دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 22
تشریع رهبری سیاسی پیامبر اعظم (ص)
با مطالعهاى اجمالى در سیره زندگانى پیامبر اکرم(ص) جاى تردید باقى نمىماند که آن حضرت، پس از هجرت به مدینه، همچون یک رهبر و حاکم در میان مردم عمل مىکرد و آنان نیز تبعیت از او را بر خویش واجب مىدانستند و متخلفان نیز مجازات مىشدند، ایشان کارهایى انجام مىداد که وظیفه یک حاکم و حکومت است.
مقدمه :
با مطالعهاى اجمالى در سیره زندگانى پیامبر اکرم(ص) جاى تردید باقى نمىماند که آن حضرت، پس از هجرت به مدینه، همچون یک رهبر و حاکم در میان مردم عمل مىکرد و آنان نیز تبعیت از او را بر خویش واجب مىدانستند و متخلفان نیز مجازات مىشدند، ایشان کارهایى انجام مىداد که وظیفه یک حاکم و حکومت است: با دشمنان جهاد مىکرد، غنایم جنگى را در جاى خود مصرف مىکرد، زکات را پس از جمعآورى، به مستحقان مىرساند و... حاکمیت آن حضرت، با نظام قبیلهاى مرسوم در شبه جزیره عربستان تفاوت اساسى داشت؛ زیرا هر منطقهاى که به تصرف مسلمانان در مىآمد، تابع آنان محسوب مىشد و همه امور بر گرد وجود مهاجران و انصار، که در مدینه بودند و پیامبر اکرم(ص) که رسالت و نبوت و رهبرى آنان را بر عهده داشت، مىچرخید[1].
اما در اینجا این پرسش مطرح است که آن حضرت، این کارها را با چه عنوانى انجام مىداد؟ آیا بدین علت به این امور اشتغال داشت که مردم او را به رهبرى خویش برگزیده بودند؛ یعنى به عنوان حاکم منتخب مردم؟ یا از آن رو که او فرستاده خداوند و رسول او در میان مردم بود؛ یعنى به عنوان رسول و نبى به این امور اقدام مىکرد؟
پرسش دیگر اینکه بر فرض نشأت گرفتن این امور از جنبه رسالت آن حضرت، آیا ایشان به تشکیل حکومت نیز اقدام کرد یا این کارها را صرفاً براى پیشبرد اهداف دین انجام مىداد. به بیان دیگر، آیا آنحضرت اداره امور زندگى مادى مردم را نیز در دستور کار خویش داشت یا صرفاً بر اسلام آوردن آنان تأکید مىکرد و اگر گروهى اسلام مىآوردند، با دیگر مسائل آنان کارى نداشت؟
این پرسشها بدین علت مطرح شده است که بعضى با اعتراف به حاکمیت و سلطه پیامبر اکرم(ص) بر مؤمنان از جنبه رسالتش، به نفى تشکیل دولت و حکومت به دست ایشان پرداختهاند و از سوى دیگر، حاکمیت آن حضرت داراى دو ویژگى مهم است: اول اینکه داراى پشتوانه الهى بود و احکام مورد نیاز مردم یا بهطور مستقیم از طریق وحى نازل مىگردید و آن حضرت تنها واسطه نقل آنها براى مردم بود یا اگر خود تصمیمى مىگرفت و به مردم ابلاغ و آن را اجرا مىکرد، آن نیز به گونهاى رنگ الهى به خود مىگرفت؛ زیرا خداوند از مردم خواسته بود که از آن حضرت اطاعت کنند. دوم اینکه با میل و رغبت مردم به وجود آمده بود، نه با زور و سلطه فرد یا گروهى بر دیگران، که ویژگى بیشتر حکومتهاى پادشاهى و استبدادى است. مردم مدینه که در این زمینه نقش کلیدى داشتند، با میل و رغبت، پذیراى رسول خدا(ص) شدند و با شور و اشتیاق از ایشان استقبال کردند. [2]
این دو ویژگى در حکومت رسول خدا(ص) موجب پیدایش دو نظریه شده است. بیشتر متفکران و عالمان دینى، در میان شیعه و اهل سنت، حکومت نبوى را برخاسته از جنبه رسالت ایشان و جزئى از وظیفه رسالتش مىدانند؛ یعنى حکومتى الهى، که خداوند و سپس رسولش در رأس آن قرار دارند و دستورهاى پیامبر اکرم(ص) همگى دستورهاى خداوند تلقى مىشود؛ چون خداوند از مردم خواسته است که از او اطاعت کنند. عدهاى نیز حکومت نبوى را حکومتى به انتخاب مردم مىدانند و میل و رغبت و بیعت مردم با آن حضرت را دلیل و شاهد این مدعا مىدانند.
این دو نظریه، داراى آثار متفاوتى است. یکى از آنها این است که بنا بر نظریه اول، با وجود حضور پیامبر اکرم(ص) هیچ کس جز آن حضرت صلاحیت حکومت بر مردم را ندارد؛ اما در نظریه دوم، حاکم منتخب مردم، صلاحیت حکومت را دارد، هر چند شخصى غیر از پیامبر اکرم(ص) باشد و پیامبر تنها وظیفه ابلاغ احکام الهى را به مردم دارد و آنان خود باید با انتخابحاکم جامعه، زمینه اجراى احکام اجتماعى اسلام را فراهم سازند، هر چند ممکن است خود پیامبر اکرم(ص) را نیز براى این منظور برگزینند که بنابراین نظریه، مردم در صدر اسلام چنین کردند. [3]
البته در این میان، نظریهاى در باره انتخابى بودن حکومت نبوى وجود دارد که بهطور کلى، دین را امرى جدا از امور اجتماعى و زندگى مردم تصویر مىکند و آن را منحصراً ویژه امورى فوق بشرى، مانند خداوند و آخرت مىداند که بنابراین، هر نوع حکومت دینى، حتى حکومتى که به انتخاب مردم، بر اساس قوانین اسلامى به وجود آمده باشد، را نفى مىکند؛ اما بحث در باره این نظریه، مجال دیگرى مىطلبد؛ زیرا دراین بحثها فرض ما بر این است که حکومتى اسلامى وجود دارد و ما مىخواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که آیا در زمان حضور پیامبر اکرم(ص) حاکم جامعه اسلامى را مردم انتخاب کردند یا آن حضرت به واسطه رسالت الهى، حکومت بر جامعه اسلامى را نیز بر عهده داشت؟ البته باید توجه داشت که به هر حال، مردم در برپایى حکومت اسلامى نقش عمدهاى بر عهده دارند و اگر آنان نخواهند، حتى اگر برپایى حکومت، شأنى از شؤون رسالت نیز باشد، باز پیامبر اکرم(ص) بدون پشتوانه مردمى نمىتواند به مقصود خویش برسد.
در فصلهاى قبل، پاسخ این پرسش را در آیات قرآن کریم و روایات بررسى کردیم. اینک مىخواهیم با سیرى در زندگى آن حضرت، از بعثت تا رحلت، شواهد و مطالبى را بیان کنیم که مىتواند پاسخ مناسبى به این پرسش بدهد. بدین منظور، مباحث این فصل را در چهار محور ارائه مىکنیم:
1. اهداف دنیوى و حکومتى بعثت پیامبر اکرم(ص)
2.وقایع مؤثر در تشکیل حکومت پیامبر اکرم(ص) در مدینه
3.نقش رسالت و وحى در حکومت پیامبر اکرم(ص)
4.حکومت پیامبر اکرم(ص) و نصب حاکمان پس از خود.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید