رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

زندگینامه امام حسن مجتبی

اختصاصی از رزفایل زندگینامه امام حسن مجتبی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 83

 

پیشگفتار

الحمد للَّه، و صلّى اللَّه على محمّد و آله الطاهرین.

دوره اى که با قتل خلیفه سوم آغاز شد و با شهادت امام حسین علیه السلام پایان گرفت، اثرى ژرف بر امّت اسلامى از خود بر جاى نهاد.

در واقع این دوره رامى توان زنجیره اى از فجایع متعدّد به شمار آورد.

امامت سبط اوّل پیامبرصلى الله علیه وآله، امام حسن مجتبى علیه السلام، در میانه همین عصربوده است.

بنابراین بر ماست که زندگى آن امام را بکاویم و آن را بسان مشعلى فراروى خویش قرار دهیم.

آیا غیر از این بود که امام حسن علیه السلام به تصریح پیامبرصلى الله علیه وآله و به شهادت زندگى درخشان خوش پیشوایى مسلمانان را بر عهده داشت؟ مگر نه اینکه ما آن امام را حجّت خداوند بر روى زمین مى دانیم؟ ازاین رو باید در زندگى آن حضرت دقیق شویم و در راه و روش زندگى مکتبى خویش، از حیات وى الهام گیریم.

این کتاب در واقع تحلیل فشرده اى از زندگى و اوضاع دوران امام حسن مجتبى علیه السلام مى باشد که به رشته تحریر درآمده است.

امیدوارم که خداوند بنده و مؤمنان را از بهره این کتاب محروم نفرماید.

محمّد تقى مدرّسى

نام: حسن

پدر و مادر: على بن ابیطالب و فاطمه زهرا

شهرت: مجتبى سبط اکبر کنیه: ابو محمّد

زمان و محل تولّد: نیمه رمضان سال دوّم هجرت در مدینه

زمان و محل شهادت: 28 صفر سال 50 هجرى در سنّ حدود 47 سالگى به دستور معاویه، توسط جعده، در مدینه، مسموم و به شهادت رسید مرقد: قبرستان بقیع، واقع در مدینه

دوران زندگى: در سه بخش:

1 - عصر پیامبرصلى الله علیه وآله )حدود 8 سال(

2 - ملازمت با پدر )حدود 37 سال(

3 - عصر امامت)ده سال(.

بنیاد پاک

ولادت و پرورش امام حسن مجتبى

در پانزدهمین شب از ماه مبارک رمضان، خانه رسالت پس از انتظارطولانى به استقبال مولود محبوب خود مى شتافت، درست همان گونه که گُلى با طراوت و شاداب، پس از مدّتى تشنگى از یک قطره زلال و گواراى شبنم استقبال مى کند.

نوزاد به نیاى خویش، یعنى رسول بزرگ اسلام، بسیار شباهت داشت، امّا وى به هنگام تولّد این نوزاد حضور نداشت تا مژده ولادت رابه آن حضرت برسانند.

پیامبرصلى الله علیه وآله به سفرى رفته بود و به زودى به مدینه مراجعت مى کرد.

خانواده با اشتیاقى وافر چشم به راه بازگشت پیامبرصلى الله علیه وآله بود و هیچ یک از آداب و رسوم تولّد را برگزار نکرده بودند تا آنکه پیامبر اکرم ازمسافرت بازگشت و بنابر عادت همیشگى خویش، نخست به سوى خانه فاطمه زهرا رهسپار شد.

چون مژده تولّد کودک را به پیامبر خدا رساندند،سرورى زایدالوصف آن حضرت را فرا گرفت و خواستار دیدن کودک شد.

چون کودک را در آغوش گرفت، بویید و بوسید و در گوشهایش اقامه واذان گفت و پس از آنکه از پوشاندن جامه زرد به کودک نهى کرد،دستور داد تا خرقه اى سپید بیاورند وکودک را در آن بپیچند.

پیامبر اعظم منتظر بود تا ببیند آیا از آسمان خَبَر تازه اى درباره این کودک فرود مى آید یا نه؟ وحى نازل شد و خطاب به آن حضرت گفته شد: نام فرزند هارون، جانشین موسى علیه السلام، شبّر بود و على نیز نسبت به تو به منزله هارون است نسبت به موسى، پس این کودک را "حسن" نام گذارى کن که حسن در عربى مرادف شبّر است.

نام حسن در مدینه، همچون بوى خوش گلها پیچید.

مژده دهندگان باگرمترین و شایسته ترین تبریکات به خدمت پیامبرصلى الله علیه وآله آمدند، زیراحسن نخستین فرزند خانه رسالت بود و چشم پیامبر اکرم و یاران بزرگوارش به وى دوخته شده بود.

