رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله نظریه اخلاقی کانت

اختصاصی از رزفایل دانلود مقاله نظریه اخلاقی کانت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله نظریه اخلاقی کانت


دانلود مقاله نظریه اخلاقی کانت

پیش از بحث  تفضیلی درباره نظریه اخلاقی کانت، باید به طور خلاصه ببینیم که لیبرالیسم سیاسی او چگونه بن مایه های نظریه اخلاقی وی را در خود جمع می کند. در ابتدا آنچه را کانت از اخلاف فلسفی ماکیاولی آموخته بود بیان می کنیم.

نخست، بنای هنجارهای اخلاقی را نمی توان بر تجربه گذاشت. آنچه تجربه نشان می دهد این است که مردم به همه گونه رفتارها دست زده اند؛ بنابراین، استناد به تجربه صرفاً امکان نظرگاه اخلاقی را از میان خواهد برد. هم در دیباچه بنیادهای مابعدالطبیعه اخلاق (91-387) و هم در نخستین صفحه های بخش دوم آن (12-406)، آنچه کانت محل توجه قرار می دهد، نیاز به یک «فلسفه اخلاقی محض کاملاً منزه از هر چیز تجربی است.»

دوم، نکته حساس و تعیین کننده این است که اخلاق در معرف بحث عمومی واقع شود. در این صورت دید، خواهد شد که اخلاق در اساس عبارت است از شاخصهای ناظر بر عدالت در منع
رویه هایی که دیگران علاً نتوانند بپذیرند، و در بیان هنجارهای سزاور استقرار در مقام قانون، در دولتی که به جمیع شهروندان خود احترام بگذارد. در نتیجه، کانت در بنیادها به موجب نخستین صورت بندی امر مطلق، یعنی فرمول قانون عام، از ما می خواهد با این ملاک ضابطه های اسای اخلاق را بسنجیم که آیا چنین ضابه های پیشنهادی ممکن است به عنوان قوانین عمومی درمورد همه کس عمل کنند یا نه (421-413).

سوم، ضرورت هرگز عذر کافی برای نقض شاخصهای اخلاقی نیست، زیرا این شاخصها عموماً و مطلقاً صدق می کنند. تصادفی نیست که کانت در بنیادها از فرمول قانون عام به منظور سنجش
رویه های پیشنهادی ماکیاولی استفاده می کند (یعنی دروغ گفتن و دادن وعده های دروغ) تا ببیند آیا از نظر اخلاقی پذیرفتنی هستند یا نیستند (مثلاً 3-402 و 422).

و سرانجام، کارآیی و تأثیر، معیار خوبی برای سنجش منش اخلاقی نیست زیرا، چنانکه خود ماکیاولی نیز متوجه بود، از کارآیی و تأثیر می توان در توجیه کارهای خلاف اخلاق نیز استفاده کرد. از این رو، بر حسب تصادف نیست که کانت در بنیادها تأکید می کند که کارآیی و تأثیر جنبه مصلحت بینی و دوراندیشی دارد – یعنی هنجاری بی اعتنا به اخلاق است، نه اخلاقی، و آزمونی برای تشخیص «اراده خیر» نیست .

کانت از نهضت روشن اندیشی {روشنگری} چه آموخت؟ آموخت که پایه کرامت هر کس از زن و مرد و ، بنابراین، بنیادی ترین مرجع در زندگی وی، عقل خود اوست. هر کس دارای این قدرت و اختیار و خودآیینی و، بنابراین، دارای این حق و مسوولیت است که بر خود حاکم باشد و مهار سرنوشت خویش را تا حد ممکن به دست گیرد. در نتیجه، کرامت هر کس از وی انفکاک ناپذیر است و حد و مرزی است در برابر اعمال قدرت قانونمند دولت و دین. این نریه به چشمگیرترین وجه در بنیادها در دومین صورت بندی امر مطلق، یعنی فرمول احترام به کرامت اشخاص، مشاهده می شود.

کانت از فردریک کبیر و پسر او چه آموخت؟ آموخت که ظالمانه است که حکومت جبار با شهروندان خود به عنوان اشیاء محض رفتار کند و بعضی را فضل دهد و بعضی را ندهد، ولی به هر حال از همه برای رسیدن به امیال حکمران استفاده کند. بنابراین، در نخستین صورت بندی امر مطلق اصرار بر این است که قوانین عادلانه باید بدون استشنا شامل همه کس شوند. اینگونه قوانین، دست کم در اصل، جنبه سلبی {یا نهی} دارند، و چنین نیست که برای استفاده ابزاری از مردم به آنان تحمیل گردند، بلکه وضع می شوند تا آزادی همه را حفظ و حراست کنند. چنانکه خواهیم دید، دومین صورت بندی نیز مصر بر این است که با هیچ کس نباید به عنوان وسیله برای رسیدن به هدفهای شخص دیگری رفتار شود.

