لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
مصاحبه با جناب آقای مهدی فضلی نژاد (نوار 1236)
مصاحبه شونده: مهدی فضلی نژاد
مصاحبه کننده: غلامرضا آذری خاکستر
موضوع: کانون نشر حقایق اسلامی، فعالیت های کانون ، حرکت کانون ، دکتر شریعتی ، مسجد ، بیماری ها.
پیاده کننده: مهشید عسکریان
تاریخ پیاده کردن:27/6/1384
تایپیست: زهرا آخرتی
تاریخ تایپ: مهر 1384
آغاز طرف A- از نوار شماره 1236
بسم الله الرحمن الرحیم. امروز یک شنبه 23/5 1384 این جانب آذری خاکستر پنجمین جلسه هست که در خدمت جناب آقای دکتر مهدی فضلی نژاد هستیم.
سوال- آقای دکتر بسیار سپاسگزارم از این که فرصتی دست داد. در جلسه گذشته پیرامون کانون نشر حقایق اسلامی مطالبی ارائه فرمودید خواهش می کنم ارتباط با افرادی که در این کانون شرکت می کردند بفرمائید به خصوص مؤسسین کانون؟
جواب – خیلی ممنون ضمن عرض سلام و تشکر مسائلی که در شرکت من در کانون مطرح می شه سبب شد من یک پس زمینه در راستای اعتقاد اصول اسلامی و دین تشیع پیدا کردم در من عجین شد با توجه به این حرکتی که در اون زمان در کانون نشر حقایق اسلامی با توجه ب تعداد مشارکت کننده ها ، چرا من گرایش پیدا کردم، این این سئوال دیگه وقتی به گذشته بر می گردم می بینم بستر خانواده در ساختار ذهنی انسان خیلی اثر داره من 4، 5 ساله بودم، خونه پدر بزرگم روبروی پشت کوچه سرشور کوچه میلانی بود از اون خاطرات خوبی دارم شب های سه شنبه مجلس روضه خوانی در خانه پدر بزرگ بود و یک روحانی که ما می گفتیم آقا میرزا می آمد مجموعه یک انسان وارسته و یک انسان کاملاً از خود بی خود که از خودش هیچی تمنا نداشت و برای دیگران مسائلی مطرح می کرد مجسم بود و این برای من کوچک خیلی لذت بخش بود بتوانم از این ماهیت فیزیکی و روحانی او ذهنم انباشته بشه بدون آن که تحلیل کنم تا بعد بزرگ شدم و این مسئله همیشه در ذهن من بود و همواره به روحانیت یک پدیده منزه نگاه می کردم در کانون نشر حقایق اسلامی که بعد شهریور ؟؟ 1322 از 1325 اوج گرفت یک خلاء عجیبی تو جامعه بود شخصیتی نمودار نمی شد و حکومت مطلقه کاملاً از رشد فکری و فرهنگی جامعه ؟؟ می کرد حالا من بر می گردم اون جا در اون زمان که ما می رفتیم به کانون واقعاً جامعه یک کویر بود خالی بود مردم نمی دونستن کجا برن در نتیجه هر رهگذری که از اون جا رد می شد جذب می شد چون می دید برای پرکردن این خلاء دارند کار می کنند همون آقا میرزای ما که مجسم پاکی و طهارت بود این جا دنباله اون جریان در ذهن من پرواز کرد در نتیجه منم جذب حرکت کانون شدم کانون کلاً تعداد زیادی بودند (1) برادران حکیمی بودند بازرگان بودند خیلی فعال بودند در تنظیم امور دقت داشتند (2) آقای احمدزاده بود، (3) آقای امیر پور بود و ما جوان ها در اون جا بیشتر از نظر مفهوم و معانی و معنوی برداشتی داشتیم عده ای بودند مثل (4) دکتر دل آسایی ، (5) دکتر سرجمعی آقای مهدی و حسین مظفری ، رضا خلیلی و علی اسپهبدی و از پسران احمدزاده خیلی کم من یادم که در گروه های ما شرکت کرده باشند در کانون بودند ولیکن این ها که مطرح کردم از جمله نویسنده هست به نام رضا رئیسی که در مجلات تاریخ معاصر ایران مقالاتی داشت و افراد دیگه و تدین این تدین خاطره ای دارم:
ما در جریانی که در کانون نشر حقایق اسلامی با یان ها آشنا شدیم گروه گروه شدیم به نام حوزه نه منحصراً وابسته به کانون باشه بلکه به جبهه ملی و جمعیت انقلاب اسلامی که بعد شد جاما از جمله (6) دکتر خواجویان (دکتر محمد خواجویان در سال 1317 در شهر مشهد به دنیا آمد و پس از طی تحصیلات ابتدایی و دبیرستان در سال 1338 به دانشگاه راه یافت و سال 1341 از دانشکده ادبیات مشهد فارغ التحصیل شد. سپس وی برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت رفت و سال 1356 مدرک دکترای از دانشگاه سوربن کسب کرد.
دکتر خواجویان علاوه بر تدریس سمت های هم داشت از جمله مدیر کل روابط فرهنگی و همکاری های دانشگاهی ، مسئول کمیته علوم انسانی جهاد دانشگاهی ، رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر علی شریعتی ، معاون دانشجویی و فرهنگی دانشگاه فردوسی مشهد. از جمله آثار علمی وی عبارتند از : 1) تاریخ تشیع 2) هفت مقاله در تاریخ اسلام 3) چاپ و انتشار فصلنامه مطالعات تاریخی .؟؟)
مقاله درباره مصاحبه با جناب آقای مهدی فضلی نژاد 16 ص