لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
نگرانیهای سازمانی / منبع :تدبیر
ترجمه: رضا مؤمن خانی
نگرانی در دنیای سازمانهای امروز به بیشترین میزان خود در مقایسه با گذشته رسیده است. تروریسم، جنگ عراق، اخبار فساد مالی شرکتها و سقوط ناگهانی بازار سهام، فضایی از عدم قطعیت و بی اعتمادی را ایجاد نموده و همه را به ستوه آورده است. به چالشهای مزبور باید برخی از استرس های روزانه محیط کار - رقابت فشرده و تنگاتنگ، کسری بودجه، انجام کار بیشتر با منابع کمتر - را نیز افزود که مجموعاً دستورالعمل آماده و کاملی برای مقدار و میـزان نگرانی تهیه می کند که به نوبه خود می تواند به راحتی تواناییهای سازمانی و فردی را تحت الشعاع خود قرار داده و مضمحل کند.علی رغم اثرات بد آن، نگرانی به خودی خود نه خوب است و نه بد. درواقع نگرانی یک پاسخ عادی و طبیعی به چیزی است که ما آن را به عنوان یک عامل تهدیدکننده درک می کنیم. وقتی نگران می شویم به چند شیوه قابل پیش بینی که درواقع شیوه های مختلف حلقه های ارتباطی پاسخهای ما هستند رفتار می کنیم یعنی یافرار می کنیم یا مقابله و یا خشکمان می زند (FREESE).چنانچه نگرانی کوتاه مدت باشد می تواند در حالی که باعث حدّت ذهن و تمرکز تیزبینانه ما می شود، با آزادسازی سریع انرژی ما را آماده انجام عمل کند. پاسخ سریع جین (JANE) که به واسطه نگرانی و دغدغه او به وجود می آید - به صورت پریدن از سر راه اتوبوسی که درحال حرکت بــــه سمت اوست، جان او را حفظ می کند و مانع از برخورد او با اتوبوس می شود. ولی نگرانی و دغدغه طولانی مدت و دائم ممکن است باعث صدمات و لطمه های عصبی شده و منجر به رفتارهای نامعقول و یا مزاحمت و یا اختلالات ارتباطی گردد.برای مثال به رفتار دنیس (DENNIS) توجه کنید که در یک مشاجره لفظی - که ریشه در نگرانی او داشت بواسطه یک اختلاف نظر در افزایش میزان دریافتی به دلیل شایستگی های او همه اعتبار خود را از دست داد. رئیس که نگرانی او نیز به خاطر برافروختگی دنیس تحریک شده بود پای خود را در یک کفش کرد و به او گفت که علی رغم آنچه که در مذاکره قبلی به آن اشاره کرده بود هیچگونه استثنایی درمورد برنامه بازنگری مستمری عادی وجود نخواهدداشت.آیا سازمان شما نگران است؟همانطور که انسانها نگران می شوند، سازمانها نیز نگرانی را تجربه می کنند. برخی از نشانه های نگرانی سازمانی عبارتند از: - کارکنان به جای تلاش درحل مشکلات و مسائل، با ایجاد ائتلاف و دسته و گــــروه شروع به جهت گیری و جانبداری می کنند.- ادعای حق آب و گل و مشاجره بــر سر محدوده های شخصی شکل می گیرد و کارکنان پشت سر یکدیگر به خیانت می پردازند.- هرکس دیگری را سرزنش می کند و او را سپر بلا قرار می دهد. کم کم دقت و توجه به افراد یا بخشها (قسمتها) برای کشف کاستیهــا شروع می شود. - بین کارکنان فاصله می افتد و آنها از یکدیگر دوری می کنند. از بیان نظرات واقعی خود در جلسات و ارتباطات با یکدیگر اجتنـــــاب می کنند و در دفاتر کار خود جدایی می گزینند.نتایج این نگرانیهای سازمانی ممکن است رفته رفته موجب کاهش بهره وری و بروز نگرش احساسی گردیده و نوعی احساس پرکاری شدید را در سطح خود و گروه القا کند. انعطاف پذیری، هدفمندی و خلاقیت جای خود را به دید محدود (TUNNEL VISION) ، مقاومت در برابر تغییر و تصمیم گیری ضعیف گردد. نگرانی به شدت مسری است و وقتی بدان توجه نشود به سرعت در سطح سازمان پخش می شود. خوشبختانه، آرامش نیز به همان اندازه مسری است. درست همانند یک سنگ کوچک که در یک آبگیر کوچک امواج گسترده ایجاد می کند، یک شخص نسبتاً آرامتر در یک سیستم آشفته و نگران می تواند تاثیر قدرتمندی بر دیگران داشته باشد.ساختن امواج (CREATING THE RIPPLES)اولین گام برای آرام شدن در یک سیستم آشفته، شناسایی سیگنال ها و نقاط (TRIGGER) نگرانی شخصی خودتان است.گاهی اوقات رویدادهای آزاردهنده را به عنوان عواملی که موجبات نگرانی ما را فراهم می کنند، سرزنش می کنیم ولی واقعیت این است که تعداد رویدادهایی که رفتار ما به عنوان یک پاسخ به نگرانی مربوط به آنها عمل می کند، چندان زیاد نیست. وقتی یک مشتری استانلی را از کوره به در می برد، او غبار این ناراحتی و نگرانی را از خود می تکاند و خود را برای رفتار خونسرد و آرام بعدی آماده می کند. در شرایط مشابه، LESLIE احساس سرخوردگی و افســردگی می کند و قبل از تماس با مشتریهای بعدی باید مدتی را برای خروج از آن وضعیت سپری کند. چنانچه بتوانید انگشت خود را در موقعیتهای کاری و ارتباطات آن روی نقاط حساسی بگذارید که بیشتر از بقیه شما را آزار می دهند، می توانید یاد بگیرید آنها را تنها با پایین آوردن میزان نگرانیتان به طور موثرتری مدیریت کنید.یکی از روشهایی که به طور اعجاب آوری منجر به کاهش نگرانی می شود، سعی در حدس رفتارتان به هنگام وقوع یک رویداد ناراحت کننــــــده است. چنانچه سعی کنید به خاطر آورید که در موقعیتهای مشابه چگونه رفتار کرده اید و تلاش کنید تا رفتار پاسخی احتمالیتان را این بار تحلیل کنید درواقع، حاکمیت قسمت ابتدایی مغزتان را که موجب ایجاد و باقی ماندن نگرانی می شود، سرکوب کرده اید. سپس قادر خواهید بود تا شیوه عملی موثری را به کار بندید.روش دیگر برای کاهش نگرانی تمرکز و تکیه بیشتر بر روی واقعیات به جای احساسات است. احساسات می توانند به ما بگویند که ما نگران هستیم و یک عکس العمل احساسی - احســاس عصبانیت، شادی، غم، سردرگمی و... - را تجربه می کنیم. اما آنچه که احساسات به ما نمی گویند آن است که با موضوعاتی که به عکس العملهای احساسی منجر می شود، چگونه مقابله کنیم. این کار به تفکر نیاز دارد. به محض اینکه توجه خود را از «آنچــه احساس می کنیم» به «آنچه که از موضوع می فهمیم» معطوف کنیم، بـاز قادر خواهیم بود تـــا عکس العملهای نامطلوب را سرکوب کرده و عکس العملهای تکامل یافته تر را قدرت بخشیم. می توانیم واقعیت را از ترس تفکیک کنیم، نتایج انتخابهای رفتاری را پیش بینی و بهترین رویکرد را از نقطه نظر خودمان انتخاب کنیم.تغییر و جــابجایی دیگری در نقطه توجه می تواند به میزان بسیار زیادی موجب کاهش نگرانی گردد یعنی باید نقطه توجه به جای دیگران معطوف به «خود» گردد. مادام که تصویر غلط ><«اگرجیمی (JAMIE) متفاوت بود، این مشکل از بین می رفت.» در ذهن ما وجود دارد، هیچ کاری جز ابدی کردن مشکل انجام نداده ایم. تجــربه نشان می دهد، درحالی که راه حل بسیاری از مشکلات را در تغییر رفتار دیگران جستجو می کنیم، عملاً برای ایجاد تغییر در دیگران راهی وجود ندارد. همه ارتباطات در تعامل و تبادلات بین مردم خلاصه می شود. وقتی هر شخص در نوع ارتباط خود در یک رابطه تغییر ایجاد می کند، درواقع کل رابطه دستخوش تغییر می گردد. منشاء تغییربودنقضیه روبرتا (ROBERTA) و سنفورد (SANFORD) دو همکار در قسمت مالیاتی یک شرکت برق بزرگ را به طور مثال درنظر بگیرید. روبرتا که سرپرست بخش است احساس می کند که سنفورد متخصص مالیات فروش (بردرآمد) کمتر از حد توانایی خود در کار مایه می گذارد. علی رغم آنکه سنفورد در کار خود از دانش کافی برخوردار بود، اشتیاق کمی نسبت به کار نشان می داد، در تصمیم گیری دچار مشکل بود و به طور معمول بایگانــــــیهـــای خود را سروقت به پایان نمی رسانید. روبرتا ملاحظات خود را که حاصل چند بازنگری بود با سنفورد درمیان گذاشت ولی تغییری حاصل نگردید. تا یک روز «روبرتا» شنید که سنفورد پای تلفن به همسرش می گفت که آرزو می کرد: «روبرتا از ریزبینی بیش از حد دست بردارد» و به او یک مسئولیت واقعی واگذار کند. روبرتا که کاملاً گیج شده بود از سنفورد برای ناهار دعوت کرد تا در مورد موضوعی که شنیده بود با او صحبت کند. سنفورد اشاره کرد که روبرتا با توجه فراوان خود به جزئیات کارهای او را دوباره انجام می دهد و تا دقایق آخر بدانها چسبیده و سپس برای بازنگری در شکل، ساختار و زبان به او برمی گرداند.روبرتا ملاحظات سنفورد را به گوش جان شنید و تصمیم گرفت تا در ترتیبات کاریشان تجدید نظر کند. او هنوز کار بازنگری را انجام می دهد ولی نقطه نظرات خود را تنها به صورت شفاهی به او اعلام می کند و به او اجازه می دهد که همه یا هرکدام از آنها را بپذیرد و یا رد کند. استـــراتژی او به همان نحوی که برنامه ریزی شده بود، پیاده گردید. روبرتا از تحمــل رنج طاقت فرسای دوباره کاری رها گردید. سنفورد نیز به درونداد روبرتا به دقت توجه می کرد ولی خود تصمیم می گرفت و توانست با اعتماد به نفس، کارایی و غرور بیشتر از عهده کار خود برآید. فراغت 6 ثانیه ایبرای بسیاری از مردم، بزرگترین نگرانی در محل کار از این ناشی می شود که نمی دانند بعداً چه چیزی انتظارشان را می کشد. فرن (FRAN) سابقاً وقتی سرپرست او به طور غیرمنتظره او را به جلسه دعوت می کرد به اصطلاح «هــزاربار می مرد و زنده می شد». او بــــه یاد می آورد که همین احساس را در مدرسه وقتی با یک آزمون نـــاگهانی مواجه می شد، تجربه می کرد. ولی از وقتی که تکنیکی به نـــام تکنیک فراغت 6 ثانیه ای را فرا گرفته است، نگرانی او در موقعیتهای غیرقابل پیش بینی به میزان بسیار زیادی تحت کنترل او درآمده است. از آنجایی که این تکنیک سریع است و می تواند به راحتی در هر شرایطی حتی وقتی که در مقابل رئیس نشسته است مورداستفاده قرار بگیرد، این رویکرد را بسیار دوست دارد.تکنیک به این صورت است: اول برای دوثانیه نفس خود را به درون بدهید و هوا را به هر جایی که به مقداری کمک نیاز دارد، بفرستید. می تواند هوا به هر جایی از بدن مغز و روح شما فرستاده شود. حتی می توانید آن را به سمت ناراحتی ها و ملاحظات خود هدایت کنید. سپس درحالی که تمام ماهیچه های خود را شل می کنید - از سرتان شروع کنید تا به نوک انگشتان پایتان برسید - برای دو ثانیه نفستان را بیرون بدهید. خودتان را همانند استخری آرام و ساکن تلقی کنید. دست آخر برای دوثانیه هیچ کاری انجام ندهید. با تمرین فراغت 6 ثانیه ای خود را در موقعیتهــای نگران کننده، بسیار تواناتر از آنچه انتظار دارید حس خواهیدکرد.اگرچه رویدادها و موقعیتهایی که باعث بروز نگرانی می شوند از کنترل ما خارج هستند ولی در یک سازمان نگران، هرکس می تواند رهبری احساسات را به عهده بگیرد، این یعنی مدیریت موقعیتها و شرایط با تحت کنترل گرفتن واکنشهای خودتان، وقتی نگرانی شروع به افزایش مـــی کند. نوعاً، در سازمانها افراد می توانند تاثیر بسزایی بر زیردستان، همردیفان و یک تا دو رده بالادستان خود داشته باشند.رهبران عالی سازمانها، از آنجا که با افراد بیشتـــری در سازمان تماس برقرار می کنند می توانند تاثیر مثبت خاصی بر جای بگذارند. وقتی آنها قادر باشند حتی به مقدار بسیار جزئی آرامتر از بقیه سازمان رفتار کنند، آرامش به کل گروه برخواهدگشت.بعضی از مردم از یک استعداد طبیعی برای مدیریت نگرانیها برخوردار هستند ولی نکته مهم در آموزش آن است که این مهارتها باید آموخته و سپس آموزش داده شود.
مقاله درباره نگرانیهای سازمانی