۲-۵-۲) تحقق خارجی ترس و ارعاب.. ۱۱۵
۳-۵-۲) قصد قتل یا سرقت.. ۱۲۰
۴-۵-۲) عمومیت متعلق محاربه ۱۲۵
۶-۲) دیدگاه علمای اهل سنت در باب محارب.. ۱۲۹
۷-۲) دیدگاه اهل سنت در باب حکم محارب.. ۱۳۶
۱-۷-۲) قائلان به حبس… ۱۳۶
۲-۷-۲) قائلان به غیر حبس… ۱۳۸
۸-۲) محارب در متون حدیثی مذاهب اربعه ۱۴۰
۹-۲) آراء برخی از مذاهب در خصوص اشرار و ترساندن مردم ۱۴۵
فصل سوم. ۱۴۷
بررسی جرم محاربه با موارد مشابه. ۱۴۷
۱-۳) محاربه و بغی. ۱۴۸
۱-۱-۳) معنای لغوی بغی. ۱۴۸
۲-۱-۳) معنای اصطلاحی بغی. ۱۴۹
۳-۱-۳) بررسی مفهوم محاربه و بغی (جرم سیاسی) ۱۵۱
۴-۱-۳) نظریات مختلف در مورد بغی ( جرم سیاسی ) ۱۵۶
۵-۱-۳) آیا باغی کسی است که برامام معصوم خروج نماید. ۱۵۹
۶-۱-۳) شرایط جنگ با بغات یا مجرمین سیاسی. ۱۶۱
۷-۱-۳) رفتار با اسیران و مجروحین جنگی بغات.. ۱۶۳
۸-۱-۳) تعریف جرم سیاسی از نظر حقوقدانان و مقایسه آن با بغی. ۱۶۶
۹-۱-۳) مزایای مجرمین سیاسی. ۱۶۷
۱۰-۱-۳) مقایسه بین محارب و باغی. ۱۶۹
۲-۳) محاربه و تروریسم. ۱۷۰
۱-۲-۳) مفهوم تروریسم. ۱۷۰
۲-۲-۳) تعاریف گسترده تروریسم. ۱۷۳
۳-۲-۳) تعریف محدود تروریسم. ۱۷۵
۴-۲-۳) تعریف تروریسم از نظر دیدگاه هدف و عامل. ۱۷۷
۱-۴-۲-۳) انواع تروریسم از نظر هدف.. ۱۷۷
۲-۴-۲-۳) انواع تروریسم از نظر عامل. ۱۷۸
۵-۲-۳) تعریف حقوقی تروریسم. ۱۸۰
۶-۲-۳) مقایسه تروریسم و محارب.. ۱۸۳
فصل چهارم. ۱۸۶
محاربه در قوانین موضوعه ایران. ۱۸۶
(۴-۱-۱ رکن قانونی. ۱۸۸
(۴-۱-۲ رکن مادی ۱۸۹
(۴-۱-۳ عنصر معنوی ۱۹۵
(۴-۲ ارزیابی انتقادی عملکرد قانونگذار در توسعه مفهوم محاربه ۱۹۷
(۴-۲-۱ نقد و ارزیابی کلّی. ۱۹۷
(۴-۳ زمینه و انگیزه تعمیم احکام محاربه به برخی از جرایم ۲۰۲
(۴-۴ ایرادات ناظر به تعمیم حکم محاربه به برخی از جرائم ۲۰۸
(۴-۴-۱ از نظر شرع. ۲۰۸
۲-۴-۴) دیدگاه حقوقی عرفی ۲۲۰
۵-۴) بررسی موردی جرایم در حکم محاربه ۲۲۵
۱-۵-۴) جرایم در حکم محاربه در قانون مجازات اسلامی ۲۲۵
۶-۴) بر هم زدن امنیت و ایجاد رعب و وحشت از طریق سرقت مسلحانه و قطع الطریق ۲۲۷
۷-۴) قیام مسلحانه علیه حکومت اسلامی ۲۳۱
۸-۴) براندازی حکومت اسلامی. ۲۳۳
۹-۴ ) نامزد تصدی یکی از پستهای حساس حکومت کودتا ۲۳۷
۱۰-۴) تشکیل یا اداره دسته یا جمعیت غیر قانونی. ۲۳۹
۱۱-۴ ) تحریک نیروهای خودی به تمرد یا تسلیم. ۲۴۵
۱۲-۴) همکاری با دولتهای خارجی متخاصم. ۲۴۷
۱۳-۴) سوء قصد به جان رهبر یا یکی از رؤسای قوای سه گانه و مراجع بزرگ تقلید ۲۴۹
۱۴-۴) جعل اسکناس و اسناد بانکی به قصد اخلال در نظام کشور ۲۵۱
۱۵-۴) اجتماع و تبانی بر ضد امنیت داخلی یا خارجی کشور ۲۵۵
۱۶-۴) تظاهر، قدرت نمایی و اقدام علیه آسایش عمومی بوسیله اسلحه ۲۵۷
۱۷-۴ ) راهزنی در راهها و شوارع. ۲۵۹
۱۸-۴) سرقت مسلحانه در شب.. ۲۶۲
۱۹-۴) آتش زدن اموال به قصد مقابله با حکومت اسلامی. ۲۶۵
۲۰-۴ ) نهب، غارت و اتلاف اموال با قهر و غلبه ۲۶۷
منابع. ۲۶۹
منابع
بخشی از منابع فارسی این تحقیق
۱- بابایی و آقایی، غلامرضا و بهمن، ۱۳۶۵ ه.ش، فرهنگ علوم سیاسی، نشر ویس تهران
۲- پیمانی، ضیاء الدین، جرائم علیه امنیت و آسایش عمومی، نشر میزان، چاپ پنجم, بی تا
۳- حبیب زاده، محمد جعفر، ۱۳۷۰ ه.ش، بررسی جرم محاربه و افساد فی الارض، انتشارات کیهان
۴- حکیم، محمد باقر، جرائم علیه امنیت عمومی، مجله فقه اهل بیت، بی تا.
۵- زراعت، عباس، ۱۳۸۰ ه.ش، شرح قانون مجازات اسلامی، انتشارات ققنوس
۶- سبحانی، جعفر، فئه باغیه، مجله نور علم، شماره یک، دوره دوم, بی تا
۷- شامبیاتی، هوشنگ، ۱۳۷۶ ه.ش، حقوق کیفری اختصاصی، انتشارات ژوبین
بخشی از منابع عربی این تحقیق
۱- قرآن کریم
۲- ابن ادریس, الحلی، ابی منصور محمد,۱۴۱۰ ه.ق، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، موسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم
۳- ابن جلاب، التفریع, دارالغرب الاسلامی، بیروت, بی تا
۴- ابن حجر اسقلافی, کهلانی، محمد بن اسماعیل ,۱۳۷۹ ه.ق، ۴ ج، سبل الاسلام، شرکت مکتبه و مطبعه مصطفی البانی الحلبی، مصر
۵- ابن حزم، ابو محمد احمد، المحلی، در الافاق الجدیده، بیروت , بی تا
۶- ابن حمزه، عماد الدین ابی جعفر محمد بن علی طوسی، ۱۴۰۸ ه.ق، الوسیله الی نیل الفضیله، نشر مکتبه آیه الله العظمی مرعشی النجفی، چاپ اول
۷- ابن سلار, ابی علی حمزه بن عبد العزیز الدیلمی، المراسم العلویه بنی الاحکام النبویه، با حمایت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی, بی تا
۸- ابن علامه, ابی طالب محمد بن الحسن بن یوسف بن المطهر الحلی، ۱۳۸۷ ه.ق ، ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد، المطبعه العلمیه، قم
۹- ابن منظور, الافریقی المصری، ابی الفضل جمال الدین محمد بن مکرم بن علی، ۱۳۰۰ ه.ق ، لسان العرب المحیط، دار البیروت للطباعه و النشر
۱۰- ابی المجد الحلبی، ابی الحسن علی بن الحسن، ۱۴۱۴ ه.ق، اشاره السبق، موسسه الامام الصادق (ع)، چاپ اول
۱۱- امام شافعی، ۱۹۸۰ م، الام، ۸ ج، انتشارات دارالفکر بیروت
۱۲- امام مالک بن انس، المدونه الکبری، ۶ ج، انتشارات السعاده، مصر, بی تا
۱۳- بحرینی، الشیخ الطریحی، ۱۴۰۸ ه.ق، مجمع البحرین، مکتب نشر ثقافه الاسلامیه، چاپ دوم
۱۴- براج طرابلسی، قاضی عبدالعزیز، المهذب، موسسه نشر اسلامی, بی تا
۱۵- بیهوتی، منصور بن یونس، ۱۴۱۸ ه.ق، کشف القناع، دارالمکتب العلمیه، بیروت
۱۶- ترمذی، محمد بن عیسی، ۱۴۰۳ ه.ق، سنن ترمذی،۵ج، دارالفکر بیروت، (تحقیق عبدالوهاب عبداللطیف)
(۱-۱ معنای لغوی محاربه
در ادبیات عرب محاربه مصدر باب مفاعَلَه که ماضی آن “حارَبَ” از ریشه ثلاثی مجرد حرب است. و معناى لغوى آن نقیض «سلم» یعنى آشتى است: ” حرب الرجل ای سلبه المال و ترکه بلا شی”.[۱]
بنابراین، واژه مزبور از نوعى مقاتله (کار زار) گرفته شده که در آن از ابزار قدرت و زور استفاده مى شود.
براساس این تعریف بین محاربه به معناى مقاتله، و منازعه به معناى خصومت و عداوت تفاوت قائل مى شویم.زبیدى در تاج العروس گوید:حرب در برابر سلم است و این دو واژه نقیض یکدیگرند. از این رو به «قتال»، «حرب» گفته مى شود.[۲] قاموس قرآن نیز “حرب” را به معنای جنگ آورده است و به خاطر همین معنا “محراب” مسجد را که محل جنگ با شیطان و هوای نفس است به این نام نامیده اند.[۳] و علامه طباطبایی در تفسیر المیزان حرب را در برابر سلم به معنای آشتی بیان نموده است .
با نگاهى به تعریف ها و عناوین فوق روشن مى شود که ویژگى استفاده از ابزار قدرت در اظهار خصومت و دشمنى در همه آنها وجود دارد گر چه در برخى، چون و مصارعه، از سلاح استفاده نمى شود.بنابراین، استعمال واژه «حرب» در مواردى که جنگ حقیقى و اعمال زور وجود نداشته باشد، استعمال مجازى است، مانند استعمال واژه «حرب» به معناى دشمن در جمله «أنا حربٌ لمن حاربنى» و به معناى محارب در جمله «فلان حرب فلان» و به معناى دشمن و محارب در جمله «فلان حرب لی» (فلانى دشمن و محارب من است، هرچند که محاربش نباشد…).
بر اساس این تعریف ها دربرخى از استعمالات واژه «حرب»، کارزار با اسلحه و دیگر ابزار آلات جنگى و قهرى، به مرحله فعلیت نرسیده است لیکن دشمنى در این گونه استعمال ها به منزله قتال و کارزار قرار گرفته است و کلام ابن منظور در جمله «فلان حرب لی، ای: عدو محارب و ان لم یکن محاربا» بیانگر همین استعمال است.[۴] از این رو در لسان العرب، واژه «حرب» را در آیه « فَاْذَنُوا بِحَربٍ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِه»[۵] به قتل تفسیر کرده است.
آرى، او در تفسیر آیه «… الَّذینَ یُحارِبُونَ اللّهَ وَ رَسُولَه»[۶]، این واژه را به معصیت و نافرمانى تفسیر کرده است، گویا چون وقوع جنگ حقیقى با خدا و پیامبر را نامعقول مى پنداشت کلمه «محاربه» را در آیه به معصیت تفسیر کرد. لیکن ابن منظور وقتى که به تعریف معناى محاربه از دیدگاه علما و مفسران مى پردازد، دوباره حرب را به قتال معنا مى کند و از عداوت و عصیان به استعمال سلاح و زور تعبیر مى آورد.
این معنا را مى توانیم در سایر استعمالات و مشتقات این ماده پیدا کنیم، مانند «حربه» به معناى زوبین یا نیزه کوتاه و «حُرِبَ» به معناى همه مالش به تاراج رفت و«حارِبْ» به معناى مُسَلَّح.
۲-۱) محاربه در قرآن کریم
«حرب» که ریشه محاربه است، در شش جاى قرآن به کار رفته است. علاوه بر آیه محاربه [۷] که محور بحث ماست، در آیه هاى زیر نیز به چشم مى خورد:
۱- فَإِن لَم تَفعَلوا فَاْذَنُوا بِحَربٍ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِه وَإن تُبتُم فَلَکُم رُؤوسُ اَموالِکُم لاتَظلِموُن ولاتُظلِمُون،[۸]
۲- کُلَّما أَوقَدُوا ناراً لِلحَربِ أَطفَأَهَا اللّهُ وَیَسعَونَ فِی الاَرضِ فَسَاداً وَاللّهُ لایُحِبُّ المُفسِدین، [۹]
۳- فَإمّا تَثقَفَنَّهُم فِی الحَربِ فَشَرِّدبِهِم مَن خَلفَهُم لَعَلَّهُم یَذَّکَرونَ،[۱۰]
۴- وَالَّذینَ اتَّخَذوا مَسجِداً ضِراراً وَکُفراً وَتَفریقاً بَینَ المُومِنینَ وَإرصَاداً لِمَن حارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبلُ وَلَیَحلِفُنَّ إن أرَدنا اِِلّا الحُسنى وَاللّهُ یَشهَدُ إنَّهُم لَکاذِبونَ، [۱۱]
۵- فَإذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَربَ الرِّقَابِ حَتَّى إذَا أثخَنتُمُوهُم فَشُدُّوا الوَثَاقَ فَإمَّا مَنَّا بَعدُ وَإمَّا فِدَآءً حَتَّى تَضَعَ الحَربُ أوزَارَهَا … ، [۱۲]
با نگاهى کلى و اجمالى به تفسیر این آیات در مى یابیم که مصداق متیقن ماده «حرب» رویارویى و مقاومت قهر آمیز و مسلحانه در برابر خدا و پیامبر است.
نکات زیر نیز مؤید برداشت و تفسیر یاد شده است:
الف) استعمال واضح واژه «حرب» در رویارویى مسلحانه در آیه هاى ۶۴ از سوره مائده و ۵۷ از سوره انفال و چهار از سوره محمد(ص).
ب) قرارگرفتن واژه «تشرید» (پراکنده کردن دشمنان حربى و پیروانشان) درکنار واژه «حرب» در آیه ۵۷ از سوره انفال.
در خور توجه است که در دلالت و ظهور واژه حرب بر کارزار مسلحانه فرق نمى کند که الف و لام موجود در آن الف و لام عهد باشد یا الف و لام جنس.
ج) ذکر پیمان شکنى دشمنان خدا و مسلمانان در آیات قبل از آیه ۵۷ سوره انفال.[۱۳]
د) فرمان خدا به مسلمانان درباره جمع آورى نیرو و اسلحه به منظور ایجاد ترس در صفوف دشمنان در آیات پس از آیه ۵۷ سوره انفال. [۱۴]
ه) کنار هم قرار گرفتن اصطلاحات «فضرب الرقاب» (زدن گردن ها)، «اثخان فى القتل» (زیاده روى در خونریزى)، «تشدید الوثاق» (سختگیرى نسبت به اسیران جنگى وسایر موارد مشابه در آیه چهار سوره محمد.
و) تعبیر «ایقاد النار» (برافروختن آتش جنگ در سوره مائده که برجنگ و کارزار واقعى ظهور دارد.
ز) علاوه بر موارد فوق مفسران گفته اند: آیات مذکور در باره جنگ هایى است که بین پیامبر(ص) و یهودیان مدینه (از اهل کتاب) رخ داده است مانند جنگ هاى آن حضرت با طوایف بنى نظیر، بنى قینقاع، بنى قریضه و دیگر طوایف.
ح) مفسران در باره آیه ربا از سوره بقره، گفته اند: این آیه ربا خوارانى را که پس از فتح طائف، رباهاى باقى مانده از عهد جاهلیت را همچنان از بدهکاران خود طلب مى کردند، تهدید به جنگ و استفاده از زور مى کند.
براساس روایت مقاتل، این آیه در باره چهار برادر از اهل ثقیف (به نام هاى مسعود، عبد یا لیل، حبیب و ربیعه فرزندان عمروبن عمیربن عوف ثقفى) نازل شده است زیرااینان به بنى مغیره وام مى دادند و ربا مى گرفتند. پس از آن که پیامبر به طائف وارد شد و با مردم ثقیف صلح کرد، این برادران اسلام آوردند و طلب باقى مانده از رباى خود رااز بنى مغیره درخواست کردند و براى رفع اختلاف خود نزد عتاب بن اسید کارگزار رسول خدا در مکه رفتند. عتاب قضیه را براى پیامبر نوشت وخداوند در پاسخ به آنان،آیه مزبور را نازل کرد.
در شان نزول آیه مزبور نیز گفته اند: عباس و خالد بن ولید در زمان جاهلیت با هم شریک بودند و معاملات ربوى با فرزندان عمروبن عمیر از قبیله ثقیف داشتند و پس ازاسلام باقى مانده رباهاى قبلى را از ایشان مطالبه مى کردند که آیه مذکور در این مورد نازل شده است. [۱۵]
ط) همه مفسران در تفسیر آیه مسجد ضرار از سوره توبه، گفته اند: منظور از «مَن» در آیه « وَإرصَاداً لِمَن حارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبلُ…» ابوعامر راهب است که قبل ازآن بارسول خدا به محاربه و کارزار برخاست و در برانگیختن احزاب بر ضد پیامبر نقش زیادى داشت. ابوعامر پس از فتح مکه به طائف گریخت و پس از فتح طائف و اسلام آوردن اهل آن، به روم گریخت و نصرانى شد.
ابو عامر با نوشتن نامه اى به منافقان، از آنها خواست که به ساختن مسجد برخیزند و براى جنگ و قیام بر ضد پیامبر، خود را آماده کنند واز سوی دیگر خود نیز نزد قیصر پادشاه روم رفت تا او را به جنگ علیه مدینه و بیرون راندن پیامبر(ص) از این شهر، تشویق و ترغیب کند.[۱۶]
در تفسیر آیه مورد بحث (آیه محاربه) مفسران در شان نزول آن و به عبارت دیگر، در تشخیص حادثه اى که سبب نازل شدن این آیه شده است، اختلاف کرده و سه احتمال ذکر کرده اند:
۱) این آیه در باره اهل کتاب نازل شده که پیمان شکستند و به فساد و تباهى در زمین پرداختند. ابن جریر طبرى (در تفسیر کبیر) این مطلب را از ابن عباس آورده است. اگر چه طبرى از ضحاک در برخى از نصوص روایت [۱۷]کرده است که این قوم راهزنى هم مى کردند.
۲) ابو داود و نسایى از قول ابن عباس، و طبرى از قول حسن بصرى وعکرمه گفته اند: این آیه در باره عموم مشرکان نازل شده است و شامل مسلمانان نمى شود.[۱۸]
۳) بیشتر مفسران گفته اند که این آیه درباره قومى تازه مسلمان نازل شده که بر شتران جمع آورى شده از زکات یورش بردند و ساربانان را کشتند و شتران را به تاراج بردند. فقها نیز این قول را برگزیدند.
ظاهر همه احتمالات مزبور نشان مى دهد که مخالفت و عصیان همراه با استفاده از زور درمفهوم محاربه اخذ شده است به استثناى روایت طبرى از ابن عباس که مطلق است و شامل غیر کارزار نیز مى شود زیرا پیمان شکنى و فساد در زمین با قتال و کارزار و به کار بردن اسلحه و زور ملازم نیست، بلکه با عصیان و محاربه معنوى هم تحقق مى یابد. ما این مطلب را به روشنى در دومین رکن از ارکان محاربه بیان خواهیم کرد. اگر چه احتمال دارد که مراد این روایت اشاره به فعالیت ها و اقدامات یهودیان درمحاربه با پیامبر(ص) باشد.
