رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

خاطرات جنگ

اختصاصی از رزفایل خاطرات جنگ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

پایداری 10

یا صاحب الزمان (‌عج)

ای دو سه تا کوچه زما دور تر

نغمه ی تو از همه پور شور تر

کاش که این فاصله را کم کنی

محنت این قافله را کم کنی

کاش که همسایه ی ما می شدی

مایه ی آسایه ی ما می شدی

هر که به دیدار تو نائل شود

یک شبه حلال مسائل شود

گروه های آموزشی منطقه 14 تهران « گروه آمادگی دفاعی »

سال تحصیلی 86-85

فهرست مطالب

مقدمه 2

بگذار ما را بردار کنند 3

با نسیم مهربانی در جبهه ها 4

کاش یک لحظه در زمان تو می زیستم5

طراحی لباس نظامی مکانیکی 8

سخن بزرگان درباره جنگ 10

شلمچه کربلای همیشگی ایران 13

اندرزهای حفاظت اطلاعات و دفاع 15

زنان و دفاع در صدر اسلام 17

معرفی کتاب 21

مسابقه پایداری 10 ویژه دبیران 22

مسابقه پایداری 10 ویژه دانش آموزان 23

خبر 24

 

(1)

مقدمه :

سلام بر افتخار آفرینانی که دست آنان بوسه گاه فرشته گان و نشانه بوسه مردی از سلاله پیامبر (ص) است . آنان که پایداری بر گستره زمین را به رخ آسمان کشیدند و با دستانی پر افتخار پرچم حماسه و ایمان را بر آن به اهتزار در آوردند و قطعه ای از بهشت را با نام ایران سبز کرده و بر آن بذر شهادت ، شهامت ، استقامت و عشق و محبت پاشیدند و با خون خود کربلایی شدند .

گامهاشان مستحکم و ارادشان پولادین که با تعهد ی بی نظیر و تفکری در مسیر عقل و آشنا با زلال محبت و دست پرورده عشق افتخار آفریدند و نام ایران اسلامی را بر زمین به درخشش خورشید حک کردند .

سلام بر شما عزیزانی که در سال وحدت ملی و انسجام اسلامی تلاش می کنید تا اندیشه مقدس شهیدان ، جانبازان و آزادگان را بر گستره زمین تحقق بخشید و مهر و عدالت را بر زمین جاری سازید .

انشا ا..

(2)

کاش یک لحظه در زمان تو می زیستم

واگویه ای با شهید علی رضا موحد دانش

شهدا در قهقه مسانه شان عندربهم یرزقونند

امام خمینی ( ره )

آری خنده ها شان عرش خدا را در می زند . لبهاشان بزمی دارد . آنها دلاور مردانی بودند که نظیر آنها در هیج جای دنیا نیست . دست هاشان کاری کرد خدایی .

گفتم دست ، یاد شهید « علیرضا موحد دانش » افتادم .

به عکس او که خیره می شوم لبخند ش تنها چیزی است که مرا می خواند . او از پس این لبخند برای ما چه دارد ؟

کاش چشم دلم باز بود و می توانستم ا ز روی لبهایش راز قشنگ عاشقی را بخوانم . می توانستم راز رسیدن به قافله عشاق خدا را بخوانم .

«‌علیرضا موحد دانش » یادت باشد که خنده ات رازها دارد برای من ؛ رازهایی که بعد از رفتن تو و بعد از گذشت بیست و اندی سال کسی نیست که به من رمز آن را بگوید . آری شما رفتید و حتی به فکر پاسخ سؤالهای گیج کننده ما نبودید .

تسبیحی که در دست توست خیلی زیبادرون دستت خود نمایی می کند . آری دستت نه بالت . وقتی درباره تو می نگارم قلم به رقص در می آید « یا ابولفضل ( ع) » را خودش می نگارد .تو چه سرّی با حضرت عباس (ع) داشتی که عاشقانه بالت را نثار کردی ؟

می دانم .... می دانم به چه لبخند می زنی با خود می گویی : راه رسیدن به خدا آشکارا

بازاست اما ....

(5)


دانلود با لینک مستقیم


خاطرات جنگ