او تجدید کننده رسالت پیامبر بود و درآینده، مقتدا و الگوى مسلمانان صالح به شمار مى آمد.

او پس از پیامبرادامه دهنده راه و رسالت آن حضرت بود.

روز بعد، پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود تا قوچى بیاورند و قربانى کرد.

چون قربانى را نزد آن حضرت آوردند، وى خود آمد تا بدین مناسبت دعایى بخواند.

پس فرمود: "بسم اللَّه الرحمن الرحیم.

خدایا! استخوان آن در مقابل استخوان حسن وگوشت آن در مقابل گوشت او و خون آن در برابر خون او و موى آن دربرابر موى او.

خدایا! این را نگاهبان محمّد و آل او قرار بده".

سپس دستور داد گوشت قربانى را میان تنگدستان و مستمندان تقسیم کنندتا این کار پس از وى در میان مردم سنّت گردد.

وخانواده هاى توانگر درهر مناسبتى گوسفندى قربانى کنند تا بدین وسیله ثروت در میان مردم توزیع شود و تنها در میان توانگران واغنیا نباشد.

روزى پیامبرصلى الله علیه وآله در حضور لبابه، ام الفضل، همسر عبّاس بن عبدالمطلّب، عموى خویش، حسن را در آغوش مى گیرد و مى فرماید: - آیا درباره من خوابى دیده اى؟ - آرى اى رسول خدا.

- آن را بازگوى.

- چنان دیدم که قطعه اى از تن شما در دامن من افتاده است.

- پس پیامبرصلى الله علیه وآله لبخندى زد و کودک شیر خواره را به دست او سپردوفرمود: آرى این تأویل رؤیاى توست.

او پاره تن من است.

بدین ترتیب ام الفضل به عنوان دایه امام حسن برگزیده شد.


دانلود با لینک مستقیم


زندگینامه امام حسن مجتبی

مقاله درباره ولادت امام حسین(ع )

اختصاصی از رزفایل مقاله درباره ولادت امام حسین(ع ) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره ولادت امام حسین(ع )


مقاله درباره ولادت امام حسین(ع )

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:27

ولادت امام حسین(ع )

در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت (1) دومین فرزند برومند حضرت على وفاطمه , که درود خدا بر ایشان باد, در خانه وحى و ولایت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پیامبر گرامى اسلام (ص ) رسید, به خانه حضرت على (ع ) و فاطمه (س ) آمد و اسما (2) را فرمود تا کودک را بیاورد.اسما او را در پارچه اى سپید پیچید و خدمت رسول اکرم (ص ) برد, آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت.(3)
به روزهاى اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش , امین وحى الهى , جبرئیل  فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا, این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبیر) (4) که به عربى (حسین ) خوانده می شود نام بگذار.(5)چون على براى تو به سان هارون براى موسى بن عمران است , جز آن که تو خاتم پیغمبران هستى .و به این ترتیب نام پرعظمت حسین از جانب پروردگار, براى دومین فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد.
به روز هفتم ولادتش , فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد, گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقیقه (6) کشت , و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد. (7)

حسین (ع ) و پیامبر (ص )

از ولادت حسین بن على (ع ) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى که پیامبر راستین اسلام (ص ) درباره حسین (ع ) ابراز میداشت , به بزرگوارى و مقام شامخ پیشواى سوم آگاه شدند.
سلمان فارسى می گوید: دیدم که رسول خدا (ص ) حسین (ع ) را بر زانوى خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى , تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدایى که نُه نفرند و خاتم ایشان ,قائم ایشان (امام زمان عج ) می باشد. (8)
انس بن مالک روایت می کند: وقتى از پیامبر پرسیدند کدام یک از اهل بیت خود را بیشتر دوست می دارى , فرمود: حسن و حسین را, (9) بارها رسول گرامى حسن (ع ) و حسین (ع ) را به سینه می فشرد وآنان را می بویید و می بوسید. (10)
ابوهریره که از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است , در عین حال اعتراف می کند که : رسول اکرم را دیدم که حسن و حسین را بر شانه هاى خویش نشانده بود و به سوى مامی آمد, وقتى به ما رسید فرمود هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر که با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است.(11)عالیترین, صمیمیترین و گویاترین رابطه معنوى و ملکوتى بین پیامبر و حسین را میتوان در این جمله رسول گرامى اسلام(ص )خواند که فرمود:حسین از من و من ازحسینم (12)

حسین (ع ) با پدر

شش سال از عمرش با پیامبر بزرگوار سپرى شد, و آن گاه که رسول خدا (ص ) چشم از جهان فروبست و به لقاى پروردگار شتافت , مدت سى سال با پدر زیست . پدرى که جز به انصاف حکم نکرد , و جز به طهارت و بندگى نگذرانید , جز خدا ندید و جز خدا نخواست و جز خدا نیافت . پدرى که در زمان حکومتش لحظه اى او را آرام نگذاشتند ,همچنان که به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند...
در تمام این مدت , با دل و جان از اوامر پدر اطاعت می کرد, و در چند سالى که حضرت على (ع ) متصدى خلافت ظاهرى شد, حضرت حسین (ع ) در راه پیشبرد اهداف اسلامى , مانند یک سرباز فداکار، همچون برادر بزرگوارش می کوشید, و در جنگهاى جمل , صفین و نهروان شرکت داشت.(13)
به این ترتیب , از پدرش امیرالمؤمنین(ع ) و دین خدا حمایت کرد و حتى گاهى در حضور جمعیت به غاصبین خلافت اعتراض می کرد. در زمان حکومت عمر, امام حسین (ع ) وارد مسجد شد, خلیفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده کرد که سخن میگفت. بی درنگ از منبر بالا رفت و فریاد زد: از منبرپدرم فرود آى .... (14)

امام حسین (ع ) با برادر

پس از شهادت حضرت على (ع ), به فرموده رسول خدا (ص ) و وصیت امیرالمؤمنین (ع ) امامت و رهبرى شیعیان به حسن بن على (ع ), فرزند بزرگ امیرالمؤمنین (ع ), منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد که به فرامین پیشوایشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسین (ع ) که دست پرورد وحى محمدى و ولایت علوى بود, همراه و همکار و همفکر برادرش بود. چنان که وقتى بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ , امام حسن (ع ) مجبور شد که با معاویه صلح کند و آن همه ناراحتی ها را تحمل نماید, امام حسین (ع ) شریک رنج هاى برادر بود و چون میدانست که این صلح به صلاح اسلام و مسلمین است , هرگز اعتراض به برادر نداشت .
حتى یک روز که معاویه , در حضور امام حسن (ع ) وامام حسین (ع ) دهان آلوده اش را به بدگویى نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان امیرمؤمنان (ع ) گشود, امام حسین (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوى معاویه بشکند و سزاى ناهنجاریش را به کنارش بگذارد, ولى امام حسن (ع ) او را به سکوت و خاموشى فراخواند, امام حسین (ع ) پذیرا شد و به جایش بازگشت , آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاویه برآمد, و با بیانى رسا و کوبنده خاموشش ساخت . (15)

امام حسین (ع ) در زمان معاویه چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنیا رحلت فرمود, به گفته رسول خدا (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و وصیت حسن بن على (ع ) امامت و رهبرى شیعیان به امام حسین (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبرى جامعه گردید. امام حسین (ع ) می دید که معاویه با اتکا به قدرت اسلام , بر اریکه حکومت اسلام به ناحق تکیه زده , سخت مشغول تخریب اساس جامعه اسلامى و قوانین خداوند است و از این حکومت پوشالى مخرب به سختى رنج می برد, ولى نمی توانست دستى فراز آورد وقدرتى فراهم کند تا او را از جایگاه حکومت اسلامى پایین بکشد, چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نیز وضعى مشابه او داشت.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره ولادت امام حسین(ع )

تحقیق در مورد نظریه ولایت مطلقه فقیه درسیره امام (ره)

اختصاصی از رزفایل تحقیق در مورد نظریه ولایت مطلقه فقیه درسیره امام (ره) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 58

 

موضوع تحقیق:

نظریه ولایت مطلقه فقیه درسیره امام (ره)

اشاره :

مقاله نشان مى‏دهد «ولایت مطلقه فقیه‏» به آن مفهوم که امام‏«رض‏» مد نظر داشتند، از همان‏ابتدا و نخستین مکتوبات ایشان، مورد توجه و اعتقاد امام بوده و چرخش و تجدید نظرى دردیدگاه ایشان واقع نشده است. مقاله، پاسخى مستدل به کسانى است که براى نظریه ولایت فقیه‏و حکومت اسلامى امام، چند مرحله تجدید نظر قائل شده و ولایت مطلقه فقیه را ایده‏اى‏خلق‏الساعة و شخصى خوانده‏اند و حتى مفهوم ولایت مطلقه را مورد تحریف قرار داده‏اند.

