دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
سنجش آمادگی تحصیلی کودکان 6 ساله بدو ورود به دبستان و عوامل موثر بر این آمادگی
مقدمه :
همانطور که میدانیم یکی از مهمترین مسائل و ویژگیهای صحیح نظام تعلیم و تربیت توجه کامل به سلامت جسمانی و روانی و تفاوتهای فردی ، توانائیها و استعدادهای کودکان و تنظیم برنامههای آموزش متناسب با این استعدادها است که این امر قطعاً در فرآیند آموزش و پرورش کشور مفید خواهد بود. اگر آموزش فراتر از میزان توانمندی کودک باشد، تلاش و کوشش معلم، مدرسه و والدین علاوه بر بینتیجه بودن، ممکن است در بعضی موارد موجب بروز مشکلات جدیدی شود. براساس آمارهای موجود بیش از 10 درصد از کودکان هر جامعه به گونهای از نارساییهای متفاوت جسمانی و روانی رنج میبرند که بعضی از همین مشکلات میتوانند به بروز معلولیتها و بیماریهای جبرانناپذیری منجر گردند. همچنین طبق تحقیقات انجام شده، 50 تا 70 درصد موفقیت دانشآموزان در هر پایه تحصیلی منوط به آمادگی شناختی و سلامت جسمانی و روانی آنان است و 80 درصد اُفت تحصیلی نیز در مقطع ابتدایی در نتیجه مشکلاتی چون بینایی،شنوایی و هوش است که اگر به موقع تشخیص داده نشوند، نهتنها باعث مردودی و تکرار پایهها توسط این دانشآموزان میشوند بلکه در اکثر موارد باعث بروز مشکلات و عوارض وخیمتر میشود. (کارشناس دفتر آموزش و پرورش 1384).
عقیده بسیاری از متخصصان تعلیم و تربیت بر این است که شخصیت هر انسان در 6 سال اول زندگی او شکل میگیرد، سالهای اولیه زندگی کودک از نظر تعلیم و تربیت چنان پراهمیت است که حتی یک ساعت تأخیر در آن زیانبار است و اگر گفته شود هر کسی فرزند دوران کودکی خودش است، اغراق نخواهد بود، بدین جهت نباید کودک را تنها به عنوان یک انسان کوچک در نظر گرفت و شاهد رشد و قد کشیدن او بود، برای پربار کردن این سالهای طلایی مراکز پیش دبستانی نقش مهمی را برعهده دارند هدف در ایجاد مراکز پیش دبستانی کمک به رشد حسی، ذهنی، عاطفی و اجتماعی کودکان و در نهایت کمک به شکوفایی استعدادها و علایق آنان میباشد. کوشش برای تربیت و پرورش و پیشرفت کودکان بعنوان نسل فردا زمانی تحقق مییابد که استعدادها و نیازهای نونهالان خود را بشناسیم و آنگاه برنامهریزی و سرمایهگذاری مادی و معنوی آنان بپردازیم. تعلیم و تربیت آنان رسالت سنگین و مسئولیت مهمی است که ما در مقابل کودکان خانواده جامعه و در نهایت در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی به عهده داریم بنابراین همة مسئولین و آحاد مردم باید تلاش کنند تا متولیان تعلیم و تربیت کودکان، بتوانند کارآمد و توانمندتر شده و نیازهای کودکان را شناخته و با بکارگیری از روشهای نوین تعلیم و تربیت و یافتههای جدید روانشناسی تربیتی و ابزارهای نوین آموزش به رسالت و مسئولیتی که به عهدة آنهاست با درایت و شناختی نسبی گام بردارند. یکی از مسائل مهمی که باید در تعلیم و تربیت در نظر گرفت وجود تفاوتهای فردی دانشآموزان و شناخت تواناییها و استعدادهای آنان میباشد. زیرا اگر آموزش بیش از حد توانایی کودک باشد کلاس معلم و مدرسه ووالدین اثر چندانی نداشته و حتی در بعضی از موارد موجب بروز مشکلات جدیدتری نیز خواهد شد (کارشناسی دفتر آموزشی و پرورشی ، 1384) .
