اختصاصی از
رزفایل مقاله درآمدی بر تئوری دولت در اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:51
فهرست مطالب:
درآمدى بر تئورى دولت در اسلام
انقلاب یا ارتجاع سیاسى
توجه به شرایط اجتماعى
حوزه بحث ولایت فقیه
مبداء عملى و نظرى "ولایت فقیه"
مکتب علوى
نخستین "ولى فقیه" مدائن
"دومین ولى فقیه" مدائن
"ولى فقیه" کوفه
مکتب علوى در غربت
نظارت بر مبارزه، نقطه عطفى در نظریه ولایت فقیه
زیدبن على، فقیه قیامگر
"ولایت همه جانبه" براى فقیه
اثبات ولایت فقیه از طریق "برهان خلف"
مکتب ائمه موسوى(ع)
آغاز غیبت کبرى نقطه عطف آغازین
فقیه، نایب امام «ع» در حکومت شیخ مفید
شیخ طوسى
ابن ادریس
محقق حلى
علامه حلى
محقق کرکى
کاشف الغطاء
میرزاى قمى
صاحب جواهر
شیخ انصارى
ملا احمد نراقى
علامه نائینى
منابع
درآمدى بر تئورى دولت در اسلام
به راستى نمىتوان تاریخ آغاز نظریه ولایت فقیه را به آسانى تعیینکرد. مسلمانها از همان صدر اسلام با دو مسئله اساسى روبرو بودهاند:یکى غیبت پیامبر و عدم حضور ایشان در بسیارى از شهرها و دیگرى نیازمبرم به احکام و دستورات سیاسى و فردى. بنابراین به افرادى نیازداشتهاند که بتوانند دستورات را براى آنها تبیین نمایند، در میانآنها قضاوت نمایند و یا بعضا امور سیاسى اجتماعى آنها را سر و سامانبخشند، این مسئله در دوران ائمه معصومین نیز وجود داشته که تعیینفقهایى خاص را مىطلبیده است. بعضى از اندیشمندان گرچه به عنوان نظریهپردازاختصاصى ولایت فقیه شناخته شده نیستند و (مانند سلمان فارسى)اما از اوایل قرن دوم هجرى، مواضع مشخصى پیرامون ولایت فقیهصدورمىیابد که آنها را آشکارا به عنوان نظریه ولایت فقیه مىتوانبازشناخت.
انقلاب یا ارتجاع سیاسى
رشتهاى از حرکتهاى سیاسى که بهدنبال تجمع در سالن سرپوشیده «بنى ساعده» در سال یازدهم هجرىپدیدار شد و در سراسر سدههاى اول ادامه داشت را باید به عنوانمهمترین عامل در پیدایش نظریه ولایت فقهاء بر جامعه به شمار آورد. اکثریت مسلمانان در این دوره با این اعتقاد که کتاب خدا براى بیاناحکام، کافى است ، به اهلبیت «ع» توجهى نکردند. در صورتى کهپیامبر آنها را دو عنصر جدا ناشدنى نامیده و به مسلمانان توصیهنموده بود که به هر دو تمسک کنند تا نجات یابند. تاثیر این حرکتهاىسیاسى بر بسیارى از اندیشهها، بس سترگ بوده و پیامدهاى منفى بسیارداشته است; بنابراین آنچه توجه نخستین نظریهپردازان «ولایت فقهاء»را به خود جلب کرد پیامدهاى منفى این دگرگونیها و تاثیرات بود. ایناندیشمندان از انحراف ناشى از جریانات مزبور به ویژه در شهر پیامبربسیار متاثر شده بودند. آرزوى بازگرداندن «ولایت»، «امارت» وحکومتبه «صراط اصلى»، مایه وحدت همه این اندیشمندان بود. آنها کهبرجسته بودند در این دوره خواستار بازگشتبه دستور خدا و پیامبراسلام بودند، اما در مقابل، بودند افرادى که این دگرگونى راامکانناپذیر مىدانستند و بر آنچه پیامبر بر آن تاکید ورزیده بودچشم پوشیدند. بنابراین فقهاء و محدثین بزرگ آن دوره که به «قارى»معروف