رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق امار بررسی رابطه‌ی شیوه‌های فرزندپروری با

اختصاصی از رزفایل تحقیق امار بررسی رابطه‌ی شیوه‌های فرزندپروری با دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

دکتر داوود حسینی نسب - فاطمه احمدیان - دکتر محمدحسین روانبخش

بررسی رابطه‌ی شیوه‌های فرزندپروری با

خود کارآمدی و سلامت روانی دانش‌آموزان

چکیده

مقاله‌ی حاضر به بررسی رابطه‌ی شیوه‌های فرزندپروری با خود کارآمدی و سلامت روانی دانش‌آموزان پایه‌ی دوم دبیرستان‌های شهرستان‌ مهاباد در سال تحصیلی 84-1383 پرداخته است. این تحقیق از نوع پیمایشی ـ همبستگی است. حجم نمونه موردمطالعه شامل 360 نفر، که 193 پسر و 167 دختر و از نوع نمونه‌گیری تصادفی چندمرحله‌ای می‌باشد. جمع‌آوری اطلاعات به وسیله‌ی پرسشنامه شیوه‌های فرزندپروری شیفر، خود کارآمدی شرز و همکاران و سلامت عمومی گلدبرگ و هیلر انجام شده است. یافته‌ها نشان داد که: بین خود کارآمدی دانش‌آموزانی که والدین آنها شیوه‌های فرزندپروری متفاوتی داشته‌اند، تفاوت معنی‌داری وجود دارد. سلامت روانی دانش‌آموزانی که شیوه‌های فرزندپروری متفاوتی را تجربه کرده‌اند، بصورت معنی‌داری باهم تفاوت دارد. بین سلامت روانی و خود کارآمدی رابطه مثبت و معنی‌داری وجود دارد. بین سلامت روانی دانش‌آموزان دختر و پسر تفاوت معنی‌داری وجود ندارد. شیوه فرزندپروری دانش‌آموزان با توجه به رشته تحصیلی آنها متفاوت است. خود کارآمدی دانش‌آموزان در رشته‌های مختلف متفاوت نمی‌باشد. دانش‌آموزانی که در رشته‌های مختلف تحصیل می‌کنند از نظر سلامت روانی تفاوت معنی‌داری باهم ندارند. بین دانش‌آموزان دختر و پسر از نظر خود کارآمدی تفاوت معنی‌داری وجود ندارد.

واژه‌های کلیدی: شیوه‌های فرزندپروری، خود کارآمدی، سلامت روانی

مقدمه

ارتباط والدین و فرزندان از جمله موارد مهمی است که سال‌ها نظر صاحب‌نظران و متخصصان تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده است. خانواده نخستین پایگاهی است که پیوند بین کودک و محیط اطراف او را به وجود می‌آورد. کودک در خانواده پندارهای اولیه را درباره‌ی جهان فرا می‌گیرد، از لحاظ جسمی و ذهنی رشد می‌یابد، شیوه‌های سخن گفتن را می‌آموزد، هنجارهای اساسی رفتار را یاد می‌گیرد و سرانجام نگرش‌ها، اخلاق و روحیاتش شکل می‌گیرد و به عبارتی اجتماعی می‌شود (اقلیدس؛ نقل از هیبتی، 1381).

هر خانواده‌ای شیوه‌های خاصی را در تربیت فردی و اجتماعی فرزندان خویش به کار می‌گیرد این شیوه‌ها که شیوه‌های فرزندپروری نامیده می‌شوند متأثر از عوامل مختلف از جمله عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره می‌باشد (هاردی و همکاران، 1993).

شیوه‌های فرزندپروری به عنوان مجموعه یا منظومه‌ای از رفتارها که تعاملات والد ـ کودک را در طول دامنه‌ی گسترده‌ای از موقعیت‌ها توصیف می‌کند و فرض شده است که یک جو تعاملی تأثیرگذار را به وجود می‌آورد. شیوه‌های فرزندپروری یک عامل تعیین‌کننده و اثرگذار است که نقش مهمی در آسیب‌شناسی روانی و رشد کودکان بازی می‌کند. بحث در مورد هریک از مشکلات فرزندان بدون در نظر گرفتن نگرش‌ها، رفتارها و شیوه‌های فرزندپروری تقریباً غیرممکن است. هرچند روانشناسان و نظریه‌پردازان بر نقش والدین و شیوه‌های فرزندپروری تأکید می‌کنند،‌ تحقیقات خیلی کمی در مورد شیوه‌های فرزندپروری و آسیب‌شناسی روانی کودک به عمل آمده است (علیزاده و آندرایس؛ نقل از محرابی، 1383).

تأثیر محیط خانواده بر رشد کودک اغلب به وسیله‌ی مشاهده تعامل والد ـ فرزند مورد بررسی قرار گرفته است. در این مشاهدات معمولاً ویژگی‌های رفتاری والدین به وسیله‌ی دو بعد ارزیابی شده است: الف) پذیرش (گرمی)، شامل حمایت و پرورش عاطفه‌ی مثبت بین والدین و کودک می‌باشد. ب) کنترل، شامل آن دسته از رفتارهای والدین است که رفتار کودک خود را هدایت می‌کنند مانند: راهنمایی و کنترل، بازدارنده یا تسهیل‌کننده (پل کنین و همکاران؛ نقل محرابی، 1383).

نظریه‌های روانشناختی متعددی در خلال سال‌ها سعی کردند تا رفتار آدمی را تبیین کنند. نظریه‌ی شناختی اجتماعی نیز یکی از این نظریه‌هاست. در سال 1986 بندورا این نظریه را در مورد عملکرد آدمیان مطرح کرد که در آن نقش باورهای خود را در شناخت، انگیزش، عاطفه و رفتار آدمی برجسته نمود. بندورا معتقد است که افراد یک نظم «خود» را می‌پرورانند که آنها را قادر می‌سازد تا بر تفکرات، احساسات و اعمالشان مهار داشته باشند (نقل از علی نیا کروثی، 1382).

بندورا با دیدگاه‌هایی که به عوامل درونی موثر بر رفتار توجه می‌کنند و عوامل محیطی را نادیده می‌گیرند، مخالفت می‌کند و از دیدگاه‌هایی که انسان را پاسخ‌دهنده منفعل به رویدادهای محیطی می‌دانند نیز انتقاد می‌کند.

از نظر بندورا شخص، محیط و رفتار شخص برهم تأثیر و تأثر متقابل دارند و هیچ کدام از این سه جزء را نمی‌توان جدا از اجزای دیگر به عنوان تعیین‌کننده‌ی رفتار انسان به حساب آورد. بندورا این تعامل سه‌جانبه را جبر متقابل یا تعیین‌گری متقابل نامیده است (نقل از سیف، 1380).

B

E P

شکل (1) ـ تعامل سه‌جانبه شخص P، محیط E و رفتار B بر یکدیگر (اقتباس از هرگنهان، 1382)

بطور کلی، پژوهش‌ها نشان می‌دهند که روش‌های تربیتی والدین اثرات طولانی بر رفتار، عملکرد، انتظارات و در نهایت بر شخصیت افراد در آینده دارند. مثلاً والدین سختگیر و دیکتاتور مانع پیشرفت و خلاقیت کودک می‌شوند. والدینی که اجازه نمی‌دهند کودک ابراز وجود کند مانع بروز استعدادهای بالقوه او می‌شوند و در نتیجه این قبیل کودکان در آینده افرادی روان آزرده و پرخاشگر خواهند شد (نقل از مهرابی‌زاده هنرمند و همکاران، 1379). با توجه به اینکه شیوه‌های فرزندپروری والدین، نحوة تربیت والدین را به کودکان منتقل می‌کنند و این امر در شکل‌گیری شخصیت فرد مؤثر است و نیز نظر فرد نسبت به خود می‌تواند بر سلامت روان تأثیر زیادی داشته باشد این پژوهش به بررسی شیوه‌های فرزندپروری، خود کارآمدی و سلامت روانی دانش‌آموزان شهرستان مهاباد پرداخته تا به سوالات و فرضیه‌های تحقیق پاسخ دهد.

پیشینه پژوهش

با توجه به سه متغیر مهم تحقیق یعنی شیوه‌های فرزندپروری، خود کارآمدی و سلامت روان در این قسمت به بررسی نظرات ارائه شده و تحقیقات انجام یافته می‌پردازیم:

تحقیقات معاصر در شیوه‌های فرزندپروری از مطالعات «بامریند» روی کودکان و خانواده‌های آنان نشأت گرفته است. استنباط بامریند از شیوه‌های فرزندپروری بر روی یک رویکرد تیپ‌شناسی بنا شده است که بر روی ترکیب اعمال فرزندپروری متفاوت، متمرکز است. تفاوت در ترکیب عناصر اصلی فرزندپروری (مانند گرم بودن، درگیر بودن، درخواست‌های بالغانه، نظارت و سرپرستی) تغییراتی در چگونگی پاسخ‌های کودک به تاثیر والدین ایجاد می‌کند (دارلینگ و استینبرگ؛ به نقل از گلاسکو، 1997).

شیفر از جمله کسانی است که در این زمینه پژوهش‌هایی انجام داده است. او براساس مشاهداتی که از تعامل کودکان 1 تا 3 ساله با مادرانشان انجام داد، طرح یک طبقه‌بندی براساس دو جنبه رفتار والدینی یعنی آزادی ـ کنترل (سهل‌گیری در مقابل سخت‌گیری) و سردی ـ گرمی (پذیرش در مقابل طرد) ارائه نمود. او نتیجه گرفت که مادران پذیرنده یا طردکننده می‌توانند سخت‌گیر یا آسان‌گیر باشند. این دو بعد اساساً اشاره به سطوح حمایت عاطفی دارد که والدین در مورد کودکانشان به کار می‌برند و نیز اشاره به کنترلی دارد که والدین در مورد کودکان خود اعمال می‌کنند. بدین ترتیب از ترکیب این دو بعد، الگوهای مختلف رفتار والدین شکل می‌گیرند. به طور کلی بسیاری از رفتارهای والدین می‌توانند در چنین مدل چهاربعدی قرار گیرند (یعقوبخانی غیاثوندی، 1372).

یاری کننده با فاصله

بی‌اعتنا

دموکراتیک طردکننده

گرمی (پذیرش) سردی (طرد)

بیش از حد بخشنده متوقع

حامی و بخشنده متخاصم

افراد در حمایت مستبد و دیکتاتور

سخت‌گیری

شکل (2) ـ شیوه‌های فرزندپروری شیفر (اقتباس از ماسن، 1377)

زیگلمن روش‌های ارتباطی والدین و فرزندان را به چهار قسمت کلی تقسیم کرده است:

1- والدین مقتدر 2- والدین مستبد 3- والدین سهل‌گیر 4- والدین مسامحه‌گر یا بی‌اعتنا.

با اندکی تأمل متوجه می‌شویم که دیدگاه زیگلمن با دیدگاه شیفر تفاوت چندانی ندارد و تفاوت بیشتر در الفاظ است. در واقع باید گفت دیدگاه ارائه شده به وسیله شیفر علی‌رغم گذشت سالیان زیاد همچنان ثابت باقی مانده است، زیرا والدین مقتدر زیگلمن همان والدین گرم


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق امار بررسی رابطه‌ی شیوه‌های فرزندپروری با

دانلود مقاله اثبات رابطه‌ی سببیّت

اختصاصی از رزفایل دانلود مقاله اثبات رابطه‌ی سببیّت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

پیشگفتار :
سرگذشت و تاریخ بشریت همواره همراه با نگرانی‌های قابل درکی است که در قبال خطا و تجاوز علیه مقدسات ، آداب و رسوم، عرف و هنجارهای جامعه ابراز شده . آثار و مدارک به جا مانده نشان می‌دهد که جوامع انسانی از نخستین ادوار با پدیده مجرمانه درگیر بوده و در جهت دفاع و حفظ منافع فردی و جمعی در برابر متجاوزان و بر هم زنندگان و تهدیدکنندگان نظم اجتماعی ، واکنش‌های متنوعی را ابراز داشته‌اند. در جوامع بدوی معیار تمیز رفتار مجرمانه از اعمال مجاز عرف جاری حاکم بر گروه‌ها و جوامع و قبایل بود. این مقررات با گذشت زمان و نهادینه شدن به صورت عادت و فرهنگ و رسوم اجتماعی، تحت نقوذ قدرتهای سیاسی و اجتماعی صورت قانونی به خود گرفت و به دنبال توسعه و پیشرفت جوامع به صورت علمی در‌آمد که در مراکز علمی و دانشگاهی مورد توجه قرار گرفت امروزه این علم به شاخه‌های مختلفی تقسیم بندی شده که یکی از مهم‌ترین و شیرین‌ترین این تقسیم‌بندی‌ها حقوق جزاست.