بسیار بدیهی است که محیط و شرایط زندگی شامل نحوه زندگی مردم، ارزش های مهم مردم و نوع عملکرد تاثیر مشخص به روی مهارتان ذهنی و هوشی افراد دارد، مثلاً کشاورزان برنج در لیبر یا در تخمین میزان برنج مسلط اند، بچه های اهالی بوسترانا در گفتن داستان و حافظه خوبی از نظر حکایات دارند. فرهنگ ها بطور مشخص از یکدیگر از جهات مختلف متفاوت است و تفات های خاصی فرهنگی را نمی توان معلول علل منفرد و مشخص دانست. متن بررسی تفاوت های خاص فرهنگی در زیرگروههای جمعیتی یک جامعه فرهنگی کار بسیار سخت و دشواری است. اگر ما متوجه شویم که افرادی در محیط های متفاوت از نظر فرهنگی زندگی می کند دارای میزان های هوشی متفاوت هستند، در نتیجه بر این استنباط ساده میرسیم که تفاوت های محیطی باعث تفاوت در میزان بهرۀ هوش می گردد. از طرفی برعکس می توان اظهار داشت قابلیت های فردی است که باعث می شود افراد در محیط های تفاوت به سر برند، این قابلیت ها با آزمون های هوش قابل اندازه گیری و سنجش است. بررسی ها نشان داده است که پسران که بهره هوشی شان از بهره هوشی پدرانشان بالاتر است مایلند که در وضعیت و کلاس اجتماعی بالاتری قرار گیرند تا پسرانی که بهره هوشی شان پایین تر از پدرانشان دارند. این چنین استنتاجی شگفت انگیز نیست و گویای ارتباط مستقیم بین میزان بهرۀ هوشی و سال های تحصیل فرد دارد.(والر ،1971).
بیان مساله
در کشور ایران هر سال بیش از یک میلیون کودک به طور رسمی وارد اولین عرصه کسب علم و دانش یعنی دبستان میشود. با شروع سال تحصیلی کودک محیط خانه را ترک و وارد نظامی میشود که این نظام در تکوین ساختار سالم جامعه در آینده از جایگاه رفیعی برخوردار است. (دفترچه راهنمای اجرای سنجش آمادگی،سال 1384)
نظام آموزشی کشور هنگامی میتواند در شکلدهی ساختار تکاملی جامعه نقش موثر و ارزندهای ایفا نماید که در آن تناسب رعایت شده باشد و این تناسب به دست نمیآید مگر این که دانشآموزان که اصلیترین عنصر این نظام هستند ضمن برخورداری از سلامت جسمی و ذهنی در جایگاه آموزشی مناسب جایگزین شده باشد. سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور با دیدگاه تشخیص تفاوتهای فردی و با هدف جایدهی صحیح کودک در نظام آموزش از سال 1372 با همکاری وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی طرح سنجش سلامت جسمی و آمادگی تحصیلی کودکان بدو ورود به دبستان را به مرحله اجرا درآورد. اصل مهم در طرح سنجش این است که بکارگیری نیروی انسانی متخصص و همچنین استفاده از آزمونهای غربالگری و تشخیص دقیق تا حد امکان هر کودک را از نظر آموزش در محل جایگزینی نماید که شرایط آن با توجه به ویژگیهای جسمی و ذهنی متضمن حداکثر بهرهوری کودک از خدمات آموزش و پرورش باشد. در اسفند ماه سال 1375 طبق مصوبه شماره 127472/17779 مورخ 19/12/75 مقرر شد تا طرح سنجش زیر نظر شورای سیاستگذاری و برنامهریزی سازمان به اجرا درآیدو بعد از آن سال هر ساله به اجرا درآمد تحقیق حاضر مربوط به سنجش سال 1385 میباشد که به منظور شناخت بعضی از تواناییها و استعدادهای کودکان برنامهریزی شده است و از آنجایی که سلامت جسمانی به ویژه برخورداری از سلامت بینایی،شنوایی و همچنین آمادگی قبلی کودک برای شروع به تحصیل اهمیت بیشتری دارد، بنابراین در این طرح فقط وضعیت بینایی و شنوایی و آمادگی تحصیلی کودکان مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت. (دفترچه راهنمای اجرای آموزش سنجش آمادگی، 1384).
