رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق کامل درمورد اخلاق پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله

اختصاصی از رزفایل دانلود تحقیق کامل درمورد اخلاق پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق کامل درمورد اخلاق پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله


دانلود تحقیق کامل درمورد اخلاق پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 38
توضیحات:

اخلاق پیامبر

در میان تمام انبیا، تنها پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله است که جزئیّات تاریخ زندگى او به روشنى ثبت و ضبط شده که افتخار بزرگى براى مسلمانان به شمار مى‏رود، زیرا زندگى سایر انبیا مدّتى بعد از آن بزرگواران، با تحریفات فراوان و همراه با انواع تهمت‏ها نوشته شده است.
کتاب‏هاى زیادى درباره اخلاق پیامبر صلى الله علیه و آله نوشته شده که بیشتر آنها به زبان عربى است و چون در بخش‏هاى قبلى درباره انبیا و شناخت و صفات آنان بحث‏هایى کردیم مناسب است گوشه‏اى از سیره آن پیامبر عزیز صلى الله علیه و آله را در اینجا ذکر کنیم زیرا آشنایى با سیره و روش زندگى و اخلاق فردى و اجتماعى آن بزرگوار براى همه مردم بدون استثنا مفید است. از خداوند متعال مى‏خواهم این نوشته مختصر را از ما بپذیرد و ما را از بهترین امّت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله قرار دهد.
پیامبر اکرم نزد کسى پاى خود را دراز نمى‏کرد. با گشاده‏رویى صحبت مى‏کرد و به همه افراد توجه مى‏فرمود.
آنچه در اینجا ذکر مى‏شود از کتاب «بحارالانوار» جلد شانزده و «سیره ابن هشام» و «کُحل البصر» و «تفسیر المیزان» جلد ششم و غیر آن است.

عبادت پیامبر

چون پاسى از شب مى‏گذشت رسول‏ خدا صلى الله علیه و آله از بستر برمى‏خاست و پس از گرفتن وضو و زدن مسواک و تلاوت آیاتى چند از قرآن کریم، در گوشه‏اى به عبادت مى‏پرداخت و اشک مى‏ریخت. بعضى از همسرانش که او را به این حال مى‏دیدند مى‏گفتند: تو که گناهى ندارى چرا این قدر اشک مى‏ریزى؟ مى‏فرمود: آیا بنده شاکر خدا نباشم؟
امّ سلمه مى‏گوید: شبى پیامبر در خانه من بود، نیمه شب، او را نیافتم به سراغش شتافتم، دیدم در تاریکى ایستاده، دست‏ها را بلند کرده، اشک مى‏ریزد و مى‏گوید: خدایا! هرچه نعمت به من داده‏اى از من مگیر، دشمنم را خشنود مکن، به بلاهایى که مرا از آنها نجات دادى گرفتارم مکن، حتى به اندازه چشم بر هم زدنى مرا به خود وامگذار. به او گفتم پدر و مادرم فدایت شوند، شما که بخشوده شده‏اى! فرمود: هیچ کس از خدا بى‏نیاز نیست. حضرت یونس آنى به خودش واگذار شد، در شکم ماهى زندانى شد.
چون ماه رمضان مى‏رسید، پیامبر همه بردگان خود را آزاد مى‏کرد، به هنگام نماز مى‏لرزید و هرگاه نماز را به تنهایى مى‏خواند رکوع و سجود آن را طول مى‏داد ولى هرگاه با مردم به جماعت نماز مى‏خواند بسیار عادّى و ساده برگزار مى‏کرد. به یکى از یارانش که امام جماعت سایر مسلمانان شده بود سفارش فرمود: هرگاه با مردم به نماز مى‏ایستى سعى کن بعد از حمد، سوره کوچکى قرائت کنى و نماز را طول ندهى.
رسول خدا هنگام خروج از خانه، خود را آماده و زینت مى‏کرد.

زهد پیامبر

روزى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله دوازده درهم به حضرت على علیه السلام داد و فرمود: لباسى براى من تهیّه کن. على علیه السلام به بازار رفت و لباسى به همان قیمت تهیّه کرد و خدمت رسول اکرم صلى الله علیه و آله آورد. پیامبر فرمود: اگر لباس ارزان‏تر یا ساده‏ترى بود بهتر بود. اگر فروشنده حاضر است لباس را به او برگردان. حضرت على ‏علیه السلام لباس را برگرداند و پول را پس گرفت و خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله برگشت.
رسول ‏خدا صلى الله علیه و آله با على علیه السلام به سوى بازار راه افتادند، در راه کنیزى را دیدند که گریه مى‏کند، از حالش جویا شدند. گفت: چهار درهم پول براى خرید جنس به من داده‏اند ولى پول را گم کرده‏ام و اکنون مى‏ترسم که به خانه برگردم. پیامبر صلى الله علیه و آله چهار درهم از دوازده درهم را به او داد و آنگاه به بازار رفتند و پیراهنى به قیمت چهار درهم خریدند.
هنگام بازگشت برهنه‏اى را دیدند، لباس را به او بخشیدند و دوباره به بازار برگشته و پیراهن دیگرى خریدند. در راه بازگشت به منزل دوباره همان کنیز را دیدند که ناراحت است و مى‏گوید: چون برگشتن به خانه طول کشیده مى‏ترسم مرا بزنند. پیامبر صلى الله علیه و آله همراه کنیز به منزل صاحبش رفت، صاحب خانه به احترام تشریف فرمایى پیامبر صلى الله علیه و آله کنیز را بخشید و او را آزاد نمود. رسول اکرم فرمود: چه دوازده درهم با برکتى که دو برهنه را پوشاند و یک نفر را آزاد کرد.
آرى، اگر ما هم کمى از زندگى خود بکاهیم بسیارى از برادران ما به نوائى مى‏رسند.
یک نفر یهودى چند درهم از پیامبر صلى الله علیه و آله طلب داشت. روزى مطالبه کرد لى پیامبر صلى الله علیه و آله چیزى نداشت که به او بپردازد. یهودى گفت: همین جا در کنار تو مى‏مانم تا بدهى خود را بپردازى و پیامبر صلى الله علیه و آله را در جاى خود نگه داشت. ظهر شد، مردم نماز ظهر را خواندند، عصر هم گذشت و وقت نماز مغرب و عشا فرا رسید و آن یهودى همچنان پیامبر صلى الله علیه و آله را عملاً بازداشت کرده بود. مردم از رفتار آن مرد یهودى عصبانى شدند اما پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: ما حق ظلم نداریم. این رفتار پیامبر باعث شد تا آن یهودى به خاطر صبر، متانت و خوش اخلاقى پیامبر مسلمان شد و مقدارى از مال خود را نیز در راه خدا داد و گفت: این کار من نسبت به رسول خدا جنبه آزمایشى داشت نه جسارت.

سوز پیامبر

اگر کسى براى اصلاح و متحوّل کردن جامعه، از درون سوز نداشته باشد و مشتعل نباشد، محال است بتواند جامعه‏اى را مشتعل سازد. یکى از صفات برجسته انبیاى الهى سوز و گداز آنها براى هدایت و سعادت انسان‏هاست. یکى از ناسزاهایى که قدیمى‏ها به بعضى مى‏گفتند این بود: «اى بى درد!» پیداست که داشتن درد و سوز، خود یک کمال است و بى دردى یک درد بزرگ است!
خداوند در اوصاف پیامبرش مى‏فرماید: «حریص علیکم» او نسبت به شما سوز دارد و براى ایمان شما حرص مى‏خورد و در جاى دیگر خطاب به پیامبر مى‏فرماید: «لعلّک باخع نفسک الا یکونوا مؤمنین» شاید خویشتن را هلاک کنى که چرا آنها ایمان نمى‏آورند.
همچنین در سوره طه مى‏فرماید: «طه ما انزلنا علیک القرآن لتشقى»؛ اى پیامبر! ما قرآن را بر تو فرو نفرستادیم که این همه خود را به زحمت بیندازى !
آرى، سوز و گداز دینى از اوصاف انبیا و اولیاست و نه تنها براى آنها که براى هر مسلمانى لازم است. یک طلبه و یک دانشجو اگر بسوزد، دانشگاه و حوزه و جامعه را مى‌تواند متحوّل کند.
البته سوز هم باید از روى اخلاص باشد، دکّان نباشد! هر پیرو پیامبرى باید ببیند کجاى کار معطّل مانده است، آستین‏ها را بالا بزند و کار را انجام دهد. به نوع کار، پستى و شرافت ظاهرى آن نباید نگاه کرد. کارى که بر روى زمین مانده است باید با نیّت پاک و خالص انجام داد.
بى‏تکلّفى پیامبریکى از خصوصیّات انبیا از جمله پیامبر اسلام پرهیز از تکلف بود. خداوند از پیامبرش مى‏خواهد که به مردم بگوید: «و ما انا من المتکلّفین»؛ من اهل تکلّف نیستم و خود و دیگران را به سختى نمى‏اندازم.

