لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
قیا م توابین
سالهای آمادگی برای قیام
مقدمه
جنبش توابین در سال شصت و پنج علیه حاکمیت امویها و برای از بین بردن قاتلین حسین بن علی(ع)، برپا گردید. هر چند شروع آن در حد یک احساس، پس از واقعه کربلا در قلوب بسیاری از شیعیان پدید آمده بود. بعد از واقعه کربلا، شیعیان کوفه که از عدم مایت خود نسبت به امام حسین(ع)شرمنده شده بودند، تصمیم گرفتند تا به گونه ای این شرمندگی را از چهره خویش بزدایند. آنها عدم حمایت از امام حسین(ع)را گناهی نابخشودنی می دانستند که می باید با کشتن قاتلین حسین یا کشته شدن خود، گناه خویش را جبران کرده و تطهیر شوند.
مدتی پس از واقعه کربلا، کوفه تحت حاکمیت شوم امویها و عامل آنها عبید الله بن زیاد بود. در آن موقع گرچه شیعیان سرکوب شده بودند، اما با وجود سر و صدایی که از ابن زبیر در شرق کشور اسلامی پیچیده بود، هنوز خطر عمده همان شیعیان بودند. اشاره به یک نمونه از جسارت شیعیان در برابر عبید الله بن زیاد مناسب است. پس از واقعه کربلا، عبید الله در مسجد به منبر رفت و گفت: سپاس خدای را که حق را غلبه بخشید و امیر المؤمنین یزید بن معاویه و حزب او را نصرت داد. عبد الله بن عفیف ازدی، که یک چشم خود را در جمل و چشم دیگر خود را در صفین از دست داده بود، از جای برخاست و گفت: ای دروغگو!و فرزند دروغگو!به خدا سوگند تو و پدرت و کسی که تو را حکومت داده و پدرش، فرزندان پیامبران را می کشید و چون صدیقان سخن می گویید. عبید الله گفت: ای دشمن خدا!درباره عثمان چه می گویی؟عبد الله گفت: او مردی بود که خوب کرد و بد کرد. اصلاح کرد و افساد کرد و خدا با عدلش با او رفتار خواهد کرد. اما اگر خواهی درباره خود و پدرت و یزید و پدرش بپرس. عبید الله گفت: نخواهم پرسید تا طعم مرگ را به تو بچشانم. عبد الله بن عفیف گفت: از خدا خواسته ام تا شهادت را روزی من کند، قبل از آن که مادرت تو را بزاید، وقتی چشمم را از دست دادم ناامید شدم، اما اکنون خدای را سپاس که دعایم را مستجاب کرد
انگیزه ی قیام
عصر عاشورا با شهادت امام حسین(ع)و 72 نفر از بهترین انسانهای تاریخ بشریت، به غروب انجامید. کوفیان سست اراده وپیمان شکن نه تنها امام حسین(ع)را به کوفه دعوت کرده بودند،سفیرش را تنها گذاشتند و او را یاری نکردند، بلکه به کربلاآمدند و در کشتن آن حضرت شرکت کردند. کوفیان مست زر و زوربودند، اما فریادهای آتشین امام سجاد(ع)و حضرت زینب(س)در کوفه،آنان را از مستی به هوش آورد. امام سجاد(ع)که همراه کاروان اهل بیت پیامبر(ص)به اسارت لش(ص)ریزید درآمده بود، در دروازه شهر کوفه خطاب به مردم کوفه گفت:
«هل تعلمون انکم کتبتم الی ابی وخدعتموه واعطیتموه من انفسکم العهدو المیثاق و البیعه و قاتلتموه.» آیا می دانید که شما به پدرم نامه نوشتید(و او را به کوفه دعوت کردید)، ولی خدعه کردید و عهد و پیمان و بیعت خود را رهاساختید و او را به قتل رساندید؟ حضرت زینب(س)نیز خطاب به مردم کوفه، فریاد برآورد: «یا اهل الکوفه! یا اهل المکر و الغدر و الخیلاء» وقتی حضرت زینب(س)خطابه ایراد کرد، مردم کوفه به یاد خطبه های آتشین امام علی(ع)افتادند. زینب دختر علی بود و اینک حلقوم علی(ع). پدرش به کوفیان گفته بود: «یا اشباه الرجال » و اینک فریاد حضرت زینب(س)، آنان را با طنین فریاد امام علی(ع)تداعی گرشد. شیعیان کوفه از پیمان شکنی خود پشیمان بودند. در اندیشه ی جبران گناه و اشتباه خود بودند. آنان مخفیانه با یکدیگر صحبت می کردند و نقشه ی انتقام را می کشیدند.
عصر قیام
حجاز و عراق پس از شهادت امام حسین(ع)دوران پرحادثه ای راگذراند. عبدالله بن زبیر از احساسات مردم نسبت به شهادت امام حسین(ع)به نفع خود سود جست و علیه یزید طغیان کرد. روز به روزبر شمار هواداران او افزوده شد. مردم مکه و مدینه از هواداران او بودند. عبدالله بن زبیر با تبلیغات فراوان توانست محبوبیت فراوانی در بین مردم حجاز و عراق پیدا کند. مردم مدینه در سال 63 ه .ق فرماندار آنجا را که از سوی یزید انتخاب شده بود، عزل کردند و با عبدالله بن زبیر بیعت کردند. اندک اندک دامنه ی نفوذعبدالله بن زبیر گسترش یافت. بسیاری از کارگزاران یزید،مخفیانه با او بیعت کردند. عبدالله بن زبیر فرماندارانی برای شهرهای حجاز، عراق، یمن، خراسان و مصر گسیل داشت. یزید در سال 63 ه ق، لشکری تا دندان مسلح را برای بازپس گیری مدینه گسیل داشت. لشکر یزید چنان جنایتی در حجاز انجام دادندکه تاریخ پراست از اعمال وحشیانه آنها. سه روز اموال، ناموس وجان مردم حجاز برلشکر یزید حلال شد. هزاران نفر کشته و به صدهازن مسلمان تجاوز شد. جنایت یزید به نام واقعه «حره » در تاریخ مشهور است. فسق و فجور یزید نیز باعث شد تا مردم نفرت بسیاری به او پیدا کنند. با مرگ یزید(64 ه.)و آغاز خلافت مروان،درگیری های شدیدی بین لشکرهای مروان و عبدالله بن زبیر درگرفت. مرگ یزید پایه های حکومت اموی را سست کرده بود. مروان اقتداریزید را نداشت. عبدالله بن زبیر پس از شکست در واقعه ای حره به دنبال تدارک قوا بود و این فرصت با مرگ یزیدی فراهم شد. مردم کوفه شورش کرده بودند و فرماندار آنجا که از سوی یزید انتخاب شده بود، را عزل کردند.
آغاز قیام
شیعیان کوفه در اندوه شهادت امام حسین(ع)و پشیمان از گناه بزرگ خویش، چاره جویی می کردند تا بتوانند اشتباه خود را جبران نمایند. شماری از رهبران قبایل و سرشناس ترین شیعیان در منزل سلیمان بن صرد گرد آمدند تا راهی برای انتقام بیابند. سلیمان بن صرد دراجتماع آنان گفت: «ما وعده ی یاری به اهل بیت پیامبر(ص)دادیم، ولی یاریشان نکردیم و به انتظار فرجام کار ماندیم تا آن که فرزند پیامبرمان کشته شد. خدا از ما راضی نخواهد شد مگر این که با قاتلان او بجنگیم. شمشیرها را تیز کنید و هرچه می توانید نیرو و اسب تهیه کنید تافراخوانده شوید.» مسیب بن نجبه پس از حمد و ثنای خداوند، گفت: «ماگرفتار عمرطولانی شدیم و در معرض انواع آزمایشهای الهی قرار گرفتیم. از خداوند می خواهیم ما را در زمره ی افرادی قرارندهد که به آنها گفته می شود: مگر شما را به اندازه ای عمر ندادم که پندگیرید. امیرمومنان علی(ع)هم فرمود: مقدار عمری که خداونددر آن بر فرزند آدم اتمام حجت می کند، 60 سال است. در میان ماکسی نیست که به این سن نرسیده باشد. ما به تزکیه ی خود مغروربودیم و حال آنکه خداوند ما را در تمام اموری که مربوط به پسردختر پیامبرش بود، دروغگو یافت.
نامه ها و فرستادگان امام حسین(ع)به ما رسید و برما اتمام حجت شد. از ماخواسته شد که از آغاز تا پایان، در نها و آشکار او رایاری دهیم ولی ما از بذل جان در راه او بخل ورزید، تا این که امام حسین(ع)در کنار ما کشته شد. نه با دست خود او را یاری دادیم و نه با زبان خود از او دفاع کردیم و نه با اموال و قوم و قبیله خود. عذر ما در پیشگاه خداوند، به هنگام دیدار پیامبر(ص)چیست که فرزند محبوبش، همراه فرزندان و خاندانش، در بین ما کشت شد؟! به خدا سوگند، هیچ عذری نداریم مگر این که قاتل او را و کسانی که بر ضد او قیام کردند، را بکشیم و یا آن که در این راه کشته شویم. شاید خداوند از ما خشنود شود. من هنگامی که خداوند را ملاقات می کنم از عقوبت و عذاب او درامان نیستم. ای مردم! از میان خود فردی را به رهبری انتخاب بکنید تا قیام را آغاز کنیم.» رفاعد بن شداد پس از مسیب به سخنرانی پرداخت و گفت: «خداوند تو را به بهترین سخنان راهنمایی کرد. بهترین کار راکردی که دعوت به جهاد با تبهکاران بود که راه توبه از گناه بزرگ است. اگر خودت رهبری ما را بپذیری، ما همه قبول خواهیم کرد و اگر نپذیری، پیرمرد شیعه صحابی رسول خدا(ص)و فردی که درقبول اسلام پیشگام بود، سلیمان بن صرد خزاعی را به رهبری برمی گزینیم که به شجاعت و دوراندیشی مشهور و مورد اعتماد است.» عبدالله بن وال و عبدالله بن سعد نیز سخنرانی کردند و ازسلیمان بن صرد و مسیب بن نجبه به نیکویی یاد کردند. سرانجام سلیمان بن صرد خزاعی به رهبری قیام برگزیده شد.
مقاله درباره قیا م توابین