مساله اساسی در پژوهش حاضر بررسی عوامل موثر بر آزمون آمادگی تحصیلی کودکان 6 ساله شهر قزوین در سال 1385 می باشد. این عوامل شامل عوامل فردی – اجتماعی نظیر جنس تحصیلات والدین، تعداد افراد خانواده، یک زبانه یا دو زبانه بودن، شهری- روستایی بودن، راست دستی یا چپ دستی می باشد.
هدف پژوهش:
از مهمترین وظایف آموزش و پرورش در اختیار قرار دادن امکانات آموزشی برای کودکان لازم التعلیم است، که یکی از معیارهای موفقیت در این امر مهم تشخیص سطح آمادگی کودکان لازمالتعلیم است. تعیین درجه آمادگی نوآموزان برای بهرهمند شدن از فرصتهای آموزش پیشبینی شده در برنامه با توجه به میزان موفقیت آنان در دروس موجب میشود که هم نیروی تعلیم دهنده به هدر نرود و هم نوآموزانی که نمی توانند همپای دیگر دانشآموزان در کلاس پیش روند از احساس ناکامی و شکست دور بمانند.
هدف پژوهش حاضر عبارت است از :
1- شناخت عوامل موثر بر تفاوتهای فردی نوآموزان در آزمون آمادگی تحصیلی نظیر جنسیت یک زبانگی – دوزبانگی، راست برتری، چپ برتری .
2- شناخت عوامل موثر اجتماعی و خانوادگی نوآموزان در آزمون آمادگی تحصیلی نظیر سن والدین، تحصیلات والدین، تعداد افراد خانواده، شهری – روستایی بودن.
ضرورت پژوهش:
انسانها در جستجوی و کنش متقابل با محیط هستند، میل به چالش دارند و مهمتر از همه، پدیدهها را تعبیر و تفسیر میکند، تعبیر و تفسیر پدیدههاست که در رفتار تأثیر میگذارد،نه خود پدیدهها. (جینزبرگ و اوپر، 1969)
کودکان و بزرگسالان دائماً دانش خود از جهان را میسازند و بازسازی میکنند و میکوشند تا به تجارب معنایی بدهند و نیز در تلاشند تا دانش خود را در قالب ساختهایی به مراتب منسجمتر و کارآتر سازمانبندی کنند. ( یاسایی، 1370)
برای معلمان آموزش و پرورش شناخت تواناییها و تفاوتهای فردی نوآموزان از اهمیت ویژهای برخوردار است. توجه به رشد همهجانبه کودکان و نیازهای اجتماعی و هوشی و جسمی و عاطفی آنان، تدوین طرح و برنامهریزی، استفاده از امکانات آموزشی و شناسایی تفاوتهای فردی دانشآموزان را میسر میسازد. کودکان منفعلانه دانش دریافت نمیکنند و تفکر صرفاً محصول تدریس مستقیم یا تقلید از دیگران نیست. جریان شناختی نیز اصولاً محصول رسش مغز قلمداد نمیشود. اکتساب دانشآموز در کلاس اول این محیط کوچک ولی آموزشی باید بگونهای باشد که معلمان را به فعالیت کمتر و در عوض فراگیران را به فعالیت بیشتر وادار سازد و نشاط و پیشرفت در رشد را جایگزین یأس و شکست نماید و در نتیجه آموزش صحیح، از رنج و سردرگمی و ابهام رها گشته و به نظم و آرامش بیشتر، دست یافت. در آموزش نوآموزان، به این مطلب باید توجه داشت که کودک را دقیقاً در زمان مناسب یعنی زمانی که برخوردهای محیطی بیشترین تأثیر را در شکوفایی استعدادهای ذاتی کودک میگذارند، آموزش داد. در حال حاضر آنچه که معلم را با مشکلی روبهرو میسازد این است که هر ساله عدهای از کودکان که در کلاس درسش حضور دارند در فراگیری مطالب تدریس شده با شکست مواجهه میشوند و ناگزیر باید سال بعد همان تلاش را از سرگیرند:
جهت بهبود کیفیت آموزش و پرورش در دبستان و از بین بردن تأثیر نامطلوب عدم موفقیت در تجربۀ یادگیری نوآموزی که اولین بار در موقعیت آموزش قرار گرفته است، ابزاری در سال 69 تهیه شد که بوسیله آن آمادگی ذهنی و پیشرفت تحصیلی حدود شصت هزار کودک داوطلب ثبت نام در کلاس اول مورد بررسی قرار گرفت و اعتبار و روایی این تست محاسبه و نرمی برای مقایسه تهیه گردید. با توجه به اینکه ازمون آمادگی تحصیلی نقش بسیار مهمی در غربال کردن دانش آموزان در بدو ورود به مدرسه دارد، پژوهشهایی از این نوع که عوامل موثر با این آزمون را مورد بررسی قرار می دهند بسیار ضروری می باشند(دفترچه راهنمای اجرای آموزش سنجش آمادگی،1384).