در مقابل آن همه نصوص و فتاوا که بر بودن عنصر «زور و نیروى مادى» در محاربه تاکید دارد علاوه بر مدلول لغوى ماده «محاربه» که ذکر آن گذشت، نمى توان به روایت طبرى اعتماد کرد.
چکیده استنادات درباره ادعاى اطلاق آیه مورد بحث، به گونه اى که مطلق خصومت و منازعه معنوى با خدا و رسولش را شامل شود، عبارت است از:
الف) بنابرآنچه از لسان العرب در تفسیر جمله «فلان محارب لی» ذکر کردیم یعنى، «فلانى دشمن محارب من است هر چند محاربه اى در کار نباشد» مفهوم «محاربه» درلغت،گاه در مجرد «خصومت» به کار مى رود و این معنا اگر چه مجازى است، اما در زبان عربى استعمال شده است. و مى دانیم که در قرآن کریم، استعمالات مجازى، فراوان یافت مى شود. بنابراین، احتمال دارد که مراد قرآن، معناى مجازى آن باشد و شاید مناسب ترین معنا باشد.
ب) گفته شد که برخى چون ابن منظور محاربه مذکور در آیه را بر مجرد معصیت و نا فرمانى حمل کرده اند و فاضل جواد در تفسیر خود در تایید همین معنا گفته است:احتمال دارد محاربه با خدا و رسولش مراد باشد به این اعتبار که به نهى خدا و رسول ازمحاربه، گوش ندادند و گویى عدم اطاعت از نهى خدا و رسول، نوعى محاربه ورویارویى با آنها تلقى شده است.
از دیگر سو، چون عنوان محاربه در عرف، برمجرد معصیت و نافرمانى صدق نمى کند با این توجیه که گاه بروز این عمل ناشى از ضعف و جهالت و نادانى است و درحقیقت مرتکب شونده، تمرد و نافرمانى یا دشمنى و خصومت با خدا را قصد نکرده است پس مراد از خصومت با خداى متعال باید به گونه اى باشد که بر اصرار یا تمرد واستمرار دلالت کند مانند آن که عصیان تکرار شود یا با نپذیرفتن حکم شرع یا نپذیرفتن فرمان پیامبر یا امام همراه باشد.
ج) در روایتى از ابن عباس با قطع نظر از صحت یا سقم آن محاربه، مصداق نقض عهد و پیمان شکنى تفسیر شده است. بنابراین مى توان با استفاده از روایت مزبور،محاربه را بر چنین مصداقى تطبیق داد و مفهوم آن را شامل چنین مصداقى دانست.
لیکن نکات مزبور به تنهایى براى برگرداندن مفهوم محاربه از معناى لغوى و حقیقى آن به معنایى دیگر کافى نیست. به ویژه این که در تفسیر آیات گذشته ذکر شد که این ماده در مواردى استعمال شده است که عصیان و نافرمانى همراه با توسل به زور (مبارزه مسلحانه) باشد.
۳-۱) اصطلاح محاربه از دیدگاه فقیهان امامیه
شیخ مفید: هنگامى که اهل دغاره در سرزمین اسلام سلاح کشیده و اموال مردم را تصاحب کنند، امام درمورد آنها مخیر است که آنها را با شمشیر به قتل برساند، یا به دارشان بکشد تا بمیرند و یا دست و پاى آنها را در خلاف جهت یکدیگر قطع کند، یا آنها را از شهر به مکان دیگر تبعید کند و کسى را مامور کند تا در هیچ مکانى مستقر نشوند، مگر اینکه آنها را از آنجا به مکانى دیگر تبعید کنند تا زمانى که آثار توبه و اصلاح در آنها نمایان شود. اما اگر شمشیر کشیده و کسى را کشته باشند، کشتن آنان در هر حال واجب است، چه با شمشیر، چه با دار زدن، تا اینکه بمیرند و نباید آنها را بر روى زمین زنده گذارد.[۱۹]
«دغاره» به معناى ربودن است.در روایت است: «لاقطع فی الدغارة المعلنة»، یعنى در ربودن ظاهر و آشکار حد قطع جارى نمى شود.
به هر حال شیخ مفید در مورد دزدانى که آشکارا دزدى مى کنند هنگامى که دزدى آنها همراه با کشیدن سلاح باشد، مى فرماید: «امام در مورد آنها در بین حدود چهارگانه اى که در آیه شریفه آمده مخیراست» [۲۰]، گویا وى محارب را به کسى که براى ترساندن مردم و ربودن اموال آنها شمشیر کشیده، تفسیر کرده است.
حقیقت آن است که از کلام شیخ مفید بیش از این استفاده نمى شود که حکم آیه در مورد اهل «دغاره» جارى مى شود و کلام او دلالت ندارد که عنوان «محارب» مختص به این گروه است. لذا منافاتى ندارد که «محارب» داراى معنایى کلى باشد که هم شامل اهل دغاره شود و هم کسانى را که در مقابل حکومت اسلامى قیام مسلحانه نموده اند در بر گیرد.
شیخ طوسی: ایشان به نقل اقوالى در معناى آیه پرداخته که عده اى گفته اند: مراد، اهل ذمه اى است که نقض عهد کرده و به سرزمین دشمن بپیوندند و با مسلمانان جنگ کنند. عده اى دیگر گفته اند: مراد از آیه، مرتدین از اسلام است که وقتى امام به آنها دست یابد، چنین مجازاتى را در مورد آنها اجرا مى کند. جمیع فقها نیز گفته اند که مراد از آیه «قطاع الطریق» است و او کسى است که شمشیر کشیده، راه ها را به قصد راهزنى نا امن مى کند.
سپس مى فرماید:بنابر روایت اصحاب ما، مراد از آیه هر کسى است که شمشیر بکشد و مردم را بترساند، در خشکى یا دریا، درآبادى یا صحرا. نیز روایت شده که «دزد» نیز محارب است و در برخى روایات دیگر آمده است که مراد از آیه راهزنان هستند، چنانچه فقها نیز آن را گفته اند.[۲۱] کلام ایشان ظهور در این دارد که براساس مشهور روایات عنوان و حکم محارب در آیه شریفه، مختص کسى است که براى ترساندن مردم شمشیر بکشد، و بنابر برخى از روایات، اختصاص به قطاع الطریق دارد و همچنین سارق مسلح نیز بدان ملحق شده است.همچنین شیخ طوسى در باب قطاع الطریق از کتاب خلاف گفته است:
مساله ۱: محارب مذکور در آیه محاربه همان راهزنانى هستند که سلاح برکشیده و راه را نا امن نموده اند.
همچنین وى در کتاب نهایه، دیدگاه خود در خلاف را برداشت از برخى روایات دانسته است. وى در باب حد محارب و نباش ومختلس گفته است:محارب کسى است که سلاح بکشد و از اهل ریبه باشد، در شهر یا خارج آن در سرزمین شرک یا در سرزمین اسلام، شب یا روز، پس در هر زمانى که این کار را انجام دهد، او را «محارب» گویند و اگر کسى رابکشد و مال او را هم نبرد در هر حال سزایش قتل است.
