رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد ماهیت انسان از دیدگاه فروید

اختصاصی از رزفایل تحقیق در مورد ماهیت انسان از دیدگاه فروید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

موضوع تحقیق:

ماهیت انسان ازدیدگاه فروید

ماهیت انسان از دید فرویدفروید ماهیت انسان را به شیوه خاصی عنوان می‌کند به نظر او انسان ذاتا نه خوب است و نه بد. بلکه از نظر اخلاقی خنثی است. فروید انسان را ماحصل نهایی رشد تدریجی (تکامل) می‌داند. به اعتقاد او انسان از هر نظر در حکم یک ماشین فیزیولوژیک است که در آن کششها و انگیزشهای ارگانیزم بیولوژیک به صورت فرایندهای فکری ، آرزو و سوائق عاطفی ظاهر می‌شوند. بدی و شرارت انسان زمانی ظاهر می‌شود که عمل منطقی انسان زیر نفوذ کششهای غریزی قرار می‌گیرد، بدون آنکه انسان این کششها را بشناسد و یا درصدد کنترل آنها برآید. فروید وجود اراده و آزادی انسان را نفی می‌کند و او را تابع عوامل جبری یا محدودیتهای اجتماعی می‌داند. از نظر روانکاوی انسان تابع اصل جبر روانی است. انسان موجودی تلقی می‌شود که بوسیله نیروهای غریزی ناخودآگاه بر منطق او تسلط می‌یابند هدایت می‌شود. این نیروها را می‌توان به سطح آگاهی آورد و تحت کنترل قرار داد. از این دیدگاه آگاهی باعث آزادی می‌شود و جهل انسان را به بردگی می‌کشد. از این رو تسلط اصل جبر روانی زمانی کاهش می‌یابد که خودآگاهی انسان افزایش یابد. هر چه دانش فرد از خودش بیشتر باشد احتمال اینکه عقلانی‌تر عمل کند بیشتر می‌شود. فروید از بین نیروهای غریزی تاکید بسیار زیادی روی غریزه جنسی دارد.

ماهیت انسان از دید دیگر روانکاوان آدلر به انسان و امور او دیدی کلی‌نگر ، غایت انگار و اجتماعی دارد. او انسان را موجودی خلاق ، انتخابگر ، اجتماعی ، مسئول و در حال شدن می‌داند که نه خوب است و نه بد. ماهیتش در جامعه شکل می‌گیرد و تکامل او در واقعیت بخشیدن به خویش است. یونگ با عقیده فروید مبتنی بر مرکزیت سکس مخالفت کرده و ابراز عقیده کرد که انسانها همان قدری که بوسیله اهداف ، آرزوها و امیال دیگرشان هدایت می‌شوند بوسیله تمایلات جنسی نیز برانگیخته می‌شوند. از نظر یونگ فضیلت خود بودن، تلاش برای رشد و خود شکوفایی خلاق از ویژگیهای اصلی انسان است. بطور کلی یونگ در نظریات خود جهت گیری انسان دوستانه‌ای را دنبال می‌کند. روانکاوان دیگر مثل اریکسون ، کارن هورنای ، اریکزدم و ... بیشتر ماهیت اجتماعی انسان را مورد تاکید قرار داده‌اند.

ماهیت انسان از دیدگاه انسان گرایی از دیدگاه انسان گرایان انسان دارای ماهیت خوب و ارزشمندی است. بر اساس عقیده راجرز انسان اصولا منطقی ، اجتماعی ، پیش رونده و واقع بین است. وی موجودی سازنده و قابل اعتماد است که می‌تواند خودش نیازهایش را منظم و متعادل کند. مازلو سلسله مراتب این نیازها را مطرح می‌کند و معتقد است انسان می‌تواند با برآورده کردن


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد ماهیت انسان از دیدگاه فروید

مقاله درباره زیگموند فروید

اختصاصی از رزفایل مقاله درباره زیگموند فروید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره زیگموند فروید


مقاله درباره زیگموند فروید

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:19

زیگموند فروید ( 1865 تا 1939.م )

فروید از جمله متفکران پرتأثیر است که در زمینه­های مختلف چون روان­شناسی، دین، فرهنگ، ادبیات، فلسفه و ... تأثیرات گوناگونی برجای گذاشته است. این تأثیرات بر متفکران پست­مدرنیست و بر جامعه­ی معاصر بسیار مشهود است.

آثار فروید: ویراستِ استاندارد آثار فروید 24 جلد است که می­توان آنها را به سه دسته­ی عمده تقسیم کرد:

1-   آثار در حوزه­ی روان­شناسی بالینی: کتاب­های "تحقیقاتی درباره­ی هیستری"، "تعبیر رؤیا"، "آسیب­شناسی روانی زندگی روزمره"، "لطیفه و رابطه­ی آن با ضمیر ناخودآگاه"، "سه مقاله درباره­ی نظریه­ی جنسیت"، "پیش­درآمدی عمومی بر روان­کاوی". "تعبیر رؤیا" جزء مهم­ترین کتاب­های وی به حساب می­آید.

2-      آثار در حوزه­ی مباحث فرهنگی: "توتم و تابو"، "روان­شناسی گروهی و تحلیل خود"، "موسی و یکتاپرستی".

3-   آثار در باب تأملات فلسفی و موضوعات فراروان­شناسی: "ورای اصل لذت"، "آینده­ی یک توهم"، "تمدن و ملالت­های آن". "ورای اصل لذت" هوشمندانه­ترین و خیال­انگیزترین نوشته­ی فروید است.

"ژاک لکان" در حوزه­ی فراروان­شناسی فروید تحقیقات و بررسی­های قابل توجهی ارائه داده است. موضوع مکتب فروید، "رفتار نابهنجار" است یعنی فروید از "بیمار" شروع می­کند و موضوع "جنسیت در بیماری" در تفکر روان­تحلیلگری فروید نقش بسیار مهمی دارد.

ساختار دستگاه روانی انسان:

شخصیت انسان سه پایگاه یا نظام دارد:

  1. نهاد ( بن/ Id ): "نهاد" نظام اساسی شخصیت انسان را تشکیل می­دهد و قالبی است که خود و فراخود در آن شکل می­پذیرند. مهم­ترین جزء "نهاد" غرایز هستند که از سامان بدن سرچشمه مى‏گیرند. نهاد شامل هر فرآیندی است که به طور ارثی هنگام تولد با انسان هست. مثلا مجموعه­ی غرایز کودک، جنبه­های زیستی او، امیال و نیازهای او در این پایگاه قرار دارد. کودک دنبال ارضای نیازها و دفع دردهایش می­باشد و در این ساحت تنها از "اصل لذت" پیروی می­کند.
  2. خود ( من/ ego ): بخشى از "نهاد" از آن حالت اولیه به سازمان ویژه‏یى تبدیل می­­گردد که از این پس هم­چون واسطه‏یى بین "نهاد" و دنیاى بیرونى عمل مى‏کند. فروید این حوزه از ذهن و روان را "خود" می­نامد. به نحوی "خود" قوه­ی مجریه و مرکز تصمیم­گیری شخصیت انسان است. "خود" حرکت­هاى اختیارى را تحت فرمان خویش دارد. "خود" رخدادهای بیرونی را از این طریق­ها مدیریت مى‏کند: 1) از راه واقف شدن به محرک­ها؛ 2) از راه انباشتن تجربیاتى درباره آنها ( در حافظه )؛ 3) از راه اجتناب از محرک­هاى فوق‏العاده قوى ( با گریز از آن محرک­ها )؛ 4) از راهِ حل و فصل کردن محرک­هاى ملایم ( با سازگارى )؛ 5) از راه فراگیرى نحوه­ی ایجاد تغییرات مصلحت‏آمیز در دنیاى بیرونى، تغییراتى که به نفع "خود" هستند ( با فعالیت ). اما در ارتباط با "نهاد"، "خود" رخدادهای درونی را از این طریق­ها انجام مى‏دهد: 1) از راه مسلط شدن بر خواست­هاى غرایز؛ 2) از راه تصمیم‏گیرى درباره­ی این‏ که آیا آن خواسته‏ها اجابت شوند یا خیر؛ 3) از راه موکول کردن اجابت آن خواسته‏ها به زمان و اوضاع مساعد در دنیاى بیرونى؛ 4) از راه سرکوب کردن تمام تحریکاتِ آن خواسته‏ها. تفاوت بین "نهاد" و "خود" در این است که "نهاد" فقط واقعیت ذهنی را می­شناسد و تابع اصل لذت است، اما "خود" بین فرایندهای ذهنی و اشیاء دنیای خارج تفاوت قائل می­شود و هم­چنین از "اصل واقعیت" پیروی می­کند. در کل، فروید دو نظریه درباره­ی "خود" ارائه می­دهد: یکی کنش اصلی "خود" پرداختن به واقعیت است از طریق ادراک و آگاهی و طبق نظریه­ی دیگری "خود" در پیوند با امیال ناخودآگاه ساختار می­پذیرد.

فراخود ( فرامن/ super ego ): "فراخود" بازنمای ارزش­های مرسوم و ایده­آل­های اجتماعی درونی شده است که توسط پدر و مادر به کودک عرضه می­شوند. "نهاد" و "فراخود" به رغم تمام تفاوت­هاى بنیادین­شان، واجد یک ویژگىِ مشترک هستند: این دو نیروى کنشگر روان تأثیرات گذشته را بازنمایى مى‏کنند. "نهاد" بازنمود تأثیر وراثت است و "فراخود" در اصل بازنمود تأثیرات اشخاص دیگر، حال آن‏که "خود" عمدتا حاصل تجربیاتِ فرد است و به عبارت دیگر، رخدادهاى اتفاقى و در زمان حاضر محتواى آن را تعیین مى‏کند. "فراخود" دو قسمت دارد


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره زیگموند فروید

مقاله پیش‏درآمدى بر خودشیفتگى ازدیدگاه فروید

اختصاصی از رزفایل مقاله پیش‏درآمدى بر خودشیفتگى ازدیدگاه فروید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله پیش‏درآمدى بر خودشیفتگى ازدیدگاه فروید


مقاله پیش‏درآمدى بر خودشیفتگى ازدیدگاه فروید

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات:33

اصطلاح خودشیفتگى ریشه در توصیفهاى بالینى دارد و [ نخستین بار ] پل ناک(2) در سال 1899 آن را براى اشاره به نگرش کسانى به کار برد که با بدن خود آن‏گونه رفتار مى‏کنند که به طور معمول با بدن یک مصداق امیال جنسى رفتار مى‏شود. به بیان دیگر، این اشخاص به بدن خود مى‏نگرند و آن را ناز و نوازش مى‏کنند تا از این طریق به ارضاى کامل برسند. اصطلاح خودشیفتگى، برحسب این شرح و بسط، دال بر نوعى انحراف است که تمام حیات جنسى شخص را به خود معطوف مى‏کند و در مراحل بعدى، ویژگیهایى را بروز مى‏دهد که در مطالعه همه انواع انحرافات به آنها برمى‏خوریم.متعاقباً مشاهده‏گران روانکاو به این موضوع توجه کردند که ویژگیهاى مجزّاى نگرش بیماران خودشیفته در بسیارى از اشخاصى که به بیماریهاى دیگرى مبتلا هستند نیز به چشم مى‏خورد (مثلاً ــ همان‏گونه که سادگر(3) اشاره کرده است ــ در همجنس‏گرایان) و سرانجام این موضوع محتمل به نظر رسید که چه بسا نیروى شهوى به میزانى به مراتب فراوانتر از آنچه تصور مى‏شد ــ به گونه‏اى که بتوان آن را خودشیفتگى نامید ــ در این بیمارى سهیم است و نیز این‏که نیروى شهوى مى‏تواند بر رشد متعارف جنسى انسان تأثیر بگذارد. مشکلات روانکاوان در درمان بیماران روان‏رنجور به همین فرض منجر گردید، زیرا چنین به نظر مى‏رسید که محدودیت تأثیرپذیرى بیماران یادشده، از جمله از این نوع نگرش مبتنى بر خودشیفتگى ناشى مى‏شود. خودشیفتگى به این مفهوم دیگر انحراف تلقى نمى‏شود، بلکه مکمّلى شهوى در خودمدارى غریزه صیانت نَفْس است که هر موجود زنده‏اى تا اندازه‏اى از آن برخوردار است.