امر مطلق:

هنجار نهایی اخلاق

اکنون آماده ایم برای بررسی نظریه کانت در کتاب مشهور کوچک او با عنوان رماننده بنیادهای مابعدالطبیعه اخلاق. در دیباچه کتاب، کانت می نویسد قصد عمده من بیان هنجار نهایی اخلاق و دفاع از آن در موظف کردن ما بوده است (392). این قانون را پیشتر به صورت اصل عام عدالت شناخته ایم، ولی در بنیادها کانت مجدد آن می پردازد تا آن را نه تنها بر رفتار، بلکه بر هدفها و انگیزه های ما نیز تطبیق دهد.

همچنین دیده ایم که، بر طبق نظریه سیاسی کانت، مناسبات اشخاص با یکدیگر در وضع طبیعی و نیز در جامعه مدنی، آمیخته به اختلاف و مخالفتهای ناشی از امیال متعارض است. نظیر این کشمکش در باطن هر کس نیز وجود دارد که به صورت تعارض میان عقل و خواهشهای نفسانی به تجربه در می آید. ممکن است نخواهیم از قانون اخلاق اطلاعت کنیم؛ همچنین ممکن است امیالی داشته باشیم – که غالباً داریم – که ترضیه آنها را ترجیح بدهیم.

به این جهت، کلیه قوانین اخلاقی به صورت اموامر به ما جلوه گر می شوند.

بعلاوه، چون هیچ چیز نمی تواند بی اعتنایی ما را به وظایف اخلاقی توجیه کند، بی قید و شرط و مطلقاً به آنها التزام داریم. بنابراین، کانت در بنیادها هنجار نهایی اخلاق را «امر مطلق»
 می خواند

چنین هنجاری یکتاست و وجود بیش از یکی از آن ممکن نیت (421)، ولی کانت سه صورت از آن به شکل سه فرمول ارائه می دهد که هر یک دارای محل تأکید خاص خود است. او صورت اول را ترجیح می دهد، اما معتقد است که تعبیرهای لفظی بدیل احیاناً معنای آن را روشنتر می نمایند و برای ما که خوانندگان او باشیم، متقاعد کننده تر می کنند (7-436).

صورت اول – فرمول خودآیینی یا فرمول قانون عام: «هرگز نباید به شیوه ای عمل کنم که نتوانم همچنین اراده کنم که ضابطه {رفتاری} من به صورت قانون عام درآید» (402).

صورت دوم – فرمول احترام به کرامت اشخاص: «چنان عمل کن که انسان را، خواه شخص خودت و خواه دیگران، همواره غایت بدانی، نه هرگز صرفاً وسیله» (429).

صورت سوم – فرمول قانونگذاری برای جامعه ای اخلاقی: «همه ضابطه های ناشی از قانونگذاری خود ما باید با یک ملکوت امکانی غایات چنان هماهنگ باشند که گویی {آن ملکوت} ملک طبیعت است» (436).

کانت معتقد بود همینکه چگونگی کارکرد امر مطلق به عنوان بالاترین هنجار اخلاق فهمیده شود، استفاده از آن دشواری خاص نخواهد داشت. به نوشته او، قانون اخلاق همه کس را ملزم به اطاعت می کند و، بنابراین، همه کس باید قادر به استفاده از آن باشد (4-403). ما معمولاً در زندگی اخلاقی دو مشکل داریم: یکی تعیین اینکه رویه اخلاقی درست کدام است، و دیگری بهره مندی از نیروی اخلاقی کافی برای رعایت آن. امروز ممکن است برای ما محل بحث باشد که کدام یک از آن دو سخت تر است، ولی کانت اعتقاد راسخ داشت که پرورانیدن منش نیک اخلاقی دشوارتر است. به نوشته او، «بر همه کس بداهتاً روشن است که تکلیف چیست»، حتی بر افراد برخوردار از «عادی ترین هوش».

کانت سرانجام می پرسد: این قانون اخلاق چیست که باعث چنین احترامی می شود که از هر انگیزه دیگری برتر و مهمتر است؟ چون این قانون، قاعده ای برای ارضاء خواهشهای ما نیست، ناگزیر باید قاده ای فقط برای برآوردن متقضیات عقل ما باشد. به همین وجه، چون قاعده ای برای کارآیی در رسیدن به فالن هدف یا «موضوع» مانند خوشبختی نیست، بناچار باید قاعده ای با خصوصیتی ذاتی باشد، بدین معنا که هر کسی که براساس عقل و نه خواهشهای نفسانی عمل کند، می تواند آن را پیش بگیرد و می گیرد(401.421.431).

سپس کانت این هنجار فائق را چنین بیان می کند: «هرگز نباید به شیوه ای عمل کنم که نتوانم همچنین اراده کنم که ضابطه {رفتاری} من به صورت قانون عام درآید.» (402). این، چنانکه دیدیم، نخستین صورت امر مطلق است که داویهای اخلاقی مردم عادی بر آن مبتنی است (403)، و از آن رو به صورت امر به ما جلوه گر می شود که می توانیم از آن سربپیچیم، و به ما فرمان می دهد در اعمالمان مطیع قانون باشیم از این طریق که، نخست، ضابطه ها یا رویه هایی برگزینیم که بتواند برای همه قاعده اخلاقی قرار گیرد، و، دوم، خود نیز دقیقاً و با وظیفه شناسی به آن ضوابط عمل کنیم.

«ضابطه» مطابق معنایی که کانت در پاسخهای دوم و سوم خویش از آن مراد می کند، قاعده ای عملی است مبین نیات شخص ((حاشیه) 400). اما در بنیادها متأسفانه او بحث نمی کند که قواعد چگونه ممکن است عمومیت مختلف داشته باشند. برای فهم اینکه امر مطلق چگونه به عنوان هنار اخلاقی ما عمل می کند، سودمند است بین نظریه اخلاقی و نظریه سیاسی کانت مشابهتی برقرار کنیم. (خود کانت غالباً می گوید صورت بندی و گزینش ضوابط اخلاقی مانند نوعی قانونگذاری است و به وضع قوانین عمومی بی شباهت نیست.

اصل عام عدالت معیار سنجش حقانیت قوانین جامعه است؛ امر مطلق نیز مانند آن، هنجاری شکلی و، بنابراین، هنجاری عام برای سنجش مقبولیت رویه ها از نظر اخلاقی است. اینگونه رویه ها، همانند قوانین ناظر بر عدالت طبیعی در عرصه جامعه، محتوای ماهوی دارند زیرا مربوط می شوند به اقسام کلی اعمالی که هر عاملی، از جمله اشخاص دارای مقامها یا نقشهای موصوف به او صاف کلی، رواست (یا روا نیست) یا باید (یا نباید) در برخی اوضاع موصوف به او صاف کلی، انجام بدهد یا ندهد. بنای نیات بی واسطه و خاص و «ظاهری» ما بر همین گونه رویه ها یا اصول است.

پیشتر دیدیم که قوانین ناظر بر نظم اجتماعی و منطبق با اصل عام عدالت، قوانینی عینی است، یعنی قواعدی که همه کس می تواند بپذیرد و به پیروی از آنها عمل کند. به همین وجه، اگر ضوابط بنیادی ما منطبق با امر مطلق باشد بینانگر رویه ها یا اصول عینی ای خواهد بود که در مورد همه کس صدق می کند. در مقابل، کانت ضابطه ای را «ذهنی» یا «فاعلی» می خواند که تنها در مورد یک تن یا یک فاعل صدق کند. چنین ضابطه ای البته ممکن است مبتنی بر نادانی یا امیال آن شخص باشد ((حاشیه) 420). ولی ظوابط ذهنی را نیز می توان، به شرط انطباق با هنجار عینیت، یعنی امر مطلق، به سطح عینیت ارتقاء داد، ولو خصوصیات مشخصی مانند زمان و مکان و مناسبات شخصی در آنها به حساب گرفته شده باشد ((حاشیه) 420، (حاشیه) 400).

کانت در اینکه «هرگز شناسایی با تجربه آغاز می شود» تردید به خود راه نمی دهد، اما به نظر او، همه شناسایی ما از تجربه برنمی آید. شناسایی می تواند از یکسو فراهم آمده از تأثرهای حسی ما و از سوی دیگر برآیند چیزی باشد که توانایی شناسایی به آن می افزاید. آیا می توان به قلمرو شناسایی مستقل از تجربه و تأثرهای حسی راه یافت؟ این پرسش که از شناسایی پیشینی در برابر شناسایی پسینی – که تجربه سرچشمه آن است – سخن می گوید، از بنیادی ترین مسائل فلسفه نقادی کانت است. مراد از شناسایی پیشینی، مستقل بودن آن از هر گونه تجربه است. در برابر، شناسایی پسینی،  فقط از تجربه فراهم می آید. شناسایی پیشینی آنگاه کانت «محض» است که هیچ گونه مفهوم تجربی در آن به هیچ وجه راه نداشته باشد. پس این قضیه که «هر دگرگونی علتی دارد»، هر چند مستقل از تجربه است، اما از آنجا که «مفهوم دگرگونی» از تجربه به دست می آید، قضیه ای محض نیست.

کانت برای درک تفاوت شناسایی مستقل از تجربه و شناسایی تجربی، معیارهایی ذکر می کند: به نظر او شناسایی تجربی، «جزیی» و «اتفاقی» است. پس از آزمونی تجربی، می توانیم بگوییم آزموده های ما تاکنون و تا آنجا که تجربه کرده ایم این گونه بوده است. پس نمی توان گفت این آزموده ها همواره چنین است و جز این نمی تواند بود. در برابر، شناسایی مستقل از تجربه، با دو معیار «کلیت» و «ضوررت» مشخص می شود. این گونه شناسایی، از آنرو که تجربه هیچگاه وجود یک چیز را به گونه ای دیگر ناممکن نمی داند، دارای «ضرورت» است؛ و از آنرو

شامل 30 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نظریه اخلاقی کانت