رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله کامل درباره تجلی

اختصاصی از رزفایل دانلود مقاله کامل درباره تجلی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

تجلی خداوند به چه معنا است؟

تجلی واقعا به چه معناست . چه فرق بین تجلی در روایت و تجلی که عرفا از آن سخن می رانند ، وجود دارد؟ بسیارند کسانی که تجلی خداوند را به همان معنایی که عرفا معنی کرده اند ، می دانند و برای تبیین آن از اشعار صوفیانه کمک می گیرند . ولی با نگاهی به احادیث متوجه می شویم که تجلی در معنای صوفیانه ی آن با معنایی که در روایات آمده تفاوت اساسی دارد . در مورد تجلی در قرآن کریم آیه فلما تجلی ربه للجبل )اعراف43) هم چنین در نهج البلاغه از امیر المومنین «فَتَجَلی لِخَلقِه مِن غَیرِ اَن یکوُن یری» و موارد دیگری در روایات اهل بیت علیهم السلام آمده استمقصود از تجلی حق چیست؟ معانی متعددی در این مورد وجود دارد:تجلی در لغت به معنای روشن شدن شیئ ،آشکاری و ظهورمعانی اصطلاحی:1. تجلی به معنای ظهور بعد از خفا مانند ظهور خورشید در افق2.ظهور علت به خاطر معلولش و نزول علت برای ظهور معلول مانند تابیدن خورشید؛ که با نور خود تجلی کرده است یعنی نور خورشید وجود نازله خورشید است و رشحه ای از آن که وسیله ظهور علت ( خورشید ) شده است.3.تجلی به معنای تطوّر و تشأّن یعنی یک حقیقت به رنگ ها و شکل های مختلف ظهور کند. آب به صورت های بخار و ابر و تگرگ و برف و... در می آید و تطور می گیرد به اطوار مختلف . 4.مؤثری با اثر خود قدرتش را نشان می دهد .مثلا بنّا ساختمانی را ساخته . ساختمان و بنا قدرت بنّا را می نمایاند. آن وسیله ی روشنی بنا شده . آن خالق که بنا است با این آیت و نشانه اش (بنا ) تجلی کرده است . همه با دیدن ساختمان به وجود بنّا پی می برند. تجلی بَنّا به بنا است.5. شدَت ظهور یک حقیقتی بدون تطوّر و تشبیه برای انسان . شدت ظهور در فطرت وجدان .بررسی نظریا ت بالا1. اولین معنی در مورد تجلی حق تعالی باطل است. ظهور خداوند بعد از خفا نیست که مخفی بوده سپس ظاهر شده باشد .2. در مورد معنی دوم هم که علت به معلول خود تنزّل یافته باز هم غلط است .اگر تجلی خداوند به معنی تنزل او در موجودات باشد، پس باید بین خدا و خلق سنخیت باشدولی در احادیث متعدد جدایی خلق از خالق و بینونت به صراحت آمده است از جمله مُباینَتُهُ اِیاهُم مُفارِقَتُهُ اِنِّـیتُهُم.... کُنهُهُ تَفریقٌ بَینَهُ وَ بَینَ خَلقِهِآفریدن خداوند آفریده ها را حجابی است بین او و آنها... کنهش فاصله ی بین او و آفریده هایش استاز طرفی هم در این صورت باید به قدیم بودن جهان قایل شویم . به این معنا که خداوند ابدی و ازلی است پس جلوه او هم ابدی وازلی است . اگر قرار باشد که کاینات جلوه ذات الهی باشند پس آنها نیز ابدی و ازلی خواهند بود . و در این صورت جهان نیز قدیم خواهد بود و این محال عقلی است.پس معنای دوم که تجلی خداوند ترشح و تنرل وجود او باشد غلط است و این نظریه بزرگان از صوفیه استدر احادیث بسیاری به جدایی خداوند از خلق اشاره شده است:الف) امیر المومنین فرمود: کل ما یمتنع فیه یمتنع من صانعه .هرآنچه که در آفریده است در آفریننده نیت)توحید شیخ صدوق - ترجمه محمد علی سلطانی ص 42(ب) امام صادق ع فرمود هو بخلاف الاشیاء او به خلاف اشیا است ) همان ص 374(ج) کنهه تفریق بینه و بین خلقه =کنه او فاصله ی بین او و آفریده هایش است. همان ص39د) خلق الله حجاب بینه و بینهم و مباینته ایاهم مفارقته انیتهم ...آفریدن خداوند ، آفریده هایش را، خود حجابی است بین او و آنها. جدایی وی از آنها و مباینت او از شخصیت آنهاست. 3. سومی که تطور است . یک شی که به اطوار مختلف درآمده باشد،که بسیاری از عرفا هم این عقیده را دارند .در این بیان ، دیگر صحبت از علت و معلول نمی کنند بلکه می گویند که یک حقیقت در عالم هستی هست و آن وجود خداوند است . این اختلافات هم اطوار همان یک حقیقت است.اشعار صوفیانه اکثرابیان معناست که هر چه در جهان است، اطوار خود خداست.مولوی می گوید: هرلحظه به شکلی بت عیار بر آمد دل برد و نهان شدشاه نعمت الله ولی:به هر رنگی که خواهی جامه می پوش که من آن قدّ رعنا می شناسمدر مرتبه ای جسم است در مرتبه ای روح است در مرتبه ای جان است در مرتبه ای جانان4.معنای چهارمتجلی به این معنا که خداوند به آیات خود تجلی نموده است یعنی خود را شناسانده است این درست است مانند ( فلما تجلی ربه للجبل)یعنی به آیه ای از آیات خود ، تجلی نمود . روایتی که در این مورد آمده است علامه طباطبایی(ره) در تفسیر خود به نقل از تفسیر بصائرالدرجات داردکه : عَن البصائر عن السیاری عن عبد الله بن أبی عبد الله الفارسی وغیره رفعوه إلى أبی عبد الله علیه السلام قال : إن الکروبیین قوم من شیعتنا من الخلق الأول جعلهم الله خلف العرش لو قسم نور واحد منهم على أهل الأرض لکفاهم . ثم قال : إن موسى علیه السلام لما أن سأل ربه ما سأل أمرا واحدا من الکروبیین فتجلى للجبل فجعله ) تفسیر المیزان ج 17 ص 9(امام صادق قرمود:کروبیین گروهی از شیعیان ما، از خلقت اولیه خداوندند . خداوند آنان را در جلو عرش قرار داده که اگر نور یکی از آنها به تمام اهل زمین تقسیم شود برای همه کفایت می کند.سپس فرمود. موسی علیه السلام آن چه را که از پروردگارش سؤال کرد، خداوند به یکی از کروبیین امر کرد که تجلی کند به کوه پس موسی به رو افتاد ... حضرت امیر در خطبه ی 185 می فرمایند: لَم تُحِط بِهِ الاَوهامُ بَل تَجَلّی لَها بِها وَ بِها اِمتَنَع مِنها)(اوهام بر ذات او احاطه ندارد بلکه با آثار عظمت خود بر آنها تجلی کرده است و نشان داد که او را نمی توانند تصور کنند.(5. تجلی به معنی شناخت قلبی و بروز شدید فطرت که غیر شناخت عقلی و مفهومی است . شناختی که با حذف مقدمات شناخت و استدلال و برهان است.تجلی به معنی شناختی که با رؤیت قلب ودل حاصل شود این شناخت شناختی است که غیر شناخت عقلانی و بدون واسطه بدون اسباب و جهات جسمی ومادی است. این شناخت به حس و تعقل نیست بلکه شناخت خودش بدون واسطه ی استدلال . مثل حب و بغض نسبت به شی. مانند شناخت خودمان از خودمان که بدون استدلال است . این شناخت رؤیت قلب تعبیر شده است و قلب انسان بدون هیچ جهات مادی خداوند را می یابد این معنا در ارتباط با حضرت حق به «تجلی» تعبیر شده است.این حالت در انسان وجود دارد ولی و از بین نمی رود ولی مستور می شود و آن وقتی است که به اشتغالات دنیوی و معاصی آلوده شد که در این صورت کمرنگ می شود . حال اگر این حالت فطری ودریافت درونی و قلبی چنان قوت یابد که تمام وجود و اراده و خواست و شئونات انسان را دربر بگیرد ، از آن به تجلی تعبیر می شود.این حالت به صورت اکمل و اتم در وجود مبارک حجج الهی است که اراده آن ها با اراده الهی یکی است و آنان مظهر اسمای خداوند می شوند . حضرت امیر که در کلام شان دارند (انا جنب الله و انا عین الله و یدالله و ...) اشاره به شدت این حالت و شناخت از حق دارد .حضرت در جای دیگر(بحار الانوار ج 43 ص 7) می فرمایند... ای سلمان و ای جندب ، گفتیم لبیک یا امیر المؤمنین صلوات خدا بر توباد. فرمود :« منم که به اذن پروردگارم زنده می کنم و منم که می میرانم. و منم که به اذن پرودگارم خبر می دهم شما را به آن چه که می خورید و آن چه را که در خانه هایتان ذخیره می کنید .و من به ضمیرها و باطن ها ی افراد آگاهم . این حالت در دعای ابوحمزه ثمالی از کلام امیر المؤمنین آمده است . «بِکَ عَرفتُک و انت دَللتَنی عَلیک وَ دعَوتـَنی الیک و لولا انت لم اَدرِ ما انت» «خدایا به خودت تو شناختم و تو خود مرا بر وجود خود