چکیده
همان‌طور که می‌دانیم یکی از مسائل مهم در امور کیفری اثبات رابطه‌ی سببیّت است. بدیهی است اگر عملی مستقیماً باعث حصول نتیجه مجرمانه شود. احراز رابطه سببیّت با دشواری مواجه نخواهد شد، مثلاً اگر کسی اسلحه‌ای تهیه در کمین رقیب خود بنشیند و زمانی که طرف مورد نظر در حال عبور است به سمت او تیراندازی و او را به قتل برساند در این جا بین عمل مجرمانه و حصول نتیجه‌ی آن رابطه‌ی سببیّت وجود داشته و احراز آن کار مشکلی نیست ولی سببیّت زمانی مشکل می‌شود که چند عامل باعث حصول نتیجه مجرمانه شوند. این عاملان می‌توانند چند مباشر، چند مسبب، یا اجتماعی از سبب و مباشر یا چند مسبب باشند البته قانونگذار از مورد اخیر در میان موارد دیگر نامی به میان نیاورده . به هر حال قانونگذار نیز این شیوه‌ها و صورتهای دخالت در جرم را پذیرفته است و برای حفظ حقوق افراد جامعه مجازاتهایی را در نظر گرفته این جانب در نخستین کار تحقیقی خود همین عنوان ؟(تسبیب در جنایت) را در نظر گرفته به و بحث در خصوص دیدگاه‌های فقها و حقوق‌دانان در باب تسبیب پرداخته‌ام.

 

 

 

 

 

فهرست
صورت‌های دخالت در وقوع جرم
مباشرت
شرط
سبب
تاریخچه سبب
فرق شرط و سبب و علت
آیا تسبیب یک اصطلاح راوائی است؟
شرط ضمان در تسبیب
مباشرت و تسبیب در جنایات عمدی
مباشرت و تسبیب در جنایات غیر عمدی
دوقاعده کلی در این زمینه
اقسام سبب
-سبب حسی
- سبب شرعی
-سبب عرفی
نوع دیگری از تسبیب
مستندات خلق قاعده تسبیب
تشخیص رابطه‌ی سببیّت
الف- تشخیص رابطه‌ی استناد در آراء حقوقدانان اروپایی
اول. ضمان سبب ضروری
دوم. نظریه برابری شرایط و اسباب
سوم. نظریه سبب مستقیم و بی‌واسطه
چهارم. تئوری شرط پویای نتیجه
پنجم. تئوری سبب متعارف و اصلی
ب: تشخیص رابطه استناد در آراء حقوقدانان اسلامی
1-ب: اجتماع سبب و مباشر
الف) مواردی که سبب قوی تراست
مواردی که مباشر جرم موجودی جامد است
مواردی که مباش جرم موجودی جاندار چون سگ وچهارپایان ( حیوانات ) باشد
درصورتی که مباشرجرم فاقد مسئولیت اند چون دیوانه وکودک
درصورتی که مباشر جرم جاهل به حکم یا موضوع باشد
ب) مواردی که مباشر قوی تراست
ج) مواردی که مباشر وسبب درعرض هم هستند
2-ب) اجتماع اسباب
1. اجتماع سبب ماذون باسبب عدوانی
2. اجتماع اسباب منغذی وعدوانی
2.1) ستادی صفان
2.2 ) صفان سبب اقوی
مجازات سبب ومباشر
تعارض قاعده ی تبیب با قاعده ی احسان
تعارض اتلاف وتثبیت
نتیجه گیری
منابع وماخذ

 

بحث اصلی
صورتهای دخالت در وقوع جرم
جانی ممکن است با ایجاد یکی از عوامل ذیل در وقوع جرم و جنایت مداخله کند :
1. مباشرت 2. شرط 3. سبب
در خصوص هر یک از موارد مذکور به تفصیل ، بحث خواهیم کرد اما در خصوص مورد دوم لازم است تذکر داده شود اگر چه گروهی شرط را نیز از صورتهای دخالت در وقوع جرم دانسته‌اند اما قانون‌گذار ذکری از آن به جا نیاورده و گروه مذکور در توجیه این مطلب آورده‌اند : از آن جا که معمولاً عنوان سبب بر شرط نیز اطلاق شده است قانون‌گذار معترض شرط نشده با ذکر سبب خود را بی‌نیاز از بیان شرط دانسته است در صورتی که شرط و سبب در همه موارد از موقعیت و آثار یکسانی برخوردار نبوده .

 

مباشرت
مباشرت را ایجاد علت گفته‌اند. حکما و فلاسفه از واژه علت مفهوم وسیعی را اراده کرده‌اند و در تعریف علت گفته‌اند: آن شیئی که شیئی دیگر را (وجود و هستی خود) به او احتیاج دارد علت نامیده می‌شود و شیئی دیگر معلول، بعضی از آن علت‌ها ناقص هستندو بعضی مستقل (تام) و هم‌چنین بعضی خارج از معلول‌اند و بعضی داخل آن. باید توجه داشت که این تعریف، تعریف علت به معنی عام است که شامل همه اقسام علت‌ها می‌شود و به این معنی هر جزء نیز علت کل است. بنابر نوعی تقسیم‌بندی علت یا ناقصه است و یا مستقل- یعنی آن چیزی که دیگری در وجود خود به او نیازمند است و ما به او نام علت را داده‌ایم یا به نحوی است که معلول فقط به او محتاج است و به غیر او احتیاج ندارد و یا چنین نیست و به عبارت دیگر یا وجود او برای وجود پیدا کردن معلول کافی است و یا کافی نیست. اولی را می‌گوییم علت مستقله یا تامه و دومی را می‌گوییم علت غیر مستقله یا ناقصه. مثلاً تحقق کتاب احتیاج دارد به امور متعدد از قبیل کاغذ ، قلم، حرکات انگشتان دست نویسنده واراده‌ی او وجود مدادی و نبودن مانع بر روی صفحه و امثال اینها که مجموعاً مقدمات و وسایل کار هستند. علت تامه یا مستقله عبارت است از مجموع این مقدمات و وسایل که از آن جمله عدم برخورد و مانع است البته اگر همه وسایل و مقدمات فراهم شد تحقق معلول ضروری و حتمی و به اصطلاح امروز اجتناب‌ناپذیر خواهد بود علت ناقصه عبارت است از بعضی از این اقدامات و وسایل که اگر وجود پیدا نکند کتابت موجود نمی‌شد اما اگر موجود شود ولی سایر وسایل و مقدمات موجود نباشد برای تحقق کتابت کافی نیست. در تقسیم بندی دیگری که از ارسطو به جا مانده است علت منقسم شده است به چهارتا 1- علت فاعلی ،2- علت مادی، 3- علت غایی،4- علت صوری بنابراین علت هر امری است که از وجود آن وجود معلول و از عدم آن عدم معلول، لازم آید مانند قتل با شمشیر و کارد یا خفه کردن با دست و نظایر آن و همان گونه که دکتر گلدوزیان در کتاب خود (بایسته‌های حقوق جزای عمومی) می‌نویسد: طبق ماده‌ی 317 قانون مجازات اسلامی مباشرت آن است که جنایت مستقیماً توسط خود جانی واقع شده باشد. بنابراین در مواردی که جانی خود به طور مستقیم و بی‌واسطه مرتکب جنایت بر نفس یا عضو شود می‌توان گفت جرم را به مباشرت مرتکب شده است مثل فردی که دیگری را با دستان خود خفه کرده است. البته گاهی نیز علت و مباشرت در جرم ممکن است با واسطه اشیایی باشد مثل اینکه جانی با کارد یا شمشیر و تفنگ و... موجبات جنایت بر دیگری را فراهم کند که البته از دید عرف و مردم از آن جا که مشخص و آشکار نیست واسطه محسوب نمی‌شود و باز شخصی که از این وسایل برای ارتکاب جرم استفاده نموده است مباشر جرم است. باید متذکر شویم که منظور از عبارت جنایت مستقیماً توسط جانی... در ماده‌ی 317 قانون مجازات اسلامی وقوع بلاواسطه فعل جانی نیست بلکه مقصود وجود رابطه مستقیم علیّت است به طوری که جنایت مستقیماً از نفس فعل ناشی شده و بتوان گفت نوعاً یا بر حسب خصوصیتهای مورد ، تلف از لوازم آن کار است و به عبارت دیگر مباشر کسی است که وقوع تلف عرفاً به نفس کار وی منسوب است و نه بر اثر آن.

 

شرط
وقوع هر پدیده مجرمانه منوط به وجود شرایطی است که زمینه‌های ارتکاب آن را فراهم می‌سازد شرط چیزی است که اگر نباشد ، مشروط به وجود نمی‌آید اما اگر باشد ، به تنهایی برای ایجاد مشروط کافی نیست مثلاً حفرچاه نسبت به افتادن در آن شرط است. بنابراین شرط آنچنان امری است که از عدم آن عدم معلول لازم می‌آید لکن از وجود آن معلول (جرم) لازم نمی‌آید. از این رو وقوع جنایت محصول شرط نیست اگر چه همراه و در کنار علت جنایت است. به نحوی که تحقق جنایت متوقف بر وجود آن است بنابراین شرط از اجزاء و عناصر اصلی در تکوین جنایت نبوده و فی نفسه مؤثر در آن نیست گرچه ضرورتاً به انتقاء شرط حدوث جنایت نیز منتقی می‌گردد. برای مثال ممسک در جنایت که مجنی علیهرا نگه می‌دارد تا دومی او را به قتل برساند شرط محسوب است زیرا ممسک هیچگونه مدخلیتّی در سلب حیات نداشته است. لازم به ذکر است که به موجب آراء فقیهان اسلامی گرچه تأثیر مؤثر به وجود شرط است متعلق نشده و ایجاد کننده شرایط وقوع قتل را مشمول این مجازات ندانسته‌اند.

 

سبب
در مواردی مداخله بزهکار در وقوع جرم فراتر از اقدامات ایجاد کننده شرط و ضعیفتر از علت است بگونه‌ای که جانی با ایجاد سبب جنایت بدون آنکه خود مستقیماً در آن مباشرت نماید مرتکب جرم می‌گردد و بر خلاف شرط جنایت محصول سبب است اما به طور غیر مستقیم . گروهی از حقوق‌دانان معتقدند که سبب در حقوق اسلامی معنای ویژه‌ای دارد و با سببی که در منطق و فلسفه مطرح است به یک معنا نیست و از این جهت مناسب می‌نماید آن چه را که بعضی از حقوق‌دانان بزرگ اسلامی در این باره آورده‌اند مورد توجه قرار گیرد . از این رو به تعریف سبب در مختصر نافع و تحریرالوسیله اشاره می‌کنند.
در مختصرنافع آمده : سبب یا تسبیب ، ایجاد چیزی است که اگر نبود تلف شدن یا شکستن عضو واقع نمی‌شد ، ولی به علت تلف نفس ، یا شکستن عضو نیست مثلاً یکی از موارد تسبیب کندن چاه در معابر عمومی است . پس اگر کسی در آن بیفتد و بمیرد علت مرگ او وجود چاه نیست بلکه علت آن سرنگون شدن اوست در چاه . و در تحریرالوسیله آمده : مراد از اسباب در این جا هر فعلی است که تلف شدن ، نزد آن ( ولی نه به علّت آن، بلکه) به علت دیگری تحقق بیابد، به گونه‌ای که اگر آن فعل نبود، تلف، پدید نمی‌آمد، مثل کندن چاه، نصب چاقو ، افکندن سنگ ، ایجاد لغزشگاه و غیره . بنابراین مجرمی که جرم را نه مستقیماً و به خودی خود ، بلکه به واسطه انجام می‌دهد سبب جرم و مجرم سببی است. اما دکتر عباس زراعت سبب را در معنای فلسفی آن ، چیزی می‌داند که از وجودش وجود و از عدمش ، عدم لازم آید اما در معنای فقهی و حقوقی چیزی است که اگر نباشد مسبب به وجود نمی‌آید. اما علت به وجود آمدن مسبب چیز دیگری است مانند گذاشتن سنگ در معبر عمومی که کسی با آن برخورد کند و موجب تلف وی شود. در این جا علت صدمه برخورد با سنگ است اما اگر سنگ نبود ، این تصادم هم به وجود نمی‌آمد. دکتر ابراهیم پاد نیز در تعریف سبب گفته‌اند: سبب هر امری است که موجب تلف آن به حاصل شود ولی به علتی دیگر به نحوی که اگر آن سبب نباشد علت هم به وجود نمی‌آید و یا مؤثر واقع نمی‌شود و برخی دیگر گفته‌اند سبب آن چیزی است که آن فی‌الجمله اثری در تولید هست مانند علت. به هر حال به موجب ماده‌ی 318 قانون مجازات اسلامی ”تسبیب در جنایت آن است که انسان سبب تلف شده یا جنایت دیگری را فراهم کند و خود مستقیماً مرتکب جنایت نشود بطوری که اگر نبود جنایت حاصل نمی‌شد مانند آنکه چاهی بکند و کسی در آن بیفتد و آسیب بیند.“ سبب واسطه‌ای است که اگر وجود نداشت جرم واقع نمی‌گردید یعنی میان عمل مجرم و حصول نتیجه مجرمانه واسطه‌ای است و در عین حالیکه سبب موجب جنایت نیست اگر ایجاد نشده بود جنایت واقع می‌شد. قانون مجازات اسلامی مقرراتی تمثیلی در مورد ارتکاب جرم از طریق تسبیب ذکر گردیده که ما در این جا چند مورد را بیان می‌کنیم :
هرگاه کسی دیگری را بترساند یا موجب وحشت وی گردد و در اثر این ترس آن شخص بمیرد ، اگر این عمل کشنده باشد و یا با قصد قتل انجام شود اگر چه عمل نوعاً کشنده و نه با قصد قتل انجام بگیرد قتل شبه عمد محسوب شده و دیه به آن عهده قاتل است همچنین است اگر این ترس موجب فرار او گردد و آن شخص در حال فرار از جایی پرت شود و یا بدرون چاهی بیفتد. ملاحظه می‌گردد در موارد فوق مرتکب از طریق واسطه مرتکب جرم گردیده است و نه به طور مستقیم . لازم به ذکر است که در این موارد اثبات رابطه سببیت لازم است یعنی باید ثابت گردد که ترس موجب مرگ گردیده است.
برخی از حقوق‌دانان اکراه و اجبار و اضطرار را نیز از اسباب ارتکاب جرم دانسته‌اند که در این خصوص در مباحث بعدی سخن به میان می‌آید. نتیجتاً تسبیب در تلف یعنی ایجاد کاری که وقوع تلف عرفاً به اثر آن کار منسوب است بر خلاف مباشرت که وقوع تلف عرفاً به نفس کار مستند است. همانطور که ملاحظه می‌گردد اگر چه مفهوم شرط و سبب، تشابه و قرابت بسیاری با یکدیگر دارند و چنانچه در تعریف هر یک گذشت شرط هیچ تأثیری در وقوع جنایت ندارد هرچند تأثیر مؤثر موقوف بر آن است در حالیکه سبب خود مؤثر در جنایت است لیکن نه به صورت علت. تعریف ماده 318 در ظاهر شامل شرط نیز می‌شود چون شرط هم زمینه وقوع جنایت را فراهم می‌کند اما تأثیر مستقیم در‌آن ندارد. بنابراین بهتر بود قیدانتساب جنایت به سبب هم در تعریف ذکر می‌شد. البته در بسیاری از موارد میان سبب و شرط نمی‌توان تمایز داد و مثال‌هایی را که برخی فقها شرط دانسته‌اند فقهای دیگر سبب محسوب می‌کنند و یا آن‌‌ها را به جای یکدیگر به کار می‌برند.
از ملاحظه‌ی این تعریف‌ها به دست می‌آید که رابطه علت و جنایت ، رابطه مستقیم و بدون واسطه است و اگر چنین رابطه‌ای وجود داشته باشد نوبت به سبب یا شرط نمی‌رسد . هم‌چنین رابطه و جنایت نزدیک تر از رابطه شرط و جنایت است. بنابراین اگر در وقوع جنایتی ، شرط و سبب هر دو فراهم باشند، بدون شک باید سبب را مسئول دانست شباهت سبب و شرط آن است که هردو اگر نباشند نتیجه است و شرط زمینه‌ساز است به گونه‌ای که در عرف، جنایت منتسب به آن نمی‌شود. یعنی معمولاً انتظار تحقق جنایت از فراهم شدن چنین زمینه‌ای نمی‌رود برخلاف سبب که این انتظار در آن وجود دارد. مثلاً شخصی از دوست خود می‌خواهد او را با وسیله نقلیة خود به محلی برساند و در بین راه وسیله‌ی نقلیه با عابر پیاده‌ای تصادف می‌کند و منجر به قتل او می‌شود. در این جا عمل کسی که از دوست خود چنین درخواستی کرده است شرط تحقق تصادف قتل است . چون اگر این درخواست صورت نمی‌گرفت، تصادف و در نتیجه قتل نیز اتفاق نمی‌افتاد، اما عرف هیچ‌گاه درخواست مزبور را سبب قتل نمی‌داند.

 