انگیزه مبرمِ پرداختن به تکوین خودشیفتگى اولیه و معمولى زمانى ایجاد شد که کرپلین(4) کوشید تا دانسته‏هایمان درباره [ بیمارى موسوم به ] زوال عقل پیش‏رس(5) را در ذیل فرضیه مربوط به نظریه نیروى شهوى بگنجاند، یا [ به طریق اولى ] بلویلر(6) تلاش کرد تا روان‏گسیختگى را جزو نظریه یادشده قرار دهد. این قبیل بیماران ــ که من با اصطلاح «هذیان‏زده»(7) مشخصشان مى‏کنم ــ دو ویژگى اساسى دارند: خودبزرگ‏بینى و بى‏علاقگى به دنیاى بیرون از خودشان (یا، به عبارتى، بى‏علاقگى به انسانها و اشیاء). به سبب این بى‏علاقگى، بیماران یادشده تحت تأثیر روانکاوى قرار نمى‏گیرند و تلاشهاى ما براى درمانشان بى‏ثمر مى‏ماند. البته بى‏توجهى هذیان‏زدگان به دنیاى بیرون را باید با ذکر جزئیات بیشتر توصیف کرد. بیمارانى که به هیسترى یا روان‏رنجورى وسواسى مبتلا هستند نیز ــ مادام که بیمارى‏شان ادامه دارد ــ رابطه خود با واقعیت را قطع مى‏کنند. لیکن تحلیل روانکاوانه نشان مى‏دهد که این بیماران به هیچ وجه روابط شهوانى خود با انسانها و اشیاء را خاتمه نداده‏اند. آنان این روابط را در خیال خود همچنان حفظ کرده‏اند؛ به بیان دیگر، از یک سو اُبژه‏هایى خیالى در خاطراتشان را جایگزین اُبژه‏هاى واقعى کرده‏اند یا این دو نوع اُبژه را با هم درآمیخته‏اند، و از سوى دیگر فعالیتهاى حرکتى براى نیل به اهدافشان در مورد آن اُبژه‏ها را کنار گذاشته‏اند.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله پیش‏درآمدى بر خودشیفتگى ازدیدگاه فروید

مقاله درباره روان تحلیل گری فروید

اختصاصی از رزفایل مقاله درباره روان تحلیل گری فروید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره روان تحلیل گری فروید


مقاله درباره روان تحلیل گری فروید

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 فرمت فایل:word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  تعداد صفحات:7

روان تحلیل گری فروید

زیگموند فروید روان تحلیلگر اتریشی است که خود را پدر درمان های گفتاری میداند ابداع کننده روان تحلیلگری میبا شد. حرکتهای اولیه او در زمینه نورولوژی تاثیر روان روان تحلیلگری با اخراج روان تحلیلگران از المیان نازیهاو مخاجرت انان به امریکا و انگلستان در سال 1939میلادی اغاز شد.فروید به جبر روانی اعتقاد داشت و خود را دانشمندی پیرو حقیقت معرفی میکند و نظریه های مختلفی در مورد رشد و تکامل و بیماری های روانی دارد.فروید عقیده دارد که انسان دارای پیچیدگی های مختلف فطری است که در مراحل تحول نوزادی اتها را ازموده است.اگاهی از جنسیت و ماهیت نقش محوری درتئوری فرود دارد.شیوه روان تحلیل گری کمتر حالت محاوره ای دارد و بیشتر بصورتی است که به مراجع اجازه بروز افکار و تصورات وخاطرات را می دهد. تحلیل گر سعی نمیکند بر روی بیمار تاثیر گذارد بلکه با توجه به شنیده ها و گفته های مراجع به تفاسیر پراکنده اما منسجم .بجا وممناسب بپردازد. 

در روان تحلیلگری پدیده انتقال نقش بسیار مهمی را بر عهده دارد. منظور از انتقال در روان تحلیلگری این است که مراجع به طور نا خود اگاه و نا هشیار خواسته های هیجانی و عاطفی خود را به تحلیلگر منتقل میکند و روان تحلیلگر سعی در تقویت کردن این پدیده دارد تا بتواند به مراجع در دستیابی به بینش کمک کند .یک باور عام در مورد روان تحلیلگری این است که میگمیند که هر چیزی عمیقتر و پیچیده تر ازانی است که ما در نظر می گیریم . روان تحلیلگران می گویند که در گفته های ظاهری مردم هزاران نکته نهفته وجود دارد که با تامل می توان یافت.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره روان تحلیل گری فروید

تبیین روانکاوی فروید

اختصاصی از رزفایل تبیین روانکاوی فروید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 36

 

جایگاه روانکاوی در تاریخ روان شناسی

روانکاوی یا روان تحلیل گری و نام زیگموند فروید در سرتاسر دنیای نوین برای بیشتر مردم آشناست. گر چه سایر چهره های پیشرو در تاریخ روان شناسی، مانند فخنر، وونت و تیچنر خارج از روان شناسی حرفه ای کمتر شناخته شده اند، فروید در میان عامه مردم از شهرت فوق العاده ای برخوردار است. بیش از چهل سال پس از مرگ فروید نیوزویک نوشت که بدون او تفکر قرن بیستم به دشواری قابل تصور است. او یکی از معدود افرادی است که در تغییر شیوه تفکر ما درباره خودمان نقش اساسی داشته است.

روانکاوی با سایر مکاتب روان شناسی همزمان است. وضعیت را در سال 1985 در نظر بگیرید، سالی که فروید نخستین کتابش را انتشار داد و آغاز رسمی جنبش نوین خود را مشخص کرد. وونت در ان زمان 63 سال داشت. تیچنر که تازه 28 ساله شده بود فقط دو سال پیش از ان به دانشگاه رفته بود و تدوین نظام ساخت گرایی اش را به تازگی آغاز می کرد. روح ساخت گرایی در آمریکا در حال رشد بود. روان شناسی رفتار گرایی و روان شناسی گشتالت هیچ کدام شروع نشده بود. واتسون در ان هنگام 17 سال و ورتایمر 15 سال داشتند.

با وجود این در هنگام مرگ فروید در سال 1939 ، چشم انداز کلی روان شناسی تغییر یافته بود. روان شناسی وونت، رفتارگرایی و کارکردگرایی به صورت تاریخ درآمده بودند. روان شناسی گشتالت از سوی آلمان به سوی ایالت متحده ریشه می دوانید، و رفتارگرایی شکل مسلط رفتار در آمریکا شده بود.

بر عکس دیگر مکاتب، روانکاوی نه محصول پژوهش های دانشگاهی بود نه محصول علم محض، ‌بلکه از درون روانپزشکی برخاست که تلاش می کرد کسانی را که جامعه به آنان برچسب بیماران روانی می زد، درمان کند. بدینسان روانکاوی یک مکتب فکری روان شناسی که به طور مستقیم با سایر مکاتب قابل قیاس باشد نبود، و هنوز هم نیست.

روانکاوی از نظر هدف، موضوع مطالعه، و روش از همان ابتدا از خط فکری روان شناسی دور شد. موضوع مورد مطالعه آن رفتار نابهنجار است، که تا اندازه ای از سوی مکاتب مورد غفلت قرار گرفته بود، روش اولیه آن به جای آزمایش کنترل شده آزمایشگاهی، مشاهده بالینی است. همچنین روانکاوی با ناهشیاری سرو کار دارد، موضوعی که از سوی سایر مکاتب فکری در روان شناسی اساساً نادیده گرفته شده بود.

با این وجود روانکاوی ویژگی های زمینه ای مشترکی با کارکردگرایی و رفتارگرایی دارد. همه آنها از روح ماشین گرایی، از کارهای فخنر در پسیکوفیزیک و از افکار انقلابی داروین تأثیر پذیرفته بودند.(داون پی شولتز، سیدنی الن شولتز1384)

اهمیت مطالعه روانکاوی:

بانظر به این که روانکاوی اولین نظامی است که به طور کامل به بررسی نیروی انگیزشی و شخصیت پرداخته است وهمچنین این تئوری مسائلی را که تا زمان پیدایش آن به صورت تابو به آن نگریسته می شد ولی در عین حال در تکوین شخصیت ، مبین چگونگی رابطه فرد با دیگران و احتمالاً نیرومند ترین نیروی انگیزشی انسان یعنی مسائل جنسی را به دقت مورد بررسی قرار داد و بر آن تاکید کرد که به علت همین تاکید مخالفتهای جدی با این نظریه صورت گرفت. این مسائل چیزی جز امر جنسی نبود که بنا برمدل روانکاوی مسائل جنسی از بدو تولد تاثیر چشم گیری بررشد شخصیت دارد .

علاوه بر این، مکاتب بعد از نظام روانکاوی که فروید آغاز گر آن بود، به نحو چشم گیری تحت تاثیر روانکاوی بوده اند . همچنین، این نظریه به دلیل ارائه تصویر جدیدی از انسان، روانشناسی را دستخوش انقلاب و مسیر آینده آن را تا حد زیادی تحت تاثیر قرار داده است .به دلیل این حقیقت که این تصویر تفاوت بسیاری با تصویر مورد قبول عام داشت، روانکاوی نه تنها روان شناسی را، که بسیاری از حوزه های دیگر اندیشه و حیات انسانی را تحت تاثیر قرار داد، به ویژه حوزه هایی از قبیل ادبیات ،هنر ،تعلیم و تربیت ،اخلاق ،جامعه شناسی ،انسان شناسی والهیات.

گفته اند که روانکاوی درست به اندازه نظریه های کوپرنیک و داروین تصور انسان را از خویش تغییر داده است.همچنان که کوپر نیک توهم مربوط به وضعیت مرکزی زمین و انسان را در جهان از بین برد و داروین هم توهم یگانه بودن انسان در طبیعت زنده را نابود ساخت ،فروید نیز ضربه ای مهلک بر احتمالاً بزرگترین توهم انسان نواخت ،تصور این بود که انسان حاکم بر اعمال و افکار خود است.

روانکاوی، بالاخص از رهگذر کار زیگموند فروید، جامع ترین و منسجم ترین نظریه درباره انگیزش و آسیب شناسی روانی را ارائه نموده است، نظریه ای که هنوز طراوت و تازگی خود را حفظ کرده است. در واقع بینش ها و تحلیل های فروید درباره جبرگرایی روانی، اوایل کودکی،و فرایند های ناهشیار، تاثیر زایل نشدنی بر روانشناسی گذاشته است(کورچین، 1983). مفاهیمی مانند آسیب (ضربه)،سوگ، دفاع،روابط شیئی،اظطرب جدایی،و دوره های حساس در اوایل کودکی، برای طرز تفکر روان کاوی درباره مشکلات مراجع بسیار تعیین کننده هستند.مع هذا، انواع دیگر روان درمانی و روش های رفتاری تنها در این اواخر توجه جدی به این اصطلاح ها مبذول داشته اند (بالبی،1982).