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره تجلی

تحقیق و بررسی در مورد شگرد و معنا 62 ص

اختصاصی از رزفایل تحقیق و بررسی در مورد شگرد و معنا 62 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 92

 

شگرد و معنا

باطل الاباطیل

هیچ چیز زیر آفتاب تازه نیست.

هیچ چیز تازه‌ای اتفاق نمی‌افتد.

اما چیزی هم که اتفاق افتاده است، به‌عینه تکرار نمی‌شود.

نگاه است که عمل را دگرگون می‌کند.

نگاه نو عمل کهنه را دگرگون می‌کند.

مقدمه

عامل یا عوامل گوناگونی در زندگی و آثار نویسندگان نقش ویژه‌ای داشته است. اغلب یک طغیان یا شالوده‌فکنی بانی‌ی جاودانه شدن آثار و در نتیجه نام آنان می‌شود. اکنون این پرسش مطرح است که اگر هنریک ایبسن در برابر شرایط موجود خود طغیان نمی‌کرد، زندگی در مهاجرت را به‌زندگی در وطن ترجیح نمی‌داد، باز هم می‌توانست نمایش‌نامه‌های دوره‌های چهارم و پنجم را بنویسد؟ آیا باز هم نمایش‌نامه‌هایی که از "خانه عروسک" آغاز می‌شود و به‌"وقتی ما مرده‌ها بیدار می‌شویم" پایان می‌یابد، با ‌همین ساختار (شگرد، محتوا و فرم) نوشته می‌شد؟ آیا باز هم می‌توانست همین‌گونه به‌فرهنگ، آداب و رسوم سرزمین خود، نروژ یا فرهنگ‌های سرزمین‌های میزبانش نگاه کند که محتوای نمایش‌نامه‌هایش نشان می‌دهند؟ آیا باز هم می‌توانست جلوتر از زمان خود بنویسد؟ آیا باز هم می‌توانست نمایش‌نامه‌هایی بنویسد که هم بومی (نروژی) و هم جهانی باشند؟ آیا ...

پرسش‌های بسیاری در ارتباط با جاودانه شدن یک نویسنده و آثارش می‌توان مطرح کرد که تعد‌ادی از آن‌ها، تنها به‌زندگی مربوط می‌شوند، تعد‌ادی به ویژه‌گی‌ی آثار و تعد‌ادی به‌زندگی و آثار.

