لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 1
فهرست و توضیحات:
دعای ختم قرآن
دانلود دعای ختم قرآن
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 1
فهرست و توضیحات:
دعای ختم قرآن
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:28
چکیده: 2
مقدمه: 3
تلقى اول 5
نقد و بررسى تلقى اول 6
تلقى دوم: 14
نقد و بررسى تلقى دوم: 18
5ـ بىنیازى بشر از دیانت 19
تلقى سوم: 21
نقد و بررسى تلقى سوم: 21
خصوصیات دین خاتم 21
منابع : 24
چکیده:
یکى از مباحث کلام جدید اسلامى مسأله ختم نبوت است که از میان متفکران مسلمان معاصر، اقبال لاهورى اولین گام را در تبیین فلسفه آن برداشته است؛ بعد از او عدهاى از متفکران همچون: شهید مطهرى، شریعتى، سروش و دیگران با رهیافتهاى بعضا متفاوت به آن نگریستهاند.
یکى از این متفکران (دکتر سروش) با تلقیهاى متفاوت به این موضوع پرداخته است؛ که عبارتند از:
1ـ وحى هنوز براى مردم تر و تازه است و گویا بر مردم وحى مىبارد.
2ـ دوران وحى سپرى شده و مردم مستغنى از آن هستند و باید به عقل جمعى رجوع کرد.
3ـ با بسط تجربه نبوى دیگر نیازى به تجدید نبوت نیست.
این مقاله در صدد است به فرضیههاى یاد شده پرداخته و آنها را مورد تحلیل و بررسى قرار دهد. و با تبیین فرضیه مختار که عبارت است از: کمال دین و مصونیت از تحریف دریچه قابل قبولى بگشاید.
مقدمه:
یکى از عقاید مسلمانان، اعتقاد به خاتمیت است؛ یعنى، بعد از پیامبر خاتم صلىاللهعلیهوآله ، نبوت دیگر تجدید نخواهد شد. در این مسأله ـ با صرفنظر از ادله آن که جاى شبهه نیست و مورد پذیرش و اجماع همه فرق اسلامى واقع شده ـ بحثى که در عصر حاضر با آن روبرو هستیم بحث از سرّ خاتمیت است؛ یعنى، چه سرّى وجود دارد که وقتى نوبت به پیامبر اسلام رسید نبوت ختم شد؟ این پرسشى است که متفکران معاصر با رویکردهاى متفاوت به آن پرداختهاند. به نظر مىرسد یکى از عمدهترین رازهاى این مسأله، رشد فکرى و عقلى امت دین خاتم باشد؛ که در تفسیر و تبیین آن میان متفکران اختلاف نظر وجود دارد. عدهاى مراد از رشد عقلى را عقل استقرایى (عقل تجربى) مىدانند و معتقدند در دین خاتم، عقل جانشین وحى مىشود.(2) و عدهاى دیگر معتقدند مراد از رشد عقلى آن است که انسان با عقل و فکر مىتواند وحى را بفهمد و کاشف آن باشد.(3) از این رو در تبیین فلسفه خاتمیت در میان معاصران دو رویکرد عمده به وجود آمد: یکى، رویکرد روشنفکرانه و دیگرى رویکرد غیرروشنفکرانه.
ما در این نوشتار در نظر داریم به رویکرد روشنفکرانه پرداخته و آن را مورد بررسى قرار دهیم.
اولین روشنفکرى که به فلسفه خاتمیت پرداخته، اقبال لاهورى در کتاب «احیاى فکر دینى در اسلام» بود. ایشان با تأثیرپذیرى از فیلسوفان غربى همچون شلایر ماخر و دیگران به این مسأله نگریسته و قبل از ایشان کسى با نگاه جدید به خاتمیت نپرداخته است او اعتقاد دارد پیامبران متعلق به دوران حاکمیت غرایز هستند؛(4) وقتى بشر، آن دوران (حاکمیت غریزه) را پشت سر گذاشت و به دوره حاکمیت عقل رسید، بىنیاز از پیامبر و وحى مىشود. ایشان مىگوید:
«پیغمبر اسلام میان جهان قدیم و جهان جدید ایستاده است؛ تا آنجا که به منبع الهام وى مربوط مىشود، به جهان قدیم تعلق دارد، و آنجا که پاى روح الهام وى در کار مىآید، متعلق به جهان جدید است.(5)
حجیت و اعتبار ادعاى اشخاص به پیوستگى با فوق طبیعت داشتن در تاریخ بشرى به پایان رسیده است.»(6)
مرحوم شریعتى رهیافتى شبیه اقبال دارد؛ تنها فرقشان این است که شریعتى با دید شیعى به آن نگاه مىکند؛ یعنى ابتداى دوران بىنیازى از وحى را، ابتداى غیبت امام علیهالسلام مىداند و اقبال با دید سنىگرى، ابتداى آن را بعد از رحلت پیامبر صلىاللهعلیهوآله مىپندارد. شریعتى مىگوید:
«از این پس انسان براساس طرز تربیتش قادر است که بدون وحى و بدون نبوت جدید، خود روى پاى خودش به زندگى ادامه دهد و آن را کامل کند. بنابراین دیگر نبوت ختم است، خودتان راه بیفتید.»(7)
یکى دیگر از روشنفکران معاصر که به فلسفه خاتمیت پرداخته دکتر سروش مىباشد؛ ایشان در آثار مختلف به این مسأله اشاره دارند. نامبرده در تبیین این بحث داراى تلقّى واحدى نیست و در بعضى مواضع دچار تناقض است؛ این مقاله در نظر دارد به دیدگاه ایشان پرداخته و آن را مورد ارزیابى قرار دهد.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه56
راز ختم نبوت
ظهور دین اسلام ، با اعلام جاودانگی آن و پایان یافتن دفتر نبوت توام بوده است . مسلمانان همواره ختم نبوت را امر واقع شده تلقی کردهاند .
هیچ گاه برای آنها این مساله مطرح نبوده که پس از حضرت محمد (ص) پیغمبر دیگری خواهد آمد یا نه ؟ چه ، قرآن کریم با صراحت ، پایان یافتن نبوت را اعلام و پیغمبر بارها آن را تکرار کرده است . در میان مسلمین اندیشه ظهور پیغمبر دیگر ، مانند انکار یگانگی خدا یا انکار قیامت ، با ایمان به اسلام همواره ناسازگار شناخته شده است .
تلاش و کوششی که در میان دانشمندان اسلامی در این زمینه به عمل آمده است ، تنها در این جهت بوده که میخواستهاند به عمق این اندیشه پی ببرند و راز ختم نبوت را کشف کنند .
وارد بحث ماهیت وحی و نبوت نمیشویم . قدر مسلم این است که وحی ، تلقی و دریافت راهنمایی است از راه اتصال ضمیر به غیبت و ملکوت . نبی ، وسیله ارتباطی است میان سایر انسانها و جهان دیگر و در حقیقت پلی است میان جهان انسانها و جهان غیب . نبوت از جنبه شخصی و فردی ، مظهر گسترش و رقاء شخصیت روحانی یک فرد انسان است و از جنبه عمومی ، پیام الهی است برای انسانها به منظور رهبری آنها که به وسیله یک فرد به دیگران ابلاغ میگردد . همین جاست که اندیشه ختم نبوت ، ما را با پرسشهایی مواجه میکند ، که : آیا ختم نبوت و عدم ظهور نبی دیگر بعد از خاتم النبیین به معنی کاهش استعدادهای معنوی و تنزل بشریت در جنبه های روحانی است ؟ آیا مادر روزگار از زادن فرزندانی ملکوتی صفات که بتوانند با غیب و ملکوت پیوند داشته باشند ناتوان شده است و اعلام ختم نبوت به معنی اعلام نازا شدن طبیعت نسبت به چنان فرزندانی است ؟ بعلاوه ، نبوت معلول نیازمندی بشر به پیام الهی است و در گذشته طبق مقتضیات دورهها و زمانها این پیام تجدید شده است . ظهور پیاپی پیامبران ، تجدید دائمی شرایع ، نسخهای مداوم کتب آسمانی همه بدان علت است که نیازمندیهای بشر دوره به دوره تغییر میکرده است و بشر در هر دورهای نیازمند پیام نوین و پیامآور نوینی بوده است . با این حال ، چگونه میتوان فرض کرد که با اعلام ختم نبوت این رابطه یکباره بریده شود و پلی که جهان انسان را به جهان غیبت متصل میکند یکسره خراب گردد و دیگر پیامی به بشر نرسد و بشریت بلاتکلیف گذاشته شود ؟ از اینها همه گذشته ، چنانکه میدانیم در فاصله میان 8
پیامبران صاحب شریعت مانند نوح و ابراهیم و موسی و عیسی یک سلسله پیامبران دیگر ظهور کردهاند که مبلغ و مروج شریعت پیشین بودهاند . هزاران نبی بعد از نوح آمدهاند که مبلغ و مروج شریعت نوحی بودهاند ، همچنین بعد از ابراهیم و غیره . فرضا انقطاع نبوت تشریعی را بپذیریم و بگوییم با شریعت اسلام شرایع ختم شد ، چرا نبوتهای تبلیغی بعد از اسلام قطع شد ؟ چرا اینهمه پیامبر بعد از هر شریعتی ظهور کردند و آنها را تبلیغ و ترویج و نگهبانی کردند ، اما بعد از اسلام حتی یک پیامبر اینچنین نیز ظهور نکرد ؟ اینهاست پرسشهایی که از اندیشه ختم نبوت ناشی میشود . اسلام که خود عرضه کننده این اندیشه است پاسخ این پرسشها را داده است . اسلام اندیشه ختم نبوت را آنچنان طرح و ترسیم کرده است که نه تنها ابهام و تردیدی باقی نمیگذارد ، بلکه آن را به صورت یک فلسفه بزرگ در میآورد . از نظر اسلام ، اندیشه ختم نبوت نه نشانه تنزل بشریت و کاهش استعداد بشری و نازا شدن مادر روزگار است و نه دلیل بینیازی بشر از پیام الهی است و نه با پاسخگویی به نیازمندیهای متغیر بشر در دورهها و زمانهای مختلف ناسازگار است ، بلکه علت و فلسفه دیگری دارد . قبل از هر چیز لازم است با سیمای ختم نبوت آنچنانکه اسلام ترسیم کرده است آشنا بشویم و آن را بررسی کنیم ، سپس پاسخ پرسشهای خود را دریافت داریم . در سوره احزاب آیه 40 چنین میخوانیم : « ما کان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین » . 9