مقدمه

پیروزى انقلاب اسلامى ایران در22 بهمن 1357، یکى ازکهن‏ترین نظامهاى سلطنتى راازمیان برد و برویرانه‏هاى سلطنت و «اندیشه سیاسى شاهى‏»، جمهورى اسلامى رابرپایه «نظریه ولایت مطلقه فقیه‏» امام‏خمینى(ره) بنانهاد. نظریه ولایت فقیه، درفقه شیعى از قدمتى هزارساله برخوردار است و اگرچه درباره همه جزئیات اختیارات‏ولى‏فقیه، اجماع نظر نبوده اما همواره از آن سخن رانده‏اند. امام(ره) ازکسانى است که به تفصیل دراین باره‏نظریه‏پردازى کرده‏اند. ویژگى نظریه ولایت مطلقه فقیه امام خمینى(ره)، اعتقاد ایشان به اطلاق و گستردگى‏اختیارات ولى فقیه و هم‏طرازى آن بااختیارات حکومتى پیامبر(ص) و ائمه(ع) مى‏باشد و این نوع نگرش درتمام آثار شفاهى و مکتوب ایشان آمده است. کتاب کشف‏الاسرار (1322ه) را مى‏توان به عنوان مبدا و یکى ازشواهد خوب این نظریه به حساب آورد. پس ازپیروزى انقلاب، نظام جمهورى اسلامى باوجود مشکلات فراوان داخلى و خارجى، هر روز ثبات واستحکام بیشترى یافت، افزایش این ثبات و بروز مسائل متعدد، شرایط و مقتضیات زمانى ومکانى، این امکان‏را به وجود آورد که رهبرانقلاب درطول ده سال رهبرى نظام، به شکل روزافزونى زوایاى مختلف نظریه ولایت‏مطلقه فقیه راآشکار سازند. اوج این آشکارى، پیام ایشان در16 دى ماه 1366 بود که مى‏توان آن رافصل‏الخطابى در تبیین این نظریه به شماآورد. ازاین پیام تاکنون تلقى‏هاى نادرى نیز صورت گرفته است. یکى‏ازعمده‏ترین این تلقى‏ها وتوهمات، اعتقادبه ظهور یکباره نظریه مزبور دراین تاریخ است. نتیجه مستقیم‏چنین باورى این است که نظریه ولایت مطلقه امام خمینى (ره) داراى انسجام وثبات نبوده، بلکه نظریه‏اى‏پرگسست و افتراق مى‏باشد که بعد از انقلاب به دلیل شرایط خاصى در16 دى ماه 1366 به یکباره عرضه‏گردیده است. این نوشتار درپى‏ارزیابى این قبیل توهمات است.

فرضیه اصلى این تحقیق، به صورت زیر بیان مى‏شود:

«نظریه ولایت مطلقه فقیه، درسیره نظرى و علمى امام‏خمینى(ره) داراى قدمت، ثبات و انسجام قطعى‏است و ارائه و اعلام کامل آن، بخاطر رعایت مصالح اسلام و مردم، و باتوجه به مقتضیات زمانى و مکانى، به‏شکل تدریجى صورت گرفته است.» از سویى، فرضیه‏هاى فرعى نیز قابل تصوراست که اثبات یانفى آنها به ارزیابى صحت وسقم فرضیه اصلى‏کمک شایانى خواهدنمود، این فرضیه‏ها بدین قرارند:

1- نظریه ولایت مطلقه فقیه، ناشى ازاستنباط واجتهاد فقهى، مبتنى برلحاظ مؤکد نقش زمان ومکان امام‏خمینى است وجزیى ازاین مجموعه به حساب مى‏آید. بااثبات قدمت چنین شیوه اجتهادى در سیره نظرى وعملى ایشان، قدمت وثبات وانسجام نظریه ولایت مطلقه فقیه، ثابت مى‏شود. فرضیه‏هاى فرعى بعدى به بررسى نقش و ویژگیهاى «مردم‏»، «روحانیت‏» و«اوضاع واحوال کشور» در ارائه‏تدریجى نظریه ولایت مطلقه فقیه، توسط امام (ره) مى‏پردازد وازآن عوامل به عنوان عناصرعمده در زمان‏ومکان ارئه این نظریه، بحث مینماید.

2- مردم باویژگیها و قابلیتهاى خاص و مقطعى خویش، در ارائه و اعلام تدریجى نظریه ولایت‏مطلقه ‏فقیه ‏مؤثر بوده‏اند. محورى بودن نقش مردم درسیره نظرى وعملى امام خمینى (ره) واهمیت‏به پذیرش و خواست‏عمومى وبلوغ فکرى وسیاسى مردم، عامل اساسى در ارائه تدریجى نظریه ولایت مطلقه فقیه بوده است.

3- روحانیت وحوزه‏ها باویژگیها وقابلیتهاى خاص و مقطعى، درارائه واعلام تدریجى نظریه ولایت مطلقه‏فقیه مؤثربوده‏اند. رخوت، استعمارزدگى، بى‏ایمانى ودنیازدگى، نافهمى، تقدس معآبى و تحجراندیشى پاره‏اى‏از روحانى نمایان واشکال و مانع تراشى و تهمتهاى پاره‏اى از آنها نسبت‏به نهضت وحرکت امام خمینى (ره)وبه طورکلى رکود و آفت‏زدگى‏هاى مقطعى حوزه‏ها، ازعوامل تاخیر وتدریج ارائه نظریه ولایت مطلقه فقیه‏بوده است. همچنان که همیارى وهمکارى روحانیت اصیل و مبارز با این نهضت، تفصیل نظرى وتحقق عملى‏این نظریه راپیش انداخته است.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد نظریه ولایت مطلقه فقیه درسیره امام (ره)

تحقیق در مورد امام حسین

اختصاصی از رزفایل تحقیق در مورد امام حسین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

نهضت کربلا و نقش امام حسین علیه السلام در احیای اسلام

از سلسله مباحث : «نقش ائمه در احیای دین»، این جزء را ویژه بررسی « نهضت کربلا و نقش امام حسین علیه السلام در احیای اسلام » قرار دادیم تا با نگرشی فشرده ولی همه جانبه به شرایط زمان و مکان و ارکان اجتماعی پیش از آن، ابعاد نهضت و انگیزه های قیام آن حضرت را بحث و بررسی نماییم .از آنجا که زمینه های قیام سید الشهداء علیه السلام به تدریج فراهم شده و ریشه خلافکاری ها و انحرافات به سالهای پیش از آن باز می گردد، در بررسی این قیام نیز، بناچار باید به موجبات و زمینه های قبلی آن توجه کرده و اسباب انحراف و روی گردانی ابنای امت از اسلام ناب محمدی را، در گذشته دورتر جستجو کنیم؛ گذشتهای با تعصب شدید قبیله گی در عمق جان صحابه مشهور و بلند آواز، تعصبی که همیشه و در همه جا خود را نشان داد و در رویدادهای مهم، نتیجه را در چرخه امیال خود گردانید . بدین خاطر، برای درک بهتر ریشه ها و عوامل پدید آورنده ی این نهضت بزرگ ابتدا اوضاع اجتماعی عرب بیش از اسلام، و سپس حالات مسلمانان پیش از قیام را فشرده بیان می داریم.

یاران امام حسین (ع)

على بن الحسین ع مى ‏گوید : پدرم این شعر را دو ســـه بـار خواند تا فهمیدم و مقصود او را بدانستم و اشک چشمانم را گرفت. اما اشـــکم را نگـــه‏ داشــتـم و خاموش ماندم و بدانستم که بلا نازل شده است.

عمه ‏ام نیز اشعار برادر را شنید ، او زن بود و زنان رقت دارند و استعداد زارى. نتوانست آرام بگیرد. برخــاسته و جامه خود را مى ‏کشید ، نزد وى رفت و گفت :

اى واى از داغ عزیز. اى بـــاقى مـــانده ســـلف و پناهگاه خلف. کاش آن روز کـه فاطمه مادرم یا على پدرم یا حسن برادرم ، از دنیا برفتند، زندگیم به سر رسیده بود.

امام (ع) نگاهى به او کرده گفت : خواهرم، شیطان بردبارى تو را نبرد.

زینب گفت : پدر و مادرم فدایت ؛ غم و اندوه را از من ربودى و آرامش بخشیدى.

امـام در حالى که اشـــک از دیدگـــانش سرازیر شده بود گفت : چنانچه مرغ قطا (1) ، را در آشیانه ‏اش به حال خود مى ‏گذارند آرام مى‏ خوابید.

زینب گفت : واى بر مـن ، تـو را از من خواهند گرفت ! این قلب مرا بیشتر داغدار مى ‏کند و بر جانم سخت‏تر است.آنگاه به چهره خـــویش زد و گــریبان خـــویش را گرفت و آن را بدرید و بیهوش به زمین افتاد.حسین (ع) از جـاى برخاست و بدو پرداخت و آب به چهره ‏اش ریخت و او را به هوش آورد و به وى گفت : اى خــواهر از خدا بترس و از خدا تسلى خواه و بدان که زمینیان مى ‏میـرند و از اهـــل آســـمانها نیز کسى باقى نمى‏ ماند.سرانجام همه چیزها نابود شدنى است به جز ذات خــدایى که همه آفریدگان را به قدرت خویش آفریده و خلق را برمى ‏انگیزد که باز مى ‏آیند و او خود یگانه است. جدم ، پدرم ، مــادرم و بــرادرم همــگى از مـن بــهتر بودند. پیشوا و مقتداى من و همه مسلمانان پیمبر خداست.