هنریک ایبسن و آثارش در گروه سوم پرسش‌ها قرار می‌گیرند. مهاجرت یا تبعید خودخواسته، عامل بزرگی در دگرگونی‌ی‌ او و جاودانه شدن چند نمایش‌نامه‌اش می‌شود. او در این دوره از زندگی‌اش، نمایش‌نامه‌هایی می‌نویسد به‌شیوه‌ی آشنازدایی. شیوه‌ای که بعدها، در سال 1917 ابتدا ویکتور شکلوسکی در رساله‌اش "هنر هم‌چون شگرد"1 از آن نام می‌برد و بعد کسانی چون رومن یاکوبسون و به‌گونه‌ای میخاییل باختین به‌عنوان یک نظریه‌ی شگرد شعر و به‌طور کلی ادبیات، در دوره‌ی اقتدار شکل‌گرایان روس مطرح می‌کنند.

از آن‌جا که آشنایی با مفهوم آشنازدایی، برای دریافت چگونگی‌ی تحول آشنازدایانه در ارتباط با زندگی‌ی ایبسن در مهاجرت ضروری به‌نظر می‌رسد، پس از بحث پیرامون آن، رابطه‌ی مهاجرت او و آشنازدایی در نمایش‌نامه‌هایش بررسی می‌شود. چرا که به‌ترین شیوه‌ی بیانی که می‌توان برای شگردهای او در نظر گرفت، "آشنازدایی" است. آشنازدایی به‌مفهوم ساده‌ی این که چگونه یک متن ادبی می‌تواند یک درون‌مایه‌ی آشنا را برای خواننده ناآشنا گرداند. بدیهی است که این مفهوم را، با مفهوم بیگانه‌سازی یا عجیب‌گردانی نباید یکی انگاشت. شگردهای آشنازدایی با شیوه‌های دیگری که گاه به‌اشتباه از مفهوم آشنازدایی تلقی می‌شود، و البته بسیار هم به آن نزدیک است، متفاوت است. یک عنصر بیگانه یا عجیب، به‌خودی‌ی خود برای خواننده جذاب است و او با آن برخورد نویی خواهد داشت و معنای نوینی از آن می‌یابد. در مفهوم آشنازدایی، تنها این معنا مطرح نیست. مهم توجه‌ی خواننده و رسیدن او به‌ادراک حسی‌ی نویی از یک عنصر به‌عادت درآمده است. یک متن آشنازدایانه، می‌کوشد کنش خنثای عناصر را که دارای واکنش‌های خنثا یا به‌عادت درآمده است، فعال کند تا مخاطب با دریافت جدید، به‌معنای جدید و ادراک حسی‌ی جدید برسد. این شگرد، در آثار ایبسن، هم‌چون آثار بسیاری دیگر، به‌وضوح قابل تشخیص است:

یک نگاه ساده به‌نمایش‌نامه‌های دوره‌های چهارم و پنجم ایبسن نشان می‌دهد که شگردهای او نیز عناصر را ناآشنا می‌کند. شگرد تولانی کردن دورن‌مایه‌ها و تکرار آن‌ها، مکث‌ها و سکوت‌های تولانی، کلمه‌ها و جمله‌های به‌ظاهر نامتعارف و نامفهوم، حضور ناگهانی‌ی تمثیل‌ها و استعاره‌ها، دو گانگی‌ی زبان، حالت‌های دو گانه‌ی شخصیت‌ها، وصف‌های شاعرانه از موقعیت‌ها، صفت‌های نامعمول دادن به‌شخصیت‌ها، ارجاع به‌گذشته‌های خیال‌انگیز و وهم‌گونه و ... که در نمایش‌نامه‌های او بسیار استفاده شده است، در "مفهوم آشنازدایی" جای می‌گیرد.

شکل‌گرایان و مفهوم آشنازدایی

صورت‌گریان بر این باور رومن یاکوبسون بودند که "موضوع دانش ادبی در ادبیت متن‌ها است نه در ادبیات. یعنی آن‌چیزی که اثری را به‌اثر هنری بدل می‌کند". چرا که در پیش از آن پژوهش‌گران موضوع پژوهش خود را با قاعده‌های رسمی دانشگاهی انجام می‌دادند. اساس پژوهش خود را بر بیرون از متن می‌گذاشتند. منظر آنان نه عناصر درون متن که بیش‌تر واقعیت‌های بیرونی بود. آنان روی عناصر‌ی تأکید می‌کردند که یک متن را بوجود می‌آورد و داده‌های تاریخی- جامعه‌شناسی داشت. در حالی که شکل‌گرایان‌ بدون این که داده‌های تاریخی را انکار کنند، اهمیت و ارزش یک متن را در خود آن متن می‌جستند. آنان بر این باور بودند که می‌توان با شناخت ارزش‌های درون یک متن ادبی آن را از دیگر متن‌ها متمایز کرد.

شکل‌گرایان با تأکید روی دو شیوه‌ی پژوهش، یک متن ادبی را نقد و بررسی می‌کردند. نخست گوهر اصلی یا ادبی‌ی متن را کشف می‌کردند. عناصر سازنده‌ی شکل و ساختار آن را به‌دست می‌آوردند تا بتوانند از طریق آن به‌آن‌چه برسند که در متن نهفته است یا متن قصد بیان آن را دارد. از این‌رو در شیوه‌ی دوم خود، روی اصل‌ها و نظریه‌هایی تکیه می‌کردند که منطبق با متن بود و اعتبار خود را از استدلال‌های دورن متن می‌یافت. یعنی این که به‌مسایل تاریخی و زمینه‌های اجتماعی که سبب پیدایش یا تولید متن شده بود، در مرحله‌ی نخست اهمیت نمی‌دادند. برای آنان در مرحله‌ی نخست، مهم نبود که بدانند نویسنده‌ی متن در چه وضعیت روانی یا موقعیت تاریخی/ اجتماعی، متن را بوجود آورده است. متن منتشر شده را مستقل از تمام آن‌چه می‌دانستند که مستقیم یا نامستقیم در پیدایش آن تأثیر گذاشته بود. از همین‌رو رومن یاکویسن نوشت:

"تاریخ‌نگاران قدیمی ادبیات به‌آن مأمورهای پلیس می‌مانند که برای دست‌گیری یک فرد، همه کس را بازداشت و اموال همه را ضبط می‌کنند، تا آن‌جا که دست آخر هر کس را که از خیابان می گذرد، دستگیر می کنند. تاریخ‌نگاران ادبیات همه چیز را به‌کار می گیرند: زمینه‌ی اجتماعی، روانشناسیک، سیاست و فلسفه. آنان به‌جای این که از روش پژوهش ادبی سود بجویند، مجموعه‌ای از اصول خود ساخته را پیش می کشند."

شکل‌گرایان کوشیدند در بررسی‌ی یک متن ادبی ابتدا هم‌زمانی‌ی اثر را در نظر بگیرند و نه در زمانی‌ی آن را.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد شگرد و معنا 62 ص

مقاله نگاه و معنا در هنر عکاسی

اختصاصی از رزفایل مقاله نگاه و معنا در هنر عکاسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله نگاه و معنا در هنر عکاسی


مقاله نگاه و معنا در هنر عکاسی

فرمت فایل : WORD (لینک دانلود پایین صفحه) تعداد صفحات 118 صفحه

 

 

 

 

عکاسی‌

اندیشه‌ انتقادی‌ در باب‌ عکاسی‌ در سده‌ی‌ بیستم‌، بحث‌هایی‌ در قبال‌ قبول‌ عکاسی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ شکل‌ هنری‌ درابتدای‌ این‌ قرن‌، آثاری‌ در بارة‌ تأثیر عکاسی‌ بر رسانه‌های‌ هنری‌ قدیمی‌تر، تحول‌ تاریخ‌ این‌ رسانه‌ و آثار آخر نویسندگان‌ و در راستای‌ ارائه‌ی‌ نظریه‌ی‌ در باره‌ این‌ رسانه‌ را در بر می‌گیرد.

بسیاری‌ از آثار متأخر در زمینة‌ عکاسی‌ معطوف‌ به‌ جریانهای‌ گوناگون‌ اندیشه‌ی‌ پسی‌مدرن‌ در راستای‌ شالوده‌شکنی‌مدرنیسم‌ در هنر است‌.

در نظر نویسندگان‌ و هنرمندانی‌ که‌ این‌ آثار اخیر را عرضه‌ کرده‌اند، پسی مدرنیسم‌ را بحرانی‌ در فرآیند بازنمایی‌ غرب‌تعریف‌ کرد و عکاسی‌ نقش‌ بسیار مهمی‌ را در آن‌ ایفا کرده‌ است‌.

بسیاری‌ از نظریه‌پردازان‌ مطرح‌ حوزه‌ی‌ عکاسی‌ را به‌ خاطر سرشت‌ بینا رشته‌ایی‌اش‌ مورد توجه‌ قرار می‌دهند. شاید تنها خصلت‌ غالب‌ این‌ رسانه‌ انعطاف‌پذیری‌اش‌ باشد. این‌ نکته‌ با کاربردهای‌ گوناگون‌ این‌ رسانه‌ در عرصة‌ فرهنگ‌روشن‌ می‌شود. کاربردهایی‌ که‌ تنها بخش‌ اندکی‌ از آنها وجه‌ی‌ هنری‌ دارند.

نخستین‌ تاریخ‌ جامع‌ عکاسی‌ بو مونت‌ نیوهال‌ بود. به‌ عنوان‌ کاتالوگ‌ نمایشگاهی‌ در «موزه‌ هنر مدرن‌» با نام‌ «عکاسی‌: 1937-1839» نوشته‌ بود، که نقش‌ بسیار مهمی‌ در مورد پذیرش‌ قرارگرفتن‌ عکاسی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ شکل‌ هنری‌ مشروع‌ ایفاکرد.

در اوایل‌ سده‌ بیستم‌، شکافی‌ میان‌ دو گونه‌ عکاسی‌ در آمریکا پدید آمد؛ گونه‌یی‌ که‌ از خصلت‌ اجتماعی‌ این‌ رسانه‌ بهره‌می‌گرفت‌ و گونه‌‌ئی‌ که‌ با برداشت‌ ناب‌گرایانه‌ی‌ عکاسی‌ «هنری‌» همخوان‌ بود.

این‌ شکاف‌ موجود میان‌ عکاسی‌ هنری‌ و عکاسی‌ مستند رویارویی‌ دو اسطوره‌ی‌ عامیانه‌ یکی‌ نمادگرا و دیگری‌واقع‌گراست‌.

در کار ناب‌گرایان‌، از آن‌ جا که‌ هنر بیان‌ حقیقت‌ درونی‌ به‌ شمار می‌رود عکاسی‌ یک‌ نهان‌ بین‌ است‌. اما در عکاسی‌مستند عکاس‌ یک‌ شاهد و عکس‌ گزارشی‌ از حقیقت‌ تجربی‌ است‌.

در اروپا عکاسان‌ اجتماعی‌، کارشان‌ را بر پایه‌ی‌ واقع‌ گرایی‌ طبقاتی‌ استوار کرده‌ بودند. والتر بنیامین‌ از نخستین‌نظریه‌پردازانی‌ بود که‌ در بستری‌ سیاسی‌ در باره‌ عکاسی‌ دست‌ به‌ قلم‌ برد. او تأثیر تکنولوژی‌ بر شاخه‌های‌ مختلف‌ هنر را مورد توجه‌ قرار داده‌ است.‌ با تکثیر مکانیکی‌ که‌ به‌ واسطة‌ عکاسی‌ امکان‌پذیر شد اقتدار اثر هنری‌، یا به‌ تعبیر بنیامین‌«هاله‌»ی‌ بی‌همتای‌ آن‌ از بین‌ می‌رود. حال‌ انبوه‌ نسخه‌های‌ بدل‌ جای‌ نسخه‌ی‌ اصل‌ را می‌گیرد. یکی‌ از عمیق‌ترین‌ عواقب‌ تکثیر مکانیکی‌ برای‌ هنر که‌ بنیامین‌ در مقابله‌ خود به‌ آن‌ پرداخته‌ رسیدن‌ به‌ این‌ تصور می‌باشد که‌ هنر دیگر مبتنی‌بر آئین‌ نبوده‌، بلکه‌ بر پایه‌ی‌ سیاست‌ استوار شده‌ است‌. اساس‌ این‌ تصور را کاهش‌ فاصله‌ی‌ موجود میان‌ بیننده‌ و اثرهنری‌ تشکیل‌ می‌داد. با افزایش‌ دست‌رس‌پذیری‌ اثر هنری‌، ارزش‌ آئینی‌ آن‌ کاهش‌ می‌یابد.

سرآغاز اندیشه‌ی‌ پسی‌مدرن‌ در هنر را می‌توان‌ در ساختارگرایی‌ و پساساختارگرایی‌ به‌ ویژه‌ در نوشته‌های‌ رولان‌ بارت‌ یافت‌. نوشته‌های‌ بارت‌ اهمیت‌ خاصی‌ در زمینه‌ی‌ عکاسی‌ و تکوین‌ یک‌ «نظریه‌ی‌ عکاسی‌» دارند. بارت‌ در مقاله‌ی‌ «پیام‌عکاسانه‌» (1961) «نوع‌» خاصی‌ از عکاسی‌ یعنی‌ عکاسی‌ مطبوعات‌ را مورد بررسی‌ قرار می‌دهد. جریان‌های‌ تازه‌ دنیای هنردر اواخر دهه‌ی‌ هفتاد عکاسی‌ را در محور نقدهای‌ خود بر مقوله‌ی‌ «بازنمایی‌» قرار دادند. این‌ روی‌ کرد متخصصان‌ هنرمفهومی‌ به‌ عکاسی‌ در اواخر دهه‌ی‌ شصت‌ و در دهه‌ی‌ هفتاد، اساساً از اشتیاقی‌ مدرنیستی‌ به‌ خلق‌ هنری‌ نشأت‌می‌گرفت‌ که‌ برداشتهای‌ سنتی‌ از ماهیت‌ هنر را متزلزل‌ می‌سازد.

«دامنه‌ی‌ تأثیرگذاری‌ هنر مفهومی‌ حوزه‌های‌ سنتی‌تر عکاسی‌ را نیز فرا گرفت‌. اگرچه‌ عکاسی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ شکل‌ هنری‌مدرنیستی‌ پذیرفته‌ شده‌ بود، مقتضیات‌ این‌ هدف‌، یعنی‌ خلوص‌ و خودآئینی‌ عکاسی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ رسانه‌، دیگر از جمله‌مسائل‌ مطرح‌ در دنیای‌ هنر به‌ شمار نمی‌رفتند. جالب‌ آن‌ که‌ توجه‌ فزاینده‌ به‌ این‌ رسانه‌ به‌ نوبه‌ی‌ خود ارزش‌ اقتصادی‌آن‌ در دنیای‌ هنر را افزایش‌ داده‌ است‌. محوریت‌یابی‌ عکاسی‌ به‌ این‌ معنا است‌ که‌ عکاسی‌ دیگر چون‌ گذشته‌ در دنیای هنر غریبه‌ نیست‌. در دهه‌ی‌ هشتاد دنیای‌ هنر به‌ طرز فزاینده‌یی‌ به‌ عکاسی‌ به‌ عنوان‌ راهی‌ برای‌ برقراری تماس‌ تازه‌یی‌ باامور اجتماعی‌ و درنتیجه‌ به‌ عنوان‌ وسیله‌  برای‌ جان‌بخشی‌ دوباره‌ به‌ کالبد هنر توجه‌ نشان‌ داد. عکاسی‌ در اکثر آثار این‌دوره‌ محملی‌ برای‌ نقد محسوب‌ می‌شود؛ آثار اولیه‌ سیندی‌ شرمن‌ معطوف‌ به‌ راه‌یابی‌ به‌ نوع‌ نگاه‌ عکس‌های‌ فیلم‌های‌هالیوودی‌ به‌ منظور افشای‌ ایدئولوژی‌ عامل‌ در آن‌ها بود.

در دهه‌ نود، جاناتان‌ کرری‌ (1990) با مردود دانستن‌ روایت‌ خطی‌ پیشرفت‌ فنی‌ که‌ از «اتاقِ تاریک‌» (کامرا آبسکورا)آغاز شده‌ به‌ عکاسی‌ امروزی‌ می‌انجامد، سرمشق‌ تازه‌یی‌ برای‌ تفکر در باب‌ عکاسی‌ در چهار چوب‌ چشم‌انداز غرب‌ ارائه‌ می‌کند. نظری‌ در اوایل‌ سده‌ی‌ نوزدهم‌ را نشان‌ می‌دهد که‌ طی‌ آن‌ راستای‌ بحث‌ از نورشناسی‌ هندسی‌ به‌برداشت‌ فیزیولوژیکی‌ از بینایی‌ معطوف‌ می‌شود. در گزارش‌های‌ تاریخی‌ پیشین‌ از سیر تحولات‌ عکاسی‌ «اتاق ِتاریک‌» به‌ عنوان‌ الگوی‌ دوربینهای‌ امروزی‌ مورد توجه‌ قرار می‌گیرد اما او در بحث‌ خود این‌ طرز فکر را کنار می گذارد وسرمشق‌ جدید او تازه‌ ترین‌ جهت‌گیری‌های‌ رسانه‌ی‌ عکاسی‌ به‌ سوی‌ فن‌آوری‌های‌ رایانه‌ای‌ است‌.»


دانلود با لینک مستقیم


مقاله نگاه و معنا در هنر عکاسی

دانلود تحقیق کامل درمورد معنا و مفهوم تربیت

اختصاصی از رزفایل دانلود تحقیق کامل درمورد معنا و مفهوم تربیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق کامل درمورد معنا و مفهوم تربیت


دانلود تحقیق کامل درمورد معنا و مفهوم تربیت

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 34

 

معنا و مفهوم تربیت

تربیت از مفاهیم و پدیده هایی است که در خصوص معنا و مفهوم آن توافق فلسفی و وحدت دیدگاه کمتر وجود دارد. به این لحاظ که هر مکتب، متکی بر مبانی فلسفی خود، تعریف ویژه ای برای تربیت ارائه می کند. شاید بتوان قدیمی ترین و در عین حال روانترین و ساده ترین تعریف را به افلاطون نسبت داد. وی می گوید :

(( تربیت، زیباترین چیزی است  که در بهترین انسانها آشکار می شود.))

در رویکرد تربیتی اسلام، بیشترین تعاریف، ناظر بر مفهوم شکوفایی استعدادها و بالفعل نمودن آنهاست و در تکمیل چنین برداشتی از مقوله تربیت، علمای اخلاق به کسب عادات و رفتارها و رونی ساختن آنها توجه خاص دارند. لذا می توان نتیجه گرفت که در چنین رویکردی، انسان موجودی است مشحون از قابلیتها و تواناییهایی نهفته و درونی که باید در جریان تربیت آشکار شود و به ظهور و بروز برسد. از سوی دیگر، بسیاری از خلقیات و صفات مطلوب باید از طریق الگوگرایی و همانند سازی، در وجود وی ایجاد شود و او را به کمال برساند.

یکی از متفکران تربیتی به نام ((بروباخر)) تربیت را این گونه از پدیده سازگاری متمایز می کند : تعرف اول : ((تربیت را نباید همچون فرایند سازگاری متقابل آدمی با طبیعت، خویشتن و غایت های هستی است. ))

و او در جنبه اثباتی می گوید :

تعریف دوم : ((تربیت، نظام بخشیدن به تجهیزات و توانائی های فیزیکی، فکری و اخلاقی آدمی برای بهره مندیهایی فردی و اجتماعی و نیز تمرکز بخشیدن به این فعالیت و خلاقیتهای آنان است تا به غایت مورد نظر برسد.))

تربیت را از حیث قلمرو و حوزه کار نیز می توان در دو معنای خاص و عام مورد توجه قرار داد. در اوتی، فرآیندهای ویژه ای همچون انتقال اندیشه و ایجاد صفات معین در محدوده سنی خاص مورد نظر است که معمولاً در مراکز و محیطهای آموزشی صورت می گیرد و غالباً به آن ((تربیت رسمی)) نیز اطلاق می شود.

تربیت عام، زمینه ساز نگرشها و روشهای تحول بخشی است که در تمام مراحل زندگی جریان دارد و منشاء تاخیر آن خواص و یا عوامل خارج از وجود است و به لحاظ گستردگی دامنه آن به تربیت غیر رسمی نیز منسوب است. با این ملاحظه تربیت انبیاء و اولیای الهی و جانشینان آنها در زیر تربیت عام قرار می گیرد. چنین تربیتی، از جنبه پهناگری، مرزهای زمان و مکان را درهم می خورد و از جنبه ژرفانگری و به لحاظ همخوانی نظری، بر مخاطبانش تاثیر عمیق تری می گذارد و در این مجموعه، تربیت عمدتاً از جنبه عام مورد نظر است.

منزلت تربیت :

نسبت تربیت و ارزشها چیست و علاوه بر آن نسبت تربیت و انسان چگونه تبیین می شود؟ پاسخ به این سوال سه مقدمه نیازمند است :

  • انسان، منظور تنهایی جهان خلقت است.
  • عامل ارزشمندی وجود آدمی، پایبندی و التزام او به ارزشهاست.
  • پدیده ای که او را عارف به ارزشها و عامل بدانها می سازد، تربیت است.

در کلام امام خمینی (س) چنین آمده است :

در اساس عالم بر تربیت انسان است. انسان عصار ه همه موجودات است و ....... تمام عالم است. و انبیاء آمده اند برای اینکه این عصاره بالقوه را بالفعل کنند و انسان یک موجودی الهی شود که این موجود الهی، تمام صفات حق تعالی در اوست و جلوه گاه نور مقدس حق تعالی است.))

برای پی بردن به منزلت تربیت، می توان انسانهای واجد و فاقد تربیت را با هم مقایسه کرد.

ایشان در این زمینه می فرمایند :

(( آن قدر که انسان غیر تربیت شده بصیر است به جوامع، هیچ شیطانی و هیچ حیوانی و هیچ موجودی، آن قدر مضر نیست و آن قدر که انسان تربیت شده مفید است برای جوامع، هیچ ملائکه ای و هیچ موجودی آن قدر مفید نیست.))

به منظور بین منزلت تربیت اسلامی در میان سایر مکاتب می توان به رابطه فیزیک و متافیزیک از دیدگاه ایشان توجه کرد.

در اسلام است که می تواند اینان را از زیر مرتبه طبیعت تا مرتبه روحانیت، تافوق روحانیت تربیت کند، غیر اسلام و غیر مکتبهای توحید اصلاً کاری به باور اندارند، عقلشان هم به ماورای طبیعت نمی رسد، علمشان هم با ماورای طبیعت نمی رسد.

آنجاکه علمش به ماورای طبیعت می رسد آنجا است که ادراکش، ادارک متصل به فرضی باشد و آن انبیا هستند.

قابلیت تربیت

سررهای تربیت پذیری انسان چگونه تبیین و تحدید می شود؟ دبیران تأثیرپذیری او از پرورش صحیح تا چه اندازه است و آیا عواملی یافت می شوند که حد تربیت را تعیین کنند؟   

اگر یکی از مفاهیم تربیت را تحول انسان موجود به انسان مطلوب بدانیم. تحول پذیری انسان از دیدگاه اسلام مقدور و تعریف شده خواهد بود و چنانچه تغییر بینش و منش انسان طالع به انسان صالح را از مصادیق دیگر تربیت بدانیم که حقیقت تر است، از دیدگاه شارع مقدس اسلام ، با حفظ شرایط آن، عملی شدنی خواهد بود.

رویکرد امام خمینی (ره) در این خصوص نیز جاوی اندیشه ای عمیق است:

‹‹انسان ، ادراکاتش و قابلیتش برای تربیت، تقریباً باید گفت غیر متناهی است››.

در نگاهی دیگر، ایشان شرط قابلیت انسان را برای درک مفاهیم کتاب آسمانی، برخورداری او از تزکیه نفس می دانند و می فرمایند:

‹‹انگیزه تلاوت قرآن بر شر این است که تزکیه پیدا بکنند و نفوس مصفا بشوند از این کلماتی که در آنها موجود است تا اینکه بعد از اینکه مصفا شدند، ارواح و اذهان آنها قابل این بشود که کتاب و حکمت را بفهمند.››

ایشان تحول روحی و جهش یفوی جوانان را مرهون لطف و عنایت الهی می دانند و میفرمایند:

‹‹این ملت به خواست خدای تبارک و تعلی و با عنایات خاصه او اول متقلب شد در معنویات، جوانها از آن حال سابق برگشتند به یک حال اسلامی و فهمیدند که اسلام چه باید باشد و چه باید بکند، دنبال او این انقلاب حاصل شد››.

فلسفه تربیتی اسلام

چنانچه با ترسیم ویژگیهایی بتوان به فلسفه تربیتی یک نظام راه یافت، بر این مبنا مهمترین شاخصهای فلسفه تربیتی را به صورتی اجمالی در ذیل می آوریم:

1- گستره نگرش اخلاقی اسلام

مکتب تربیتی اسلام، انسانها را فراتر از نوع عقیده، مورد توجه قرار داده است و دایره عنایت پروردگار را به همه ینان محدود نمی داند. فرموده پروردگار، شوید این معنی است:

(و رحمتی وسعت کل شیء)

و رحمت من همه موجودات را فراگرفته است.

اسلام جدا از گرایش های دینی و اعتقادی، جایگاه خاصی برای انسان قایل است.

در بخشی از نامه حضرت علی (ع) خطاب به مالک اشتر آمده است:

‹‹و مبادا نسبت به مردم، همچون جانوری درنده باشی وجودشان را غنیمت شماری که آنها دو دسته اند : یا با تو برادر دینی اند یا در آفرینش مانند تو هستند››

امام به عنوان رهبر جهان اسلام، منادتی واقعی صلح بر جهان بودند و در بخشی از سخنانش چنین آمده است:

‹‹ما صلح می خواهیم، ما با همه مردم دنیا صلح می خواهیم باشیم، ما می خواهیم مسالمت با همه دنیا داشته باشیم››.

2- رویکرد عقیدتی اسلام مبتنی بر غیبت و شهادت است.

فلسفه تربیت در هر مکتبی، تابعی از فلسفه اعتقادی و رویکرد جهان شناختی آن مکتب است. به همین نسبت هدفها، اصول و روشهای تربیتی نیز متأثر از رویکرد جهان شناختی است. اسلام در بیانی صریح و آشکار، اعتقاد به عالم غیب و شهادت را نخستین شرط ایمان معرفی می کند.

آیت الله شعرانی در این زمینه گفته اند:

‹‹غیبت در مقابل شهادت آمده است، سر او از شهادت، عالم محسوس و منظور از غیب، عالم غیر محسوس است . اقرار به عالم غیرمحسوس، شرط نخستین ایمان و تقواست، چون خدای تعالی و ملائکه و وحی و آخرت همه غیر محسوسند››.

امام خمینی در بیان چگونگی ارتباط ‹‹تن و روح›› می فرمایند:

‹‹باید دانست که به واسطه شدت اتصالی که مابین ملک بدن و روح است چنانچه در فلسفه اعلا ثابت است که نفس دارای نشأت غیب و شهادت است و آن عالی در عین دنو است و دانی در عین تملو است و با وحدت تمام قاوست، بنابراین تمام آثار ظاهر در روح و آثار معنویه در ملک بدن سرایت می کند››.

3- تقدیم تربیت خود بر تربیت دیگران

تربیت نفس و خودسازی، از حیث رتبی و زمانی بر تربیت نفوس (ساختن دیگران تقدم دارد. فلسفه تربیتی اسلام، ناظر به تعالی فرد و جامعه است، لیکن اولی را مقدم و اولی بر دومی تلقی می کند. چنانچه آدمی قادر به سلطه بر خویشتن شود. در پرورش دیگران نیز توفقیق خواهد یافت. یکی از فرمایشهای حضرت علی (ع) ناظر به همین معناست:

‹‹هرکس که خو را در مصب پیشوایی (هدایت)مردم قرار می دهد، باید پیش از آنکه به ترتیب دیگران اهتمام ورزد، در تأدیب نفس خویش همت گمارد و کسی که ابتا به تعلیم نفس خود ، قبل از تأدیب دیگران، بپردازد، بیشتر سزاوار تجلیل و تکریم است، نسبت به کسی که فقط به تعلیم دیگران اشتغال دارد››.

امام خمینی در این زمینه می نویسد.

تا اصلاح نکنید نفوس خودتان را ، از خودتان شروع نکنید و خودتان را تهذیب بکنید، شما نمی توانید دیگران را تهذیب کنید، آدمی که خودش آدم صحیحی نیست، نمی تواند دیگران را تصحیح کند، هر چه      بگوید، فایده ندارد ، کوشش کنید علمایی که الان در حوزه ها هستند، درهر حوزه ای از حوزه های اسلامی که این جوانها که با یک فطرت سالم می آید، بعد از ده، بیست سال با یک مطرت فاسد بیرون نروند، تهذیب لازم است››.

رمز تقدم تربیت نفس بر تربیت نفوس را به دلایل زیر می توان تبیین کرد:

الف : فردی که راه و رسم خودسازی را آموخته و در شخصیت خویش آن را تحقق بخشیده است، بهتر از دیگران می تواند، شیوه های عملی را به جامعه انتقال و تعلیم دهید، زیرا در عمل ، به کسب تجربه ای اخلاقی و تربیتی موفق شده است.

ب : انسانی که مشقتها و سختیهایی را در مراقبت نفس تحمل کرده است، آنچنان از جاذبة کلام و گیرایی رفتار برخوردار است که گاهی یک عبارت او، دلهای مشتاقان و جویندگان را فضیلت را سرشار از جذبه عشق به تعالی می کند.

ج : فرد خود ساخته، در طریق مبارزه با نفس به مراحلی میرسد که نشان از موقعیت او در این وادی دارد، لذا در این موقعیت ما در به جلب اعتماد دیگران و متعلمان خواهد بود بی تردید، جلب اعتماد، زمینه ای برای نفوذ اخلاقی و تربیتی مربی در شخصیت تربیت شوندگان تلقی می شود.

4- تلقی دانش به عنوان فرآیندی بی انتها

بی تردید ، جهت گیری علمی و معرفتی آدمی متأثر از رویکرد فلسفی او به مقوله علم و آگاهی است. قرآن کریم در آیات نورانیش، صاحبان معرفت را لایق و     الهی تلقی میکند و می فرماید:

(یرفع الله الذین آمنوامنکم و الذین اوتوالعلم درجات)

5- نفی رویکرد طبقاتی به مقوله علم و آگاهی

نگاهی گذرا به سیر تاریخی معرفت و حکمت ، مؤید این معناست که با وجود گرایش فطری حقیقت جویی در نهاد انسانها، آنهادرطول تاریخ از آزادی لازم برای کسب علم و دانش برخوردار نموده اند و در مقاطعی از تاریخ پرفراز و نشیب علم، طبقات خاصی مجاز به ورود در حوزه معرفت بوده اند.

افلاطون، در طرح مدینه فاضله خویش مردم را بر سه طبقه جای می دهد:

فیلسوف شهر یاران (حاکمان حکیم)، کشاورزان و پیشه وران و نگهبانان (سربازان) و حق برخورداری از تعلیم و تربیت را در انحصار طبقه اول و فرزندان آنها می داند و دو طبقه دیگر را از چنین مزایایی محروم می داند.

در نقطه مقابل، اسلام بر تربیت عامه و بی مرز تأکید ورزد و همه را برخوردار از حق تعلیم و تربیت می داند.

قرآن در این زمینه می فرماید:

(ملوالسرین کل مرفه منهم طائفه ا... فقهوانی الدین ولینه روامونهم ادارجعوا العیم)

در این آیه پژوهش و تلاش برای آگاهی و معرفت، به گروه یا قومی اختصاص نیافته است، ملکه ضرورتی دانسته است که از هر قویم، گروهی برای درک حقیقت دین جستجو و تلاش کنند، لذا کسب معرفت، موضوعی و اتراز مرزهای قومی، ملیتی و نژادی تلقی شده است.

تعلیم حکمت یک هدف اساسی تربیتی

جامعیت نظام تربیتی اسلام و ارتباط خسه های مختلف در این نظام موجب تداخل موضوعات و تکرار آنها می شود. نظام تربیتی اسلام تمام خصه های حیات انسانی را دربرمیگیرد.

کلمة حکمیت به معنای سخن منطقی یا    . حقیقتی است آموزش سخن منطقی یا معرفت     بخاطر تربیتی اهمیتی خاص دارد. دور یا متمایز کردن خوب و بد از جهتی همان قدرت قضاوت صحیح است.

لازمه انتخاب سخن منطقی پرورش قدرت نقد یا قدرت قضاوت صحیح در افراد می باشد.

پرورش روح عدالتخواهی یک هدف تربیتی

عدالت از ارکان اصلی حیات انسانی است. جامعه ای که در آن ظلم و بی عدالتی برقرار باشد انسانیت انسان در آن جامعه مضمحل می گردد.

جامعه ای اسلامی است که در آن نظام عدل الهی حاکم باشد. در این جامعه کار و کوشش اساس مالکیت است. در جنین جامعه ای استثمار و بهره کشی از انسانها گناه نابخشودنی تلقی می شود رسالت پیامبران از نظر اسلامی اقامة عدل است.

(ما پیامبران را با دلائل فرستادیم و برایشان کتاب و میزان عدل را نازل کردیم تا مردم به عدالت ترغیب شوند).

تکامل انسان بعنوان یک هدف تربیتی

انسان در مکتب اسلامی مقامی والا دارد . در آیة 70 سوره اسری خداوند می فرماید:

(ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنها را بر خشکی و دریا مسلط ساختیم و از هر غذای پاکیزه آنها را روزی دادیم و ایشان را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری و فضیلت بخشیدیم)

فضیلت و رذلیت در انسان

انسان نه گناهکار آفریده شده ، چنانچه مسیحیان اعتقاد دارند، ونه فردی است نیکوکار. انسان آمده و مستعد کسب فضیلتها و رذیلتهاست مع ذلک فطرتاً به نیکی گرایش دارد.

برادری و همکاری بعنوان یک هدف تربیتی

اسلام وحدت ، تفاهم، برابری و همکاری میان افراد را اموری اساسی تلقی می کند.

انسان موجودی اجتماعی است . اجتماعی بودن انسان مسائلی راطرح می کند که باید مکتبها و مطالهای تربیتی به آنها توجه داشته باشند.

برای حل مشکلات اجتماعی باید تفاهم میان افراد و گروهها باشد. نیازهای مشترک و مسائل همانند،     باید وحدتی در میان افراد یک جامعه بوجود آورند. جامعه وقتی از حیاتی سالم برخوردار می شود که علاوه بر تفاهم و وحدت میان افراد، همکاری روش اساسی زندگی را تشکیل دهد.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درمورد معنا و مفهوم تربیت