در ادامه، نوع حد «محارب» را به حسب نوع جنایتى که مرتکب شده به تفصیل بیان کرده و سپس مى گوید:
دزد نیز محارب است، پس اگر به کسى دزد بزند، جایز است که با او بستیزد و از خود دفاع کند…
اگر گروهى راهزنى کنند و اقرار به این عمل نمایند، حکمشان همان است که بیان کردیم و در صورتى که اقرار نکنند، ولى بینه برآن اقامه شود نیز حکمشان همان است. [۲۲]
روشن است که وى در این کتاب نیز همان تفسیر خود در مبسوط در مورد محارب را پذیرفته و راهزنان را محکوم به حکم محارب یا از مصادیق آن دانسته است.همو در تفسیر تبیان، در ذیل آیه محاربه چنین نگاشته است:
محارب از نظر ما کسى است که سلاح بکشد و راه را نا امن کند، حال چه در شهر این عمل را انجام دهد و چه در خارج شهر. «دزد» نیز محارب است، چه در شهر و چه در غیر شهر. اوزاعى و مالک و لیث ابن سعد و ابن لهیعة و شافعى و طبرى نیز با این نظر موافقند. گروهى نیز گفته اند که محارب، راهزن در خارج شهر است. ابوحنیفه و اصحابش از طرفداران این نظرند و از عطاء خراسانى نیز این نظریه نقل شده است. و معناى «یحاربون الله» جنگ با خدا، جنگ با اولیاء خدا و رسول خدا است. «و یسعون فى الارض فسادا» همان سلاح کشیدن و ایجاد نا امنى در راه است، و مجازاتشان به اندازه استحقاق آنهاست. [۲۳]
ملاحظه می شود که وى در اینجا محارب را مانند کتاب خلاف به معناى کسى که شمشیر بکشد به قصد ناامن کردن راه، دانسته. بنابر این دیدگاه شیخ در مبسوط همانند نهایه است و در خلاف با تبیان همانند است.
ابن براج : محارب کسی است که از «اهل ریبه»[۲۴] باشد و سلاح بکشد، درخشکى یا دریا، در شهر یا غیر آن، در سرزمین اسلام یا در سرزمین شرک، شب باشد یا روز.[۲۵]
ظاهر کلام وى حاکى از آن است که بر صرف کشیدن سلاح، اگر چه براى ترساندن مردم نباشد، عنوان محارب صادق است، مگر اینکه گفته شود: جمله «من کان من اهل الریبة» در صدر کلام وى، بر این قیددلالت دارد که سلاح کشیدن باید به منظور ترساندن مردم باشد.
ابن حمزه: ایشان در فصل بیان حکم محارب گفته است: محارب کسى است که سلاح آشکار کند، زن باشد یا مرد، در هرزمان و هر مکان که باشد تفاوت نمى کند و این از سه حال خارج نیست: قبل از چیره شدن بر او توبه کند، پس از چیره شدن توبه کند، نه توبه کند و نه به او دست یابند. [۲۶]
ایشان نیز محارب را به کسى تفسیر کرده که سلاح کشیده و آن را مقید به انگیزه ترساندن مردم، یا نا امن کردن راهها نکرده است. لذا بنابر تفسیر ابن حمزه شامل صورتى که شخص به منظور قیام بر ضدحکومت اسلامى سلاح کشیده نیز مى شود. تقسیم او نیز شاهدى است بر این که این تفسیر او ناظر به آیه بوده است، چرا که در ذیل آیه آمده است: « إِلاَّ الَّذِینَ تَابُواْ مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُواْ عَلَیْهِمْ…».[۲۷]
ابو صلاح حلبى: برنامه هاى مربوط به جهاد دو گونه است: یکى احکام حرب و محاربین و دیگرى تقسیم غنائم.
سپس انواع کسانى را که سلطان با آنها به جنگ بر مى خیزد، ذکر نموده، مى نویسد:
اگر از دسته محاربین باشند و آنها کسانى هستند که به قصد راهزنى و نا امن کردن راهها و کوشش براى فساد در زمین، از «دارالامن» بیرون آمده باشند زمامدار مسلمین یا هر کسى که صلاحیت داشته باشد بایدآنها را به بازگشت به «دارالامن» دعوت کند و آنها را بترساند که در صورت محاربه، حکم خداوند را در مورد آنها اجرا خواهد کرد. پس اگرتوبه کرده و سلاح را بر زمین گذاشتند و به دارالامن بازگشتند نمى توان آنها را مجازات کرد و الا باید قواى اسلام یعنى هرکس که توانایى جنگ داشته باشد به آنها حمله کند و زمانى که برآنها چیره گشت، خونشان هدر است و کشتگان مسلمانان به دست آنها شهید محسوب مى شوند.