افزون بر این، روانکاوی فراتر از یک نوع روان درمانی صرف است؛ روان کاوی همچنین نظریه ای درباره رفتار انسان و روش مشاهده است.اس.فروید (1923) در تعریفی کلی به این نکته اشاره کرده است((شیوه ای برای تحقیق درباره فرایندهای ذهنی به ویژه پدیده ناهشیار، روش درمان مبتنی بر این شیوه، و مجموعه ای از مشاهدات و واقعیت های گردآوری شده که درمجموع ساختار منسجم و یکپارچه نظریه ای در خصوص رفتار انسان را پدید می آورند))(ارگل،1995؛ص523). روانکاوی، به عنوان نظریه ای در خصوص رفتار انسان، بر دو فرضیه بنیادی متکی است:(الف)جبرگرایی روانی- همه رخدادهای ذهنی علت دارند و هیچ رخدادی به طور تصادفی روی نمی دهد ؛(ب)ناهشیاری پویا- بسیاری از نیازها،آرزوها، وتکانه های اساسی بیرون از آگاهی شخص قرار دارند(برنر، 1973)اما هدف روانکاوی، به عنوان فرایند درمانی، این است که افراد کمک کند رشد و تکامل شان را تحقق ببخشند؛روانکاوی عمدتاً برای انجام این کار سعی می کند محتوای قسمت ناهشیار ذهن رابه

بخش هشیار بیاورد و سازمان ساختارهای روانی (خود)را که دنیای واقعی، به ویژه دنیای واقعی روابط بین فردی،را دریافت نموده و با آن کنش متقابل دارد،نیرومند سازد(گرینسون،1967).

در اینجا بی مورد نیست یادآوری شود که چنانچه توضیح داده شد روانکاوی فروید فلسفه لهو و لعب نیست. راست است که فروید جنسیت را پایه مهم شخصیت انسانی معرفی کرده و بخصوص در هیستری سرکوب شدن آنرا علت کسالت دانسته است، اما درمان را غرق شدن در عیاشی جنسی ندانسته است (بیماری به علت قوی بودن غریزه جنسی در این اشخاص پیدا نمی شود بلکه به علت غیر صحیح با آن ایجاد می گردد) (جرالد اس . بلوم ، 1352).

قبلا دیدیم که در قرن نوزدهم پزشکان اعصاب می خواستند علل جسمانی بیماری های روانی را کشف و به وسیله رفع آنها بیمار را درمان کنند .فروید در جهت معکوس آنها رفت . یعنی با روش روانی، به کشف علل روانی بعضی بیماریها ، (روش و طرز برخورد شخص بیمار با موانع زندگی)پرداخت و نشان دادن که بعض عوارض جسمانی همراه با بیماریهای روانی علت روانی دارند. مثلا در بیماران مبتلا به هیستر فلجهای جسمانی زیادی دیده می شود که آزمایشهای پزشکی نمی توانند آنها را تایید کنند .مثلا بیمار قادر نیست دستش را حرکت دهد، در حالیکه عضلات و اعصاب دستکاملا سالم اند؛ یا درست نمی بیند، در حالیکه چشم پزشک هیچ ضایعه عضوی در چشم او تشخیص نمی دهد؛ یا مرتب قی می کند و قادر به غذا خوردن نیست، در حالیکه پزشک متخصصدستگاه گوارش علت موجهی برای این حالت نمی یابد. پیش از آن بیماران هیستریک را درغگو می شناختند.فروید نشان داد که در این بیماران اعضای بدن تحت تاثیر بیماری روانی واقعا قدرت عمل خود را از دست می دهند. روش درمان فروید خیلی ثمربخشتر بود.معذلک او رقیب و مخالف پزشکان اعصاب نبود و راهی را که آنها دنبال می کردند مورد تحقیر قرار نداد . چه روش فروید محدود به یک دسته از بیماریهای روانی است که آنها را نوروز می نامید و در مورد دسته دیگر بیماریهای روانی به نام پسیکوز موثر نیست. فروید نخستین کاشف ضمیر ناخوآگاه نیست، چنانچه اشاره شد قبل از او دیگران آن را درک کرده بودند ولی او نخستین کسی است که نقش آن را در ساختمان و و طرز کار روان نشان داده است.یک دسته از پیروان او که مهم ترین آنها فرانتس


دانلود با لینک مستقیم


تبیین روانکاوی فروید