رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله کامل درباره تاریخ فلسفه ی یونان

اختصاصی از رزفایل دانلود مقاله کامل درباره تاریخ فلسفه ی یونان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

موضوع:

تاریخ فلسفه ی یونان

محقق:

معصومه محمدی

استاد:

جناب آقای حیدری

منبع تحقیق:

دبلیو . کی – سی . گاتری

تاریخ فلسفه ی یونان

پارمنیدس ، به ویژه قسمت دوم آن ، شگفت ترین سرنوشت را در میان محاورات افلاطون داشته است . هیچ کس منکر نیست که این محاوره آهنگ الهی دارد عمیقا دیندارانه است و اشارات عرفانی در ان دیده می شود همچنین شگفت نیست که ببینیم از فایدون ، فایدروس یا تیمایوس در این رابطه اسم می برند . اما اینکه استدلال های ضد و نقیض پارمنیدس درباره ی واحد – که دست کم صورتی مغالطه آمیز دارد و از مباحثات قرن چهارم و پنجم قابل انفکاک نیست – را تبیینی از عالی ترین حقایق الهیات بدانیم ، بی تردید یکی از غریب ترین چرخش ها در تاریخ اندیشه ی بشر است . اما نو افلاطونیان مدعی هستند که واحد پارمنیدس همان خدای متعال توصیف ناپذیر و ناشناختی آن هاست ، و همین تصور به مسیحیت قرون وسطی و سپس تر راه یافت و مدت ها بعد وارد فلسفه ی هگل شد .

حتی رهیافت تحلیلی قرن حاضر نیز رقیبانی دارد ، ان گونه که در سخن وال 1926 از وحدت عرفان متعالی و همه ی خدایی حلولی ملاحظه می کنیم و در این نتیجه گیری و ندت 1935 که نو افلاطونیان آن مقدار هم که امروزه غالبا می گویند از افلاطون دور نبودند . مناقشات امروزی ریشه ای بس کهن دارند زیرا خود پروکلوس مفسران را به دو مکتب تقسیم کرده است : مکتب منطقی و مکتب ما بعد الطبیعی .

برای چه چیزهایی صورت داریم ؟

وقتی پارمنیدس نظریه ی سقراط در تقسیم میان صورت ها از یک طرف و چیزهایی که از آن بهره مند هستند از طرف دیگر به طوری که صورتی به نام خود شباهت داشته باشیم که جدا از شباهت های ماست و همین طور در مورد واحد و کثیر و غیره را تایید کرد اولین پرسش را در خصوص قلمرو آنها مطرح ساخت . سقراط علاوه بر آنچه زنون اشاره کرد قبول می کند که صورت هایی برای صفاتی چون زیبا و خوب نیز وجود دارد . او در خصوص انواع و جوهرهای طبیعی ای چون انسان یا آتش تردید دارد و وقتی چیزهای زشت و بی ارزشی چون مو ، گل و کثافات ، مطرح می شوند سقراط احساس می کند یاوه است که برای آن ها نیز صورت های مستقلی ، جدا از جوهرهای محسوس ، اثبات کنند . سقراط اذعان می کند که گاهی این اندیشه مایه ی آزارش می شود که ایا اصل صورت ها را در همه ی موارد صادق بداند یا نه ، اما ، او به چیزهایی روی می آورد که صورت داشتن آن ها را یقینی می داند ، و مطالعه ی خویش را در دایره ی آن ها محدود می سازد . اما ، پارمنیدس این رفتار را معلول جوانی او و فقدان اطمینان وی به نظریاتش می داند وقتی فلسفه ی او پخته تر گشت به هیچ یک از این چیزها به دیده ی اهانت نخواهد نگریست .