حسین ع با این سخنان و امثال آن وى را دلدارى داد و گفت : خواهرم! من تو را سوگند مى ‏دهم، و سوگند مرا رعایت کن و چون من کشته شدم بر من گریبان ندرى و چهره نخراشى و واى نگویى و فغان برنیاورى.

پرتوى از سیره و سخنان امام حسین (ع)

1ـ «من از روى خود خـواهى و خــوشـگذرانى و یــا براى فـساد و ستمگرى قیام نکردم ، من فقط براى اصلاح در امّت جدّم از وطن خارج شدم. مى خواهم امر به مـعروف و نهى از منــکر کنــم و به سیره و روش جدّم و پدرم على بن ابی طالب عمل کنم.»

2ـ آن حضرت در مقام دیگرى فرموده است :

«بار خدایا ! تو مى دانى کــه آنــچه از مـــا اظــهار شــده بـراى رقابت در قدرت و دستیابى به کالاى دنیا نبوده، بلکه هدف ما این است که نشانه هاى دینت را به جــاى خــود بــرگردانیم و بلادت را اصلاح نماییم، تا ستمدیدگان از بندگانت امنیّت یابند و به واجبات و سنّت ها و دستورهاى دینت عمل شود.»

3ـ در برخورد با سپاه حرّ بن یزید ریاحى فرمود :

«اى مردم اگر شما از خدا بترسید و حقّ را براى اهلش بشناسید ، این کار بـهتر موجب خشنودى خداوند خواهد بود. و مــا اهــل بیت پیامبر (ص) ، بــه ولـایــت و رهبرى ، از این مدّعیانِ نالایق و عاملان جور و تجاوز ، شایسته تریم»

4ـ و نیز در مقام دیگر فرمود :

«ما اهــل بیت بــه حـــکومـــت و زمـــامـدارى ـ نسبت به کسانى که آن را تصرّف کرده اند ـ سزاوارتریم.»از این دو بخش از سخن امام (ع) نیز به وضوح استفاده مى شود کـه آن حضرت خود را شایسته رهبرى و زمامدارى بر مردم مى داند ، نه یزید فــاسد و دستگاه جائر او را.

بنابراین، هدف امام حسین(ع) در این قیام ، تحقّقِ کاملِ حقّ بوده است.

5- امام حسین (ع) در هنگام سفر به کربلا فرمود :

راستى ایـن دنـیا دیگرگونه و ناشناس شــده و مـعروفش پشت کـرده و از آن جز نمى که بر کاسه نشیند و زنــدگى اى پست ، همچون چراگاه تباه ، چیزى باقى نمانده است.

آیــا نمى بینید کــه به حقّ عمل نمى شود و از باطل نهى نمى گردد ؟ در چنین وضعى مؤمــــن به لقاى خدا سزاوار است. و من مرگ را جز سعادت و زندگى با ظالمان را جـــز هلاکت نمى بینم. به راستى که مردم بنده دنیا هستند و دین بر سر زبان آنــهاسـت و مـادام که براى معیشت آنها باشد پیرامون آن اند ، و وقتى به بلا آزموده شوند دینداران اندکاند.

زندگی امام حسین (ع) :

- امام حسین (ع) از همان شبى که از مدینه بیرون آمد و در تمام مدتى کــه در مکه اقامت گزید و در طول راه مکه به کربلا , تـا هنـــگام شـــهادت , گـــاهى به اشاره , گـاهى به صراحت , اعلان می داشت که : مقصود من از حرکت , رسوا ساختن حـــکومت ضد اسلامى یزید و برپاداشتن امر به معروف و نهى از منکر و ایستادگى در بــرابر ظــلم و ستمگرى است وجز حمایت قرآن و زنده داشتن دین محمدى هدفى ندارم.

- هر چند عزادارى و گریه بر مصایب حسین بن على (ع) و مشرف شدن به زیارت قبرش و باز نمایاندن تاریخ پرشکوه و حماسه ساز کربلایش ارزش و معیارى والا دارد , لکن باید دانست که نباید تنها به این زیارت ها و گریه ها و غم گساریدن اکتفا کرد بلکه همه این تظاهرات , فلسفه دیندارى , فداکارى و حمایت از قوانین آسمانى را به ما گوشزد می نماید و هدف هم جز این نیست و نیاز بزرگ ما از درگاه حسینى آموختن انسانیت و خالى بودن دل از هر چه غیر از خداست می باشد و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضیه بپردازیم , هدف مقدس حسینى به فراموشى میگراید.

- روزى از محلى عبور می فرمود , عده اى از فقرا بر عباهاى پهن شده شان نشسته بودند و نان پاره هاى خشکى می خوردند , امام حسین (ع) می گذشت که تعارفش کردند و او هم پذیرفت , نشست و تناول فرمود و آن گاه بیان داشت : ان الله لا یحب المتکبرین , خداوند متکبران را دوست نمی دارد.