تاریخچه سبب
تسبیب یک از عناوین مصطلح در فقه است و اصطلاحی است که از سوی فقها و حقوقدانان اسلامی ابداع و مطرح شده است . بنابراین باید منشأ آن را در تاریخ فقه بررسی کرد. واژه سبب در لسان روایات اسلامی به کار نرفته است و فقهای قرون اولیه نیز چون کتابهای خود را تحت تأثیر روایات تدوین می‌کردند و فراتر از آن نمی‌رفتند، این اصطلاح را به کار نمی‌برند. اولین بار در قرن پنجم این کلمه توسط فقهایی هم چون ابن‌برّاج و شیخ طوسی به کار رفت و فقهای اهل سنت نیز در همین قرن ، سبب را به کار بردند . مثلاً در کتاب‌های قرن پنجم ، همچون مبسوط سرخسی و بدائع‌الصنایع کاسانی، با اصطلاح سبب برخورد می‌کنیم. مؤلف کتاب شرایع‌الاسلام ، از فقهای قرن هفتم ، به تفصیل پیرامون این مسئله به بحث پرداخته و از آن زمان به بعد اختصاص مبحثی به عنوان موجبات جنایت و تقسیم آن به جنایت بالمباشره و جنایت به تسبیب مرسوم شد، به گونه‌ای که قانونگذار ایران نیز عیناً همین تقسیم‌بندی را در قانون مجازات اسلامی تکرار نموده است حال که معلوم شد واژه سبب ریشه در متون فقهی دارد بی مناسبت نخواهد بود با چند تعریف از فقهای مشهور پیرامون سبب در نوشته‌های ایشان آشنا شویم :
مرحوم علامه حلّی در تشریع سبب قتل کلام مبسوطی دارد که ذکر آن بی‌فایده نیست : ” سبب چیزی است که هم‌چون علت تا حدودی در تحقق مسبب تأثیر دارد و از یک جهت شبیه شرط نیز می‌باشد. سبب سه مرتبه دارد اول اکراه- بدین صورت که اکراه غالباً به شخص اکراه شده، داعیة قتل را ایجاد می‌کند و در این جا قصاص به عقیده ما بر مباشر فقط جاری می‌شود نه آمر، چون مباشر، دیگری را از روی عمد و ظلم کشته است تا خودش را نجات دهد و این مانند موردی است که کسی دیگری را هنگام اضطرار بکشد تا او را بخورد. اگر در این جا دیه هم واجب شود بر عهده‌ی مباشر است و اکراه به کلی در قتل محقق نمی‌گردد ، اما در غیر قتل محقق می‌شود مانند قطع دست و ایجاد جراحت که موجب سقوط قصاص از مباشر می‌شود و اما موجب قصاص برآمر نیز بدون اشکال نیست چون از طرفی آمر ، مباشرت در قتل نکرده است . اما در هر صورت در جنایتی که اکراه در آن ممکن باشد ضامن است ، اما در جنایتی که اکراه در آن ممکن نیست ( مانند قتل نفس) ، آمر قصاص نمی‌شود و دیه هم نمی‌پردازد بلکه حبس ابد می‌شود تا بمیرد آنچه گفته شد در صورتی است که شخص اکراه شده، بالغ و عاقل باشد اما اگر هم چون کودک و مجنون و کسی که جاهل به انسان بودن مقتول است ، غیر ممیز باشد، آمر قصاص می‌شود، چون مباشر در حکم آلت است . اگر کسی بگوید مرا بکش و گرنه تو را می‌کشم ، قتل جایز نیست و اگر بکشد در جاری کردن حکم قصاص اشکال وجود دارد . چون از طرفی حق قصاص را به خاطر اذنی که داده از خود ساقط نموده است و از طرف دیگر چنین اذنی نمی‌تواند مباح کننده قتل و بر طرف کنندة عدوان باشد و این مانند جایی است که آمر بگوید زید را بکش و گرنه تو را می‌کشم. اگر کسی به دیگری بگوید، خودت را بکش ، چنانچه اکراه شونده ممیز باشد، آمر قصاص نمی‌شود و در مورد تحقق اکراه در این جا اشکال وجود دارد. اما اگر اکراه شونده غیر ممیز باشد ، آمر قصاص خواهد شد.اگر کسی به دیگری بگوید دست دیگری را قطع کن و گرنه تو را می‌کشم آمر قصاص می‌شود چون اکراه در این جا قابل تحقق است . اگر کسی به دیگری بگوید دست این شخص یا آن شخص را قطع کن وگر نه تو را می‌کشم و اکراه شونده دست یکی از آن‌ها را باختیار خود قطع کند، در این جا اشکال وجود دارد که مباشر قصاص شود چون از یک طرف اکراه وجود دارد و چاره‌ای جز انجام یکی از آن‌ها نیست و از طرف دیگر اکراه به صورت معین بر چیزی تعلق نگرفته است . دوم شهادت کذب که در قاضی غالباً داعیه قتل را ایجاد می‌کند و قصاص منوط به شهادت است . پس اگر دو نفر به چیزی شهادت بدهند که موجب قتل است (مانند قصاص ، ارتداد، زنا ، لواط) و مشهود علیه کشته شود و بعد از اجرای حکم معلوم شود که شهادت آن‌ها کذب بوده است،حاکم و مجری قتل ضامن نیست چون قتل هم مستند به شهادت و هم مستند به درخواست ولی است ، و اگر هر دو شریک باشند در تنصیف ، ایراد وجود دارد. هم چنین اگر دو نفر شهادت بدهند و بعداً از شهادت خود رجوع نمایند و بعد از قتل اعتراف کنند که عمداً دروغ گفته‌‌اند هر دو قصاص می‌شوند. سوم – چیزی که از نظر عرف، مباشرت در قتل را ایجاد می‌کند اما از نظر حس و شرع ، مباشرت را ایجاد نمی‌کند مانند گذاشتن طعام مسموم جلو میهمان و کندن چاه در دهلیز و پوشاندن روی آن هنگام دعوت میهمان که در این جا قصاص لازم است. اگر سبب عملی را انجام دهد و مجنی علیه توان دفع عمل را نداشته باشد ، چنانچه سبب تلف کننده بوده و دفع آن هم موثوق به نباشد، مانند اهمال در معالجه جراحت ، قصاص بر وارد کننده جراحت لازم است. اما اگر مهلک بودن سبب و غیر موثوق بودن دفع‌معلوم نباشد مانند این‌که رگ کسی باز شود و بسته نشود تا این که خون فوران کند یا کسی را در آب کمی رها کنند و به صورت خوابیده در آب باقی بماند تا غرق شود قصاص واجب نمی‌شود . اگر سبب مهلک باشد و دفع هلاکت هم ممکن و آسان باشد. مانند این‌که کسی دیگری را که با فن شنا آشنا ست در آب زیاد بیندازد اما آن شخص شنا نکند و غرق شود، در این جا احتمال قصاص وجود دارد چون ممکن است ترس مغروق ، باعث عدم شنای وی گردیده باشد.“
مرحوم علامه نجفی در تشریع سبب می‌فرماید:” ضابطه سبب همچنان که در کتاب شرایع‌الاسلام و قواعد و دیگر کتاب‌ها آمده ، آن است که اگر نباشد ، تلف هم محقق نمی‌شود . اما علت تلف غیر از سبب است مانند کندن چاه ، نصب چاقو و انداختن سنگ که تلف به علت لغزیدن است ، امّا مرحوم حلّی در کتاب غصب فرموده است : (سبب هر عملی است که تلف به سبب آن ایجاد می‌شود مانند کندن چاه در ملک دیگری و گذاشتن موانع در جاده‌ها). فاضل هرندی در کتاب کشف‌‌اللثام فرموده است : ( سبب در این جا اعم از سبب به معنایی که در اول کتاب گفته شد و شرط می‌باشد). من می‌گویم که اول کتاب قصاص دانستی که برخی از فقها در بیان اقسام مزهق گفته‌اند که علت همان مباشرت است یعنی چیزی که مرگ مستند به آن است و شرط چیزی است که تأیید مؤثر ، متوقف بر آن است و دخالتی در مرگ ندارد . مانند کندن چاه در جاده نسبت به افتادن در آن، زیرا افتادن مستند به علت است که همان تخطّی می‌باشد یا سبب چیزی است که در ایجاد مرگ اثر دارد ، همان‌ گونه که علت این چنین است ، اما از یک جهت شبیه شرط می‌باشد . زیرا مرگ را خودش ایجاد نمی‌کند بلکه عامل مرگ را ایجاد می‌کند هر چند با واسطه باشد و گاهی مرگ پس از سبب ایجاد نمی‌شود در حالی که مرگ پس از علت به وجود می‌آید. مانند اکراه که در اکراه شونده داعیه‌ی قتل را به صورت قوی ایجاد می‌کند و مانند شهادت دروغ که در قاضی غالباً از جهت شرع، داعیه قتل را به وجود می‌آورد و مانند گذاشتن غذای مسموم نزد میهمان که از نظر عرفی ایجاد قتل می‌کند و از همین جاست که سبب اعم از سبب به معنای مذکور و از فعل شرط می‌باشد و این سخن خالی از اشکال نیست. چون ادعای ایجاد قتل توسط اکراهی که همراه با اختیار است و توسط شهادت دروغ ممنوع می‌باشد و این‌ها همچون احراق به وسیله آتش و غرق شدن به وسیلة آب ، تلف را ایجاد می‌کنند . بنابراین حق آن است که سببیّت در این موارد وجود ندارد ، بلکه حکم به ضمان یک حکم شرعی است . صاحب مسالک فرموده‌اند : ( آنچه که در هلاک کردن نفس و اعضای بدن به وسیله مباشرت واجب می‌شود ، در هلاکت به وسیله تسبیب نیز واجب می‌شود ، مشروط بر آن‌که مسبب و مباشر با هم جمع نشده باشند که در این صورت مباشر مقدم خواهد شد و در باب غصب هم بحث پیرامون سبب و اختلافات تعریفی که مصنّف از سبب در آن جا و این جا برای سبب کرده است ، بیان گردید و تعریف این جا نزدیکتر به معنای سبب است اما کلام مصنّف در این مورد مختلف است که کندن چاه را سبب می‌داند یا نمی‌داند. در بحث غصب ، آن را سبب دانسته‌است اما در این جا آن را سبب نمی‌داند و اظهر آن است که تسبیب برتمامی موارد کندن چاه ، گذاشتن سنگ و چاقو صدق می‌کند و آنچه عرفاً تلف بر آن منسوب می‌باشد همان علت است و بقیه‌ی آن‌ها سبب می‌باشند، پس اگر سبب وجود داشته باشد اما مباشر وجود نداشته باشد ، سبب ضامن است هر چند متعدد باشد . بنابراین ضمان به سببی که متقدم در تأثیر است منسوب می‌باشد نه به عدوان، مانند قرار دادن سنگ نسبت به افتادن در ‌آن و مانند افتادن در چاه و قرار دادن چاقو در درون چاه زیرا لغزیدن مقدم بر افتادن در چاه است و افتادن در چاه مقدم بر قرار دادن چاقوست، هرچند قرار دادن سنگ متأخر از کندن چاه است. همه این‌ها در صورتی است که هر دو در عدوان مساوی باشند وگرنه ضمانت بر عهده‌ی متعدی است). من می‌گویم که بعید نیست منظور ایشان از سببی که موجب دیه می‌شود همان شرط است . مانند کندن چاهی که مصنّف در این جا بیان کرده است و در کتاب غصب آن را سبب دانسته است ، اما معلوم است که مطلق شرط موجب دیه نیست هر چند شرط بعیدی هم باشد بلکه مقتضای اصل و سایر ادله آن است که اگر تلف یا اتلاف عمل قابل انتساب نباشد، ضمان‌آور نیست مگر این‌که ضمانت در روایات صراحتاً بیان شده باشد. پس بهتر است که به روایات یا فتاوی اکتفا کنیم زیرا گفتیم که در روایات شرعی کلمه سبب و علت شرط به شکلی که عنوان برای حکم باشد بیان نگردیده است . بنابراین اختلاف در تعریف این واژه‌ها وجود دارد و آنچه که ملاک می‌باشد آن است که نسبت فعل(کشت) یا مصدر(کشتن) بر عمل صدق کند هر چند نسبت قتل محقق نباشد ، مانند قتلی که از سوی شخص خواب می‌باشد، و نیز ملاک آن است که شارع بر اعمالی ضمان را لازم دانسته باشد . 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   117 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اثبات رابطه‌ی سببیّت

دانلود مقاله رابطه‌ی ویژگی‌های دانش و نوآوری با تاکید بر نقش یادگیری سازمانی

اختصاصی از رزفایل دانلود مقاله رابطه‌ی ویژگی‌های دانش و نوآوری با تاکید بر نقش یادگیری سازمانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین ویژگی‌های دانش و نوآوری با تاکید بر نقش یادگیری سازمانی و یکپارچه سازی دانش می باشد. بر اساس تئوری‌های مدیریت دانش و یادگیری سازمانی برای شناسایی رابطه میان ویژگی‌های دانش، یکپارچگی دانش، یادگیری سازمانی، قابلیت های دانش و نوآوری مدل اقتضایی‌ای بکار گرفته شده ‍‍‍‍‌است که بر اساس این مدل، مدیریت دانش و نوآوری به عنوان دو سازه‌ی مهم برای عملکرد سازمان در نظر گرفته شده است و سه عامل اثر گذار بر نوآوری عبارتند از الف) ویژگی‌های دانش ب) یادگیری سازمانی و ج) یکپارچه سازی دانش. در این تحقیق، ضمن بررسی ادبیات مدیریت دانش، یادگیری سازمانی و نوآوری، روابط بین عوامل فوق بررسی شده است.
روش تحقیق، همبستگی و جامعه آماری آن مجموعه مدیران و کارشناسان شرکت همکاران سیستم بوده است. در فرایند گردآوری داده‌ها از پرسشنامه استفاده شده است. از آزمون آلفای کرونباخ برای ارزیابی پایایی ابزار اندازه گیری و از آزمون‌های آماری توصیفی (میانگین، انحراف معیار و ...) و آمار استنباطی (آزمون کولموگروف- اسمیرنوف و ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر) برای تجزیه وتحلیل داده ها و تأیید نتایج تحلیل ها استفاده شده است. یافته های پژوهش موید رابطه مثبت و معنادار میان متغیر‌ها در شرکت همکاران سیستم می‌باشد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

واژگان کلیدی:ویژگی‌های ‌دانش ، یادگیری سازمانی ، یکپارچه‌سازی دانش ، قابلیت‌های مدیریت دانش و نوآوری

 

 

 

 

 