این عدم قطعیت درباره ی قلمرو جهان صورت ها را می توان نشانگر گرایش خود افلاطون دانست . از آن جا که مو و گل انواع جوهری ای هستند که صورت و طبیعت مشخصی دارند ، کاملا منطقی است که برای هر کدام صورت جداگانه ای در نظر بگیریم . بی تردید چنین است ، اما صورت هایی که او در مقام یک فیلسوف به آن ها دل بسته است این صورت ها نیستند بلکه صورت ها اخلاقی و ریاضی هستند و نیز صورت های مفاهیم عام تری چون هستی ، همانندی ، اختلاف ، حرکت و سکون که او در سوفسطایی مورد بحث قرار می دهد . این تفسیر به پارمنیدس امکان داد تا برای اولین بار به نکته ای اشاره کند که وقتی افلاطون نظریه ی صور را در محاورات دوباره مورد تامل قرار می دهد ، اهمیت زیادی به ان بد هد ، یعنی تردید درباره کلیت جهت یابی غایت شناختی آن .

دو فقره این نکته را روشن خواهد ساخت :

1) سوفسطایی دیالکتیک یا روش فلسفی وقتی می خواهد از راه کشف خویشاوندی ها به فهم امور دست یابد همه چیز را به یک اندازه محترم می شمارد . به کار افسری اشتغال داشتن و به جمع کردن شپش پرداختن هر دو از انواع شکار شمرده می شوند و پست بودن یکی نسبت به دیگری ربطی به تحقیق ما ندارد .

2) سیاستمدار پس از اشاره ای به سوفسطایی می گوید : پژوهش فلسفی ای از این دست توجهی به مراتب ارزشمندی موضوعات ندارد و موضوعات کوچک تر را به خاطر امور بزرگ تر رها نمی سازد بلکه در هر موردی به شیوه ای که موضوع ایجاب کند ، یک راست در پی حقیقت گام بر می دارد .

وقتی پرسش های پارمنیدس صیغه ی انتقادی به خود می گیرند ، به هیچ وجه وجود صورت ها را مورد تشکیک قرار نمی دهند بلکه فقط رابطه ی آن ها را با این جهان و با خود ما به عنوان متعلقات دانش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره تاریخ فلسفه ی یونان

دانلود مقاله کامل درباره تاریخ ایران 87ص

اختصاصی از رزفایل دانلود مقاله کامل درباره تاریخ ایران 87ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 86

 

پیش سخن

تاریخ در واقع ، علم کشف رویدادهای به وقوع پیوسته در جامعه های گوناگون وشناخت نهادهای متفاوت وساخت یا ساختواره های اجتماعی است . رویدادهای گذشته حیات انسانی به لحاظ موضوعی ، اجتماعی و فرهنگی واقتصادی وسیاسی هستند ، به لحاظ زمانی ، هر واقعیت تاریخی متعلق به دوره ای مشخص و شرایط منبعث از آن است . افزون بر این ها ، هر جامعه ای دارای ویژگی هایی است که ازدگرگونی های درونی ودادوستدها وتعامل وگفت وگوهای برونی ،نشأت گرفته است . از این رو ، جامعه ها ، جماعت ها ، فرهنگ ها، پاره فرهنگ ها و تمدن های متعدد به وجودآمده و هیچ گاه،هیچ یک از آنها کاملاً منزوی و جدا از هم نبوده اند .

تاریخ ایران را می توان ، به لحاظ مکانی ، سرگذشت مردمی دانست که در سرزمینی گسترده – که بعدها «ایران زمین » نامیده شد و پشته یا فلات یا نجد ایران (به مساحت 000/600/2 کیلومتر مربع ) بخشی از آن به شمار می رفته است – زندگی خود را آغاز کرده اند .

ایران زمین یا سکونتگاه ایرانیان از شرق ، تا رودسند و کوه های پامیر و کرانه های سیر دریا ؛ ازغرب، تاجلگه های میان رودان (= بین النهرین ) و آسیای صغیر ؛ از شمال ، تادریای خوارزم وبلندی های قفقاز و رود کورا؛ و ازجنوب ، تا آن سوی خلیج فارس و دریای عمان ، ادامه داشته است .از این سرزیمن وسیع ، اکنون ، تنها 000/648/1 کیلومتر مربع باقی مانده که مساحت کشور ایران است .

