رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی

اختصاصی از رزفایل دانلود مقاله دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی


دانلود مقاله دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی

 

مشخصات این فایل
عنوان:دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی
فرمت فایل :word (قابل ویرایش)
تعداد صفحات : 24

این مقاله در مورد دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی می باشد.

 

بخشی از تیترها به همراه مختصری از توضیحات هر تیتر از مقاله  دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی

 

شعر فارسى، به عنوان یکى از برجسته‏ ترین و گسترده ‏ترین آثار فرهنگِ بشرى، همواره موردِ ستایش آشنایانِ این وادى بوده است. این شعر، همان‏گونه که در حوزه مفاهیم و معانى ویژگیهایى دارد که آن را از شعر دیگر ملل امتیاز مى‏بخشد، در قلمرو ساخت و صورت هم از بعضى خصایص برخوردار است که در ادبیّات جهان، یا بى‏همانند است یا مواردِ مشابه بسیار کم دارد. مثلاً ردیف ـ با وُسعتى که در شعر فارسى دارد و با نقشِ خلاّقى که در تاریخِ شعرِ فارسى داشته است ـ در ادبیّات جهانى بى‏سابقه است. بعضى دیگر از خصایص شعر فارسى نیز مشابه اگر داشته باشد، بسیار اندک است......

یکى از مشکلاتى که مسأله تخلّص در شعرِ فارسى ایجاد کرده است تبدیل هویّت و یا جنسیّتِ بعضى مردان است به زن. مثلاً "مخفى" که تخلّص مردى است خراسانى با تخلّص مخفى و سرگذشت او معلوم، به اعتبارى که این تخلّص با زنان مناسب‏تر است و ضمناً زیب‏النسا بیگم هم بنام مخفى شهرت داشته، هویّتِ او را تبدیل به زن کرده است. یا در همین عصرِ اخیر "پرى بدخشى" که یکى از شاعران مردِ افغانستان است به صِرفِ اینکه در ایران "پرى" نام زنان است بعنوان یک شاعره معرفى شده است و این امر در موردِ نامهایى از قبیلِ "مینو" و "پروین" غالباً اتفاق افتاده است......

البته در مواردى هم این هم شعر گفتن و به نام دیگرى تخلّص کردن، از سرِ جعل و توطئه نبوده است. بوده‏اند شاعرانى که بر اثرِ دلبستگى به شخصیّتى خاص، شعرهایى با تخلّص به نام او سروده‏اند که مشهورترین نمونه‏اش در ادبیات ایران و جهان دیوان شمس تبریزى جلال‏الدین محمد بلخى است و آن بخشى از غزلهاى دیوان کبیر مولانا که بنام شمس تبریز و شمس‏الحق تبریز و امثالِ آن تخلّص دارد، نمونه‏هاى درخشانِ این گونه از شعر و تخلّص است. البته بسیارى از آن غزلها هم تخلّص خودِ مولانا را ـ که "خاموش" یا "خمش" است ـ دارد و چنان مى‏نماید که در ادوارِ بعد از مولانا، بعضى از عُشاقِ این دو بزرگ بعضى از "خَمُش"ها را نیز به نام "شمسُ الحق تبریز" در آورده‏اند،بى‏گمان دو عاملِ موسیقائى و معنى‏شناسى Semantics در انتخاب تخلّصها، سرنوشت‏ساز بوده‏اند. هجومِ شاعران به طرفِ کلماتى که داراىِ این دو ویژگى باشند، کار را به جایى کشانده که دیگر تخلّصِ بکرى در میان کلمات فارسى و عربىِ رایج و حتى گاه غیررایجِ در فارسى، نتوان یافت. حتى کلماتِ نادِر و بى‏تناسبى از نوعِ "آنف" هم (بمعنىِ کلّه‏شق، یا رام. البته معانى دیگرى هم دارد) بى‏صاحب نمانده‏اند.....

تا اینجا بحثِ ما بر سرِ مقدماتِ این موضوع بود، یعنى نقشِ تخلّص در شعر فارسى و بحث درباره چشم‏اندازهاى آن و نیز مشکلِ اصلى محدودیّتِ دایره انتخاب از یک سوى و از سوى دیگر افزونىِ طلبِ شاعران براى بدست آوردنِ تخلّص؛ یعنى مقدّمه‏اى که از ذى‏المقدمه بیشتر شد. امّا پرسش اصلى، یعنى ذى‏المقدمه، همچنان ناگفته ماند و آن عبارت بود از بحث درباره علّتِ غلبه "عنصر غم و رنج و درماندگى و بدبختى" که بار معنائىِ اعمّ اغلبِ این تخلّصهاست......

از حمله مغول به بعد، هر چه حوزه تاریخىِ و جغرافیائىِ شعر فارسى گسترش مى‏یابد، این بارِ این بارِ معنائىِ غم و رنج و محرومیّت بیشتر واردِ تخلّصهاى شعر فارسى مى‏شود. اگر تمامىِ این امر، نشأت گرفته از حمله تاتار و تیمور نباشد، بى‏گمان عاملِ ورودِ شعر فارسى به سرزمینِ هند را نباید از یاد برد زیرا هندیان در ذاتِ خود مردمى غم‏پرست و خودآزار بوده‏اند و این را از همان نخستین اطلاعاتى که مسلمانان از حیات اجتماعى و فرهنگى ایشان در کتابهاى خویش منعکس کرده‏اند، به خوبى مى‏توان دریافت: مُطَهَّرینِ طاهرِ مقدسى که کتاب خویش را در 355 هجرى نوشته در ذکرِ شرایعِ هند مى‏گوید: "در یادْکردِ آتش زدنِ پیکرها و رها کردنِ آنها در آتش: ایشان معتقدند که این کار مایه آزادى و رهائى است به سوىِ زندگىِ جاودانه در بهشت.....

 

 

 



 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی