لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
خانم و آقای رولان به همراه دو پسرشان، پی یر و ژان، زندگی آرام و متوسطی را می گذراننـد. پی یر، پسر بزرگتر است و 30 سال دارد، پزشکی را به تازگی تمام کرده و حال در پی اجاره ی یک مطب است. ژان، برادر کوچکتر، 25 ساله، به تازگی وکیل شده و همچون برادرش در جستجوی دفتری مناسب جهت وکالت می باشد. بیوه ای جوان و زیبا در همسایگی آنها زندگی می کند که هر دو برادر به او علاقه مندند و سعی در جلب توجه او دارند. اما از ظاهر امر بر می آید که زن جوان، علاقه مندی و توجه بیشتری به پسر کوچک تر از خود نشان می دهد. پی یر از این موضوع دلخور و عصبی است و هر از گاهی با رفتار و گفتار سخت و زهر دارش آنها را از خود می رنجاند. در همین اوضاع و احوال به ناگاه خبری شگفت انگیز زندگی آنها را دست خوش تحولی بزرگ می کند؛ از طرف یکی از دوستان قدیمی آقای رولان که اکنون فوت شده، ارث و ثروت هنگفتی به ژان، پسر کوچکتر، تعلق می گیرد. این واقعه بیش از پیش حسادت پی یر را نسبت به ژان بر می انگیزد. ثروت باد آورده و خوش حالی و شادی خانواده برای ژان، او را بسیار نگران، افسرده و در خود فرو رفته کرده است. در خلوتش برای آینده خود نقشه می کشد وتصمیم می گیرد که با نهایت تلاش و دست رنج خود به ثروتی بسیار بیشتر از برادرش دست یابد. در یکی از همین روزهای تلخ و غم انگیز زندگیش بر اثر اتفاقاتی که در اطرافش رخ می دهد، ناگاه این گمان در ذهنش رسوخ می کند که شاید ژان، پسر همان دوست قدیمی خانواده باشد که حال تمام ثروتش را به او و نه به پی یر که پسر بزرگتر بوده، بخشیده است. ابتدا به شدت این احتمال را رد می کند و از اینکه شرافت مادر عزیزش را زیر سوال برده، خود را ملامت می کند. اما گذشت زمان و ماجراهایی که پیش می آید، صحت این حقیقت تلخ را بر او آشکار می سازد. دیگر، زندگی برایش تیره و تار شده و احساس می کند که تمام دل بستگی های خانوادگی، به خصوص عشق پاکش به مادر را از دست داده، انگار که به او خیانت شده. پس از مدتی نگاه های سرد و رفتار گزنده و سخنان کنایه آمیزش، مادر را متوجه آشکار شدن حقیقت توسط پسرش می کند و زندگی بر کام او نیز تلخ می شود. مادر سعی می کند پیوسته از نگاه ها و برخورد با پسر فرار کند. تا اینکه این عقده و کینه که همچون دملی چرکین وجود پی یر را در بر گرفته بود، روزی سر باز می کند و تمام ماجرا را نزد ژان فاش می کند و سپس با ناراحتی بیرون می رود، در حالیکه مادرشان نیز در اتاقی دیگر پنهانی سخنانشان را می شنیده.
ژان انکار می کند و قادر به درک این حقیقت نیست ولی هنگامیکه با پیکر در خود فرو رفته از رنج و درماندگی و چشم های خیس مادر مواجه می شود، پی به حقیقت می برد. مادر از او می خواهد تا بگذارد برای همیشه برود چراکه طاقت نگاه های تلخ و سرزنش بار پسرانش را ندارد ولی ژان از مادرش می خواهد که ترکش نکند و پیش او بماند و او را مطمئن می سازد که تحت هر شرایطی دوستش دارد و به هیچ عنوان او را سرزنش نخواهد کرد. بدین سان از او دلجویی و دل مادر را گرم می کند. حال، هر دو نگران پی یر هستند و در پی چاره. ژان متوجه می شود که کشتی بزرگی برای مسافرات به آمریکا در حال مسافرگیری است و به پزشکی مجرب با شرایطی عالی نیاز دارد. این موضوع را به اطلاع برادرش می رساند. پی یر نیز بی تمایل نیست که با پذیرفتن این شغل از خانواده اش، از میان افرادی که حال دیگر خود را متعلق به آنها حس نمی کند، برود و زندگی تازه ای را شروع کند. از این رو، قضیه را پی می گیرد و سرانجام روزی نامه ای مبنی بر قبولی او در این شغل دریافت می کند. این خبر همچون تسکین بخشی به او آرامش می دهد. خانواده را در جریان می گذارد. پدر ساده لوح و از همه جا بی خبرش اظهار خوش حالی می کند و مادر و برادر نیز به او تبریک می گویند. سرانجام روز وداع فرا می رسد و پی یر علارغم میل باطنی، سوار بر کشتی شده و به دنبال سرنوشتش می رود. او با مادر و برادرش که به بدرقه آمده اند، خداحافظی می کند و بوسه می فرستد. مادر که با قلبی فشرده از دور شدن فرزندش، اشک هایش را پاک می کند، در ته دل احساس می کند که دیگر او را نخواهد دید.
دانلود مقاله کامل درباره پی یر و ژان