مىشدند در صدد ایجاد پایههاى نوین یک «نهاد» پایدار درجامعهاى شدند که دستخوش آشوب گشته بود. توجه به این «نهاد» هنوزهم به عنوان یکى از نگرانیهاى عمده بسیارى از اندیشمندان ونظریهپردازان گوناگون ولایت فقیه، پابرجاست. منزل ارقم، خانه امنمسلمانان در مکه، نخستین «مدرسه» فقهى به شمار مىرفت که همه روزهمسلمانها به طور پنهانى در آن گرد مىآمدند، دانش زندگى و حقوق فردىو اجتماعى را از زبان پیامبر نور مىشنیدند ، و به آنها عمل نموده، دیگران را در جریان افکار، رفتار و گفتار پیامبر مىگذاشتند . امااز همان آغاز به ویژه پس از انتقال به مدینه و تشکیل حکومت و گسترشاسلام، به علت دورماندن بسیارى از مسلمانان از پیامبر و دستکارى درنقل قولها و یا اشتباهات غیرعمدى، لازم گردید که مسلمانان به نوعى«تفقه» بپردازند. بخصوص دستور پیامبر مبنى بر اینکه آنچه از منبراى شما نقل مىگردد اگر با قرآن موافق بود آن را برگیرید و اگرمخالف قرآن بود آن را دور بیاندازید ; مبدا نوعى استنباط، بهصورتى ساده و ابتدایى شد و لذا قدمت تفقه و استنباط اجتهاد و فتوىبه همان روزهاى آغازین مىرسد، و مسلمانان به دلائلى همچون «تعارض دوحکم»، «مشکل درک الفاظ» و «عدم اطلاع نسبتبه همه احکام» بایدکه اجتهاد مىکردند. علاوه بر آن یک نفر صحابى، گاهى عین الفاظ حدیث رانقل مىکرد و گاهى حکمى را که از آن احادیث و آیات فهمیده بود بیانمىنمود که در صورت اول، "راوى و محدث" و در صورت دوم، "مفتى ومجتهد" دانسته مىشود. بنابراین اجتهاد به معناى فهم حکم ازعمومات و مطلقات و انضمام احادیثبه یکدیگر و بحث از نسخ و تخصیص،تقیید، و استنباط از ظواهر و نصوص کتاب و سنت، از آن زمان وجودداشت، هم در میان کسانى که به پیامبر دسترسى داشتند و هم آنها کهدور بودند . مسائل دیگرى نیز در زمان پیامبر رخ نمود که در زمانپیامبر، بوجود آمدن طبقهاى به نام فقهاء [ قاریان ] و امثال ایشان راایجاب کرد. مثلا در واقعه بنىقریظه هنگامى که رسول خدا(ص) اصحاب خودرا به بنىقریظه اعزام داشتبه آنان فرمود: "نماز عصر را تا رسیدن بهآنجا بجا نیاورید". برخى از آنان جهت تعبد به نص، نماز عصر را دروقت ادائى بجا نیاوردند ولى برخى دیگر با اجتهاد در کلام رسول خدانماز عصر را پیش از رسیدن به آنجا در وقت ادا بجاآوردند زیرادانستند که غرض رسول خدا از فرمان، تسریع در رسیدن به بنىقریظه بودهاست نه نهى از نماز عصر در وقتخودش. لذا هم نماز عصر را در وقتاداء بجا آوردند و هم غرض رسول خدا(ص) را که تسریع در رسیدن به مقصدبوده استحفظ این اجتهاد در اصطلاح علمى موسوم به «اجتهادتخریج ملاک در مقام تطبیق» است . البته نباید فراموش کنیم که درزمان حضور پیامبر(ص) و بعدها براى شیعیان در زمان ائمه معصومین(ع)نیاز چندانى به استفاده گسترده از اجتهاد و تفقه نبود; به دو علت1- فراوان نبودن پدیدهها و فروع جدید 2-حضور رسول خدا و ائمهمعصومین در جامعه اسلامى و دسترسى مستقیم به آنها که بهترین راهشناخت احکام شرعى در وقت نیاز بودند. حتى در زمان پیامبر و ائمه مکتب هدایت که افراد صاحبنظر داراى ملکهاجتهاد (رد فرع بر اصل); «مرجع» بسیارى از مسلمانان قرارمىگرفتندو این وضع در زمان شخص پیامبر، پیش روى آن حضرت جریان داشت وپیامبر(ص) این امر (فتوىدادن) را تقویت و تشویق مىفرمود.همینجریان در زمان جانشینان آن حضرت نیز ادامه یافت و فقهایى همچون;سلمان محمدى، عماریاسر، ابوذر غفارى، ابورافع، ابىابن کعب، حذیفهیمانى، ابودرداء، ابوسعید خدرى، عبدالله بن عباس و قثمبن عباس و...در بسیارى از مسائل مرجع مسلمانان قرار مىگرفتند.
توجه به شرایط اجتماعى
سومین مسئلهاى که درباره سیر تاریخى نظریهولایت فقیه باید در نظر داشته باشیم، «نقش زمان و مکان» در چگونگىارائه و عرضه نظریه «ولایت» و «ولایت فقیه» مىباشد; زیرا یک اصلمسلم تاریخى این است که همه حوزههاى اندیشه در طول تاریخ عمیقا تحتتاثیر زمینههاى اجتماعى، سیاسى، اقتصادى، نظامى زمان نظریهپردازى،اندیشهورى و صدور اندیشههاى سیاسى از طرف اندیشهپردازان سیاسى اعماز مذهبى و غیرمذهبى، معصوم و غیرمعصوم مىباشد. به عبارت دیگرصدور اندیشه سیاسى رابطه مستقیم با درگیرى اندیشهوران با مسائلسیاسى اجتماعى دارد، و در این مسئله، نظریهپردازان ولایت، مستثنىنیستند; زیرا با یک بررسى تاریخى مىیابیم که هر گاه درگیرى ایناندیشمندان با مسائل سیاسى زیاد بوده است مباحث اندیشه سیاسى گسترشیافته و هرگاه به هر دلیل این درگیرى کم مىشده، باحثسیاسى و رونداندیشهپردازى سیاسى تقلیل یافته و یا فروکش مىنموده است. این مهم راما با بررسى تاریخ 23 ساله فعالیت نبىاکرم(ص) و 250 سال فعالیت ائمهمعصومین(ع) به خوبى مىتوانیم دریابیم و این «فرضیه» با تدقیق درتاریخ 1200 ساله فقهاء شیعه به یک اصل و قاعده ثابت موجود در تاریخسیاسى شیعه تبدیل مىگردد. آیات 13 ساله منزل در مکه (مکى) برپیامبر اسلام غالبا انذار و تبشیر دارند تا مسائل سیاسى، و آیات مدنى،اکثریت در مسائل سیاسى اجتماعى دارند. روایات، احادیث و خطبباقیمانده از عصر نخستین امام(ع) اکثرا صبغه سیاسى دارند. آثار ائمهثانى و ثالث نیز نشاندهنده همین مسئله هستند. بر عکس آثار امامصادق(ع) و امام باقر(ع)، با برخوردارى از مسائل حقوقى وسیع، صبغهسیاسى (به معناى حکومتى) کمترى دارند زیرا به اقتضاء شرائط سیاسىکشور، کمتر از ائمه دیگر، درگیر مسائل سیاسى حکومتى بودهاند، اگر چهبدور از مسائل سیاسى نیستند. در مورد فقهاء نیز اگر به سوابق محققثانى، کاشفالغطاء بزرگ، ملااحمد نراقى، میرزاى قمى، شیخ فضلالله نورى،محمد حسین نائینى غروى و به ویژه حضرت امام خمینى(ره) نظر کنیم مىبینیمکه چون درگیر مسائل سیاسى بودهاند کم و بیش پیرامون «نظام سیاسى»و یا بنیانهاى آن با صراحتبه اندیشهپردازى پرداختهاند و بر عکسفقهاء دیگرى چون شیخ انصارى، صاحب جواهر، صاحب شرایع، شیخ طوسى، آیتالله بروجردى و دیگرانى که درگیرى مستقیمى با مسائل سیاسى نداشتهانداگر چه به مسائل مربوط به نظام سیاسى عنایت داشتهاند، اما بسیارمحدود و در حد ضرورت به آن پرداختهاند.
حوزه بحث ولایت فقیه
یکى ازمسائلى که ذهن بعضى از افراد را به خود مشغول نموده است این است کهچرا فقهاء ما در کتب فقهى خود فصل مستقل و منسجمى در مورد ولایت فقیهیا نظام سیاسى اسلام، اختصاص ندادهاند. مىگوییم: بىگمان نهجالبلاغهبزرگترین و منسجمترین کتاب پیرامون آراء سیاسى شیعه در زمینه حکمتنظرى، عملى و حقوق اساسى مکتب اسلام است . على(ع) «جوانى ازفرزندان عرب مکه در میان اهل آن بزرگ مىشود با هیچ حکیمى برخوردنکرده است اما سخنانش در حکمت نظرى بالاتر از سخنان افلاطون و ارسطوقرار گرفته است. با اهل حکمت عملى معاشرت نکرده است اما از سقراطبالاتر رفته است. این کتاب که اوایل قرن پنجم هجرى توسط سیدرضى جمعآورى گردید به حق بنیان مباحث مهم کلامى از جمله مباحث نبوت،بویژه امامت و ولایت را محکمتر نمود. بنابر این تا قرن پنجم هیچگاهشکى در این مورد وجود نداشت که مسئله امامت و سیاست، ولایت و حاکمیتیک مسئله کلامى اصولى عقلى قابل استدلال و اثبات است نه یک مسئلهفرعى، فقهى، تقلیدى آنگونه که اندیشمندان اهل سنت مانند محمد غزالى(505 - 450 ه’ ق) مىپنداشت و تبلیغ مىکرد و افرادى چون سیفالدینآمدى (متوفاى 551 ه’ ق) در کتاب غایةالمرام فى علمالکلام ومؤلفالمواقف و شارح آن میر سیدشریف از وى تقلید کردند. ابوحامدمىگفت: «بحث امامت، یک بحث مهم و عقلى نیست، بلکه یکى از مسایلفقهى است. بدرستیکه این مسئله تعصبهایى را برانگیخته است. اگر کسىاز بحث امامت دورى کند، سالمتر از فردى است که در این بحث فرو رود،حتى اگر به حقیقتبرسد تا چه رسد به اینکه خطا کند ». بنابرایناندیشمندان سیاسى شیعى به تبع بحث امامت در این قرون، بحث اثباتىولایت نواب عام (فقهاء) را تالى مباحث امامت جزء مباحث کلامى شمرده وتا آنجا که شرایط اجازه مىداد آن را در همین مباحث مطرح مىکردند. بهتبع این ، که فلسفه و حکمت را مکمل مباحث کلامى مىدانستندنیز، مبحث امامت و ولایت فقیه را بمثابه بحث عقلى اصولى وفارابى (339 - 260) اندیشمندان، فلاسفه اسلامى مانند ابوعلىسینا (428 - 370) پذیرفته و درکتب خود به اثبات آن مىپردازند. ابوعلىسینا در کتاب شفا مىگوید:«واجب است که سنتگذار اطاعت جانشین خود را واجب کند و تعیین جانشینیا باید از طرف او باشد یا به اجماع اهل سابقه بر زمامدارى کسى کهبه طور علنى براى جمهور مردم ثابت کند که او داراى سیاست مستقل، عقلاصیل، اخلاق شریف مانند: شجاعت، عفت و حسنتدبیر است و احکام شریعترا از همه بهتر مىداند و عالمتر از او کسى نیست و اثبات این صفاتبراى شخص مورد نظر باید آشکار و علنى باشد و جمهور مردم آن رابپذیرند و بر آن متفق باشند و اگر اختلاف و تنازع بر اثر پیروى ازهوى و هوس میان آنها ایجاد شود و فرد دیگرى که استحقاق و لیاقتجانشینى را ندارد انتخاب کنند به پروردگار کافر گشتهاند... و تعیینجانشین با نصب بهتر است زیرا در این صورت از اختلاف و نزاع دور خواهدبود ». فارابى نیز در مدینه فاضله مىگوید: رئیس مدینه فاضله یارئیس اول استیا رئیس ثانى. اما رئیس اول کسى است که به او وحىمىشود «خداوند عز و جل توسط عقل فعال به او وحى مىکند» و او واضعقوانین است و حکم امور را بیان مىکند «شرایع و قوانینى که این رئیسو امثال او وضع کردهاند گرفته و مقرر مىشود» او رئیس اول مدینهاست. اما مدینه همیشه صاحب چنین رئیسى نیست. رئیس دومى که جانشین اومىشود باید بسیارى از صفات او را داشته باشد قوانین و سنتها وروشهاى رئیس اول را بداند و نگهبان آنها باشد. پس باید داراى«آنچنان اندیشه خوب و قوه استنباطى باشد که بتواند نسبتبه امورىکه در جریان حوادث و مرور زمان پیش آید آن امور و حوادثى که براىپیشوایان گذشته پیشآمد نکرده، احکام آنها را به خوبى دریافته،استنباط نماید و باید صلاح و مصلحت مدینه را جستجو و رعایتکند ». علامه حلى (متوفاى 726 ه.ق) که در فقه استاد خواجهنصیرالدین طوسى و در فلسفه و ریاضیات شاگرد وى بوده است و یکى ازپایهگذاران تشیع در ایران محسوب مىشود در کتابهاى خود به مناسبتهاىمتعدد شئون مختلف ولایت و امامت را در زمان غیبت، حق فقهاى شیعهدانسته است اما از اینکه فقهاء بحث امامت و شرایط آن را از علم کلامبه فقه منتقل نمودهاند اظهار نگرانى مىکند و مىگوید: «عادت فقهاء براین جارى شده است که امامت و شرایط آن را در این باب (قتال باغى) ذکر مىکنند، تا معلوم شود اطاعت چه کسى واجب و خروج بر چه کسى حراماست و قتال با چه کسى واجب مىباشد. ولى این مسئله از قبیل مسائل علمفقه نیستبلکه از مسائل علم کلام است ». بنابراین اصل مسئلهولایت فقیه و اثبات آن اصولا و اساسا فقهى نیست همانطور که اثبات ولایتامامان معصوم نمىباشد که فقهاء فصل منسجمى در مورد آن در کتب فقهىخود بیاورند، بلکه شئونات آن است که بایستى پرتوى بر مسائل فقهىبتاباند; که فقهاء ما در ابواب مختلف فقهى مانند امر به معروف و نهىاز منکر، قضا، حدود، جهاد، خمس، بیع، حجر، نکاح، طلاق، صوم، حج، صلاةجمعه و ... موشکافیهایى در خور، نسبتبه آن داشتهاند، همانطور که درمورد حدود ولایت امام(ع) در فقه بحث نمودهاند نه اثبات آن.
دانلود با لینک مستقیم
مقاله درآمدی بر تئوری دولت در اسلام