
160 نکته مدیریتی برای افرادی که میخوان در کمترین زمان نکات مدیریتی بالای رو یاد بگیرن
160 نکته مدیریتی
160 نکته مدیریتی برای افرادی که میخوان در کمترین زمان نکات مدیریتی بالای رو یاد بگیرن
نظام یا سیستم پیشنهادات ، تکنیکی است که میتوان از فکر و اندیشه های کارکنان برای مسئله یابی، چارهجویی و حل مسائل و مشکلات سازمانی بهره جست. بر اساس نظام پیشنهادات کلیه کارکنان از عالیترین رده سازمانی تا پایین ترین سطح آن میتوانند پیشنهادات، ایدهها ، ابتکارات و نظرات خود را برای رفع نارساییهای موجود در روند کاری و یا بهبود روشهای انجام کار و یا افزایش کیفیت تولید ارائه دهند. البته نظام پیشنهادات فقط انتقاد نیست بلکه در آن راه چاره نیز ارائه میگردد.
فقط به بیان مشکلات پرداخته نمی شود بلکه راه حلهای رفع مشکلات نیز ارائه می شود از این طریق کارکنان می توانند به همه امور و فعالیتهای سازمان بپردازند و پیشنهادهای اصلاحی خود را بر اساس فرآیندی مشخص تدوین و ارائه نمایند. استقرار نظام پذیرش و بررسی پیشنهادات در یک سازمان توجه و حساسیت کارکنان را به فرآیندهای کار بیشتر کرده و باعث مشارکت بیشتر کارکنان در سازمان می شود. و با افزایش مشارکت، خلاقیت و روحیه کارکنان، راهکارهای عملی برای حل مسائل و مشکلات سازمان پیدا میشود.
متأسفانه به دلایل مختلف نظام مشارکتی و پیشنهادات در کشور ما جایگاه خود را پیدا نکرده است. کارکنان در تصمیم گیریهای سازمان مشارکت داده نمیشوند و اگر در یک سازمانی مشارکت هم داده شوند از طرف کارکنان استقبال نمیشود.
شاید از مهمترین دلایل عدم استقبال کارکنان از سیستم پیشنهادات به دلیل بیتوجهی به نظرات و پیشنهادات کارکنان بوده است. که نظرات و پیشنهاداتی را مطرحکرده اند ولی به آنها بهایی داده نشده است. و لذا برای کارکرد بهتر این نظام در سازمانهای ایران ابتدا باید کار فرهنگی صورت گیرد تا ذهنیتی که از ارائه پیشنهادات دارند تغییر یابد، به همین علت اگر این سیستم را در سازمان مستقر گردید انتظار نداشته باشید که از فردای آن روز پیشنهادات از جای جای سازمان سرازیر گردد بلکه برای معتبر سازی و ایجاد یک ذهنیت مثبت تلاش کنید و آن نیز با شعار امکان پذیر نمیباشد بلکه باید عملاً نظام پیشنهادات را تقویت کنید. بررسیها و تحقیقات نشان میدهد که در بین کشورهای دنیا ژاپنیها ار این نظام بهتر و بیشتر استفاده کرده اند و قسمتی از رشد و پیشرفت خود را مرهون مدیریت مشارکتی میدانند به همین منظور اکثر موفقیت شرکتهای ژاپنی را نه به خلاقیت و نوآوری کارکنانش بلکه به نوع و شیوه مدیریت آنها نسبت میدهند. شیوهای که در کل جهان به الگوی ژاپنی معروف شده است و یکی از عمده ترین برتری الگوی ژاپنی نسبت به سایر الگوها، به چگونگی تشویق و ترغیب، افزایش انگیزه، خلاقیت و نوآوری کارکنان بستگی دارد. به خاطر همین است که نظام پیشنهادات در کلیه شرکتهای ژاپنی مستقر می باشد.
در جدول زیر به طور نمونه به چند شرکت اشاره می شود.
سرانه تعداد پیشنهادات کارکنان تعداد کارکنان نام شرکت
126.5 3025853 23929 مزدا
47.6 2648710 55576 تویوتا
78.1 1076356 13788 کانون
63.4 3618014 57051 هیتاچی
2.3 21000 9000 یک شرکت پیشرفته امریکایی
در ژاپن میزان پیشنهادات هر سازمان به عنوان افتخارات سازمانی محسوب می شود هر مدیر که مسایل کشف شده بیشتری داشته باشد از شهرت بهتری برخوردار می شود و هر کارمندی که مسایل جدیدی کشف کند معزتر است و سرانه پیشنهادات میزان مشارکت، انگیزه، خلاقیت و نوآوری را در هر سازمانی مشخص میکند.
اهداف نظام پیشنهادات:
استقرار سیستم پیشنهادات در هر سازمانی منافع خوبی برای همه دارد. کارکنان، مدیران، سهامداران، مشتریان، جامعه، دولت و ... از جمله ذینفعان استقرار نظام پیشنهادات به شمار میروند. در سازمانهایی که نظام فوق را اجرا کرده اند دستاوردهای خوبی داشتهاند که در زیر به چند نمونه آن اشاره میشود:
• اشاعه فرهنگ همکاری داوطلبانه و خود جوش
• بهبود روحیه و انگیزه کارکنان
• افزایش میزان خلاقیت، نوآوری و ابتکار
• تقویت مسئولیت پذیری و تعلق سازمانی
• بهبود بهره وری، کیفیت و ارائه بهتر خدمات پس از فروش
• کاهش مقاومت در مقابل تغییر
• افزایش توانمندسازی مدیران و کارکنان
• افزایش پویای و انعطافپذیری
• گردش بهتر اطلاعات و اطلاع رسانی
• افزایش درآمدها و کاهش هزینهها
• افزایش میزان وقت، سرعت و صحت
در بعضی از شرکتها و سازمانها هدف از استقرار نظام پیشنهادات را افزایش درآمد و کاهش هزینهها میدانند در حالی که هدف اصلی باید ایجاد انگیزه، رضایت شغلی و ایجاد زمینههای مناسب برای تعامل گروهی در محیط غیر رسمی باشد که به دنبال خود ممکن است افزایش درآمد و کاهش هزینه ها را هم داشته باشد. فرصتهایی که خلاقیت و نوآوری از طریق سیستم پیشنهادات ایجاد میکند باعث نشاط کارکنان در کار شده و روحیه کارکنان را بهبود می بخشد. رشد و پیشرفت هر شرکت و سازمانی را وجود نیروهای با انگیزه، خلاق و نوآور رقم میزنند. (به خلاقیت کاربردی به جای اطاعت کورکورانه پاداش دهید)
چگونگی اجرای نظام پیشنهادات:
برای اجرا و عملی نمودن نظام پیشنهادات در هر سازمان و شرکتی یک روش واحدی وجود ندارد هر سازمانی بنا به موقعیت خود، نظام پیشنهادات متناسب با نیازهای خود را طراحی و اجرا می نماید، اقدامات و فعالیتهای لازم برای استقرار نظام پیشنهادات به شرح زیر می باشد:
الف: بستر سازی برای استقرار نظام پیشنهادات: برای اجرای خوب نظام پیشنهادات بستر سازی و آماده سازی مدیران و کارکنان امری ضروری است با توجه به اینکه نظام فوق بر اساس خواست و اراده کارکنان صورت میگیرد و یک وظیفه شغلی و کاری نبوده و به مشارکت داوطلبانه کارکنان بستگی دارد با ابلاغ آئیننامه، دستورالعمل و بخش نامه عملی نمیشود بلکه باید به طریقی کارکنان را تشویق و ترغیب نموده برای بسترسازی می توان مراحل زیر را در سازمان اجرا نمود:
- آگاهی و اطلاع رسانی مناسب به کارکنان و مدیران میانی و اجرایی
- برگزاری جلسات توجیهی در سطح مدیران
- برگزاری جسلات آموزشی در سطح مدیران و کارکنان
- تشویق و ترغیب کارکنان با بیان مزایا و منافع اجرای نظام فوق
- ایجاد ارتباط و اعتماد متقابل بین کارکنان و مدیران
- تدوین و ابلاغ آئیننامه اجرایی نظام برای کلیه واحدها و قسمتها
- محدود نکردن پیشنهادات در زمینه های خاص
- تدوین فرم مشخص و مکان معین برای ارائه پیشنهادات
ب- تعیین گروه (کمیته) یا شورای نظام پیشنهادات: برای اجرای نظام پیشنهادات باید کمیته یا شورایی برای پذیرش پیشنهاد در سازمان تعیین گردد. بهتر است انتخاب کمیته دموکراتیک باشد، یعنی نمایندگانی از کارکنان و مدیران در این کمیته حضور داشته باشند تا مسائل و نیازهای کارکنان، مدیران و سازمان در اجرای پیشنهادات لحاظ گردد. البته در سازمانهای مختلف این کمیته ممکن است به نامهای گروه، تیم یا شورای پذیرش پیشنهادات تشکیل شده باشد. ولی ترکیب اعضای کمیته یا گروه پذیرش میتواند به صورت ذیل باشد:
- مقام مجاز یا نماینده تامالاختیار وی
- دو نفر نماینده کارکنان (با رای گیری مستقیم)
- یک نفر نماینده مدیران (با رای گیری مستقیم)
- کارشناس متخصص به تناسب موضوع پیشنهاد شده
- دبیر کمیته یا گروه
در اولین جلسه کمیته باید رئیس و دبیر مشخص شوند تا وظایف تقسیم شده و پی گیری گردد ، وظایف کمیته نظام پیشنهادات:
- رسیدگی (درخواست اصلاح، تصویب، رد) به پیشنهادات رسیده
- تعیین مدت زمان اجرای آزمایشی پیشنهاد ارائه شده
- ارجاع پیشنهادات رسیده به گروه کارشناسی و واحدهای اجرایی
- تصویب یا رد نهایی پیشنهادها پس از اجرای آزمایشی
- سیاستگذاری، تعیین خط مشی، تصویب و اصلاح آئین نامههای مربوطه
- تعیین پاداش به پیشنهاد دهندگان، حق الزحمه کارشناس و همکاران اجرایی
- ارزیابی و انتخاب بهترین پیشنهاد در هر سال
- نظارات بر اجرای بهتر نظام پیشنهادات در سازمان
ج- روش ارائه پیشنهاد: برای ارائه پیشنهادات توسط همکاران بهتر است فرمی متناسب با نیاز هر سازمانی طراحی و در اختیار قسمتها و واحدها قرار دهد. یا فرمها را میتواند از دبیرخانه نظام پیشنهادات گرفته و پس از تکمیل پیشنهاد خود به دبیرخانه ارسال نماید. و دبیر نیز موظف است که اعلام وصول پیشنهاد را در اسرع وقت به پیشنهاد دهنده اعلام نماید. پس از وصول پیشنهاد دبیرخانه به بررسی پیشنهاد میپردازد در صورتی که پیشنهاد تکراری یا تنها به بیان مشکلات پرداخته و راهحل اجرایی ارائه نکرده باشد، طی نامه ای به پیشنهاد دهنده اطلاع دهد، در صورت غیر تکراری بودن برای بررسی بیشتر در کمیته پیشنهادات طرح نماید.
د- روش بررسی پیشنهادات: کلیه پیشنهادات که قابل طرح در کمیته باشد در جلسه مطرح میگردد ممکن است پیشنهاد ارائه شده نیاز به بررسی و اظهار نظر کارشناس باشد که در این صورت پیشنهاد به گروه کارشناسی و واحدهای تخصصی ارجاع داده می شود که پس از دریافت نظر آنها دوباره در جلسه مطرح گردیده و در صورت تصویب یا عدم تصویب تشویق مادی و معنوی و علت عدم تصویب به پیشنهاد دهنده ابلاغ میگردد باید نتیجه بررسی پیشنهاد حتماً به پیشنهاد دهنده اعلام گردد تا پیشهاد دهندگان انگیزه برای ارائه پیشنهادات داشته باشند.
ه- تعیین و پرداخت پاداش برای پیشنهاد دهندگان: در نظام پیشنهادات پاداش مالی و بازخورد سریع که هر دو از اهرمهای انگیزش مهم هستند باید پیشبینی شده باشد اگرچه پاداشهای مالی ممکن است رقم اندک باشد ولی بیشتر صورت نمادین دارد. در سازمانهایی که روابط فرد با سازمانش رابطه بده و بستان است پرداخت پاداش مالی، خلاقیت، تفکر و روحیه مشارکت افراد را برای ارائه پیشنهادات بیشتر تقویت مینماید. البته هر سازمانی میتواند معیار و شاخصی برای تعیین و پرداخت پاداش مالی در نظر بگیرد به عنوان مثال میتواند درصدی از صرفه جوییهایی که در اثر ارائه پیشنهاد حاصل شده به عنوان پاداش در نظر گرفته شود و با درصدی از درآمد اضافی که حاصل پیشنهاد باشد یا از طریق امتیاز بندی پیشنهادات درصدی را تعیین و پرداخت نماید البته بهتر است قسمتی از پاداش در صورت تصویب و قسمتی دیگر را پس از اجرا و عملی شدن پرداخت نماید تا پیشنهاد دهنده برای مشارکت فعال انگیزه مناسب داشته باشد.
نتایج مورد انتظار از اجرای نظام پیشنهادات:
• افزایش کمیت و کیفیت کالا و خدمات تولید شده
• صرفهجویی و کاهش هزینه ها
• ارتقای بهره وری در سازمان
• بهبود روشهای انجام کار
• ابداع روشهای تازه و یا تولیدات تازه
• افزایش خلاقیت و نوآوری در سازمان
• افزایش رضایت مندی کارکنان
به طور خلاصه میتوان گفت استقرار نظام پیشنهادات در هر سازمانی مشارکت کارکنان را در تصمیمگیریهای سازمان بیشتر نموده و خلاقیت و نوآوری، انگیزه و روحیه رضایتمندی کارکنان را بهبود میبخشد و بهبود و بالندگی فرد و سازمان را تقویت مینماید .
الگوهای رایج سازمان و مدیریت در ایران بعنوان یکی از کشورهای جهان سوم بصورت الگوهای تقلیدی قالبی (کلیشه ای) از کشورهای غربی است. این الگوها چون ریشه در نظام های ارزشی و فرهنگی ایران ندارد باعث می شود تا در زمینه مسائل اداری و سازمان و مدیریت به توفیق لازم دست پیدا نکنیم. کینگزلی درباره کشورهای جهان سوم در این رابطه می گوید: حتی رفتارهای کارمندان و چهره ظاهری ادارات آنها کاملا مشابه کشورهای غربی تقلید می شود. در ایران سالهای 1956 تا 1961 پروژه های امور اداری که توسط مشاوران ایالات متحده امریکا به اجرا درآمد و حدود 3/2 میلیون دلار هزینه در برداشت. شمال 26 مشاور و متخصص امریکایی بود و در این پروژه ها به هر یک از وزارتخانه های ایران در آن زمان، به استثنای وزارت دفاع و وزارت امور خارجه یک مشاور ویژه تخصیص داده و هر یک از بخشهای بودجه، گمرک، حسابداری، دارایی، حسابرسی، سازمان و ورشها، آمار، امور اداری و پرسنلی مشاورین داشتند. این پروژه ها به گفته مشاوران عالی رتبه اداری ایالات متحده امریکا به علت اینکه برگرفته از نیازهای جامعه و نظام فرهنگی وارزشی جامعه ایران نبود با شکست مواجه شدند. برنامه های توسعه با نظام مدیریتی و اداری هر کشور بستگی و ارتباط مستقیم دارد. برنامه های تجویزی برای توسعه و ارائه الگوهای اداری و مدیریتی توسط کشورهای غربی و ارگانهای فنی سازمان ملل متحد نه تنها ثمره ای نداشته است بلکه ما را بیش از پیش وابسته می نماید. برای کشورهایی چون ایران که تفاوت های اساسی در زمینه های مختلف با کشورهای غربی دارد عملا میسر نیست همان الگوها را بدون تغییر و جرح و تعدیل بکار گیرد، و بر این تصور باشد چون این الگوها در غرب موفق بوده، بنابراین بکارگیری آنها در ایران به همان صورت مفید فایده خواهد بود. در توجیه این مطلب می توان از نظریه سیستمی بهره گرفت بر طبق نظریه سیستمی یکی از ویژگیهای مهم سیستم ها هم پایانی (البته با اصطلاحاتی چون، غائیت، غایت، هدف جویی و غیرو نیز بیان می گردد) است این ویژگی مبین این است: از مسیرهای مختلف می توان به یک هدف مشترک رسید. بنابراین ما نباید الزاما همان روش و راهی که کشورهای توسعه یافته در راه شکوفایی اقتصادی و سازمان و مدیریت و ... طی کرده اند، بپیمائیم. بلکه می توانیم از راهها و روشهای گوناگون و یا تعدیل الگوهای آنها (کشورهای توسعه یافته) بطوریکه با ویژگی های فرهنگی و ارزشی کشور تطابق داشته باشد، استفاده نمائیم. ارائه الگوهای غربی و تقویت و اجرای این الگوها توسط آنان در کشور باعث وابستگی بیش از پیش به کشورهای پیشرفته و غربی خواهد شد. توسعه ای که با مشارکت نهادهای بین المللی و کشورهای غربی صورت گیرد و در این راه توجه ای به مشارکت مردمی و نظام ارزشی و فرهنگی جامعه نشود، توسعه عقب ماندگی است.
کایزن ترکیبی دو کلمه ای از یک مفهوم ژاپنی است که تعریف آن تغییر به سمت بهتر شدن یا بهبود مستمر و تدریجی است. در واقع کایزن بر این فلسفه استوار است که برای ایجاد بهبود در سازمان ها لازم نیست به دنبال تغییرات انفجاری یا ناگهانی باشیم ، بلکه هر نوع بهبود یا اصلاح به شرط آنکه پیوسته و مداوم باشد، ارتقای بهره وری را در سازمان ها به ارمغان خواهد آورد.
KAI + ZEN = KAIZEN
بهبود مستمر و تدریجی با بهره گیری از مشارکت کارکنان
در نگاه کایزنی برای تحقق بهبود تدریجی و مستمر در سازمان ها باید سه اقدام اساسی زیر صورت بگیرد :
1. کلیه فعالیت هایی که هزینه زا هستند ولی ارزشی تولید نمی کنند (Muda) باید حذف شوند .
2. فعالیت هایی که به شکلی در جای دیگری به صورت موازی انجام می شوند ( Muri) با یکدیگر تلفیق شوند.
3.آن دسته از فعالیت هایی که برای تکمیل و بهبود سطح کیفی خدمات لازمند (Mura) به فعالیت های سازمان افزوده شوند. این حرکت یا نهضت MU3 اساس اقدامات کارگاه آموزشی گمبا کایزن ( کایزن عملی ) را تشکیل می دهد.
مراحل اجرای کایزن عملی
1. ناحیه نمونه را انتخاب کنید .
2. گروه بهبود ( تیم کایزن ) را ایجاد و سازمان دهی کنید .
3. داده های آماری مورد نیاز را در ناحیه نمونه با کمک اعضای گروه گرد آوری کنید .
4. اعضای شرکت کننده را در کارگاه آموزشی با مفاهیم و ابزارهای بهبود آشنا کنید .
5. نظام آراستگی ( 5 ت ) را آغاز کنید .
6. مودا ( اتلاف ) ها را شناسایی و فهرستی از آنها تهیه کنید .
7. تحلیل علل رویداد اتلاف را در ناحیه نمونه انجام دهید و راه حلهایی را با استفاده از کار گروهی بیابید.
8. راه حل هایی را که عملی ترند انتخاب کنید .
9. هر نوع تغییر فیزیکی در آرایش ناحیه نمونه را بدون فوت وقت انجام دهید .
10. بهبود انجام گرفته را به صورت استاندارد درآورید .
11. موفقیت حاصله را به اطلاع سایر همکارانتان برسانید .
12. نتایج به دست آمده را ارزیابی کنید تا در مراحل بعدی مورد استفاده قرار گیرند .
13. به سراغ مشکل بعدی بروید .
اصول بیست گانه مدیریت در کایزن
1. نگویید چرا این کار انجام نمی شود. فکر کنید چگونه می توانید آن را انجام دهید.
2. در مورد مشکل به وجود آمده نگرانی به خود راه ندهید. همین الان برای رفع آن اقدام نمایید.
3. از وضعیت موجود راضی نباشید. باور داشته باشید که همیشه راه بهتری هم وجود دارد.
4. اگر مرتکب اشتباه شدید ، بلافاصله در صدد رفع اشتباه برآیید.
5. برای تحقق هدف به دنبال کمال مطلوب نگردید.اگر60%از تحقق هدف اطمینان دارید دست بکار شوید.
6. برای پی بردن به ریشه مشکلات 5 بار بپرسید چرا؟
7. گمبا محل واقعی رویداد خطاست . سعی نکنید از دفتر کار خود مشکلات محیط را حل کنید.
8. همیشه برای حل مشکل از داده و اطلاعات کمی و به روز استفاده کنید.
9. برای حل مشکل بلافاصله به دنبال هزینه کردن نباشید. بلکه از خرد خود استفاده کنید. اگر عقلتان به جایی نمی رسد، آن را در همکارانتان بجویید و از خرد جمعی استفاده کنید.
10.هیچ وقت جزئیات و نکات ریز مسئله را فراموش نکنید. ریشه بسیاری از مشکلات در نکات ریز است.
11.حمایت مدیریت ارشد منحصر به قول و کلام نیست. مدیریت باید حضور ملموس داشته باشد.
12.برای حل مسائل هر جا که امکان آن وجود دارد از واگذاری اختیار به زیردستان ابا نکنید.
13.هیچ وقت به دنبال مقصر نگردید. هیچ گاه عجولانه قضاوت نکنید.
14.مدیریت دیداری و انتقال اطلاعات بهترین ابزار برای حل مسئله به صورت گروهی است.
15.ارتباط یک طرفه دستوری از بالا به پایین مشکلات سازمان را پیچیده تر میکند. مدیریت ارشد باید با لایه های پایین تر سازمان ارتباط دو جانبه داشته باشد.
16.انسانها توانایی های فراوانی دارند. از الگوهای چند مهارتی و غنی سازی شغلی برای شکوفا شدن آنها استفاده کنید.
17.تنها فعالیت هایی را انجام دهید که برای سازمان شما ارزش افزوده ایجاد می کنند.
18.فراموش نکنید که 5 ت ، پایه و بنیان ایجاد محصولی با کیفیت است.
19.بر اساس الگوهای کار گروهی ، مسائل محیط کارتان را حل کنید.
20.حذف مودا ( اتلاف) فرآیندی پایان ناپذیر است. هیچ وقت از این کار خسته نشوید.
ضرورت مشاور مدیریتی
همان طوری که مستحضرید خدمات مشاوره مهندسی در ساختار نظام فنی و اجرایی کشور، شکل و جایگاه قانونی ویژه ای دارد وبه صورت نظام مند و مدون در فرایند توسعه ، مسیر خود را طی می کند. طبیعتاکمبودهایی که در فراگرد مدیریت پروژه ها و طرحهای عمرانی کشور در سطح کلان احساس شده موجب شکل گیری و نهادینه شدن چنین خدماتی شده است . البته شکل گیری خدمات مشاوره مهندسی با وجود چارچوب مدونی به نام نظام فنی و اجرایی طرحهای عمرانی کشور، معنی و مفهوم یافت .
از طرفی پیچیدگی طرحهای عمرانی کلان کشور، نیازها و کمبودهای احساس شده درمدیریت و توجه به بهره وری و کارآفرینی در طرحهای عمرانی کشور، مشاوره مدیریت مهندسی را به صورت چشمگیری توسعه بخشید. و در چارچوب نظام مندی متناسب باظرفیت های موجود کشور در مسیری قرار داد که اکنون جزء لاینفک مدیریت طرحها وپروژه های کلان و پیچیده کشور است . البته نباید این شبهه به وجود آید که کاستی های مدیریت طرحها ناشی از ناشایستگی مدیران اجرایی است ، بلکه این پیچیدگی طرحها وپروژه ها در مسیر گامهای توسعه می باشد که نیاز به مشاوره مدیریت طرحها ضرورت می یابد.
آذرهوش : موضوع پرسش دیگر رابطه میان مشاوره مدیریت و مشاوره فنی - مهندسی است . از دیدگاه علمی
و نیز از منظر تجربی این دو نوع مشاوره نه تنها لازم و ملزوم یکدیگرند بلکه با هم پیوندی ارگانیک (عضوی )دارند. مدیریت یک دانش میان - رشته ای است (INTERDISCIPLINARY)بدین معنی که برای تسهیل و بهینه سازی کارهای جمعی از دانش های مختلف کمک می گیرد.مدیریت در کار فردی نیز از ضروریات است ، اما رشد این دانش در جهان از ضرورت کارجمعی نشات گرفته است . عناصر مهم مدیریت نظیر برنامه ریزی ، سازماندهی ، کنترل ورهبری جملگی معطوف به بهینه سازی کارهایی است که لاجرم باید توسط جمع صورت گیرد. توسعه نیز ازجمله امورجمعی است و به سازمان و مدیریت نیاز دارد. وقتی ازمدیریت توسعه صحبت می کنیم ناگزیر تصمیم گیری و تصمیم سازی مطرح می شود.اموری که هم به مدیر و هم به مشاور مدیریت نیاز دارد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 140 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
سیستم اطلاعات مدیریتی (MIS)
سیستم های اطلاعات مدیریتی (MIS) به آن دسته از سیستم های اطلاعاتی اطلاق می گردد که معمولا بر اساس کامپیوتر استوار بوده ودر داخل یک سازمان مورد استفاده قرار می گیرد . شبکه جهانی از سیستم اطلاعاتی به عنوان سیستمی یاد می کند که شامل شبکه همه کانالهای اطلاعاتی می باشد که در داخل یک سازمان مورد استفاده قرار می گیرد . همچنین می توان سیستم اطلاعات مدیریتی را به عنوان سیستمی تعریف کرد که به جمع آوری و پردازش اطلاعات پرداخته و این اطلاعات را در اختیار مدیران قرار داده تا از آن در جهت تصمیم گیری ، برنامه ریزی ، اجرای برنامه و نظارت استفاده نمایند . یک سیستم اطلاعاتی مشتمل بر همه بخشهایی است که به گردآوری ، پردازش و اشاعه اطلاعات می پردازند . معمولا این سیستم شامل سخت افزار ، نرم افزار ، انسانها ، سیستم های ارتباطی مانند خطوط تلفن و اطلاعات می باشند . فعالیت هایی که در این سیستم صورت می گیرد عبارتند از وارد کردن داده ها ، پردازش داده به اطلاعات ، ذخیره سازی داده ها و اطلاعات و تولید خروجی هایی از قبیل گزارشات مدیریتی .
دانلود مقاله ی ترجمه شده ی مدیریت کارایی (بازده) بازار ، جبران مدیریتی و بهره وری واقعی Market efficiency, managerial compensation, and
real efficiency☆ فایل ترجمه به صورت ورد وقابل ویرایش تعدادصفحات 45
برای دریافت رایگان اصل مقاله اینجا کلیک کنید
چکیده :
ما چگونگی بهبود برون زا را در بازده بازار بررسی می کنیم که اجازه می دهد بازار سهام اطلاعات دقیق تری در باره ارزش ذاتی شرکت، مشکل قرارداد سهام داران و مدیر ، مشوق های مدیرتی و ارزش سهام بدست آورد. فرض کلیدی در مدل این است که سرمایه گذاران بازار سهام حساسیت عملکرد پرداخت مدیر را رعایت نمی کنند . ما نشان می دهیم که افزایش در کارایی بازار انگیزه های مدیریتی را از طریق ساخت قیمت سهام شرکت که کمتر حساس است نسبت به عملکرد فعلی شرکت ، تضعیف می کند. تاثیر در بازده واقعی و ارزش سهام بستگی به ساخت ارزش ذاتی شرکت دارد . مقدمه فهمیدن تاثیر واقعی قیمت بازار سهام نگرانی بزرگی برای اقتصاددانان مالی است . یک کانال مهم که از طریق آن قیمت سهام ممکن است تقسیمات سرمایه گذاری را تحت تاثیر قرار دهد این است که تصمیم گیرنده گان در شرکت ها اغلب طرف قرار دادند که مشروط بر قیمت بازار ثانویه هستند . این اثر برای مدیرانی که جبران خسارتشان اغلب به طور مستقیم به قیمت سهم شرکت شان گره خورده است کاملا درست است . علاوه براین سهام دارانی که قراداد جبران خسارت را انتخاب می کنند ممکن است خودشان از قیمت سهام شرکت مراقبت کنند تا از نقدینگی حفظ شوند واز رقت سهام مالکیتشان جلو گیری کنند. بنا براین انتخاب قرار داد جبران خسارت سهام داران و تصمیمات سرمایه گذاری سهام داران را می توان با شیوه ای که اطلاعات مصالح بازار سهام برای تعیین قیمت دارند را تحت تاثیر قرار دهند . در این مقاله ما چگونگی بهبود برون زا را در بازده بازار بررسی می کنیم که اجازه می دهد بازار سهام اطلاعات دقیق تری درباره ارزش ذاتی شرکت، تاثیر مشکل قرارداد سهام داران و مدیر ، مشوق های مدیریتی وارزش سهام به دست اورد . برای رفع ایده ، بهتر است یک شرکت تازه کار را مد نظر بگیرید که قصد دارد در اینده نزدیک IPO را انجام دهد . ارزش ذاتی شرکت شامل دو مولفه است : مولفه MVA (ارزش افزوده مدیریتی ) است که بستگی به تلاش اعمال شده توسط مدیریت فعلی دارد تا تکنولوژی شرکت و قدرت بازار محصول را بهر برداری کند و مولفه CP ( بهره وری هسته ) که مستقل از تلاش های جاری است و بستگی به بهره وری ذاتی شرکت دارد . قیمت ها در بازار سهام شرکت ها دو سیکنال اطلاعات را جمع می کند سیگنال پر سر و صدا روی عملکرد فعلی شرکت که با تلاش مدیر تحت تاثیر قرار می گیرد (سیگنال عملکرد )وسیگنال پر سرو صدا برای بهره وری اساسی شرکت است مستقل از تلاش مدیر است ( بهره وری سیگنال). همان طور که سیگنال بهره وری نمی توانند با تلاش مدیر تحت تاثیر قرار گیرد ،افزایش دقت این سیگنال اجازه می دهد که بازار سهام یک پیش بینی بهتری از ارزش شرکت بدست آورد . از این رو ، ما دقت سیگنال های بهره وری را به عنوان معیاری از کارایی بازار تفسیر می کنیم . ما فرض می کنیم که سهام داران شرکت که برای ارزش بازار شرکت دقت می کنند جدای از ارزش ذاتی طولانی مدت است . از این رو آنها انگیزه ای برای تحت تاثیر قرار دادن استنتاج بازار سهام از بهره وری شرکت دارد . فرض کلیدی در مدل ما که ان را از مطالعات قبلی که در باره پیامدهای واقعی بازده بازار است متمایز می کند این است که بازار سهام حساسیت عملکرد پرداخت پول مدیر را رعایت نمی کند و از این رو نمی تواند انگیزه واقعی مدیر را استنباط کند . بنا براین سهام داران ممکن است به صورت مخفیانه مدیر را با انگیزه قوی در تلاش برای افزایش عملکرد سیستم قرار دهند . ما معتقدیم که این یک فرض واقع بینانه است زیرا قرار داد بین مدیران ارشد و شرکتشان تا حد زیادی ممکن است ضمنی و خود اعمال باشد . قوانین SEC تنها به شرکت هایی نیاز دارد که سیاست های جبران افشایی در شرایط وسیع را افشا کنند . اگر چه شرکت ها نیازبه افشای سهام و گزینه کمک های مالی بعد از واقعیت را دارند اما نیازی نیست که با دقت هدف عملکرد را افشا کنند تاکمک های مالی تازه را مورد هدف قرار دهند . با این حال ، دانستن پرداخت واقعی که یک عامل است همانند دانستن قوانین نیست که جبران خسارت ها محاسبه شود و نباید به کسی اجازه دهد که پی برد که انگیزه عامل در سابق چه چیزی بوده است . برای نشان دادن عدم اهمیت قرارداد جبران خسارت ما ابتدا تعادل معیار را که بازار سهام می تواند حساسیت عملکرد پرداخت مدیر را رعایت کند، تجزیه و تحلیل می کنیم . در تنظیمات معیار ما نشان می دهیم که افزایش در کارایی بازار داریم که ناشی از افزایش دقت در سیگنال بهره وری است بنا براین بهره وری واقعی را کاهش می دهد و ارزش سهام را هم کم می کند. تعجب اور به نظر می رسد که این نتیجه آشکار در واقع تکرار نتیجه کلیدی در Paul است کسی که نشان می دهد که بهبود در بازده بازار ممکن است بهره وری واقعی را بد تر کند زیرا سیگنال هایی که بیشتر مفید هستند در باره ارزش شرکت ،ممکن است درباره تلاش مدیر مفید نباشد در مدل ماهمان طور که بازده بازار بهبود می یابد ، بازار سهام به سیگنال بهره وری بیشتری متصل می شود و به سیگنال عملکرد کمتر، که توسط تلاش مدیر تحت تاثیر قرار می گیرد. بنا براین ، افزایش کارایی بازار ، انگیزه مدیریتی را تضعیف می کند و افزایش قیمت برای سهام داران انگیزه مدیر را زیاد می کند زیرا مدیر تلاش کمتری برای همان سطح جبران انگیزه مانند قبل می کند . در حالت تعادل ، سهام داران به افزایش کارایی بازار از طریق کمتر کردن حساسیت عملکرد پرداخت مدیر پاسخ میدهند و ارزش سهام کاهش می یابد . در یک محیط واقعی تر که بازار سهام حساسیت پرداخت عملکرد مدیر را رعایت نمی کند ، ما فهمیدیم که تاثیر افزایش کارایی بازار بر بازده واقعی وارزش سهام متنوع تر است و بستگی به ترکیب ارزش ذاتی شرکت دارد. به طور خاص،می فهمیم که بهبود در کارایی بازار ارزش سهام در شرکت های که پخش بزرگ تری از ارزش ذاتی شرکت از مولفه CP می آید ،افزایش می یابد که ربطی به تلاش های کنونی ندارد . از سوی دیگر ، بهبود در کارای بازار ارزش سهام در شرکت های که ارزش ذاتی از مولفه MVA می اید ، کاهش می یابد . به عبارت دیگر بهبود در کارایی بازار به نفع شرکت های است که عملکرد اخیرشان معیار خوبی از ارزش ذاتیشان نیست اما برای شرکت های که عملکرد اخیرشان معیار خوبی از ارزش ذاتیشان است مضر است . برای درک شهود برای این نتیجه تعجب اور، توجه کنید که ناکار امدی واقعی در مدل ما به وجود می اید . زیرا بازار سهام تلاش واقعی مدیر را یا حساسیت عملکرد پرداخت را رعایت نمی کند و قیمت شرکت بر اساس حدس ثابت از تلاش مدیر است . تلاش واقعی مدیر استنباط بازار سهم از بهر ه وری شرکت را تحت تاثیر قرار می دهد . در تمایل دادن خود برای قیمت سهام بالاتر ، سهام داران این شرکت انگیزه ای برای القا از سطح کارامد بالاتر از تلاش ( با مدیر انگیزه قوی ) در تلاش برای تاثیر مثبت ارز یابی بازار سهام بهره وری شرکت دارند. علاوه بر این، انگیزه سهام داران ان ها را وادار به سرمایه گذری کافی می کند تا اندازه نسبی مولفه CP افزایش می یابد زیرا مولفه ی CP ، تاثیر تلاش مدیر روی استنباط بازار را تقویت می کند . بنابراین در حالت تعادل ، سهام داران شرکت CP بالا وادار به سرمایه گذاری کافی می کند در حالی که سهام داران شرکت CPپایین وادار به سرمایه گذاری ناکافی می کند . با توجه به این طبیعت متفاوت تحریف سرمایه گذاری ، افزایش در کارایی بازار تاثیر متفاوتی روی بهره وری واقعی و ارزش سهام دارد که به اندازه نسبی مولفه CP بستگی دارد. فرض کنید شرکت های CP بالا ، شرکت هایی هستند که وادار به سرمایه گذاری با تلاش بیشتر می کنند . با گران تر کردن سهام داران برای تشویق مدیرانشان ، افزایش در کارایی بازار این مشکل سرمایه گذاری کافی را بر طرف می کند و ارزش سهام را بهبود می بخشد اما افزایش در کارایی بازار مشکل سرمایه گذاری ناکافی شرکت CP پایین را تضعیف می کند وارزش سهام را از بین می برد . اگر چه ما یک شرکت افزایش سرمایه در بازار اولیه را شرح دادیم اما مدل ما برای هر شرکتی با ویژگی های کلیدی زیر معتبر است که به اعتقاد ما بسیار کلی است اول اینکه، رفاه سهام داران شرکت بستگی به قیمت سهام شرکت دارد . دوم اینکه ، قیمت سهام مکانیسم اولیه است که سهام داران شرکت مشوق هایی برای مدیر شرکت هستند . به این دلیل است که تصدی مدیر به طور چشم گیری کمتر از سرمایه گذاریش است و هر اندازه گیری عملکرد کوتاه مدت ممکن است تا حد زیادی بی ارزش باشد . سوم اینکه شرکت کنندگان بازار سهام تلاش مدیر از انگیزه های درست قبلیش را هم نمی بیند . برای آزمون پیش بینی ما به صورت تجربی ، مهم است که پروکسی خوبی را برای اندازه نسبی مولفه CP در ارزش ذاتی شرکت شناسایی کنیم . ما استدلال می کنیم که یک همچین پرکسی یک نسبت M/B است زیرا دو جنبه کلیدی از شرکت های Cp بالا دارد . اول اینکه ، عملکرد اخیر نباید نشانه خوبی از ارزش شرکت برای شرکت های CP بالا باشد چون تنها از ارزش مولفه MVAمنعکس می شود و مولفه CP را منعکس نمی کند دوم اینکه ، قیمت بازار شرکت های CP بالا باید حساس تر باشند تا عملکرد فعلی را تغییر دهند زیرا مولفه CP تاثیر عملکرد فعلی شرکت را روی استنباط بازار بهره وری ذاتی شرکت تقویت می کند . ما باید توجه داشته باشیم که نسبت M/B به طور گسترده به عنوان یک پروکسی برای فرصت های سرمایه گذاری اینده استفاده می شود که با تفسیر ما از مولفه ی CPبزرگ سازگار است . بنا براین پیش بینی تجربی کلیدی در مدل ما این است که بهبود برون زا بر کارایی بازار باید ارزش سهام شرکت را با نسبت M/B بالا افزایش دهد ، اما ارزش سهام شرکت با نسبت M/B پایین را کم کند. علاوه بر این بهبود برون زا بر کارایی بازار باید حساسیت قیمت سهام برای درامدرا کم کند و باید حساسیت عملکرد پرداخت مدیر را هم بر طبق نسبت M/B شرکت کاهش دهد . مقاله ما مربوط به ادبیاتی است که تاثیر واقعی بازار های مالی را امتحان می کند.BOND ) وهمکارانش را در سال 2012 برای بررسی این ادبیات ببینید) این ادبیات دو کانال وسیع را مشخص می کند که بازار های مالی تصمیمات واقعی را تحت تاثیر قرار می دهد. اول، مدیران باید اطلاعات جدید از قیمت ثانویه بازار را یاد بگیرند و این اطلاعات را برای تصمیمات واقعی شان بکار برند. دوم، اگرچه مدیران اطلاعات جدید را از قیمت های بازار یاد نمیگیرند اما انگیزه برای اقدامات واقعی شان بستگی به میزانی دارد که انها در قیمت بازار منعکس میکنند. مقاله ما متعلق به جریان ادبیاتی است که روی کانال دوم تاکید دارد. دو مقاله مرتبط به هم در این جریان ادبیات Fishman& Hagerty and Paul است. در فیش من و هاگرتی حداکثر قیمت سهم مدیر کمتر از سرمایه گذاری است زیرا قیمت ها کاملا ارزش جریان های نقدی شرکت را منعکس نمیکنند. در مدل انها سرمایه گذاران تنها یک سیگنال روی ارزش شرکت مشاهده میکنند. بنابراین افزایش در افشاسازی شرکت حساب قیمت سهم برای سرمایه گذاری مدیر را افزایش میدهد بنابراین کارایی واقعی از طریق بهبود سرمایه گذاری ناکافی بهبود می یابد. در عوض، در مقاله ما سرمایه گذاران بازار سهام سیگنال های متععدی را از جنبه های مختلف شرکت مشاهده میکنند. بهبود در کارایی بازار واقعا انگیزه های مدیریتی را با ایجاد بازار سهام متصل به اهمیت بیشتر به سیگنال بهره وری تضعیف میکند که بستگی به تلاش مدیر ندارد. برخلاف فیش من و هاگرتی و پاول، ما به سهام داران اجازه میدهیم که حساسیت عملکرد پرداخت مدیر را انتخاب کنند. تمایز مهم دیگر این است که مدل ما از جانب واقعی هم به سرمایه گذاری ناکافی و هم به سرمایه گذاری کافی اجازه میدهد که بستگی به ساخت ارزش ذاتی شرکت دارد. از این رو، تاثیر کارایی بازار بهبود یافته درباره کارایی واقعی متفاوت است و بستگی به ساخت ارزش ذاتی شرکت دارد. از نظر شهود هسته، مقاله پاول به ما نزدیکتر است کسی که نشان میدهد که کارایی بازار سهام احتیاج به ترجمه کردن کارایی واقعی ندارد. نکته اصلی این مقاله این است که بازارهای کارامد به اطلاعات برطبق ارزشمندی ان درباره ارزش دارایی اهمیت میدهد در حالی که برای انگیزه های بهینه اطلاعات باید بر طبق ارزشمندی اش درباره فعالیت مدیر اهمیت داده شود. این یافته ها در تنظیمات معیاری مان با قراردادهای قابل مشاهده منعکس میشود که افزایش در کارایی بازار همیشه بازده واقعی و کاهش ارزش سهام را باتوجه به اثرات سوء ان برای مشوق های مدیریتی تضعیف میشود. اما ما فرضیه واقعی تری را ایجاد میکنیم که بازار سهام نمیتواند انگیزه های سابق مدیر را مشاهده کند بنابراین ما میتوانیم نتایج جزیی تری بدست اوریم (همانگونه که انها را در بالا هایلات کردیم). مقاله ما همچنین مربوط به ادبیاتی است که تاثیر افشاسازی اطلاعات درباره درباره مشکل قرارداد بین مدیر و عامل را بررسی میکند. cremer&arya و همکارانش میگویند که افشاسازی اطلاعات خصوصی عامل ممکن است ناخواسته باشد چون مدیر را کمتر معتبر میکند تا عامل را به خاطر عملکرد ضعیف مرتکب جرم کند. گیگلر و همر نشان میدهند که قرارداد در یک محیط مات و مبهم و استفاده از یک قرارداد خطرناک برای استخراج اطلاعات خصوصی مدیر ترجیح داده میشود تا اینکه به اجبار اطلاعات خصوصی مدیر را افشا کنند زمانیکه سیگنال های عمومی در مورد اقدام مدیر بسیار مفید هستند. برخلاف این مقاله هیچ افشاسازی اطلاعات خصوصی در مدل ما وجود ندارد و افزایش در کارایی بازار تنها اطلاعات موجود عموم را دقیق تر میکند. یک مقاله مرتبط دیگر مقاله هرمالیان و ویس بک است که نشان میدهد مدیریت وسیع شرکت برای دستیابی سیگنالهای دقیق تر CEO ممکن است ارزش شرکت را از طریق افزایش جبران خسارت CEO و افزایش ناکارامد نرخ گردش مالی CEO پایین اورد. در مقایسه، نظریه کلیدی در مقاله ما این است که افزایش در کارایی بازار انگیزه مدیریتی برای تلاش کردن را تضعیف میکند و بنابراین مشکل قرارداد سهام دار و مدیر را تحت تاثیر قرار میدهد. علاوه بر این ما نشان دادیم که تاثیر افزایش در کارایی بازار روی ارزش سهام خیلی جزیی تر است و بستگی به ساخت ارزش ذاتی شرکت دارد. مقاله ما همچنین با مقالات دیگر هم در ارتباط است که تاثیر واقعی افشاسازی اطلاعات را بررسی میکند(به عنوان مثال، Kanodia and Lee (1988), Dye and Sridhar (2002), Sapra (2002), Kanodia et al. (2005), Dye and Sridhar (2007), (Langberg and Sivaramakrishnan (2010). اما هیچ کدام از این مقاله ها تاثیر کارایی بازار روی مشکل قرارداد بین سهام داران و مدیریت را که فوکس کلیدی روی مقاله ماست را بررسی نمیکنند. باقیمانده مقاله مانند زیرصورت میگیرد: ما مدل خود را شرح میدهیم و در قسمت دو فرضیه هایی را میسازیم. ارزش بازار شرکت و انگیزه های مدیریتی را در قسمت 3 توضیح میدهیم. در قسمت 4 معیارها را مشخص میکنیم. در قسمت 5 درمورد استحکام نتایج بحث میکنیم و قسمت 6 نتیجه گیری میکنیم.
سبکهای مدیریتی در سازمانهای تحقیق و توسعه
در مطالعات مدیریتی از بررسی وجود و چگونگی تاثیرگذاری تفاوتها بر انتخابهای سازمانی غفلت شده است. تعریف ماهیت تحقیق و توسعه منوط به شناسایی کارکردهای آن است.
تحقیق و توسعه بهطور سنتی، مجموعهای از مراحل تلقی میشود که منعکسکننده پیشرفت یک برنامه فناورانه مشخص هستند. طرح غالب، علمی و فناوری پیشرفته سه نوع فرایند زیربنایی تحقیق و توسعه است.
در صنایعی که از الگوی طرح غالب استفاده میکنند، فناوری از طریق انفصالهای افزاینده قابلیت رقابت با بهبود کارایی محصول و گسترش دانشی تحول مییابد که از قبل وجود داشته است. هر فرایند تحقیق و توسعه از یک مرحله کاوشی و یک مرحله بهرهبرداری تشکیل میشود. فرایندهای تحقیق و توسعه را احتمال خطرهای متفاوت بهویژه در مرحله بهرهبرداری مشخص میسازند. موفقیت یک رقابت به عواملی نظیر شناخت بازار، چگونگی زمانبندی نوآوری و پایین بودن هزینههای تولید بستگی دارد.
مقدمه
هدف از این مقاله فهم این مطلب است که آیا در سازماندهی و مدیریت فعالیتهای “تحقیق و توسعه” شیوههای متفاوتی وجود دارد؟ هم از منظر علم مدیریت (راسل و دیگران، 1991) و هم از دیدگاه سازمانی (توئیس 1987) این موضوع مورد بررسی قرار گرفته است.
اما این مطالعات “تحقیق و توسعه” را همچون نوعی “جعبه سیاه” تلقی کردهاند، یعنی تمرکز این مطالعات بر آن دسته از فعالیتهای سازمانها و شرکتها قرار داشته است که به توسعه فناوریها و محصولات جدید اختصاص یافتهاند. موارد دیگری از مطالعات تحقیق و توسعه به سهم و نقش مخارج کل «تحقیق و توسعه» کلان در رشد اقتصادی کشورها پرداختهاند. گلورم در یک مطالعه بینالمللی نمونهای متشکل از 52 کشور در حال توسعه و 18 کشور توسعهیافته را برگزیدهاند و نقش بارز مخارج “تحقیق و توسعه” بر رشد اقتصادی را به تأیید رسانیدهاند. مطالعه آنها مؤید این امر است که مخارج تحقیقات تأثیر بیشتری در رشد اقتصادی کشورهای در حال توسعه داشته و دارند.
آخرین بررسیهای علمی نشان داده است که در سطح سازمانی، فعالیتهای تحقیقاتی باید از فعالیتهای توسعهای تفکیک شوند و این تجربهای است که در سطح صنایع به کار گرفته شده است.
نقش تحقیق در حوزه سازمانهای گوناگون به طرز متفاوتی تعریف میشود. مثلاً جنرال الکتریک در هر یک از سه حوزه اصلی کار خود یعنی موتور هواپیما، تأمین روشنایی و موتورها، نقشهای گوناگونی را به بخش تحقیقات خود واگذار کرده است.
از این گذشته، شرکتها بیش از پیش ناگزیر میشوند “تحقیق و توسعه” خود را بر مبنایی جهانی طراحی کنند تا بتوانند به منابع خارجی دانش دست یابند. (1996/(CHIESA.
از این حیث نیز، سازمانهای “تحقیق و توسعه” ماهیتی متفاوت دارند به ویژه هنگامی که “فعالیتهای تحقیقگرا” را به جای “فعالیتهای توسعهگرا” مورد توجه قرار میدهند.
این مثالها ملاحظاتی را مطرح میکنند:
O فعالیتهای تحقیقی و فعالیتهای توسعهای در یک سازمان در واحدهای مختلف انجام میشود. بنابراین، به نظر میرسد که فعالیتهای تحقیقی و فعالیتهای توسعهای ماهیتاً متفاوتاند.
O به نظر میرسد فرآیندهای تحقیقی و توسعهای از سازمانی به سازمان دیگر و از صنعتی به صنعت دیگر متفاوتاند. به ویژه ماهیت فرآیند نوآوریهای فناورانه از صنعتی به صنعت دیگر شدیداً متفاوت است. (1995KODAMA, ؛1991،1990 /PAVITT) مطالعات مدیریتی از بررسی وجود و چگونگی تأثیرگذاری تفاوتهای میان صنعتی بر تصمیمات و انتخابها سازمانی و مدیریتی غفلت کردهاند. چنین ملاحظاتی ضرورت مطالعه اینکه آیا یک سبک خاص مدیریتی / سازمانی با نوع ویژهای از فرآیند تحقیق و توسعه و با ماهیت متفاوت فعالیتهای تحقیق و توسعه ارتباطی دارد یا خیر و در صورت وجود این رابطه چگونه است، مطرح میکند.
فرایند فعالیتهای تحقیق و توسعه
در این بخش، ادبیات اصلی موجود در زمینه تحقیق و توسعه مورد بازنگری قرار میگیرد تا مشخص شود که اولاً آیا در محدوده تحقیق و توسعه فعالیتهایی وجود دارند که ماهیتاً متفاوت باشند و ثانیاً آیا گونههای مختلفی از فرآیندهای تحقیق و توسعه وجود دارد یا خیر.
ماهیت فعالیتهای تحقیق و توسعه: تعریف ماهیت تحقیق و توسعه منوط به شناسایی کارکردهای آن است. به طور سنتی، تحقیق و توسعه مجموعهای از مراحل تلقی میشود که منعکسکننده پیشرفت یک برنامه فناورانه مشخص (تحقیق، توسعه، مهندسی و غیره) هستند. کارهای تحقیقاتی و حوزههای مختلف مطالعه، کمک میکنند که این حوزهها را از منظر متفاوتی ببینیم.
اخیراً کوسب 1996 اظهار داشته است که تحقیق و توسعه به دو صورت بروز مییابد: یکی در شیوه سرمایهگذاری که به موجب آن فعالیتهای تحقیق و توسعه هماهنگ با توسعه توانمندیهای فناورانه شرکت یا سازمان شکل میگیرند و دیگری در شیوه استحصال که بر اساس آن کارکرد تحقیق و توسعه با دیگر کارکردهای مبتنی بر بازار در شرکتها به خصوص به منظور ارائه محصولات و خدمات ویژه به مشتریان ترکیب میشود. او همچنین تأکید میکند که خصوصیات فناوری مرتبط با این دو روش به کارگیری فعالیتهای تحقیق و توسعه متغیرند. در حالی که محصول فعالیتهای تحقیق و توسعه در زمینه شیوه سرمایهگذاری فناوری است که “دانش و مهارت” تلقی میشود (ارائه رسمی چکیده فناوری به شکل رمزبندیشده، توانمندی بهکارگیری و دانش تاکتیکی مرتبط با آن)، نتیجه فعالیت تحقیق و توسعه در شیوه استحصال از لحاظ عملی، ارائه دستورالعملهای فناورانه است.
انتخاب ترکیبات خاص از فناوریها، طراحی اعمال، تعیین شکل سیستمهای فرعی، توانایی تأمین حوزه خاصی از خدمات و کارائیها
نوع فرآیند تحقیق و توسعه
تا جایی که به انواع فرآیند تحقیق و توسعه مربوط میشود، یکی از اولین الگوها را کارهای تحقیقاتی پاویت PAVITT)، 1984، 1990، 1991) ارائه کرد. او الگوهای مختلف تغییرات فناوری و انواع منابع نوآوری مرتبط با آنها را شناسایی کرد.
طبقهبندی وی مشخص میکند که فعالیتهای داخلی تحقیق و توسعه، در صنایع و سازمانهای مختلف نقشهای مختلفی ایفا میکنند و در برخی صنایع، منبع مهم نوآوری فناورانه نیست. هنگامی که تحقیق و توسعه یک منبع اصلی نوآوری فناورانه باشد، این طبقهبندی چیز زیادی راجع به تفاوتهابیان نمیکند.
یکی از مطالعات متمرکز در این باره کار کداما(KODAMA) است. او سه نوع فرآیند زیربنایی تحقیق و توسعه را شناسایی کرد: طرح غالب، علمی و فناوری پیشرفته. تمایز میان این سه الگو زمانی رخ مینماید که احتمال توقف یک برنامه خاص تحقیق و توسعه پس از ورود به مرحله توسعه در نظر گرفته شود. دقیقتر آنکه الگوهای طرح غالب، دارای این خصوصیت هستند که احتمال لغو یک برنامه در مرحله توسعه، برابر با صفر است.
در فرآیندهای با فناوری سطح بالا، احتمال لغو یک برنامه را در مرحله توسعه در مقایسه با مرحله تحقیقاتی کاهش میدهد، هر چند که این احتمال از صفر بیشتر است. در فرآیندهای علمی، احتمال لغو برنامه پیش و پس از ورود آن به مرحله توسعه برابر است. به عبارت دیگر، این سه الگو توسط درجههای مختلفی از احتمال شکست در طول برنامه مشخص میشوند. «کداما» دریافت که صنایع خودروسازی، غذایی، نساجی، فولاد و شیمیایی، از الگوی طرح غالب پیروی میکنند و فرآیندهای علمی در صنایع شیمیایی و داروسازی به کار گرفته میشوند؛ الگوهای فناوری پیشرفته نیز معمولاً مربوط به صنایع الکترونیک، مخابرات و ماشینآلات هستند.
«کداما» تفاوتهای بین الگوی طرح غالب و دو الگوی دیگر را بر حسب پویایی فناورانه و رقابتی بیان میکند.
در صنایعی که از الگوی طرح غالب استفاده میکنند، فناوری از طریق انفصالهای افزاینده قابلیت رقابت، با بهبود کارآیی محصول و گسترش دانشی که از قبل وجود داشته، تحول مییابد. در صنایعی که فرآیندهای فناوری سطح بالا و یا الگوهای علمی را به کار میبندند، انفصال در فناوری باعث نابودی قابلیتها میشود و دانش موجود را منسوخ میکند. بنابراین، احتمال خطر بالا در الگوهای فناوری پیشرفته و علمی، به این سبب است که همواره این امکان وجود دارد که یک فناوری جدید جانشین فناوری موجود گردد. در الگوی طرح غالب، فناوریهای موجود معمولاً ارزش تجارتی خود را حفظ میکنند و توقف اجرا نادر و یا ناممکن است.
سبکهای سازمانی و مدیریت
در این بخش براساس نتایج حاصله از تحقیق تجربی، برای هر نوع از انواع فرآیند تحقیق و توسعه (طرح غالب، علمی و فناوری سطح بالا)، ماهیت فعالیتهای تحقیق و توسعه تشریح میشود و مفاهیم فناوری، سازماندهی و روش مدیریتی از لحاظ مدیریت راهبردی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
طرح غالب
مدیریت راهبردی: فعالیتهای آزمایشی بسیار محدود (حدود 5 درصد از مصارف تحقیق و توسعه) و عمدتاً دارای خصوصیات کاوشی هستند. در مرحله بهرهبرداری، نرخ توقف یک برنامه تحقیق و توسعه معادل با صفر است. معمولاً فناوری ثابت است و برخورداری از امتیاز دانش: نسبت به رقبا نمیتواند همواره باقی و پایدار بماند. از آنجایی که فناوری مورد استفاده معمولاً ثابت و در دسترس است، تقلید و نسخهبرداری آسان است. موفقیت یک نوآوری و، به طور کلیتر، موفقیت یک رقابت، به عواملی نظیر شناخت بازار، چگونگی زمانبندی نوآوری و پایینبودن هزینههای تولید بستگی دارد. یک عامل مهم برای این منظور، نوآوری مکرر و معرفی محصولات جدید به بازار است (مثلاً در صنایع پارچهبافی، شرکتها هر ساله محصولات یا خطوط جدیدی را عرضه میکنند). برای دستیابی به این هدف موارد ذیل حیاتی است:
O دستیابی به منابع بازار اطلاعات در مورد کسب طرحهای کاربرد مورد نیاز برای محصولات جدید و تسریع فرآیند بهرهبرداری؛
O تهیه تجهیزات سرمایهای مورد نیاز و توسعه فرآیندهای تولید برای تضمین پایین بودن هزینههای تولید؛
O برخورداری از یک فرآیند کارآ و زمانبندیشده بهرهبرداری و مهندسی.
با فرض این که هیچ احتمال خطر فنی وجود نداشته باشد، احتمال خطر موجود تماماً تجارتی است و در صورتی که فرآیند مورد نظر کاملاً مطابق با نیازهای بازار باشد، میتواند کاهش یابد. بنابراین، بازاریابی نیازهای بازار را، که پاسخ به آنها هدف شرکت است، تعریف میکند، در حالی که تحقیق و توسعه، بهترین پاسخ فناورانه به چنین نیازهایی را تعیین میکند.
سازمان
تفاوت شدیدی مابین ماهیت فعالیت کاوشی و بهرهبرداری از توانمندیهای فناورانه وجود دارد. معمولاً فعالیتهای کاوشی از فعالیتهای بهرهبرداری تفکیک میگردند. هسته فعالیت تحقیق و توسعه، شامل مرحله بهرهبرداری است که در آزمایشگاههای بهرهبرداری اجرا میشود. این هسته مرکزی شامل طراحی محصولات جدید در جایی است که فناوریهای جدیداً به اثبات رسیده و در دسترس، به کار گرفته میشوند و همچنین شامل فرآیند تولید مرتبط است. آزمایشگاههای بهرهبرداری، بیشتر امور تحقیق و توسعه را اجرا میکنند (آنها به طور میانگین 95 درصد از کل هزینهها را پوشش میدهند).
از آن جایی که کاهش پیچیدگی تغییرات فناوری سبب کاهش تعداد حوزههای فناوری که باید تحت نظارت قرار گیرند، میشود و هم چنین نیاز به دسترسی به منابع خارجی دانش را کم میکند، فعالیتهای آزمایشی گرایش دارند که در آزمایشگاهها و در مراکز شرکتها متمرکز شوند.
رویکرد مدیریتی: یکی از عوامل مهم اتخاذ تکنیکهای مدیریتی است که ادغام امور تحقیق و توسعه (فعالیتهای بهرهبرداری) با فعالیتهای توسعه فرآیند تولید، تولید و بازاریابی را تسهیل کند.
رابطهای قوی بین آزمایش و بهرهوری وجود ندارد. واحدهای آزمایش، ورودیهای کلی را برای آزمایشگاههای بهرهبرداری تدارک میبینند. بنابراین، آزمایش کاملاً مستقل از نتایج حاصله از آزمایشها است و نیازی به ادغام ندارد.
الگوی علمی
مدیریت راهبردی: صنایع علمی باید با خطرات بزرگی در زمینه فعالیتهای تحقیق و توسعه مواجه شوند. فعالیت آزمایشی شدیداً اتفاقی است، حال آنکه هدف مرحله بهرهبرداری، نمایش جنبههای مثبت یافتههای جدیدی است که از طریق تعدادی آزمونهای علمی به اثبات رسیده باشند. اجرای برنامههای متعدد تحقیق و توسعه تا سر حد امکان، ضروری است تا خطر مرتبط با این فرآیند کاهش یابد. این توانایی خط تحقیق و توسعه برای ایجاد نوآوریها است که راهبرد تولید شرکت را تعیین میکند. به عبارت دیگر، راهبرد یک شرکت به برونداد تحقیق و توسعه آن بستگی دارد. نتیجه طبیعی ماهیت این فرآیند، این است که مبنای ایجاد مزیت، معرفت علمی و فنی است. البته زمانبندی نیز حایز اهمیت است، زیرا هر چه فرآیند بهرهبرداری سریعتر باشد، موقعیتهای بهرهبرداری بیشتر خواهند بود.
تعیین مجموعه متناسبی از طرحهایی که باید به انجام برسند، فرآیندی پیچیده است. تصمیمها با استفاده از تکنیکهایی اتخاذ میشوند که به یافتن مجموعهای از طرحها کمک شود که به طور صحیح بین خطرها و امتیازها تعادل حاصل میکنند. معمولاً تکنیکهای سنتیDCF برای ارزیابی خوب بودن یک طرح، مناسب نیستند.
برای این کار، تکنیکهای کیفی نظیر نظارت بر فهرستها (چک لیستها) مورد استفاده قرار میگیرند. میتوان طرحهایی را که در مرحله بهرهبرداری قرار دارند، با استفاده از تکنیکهای اصلاح شدهDCF ارزیابی کرد. با وجود این، هم در مرحله آزمایش و هم در مرحله بهرهبرداری، احتمال خطر، عامل مهمی در انتخاب طرحها محسوب میشوند و شرکتها عموماً از روشهای معتبر و دقیقی برای تعیین آن استفاده میکنند.
سازمان: تمایل بر آن است که فعالیتهای تحقیق و توسعه، در یک بخش نگاه داشته شوند. تحقیق و توسعه معمولاً در سطح شرکتی انجام میشود و به عنوان یک کار مهم که در مسیری کاملاً مجزا از بقیه سازمان عمل میکند، مورد نظر قرار میگیرد. در شرکتهای شیمیایی، مواردی وجود دارند که این فعالیتها به طور کامل در سطوح واحد تجارتی به انجام میرسند، زیرا آنها به طور ویژه بر حوزه علمی مشخصی که به یک واحد تجارتی خاص ارتباط پیدا میکند، متمرکز میشوند. در هر مورد، تمایز چشمگیری با مدیریت تجارتی وجود دارد. اخیراً در برخی شرکتها (عمدتاً در صنایع دارو سازی)، سازمان تحقیق از سازمان بهرهبرداری تفکیک شده است.
رویکرد مدیریتی: با در نظر داشتن ماهیت متفاوت تحقیق و توسعه، رویکرد مدیریت آنها نیز باید متفاوت باشد.
معمولاً کار تحقیق و توسعه به طور ضعیفی با امور دیگر ادغام میشود. در بعضی از موارد، دلیل این ادغام ضعیف آن است که تولید، مشکلات مرتبط با فناوری را نشان نمیدهد (صنایع دارویی). در موارد دیگر، تولید بخشی از فرآیند تحقیق و توسعه است، یعنی مرحله تولید عمده، بخشی از فرآیند تحقیق و توسعه است (صنایع شیمیایی).
بازاریابی، اطلاعاتی را در زمینه راهبردها و حرکتهای رقبا تأمین میکند و این امر میتواند بر زمانبندی برنامههای تحقیق و توسعه تأثیر بگذارد. در این جا نیز ادغام ضعیف است، هر چند که اهمیتی روزافزون مییابد، زیرا زمانبندی معرفی یک محصول جدید، بر عاملی مهم برای موفقیت بدل میشود.
فناوری پیشرفته
مدیریت راهبردی: در الگوی فناوری پیشرفته، ترکیبی از خصوصیات دو الگوی قبلی وجود دارد. از یک طرف، نوآوری شدیداً مبتنی بر یافتههای فناورانه جدید است. فناوری، مبنایی را برای شناسایی ترکیبات جدید محصول یا بازار تدارک میبیند و حوزههای رقابتی جدیدی را به وجود میآورد. بنابراین، از لحاظ تحقیق و توسعه فعالیت آزمایشی بسیار قویتری از صنایع در الگوی طرح غالب وجود دارد. گذشته از این، با در نظر داشتن آنکه احتمال خطر ویژهای برای عقیمماندن یک برنامه تحقیق و توسعه در مرحله بهرهبرداری وجود دارد، برای کاهش عدم قطعیت در مرحله بهرهبرداری و اجتناب از شکست آزمایش امری حیاتی است. آزمایش میتواند به فناوریهای جدیدی که توانایی تولید محصولات موجود را ایجاد میکنند و یا به ادغام فناوریهای موجودی که از حوزهها و ضوابط مختلفی به دست میآیند، مربوط باشد.
ارتباطی قوی بین تحقیق و توسعه و مدیریت راهبردی وجود دارد. فناوری نوعی مزیت رقابتی و یک عامل راهبردی بسیار مهم است. مدیریت ارشد، مستقیماً برای فعالیتهای آزمایشی در حوزههایی که به سبب دوربودن از بهرهبرداری بازاری، واحدهای تجارتی مایل به عمل در آنها نیستند، سرمایهگذاری میکند. در سازوکارهایی که برای مرتبط نگاه داشتن چنین طرحهای شرکتی ایجاد میشوند؛ واحدهای صنفی و تجارتی سرمایهگذاری میکنند. مثلاً، یکی از این ساز و کارها، بازارهای داخلی است. طرحهای تحقیق و توسعه صنفی، توسط واحدهای تجارتی که به طور جزئی برای این طرحها سرمایهگذاری میکنند و حق دسترسی به نتایج آن را کسب میکنند، خریداری میشوند، هر چند که آنها نمیتوانند در روش اجرای آن طرحها تأثیر بگذارند. این امر تضمین میکند که طرحهای شرکتی از آغاز دارای جهتگیری بازاری هستند و از پیشداوری نسبت به یک تجارت خاص جلوگیری به عمل میآورد.
سازمان
آزمایشگاههای آزمایشی معمولاً به دو دلیل تحت کنترل شرکتی قرار دارند: اول آنکه آنها اغلب تحقیقات را در حوزههایی به انجام میرسانند که بسیار دور از بازار به نظر میرسند و دوم آنکه، آنها اغلب به منزله ادغامکنندگان فناوریهای مختلفی عمل میکنند که مستلزم گروههای مختلفی از فناوری هستند. آزمایشگاههای شرکتی عموماً حول رقابتهای مرکزی فناورانه شرکت سازماندهی میشوند. در عوض آزمایشگاههای بهرهبرداری معمولاً در سطح واحدهای تجارتی قرار دارند و مدیریت آنها قویاً با مدیریت تجارتی ادغام میشود. آنها فعالیتهایی را با اهداف بهبود محصولات جاری و طراحی نسلهای جدیدی از محصولات برای عرصههای تجارتی موجود، به انجام میرسانند. این آزمایشگاهها فناوریهای آزمایششده جدیدی را که باید در محصولاتشان به کار گرفته شوند، از آزمایشگاههای آزمایشی دریافت میکنند. در بعضی از موارد، اگر بهرهبرداری از فناوری به محصول جدیدی منتهی شود، یک واحد تجارتی جدید برای اداره آن ایجاد میگردد.
ساختار جغرافیایی آزمایشگاههای تحقیق و توسعه شدیداً غیرمتمرکز و در عین حال یکپارچه است. تمرکززدایی برای مواجهه با پیچیدگی تغییرات فناوری و کنترل رقابتهایی که از نظر جغرافیایی کمتراکم هستند نیز ضروری است. گذشته از این، یک همکاری قوی و ارتباطی در میان حوزههای مختلف فناوری، وجود دارد.
O روش مدیریتی: یکی از جنبههای مهم؛ ادغام واحدهای تحقیق و توسعه و هم چنین ادغام با سایر واحدها است.
یک جریان مداوم فناوری از آزمایش به بهرهبرداری و سپس به تولید و مهندسی، مورد نیاز است. یک راهحل معمول، حرکت جا به جایی افراد از آزمایشگاههای آزمایشی به آزمایشگاههای بهرهبرداری است. هنگامی که آزمایش یک برنامه به پایان میرسد، محققان و دانشمندانی که سهمی در برنامه داشتهاند، اغلب طرح را در آزمایشگاه بهرهبرداری تعقیب میکنند و بر توسعه موفقیتآمیز (مهندسی تولید) و هم چنین بر مرحله تجارتیکردن طرح، نظارت میکنند. این کار سبب تسهیل ایجاد سازمانی میشود که گروهها در آن به طور متقارن روی نسلهای مختلف محصول کار میکنند. هر گروه، با نسل خاصی از محصولات در ارتباط است و مرحله کار خود را از مرحله آزمایش آغاز میکند و به سمت واحدهای بهرهبرداری و پس از آن به تولید و بازاریابی حرکت میکند.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است