دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
شعر نو
در این مقاله نشان داده می شود که شعرنو می تواند حامل تبلور التهابات درونی شاعر، واکنش او به نیاز سنت مرثیه باشد. همچنین پذیرش آن از طرف خواننده می تواند بیانگر روحیات افراد با اختلالات روحی – خفیف یا شدید- باشد. توجه شود که آثار هدایت برای نوجوانان از طرف اولیا منع میشود
برترین ویژگی مدنیت نو، تسریع اجتماعی آزادی فردی در ذهن سنتی مملوکان است. فردیت با پدیده مدرنیته رابطه تنگاتنگ دارد. بخش مهمی از ادبیات شعر است که راوی این تکوین غولین، یک پا در سنت و یک پا در آینده، میباشد. شاعر با مدرنیته برای نخستین بار در کانون هستی خود، ذهنش، آزاد میشود. دیگر نیازی به عرفان، مداحی، صله خواهی، مجیزگویی ندارد. اگر
شاعران در آثار خود عمدا و عمدتا هوادار مدرنیته باشند، آنها پیشروند. لذا شعر پیشرو را باید نخست در آزادی ذهن شاعر نو دید سپس در 2 رکنش، محتوا و شکل. آزادی ذهن والا ترین خصیصه شعر نو است که شاعر خواستار مدرنیته را در رابطه قطری با
قدرت خواستار مدرنیزاسیون قرار می دهد. اکثریت شاعران پیشرو محتوای کار خود را بهمزمانی با این تکوین سترگ کوک می
کنند. قلیلی که شکل را اولویت داده با اتکا بر ریخت وپاشهای دولتی مصاحبه، شو، زبان بازی، سفر فرنگ – کوتاه مدت جنجالی و در نهایت حاشیه ای اند. شاید این مداخله به انزوای ادبیات فارسی در جهان نیز کمک می کند (رک، دکتر فروزان سجودی، شرق5).
تاریخچه شعر نو. یکی از عناصر عمده ذهن شاعر وجدان است. تعریف و مساحی محل آن در مغز بماناد. وجدان در فرهنگ یک ثابت است. در ایران، از 4 هزار سال پیش، در سروده های زرتشت و منشور ملل کوروش تا نطقهای آتشین مزدک / بابک، از ابیات انسانی سعدی، رباعیات منطقی خیام،غزل منصفانه حافظ، اشعار اجتماعی عشقی/ یزدی تا آثار افسرده هدایت و فروغ
حضور وجدان بوضوح تبلور دارد. در قرون وسطا 3 مکتب عراقی، خراسانی، هندی؛ در دوران معاصر 3 سبک کلاسیک،
نیمایی، سپید/ پسا- مدرن در شعر فارسی نام برده شده. در بین 2 انقلاب مشروطه و جمهوری، شعر نوین نخست در معنی نو شد (اعتصامی، عشقی، لاهوتی، دهخدا، یزدی، ایرج، بهار، عارف، شهریار) سپس در شکل. ازمیان ِ رفتگان ِ شعر نو، خمسه اول
(نیما، شاملو، فروغ، اخوان، سهراب)، خمسه ثانی (رحمانی، مشیری، ح مصدق، گلسرخی، کسرایی)، خمسه ثالث (ابتهاج، سلطانپور، مختاری، سیرجانی، نادرپور)؛ از زندگان خمسه یکم (کدکنی، خویی، براهنی، آزرم، سیمین) را باید نام برد.
شعر نو با نشر افسانه نیما در 1300 ه.ش. زاده شد. اصالت نیما در جهت تکامل تاریخی فرهنگ ایرانی باب طبع رهروان مطرح شعر فارسی معاصر واقع شد. آثارش منجر به ورود چهره های قوی شعر نو شد که بقول نیما از‘رود‘ وجودش آب گرفتند. پس مانایی نیما نه فقط در لذت / آموزش خوانندگانش، بلکه با ایجاد مکتب اصیل و عینی (نه سلیقه فردی و محفل بازی) ادبی شعر نو
ادامه یافت. شهرت یک شاعر را می توان برحسب عواملی مساحی کرد با: سیطره هنری پس از مرگ، توجه جهانی به خلاقیت، جهت دهی/ پیشتازی در حوزه هنری، تاثیر بر همکاران/ عامه، اصالت کارهای خلاق، دامنه افتخارات در طول زندگی. برد
ادبی/ اجتماعی پدیده عینی است؛ بر پایه ذکر شاعر در تجمعات، بین دانش جویان، سازمانها، سایتها، نشریات و اثرگذاری آنها بر مکتب، سبک، روند شعر، تاریخ، مسئولیت / پایداری او و معراجش به ضمیر ملی میباشد. این برد بر اساس مقوله های مذکور
هم بترتیبی است که در بالا در خمسه ها ذکر شد. شاملو بدعتهای هنری نیما را در آثارش بوجه احسن تکامل بخشید - با نوآوریها و فعال اجتماعی بودن. اخوان بحور نیمایی را با تلفیق اسطوره ‘مزدشتی‘، زبان حماسی، شوخ طبعی تغزلی، اشراق عمیق
حوادث اجتماعی، ارتقای بسیار درخشان داد. کاربرد مصالح محلی (فولک لر) در شعر نیما منبع غرور و راه گشایی برای شاعران
شهرهای دیگر ایران شد: س. سپهری- کاشان، ار احمدی – کرمان، کدکنی- مشهد، براهنی- تبریز. جهت گیری سیاسی نیما در جهت آرمانهای روستا و شهر در شاعران نو به رویکرد جنسیت/ ملی/ خلقی/ طبقاتی انجامید. تاکید نیما بر فرد، منجر به ادامه کارش در جنسیت/ زنانه به نوع دید فروغ/ سیمین کمک کرد.
مهمترین نوآوری نیما ‘من‘ مرکزی آثار اوست. این در کار پیروان او - مردان – ادامه داشت. ولی’یک ماهی سیاه کوچولو‘ بفکر رفتن از برکه به دریا بود - با علم تمام به خودش، خواندن آثار خیام، مولوی، شاعران نوسرا، دیالوگ در سفر فرنگ با چپ،
هوش فطری. او ‘من‘ یابی نیما را بر خود منطبق کرد. برای نخستین بار در ادب فارسی محتوا و شکل شعر مونث آغاز و تکوین یافت. این شاعر پرکار و کم عمر فروغ فرخزاد بود. او نظرات نیما و رهروانش را همچون شاگردی ژنی سریع گرفته؛ در
آثارش باز تولید کرد. بخاطر اصالتش، رهروان زیاد - هم در صفوف زنان وهم مردان - دارد. او اسلوب نیما را با هنر بصری (نقاشی، سینما، تئاتر رئالیسم ایتالیایی) تلفیق کرد. فروغ در آفرینش ادبی یکی از قلل شعر نو شد- با پیروانی در افغانستان، جمهوریهای شمالی و دیگر زبانهای فلات ایران. فروغ یک مجموعه کامل است – مانند نیما، هدایت، شاملو. زندگی، اشعار، آثار اینها مثل مصالح معماری یک کاخ باشکوه میباشد. برای مثال، حتی تیتر کتابهای فروغ این معماری را در خود دارد- اسیر{داخل}
دیوار عصیان{برای} تولدی دیگر{می کند} تا "ایمان بیآور" د. اکثر شاعران فاقد این معماری کامل ناشی از اشراق استراتژیک ند. در این مقاله، بمداقه برخی آثار خمسه اول (نیما، اخوان، شاملو، فروغ ، سپهری) بعلاوه یک نویسنده (هدایت) بسنده می شود.
در جنبش تجدد، مخالفت با پدرسالاری و زدودن خشونت، زنان در صف جلو یند. آنان با حضور فعال، جامعه را برای همه لطیفتر/ انسانی تر می کنند. جامعه دربرگیرنده محیط زیستی/ کار، کودکان، کارگران، ملیتها، اقلیتها، حیوانات، پیران، حتی
مردان، نیز می باشد. زن با غریره زیبایی/ هنری، تلطیف عاطفی مادری، ایثار بی پایان و پشتکار جامعه را به ارزشهای پیش رفته تر انسانی نزدیک میکند. آنها از زیر لایه های چندگانه ستم و نابرابری نه تنها مبارزه خود را پیش میبرند؛ بلکه رفاه ایمنی
کودکان، پیران، حیوانات را ارتقا می دهند. بویژه بخش جوان آن با نزدیکی به پسران، اردوی عظیمی را برای تعمیق اصالت فردی / حقوق شهروندی تشکیل می دهند. در جامعه ی شهری جدید بهبود محیط زیستی/ کار، ازدیاد فضای سبز، حل آلاینده ها،
بهبود وضع اقلیتها، کودکان، جانواران از الویت برخوردار می شوند. مثلا نجاست سگ کنار گذاشته شده، آنرا برای پاسداری از
انسان بیدفاع/ محبوس (زلزله)، راهنمایی کوران، کمک به نیروهای ضد مواد بمقام اجتماعی نوین ارتقا داده؛ صاحب حقوق اجتماعی شده که ایذای آن با جریمه روبرو می شود. داشتن گربه مونسی برای تنهایی میشود. مقراراتی برای پیش گیری از انقراض برخی جانواران وضع می شود.
اختلالات روحی. در طول حیات، یکی از مصائب بشر بیماری می باشد. این یا بخاطر تهاجم ویروسی، عدم توازن مصونیت، نارسایی ژنتیک و یا بخاطر عدم توازن هورمنی مغزی میباشد. عوارض این بیماریها کاهش توان انسان با نتیجه مرگ زود رس
می باشد. از همان اول تاریخ، انسان برای مداوای بیماری مواد و اورادی را واسطه قرار داد. شاعران از احاد جامعه هستند؛ با استعداد و ممارست هنری، پیام خود را در جامعه پخش می کنند. این انسانها هم وارث ساختار ژنتیک، متابولیک، هورمونی خانوادگی، کنش / واکنش محیط فرهنگی (اخلاقیات) سنتی، فعل / انفعلات رویدادهای جوی/ اجتماعی/ جهانی می باشند. در
روانشناسی رابطه بین خلاقیت هنری و اختلالات روحی تبیین شده. خُلق ناپایدار به هزینه حیاتی (مریضی، کوتاهی عمر) می تواند به آفرینش هنری کمک کند؛ ولی هنرمند باتعادل روحی هم می تواند همان اندازه خلاق باشد {7}. البته خلاقان فکری نرمال
بیشتر در علوم و معماری ند. اگر آمار یک بیماری در مردم از طریق علمی، تجربی، یا نمونه برداری در دست باشد- شاعران هم مشمول این آمار میشوند. ولی اختلالات روحی حساسیت هنرمند را بیشتر می کند. لذا منطقی است که انتظار داشت در شاعر
اختلالات روحی بیشتر از توده ها باشد – در آمریکای شمالی این بطور آماری صادق است. این استنتاج را میشود در مطالعه ی آ ثار، مدارک پزشگی، نامه هاو رفتارهای اجتماعی (شغلی، صنفی، سیاسی) آنها و خاطرات کتبی در مورد آنها بدست آورد.
آسیبهای روحی شامل ند بر: افسردگی، 2قطبی (دلمردگی/ سرخوشی = مانیا)، اضطراب، وسواس /عقده رفتاری (میل قوی به یک عمل/ تک فکری در باره یک موضوع)، خودخواهی افراطی، اوهام عجیب، صدا و سودا، علائم روحی (خود بزرگ بینی، حقارت،
پ ترس، ادعای رابطه با متافیزیک)، مشغله ذهنی/ رفتاری (دور یک فکر / تسبیح)، فکر خودکشی. در قرون وسطا مصرف مشروب/ مخدر و کمکهای بالینی (ابن سینا، رازی)، ایجاد آثار هنری راههای عمده تسکینی بودند. معمولا اختلالات روحی در ادوار
نامساوی افسردگی و سرخوشی عارض بیمار می شوند. در فاز اول دلمردگی، کمی توان کار، فکر خودکشی، نهایتا بیقراری و تغییر شغل عوارض آن است. در مرحله دوم، پرکاری، شوخ طبعی، آرزوهای بزرگ، بیقراری و تغییر شغل (بدلایل جدید
دیگر!) عارض می شوند. این بیماریها درآغاز سده 21م، با فن آوری رایانه ای تصویری (MRI/PET) و ژنتیک بسیار پژوهیده شده اند. مقولات طبی افسردگی، اضطراب، بیگانگی باختصار بیان می شوند.
افسردگی به معنی وضع روحی ناسالم برای مدتی در فرد است. علایم آن بصورت غم، حساسیت، بی علاقگی، خستگی در مریض ظاهر میشوند. در موارد بسیاری به خودکشی یا اعتیاد می انجامد. مرثیه خوانی در شعر نو پرده ای بر علایم این بیماری می کشد. لذا باید از جنبه عام زاری فرهنگی، وجه فردی افسردگی را جدا کرد.
اضطراب توجه ذهنی غیرطبیعی به یک شئی، حادثه، آینده، تصمیم میباشد. علایم آن بیقراری، تهییج، احساس وحشت، عدم ثبات روحی است که گاهی به وسواس (ذهنی/ رفتاری) می انجامد. در این بیماری، آتوریته در زندگی بیمار یکی از علل اختلالات میشود (نقش پدر در اضطراب کافکا، رک به نامه های فروغ به پدرش).
بیگانگی بی مهری، کم توجهی به دیگران و رسوم سنتی، احساس بیم از دیگران، عذاب در محیط