دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
توسعه اقتصادی خاورمیانه
..... خط هوایی کلاس جهانی. در حال حاضر تمایل موردنظر نسبتاً در جهت بخش بخش شدن است.، با ظهور امارات ، به طور نمونه، به عنوان خط هوایی جدای متمرکز در دوبی ،وضعیت خطوط هوایی خلیج به عنوان حامل انتقالی ضعیف شد حمل و نقل جاده ای وسیله اصلی ارتباط ملی در خاورمیانه همانند اکثر بخش های دیگر جهان شد. وابستگی به موتور با احتراق داخلی شاید در یک منطقه عمده صادر کننده نفت ، به همراه مقدار عظیمی از ذخایر جهانی ، نسبتاً مناسب باشد. اکثریت بار از طریق جاده حمل می شود، و تجارت حق ترانزیت یکی از فعالیت های سطحی و روبنایی بخش خصوصی است. جاده ها در خلال سه دهه پیش بسیار بهبود پیدا کرده اند ، و شبکه مسیرهای حمل و نقل دوگانه در دولت های خلیج به ویژه تحت تأثیر شدید قرار دارد.
ارتباطات بر اساس کاملاً ملی در خاورمیانه برنامه ریزی شده است و هیچ سیستم جاده ای بین دولتی مشابه با آن درآمریکای شمالی یا اتحادیه اروپا یافت نمی شود. تجارت و بازرگانی بین منطقه ای اندکی در خاورمیانه به صورت نسبی وجود دارد، گرچه شرح این بیشتر به ساختار اقتصادی مربوط می شود تا این که مربوط به زیر ساخت حمل و نقل باشد. همیشه قابل بحث است که تا چه میزانی فقدان شاهراه های بین دولی صرفاً بازتابنده سطح نازل تجارت درون منطقه ای بوده یا خودش علت حجم محدود می باشد. با اعطاء علاقه در خاورمیانه به بهره برداری کامل حتی تسهیلات محدود ، جهت مورد ثانوی از سبب سازی غیر محتمل به نظر می رسد.
در پی ایجاد دولت اسرائیل ، اتصالات حمل و نقل برفراز زمین تغییر شکل داده و باز داشته شدند. سرزمینی که فلسطین را تشکیل داد در قلب ارتباطات درون منطقه ای واقع بود و اسرائیل مثل یک مانع مابین کشورهای عرب آفریقای شمالی و آسیای غربی عمل کرد. اردن از مدیترانه که تنها معبر دسترسی به دریا از راه عقبه بود ، ارتباطش قطع شد. از آن جایی که اکثریت اردنی ها با بریتانیا همراه بودند و حتی امروز با اتحادیه اروپا این طور هستند ، این راه نامناسب بود و به هزینه های حمل و نقل می افزود ، به همراه بارگیری که بایستی از راه کانال سوئز رد شود. اردن احتمالاً قرار است که به میزان قابل ملاحضه ای از عادی شدن روابط با اسرائیل بهره برد ، چون اگر چه امکانات تجارت دو سویه مستقیم محدود است ، برای انتقال تجارت و توریسم ، بهره های برجسته ای وجود دارد.
ارتباطات جاده ای امکان دارد مناسب تر از ارتباط های راه آهن در یک منطقه بزرگ با جمعیت نا برابر مثل خاورمیانه باشد. هیچ شبکه ریلی بین شهری با سرعت بالا چه درون کشورها یا به صورت منطقه ای وجود ندارد ، و هزینه چنین سرمایه گذاری عظیم می باشد. فاصله نسبتاً کوتاه مابین قاهره و اسکندریه دارای ارتباط خوبی است ولی کیفیت مسیر مابین قاهره و آسوان ضعیف است ، با اولویتی که به کالای غلتان داده می شود. مسیر ارتقاع یافته مدرنی از ریاض تا دمان وجود دارد ، ولی سرمایه گذاری جای دیگر در خطوط آهن در حداقل قرار دارد. سیستم متروی قاهره سرمایه گذاری اساسی نشان داد ، ولی اینکه ، این موضوع اولویت قابل توجیه برای مصر به طور کلی بوده است ، بایستی قابل بحث باشد گرچه برای بالا بردن سرعت دفعات انتقال شهری در پایتخت کمک حتمی کرد.
رشد و تغییرساختاری
وضع زمین و کشاورزی
از نظر تاریخی خاورمیانه نه تنها در اکثر مواد غذایی خود کفایی ندارد ، بلکه برای صادرات مازاد اساسی غلات وجود دارد. منطقه مزبور حاوی برخی از قدیمی ترین مناطق کشاورزی مستقر در جهان می باشد. سرزمین های مرتفع یمن برای کشاورزیش زمین گسترده داشتند ، و دره های نیل و دجله – فرات دارای سیستم های پیچیده آبیاری بوده که به هزاره چهارم پیش از میلاد مسیح بر می گردد. گردش محصول در جهت جلوگیری از فرسودگی خاک در منطقه مزبورپیشتاز بود. آفریقای شمالی برای بیشتر امپراتوری روم جنبه انبار غله را داشت و بخش ساحلی مدیترانه یکی از نخستین مناطق واقع در جهان برای پشتیبانی از تولید میوه و سیفی جات بر اساس معیاری مهم می باشد. نظم تپبیت شده توسط عثمانیان کشاورزی را قادر به شکوفایی کرد و ایمنی اجاره که ثبت زمین پیش آورد مالکان زمین را تشویق به سرمایه گذاری در اصلاح و بهبود مزرعه کرد.
طی سه دهه گذشته خاورمیانه وارد کننده خالص اساسی مواد غذایی شد بخشی به خاطر رشد جمعیت و افزایش بعدی در تقاضا می باشد. افزایش های برجسته ای در بازده کشاورزی به همراه آیش های اضافی در هر هکتار و توسعه در منطقه کشت شده انجام گرفته است ولی تأمین و عرضه اضافه برای غلبه بر کاهش های همراه با کمبود کافی نبوده است. جمعیت مصر هر نه ماه بیش از یک میلیون نفر افزوده شده و تا تغییر قرن امکان دارد متجاوز از 60 میلیون گردد. در ایران حمعیت مزبور از 38 میلیون نفر پیش از انقلاب اسلامی به تقریباً 60 میلیون در کمتر از دو دهه رسید. در این رویداد ها به زحمت حیرت آور است که هر دو کشور نیاز به وارد کردن بخش عظیمی از مواد غذایی شان را داشته باشند علی رغم تلاشهایی که در تشویق سطوح تولید کشاورزی محلیدر سطح بالاتر وجود دارد.
آشکار است که خود کفایی کشاورزی پیشرفت واقع گرایانه برای اکثر اقتصاد های خاورمیانه نمی باشد. چنین هدفی در هر موردی قابل پرسش است. خود کفایی می تواند به طور اساسی در قیمتی تضمین شود ولی با دادن مبنای منبع زمین خاورمیانه هزینه موقعیت امکان دارد قابل ملاحضه باشد. هزینه و سرمایه های صرف شده روی بهبود زمین بودجه زیر ساخت صنعتی را کاهش می دهد. آب مورد استفاده در کشاورزی می تواند توسط تشکیلات تولید کننده استفاده شود. آنها هم امکان دارد تغییرات قیمت گذاری درونی باشند. عربستان سعودی در جهت تولید مازاد غله اساسی برای صادرات قادر بوده استولی تنها با قیمت گذاری بر غلات تولیدی محلی در پنج برابر سطح جهان می باشد.
در مورد سهام بخش ها در درآمد ملی درون کشورها بانک جهانی به جای محصول ناخالص ملی ازناخالص محلی بهره می برد همان طوری که نگرانی با تولید درون کشورها وجود دارد. سهم ساقط شدنی از کشاورزی در CDP اغلب به عنوان نشانه توسعه در نظر است. بخشی از روند تطبیق ساختاری را به جای این که از نظر اقتصادی خسارت داشته باشند نشان می دهد. در صورتی که روش مراحل رشد نسبت به توسعه به کار گرفته شود پس در مراحل اولیه فعالیت های اولیه تولید از قبیل کشاورزی شکل مسلط تولید اقتصادی می باشد. همراه با رشد اقتصادی توسعه فعالیت پردازش و تولید می آید که امکان دارد منجر به تشکیل پایگاه صنعتی برجسته گردد. نقش کشاورزی بنابراین به عنوان نتیجه خود روند رشد امکان نزول داشته حتی اگر به جای آنکه مطلق باشد ، نسبی نشان دهد.
در خاورمیانه سهم کشاورزی در CDP در کشورهایی هم چون مصر و ترکیه ، همان طور که انتظار می رفته با سقوط 11 و 15 درصدی به ترتیب طی دوره 92-1970 همان طوری که شکل 2-3 نشان می دهد کاهش پیدا کرده است در محاسبات کشاورزی مصر تنها 18 درصد CDP به حساب می آید در حالی که در ترکیه سهم مزبور بالغ بر 15 درصد می شود. این ارقام البته به خوبی بالای 5 درصد بوده و کمتر از آن به صورت نوعی از بسیاری کشورهای صنعتی می باشد ولی شکاف مزبور به روشنی کمتر شده بود. حتی در یمن یکی از پائین ترین کشورهای در حال توسعه منطقه سهم کشاورزی به 21 درصد سقوط کرده است و تنها در سودان می باشد که در آن سهم کشاورزی CDP از یک سوم تجاوز می کند.
در مورد پاره ای از دول خاورمیانه افت ها در سهم کشاورزی به مفهوم وابستگی ساقط شدنی بر تولید اولیه نیست ولی صرفاً یک افزایش در سهم نفت است. بایستی قابل بحث باشد در صورتی که به جای گزینی فعالیت اولیه بیشتر فعال برای بهره وری از منبع تجدید شدنی یعنی زمین کشاورزی به راستی توسعه را تشکیل می دهد. این جای گزینی نفت به جای محصول کشاورزی روی داده است نه تنها در دول شبه خشک جزیره عربی در نظر بوده بلکه در کشورهای پرجمعیت تر با بخش های مهم کشاورزی از نظر تاریخی هم در نظر است. اگر چه مصر دولت عضو اوپک به شمار نمی رود و منابع نفتی اش محدودند نفت خام صادرات عمده آن شده است و بزرگترین کمک تنها به CDP می باشد. این است که برای بیشتر کاهش نسبی در سهم بخش کشاورزیش به حساب می آید نه افزایش تولید یا حتی رشد خدمات می باشد.
خاورمیانه یکی از معدود مناطق جهان در حال توسعه می باشد که در آن سهم کشاورزی در CDP در سال های اخیر در پاره ای کشورها بالارفته است. در ایران ، به عنوان نمونه ، سهم کشاورزی از 20 به 23 درصد طی دوره 72-1970 بالا رفت ، همان طوری که شکل 3.2 نشان می دهد ، افزایش مزبور پس از انقلاب اسلامی سال 1979 ، به برجسته ترین صورت در آمد. استرس و فشار هیجانی بیشتری روی تولید کشاورزی افزوده با تشویق آن توسط آزاد سازی قیمت های غذا به جای پرداخت یارانه به بخش صنعتی شهری می باشد که شاه انجام داد. در عربستان سعودی سهم کشاورزی در تولید ناخالص ملی از 6 به 7 درصد در دوره 72- 1970 بالا رفت ، علی رغم اهمیت رشد یابنده CDP نفت در دهه 1970 بود بخشی قیمت های بالای کشاورزی را بازتابانده ، بلکه مزرعه اساسی می تواند یارانه های سرمایه گذاری شده از در آمد نفت را به میان می آورد. این امر نشان می دهد که اعتقاد به این که بین فعالیت اولیه قابل تجدید و استخراجی ، سازشی وجود دارد. موارد تداوم از مورد قبلی می تواند به مورد بعدی کمک کند. الجزایر هم سهم افزاینده ای از کشاورزی داشت نتیجه ای از تلاش های قابل ملاحضه برای برگشت موارد کاهش دهه 1960 در پی ترک مستعمره چیان فرانسوی رخ داد.