غمخوار و همدرد

پیش از بعثت پیامبر صلى الله علیه و آله زندگى بر مردم سخت شد و کم کم کار به قحطى کشید، مردم به وحشت افتاده بودند، از جمله حضرت ابوطالب پدر بزرگوار حضرت على علیه السلام که پیرمردى عیالمند و کم درآمد بود، نیاز شدیدى به کمک داشت.
پیامبر صلى الله علیه و آله با عموى خود(عباس) بنا گذاشتند خدمت ابوطالب برسند و هر یک، یکى از فرزندان او را به خانه خود بیاورند و بدین وسیله مخارج زندگى او را سبک کنند. این تصمیم عملى شد. عباس، جعفر را به خانه خود برد و پیامبر صلى الله علیه و آله هم على علیه السلام را به منزل آورد و از همان اوان کودکى مربّى او گردید.

اول مردم

بر خلاف رهبرانى که هنگام احساس خطر، اول جان خود را از حادثه به در مى‏برند و پا به فرار مى‏گذارند و مردم و هواداران را در گرفتارى‏ها رها مى‏کنند، پیامبر صلى الله علیه و آله در مکه ماندند و به برخى هواداران خود فرمان هجرت به حبشه را صادر فرمودند و به هنگام هجرت به مدینه نیز اول مسلمانان را فرستادند و بعد خودشان هجرت نمودند.
پیامبر اکرم روزى به کارگرى برخورد که بر اثر کار بسیار پینه بر دست داشت، دست‏هاى او را در دست گرفت و بر آنها بوسه زد.

مشورت با مردم

در کارهایى که از طرف خدا فرمان مخصوصى صادر نشده و کار به خود امت و مشورت با آنان واگذار شده بود، گاه و بی گاه پیامبر با مردم مشورت مى‏کرد و حتى در مواردى رأى دیگران را بر نظر خود مقدّم مى‏داشت. در جنگ احد پیامبر صلى الله علیه و آله شورایى تشکیل داد و درباره این که براى جنگیدن از مدینه بیرون بروند یا در خود مدینه سنگر بگیرند مشورت نمود. نظر شخص پیامبر صلى الله علیه و آله و عدّه‏اى دیگر سنگربندى در مدینه بود. ولى اکثر جوان‏هایى که از یاران پیامبر بودند به بیرون رفتن از مدینه تمایل نشان دادند و گفتند: یا رسول‏الله صلى الله علیه و آله ما تابع شما هستیم ولى چون از ما نظر خواستید عقیده ما بیرون رفتن است.
در اینجا پیامبر صلى الله علیه و آله رأى جوانان پرشور و مؤمن را بر رأى دیگران و حتى بر رأى خود مقدّم داشت و سلاح برداشت و عازم جبهه نبرد شد. جالب این که فرمان «و شاورهم فى الامر» پس از شکست احد نازل شد و با این که به خاطر عمل به طرح اصحاب، مسلمانان در جنگ احد شکست خوردند ولى خداوند فرمان مى‏دهد: باز هم با آنان مشورت کن. البته تصمیم‏گیرى نهایى با رهبر است. زیرا قرآن در پایان همین آیه به پیامبر صلى الله علیه و آله مى‏گوید: «فاذا عزمت فتوکّل على اللّه» هرگاه تو تصمیم گرفتى بر خدا توکّل کن و کار خود را شروع کن.