- شعیب بن عبدالرحمن خزاعى میگوید : چون حسین بن على (ع) به شهادت رسید , بر پشت مبارکش آثار پینه مشاهده کردند , علتش را از امام سجاد (ع) پرسیدند , فرمود :

این پینه ها اثر کیسه هاى غذایى است که پدرم شبها به دوش می کشید و به خانه زنهاى شوهرمرده و کودکان یتیم و فقرا میرسانید.

در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت (1) دومین فرزند برومند حضرت على وفاطمه , که درود خدا بر ایشان باد, در خانه وحى و ولایت چشم به جهان گشود.

چون خبر ولادتش به پیامبر گرامى اسلام (ص) رسید, به خانه حضرت على (ع) و فاطمه (س) آمد و اسما (2) را فرمود تا کودکش را بیاورد.

اسما او را در پارچه اى سپید پیچید و خدمت رسول اکرم (ص ) برد, آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت .

به روزهاى اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش , امین وحى الهى , جبرئیل , فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا, این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبیر) که به عربى (حسین) خوانده می شود نام بگذار.

چون على براى تو بسان هارون براى موسى بن عمران است , جز آن که تو خاتم پیغمبران هستى . و به این ترتیب نام پرعظمت حسین از جانب پروردگار, براى دومین فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد.

به روز هفتم ولادتش , فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد, گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقیقه (6) کشت , و سر آن حضرت را تراشید و هموزن موى سر او نقره صدقه داد.

حسین (ع) و پیامبر (ص) :

از ولادت حسین بن على (ع ) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى که پیامبر راستین اسلام (ص) درباره حسین (ع) ابراز میداشت , به بزرگوارى و مقام شامخ پیشواى سوم آگاه شدند.

سلمان فارسى میگوید: دیدم که رسول خدا (ص) حسین (ع) را بر زانوى خویش نهاده او را می بوسید ومی فرمود:تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى , تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد امام حسین

خاطرات نماز امام خمینی

اختصاصی از رزفایل خاطرات نماز امام خمینی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

خاطرات نماز امام خمینی

روز اولی بود که شاه رفته بود. امام در نوفل لوشاتو فرانسه اقامت داشتند. نزدیک به سیصد الی چهارصد خبرنگار خارجی از کشورهای مختلف، اطراف منزل امام جمع شده بودند. تختی گذاشتند و امام روی آن ایستادند تا به سؤالات خبرنگاران پاسخ دهند. تمام دوربینها کار می‌کردند. هنوز دو سه سؤال بیشتر از امام نشده بود که صدای اذان ظهر شنیده شد. امام  بلافاصله جمع خبرنگاران راترک کردند و فرمودند:« وقت فضیلت نماز ظهر می‌گذرد.»تمام حاضرین از این  که امام محل را ترک کردند، متعجب شدند.کسی از امام خواهش کرد: «چند دقیقه ای صبر کنید تا چند سؤال دیگر هم بشودو بعد برای اقامة نماز بروید.»امام با قاطعیت فرمودند: « به هیچ وجه نمی شود» و برای خواندن نماز رفتند.

مؤذن دلیر

یکی از مسائلی که برای عراقی ها گران تمام می شد ، خواندن نماز جماعت و گفتن اذان در وقت نماز بود.یک روز صبح، یکی از بچه ها زودتر از بقیه بیدار شد و شروع به گفتن اذان کرد. این کار هر روز انجام می شد؛ اما دور از چشم نگهبانان عراقی. آن روز هنوز اذان بسیجی به پایان نرسیده بود که سر و کلة یکی از نگهبانان پیدا شد و با فریاد از او خواست تا کارت شناسایی‌اش را بیاورد. اما او تا اذان را به پایان نرساند، کوچکترین توجهی به عراقی نکرد، بسیجی بعد از گفتن اذان با خونسردی به پنجره نزدیک شد و از نگهبان عراقی پرسید که چه می‌خواهد.نگهبان که رگهای گردنش از شدت عصبانیت متورم شده بود، مجدداً فریاد کشید: « مگر نگفتم کارتت را بیاور؟ مرا مسخره می‌کنی! چنان بلایی سرت بیاورم که تا ابد یادت بماند.» بسیجی با همان خونسردی کارتش را در آورد و به نگهبان بعثی داد.ساعتی بعد با طلوع آفتاب، درِ سلول برای گرفتن آمار باز شد.پس از آمار گیری، یکی از سربازان عراقی فرد اذان‌گو را صدا زد و با خود برد.

روزهای آخر بیت المقدس

پرچم در میان نخلهای همرنگ گم می شود. با آنکه همه خسته اند و خیس عرق، منبعهای آب پر می شود. « سعید» تدارکاتچی دسته هم به دنبال شام می‌رود.می‌روم وضو می‌گیرم و بر می‌گردم. هوا کم‌کم تاریک می‌شود. از دور دستها و از میان نخلها، آوای قرآن بلند است. هر کس از سویی می‌آید. کم‌کم چادر پر می‌شود. عده‌ای به نماز و بعضی هم به صف می‌ایستند. حسن از صف اوّل رویش را برمی‌گرداند. همه را می‌کاود، بلند می‌شود و می‌آید.- اذان شده؟ بگم؟- برو بیرون چادر بگو!می‌رود بیرون چادر، کنار علی می ایستد. صدای اذانش بلند می‌شود. از هر سو و از کنار هر چادر، صدای اذانی بلند است. صدایش در میان دیگر صداها گم می شود. اذان تمام می‌شود. یکی جلو می‌ایستد و صدای تکبیر از تک تک صفها بلند  می‌شود.« الله اکبر» می‌گویم و به نماز می‌ایستم. احساس می‌کنم چیزی در جلوی صورتم حرکت می‌کند. مور مورم می‌شود و با دست آن را پس می‌زنم. صدای زی........ نگ در گوشم می‌پیچد. اعتنا نمی‌کنم، صدا بلندو بلندتر می شود....... خدایا، این دیگر صدای چیست؟با دست می زنم. صدا قطع می‌شود. ناگهان پایم می‌سوزد. سوزشی دردناک. ناخودآگاه پاهایم می‌خواهند به عقب بروند. خودم را کنترل می‌کنم. دستم می‌سوزد. آنرا می‌خارانم.....«ا... اکبر، سبحان ا....»به رکوع می رویم. دستهایم را می‌خارانم و بعد به سجده می‌روم. قبل از رسیدن به زمین دستهایم را به طرف پایم می برم. می خواهم از سوزشی که مثل خوره در پاهایم افتاده است، راحت شوم. بلند  می‌شویم. دوباره شروع می‌شود. پاهایم، دستهایم و صورتم می‌سوزد. خودم را می‌خارانم. همه خود را می‌خاراننند. دردی است مشترک، نماز تمام می شود. جنب و جوشی در صفحها می‌افتد. یاد صحبتهای دو کوهه می‌افتم؛ قبل از حرکت.- می‌روید کارون! بیچاره‌اید. پشه‌ها بیچاره‌تان می‌کنند.... تا صبح نمی‌توانید بخوابید ... فاتحه خودتان را بخوانید.- پشه ها غوغا می‌کنند. خودمان را می‌خارانیم ، یکسره و بی توقف.- هیچ کس آرام نیست. صدای چند نفر از میان صفها بلند می شود:- بابا اینجا دیگه کجاست؟- این پشه‌ها مگر تا حالا آدم ندیده‌اند؟- آدم دیده‌اندؤ فرشته ندیده‌اند. نماز عشا هم خوانده می‌شود.- سفره در وسط چادر پهن می‌شود. همه به دورش می‌نشینند. سعید فریاد می‌زند: - « برادر! اگر دورنان زیاد بیاید، دست و پاهای همه‌تان را می‌بندم و اندازم بیرون تا صبح مهمان پشه‌ها باشید!»« حمزه» بی معطلی جواب می‌دهد:« صد رحمت به ننه بزرگ خسیسم»

نماز در اسارت

درست هنگام غروب بود که من و دو تا از بچه ها به نامهای علی و صادق، اسیر دشمن شدیم. دور تا دورمان را سربازهای عراقی محاصره کرده بودند. با این که دستهایمان را از پشت بسته بودند، ولی با احتیاط در کنارمان حرکت می کردند. دو، سه ساعتی گذشت تا ماشینی برای بردن ما به بغداد آمد.هر کدام از ما بین دو سرباز عراقی نشسته بودیم و جای تکان خوردن هم نداشتیم. چشمم به قیافه صادق افتاد که با نگرانی به بیرون نگاه می کرد. فکر کردم که ترسیده است.با اشارة سر گفتم: چه «شده؟»صادق آسمان بیرون را که درتاریکی فرو رفته بود، نشان داد، و آرام گفت: « نماز نخواندیم.» من که تازه متوجه علت نگرانیش شده بودم، یادم آمد که نماز مغرب و عشا را نخوانده‌ایم. با خود گفتم: « هر چه باشد، این عراقیها هم مسلمانند. شاید بگذارند نماز بخوانیم.»رو به سرباز عراقی که بین من و صادق نشسته بود، کردم و گفتم:« صلاه، صلاه»


دانلود با لینک مستقیم


خاطرات نماز امام خمینی