فرضیهها:
1- سابقة آموزش پیش از دبستان بر نمره آمادگی تحصیلی کودکان دختر و پسر تأثیر دارد.
2- تحصیلات مادران بر نمرة آمادگی تحصیلی دختران و پسران تأثیر دارد.
3- تحصیلات پدران بر نمره آمادگی تحصیلی دختران و پسران تأثیر دارد.
4- بین تعداد افراد خانوار و نمره آمادگی تحصیلی کودکان رابطه وجود دارد.
5- سن مادر بر نمرة آمادگی تحصیلی کودکان تأثیر دارد.
6- بین نمره آمادگی تحصیلی کودکان یک زبانه و دوزبانه تفاوت وجود دارد.
7- بین دانشآموزان دست راست و چپ از نظر نمرة آمادگی تحصیلی تفاوت وجود دارد.
8- بین دانشآموزان روستایی و شهری از نظر نمرة آمادگی تحصیلی تفاوت وجود دارد.
تعاریف عملیاتی و نظری اصطلاحات و متغیرها
آمادگی تحصیلی
تعریف عملیاتی: متغیر آمادگی تحصیلی برحسب نمره آمادگی تحصیلی که دانشآموزان در تست دابرون-2 کسب کردهاند مورد سنجش قرار گرفتهاند این تست حاوی 71 سؤال میباشد که توسط سازمان آموزش و پرورش استان قزوین اجرا و نمرهگذاری شده است و نمرات آن و مشخصات دانشآموزان توسط سازمان آموزش و پرورش استان قزوین وارد کامپیوتر شد و آن در اختیار پژوهشگر قرار گرفته است.
تعریف نظری : دارا بودن مهارتها، دانش، نگرش، انگیزهها و سایر ویژگیهای رفتاری است که شرط اولیه برای حداکثر استفاده از تحصیلات آموزشگاهی تلقی میشود.
آموزش پیش از دبستان
تعریف عملیاتی : کودکانی که به مهد کودک و یا پیش دبستان رفتهاند و از آموزشهای مربوط به این دوران استفاده کرده اند در این پژوهش منظور از آموزش پیش از دبستان عبارتست از دوره 9 ماهه که دانش آموزان پیش دبستانی طبق آئین نامه آموزش و پرورش می گذرانند.
تعریف نظری: تعلیماتی است که در مراکز مهد کودک و پیش دبستانی به کودکان داده میشود مانند مفاهیم کمی و ریاضی و مفاهیم اجتماعی .....
سن مادر
در این تحقیق محدودة سنی مادران به طبقات 20 تا 35 -36 تا 45 -46 تا 70 تقسیم شده است.
زبـان
در این پژوهش 1 زبانه زمانی است که کودک با یک زبان آشنایی دارد و صحبت میکند و 2 زبانه یعنی کودک با دو زبان آشنایی دارد و برای مثال در خانواده زبان مادری زبان دیگری است و در بیرون از خانواده به زبان فارسی با او صحبت میشود.
تحصیلات والدین:
در این پژوهش سواد والدین در چهار طبقه:
بیسواد ـ ابتدایی ـ راهنمایی ـ دیپلم و بالاتر .
تعداد افراد خانوار
در این پژوهش تعداد افراد خانوار در 4 طبقه 3 نفری ـ 4 نفری ـ 5 نفری ـ 6 نفری و بالاتر طبقهبندی شده است.
دست غالب
کودک با کدام دست مسلط به نوشتن است راست یا چپ.
شهری و روستایی
کودک در داخل شهر زندگی مینماید یا در روستا.
مقدمه :
در گذشته، بسیاری از اقدامات برای رشد و تکامل کودکان خردسال بر دو عملکرد متکی بود:
آماده کردن کودکان برای ورود به دبستان و یا آزاد کردن خانواده ها از گرفتاری مراقبت از کودکان در روزهای کار. این دو عملکرد بخش مهمی از سیاست و اقدامات تربیتی رشد و تکامل کودکان خردسال را تعیین می کردند. اکنون در رشد و تکامل کودکان خردسال، بْعد سومی که تاکنون نادیده گرفته شده بود، بیشتر مورد تأکید قرار گرفته است و به عنوان پایه و اساس آن تلقی می شود و آن تندرستی و رفاه کلی کودک و رشد و تکامل احساس و ذهن او است.این بْعد اهمیت خود را در دنیای پرآشوب و تضاد و دستخوش تغییرات دائم نشان می دهد. همانگونه که تحقیقات مکرر نشان داده است، مراقبت برای رشد و تکامل کودکان خردسال راه گشای زندگی در آموزش، خوداتکائی و پژوهش است. رشد و تکامل کودکان خردسال، مراقبت برای رشد و تکامل کودکان خردسال نامیده می شود تا بیشتر بر مفاهیم رشد و تکامل تأکید شود. لیکن چه عبارت رشد و تکامل کودکان خردسال و چه مراقبت برای رشد و تکامل کودکان خردسال بکار رود، منظور فرایند تحقق یافتن حق هر کودک برای زنده ماندن، پشتیبانی، مراقبت و مطلوب ترین رشد و تکامل از آغاز بارداری به بعد است. کودک انسان، بی دفاع است و عدم آمادگی اش برای دنیای خارج بسیار طولانی است، طولانی تر از دورانی که برای موجودات شناخته دیگر وجود دارد. خردسالی دورانی پر از بیم و خطر و همچنین پْر از امکانات فوق العاده است. زمانی است برای اکتشاف، تجربه و تغییرات عمده. در این دورة حساس، کودک تمایل مثبتی به یادگیری و نیز علاقة زیادی به مشارکت در کارهای دنیای خارج پیدا می کند. (سازمان ملل متحد یونیسف، ترجمه: عالی پور، 1380).
مفهوم و تعریف های مختلف هوش
همچنان که افراد بشر از نظر شکل و قیافه ظاهری با یکدیگر تفاوت دارند، از نظر خصایص روانی مانند هوش، استعداد، رغبت و دیگر ویژگیهای روانی و شخصیتی نیز بین آنها تفاوتهای آشکار وجود دارد. مطالعه نوشتههای فلاسفه و دانشمندان قدیم نشان می دهد که انسان حتی از گذشتههای بسیار دور از تفاوتهای فردی آگاه بوده است. چنانکه افلاطون در کتاب جمهوریت تفاوتهای فردی انسان ها را مورد توجه قرار داده و گفته است که هر فرد باید به شغلی متناسب با استعدادها و تواناییهایش گمارده شود. او دربارة تفاوتهای افراد، در کتاب جمهوریت خود چنین گفته است: «اشخاص به طور کاملاً یکسان به دنیا نمی آیند، بلکه از نظر استعدادهای طبیعی با یکدیگر تفاوت دارند، یک شخص برای نوع خاصی از شغل و دیگری برای شغلی دیگر مناسب است».( شریفی، 1383).
ارسطو شاگرد برجستة افلاطون نیز در نوشته های خود تفاوتهای فردی و گروهی انسانها را از نظر تواناییهای مختلف مورد توجه قرار داد و به تفاوتهای موجود بین گروههای نژادی اجتماعی، و جنسی اشاره کرد. در قرون وسطی تفاوتهای فردی چندان مورد توجه قرار نگرفت. تصمیمهای فلسفی در رابطه با ماهیت ذهن عمدتاً به طور نظری انجام می گرفت و روشهای تجربی در مشاهده و سنجش رفتار به کار بسته نمیشد. در این زمان روان شناس قوای ذهن که توسط سنت آگوستین و سنت توماس مطرح شده بود بر نظام آموزش قرن عصر حاکم بود. (شریفی، 1383).
براساس این نظریه، حافظه، تخیل و ارادة عناصر اساسی ذهن به شمار می روند و پرورش این قوا موجب می شود که انسان در همة زمینه ها توانایی و مهارتهای لازم را کسب کند. در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 میلادی عده ای از دانشمندان تعلیم و تربیت مانند روسو، پستالوزی هربارت، و فروبل تفاوتهای فردی کودکان را از نظر علایق، فعالیتهای ذهنی و توانایی های یادگیری مورد توجه قرار دادند که در روشهای تعلیم و تربیت کودکان تأثیری عمیق برجای گذاشت.( شریفی،1383).
یکی از مسایل مهمی که در تعلیم و تربیت و رسیدن به اهداف پرورشی باید در نظر گرفت اصل تفاوت های فردی است. این اصل بدین معنا است که همه کودکان صرفنظر از تفاوت های درون فردی و بین فردی بتوانند از امکانات و فرصت های آموزشی مطابق با حداکثر توانایی ها و ظرفیت خود استفاده نمایند بدون توجه به این که ظرفیت و توانایی آموزشی آنان کم باشد یا زیاد. برای آنکه تفاوت های بین فردی و درون فردی دقیق تر اندازه گیری شوند، به وسایلی برای سنجش نیاز است تا بدین وسیله بتوان آموزش و پرورشی مبتنی بر شناخت همه جانبه کودکان و متناسب با توانایی ها و رغبت هایشان ارائه داد. براساس دیدگاه مرسوم، هوش عبارت است از برخی ویژگی های نسبتاً ثابت فرد که در تعامل بین محیط و وراثت شکل می گیرد(استرنبرگ و گریگورنکو ، 1997).
پدیده هوش بارزترین فعالیت توان ذهنی در بشر می باشد که قدرت سازگاری او را در محیط میسر می سازد. مطالعه هوش از دیرباز مورد نظر روان شناسان بوده و در سالهای اخیر تحقیقات فراوان در این باب انجام گرفته است.(عظیمی، 1380)
یکی از تعریفهایی که خیلی زیاد مورد استفاده قرار گرفته تعریفی است که وکسلر در 1958 پیشنهاد کرده است. او هوش را به عنوان یک استعداد کلی شخص برای درک جهان خود و برآورده ساختن انتظارات آن تعریف کرد. بنابراین، از نظر وی هوش شامل توانایی های فرد برای تفکر منطقی، اقدام هدفمندانه و برخورد مؤثر با محیط است از نظر وکسلر هوش می تواند اجتماعی، عملی و یا انتزاعی باشد و نمی توان آن را از ویژگی هایی مانند پشتکار، علایق و نیاز به پیشرفت مستقل دانست. به نظر هامفریز هوش عبارت است از خزانة مهارتهای ذهنی آدمی و بورینگ عقیده داشت هوش چیزی است که به وسیلة آزمونهای هوش اندازه گیری می شود.( شریفی، 1383)
چندین راه برای تعریف هوش وجود دارد، سه نظر متداول:
- هوش عبارت است از توانایی یادگیری
- هوش عبارت است از توانایی فرد در تطبیق با محیط خود
- هوش عبارت است از توانایی تفکر انتزاعی (براونینگ ، 1990).
این سه تعریف مغایر یکدیگر نیستند، تعریف اول تأکید بر تعلیم و تربیت دارد. تعریف دوم بر شیوه مواجه افراد با موقعیتهای جدید تأکید می کند، و تعریف سوم ناظر بر توانایی افراد در زمینه استدلال کلامی و ریاضی است. به این ترتیب، این سه توانایی با یکدیگر وجوه مشترکی دارند.