همگام با یاران

در سفرى که رسول ‏خدا صلى الله علیه و آله با اصحاب داشتند هنگام تهیّه غذا هر یک از آنان کارى را قبول کردند، پیامبر صلى الله علیه و آله هم هیزم جمع کردن را بر عهده گرفت و هرچه اصحاب خواستند از کار پیامبر صلى الله علیه و آله جلوگیرى نمایند نپذیرفت.
در مورد دیگرى که پیامبر صلى الله علیه و آله از شتر پیاده شدند و براى بستن آن به گوشه‏اى مى‏رفتند اصحاب آمدند تا شتر را از پیامبر صلى الله علیه و آله بگیرند و افسار آن را ببندند اما پیامبر نپذیرفت و فرمود: سعى کنید کار خود را به دیگران واگذار نکنید.

وفاى پیامبر

عمّار مى‏گوید: پیش از بعثت، من و حضرت محمد صلى الله علیه و آله با هم چوپانى مى‏کردیم. یک روز به او پیشنهاد کردم که فلان منطقه چراگاه خوبى براى گوسفندان است فردا به آنجا برویم. حضرت محمد صلى الله علیه و آله پذیرفت. من فردا به آنجا رفتم و دیدم پیامبر صلى الله علیه و آله قبل از من به آنجا آمده است ولى گوسفندان خود را از چریدن بازمى‏دارد. پرسیدم چرا نمى‏گذارى گوسفندان بچرند؟ فرمود: چون وعده من با تو این بود که با هم شروع کنیم، نخواستم قبل از تو گوسفندان من از این چراگاه استفاده کنند.

صداقت پیامبر

یکى از فرزندان پیامبر صلى الله علیه و آله ابراهیم نام داشت و در کودکى از دنیا رفت، اندکى پس از مرگ او خورشید گرفت، مردم گمان کردند که این خورشید گرفتگى به خاطر فوت ابراهیم است. ولى پیامبر صلى الله علیه و آله فوراً مردم را جمع نمود و فرمود: گرفتن خورشید به خاطر مرگ فرزندم نبوده است.
او بدین وسیله مردم را از جهل و خرافه‏گرایى و علاقه نابجا حفظ نمود. در حالى که اگر هر سیاستمدارى بود با شعار «هدف وسیله را توجیه مى‏کند» از این تصور و فکر غلط مردم سوء استفاده مى‏کرد و علاقه نارواى آنان را مى‏ستود.

پیشگام در مبارزه

در جنگ احزاب که تمام نیروهاى ضداسلامى یعنى مشرکان و کافران و منافقان با طرحى گسترده قصد کودتا علیه‏ اسلام را داشتند، پیامبر تصمیم به دفاع گرفت، لذا با مشورت اصحاب بنا گذاشتند که دور مدینه را خندق بکنند. در اینجا نیز رسول خدا اول کسى بود که شروع به کندن خندق نمود و با این که برخى مسلمانان با کسب اجازه و گروهى هم بدون آن، کار را رها مى‏کردند اما پیامبر صلى الله علیه و آله تا پایان کار ایستاد و همچنان مشغول کندن خندق بودند.

تدبیر پیامبر

رسول ‏خدا صلى الله علیه و آله هنگام رو به ‏رو شدن با مشکلات، اهل طرح و ابتکار و صداقت بود، در تاریخ مى‏خوانیم: قبایل عرب دست به دست هم داده، کعبه را تجدید بنا نمودند ولى همین که کار به نصب حجرالاسود رسید هر قبیله‏اى بر دیگرى پیشى مى‏گرفت تا این سند افتخار به نام او ثبت شود. در این باره گفتگوها به خشونت انجامید و زمینه‏اى براى درگیرى پیدا شد.
شخصى گفت: به جاى درگیرى صبر مى‏کنیم و اولین شخصى که از درِ مسجدالحرام وارد شد او را حَکم و داور قرار مى‏دهیم. ناگاه دیدند که حضرت محمد صلى الله علیه و آله وارد شد، او را حکم و داور قرار دادند. پیامبر صلى الله علیه و آله دستور داد پارچه‏اى آوردند و حجرالاسود را در میان آن نهادند و از تمام قبایل افرادى گوشه پارچه را گرفته، نزدیک کعبه آوردند، سپس شخص رسول‏الله صلى الله علیه و آله با دستان مبارکش حجرالاسود را برداشتند و در جاى خود نصب فرمودند و به غائله خاتمه دادند.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درمورد اخلاق پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد