مقاله کامل بعد از پرداخت وجه
لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"
فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات: 14
- «رهبری عبارتست از هنر یا فرایند نفوذ و تأثیرگذاری بر مردم به گونهای که با میل و اشتیاق و بیشترین توان خود برای دستیابی به هدفهای گروهی کوشش نمایند». (کنتز و اودانل، 1986)
2- «رهبری در قدرت برانگیختن دیگران به پیگیری مشتاقانه نه هدفهای معین خلاصه میشود». (دویس وینواستروم، 1985)
3- «هدف سازمان این است که در آن افراد عادی بتوانند کارهای غیرعادی انجام دهند، لیکن هدف رهبری تبدیل انسانهای آرام به انسانهای برانگیخته است». (پیتر دراکر، 1954)
4- «رهبری یک فراگرد تأثیرگذاری است. رهبری عبارتست از اعمال نفوذ توسط رهبر بر رفتار یک یا تعداد بیشتری از مردمان. به بیان دیگر رهبری به ضرورت در برگیرنده کسی است که هوشیارانه کوشش میکند دیگران (پیروان) را وادارد تا کارهای موردنظرش را انجام دهند». (آرنولدو فلدمن، 1978)
5- «رهبری یک فرایند تأثیرگذاری است که از راه آن کنشهای شخص الف رفتار شخص ب را تغییر میدهد و ب این تأثیرگذاری را شروع و تغییر انجام شده را با هدفهای خود همساز میداند». (کوچمن، 1975)
6- «رهبر کسی است که وظیفه جهت دادن و هماهنگ کردن فعالیتهای مربوط به وظیفه گروه به او واگذار شده است». (فیدلر، 1967)
7- «رهبری فرایند برانگیختن دیگران به کنش در جهت هدفی مشترک است». (لاک، 1991)
8- «مدیریت نظام همکاری و تعاون است، رهبری، موتور حرکت آن است». (بارنارد، 1938)
تعریفهای بالا گزیدهای است از بسیاری تعریفهای موجود که از سوی پژوهشگران و نویسندگان مختلف ارائه شده است. برخی از نویسندگان نتیجه گرفتهاند که، به تقریب، به شمار کسانی که به «پژوهش رهبری دست زدهاند، تعریف رهبری وجود دارد.
رهبری و موفقیت سازمانها
نویسندگان مدیریت بیشتر در پیکربندی دانش مدیریت، برپایه وظیفههای مدیر یا فرایند مدیریت توافق دارند. «لوترگیولیک» این وظیفهها را در قالب کلمة ساختگی POSDCORB بیان کرده که منظور از D به جای Directing در آن مقوله رهبری است. (لوترگیولیک، 1937)
«کنتز» و «اودانل» نیز کتاب خود را برپایه پنج وظیفه زیر تدوین نمودهاند:
برنامهریزی، سازماندهی، کارمند، گزینی، رهبری و نظارت. که بهطور مشخص رهبری در آن بهعنوان یکی از وظیفههای اصلی و پراهمیت مدیریت نگاشته شده است. (کنتز، اودانل، و ویحصریخ، 1986)
«سامویل سرتو» هم دانش مدیریت را در چارچوب نظارت، تأثیر، سازماندهی و برنامهریزی تعیین میکند که بخش بزرگ نفوذ و تأثیرگذاری را در آن رهبری تشکیل میدهد. (سرتو، 1989)
مایههای نخستین نظریههای مدیریت و رهبری را در نوشتههای «چستر بارنارد» درکتاب «وظیفههای مدیران»میتوان یافت. ضرورت رهبری، یعنی توانایی افراد در الهام بخشیدن به تصمیم شخصی برای همکاری از راه پدید آوردن ایمان را آشکار میسازد. ایمان به آگاهی همگانی، ایمان به احتمال کامیابی، ایمان به سیراب شدن نهایی انگیزههای شخصی، ایمان به درستی و کمال اختیار عینی، ایمان به برتری هدف همگانی بهعنوان هدف شخصی کسانی که در آن هدف همگانی شرکت جویند (بارنارد، 1966). رهبری، ازنظر ماهیت، دربر دارنده تحقق بخشیدن هدفها با مردم و به وسیله مردم است. ازاینرو، وظیفهها و روابط انسانی باید مورد توجه یک رهبر قرار گیرد. چستر بارنارد در اواخر دهه 1930 در اثر خود «وظیفههای مدیران»، همین ملاحظهها را در رهبری تشخیص میدهد. (هرسی و بلانجارد، 1988)
ملاحظه میشود که چارچوبهای نظری نویسندگان، رهبری بخشی از مدیریت است، از آنجا که هرکس به سرپرستی و راهبری دیگر مردمان میپردازد در جایگاه رهبری است، همه مدیرانی که افراد را سرپرستی میکنند، رهبر هستند. بههمین نسبت آشکار است که، بسیاری از رهبران مدیر نیستند. ممکن است فرد دارای قدرت و نفوذ باشد، ولی بدون یک نشان و جایگاه رسمی مدیریت باشد. درحالی که بیشتر مدیران بهراستی رهبر هستند و وظیفههای رهبری خود را که انجام میدهند، تنها بخشی از شغل مدیریت آنها است. (فیدلر، 1974)
مقاله تعریف رهبری