فهرست مطالب
چکیده فارسی _
فهرست مطالب -
فصل اول : کلیات تحقیق
مقدمه 2
2-1- تشریح و بیان موضوع 6
3- 1- ضرورت انجام تحقیق 7
4- 1- فرضیات تحقیق 7
5- 1- اهداف انجام تحقیق 8
6- 1- چارچوب مفهومی تحقیق 8
7- 1- روش شناسی 9
8- 1- تعریف واژه ها و اصطلاحات تخصصی 11
فصل دوم: ادبیات موضوعی و پیشینه نظری تحقیق
-2-1مدیریت دانش 13
1-1-2- مقدمه 13
2-1-2- روندتاریخیحرکتسازمان‌هابهسویسازمان‌ها‌یدانشمدار 15
3-1-2- نگرش تاریخی به دانش 18
4-1-2- تعاریف دانش و مفاهیم مرتبط با آن 20
1-4-1-2- داده 20
2-4-1-2- اطلاعات 20
3-4-1-2- دانش 21
4-4-1-2- روابط بین داده، اطلاعات و دانش 21
5 – 1 – 2- طبقه‌بندی انواع دانش (ویژگی‌های دانش) 23
1-5-1-2- طبقه‌بندی دانش بر مبنای آشکار و ضمنی بودن 23
2-5-1-2- طبقه‌بندی دانش بر اساس انواع دانش مورد نیاز سازمان 24
3-5-1-2- دانش عمومی در مقابل دانش خصوصی 25
4-5-1-2- دانش اجزاء در مقابل دانش کل 25
6 – 1 – 2- فرآیندهای دانشی 25
7– 1- 2- اهرم‌های دانش 26
8-1-2- تعاریف مدیریت دانش 27
9-1-2- علل پیدایش مدیریت دانش 27
10-1-2- اهداف مدیریت دانش 28
11-1-2- کارکرد مدیریت دانش 28
12-1-2- مدل‌های مدیریت دانش 29
1-12-1-2- مروری کلی بر مدل‌های اصلی 29
2-12-1-2- بررسی تحلیلی چند مدل مدیریت دانش 32
1-2-12-1-2- مدل «هفت سی» 32
2-2-12-1-2- مدل SECI : فرایند خلق و تبدیل دانش 33
13-1-2- عوامل بحرانی موفقیت مدیریت دانش 34
14-1-2- نقشه دانش 36
1-2-2- مفهوم یادگیری 39
2-2-2- یادگیری سازمانی 39
3-2-2- تعاریف یادگیری سازمانی 41
4-2-2- یادگیری سازمانی در برابر یادگیری فردی 43
5-2-2- اشکال یادگیری سازمانی 45
5-2-2- مهارت‌های یادگیری 48
7-2-2- قابلیت یادگیری 51
8-2-2- سبکهای یادگیری 54
9-2-2- مولفه‌های یادگیری سازمانی 56
3-2- نوآوری 59
1 - 3 – 2- نحوه ظهوراندیشه‌های نو وبدیع 60
2 – 3 – 2- تکنیک‌های افزایش خلاقیت و نوآوری 62
3- 3 – 2- فرایند نوآوری 63
4 - 3-2- ویژگی‌های فرآیند نوآوری 63
5 – 3- 2- انواع نو آوری 65
6-3-2- نـوآوری در سـازمان 65
7-3-2- نوآوری و ویژگیهای سازمانی 68
8- 3 – 2- نوآوری و مدیریت دانش 71
4-2- مطالعات موردی و پایان نامه‌ها 73
1-4-2- مطالعات داخلی 73
1-1-4-2- الگوی مدیریت دانش برای ارتقای عملکرد 73
2-1-4-2- الگوی ارزیابی اثر مدیریت دانش در خلق مزیت رقابتی 74
3-1-4-2- چارچوبی برای بکارگیری مدیریت دانش در سازمان‌های تحقیق و توسعه 76
4-1-4-2- روشی تلفیقی و پویا برای نمایش سطح دانش‌های سازمان و پیشنهاد سازی برای بهبود سطوح 78
2-4-2- مطالعات خارجی 79
1-2-4-2- ارزیابی اثر مدیریت دانش بر نوآوری 79
2-2-4-2- مدیریت دانش و ویژگی‌ها و مشخصات سازمانی 80
3-2-4-2- پژوهش مک کین و زک 82
4-2-4-2- مطالعه‌ای تجربی در خصوص مدل‌های مدیریت دانش و اثرات آن بر عملکرد سازمان 83
5-2- چارچوب مفهومی تحقیق 86
فصل سوم :روش تحقیق
1 – 3- مقدمه 89
2 – 3- نوع تحقیق 89
3 – 3- روش تحقیق 89
4 – 3- قلمرو تحقیق 90
5 -3- ابزارهایجمع‌آوریداده ها 92
6 – 3- مدل مفهومی تحقیق 93
7 – 3- متغیرهای تحقیق 94
8 – 3- آزمون پایایی و روایی پرسشنامه 94
9 – 3- نمونه‌ی آماری 95
10– 3- روش تجزیه و تحلیل داده‌ها 96
11-3- شاخص‌ها و مولفه‌ها 99
12-3- خلاصه روش اجرای پژوهش 101
فصل چهارم (تجزیه و تحلیل داده‌ها)
1-4- مقدمه 103
2-4- تحلیل توصیفی داده‌های مربوط به ویژگیهای جمعیت‌شناختی کارکنان 103
3-4- آزمون کولموگروف – اسمیرنوف 106
4-4- آزمون فرضیه¬های تحقیق 108
5-4- تحلیل مسیر 118
1-5-4- مسیر اول 118
2-5-4- مسیر دوم 120
3-5-4- مسیر سوم 122
4-5-4- مسیر چهارم 125
فصل پنجم :نتیجه گیری و ارایه پیشنهادها
1-5- مقدمه 130
2-5- نتایج حاصل از آزمون فرضیه های تحقیق 130
3-5- پیشنهادهای حاصل از نتایج تحقیق و مطالعات محقق 134
4-5- پیشنهادات برای تحقیقات آتی 135
5-5- مشکلات و تنگناهای پژوهش 135
منابع 136
پیوست ها
پیوست 1 پرسشنامه 132
پیوست 2 نتایجآزمونهایآماری 136
فهرست جدول‌‌ها
جدول 1- 1 مقایسه‌ی کشور‌ها بر اساس شاخص‌های رقابتی رشد، تولیدات علمی و سرانه‌ی GDP 3
جدول 1- 2 انواع مختلف دانش‌های مورد نیاز در سازمان 24
جدول 2- 2 اهرم‌های راهبردی دانش 26
جدول 3- 2 مروریبرمدل‌هایاصلیمدیریتدانش 30
جدول 4- 2 مقایسه میان عوامل بحرانی موفقیت مدیریت دانش 35
جدول 5- 2 تعاریف مختلف یادگیری سازمانی 41
جدول 6- 2 روشهای مورد استفاده در حالتهای مختلف یادگیری 47
جدول 7- 2 مولفه‌های یادگیری مدل تمپلتون 55
جدول 1- 3 خلاصه‌ی روش اجرای پژوهش 103
جدول 1- 4 مشاهدات مربوط به جنسیت 105
جدول 2- 4 مشاهدات مربوط به میزان تحصیلات 106
جدول 3- 4 مشاهدات مربوط به سنوات خدمت 107
جدول 4- 4 آزمون کولموگروف – اسمیرنوف 109
جدول 5- 4 خلاصه‌ی نتایج آزمون همبستگی 119
جدول 1- 5 خلاصه‌ی نتایج آزمون همبستگی 123
فهرست شکل‌ها
شکل 1- 2 روند تعمیق و میزان استفاده از منابع سازمان در بستر زمان 17
شکل 2- 2 روند تاریخی مدیریت دانش 19
شکل 3- 2 روابط مفاهیم داده، اطلاعات و دانش 22
شکل 4- 2 داده، اطلاعات و دانش 23
شکل 5- 2 مدل هفت سی 32
شکل 6- 2 مدل سیستم نقشه دانش برای شرکت بسل 37
شکل 7- 2 مدل یادگیری سازمانی مارچ 44
شکل 8- 2 مدل یکپارچه‌ی یادگیری سازمانی کیم 45
شکل 9- 2 سبکهای مختلف یادگیری 55
شکل 10- 2 تقسیم بندی سازمان‌ها بر اساس میزان خلاقیت و توجه آنها به توسعه و تغییر 60
شکل 1- 3 رابطهبینجامعهونمونهآماری 95
فهرست نمودار‌ها
نمودار 1- 1 مدل اقتضایی ترزا و دیگران 8
نمودار 1- 2 مدل معادلات ساختاری 75
نمودار 2- 2 چارچوب بکارگیری مدیریت دانش در سازمان‌های تحقیقات 77
نمودار 3- 2 اثر مدیریت دانش بر نوآوری 80
نمودار 4- 2 تاثیر الگوهای فرآیند تبادل دانش بر فناوری¬های سازمانی 81
نمودار 5- 2 مدل پژوهش مک کین و زک 82
نمودار 6- 2 شیوه‌های مدیریت دانش 83
نمودار 7- 2 مدل اقتضایی ترزا و دیگران 87
نمودار 1- 3 ساختار تحصیلات شرکت همکاران سیستم 92
نمودار 2- 3 مدل اقتضایی ترزا و دیگران 93
نمودار 1- 4 مشاهدات مربوط به جنسیت پاسخ‌دهندگان 104
نمودار 2- 4 مشاهدات مربوط به تحصیلات پاسخ‌دهندگان 105
نمودار 3- 4 مشاهدات مربوط به سنوات خدمت پاسخ دهندگان 106
نمودار 4-4 تحلیل مسیر مدل تحقیق 128

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


مقدمه :

 

آثار و نتایج واقعی انقلاب اطلاعات ناشی از هوش مصنوعی و یا ثأثیر رایانه‌ها و پردازش داده‌‌ها بر تصمیم سازی و سیاست گذاری نیست، بلکه این‌ها، همه ناشی از تجارت الکترونیکی و ظهور انفجارگونه اینترنت به عنوان مهم ترین کانال توزیع کالاها و خدمات است که باعث تغییر در اقتصادها، بازارها و ساختار صنعت، طبقه بندی مصرف کننده و رفتار او، مشاغل و بازارهای نیروی کار شده است. انقلاب اطلاعات یک انقلاب دانش مدار است که در آن نرم افزار، نقش سازماندهی مجدد کار سنتی را از طریق کاربرد دانش بر عهده دارد.
بزرگترین چالش آینده سازمان‌ها کماکان به دست آوردن اطلاعات بیرونی است تا بتوانند بر پایه آن‌ها تصمیمات درستی اتخاذ نمایند. این چالش‌ها مربوط به بازار داخلی، نحوه تغییر مشتریان،نظام‌های توزیع، فن آوری و رقابت است. چنانچه سازمانی 30% بازار را در اختیار داشته باشد، یک غول صنعتی است اما این به معنای این است که 70% مشتریان، خریدار محصولات سازمان نیستند و سازمان چیزی در مورد آن‌ها نمی‌داند. این مشتریان اهمیت بسیار زیادی دارند زیرا نماد و مظهر یک منبع اطلاعاتی هستند که می‌تواند به سازمان در ارزیابی تغییرات مؤثر بر صنعت سازمان، کمک کند ( خانقایی،1383: 404 ).
سازمان‌ها برای تحقق اهداف خود دارای منابع و دارایی‌های متعددی هستند. برخی از این منابع و دارایی‌ها بسیار ارزشمند، یگانه و منحصر به فرد هستند و برای کسب مزیت رقابتی نقش محوری دارند. دانش از جمله ی این موارد است. بطوریکه دانش را جانشین نهایی تولید ثروت و سرمایه پولی می دانند. همچنین پیتر دراکر ابراز کرده است که: در اقتصاد امروز دنیا دانش منبعی همانند و در عرض سایر منابع تولید – مثل کار، سرمایه و زمین – نیست بلکه تنها منبع معنی دار عصر حاضر به شمار می آید. (نوناکا ، 1996).
امروزه دانش به یکی از مباحث با اهمیت در عرصه جهانی تبدیل شده است. در سال‌های اخیر، شرکت‌های موفق پیوستن به روند دانش را آغاز نموده و مفاهیمی چون کار دانش، نیروی دانشی، سازمان‌های دانش و مدیریت دانش از تشدید این روند خبر می دهند. در زمان کنونی بیش از گذشته به سازمان‌ها به مثابه موتورهای دانشی نگریسته می شود که توانمندی‌هایی در قالب دانش و مهارت نیاز داشته و از طریق فعالیت‌های مبتنی بر دانش، به تولید و عرضه کالا می پردازند. به این ترتیب، مدیریت دانش ابزاری اساسی در کسب و کار برای شرکت‌هایی است که می خواهند در زمینه ایجاد خلق آینده به جای پیش بینی و واکنش نسبت به آن از دیگر نتایجی است که استقرار سامانه‌های دانش با خود به ارمغان آورده است (اسفیدانی، کرمی، 1383).
در واقع تاکید بر مدیریت دانش، حاصل توسعه اقتصادی، صنعتی و فرهنگی است. بسیاری از صاحبنظران اعتقاد دارند که اکنون بشر به عصر دانش گام نهاده است. عصری که مبنای رقابت سازمان‌ها، نه وابستگی به منابع طبیعی و یا بهره‌وری عملیاتی بلکه طراحی محصولات و خدمات متنوع و با کیفیت شده است. امروز، دانش در کنار سه منبع کار، سرمایه و زمین که از ویژگی‌های جوامع کشاورزی و سرمایه ای بوده اند، در جوامع دانشی مطرح شده است (آزاد، شرافت، وکیلی، 1384).
نتایج تحقیقات متعدد و آمار و ارقام موجود نشانگر آن‌است که کشور‌هایی که در ایجاد دانش از سایرین پیشی گرفته اند، از نظر رشد رقابتی و قدرت اقتصادی نیز در مرتبه ای بالاتر از دیگران هستند. همچنین کشور‌هایی که از وضعیت اقتصادی مناسبی بر خوردار نیستند، از ضعف در شالوده‌ها و زیربنا در دانش رنج می برند.آمار و ارقام زیر می تواند شاهدی بر این مدعا باشد :
جدول (1-1) مقایسه‌ی کشور‌ها بر اساس شاخص‌های رقابتی رشد، تولیدات علمی و سرانه‌ی GDP
سال2004 آمریکا ژاپن انگلیس آلمان فرانسه هند ترکیه پاکستان
رتبه از نظر شاخص
رقابتی رشد 2 9 11 13 27 55 66 91
تعداد تولیدات علمی 450،287 84،359 90،443 84،266 57،744 23،745 14،107 1،048
تعداد تولید دانش به ازای هر یک ملیارد دلارGDP 41/14 19/22 53/84 40/43 39/05 41/67 71/32 13/51
سرانه GDP 39،820 36،205 36،042 32،862 30،713 640 6،700 2،100

 

در جدول (1-1) شاخص رقابتی رشد، GCI است که خود بوسیله‌ی شاخص‌هایی چون کیفیت محیط کلان اقتصادی، وضعیت نهاد‌های دولتی و آمادگی کشور برای پذیرش فنآوری سنجیده می شود. همچنین منظور از تولیدات علمی نیز رکورد‌های ثبت شده در پایگاه اطلاعات علمی ( ISI) در هر نوع مدرک یا زبان است.
علاوه بر این باید دانـسـت که سـازمان‌ها نیز به عنوان مجموعه ای از افراد و گروه‌های انسانی در معرض تحولات وسیع وپرشتاب محیطی قراردارند و به مرور زمان در زمـینـه اقدامات وفـعالیـتـهای خـود، آموختـه‌هایی را کسب می کنند. به عبارت دیگر سازمان‌ها نیز باید مانند افراد دارای توان« یادگیری» باشند. از این رو موضوع «یادگیری سازمانی» در کانون توجه تئوریهای جدید سازمان ومدیریت قراردارد. می توان نتیجه گرفت یکی از چالشهای مهم در سطوح مختلف مدیریتی، افزایش توان یادگیری سازمانی است(محمدی، 1377).
یادگیری سازمانی ضرورتا یک فعالیت شناختی نیست برای اینکه سازمانها فاقد ویژگیهای ادراکی هستند. برای درک این مفهوم، باید ویژگی‌هایی را جستجو کنیم که سازمانها بتوانند درک کامل و پر مفهومی برای کسب مهارت و نحوه استفاده از یادگیری سازمانی را دارا شوند.در هر سازمان،یادگیری در سطوح گوناگون نظیر سطوح انفرادی،گروهی و سازمانی حادث می شود. اگرچه افراد وتیم‌ها یاگروه‌های سازمان، نمایندگانی هستند خودجوش که یادگیری سازمانی از آنها سرچشمه می گیرد اما با وجود این،یادگیری سازمانی تمرکز خاصی بر یادگیری در سطح سیستمها دارد (محمدی، 1377).
یادگیری در سطح سیستمها فراتر از مجموع سطح دانش و یادگیری کارکنان است و آن زمانی اتفاق می افتد که سازمانها ادغام می شوند، پس قوه عقلانی وهوشمندانه افراد را بنیان می‌نهد وباعث می شود که یادگیری در حافظه آنها، در فرهنگ، سیستمهای آموزشی وامور جاری آنها حک شود وبه عنوان یک اصل رقابتی خود را نمایان سازد. کارکنان ممکن است بیایند وبروند ومدیریت هم عوض شود اما حافظة سازمان، رفتار، هنجارها، ارزشها ورویه‌های تفکرش را در اغلب مواقع حفظ می کند (محمدی، 1377).
مادامی که یک سازمان مشکلات حیاتی اش را برطرف می کند در واقع فرهنگی را می‌سازد که برای آموزش آموخته‌های سازمان ذخیره می شود ونیز اصل رقابتی را ایجاد می کند که نشان دهندة مجموعه ای از یادگیری کارکنان آن در حال وگذشته است وهمانطور که اعضاء سازمان می روند وتازه واردان جایشان را می‌گیرند واجتماعی می شوند، معلومات ورقابت به نسلهای یادگیرنده بعدی منتقل می‌شود (محمدی، 1377).
برای یادگیری دومنبع تجربه مستقیم و استفاده از تجربه دیگران وجود دارد. در تجربه مستقیم سازمان‌ها از طریق عمل و بازخورد، دانش را کسب و بصیرت را توسعه می دهند. در تجربه از دیگران سازمان دانش را بدون هیچ اقدامی از دیگران می گیرد. همچنین سازمان‌ها برای دو فرایند پایه کشف حقیقت جدید یا بهره برداری از فرصت‌های موجود یاد می گیرند. اکتشاف با تجربه شایستگی‌های جدید، تکنولوِژی‌های جدید و پارادایم جدید مرتبط است. و هنگامی اتفاق می افتد که سازمان تلاش می کند تا یک مزیت رقابتی را از طریق محصولات یا فرایندها ایجاد کند. در طرف مقابل، بهره برداری شامل پالایش و توسعه شایستگی، تکنولوژی و پارادایم‌های موجود است. سازمان‌هایی که تلاش دارند تا از دانش موجود به بهترین شیوه استفاده کنند و هدف اولیه آن‌هااهرم کردن بر دانش موجود است یادگیری سازمانی آن‌ها بسیار یشتر سیستماتیک و ساختار یافته است.Yeung et al., 1999: 33-4)).
از طرف دیگر در دنیای سراسر تحول امروز، همراه با تغییرات و تحولات بسیار زیاد که هر روز بر زندگی انسان‌ها تأثیرات عمده می گذارد، سازمان‌ها و کشورها بدون تطبیق با محیط بیرونی و حرکت در جهت ایجاد ایده‌های نو و به عمل در آوردن این ایده‌ها نمی توانند به حیات خود ادامه دهند. لازمه حضور و تداوم سازمان‌ها در بازارهای جهانی امروزی توسعه و بکارگیری ایده‌های جدید و ایجاد بستری برای تولید دانش و بکارگیری عملی آن در بازار می باشد. نوآوری در واقع پاسخی است که سازمان‌ها در برابر تحولات و دگرگونی‌های بازاری عرضه می کنند و ضامن بقا و رشد آنها در عرصه رقابت با دیگر سازمان‌ها می باشد. از اینروهمه سازمان‌ها برای بقا نیازمند اندیشه‌های نو و نظرات بدیع و تازه اند. افکار و نظرات جدید همچون روحی در کالبد سازمان دمیده می شوند و آن را از نیستی و فنا نجات می دهند. در این عصر ما برای بقاء و پیشرفت و حتی حفظ وضع موجود، باید جریان نوجویی و نوآوری را در سازمان تداوم بخشیم تا از رکود و نابودی آن جلوگیری شود. برای آن که بتوانیم در دنیای متلاطم و متغیر امروز به حیات ادامه دهیم باید به نوآوری و خلاقیت روی آوریم و ضمن شناختن تغییرات و تحولات محیط برای رویایی با آن‌ها پاسخ‌های بدیع و تازه تدارکات ببینیم و همراه تأثیرپذیری از این تحولات بر آن‌ها اثر بگذاریم و بدان‌ها شکل دلخواه دهیم.( الوانی، 1386: 231-234 ).
نوآوری یعنی دست برداشتن از تکنولوژی یا روش کارکنونی، و هنگامی تجلی می کند که سازمان نوع کار یا عمل جاری را به کلی کنار گذارد. نوآوری می تواند بسیار اندک باشد یعنی، سازمان در امور جاری خود تغییراتی بدهد، یا بسیار وسیع باشد که سازمان به صورت کامل تغییر جهت می دهد. اکثر کسانی که روی پدیده نوآوری تحقیق کرده اند تنها یک روی سکه، یعنی جنبه تکنولوژیک را مشاهده و برروی الگوهایی تحقیق کرده اند که بیمارستانها از روشهای (تکنیک های) نوین پزشکی استفاده می کنند یا الگوهایی را بررسی کرده اند که سازمانهای کامپیوترهای جدید به کار گرفته اند، شکل‌های دیگر نوآوری، شیوه های اداری و امور سازمانی را در بر می گیرد.
نوآوری‌ها دارای درجه های مختلف و شدت و ضعف متفاوت می باشند. گاهی نوآوری در درون سازمان صورت می گیرد و در مواردی از خارج سازمان اقتباس می شود. نوآوری می تواند به صورت کار کاملا جدید باشد، یا تنها در بخش کوچکی از سازمان به اجرا در آید.در درون سازمان نوآوری به صورت تصادفی رخ نمی دهد؛ نوآوری در رابطه با شرایط گذشته و حال سازمان رخ می دهد. در سازمان سه گونه نوآوری یا تغییر صورت می گیرد. نخست، سازمان از طریق تحقیق و توسعه، نوآوری برنامه ریزی شده را به اجرا در می آورد. زمانی که سازمان با مازاد منابع رو به رو می شود، نوعی نوآوری برنامه ریزی نشده خواهد داشت. سازمان این منابع اضافی را در جهت نوآوری به کار می گیرد. بدین سبب آنها را برنامه ریزی نشده می نامند که سازمان نمی داند در واقع در چه زمانی با منابع اضافی(مازاد منابع) رو به رو خواهد شد. گاهی نوآوری بر سازمان تحمیل می شود و سازمان باید آن را تحمل کند و بپذیرد. و این مربوط به زمانی است که سازمان به وجود آید یا به وسیله نیروهای محیطی بر سازمان تحمیل شود (هال، 1997: 338-334).

 

2-1- تشریح و بیان موضوع
در تحقیق حاضر رابطه‌ی بین ویژگی‌های دانش و نوآوری با تاکید بر نقش یادگیری سازمانی و یکپارچگی دانش مورد بررسی قرار گرفته شده است. بر اساس تئوری های مدیریت دانش و نوآوری، مدیریت دانش و نوآوری به عنوان دو سازه‌ی مهم برای عملکرد سازمان در نظر گرفته شده‌اند و سه عامل اثر گذار بر نوآوری عبارتند از الف) ویژگی‌های دانش ب) یادگیری سازمانی و ج) یکپارچگی دانش. در این تحقیق در دو بخش به بررسی رابطه‌ی میان عوامل فوق می‌پردازیم:
تاثیرات ویژگی‌های دانش، یادگیری سازمانی و یکپارچه‌گی دانش بر قابلیت‌های دانش
آشکار بودن، پیچیدگی و پارندی بودن ابعاد اصلی ویژگی‌های دانش می باشد. دانشی که دارای ویژگی‌های آشکار (صریح) بودن و پارندی بودن بالایی است، می تواند یادگیری سازمانی و یکپارچه سازی دانش را ارتقا دهد. سطح بالایی از آشکار بودن و پارندی بودن دانش، توانمندی مدیریت دانش را ارتقا خواهد داد. سطوحی از یادگیری سازمانی بر توانمند سازی مدیریت دانش اثر مستقیم دارد. اثر غیر مستقیم آن بر توانمند سازی دانش از طریق یکپارچه سازی مدیریت دانش است.

 

اثرات یادگیری سازمانی، یکپارچه سازی دانش و قابلیت‌های مدیریت دانش بر نوآوری
به منظور ارتقای نوآوری در فرآیند و محصول، مدیران باید یکپارچه‌سازی دانش، یادگیری سازمانی و قابلیت‌های مدیریت دانش را ارتقا دهند. هرچقدر دانش سیستماتیک‌تر، ضمنی تر و پیچیده تر باشد، بدست آوردن و استفاده کردن از آن مشکل‌تر خواهد بود. بنابراین هرچقدر پیچیدگی دانش کمتر باشد یا آشکار بودن آن بیشتر باشد، شرکت قابلیت‌های مدیریت دانش را بیشتر ارتقاء خواهد داد.
یادگیری سازمانی افراد را برای شرکت کردن در پایگاه دانش سازمانی آماده می‌کند. از طریق یادگیری سازمانی، کارکنان احتمال تعامل بیشتری با دیگران را دارند. بطوریکه قابلیت‌های دانش که شامل کسب، تبدیل و توزیع دانش موجود می‌شود، امکان پذیر می‌گردد.قابلیت یادگیری سازمان ایجاد و کاربرد دانش را همچنین افزایش می دهد.یادگیری سازمانی بر توسعه متخصصین تأکید می کند و از بروکراسی تمرکز زدایی می کند تا از خلاقیت و نوآوری حمایت کند، به همین دلیل نوآوری محصول فرعی یادگیری سازمانی می باشد.شرکت با یادگیری سازمانی بهتر توانایی بیشتری دارد تا نوآوری محصول وفرآیند را توسعه دهد. گرایش متعدد به سوی یادگیری سازمانی، اثر بخشی و کارآیی فعالیت‌های نوآورانه‌ی شرکت را بهبود می‌بخشد.
هر چقدر حیطه‌ی دانشی که یکپارچه سازی می شود وسیع تر باشد، گستره‌ی بیشتری از افراد درگیر این فرآیند می شوند. این امر به افراد کمک می کند تا در سازمان با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و ایده‌های بیشتری را بر می‌انگیزاند. از طریق فرآیند تبدیل شرکت‌ها می توانند توانایی مدیریت دانش خودشان را، (از طریق تبدیل دانش نهان به دانش آشکار) بهبود بخشند. بنابراین شرکت‌ها می‌توانند توانایی مدیریت دانش خود را ارتقاء دهند و نوآوری بیشتری خلق نمایند.

 

3– 1- ضرورت انجام تحقیق :
هدف این تحقیق بررسی رابطه‌ی ویژگی‌های دانش و نوآوری (اعم از محصول و فرآیند)با تاکید بر نقش یادگیری سازمانی و یکپارچگی دانش می باشد. بدین ترتیب مواردی که متاثر از مدیریت دانش هستند (ویژگی‌های دانش، یادگیری سازمانی و یکپارچگی دانش) را بررسی نموده و تاثیر آن بر توانمند سازی دانش و در نهایت تاثیر آنها بر میزان نوآوری مورد بررسی قرار گرفته است. بدین ترتیب مدیران می توانند با شناسایی موارد تاثیر گذار بر قابلیت‌های مدیریت دانش در سازمان، در جهت نوآور نمودن آن گام بردارند. بنابراین این تحقیق می تواند به مدیران در جهت افزایش قابلیت‌های مدیریت دانش به منظور نوآوری هر چه بیشتر کمک شایان توجهی بنماید.

 

4 – 1 - فرضیات تحقیق :
H1) ویژگی‌های دانش با نوع یادگیری سازمانی شرکت رابطه دارد.
H2) ویژگی‌های دانش با فرآیند مدیریت دانش شرکت رابطه دارد.
H3) ویژگی‌های دانش با سطح یکپارچه سازی دانش شرکت رابطه دارد.
H4) سطح یادگیری سازمانی شرکت با سطح یکپارچگی مدیریت دانش آن رابطه دارد.
H5) سطح یادگیری سازمانی شرکت با سطح قابلیت‌های مدیریت دانش آن رابطه دارد.
H6) سطح یادگیری سازمانی شرکت با سطح نوآوری آن رابطه دارد.
H7) سطح یکپارچه سازی دانش شرکت با سطح قابلیت‌های مدیریت دانش آن رابطه دارد.
H8) سطح یکپارچه سازی دانش شرکت با سطح نوآوری شرکت رابطه دارد.
H9) سطح قابلیت مدیریت دانش شرکت با سطح نوآوری شرکت رابطه دارد.
5 – 1 - اهداف انجام تحقیق :
مرور مفاهیم نظری و پیشینه تحقیق پیرامون مدیریت دانش، یادگیری سازمانی و نوآوری
بررسی رابطه ی میان ویژگی‌های دانش با یادگیری سازمانی، قابلیت‌های مدیریت دانش و یکپارچگی دانش
بررسی رابطه‌ی میان یادگیری سازمانی با قابلیت‌های مدیریت دانش و یکپارچگی دانش
بررسی رابطه‌ی میان قابلیت‌های مدیریت دانش و یکپارچگی دانش
بررسی رابطه ی میان یادگیری سازمانی، قابلیت‌های مدیریت دانش و یکپارچگی دانش با نوآوری

 

6 – 1- چارچوب مفهومی تحقیق :

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نمودار (1-1) مدل اقتضایی ترزا و دیگران ( Teresa et al, 2006)

در خصوص مدیریت دانش و یادگیری سازمانی مهمترین کمک، بررسی رابطه‌ی بین ویژگی‌های دانش، یکپارچه سازی و یادگیری سازمانی و توانمند سازی دانش است. دانشی که دارای ویژگی‌های صریح بودن و پارندی بودن بالایی است، می تواند یادگیری سازمانی و یکپارچه سازی دانش را ارتقا دهد. سطح بالایی از صریح بودن و پارندی بودن دانش، توانمندی مدیریت دانش را ارتقا خواهد داد. بر اساس بررسی محققان مختلف، سطوحی از یادگیری سازمانی بر توانمند سازی مدیریت دانش اثر مستقیم دارد. اثر غیر مستقیم آن بر توانمند سازی دانش از طریق یکپارچه سازی مدیریت دانش است. به منظور ارتقا نوآوری در فرآیند تولید، مدیران باید یکپارچه سازی دانش، یادگیری سازمانی و توانمند سازی مدیریت دانش را ارتقا دهند.

 

7- 1- روش شناسی
1-7-1- نوع روش تحقیق :
روش تحقیق مذکور از نظر هدف کاربردی بوده و از نظر روش جمع آوری اطلاعات، توصیفی از نوع اکتشافی می‌باشد.
2-7-1- روشهای گردآوری اطلاعات و داده‌ها :
برای جمع آوری اطلاعات پیرامون بررسی تاثیر مدیریت دانش بر نوآوری از نظر خواهی استفاده شده است که ابزار اصلی آن پرسشنامه است. بدین گونه که پرسش نامه‌ها میان واحد‌های مختلف سازمان مورد نظر توزیع شد و داده‌های جمع آوری شده برای بررسی رابطه ی میان متغیر‌های تحقیق استفاده شد.
3-7-1- جامعه آماری : مدیران و کارشناسان شرکت همکاران سیستم می باشد.
4-7-1- روش نمونه گیری :
نمونه‌ها به صورت تصادفی انتخاب شده اند که برای این منظور از نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شده است.

 

 

 

به منظور تعیین حجم نمونه مورد نیاز در این تحقیق با توجه به نامعلوم بودن مقدار انحراف معیار جوامع تحت بررسی از فرمول نمونه گیری زیر استفاده می شود:

 

 

 


که در این فرمول:
: مقدار متغیر نرمال در سطح اطمینان (α-1)
α : ضریب اطمینان
p : نسبت در جامعه
q : p-1
ε : میزان خطا
با توجه به اینکه مقدار p و qمشخص نیست، بیشترین مقدار حجم نمونه زمانی حاصل می‌شود که 5/0= p = qباشد. با در نظر گرفتن سطح اطمینان 95% و 8٪=ε، در این صورت خواهیم داشت:

 

 

 

5-7-1- روش تجزیه و تحلیل داده‌ها :
در این تحقیق برای انجام آزمون‌های آماری از آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار و ...) و آمار استنباطی (آزمون کولموگروف- اسمیرنوف و ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر) استفاده شده است. همچنین برای سنجش پایایی پرسشنامه تحقیق از آزمون آلفای کرونباخ استفاده شده است. لازم به ذکر است که انجام محاسبات فوق با استفاده از نرم افزار SPSSو LISREL صورت گرفته است.

 

 

 

8-1- تعریف واژه‌ها و اصطلاحات تخصصی :
دانش: مخلوطی سیال از تجربیات، ارزش‌ها، اطلاعات موجود و نگرش‌های کارشناسی نظام یافته است که چارچوبی برای ارزشیابی و بهره گیری از تجربیات و اطلاعات جدید را بدست می دهد. دانش در سازمان نه تنها در مدارک و ذخایر دانش بلکه در رویه‌های کاری، فرآیند‌های سازمانی، اعمال و هنجار‌ها مجسم می شود (داونپورت و پروساک، ترجمهرحمان‌سرشت، 1379).
مدیریت دانش: فرآیندی استکه سازمان از طریق آن اطلاعات خود را به کار می گیرد یا به عبارت دیگر فرآیندی است که به واسطه ی آن سازمان در زمینه‌ی یادگیری(درونی کردن دانش)، کدگذاری دانش (بیرونی کردن دانش)، توزیع و انتقال آن مهارت‌های مورد نیاز را کسب می‌کند (ابطحی، صلواتی، 1384).
قابلیت‌های دانش: توانایی شرکت درکسب، تبدیل و بکارگیری دانش ( Teresa et al, 2006).
یادگیری سازمانی: یادگیری سازمانی فرایند بهبود اقدامات از طریق دانش و درک بهتر است (Fiol and Lyles, 1995: 803).
یکپارچه سازی دانش: فرآیند کارا و اثربخش ترکیب تجربه با دانش را گویند ( Teresa et al, 2006).
نوآوری: مجموعه‌ای از فرآیند کشف، ابداع، توسعه‌ی محصول، خلق و توسعه‌ی فرآیند و تغییرات سازمانی و انتشار و به روز کردن این فرآیندهااست (Popadiuka and Choob, 2006).

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

-2-1 مدیریت دانش
1-1-2- مقدمه
آثار و نتایج واقعی انقلاب اطلاعات ناشی از هوش مصنوعی و یا ثأثیر رایانه‌ها و پردازش داده‌‌ها بر تصمیم سازی و سیاست گذاری نیست، بلکه این‌ها، همه ناشی از تجارت الکترونیکی و ظهور انفجارگونه اینترنت به عنوان مهم ترین کانال توزیع کالاها و خدمات است که باعث تغییر در اقتصادها، بازارها و ساختار صنعت، طبقه بندی مصرف کننده و رفتار او، مشاغل و بازارهای نیروی کار شده است. انقلاب اطلاعات یک انقلاب دانش مدار است که در آن نرم افزار، نقش سازماندهی مجدد کار سنتی را از طریق کاربرد دانش بر عهده دارد. بنابراین عامل کلیدی در این فرآیند دانش ادراکی می‌باشد.
بزرگترین چالش آینده سازمان‌ها کماکان به دست آوردن اطلاعات بیرونی است تا بتوانند بر پایه آن‌ها تصمیمات درستی اتخاذ نمایند. این چالش‌ها مربوط به بازار داخلی، نحوه تغییر مشتریان،نظام‌های توزیع، فن آوری و رقابت است. چنانچه سازمانی 30% بازار را در اختیار داشته باشد، یک غول صنعتی است اما این به معنای این است که 70% مشتریان، خریدار محصولات سازمان نیستند و سازمان چیزی در مورد آن‌ها نمی‌داند. این مشتریان اهمیت بسیار زیادی دارند زیرا نماد و مظهر یک منبع اطلاعاتی هستند که می‌تواند به سازمان در ارزیابی تغییرات مؤثر بر صنعت سازمان، کمک کند ( خانقایی،1383: 404 ).
در اواسط دهه 1980، افراد و سازمان‌ها شروع به درک نقش مهم رو به افزایش دانش در محیط رقابتی پدیدار شده نمودند. رقابت بین المللی به سمت تأکید فزاینده بر کیفیت محصول و خدمات، مسئولیت پذیری، تنوع و مشتری گرایی تغییر جهت داد. برخی سازمان‌ها، سال‌ها است که بر دانش تمرکز دارند، اما اکنون، این مسئله به یک دغدغه تجاری گسترده تبدیل شده است (Wiig, 1997, 6).
داونپورت و پروساک (1999) معتقدند تنها مزیت رقابتی پایداری که یک سازمان به دست می‌آورد ریشه در مجموع دانسته‌ها، استفاده کارآمد از این دانسته¬ها و سادگی بیشتر در کسب و استفاده از دانش جدید دارد.
ایکوجیرو نوناکا (2000) از صاحب نظران رشته مدیریت دانش، عنوان می‌کند در این عصر تغییرِ مداوم که تنها اطمینان، نااطمینانی است، منبع مورد اطمینان و اصلی برای افزایش مزیت رقابتی عمدتاً خلق و تجمع دانشی است که برای پایش نااطمینانی سودمند است. او معتقد است که رمز موفقیت مؤسسات موفق ژاپنی نظیر کانن، هوندا و شارپ نگرش منحصربفرد آن‌ها به خلق و بکارگیری دانش جدید و در نتیجه توانمندی آن‌ها در پاسخ سریع به مشتریان، خلق بازارهای جدید، توسعه سریع محصولات جدید و برتری در تکنولوژی‌های نوین می‌باشد (Lin & Tseng, 2005, 1).
پیتر دراکر (1999) - پدر علم مدیریت - نیز در کتاب «چالش‌های مدیریت در قرن 21ام» می‌نویسد: "50 سال از حالا – اگر زودتر نباشد – رهبری در اقتصاد جهان به کشورها و صنایعی انتقال خواهد یافت که بطور سیستماتیک تر و موفق تر، به افزایش بهره وری کارکنان دانشی می‌پردازند." (Nguyen, 2002, 1).
علت این همه توجه ناگهانی به دانش چیست؟ و چرا حالا؟
یک نگرش تاریخی به مدیریت دانش نوین، روشن می‌کند که این امر، یک تلاش و جستجوی دیرینه است. از هنگامی‌که نخستین انسان‌ها، مبارزه برای بقا را آغاز کردند، نیاز عملی به دانستن و بویژه نیاز به تخصص و درک عملیاتی اهمیت فراوانی یافت. مدیریت عملی دانش از ابتدا به صورت نهان و غیر نظام مند وجود داشته است و اغلب هنوز هم هست. دانش، شامل دانستن و دلایل دانستن، به مدت هزار سال توسط فلاسفه غرب مستند شده است. فلاسفه شرقی نیز به همان شکل پیشینه‌ای طولانی در سنت مستندسازی دارند که بر دانش و ادراک هدایت حیات روحانی و دنیوی متمرکز است. نظریات معرفت شناسی فلاسفه یونان شامل سقراط، افلاطون و ارسطو به خوبی شناخته شده اند. شاید در شرق آموزه‌های کنفوسیوس در چین و فلاسفه هندی - در حدود 2500 سال پیش - کمتر شناخته شده باشند (Wiig, 1999, 2).
همان گونه که فردوسی (940) در مصراع مشهور خود "توانا بود، هر که دانا بود"، دانایی را پایه و اساس توانا بودن مطرح کرد، فرانسیس بیکن (1561)نیز با عبارت معروف خود تحت عنوان "دانش، قدرت است" به شهرت جهانی دست یافت. وی در نخستین کتاب خود تحت عنوان «در ستایش دانش» ملاک شناسایی افراد را دانش آن‌ها عنوان کرد (Muller-Merbach, 2005, 45).
نظریه کلاسیک مزیت رقابتی که در اوایل قرن 20 گسترش یافت، به دو عامل وابسته بود:موهبت‌های منابع طبیعی و فراوانی نسبی کار و سرمایه (Thurow, 1997). در این برهه از زمان، مزیت رقابتی عمدتاً مبتنی بر میزان دسترسی به منابع طبیعی بود و لذا این دوره را "عصر مبتنی بر منابع طبیعی" نام نهاده اند.
در سال 1917 تولید در اوج خود قرار گرفت و انقلاب صنعتی آغاز گردید. در این دوره باارزش ترین دارایی هر شرکت، تجهیزات تولید آن بود. نظریه مدیریت علمی‌فردریک تیلور که مهم ترین سهم را در نظریه پردازی مدیریتی داشت، در این دوره شکل گرفت. مدیریت علمی، بهره وری کارگران تولید را پنجاه برابر افزایش داد. همه دستاوردهای اقتصادی و اجتماعی قرن 20ام مبتنی بر این نظریه مهم هستند. بطور خلاصه قرن 20ام، "عصر مبتنی بر کار" بود (Ngyuen, 2002, 2).
با ظهور جامعه خدماتی پس از جنگ جهانی دوم، اهمیت نقش دانش و نوآوری کارکنان در ایجاد ارزش برای سازمان افزون تر شد (Malhotra, 2000, 5).
از سال 1990 اقتصاد جهانی تغییر جهت داده است. رشد سریع صنایع میکروالکترونیک، بیوتکنولوژی، علم مواد، ارتباطات، ساخت هواپیما و ربات، سخت افزار و نرم افزار کامپیوتری، تجربه شده اند. همه این صنایع، محصولات را با استفاده از نیروی مغز بشر خلق کرده اند. با پایان جنگ سرد، جهانی شدن اقتصاد و تکنولوژی اطلاعات، اجازه دادند که این صنایع رو به رشد بسته به این که چه کسی نیروی مغزی را برای در اختیار گرفتن آن‌ها سازماندهی می‌کند، در هر جایی مستقر شوند. امروزه اقتصاد، مبتنی بر دانش و جهانی شده است. در اقتصاد جهانی و مبتنی بر دانش، آنچه که یک سازمان می‌داند، به مراتب بیش از منابع سنتی قدرت اقتصادی مانند زمین، کارخانه، تجهیزات و نیروی کار، حایز اهمیت است (Neef, 1997).

 

2-1-2- روند تاریخی حرکت سازمان‌ها به سوی سازمان‌ها‌ی دانش مدار
پیتر دراکر ، نحوه تغییر سازمان‌ها را به صورت زیر مطرح می‌نماید:
پیش از آغاز جنگ جهانی، کشاورزان، بزرگترین گروه کارگران هر کشور بودند، ولی حتی پیش از آن نیز، لزوم اداره کارخانه‌ها با استفاده از کارگران « یقه آبی » احساس می‌شد.بنابراین، مزرعه داران شروع به ترک مزرعه به سمت کارخانه‌ها کردند. آنان در سال 1900، جزو نیروی عمده اجتماعی و سازمانی شدند و به سرعت بر تعدادشان افزوده شد، به گونه‌ای که تا اواخر دهه 1950، یقه آبی‌ها، بزرگترین گروه جوامع و سازمان‌های صنعتی را تشکیل می‌دادند. در دهه‌های آخر قرن 20، نیروی کار صنعتی افول کرد و این بار، کار بر پایه دانش و دانشکاران اهمیت ویژه‌ای یافت.
بر اساس تقسیم بندی دراکر، پروفسور ویک (1999) جایگاه دانش در این چرخش عظیم، حول محورهای گوناگون به ترتیب زیر مطرح کرده است (افرازه، 1382):
اقتصاد کشاورزی: بشر اولیه که در ابتدا با شکار ارتزاق می‌کرد، کشاورزی را کشف کرد و به این ترتیب، نخستین مرحله‌ی اقتصادی جوامع آن زمان شکل گرفت و پس از آن بود که تولید منابع با کاشت و برداشت دانه‌ها و نیز پرورش دام و طیور آغاز شد. در این مرحله، هنوز بشر به دانش چندانی دست نیافته و مزیت رقابتی در آن، گسترش مزرعه‌ها و تعداد بیشتر دام و طیور و نیز مهارت‌هایی در کاشت و برداشت محصولات بود.
اقتصاد منابع طبیعی: در این دوره، بشر منابع طبیعی را کشف و استخراج کرد. در این میان، نقش مردم، تلاش برای تسهیل تبدیل منابع به کالاهای قابل فروش و آوردن آنها به بازار بود. علاوه بر آن، گروه‌های کوچکی از صنعتگران همچون بنا‌ها، آهنگران، خیاطان و... ارایه خدمات به مشتریان را آغاز کردند، بنابراین، کم کم بشر نیاز به دانش را تشخیص داد و اتحادیه‌ها و تجمعات کوچکی از متخصصان شکل گرفت.
انقلاب صنعتی: در خلال قرن 18 و 19، تبدیل منابع طبیعی به محصولات قابل فروش و تولید محصولات در حجم زیاد به شکل فزاینده‌ای، سازماندهی و مکانیزه و نیز مزیت بازار سرمایه گذاری و بکارگیری افراد بیشتر شد، بنابراین، برای ارایه محصولات با کیفیت و قیمت مناسب، تکنولوژی بالاتری لازم بود. در این دروه، دانش قابل دسترسی و اهمیت آن روشن شده بود، ولیکن این امر، تنها در میان برخی از صاحب نظران مطرح بود.
انقلاب محصول: در نیمه‌ی اول قرن 20، توجه تولیدگنندگان به موضوع دیگری جلب شد. پس از تولید محصولات با تنوع بیشتر و قیمت کمتر، ضرورت ارایه خدمات بهتر برای تولید کنندگان به شکل فزاینده‌ای مطرح شد. در این زمان، مزیت رقابتی، ارایه محصولاتی بود که به لحاظ کاربرد و قیمت با بازار تطابق بیشتری داشته باشد، بنابراین، نسبت به عصر صنعت، دانش فردی گسترش یافت و توجه به محصول در سازمان‌ها، بیشتر مطرح شد.
انقلاب اطلاعات : در نیمه دوم قرن 20، موضوعاتی چون بهینه سازی، توجه به محصول به همراه مزیت بازار و ارایه محصولات کاربردی تر با خدمات بهتر مطرح بود. با پدید آمدن فناوری اطلاعات ، جمع آوری گسترده تر اطلاعات و تبادل آن بین شرکت‌ها و تأمین کنندگان و مشتریان بیش از پیش امکان پذیر شد، به گونه‌ای که سیستم‌های مدیریت جامع و تولید بهنگام ، کنترل‌های خودکار و... عملا مشاهده می‌شد. به این ترتیب، با پدید آمدن کارت‌های اعتباری، شکل معاملات تجاری و تبادلات مالی و نقش مردم از کارهای یدی به کارهای پشت میزی تغییر یافت، اما با این وجود، هنوز کارهای کاملا فکری و دانشی، جایگاه خود را نیافته بودند.
انقلاب دانش : در یکی دو دهه اخیر، دانشمندان اذعان داشتند که اساس رقابت در حال تغییر بوده و موفقیت سازمان‌ها به سمت میزان تاکید و توجه آنان بر دانش مرتبط است. این مسئله، بسیاری از سازمان‌های پیشرفته را بر آن داشت تا دانش را در سازمان خود مدیریت کرده آن را به بهترین شکل ممکن، مورد استفاده قرار دهند. همچنین تاکید و توجه بیشتر بر منابع انسانی – که تولید کنندگان و حاملان اصلی دانش در سازمان هستند – به ویژه در زمینه‌ی تسهیم دانش و فرهنگ سازمانی – که جریان دانش در سازمان را شکل می‌داد- مورد توجه ویژه‌ای قرار گرفت.
در شکل (1-2) میزان استفاده از منابع زمین، کار و سرمایه در سازمان‌های ( جوامع ) مذکور به صورت نمادین نمایش داده شده است. در این شکل، مشاهده می‌شود که هر چه بیشتر از دانش در سازمان استفاده شود، آن موسسه با مشخصات سازمان‌های مبتنی بر پایه دانش منطبق‌تر است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


شکل (1-2) روند تعمیق و میزان استفاده از منابع سازمان در بستر زمان (افرازه، 1386: 8 )

 

منابع طبیعی خارج از معادله مزیت هستند. امروزه دانش و مهارت به عنوان تنها منابع مزیت رقابتی دراز مدت به حساب می‌آیند (Davenport & Pursack, 1998). شرکت‌های موفق آن‌هایی هستند که دانش شان را درک و مدیریت می‌کنند (Allee, 1997). کامیابی سازمان‌ها در عرصه اقتصادی امروزی، از قابلیت آن‌ها در کسب، رمزگذاری و انتقال دانش به شیوه‌ای مؤثرتر و با سرعت بیشتر از رقبا سرچشمه می‌گیرد (Myers, 1996).
آلن وبر (1993) می‌گوید: "موقعیت اقتصاد نوین در تکنولوژی، بواسطه ریزتراشه‌ها یا شبکه ارتباطات جهانی نیست. اهمیت آن در ذهن آدمی است." (Nguyen, 2002, 16-18).
امروزه در "عصر جهانی شدن"، برای سیاست گذاران، مدیران و حتی شهروندان عادی، یادگیری جمعی، تسهیم دانش و ایجاد شبکه‌های نهادینه فراتر از مرز سرزمین‌ها، به موضوعی بسیار با اهمیت تبدیل شده است (Zhu, 2004, 76).
بر اساس نتایج به دست آمده از پژوهشی که توسط داروچ (2003) صورت گرفته است، آن دسته از سازمان‌هایی که دارای رویه‌ها و رفتارهای توسعه یافته مدیریت دانش هستند، نسبت به سایر سازمان‌ها، نوآوری بیشتری از خود بروز می‌دهند و سطح عملکردشان هم بالاتر است (Darroch, 2003, 52).

 

3-1-2- نگرش تاریخی به دانش
مدیریت دانش یک موضوع میان رشته‌ای است که ریشه‌های عقلانی آن

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله رابطه‌ی ویژگی‌های دانش و نوآوری با تاکید بر نقش یادگیری سازمانی