در زمینه هوش دو نظر کلی، تواناییهای ذهنی انسان دارای یک عامل مشترک است که اسپیرمن آن را عامل g معرفی می کند. در نظریه چند عامل، چند عامل مجزا یا مهارتهای اساسی وجود دارد که هر فعالیتی با یک یا چند عامل از آنها درگیر است.( بامدادی ،صادق پور، 1387به نقل از سایت اینترنتی ام قاعد)
هوش، یکی از مفاهیم انتزاعی است که تغییر و تحول زیادی داشته است. عده ای هوش را محصول استعدادهای ذهنی و تعدادی هوش را توانایی یادگیری، خوب استدلال کردن، سازگاری با محیط و تحلیل اطلاعات می دانند. بینه عقیده داشت:« هوش چیزی است که به وسیلة تست او سنجیده می شود» و بورینگ معتقد بود: «هوش چیزی است که به وسیلة آزمونهای هوش اندازه گیری می شود». کوششهایی که برای تدوین یک تعریف دقیق از هوش به عمل آمده اغلب با مشکل مواجه بوده و به تعریفهای بحث انگیزی منجر شده است. دلیل این امر آن است که هوش یک مفهوم انتزاعی است و درواقع هیچگونه پایة محسوس و عینی و فیزیکی ندارد. هیچ نقطه ای در مغز انسان وجود ندارد که بتوان آن را جایگاه هوش دانست. اصطلاح هوش فقط نامی است که به فرایندهای ذهنی فرضی یا مجموعة رفتارهای هوشمندانه اطلاق می شود و نظریه های هوش در عمل نظریه های مربوط به رفتار هوشمندانه است (شریفی، 1383).
چنین رفتاری شامل توانایی های مختلف و دیگر متغیرهای شخصیتی است که از فردی به فرد دیگر تفاوت می کند. بنابراین، هوش یک برچسب کلی برای گروهی از فرایندهاست که از رفتار ما و پاسخهای آشکار افراد استنباط می شود. به عنوان مثال، می توان فنون حل مسئله را مشاهده کرد و نتایج حاصله از به کار بستن این فنون را مورد سنجش قرار داد، اما هوش، که فرض می شود این فنون را به وجود می آورد به طور مستقیم قابل مشاهده و اندازه گیری نیست. مفهوم هوش تا اندازه ای شبیه اصطلاح «نیرو» در فیزیک است: نیرو را می توان از روی آثارش شناخت و از این طریق حضور آن را استنباط کرد. هوش نیز موجب می شود که شخص به محض برخورد با مسائل مختلف به شیوه های معین رفتار کند. (شریفی،1383)
دیدگاه بدیل دربارة هوش آن است که هوش یک نوع خبرگی رشد یابنده است و آزمونهای هوش نوعاً یک بعد محدود از خبرگی را اندازه می گیرد. دیدگاه تکوین خبرگی سهم عوامل ژنتیکی را منبع تفاوتهایی در توانایی تکوین مقدار مشخصی از خبرگی نمی داند. بسیاری از ویژگی های انسانی از جمله هوش، نشان دهندة تغییرات همگام و تعامل میان عوامل ژنتیکی و محیط است. اگر چه سهم ژن ها را در هوش افراد نمی توان به طور مستقیم اندازه گیری و یا حتی برآورد کرد. اما چیزی که اندازه گیری می شود بخشی از آن چیزی است که علائم تکوین خبرگی نامیده می شود.(استنبرگ ، ترجمه: حجازی و عابدینی، 1385)
یکی از قدیمی ترین تعریفهای هوش توسط بینه و سیمون (1916) به صورت زیر مطرح شده است:
«قضاوت، و به عبارتی دیگر، عقل سلیم، شعور عملی، ابتکار، استعداد، انطباق خود با موقعیتهای مختلف، به خوبی قضاوت کردن، به خوبی درک کردن، به خوبی استدلال کردن اینها فعالیت های اساسی هوش به شمار می روند. در حالی که بینه و سیمون هوش را در اصل قضاوت درست در برخورد با مسائل تلقی می کنند، روانشناسان دیگر هوش را توانایی تفکر انتزاعی، توانایی یادگیری، استعداد حل مسئله یا توانایی سازگاری با موقعیت های جدید می دانند.( شریفی،1383)
وکسلر روان شناس آمریکایی هوش را این طور تعریف می کند:
- مجموعه شایستگیهای فرد در تفکر عاقلانه رفتار منطقی و سودمند و اقدام موثر در سازش با محیط.
آلفرد بینه در سال 1857-1911 روان شناس فرانسوی می گوید:
- هوش آن چیزی است که آزمونهای هوش آن را می سنجد و باعث می شود که افراد عقب مانده ذهنی از افراد طبیعی و باهوش متمایز کند.(میلانی فر، 1387)
استرنبرگ (1985) عملکرد در آزمونهای هوش و در شاخص های موفقیت را به عنوان فرامؤلفه های تفکر مطرح می کند. بازشناسی مسائل، تعریف مسائل و تنظیم راهبردهای حل مسائل، بازنمایی اطلاعات، تخصیص منابع و نظارت و ارزیابی راه حلهای مسئله، تکوین این مهارتهای حاصل تعامل و تغییر همگام محیط و ژن است.
همانطور که افراد بشر از نظر شکل و قیافة ظاهری با یکدیگر متفاوت هستند، از لحاظ خصایص روانی مانند هوش، استعداد، رغبت و دیگر ویژگی های روانی و شخصیتی نیز با هم تفاوت دارند. حتی نوشته های فلاسفه و دانشمندان قدیم بیان می دارد که انسان درگذشته های دور به تفاوتهای فردی اعتقاد داشته است. افلاطون حتی برای گزینش سربازان و نظامیان مناسب برای مدینة فاضله خود گونه ای از «آزمون عملی» را پیشنهاد کرد. (آناستازی ، 1958، ترجمه: شریفی، 1376)
تعریف تربیتی هوش:
به اعتقاد روان شناسان تربیتی، هوش کیفیتی است که مسبب موفقیت تحصیلی می شود و از این رو یک نوع استعداد، تحصیل به شمار می رود. آنها برای توجیه این اعتقاد اشاره می کند که کودکان باهوش نمره های بهتری در دروس خود می گیرند و پیشرفت تحصیلی چشمگیری نسبت به کودکان کم هوش دارند. مخالفان این دیدگاه معتقدند کیفیت هوش را نمی توان به نمره ها و پیشرفت تحصیلی محدود کرد، زیرا موفقیت در مشاغل و نوع کاری که فرد قادر به انجام آن است و به گونه کلی پیشرفت در بیشتر موقعیتهای زندگی بستگی به میزان هوش ندارد.(عبدالعزیز، 1385، به نقل از سایت اینترنتی عبدالعزیز).
تعریف تحلیلی هوش
بنا به اعتقاد نظریه پردازان تحلیلی، هوش توانایی استفاده از پدیده های رمزی و یا قدرت و رفتار مؤثر و یا سازگاری با موقعیت های جدی و تازه و یا تشخیص حالات و کیفیات محیط است. شادی بهترین تعریف تحلیل هوش به وسیله دیوید وکسلر روان شناس آمریکایی پیشنهاد شده است که بیان می کند: هوش یعنی تفکر عاقلانه، عمل منطقی و رفتار مؤثر در محیط. (عبدالعزیز ، 1385، به نقل از سایت اینترنتی عبدالعزیز).
تعریف کاربردی هوش
در تعاریف کاربردی، هوش پدیده ای است که از طریق تستهای هوش سنجیده می شود و شاید عملی ترین تعریف برای هوش همین باشد.(عبدالعزیز، 1385، به نقل از سایت اینترنتی عبدالعزیز).
به طور کلی تعاریف متعددی از هوش صورت گرفته است و براین اساس طبقات مختلفی از انواع هوش زیر مطرح شده است:
انواع هوش از دیدگاه ثرندایک .
ثرندایک رفتار هوشمندانه را متشکل از توانایی های خاص گوناگون می داند. او از سه نوع هوش صحبت می کند که افراد مختلف در هر یک از این انواع می توانند متفاوت باشند.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 121 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید