رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله کامل درباره خاطرات شهید

اختصاصی از رزفایل دانلود مقاله کامل درباره خاطرات شهید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره خاطرات شهید


دانلود مقاله کامل درباره خاطرات شهید

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :28

 

بخشی از متن مقاله

 20 خاطره از شهید باقری

اشاره: غلامحسین افشردی،حسن باقری نام مستعار این شهید بزرگوار بود.

بچه را لا پنبه گذاشتند . آن قدر ضعیف بود که تا بیست روز صداش در نمی آمد . شیر بمکد. برای ماندنش نذر امام حسین کردند. به ش گفتند « غلامِ حسین.»باید نذرشان را ادا می کردند. غلام حسین دو ساله بود که رفتند کربلا. 

2- آمده بود نشسته بود وسط کوچه . نمی شد بازی کرد. هر چی چخه کردیم و با توپ پلاستیکی و سنگ زدیم ، نرفت غلام حسین رفت جلو . نفهمیدیم چی گفت ، که گذاشت رفت.   

3- کلاس هشتم بود. سال چهل و هشت ،چهل و نه . فامیل دورشان با چند تا بچه ی قد و نیم قد از عراق آواره شده بود. هیچی نداشتند ؛ نه جایی ، نه پولی . هفت هشت ماه پا پی صندوق دار مسجد لرزاده شده بود. می گفت« بابا یه وام بدین به این بنده ی خدا هیچی نداره . لا اقل یه سرپناهی پیدا کنه گناه داره. » حاجی هم می گفت « پسرجون ! وام میخوایی ، باید یه مقدار پول بذاری صندوق. همین.» آن قدر گفت تا فامیل پول گذاشتند صندوق . همه را بدهکار کرد تا یکی خانه دار شد. 

4- سر راه مدرسه رفتیم کتاب فروشی .هرچی پول داشت کتاب خرید. می خواند؛ برای دکور نمی خرید. 

5- سال آخر دبیرستان بود. شب با مهمان غریبه ای رفت خانه شام به ش داد و حسابی پذیرایی کرد. می گفت «ازشهرستان آمده. فامیلی تهران نداره. فردا صبح اداره ی ثبت کار داره. می ره »دلش نمی آمد کسی گوشه ی خیابان بخوابد.  

6- دوست های هم دانشگاهیش را برده بود باغ دماوند. تابستان گرم و جوان های شیطان. باید بودی و می دیدی چه بلایی سر خانه و زندگی آمد . آب بازی کرده بودند همه ی رخت خواب های سفید و تمیز مامان زرد شده بود .
7- خیلی مواظب برادر کوچکش ،احمد ،بود. نامه می نوشت، تلفن می کرد، بیش تر باهم بودند. حرف هاش را گوش می کرد. گردش می رفتند. در دل می کردند. همیشه می گفت « فاصه ی سنی بابا و احمد زیاده . احمد باید بتونه به یکی حرفاشو بزنه .خیلی باید حواسمون به درسو کاراش باشه.»

8- سرباز که بود، دو ماه صبح ها تاظهر آب نمی خورد. نماز نخوانده هم نمی خوابید. می خواست یادش نرود که دوماه پیش یک شب نمازش قضا شده بود.

9- مامان و باباش دلشان می خواست پشت سرش نماز بخوانند. هرچی می گفتند، قبول نمی کرد. خجالت می کشید.

10- بیست و دوی بهمن . پادگان شلوغ بود. سربازها قاطی مردم شدند. اسلحه خانه به هم ریخته بود. گلوله های خمپاره با خرج و چاشنی پخش زمین بود. دولا شد. جمع و جورشان که کرد، گفت« اگه یکیش منفجر بشه، کلی آدم تکه تکه می شن.»جعبه ها را که چیدند، با بقیه رفتند طرف دیگر پادگان.

11- از نماز جمعه ماجرای طبس را شنیدم . چون توی سرویس خبر روزنامه بود. صبر نکرده بود ؛ صبح زود با عکاس روزنامه رفته بود طبس.

12- روزها اول جنگ کسی به کسی نبود. از سوسنگرد که برمی گشتم، استان دار خوزستان را با حسن دیدم.نمی شناختمش . هرچی سؤال می کرد، من رو به استاندار جواب می دادم. همین طور که حرف میزدم، اسم بعضی جاها را غلط می گفتم. خودش درستش را می گفت. تند تند هم از حرف هام یادداشت برمی داشت.  

13- چهار ماه از جنگ می رفت. بین عراقی های محور بستان و جفیر ارتباطی نبود .حسن بعد از شناسایی گفت« عراقی ها روی کرخه و نیسان و سابله پل می زنند تا ارتباط نیروهاشون برقرار بشه. منتظر باشین که خیلی زود هم این کارو بکنن.» یک هفته بعد، همان طور شد. نیروهای دشمن در آن محور ها باهم دست دادن. 

14- باشگاه گلف اهواز شده بود پایگاه منتظران شهادت . یکی از اتاق های کوچکش را با فیبر جدا کرد ؛ محل استراحت و کار. روی در هم نوشت « 100% شناسایی، 100% موفقیت.» گفت «حتا با یه بی سیم کوچیک هم شده  باید بی سیم های عراقی را گوش کنید. هرچی سند و نامه هم پیدا می کنید باید ترجمه بشه.» از شناسایی که می آمد ، با سر و صورت خاکی می رفت اتاقش . اطلاعات را روی نقشه می نوشت. گزارش های روزانه رانگاه می کرد.  

15- ریز به ریز اطلاعات و گزارشها را روی نقشه می نوشت.اتاقش که می رفتی ، انگار تمام جبهه را دیده باشی. چند روزی بود که دو طرف به هوای عراقی بودن سمت هم می زدند. بین دو جبهه نیرویی نبود. باید الحاق می شد و ونیروها با هم دست می دادند . حسن آمد و از روی نقشه نشان داد.

*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره خاطرات شهید

دانلود کتاب محافظ شاه – خاطرات علی شهبازی

اختصاصی از رزفایل دانلود کتاب محافظ شاه – خاطرات علی شهبازی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود کتاب محافظ شاه – خاطرات علی شهبازی


دانلود کتاب محافظ شاه – خاطرات علی شهبازی

نام: محافظ شاه : خاطرات علی شهبازی ؛ مامور مخصوص شاه

نویسنده: علی شهبازی

ناشر: انتشارات اهل قلم

تعداد صفحات: ۳۳۰ صفحه

توضیحات : کتاب «محافظ شاه» که عمدتاً شامل دیده‌ها و شنیده‌های آقای علی حیدر شهبازی – محافظ مخصوص شاه – است، ظاهراً با هدف احقاق حقوق وی به عنوان فردی که سالهای طولانی در خدمت محمدرضا بوده و حتی بعد از فرار از ایران نیز به همراه پهلوی ها و به دنبال مرگ شاه، مدتی نیزدر خدمت رضا پهلوی قرار گرفته، به رشته تحریر درآمده است. هر چند به دلیل فقدان آگاهیهای سیاسی نویسنده و پایین بودن سطح سواد وی، این کتاب نمی‌تواند از جایگاه بالایی نزد محققان و تاریخ‌نگاران برخوردار شود


دانلود با لینک مستقیم


دانلود کتاب محافظ شاه – خاطرات علی شهبازی

دانلود تحقیق خاطرات بهروز وثوقی

اختصاصی از رزفایل دانلود تحقیق خاطرات بهروز وثوقی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق خاطرات بهروز وثوقی


دانلود تحقیق خاطرات بهروز وثوقی

چه بخواهیم ،چه نخواهیم بهروز وثوقی یکی از چهره های ماندگار تاریخ سینمای ایران است .او در بسیاری از فیلم های مهم ،مطرح از فیلمسازان صاحب نام و با اعتبار شرکت داشته وبدون اغراق چهره اول بازیگری در سینمای ایران طی دوران قبل از انقلاب بوده است .بازی او در دوفیلم معروف گوزنها (مسعود کیمیایی )و سوته دلان (شادروان علی حاتمی )بیش از هرفیلم دیگری براعتبار بهروزوثوقی در عرصه سینمای ایران افزوده است .
اخیرا کتاب خاطرات بهروز وثوقی به همت و درایت ناصر زراعتی در خارج از کشور منتشر شده ،که حاوی ناگفته های جذاب و خواندنی از زندگی این هنرمند است .مروری داریم بر این خاطرات باذکر این توضیح که بعلت حجم بالای کتاب مورد اشاره نقد و بررسی آن در چهار قسمت انجام می شود که توجه شما را به نخستین بخش آن جلب می نماییم .

کتاب با مقدمه ناصرزراعتی و پیشگفتار بهروز وثوقی آغاز شده و بعد هم به تولد و دوران کودکی بهروز می پردازد .


براساس مندرجات کتاب بهروز در بیستم اسفندماه سال 1316 در شهرستان خوی دیده به جهان می گشاید .بدنبال سال های بحرانی دهه بیست و غائله آذربایجان و مسائل دیگر پدر بهروز با خانواده به تهران پناه می آورد .بهروز آنزمان داری یک برادر بنام فیروز ودو خواهر بنامهای گلدون و مهین بوده که دو خواهرش به دلیل فقدان امکانات درمانی مناسب بخاطر دچارشدن به بیماری حصبه میمیرند .


پدر بهروز که بعنوان راننده در اداره بهداری استخدام می شود چند سال بعد به اصفهان منتقل می شود .در اصفهان است که جادوی سینما بهروز را به سمت خویش فرا می خواند ومانند هر علاقمند دیگر سینما ،یواشکی و بدور ازچشم پدر و مادر سینما رفتن را تجربه می کند .


او با دیدن فیلم «ولگرد »شیفته این فیلم و هنرپیشه نقش اول آن یعنی ناصرملک مطیعی می گردد وبارها به تماشای این فیلم می رود ..


بعد از انتقال مجدد پدر بهروز به تهران بهروز همچنان علاقمندانه سینما و فیلمها را تعقیب می کند .حالا او غیر از بهروز صاحب سه برادر بنامهای چنگیز و بهزاد و شهراد دارد .


بهروز در شانزده سالگی نخستین عشق دوران زندگی اش را تجربه می کند و عاشق دختر محصلی می گردد و با پیگیری ها و سماجت هایش بلاخره می تواند با دخترک که هما نام دارد قرار ملاقات بگذارد .بهروز در این بخش از کتاب توصیف زیبایی از این عشق کودکانه  بدست می دهد . ماجرای این عشق با ازداوج هما با یکی از پسران فامیل پایان می یابد و بهروز نخستین شکست در عشق را تجربه می کند.


 در دهه سی دیوید سن نامی کارگردان تئاتر به دعوت اداره هنرهای زیبا از آمریکا به تهران می آید تا به تربیت هنرجو وبازیگر بپردازد .بهروز نیز جزو سی نفری قرار می گیرد که در امتحان ورودی برای گذراندن دوران بازیگری پذیرفته شده اند ..بهروز بعدها به تئاتر تهران می رود ودر انجا تجربه اندوزی می کند تا اینکه یک اتفاق و تصادف اورا به اجرای نخستین نقش سینمایی اش فرا می خواند .وبهروز نقش یکی از سیاهی لشگرهای فیلم طوفان در شهرما را ایفاءمی کند (لازم به ذکر است که پروین غفاری هم در کتاب خاطراتش به این قضیه اشاره کرده است )


بهروز بعد از معافیت از خدمت وظیفه ،درصدد استخدام در نیروی هوایی و کسب عنوان خلبانی بر می آید که با مخالفت مادرش این مقوله تحقق نمی یابد .


اوبلاخره کارمند وزارت بهداشت شده و برای مبارزه با مالاریا به روستاهای خرمدره اعزام می شود .دوران خدمت بهروز درخرم دره نیز بسیار جذاب و خواندنی است .از جمله قضیه خوردن گوشت مار و...


بهروز بعد از اخراج از اداره بهداشت به دلیل درگیری با یک مفام مافوق کارمند وزارت دارایی می شود


آشنایی اتفاقی با دوست دوران تحصیلی اش منوچهر اسماعیلی (دوبلور)باردیگر بهروز رابه سینما وصل می نماید .وبهروز مدتی کار دوبله راهم تجربه می نماید .


بواسطه تاجی احمدی با امین امینی آشنا می شود و نقش کوتاهی در یکی از فیلمهای او بازی می کند وهمین زمینه ای می شود که امین امینی به همراه برادرش کردوانی پای بهروز را به سینما بازنموده و برای ایفای نقش اول جند فیلم با او قرارداد ببندند .


باادامه کار دوبله در کنار بازیگری سینما اوضاع مالی بهروز را بهبود می بخشد وهمین قضیه موجبات نگرانی والدین اورا فراهم می آورد .چراکه بهروز کار و حرفه واقعی اش را از آنها پنهان ساخته بود .


با رونق کار دوبله بهروز وزارت دارایی را رها می کند .بهروز درفیلم صدکیلو داماد که نخستین فیلم مهم اش بعداز دو تجربه کوتاه بوده با کسانی همچون ویداقهرمانی ،همایون ،مقبلی ،ظهوری و پرخیده همبازی می شود .


واما اگر یادتان باشد چندی فبل به هنگام بررسی کتاب عروسی خاله نوشته ویدا قهرمانی به اخراج او ازدبیرستان بخاطر بازی در سینما اشاره کردیم

 

 

شامل 14 صفحه word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق خاطرات بهروز وثوقی

دانلود مقاله خاطرات شهدا

اختصاصی از رزفایل دانلود مقاله خاطرات شهدا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله خاطرات شهدا


دانلود مقاله خاطرات شهدا

لینک و پرداخت دانلود*پایین مطلب*

فرمت فایل:word(قابل ویرایش)

تعداد صفحه:2

 

 

 

مقدمه

دیروز عصر کنار فاطمه نشسته بودم و اشک را در چشمانش می دیدم . بغض گلویم را گرفت ! ... می خواستم اشک بریزم . هیچ صدایی را جز صدای فاطمه نمی شنیدم ...

 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله خاطرات شهدا