این سرزمین طی قرون واعصار ، دگرگونی های طبیعی وجغرافیایی بسیاری یافته است . امابه لحاظ زمانی ، از دیرباز ، تاریخ ایران به هفت دوره تقسیم شده است که در هر دوره سلسله هایی بربخش هایی از آن فرمانروایی کرده اند . این هفت دوره عبارت است از :1)دوره پیشاز تاریخ ، از آغاز زندگی انسان در این سرزمین پهناور تا تشکیل منسجم ترین پادشاهی ایران (=مادها)؛ 2)دوره باستان ، از پادشاهی مادها تا چیرگی اعراب بر ایران و پذیرش اسلام در میان ایرانیان (عصر مادها و هخامنشیان ، سلطه اسکندر و سلوکیان ، عصر اشکانیان (=پارت ها)، عصر ساسانیان )؛ 3) دوره اسلامی ، از فتح ایران تا پایان خلافت عباسیان در بغداد (دوره خلفای راشدین وبنی امیه ونهضت هاوحکومت های ایرانی و امیران منطقه ای وسلطنت ترکان غزنوی وسلجوقی و خوارزمشاهی ؛ 4) تاریخ میانه ، از حمله مغول تا استقرار سلسله صفوی (ایلخانان و حکومت های منطقه ای ملوک الطوایف ، تیموریان ، آق قویونلو و قراقویونلو ) ؛ 5) تاریخ جدید ، از آغاز عصر صفویان تا حمله افغان ها و نیز دوره افشاریه و زندیه ؛ 6) تاریخ معاصر ، از تشکیل سلسله قاجاریه تا انقلاب مشروطیت و نیز کودتای 1299 ش و مقدمات تشکیل سلطنت پهلوی ؛ و 7) تاریخ کنونی ایران ، از وقوع کودتای سیاه وتمهیدات برای سلطنت جدید و دوره پادشاهی سردار سپه ومحمدرضا شاه تا وقوع انقلاب اسلامی ملت ایران .

فصل اول

خاستگاه نخستین

با رویش گیاهان ودرختان درمحدودهای که بعدها «ایران زمین »نامیده شد ، «حیات » و زندگی جانوران از دوران سوم زمین شناسی آغاز گردید . در دوران چهارم ، جانورانی انسان نما پیدا شدند ونخستین نشانه های زندگی انسان کنونی – اگر متعلق به دوران چهارم یخ بندان ، شناخته شود – از000/75 سال قبل از میلاد (دوره کهن سنگی یا حجر قدیم ) آغاز شده و باعبور از عهد انتقالی 000/10 سال قبل از میلاد (میانه سنگی یا حجز وسطی) و دوره تازه تر 5000 سال قبل ازمیلاد ،(نوسنگی یا عصر باران یا حجرجدید ) به عصر فلزات رسیده و با گذر از دروه مس (5000 ق.م) ومفرغ (4500 ق .م) و آهن (1450 ق . م) اندک اندک به مرز عصر تاریخی نزدیک شده است .

در روند این دوران طولانی ، انسان های ساکن دراین سرزمین گسترده ، زندگی خود را باخوردن میوه و ریشه درخت وگوشت خام وبرخی از حشرات آغاز کرده و پس ازشناخت رمز شکار حیوانات وآتش ، به پخن غذا پرداخته به مرور ، به تولید انواع خوراک وپوشاک ،وسکونتگاه های نخستین دست یافته اند .

انسان های آن روزگار به تدریج از زندگی در شکاف کوه ها و غارها و پناهگاه های طبیعی دردشت و درختستان ها دست کشیده و به دوره جدید قدم نهاده و پس از اختراع خشت وآجر ، خانه های کوچک ساخته اند.

فرهنگ ها(و تمدن ها ) ی کهن


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره تاریخ ایران 87ص

تحقیق در موردتاریخ پلورالیسم

اختصاصی از رزفایل تحقیق در موردتاریخ پلورالیسم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در موردتاریخ پلورالیسم


تحقیق در موردتاریخ پلورالیسم

فرمت فایل:word(قابل ویرایش )تعداد 39 صحفه

 

 

 

تاریخ پلورالیسم با "عقل سلیم" آغاز میشود. پس از هزاران سال تسلط افکار مذهبی و فلسفی برذهن بشر، عقل سلیم مردم عادی بدون تعصب و پیشداوری های  مذهبی و فلسفی،  کثرت گرا ست، یعنی شناخت بی غرضانه طبیعت و جامعه،  دنیا را انبوهی از گوناگونی و بی مانندی پدیده های منحصر به فرد میبیند.  فعالیت فکری در این شناخت اولیه متوقف نمیشود،  و برای فراهم آوردن نیاز های اولیه،  در برابر خطرات احتمالی،  به جستجو می پردازد. اجتناب از اتفاقات نامطلوب نیاز به توان پیش بینی مسیر آینده پروسه های مختلف دارد. این توان از طریق تشخیص نظم و قاعده در گوناگونی های وقایع جهان حاصل میشود. شکل بدوی این فعالیت دماغی در رفتار حیوانات متفکر بشکل "غریزه" حک شده است،  که از طریق ژنتیک منتقل میشود.   به همین سان اولین کوشش ها برای آفرینش دانش، از طریق صرفنظر کردن از جزئیات،  و چشم پوشی از بی قاعده گی ها،  برای دستیابی به قاعده و نظم انجام شد. هراکلید این تلاش ذهنی را جستجو برای "آنچه در همه چیز مشترک است" نامیده است.

  در فلسفه،  مونیسم بر پلورالیسم تقدم داشته است، چرا که جستجو برای قاعده ها و اشتراک ها منتج به اصول جهانشمول نظیر شبه ماده انتزاعی پلنومplenum  طرح شده  توسط پارمینیدوس Parmenides،  و یا تضاد طرح شده توسط هراکلید انجامید .  در مذاهب، اولین خدایان پلورالیستی بودند،  جرا که بیشتر به عقل سلیم مردم عادی نزدیک بودند،  و نه به انتزاع فلسفی، و هزاران سال طول کشید تا پلی تئیزم (چند خدائی) جای خود را به مونوتئیسم (یکتاپرستی) داد، که در واقع جمع بست نقاط ا شتراک خدایان مختلف در یک خدای انتزاعی بود.  پیشرفت تمدن و علوم، مقارن بود با توسعه اندیشه بشر از پلورالیسم عقل سلیم به مونیسم، و به استثنأ انفصال های مختصر کوتاه مدت، در تاریخ گذشته بشریت، مونیسم غالب بوده است و نه پلورالیسم.

 در واقع در عصر حاضراست که توسعه های های جدید علم عدم تعین indeterminism و پلورالیسم را برای  علوم طبیعی و پیش بینی آینده تقویت کرده است.  پلورایسم امروزاساسأ ادامه کوشش های فلاسفه آنالیتیک در این زمینه نظیر اندیشه های برتراند راسل در قرن بیستم نیست هرچند بظرات فلاسفه ای نظیر نلسون گودمن Nelson Goodman  نویسنده کتاب راه های گوناگون جهانسازی در سالهای اخیرادامه آن سنت است. امروزه دیدگاه پلورالیستی از طرف دانشمندان و فلاسفه علم و دیگر صاحب نظران اندیشهای نو، با افکار بسیارمتفاوتی دنبال میشود، اندیشمندانی نظیر  کارل پاپر، پریگوژین،   دیوید بوهمDavid Bohm ،  و یا متفکرینی نظیر کواینW.V. Quine. 

 عهد باستان

 در یونان باستان امپیدوکلوسEmpedocles اولین فیلسوفی است که به ترویج پلورالیسم می پردازد. در مقایسه با مونیسم هراکلید که آتش رااصل می دانست، امپیدوکلوس ترکیبی ازچهار عنصر تفکر یونان، یعنی زمین، هوا، آتش، و آب را اساسی فرض میکرد و در مقایسه با هراکلید که فقط به ستیز اعتقاد داشت، امپیدوکلوس عشق و ستیز، هر دو را به عنوان توضیح وحدت و جدائی پدیده ها می دانست. ستایش وی از عشق  بمثابه بیان وحدت اولیه،  آرزوی وی برای مونیسم را نشان میداد، هرچند این هرگز به معنی اعتقاد او به این آرزوها بمثابه واقعیت نبود، واقعیتی که وی عکس این نمایلات مونیستی می دید. منطق وی متعینdeterministic  (جبری) نبود و از دیدگاه وی تغییر از طریق هم اتفاق و هم علیت رخ میداد. در اخلاق، عرفان فیثاغورثیان را پذیرفته بود،  و به سبک مذهب اورفیکOrphic دوران ماقبل تمدن یونان باستان،  به معصیت اولیه و تناسخ معتقد بود.

 امپیدوکلوس  درطرح  دو مشخصه پلورالیسم نوآور بود، و آنها عبارت بودند از دفاع وی ازعدم تعینindeterminism  (اختیار) و  دموکراسی.  از آنجا که بیشتر یک نویسنده شاعر مسلک بود، نوشته های سیاسی وی  تتبع اسکولاستیک رساله های سیاسی مونیستی نظیر افلاطون و ارسطو، که البته سالها بعد از وی نوشته شده اند را نداشت.  ناگفته نماند که ارسطو که بعد از افلاطون نوشته،  با وجود  تعلقش به پلورالیسم،  در سیاست متأثر از اقلاطون است و نه از امپیدوکلس. معهذا عمل سیاسی و شعرامپیدوکلس، گرایش پلورالیستها را به دموکراسی، از همان بدو تمدن غرب نشان میدهد.

 پس از امپیدوکلوس،  لوسیپوسLeucippus و دموکریتوسDemocritus قابل ذکرند. آنها سعی کردند که به مصالحه ای میان پلورالیسم و مونیسم دست یابند. مدل آنها از جهان اتمیسم بود. اتمها متفاوت بودند و تعدادشان بی نهایت بود (یعنی گرایشی پلورالیستی)، اما در عین حال جوهراتمها غیر قابل تقسیم فرض میشد،  و اینکه که با یکدیگر از طریق قوانین جبریdeterministic علیت (یعنی گرایشی مونیستی) مربوط میشدند.  این مدل دو هزار سال به عنوان یک تئوری متافیزیکی درباره ساختمان جهان باقی ماند،  تا که علم نو بعد از رنسانس از آن استفاده کرد. 

 فرضیه اتمهای بی نهایت لوسیپوس و دموکریتوس تقریبأ سلف همه مدل های پلورالیستی جهان بوده است، از مونودولوژیmonadology لایبنیتسLeibniz تا مدل اتمی راترفوردRutherford تا اتمیسم منطقی برتراند راسل. همچنین هرچند لوسیپوس و دموکریتوس جبرگرا determinist بودند، نظرات سیاسی شان د رتطابق با پلورالیسم بود، یعنی مدافع دموکراسی بودند. در کیهانشناسی آن ها از ایده کثرت جهان ها دفاع میکردند،  که بعدها اپیکورEpicurus همراه  دیدگاه اختیارindeterminism  ترویج میکرد.  بعدها ارسطو ایده کثرت جهان های آنها را رد کرده و ایده *جهان واحد* را به جای آن نشاند (جالب است که قرن ها بعد، در قرن نهم میلادی، تئوری احتمال اپیکور و نه تئوری چهار علت ارسطو،  در میان معتزله، یعنی پیروان حسن بصری در الهیات اسلامی، پذیرفته شده است).

 پیشرفت تمدن یونان مونیسم پارامیندوس را تقویت کرد.  افلاطون به طور سیستماتیک با پلورالیسم امپیدوکلوس و اتمیست ها در افتاد. پس از اافلاطون، ارسطو هرچند خود پلورالیست بود، بسیاری از انگاره های مونیستی استاد خود افلاطون را در فلسفه خویش حفظ کرد.  از نظر ارسطو "ترتیب دریافت حسیorder of sense" پلورالیستی بود، اما ترتیب بیانorder of explanation مونیستی بود. به عبارت دیگر وقتی از حس به تئوری میرویم، کثرت نقطه شروع است،  اما وقتی جهان را توضیح میدهیم،  ما از تئوری توضیحیexplanatory theory مونیستی شروع میکنیم و به واقعیت تجربی میرسیم. ( نگاه کنید به کتاب سوم  متافیزیک ارسطو که وی این تئوری جالب خود را به شیوه بسیار همه جانبه ای توضیح داده است).

 سقوط تمدن یونان

 تجدید حیات پلورالیسم تا زمان سقوط تمدن یونان اتفاق نیافتاد.  پس از قرن سوم میلادی که مسیحیت امپراطوری روم را فتح کرد، پلورالیسم موقتأ در میان مکاتیب فلسفی بدبینانه کلبیونCynics، شکاکیونSceptics، اپیکوریانEpicureans، و افکارعرفانی رواقیونStoics رشد کرد. معهذا اصالت و ابتکاری در این مکاتیب نبوده،  و بویژه بیگانگی این مکاتیب فلسفی با علم،  بیشتر آنان را تحولی واپسگرا در پلورالیسم کرد تا پیشرفتی ترقی خواهانه.

 کلبیونCynic دستاوردهای تمدن،  نظیر دولت، مالکیت خصوصی، ازدواج، و مذاهب را رد میکردند. در واقع آنان را میتوان پیش کسوتان آنارشیستها قلمداد کرد . آنها سعی در تصحیح نقصان های اجتماعی نه از طریق رفرم داشنتند،  و نه از طریق ارائه آلترناتیو اجتماعی ای که با انقلاب بدست آید.  آلترناتیو آنان "بازگشت به طبیعت" و زندگی نظیر حیوانات بود.  یکی از چهره های برجسته آنان، دیوژانس، حتی به برادری نسل بشر و حیوانات معتقد بود که البته انساندوستانه بود.  خلاصه آنکه رد نظم موجود از طرف اینان ضربه ای بود بر مونیسم، هرچند مکتب فکری شان برای اندیشه و فعالیت فکری کشنده بود.

 شکاکیونSceptics با تردید همه چیز،  تفاوت دانش و جهل را می ستردند، معهذا برروی برخی اصول مونیسم نیز سایه شک می افکندند. کارنیادCarneads  در سال 69 قبل از میلاد،  یکی از شکاکیون بود که به ایده احتمالات به مثابه راهنمای عمل رسیده بود. این از اولین کوشش ها برای طرح تئوری تخمینیconjectural theory بر مبنای دیدگاه فلسفی اختیارindeterminism بود. متأسفانه نظرات وی بعد ها از طرف دیگر فلاسفه شکاکیون دنبال نشد،  چرا که آنان در پی ارائه آلترناتیو در برابر تفسیر مونیستی حقیقت نبودند،  و تنها دلبستگی شان شک درباره همه چیزگذشته بود، و خوشی شان بی اعتبار کردن دست اوردهای علمی بود.

 اپیکورEpicurus پایه گذار مکتب اپیکوریان اساسأ موضوع توجهش اخلاق بود. وی لذت را از دیدگاه عرفانی می ستائید، اما برخلاف رواقیون تنها به زندگی اعتقاد داشت. دفاع وی از آزادی ارادهfree will جنبه پلورالیستی فلسفه اخلاق وی است.  پس از لوسیپوسLeucippus و دموکریتوسDemocritus، اپیکور اولین فیلسوف پلورالیست در فلسفه طبیعی است.  هرچند وی دلبستگی ای به علوم نداشت، ترویج اتمیسم از سوی وی،  با تکیه بر شانس و عدم تعینindeterminism ، مدلی پلورلیستی از جهان را عرضه میکرد. معهذا ارسطو قبل از وی،  برای رد مفهوم دموکریتی کثرت جهان ها و دفاع از اصل *جهان واحد*  کوشش وافری کرده بود،  و بعدها مدل ارسطوئی نه تنها در قرون وسطی، بلکه کماکان همچنان تا عصر حاضر،  با ماست.

 رواقیونStoics با ستایش فضائل شخصی و برابری انسانها،  به طرف پلورالیسم گرایش داشنتد. پلورالیسم آنها بیشتر به پلورالیسم مذهبی شبیه است،  تا به پلورالیسم فلسفی. زینوZeno، پایه گذار این مکتب، خدا را جدا از جهان نمی دانست و در درون ما می دید. این یک دیدگاه وحدت وجودی ( پانته ئیستیpantheism ) بود که ریشه خود را در مذاهب خاورOriental religions داشت. پانته ئیسم از طرف رواقیون توسعه یافته و از طریق آنان وارد رهبانیتmonasticism مسیحی و عرفانmysticism اسلامی شد.  وحدت وجود در رابطه با جلوه های خدا پلورالیستی است، اما در عین حال به خاطر فرض خدای واحد،  دیدگاهی مونیستی است. این فلسفه با ارتقأ انسان به مقام شبه خدائی از طریق تذکیه نفس،  برای ملت ها و افراد ناامید جاذبه داشته است، یعنی برای آنان که به قول برتراند راسل نمی توانستند به پیشرفت در عمل خود در جهان واقعی امیدی داشته باشند. با این همه،  تأکید این تفکر بر روی فرد همواره نوعی پلورالیسم را در میان طرفداران آن باعث شده است.

 قرون وسطی

مسییحیت تمام خدایان مذاهب دیگر را برچید و در نتیجه یکتا پرستی مسیحی جایگزین تمام مذاهب پلورالیستی در اروپا شد. برای بیش از هزار سال، فلسفه به اسکولاستیسم کلیسا محدود شد. همه چیز از آسمان تا زمین کاملأ از طرف خدای قادر مطلق خکمرانی میشدند، واو همه چیز از کوچکترین ذرات تا بزرگترین ستاره ها را تعیین میکرد. پلورالیسم به معنی اخص کلمه در قرون وسطی تحمل نمیشد، اما عناصری از آن در قرون تاریک اندیشی باقی ماندند، و آنهم بیشتر در فلسفه اسلامی.

 سه قرن اول اسلام یعنی قرون ششم تا نهم میلادی چیزی بیش از اسکولاستیسم در دنیای اسلام به وجود نیاورد. دین سالاری ( تئوکراسی) اسلامی بنی امیه و بنی عباس نظیر کلیسای کاتولیک استبدادی بود.  تنها پژوهشهای نجومی از طرف دین سالاران اسلامی تشویق میشد و آنهم به خاطر مبنای نجومی بسیاری از شعائر عبادتی اسلامی. در واقع پس از سقوط خلافت اسلامی  در شاخه شرقی آن (درخراسان و ایران) و شاخه شمالی آن (در اسپانیا)، با تقلیل نفوذ خلافت مرکزی،  و شروع به اصطلاح "رفرمیسم"  و "رنسانس" اسلامی در قرن نهم میلادی ، درخراسان ، ایران و اسپانیا کارهای علمی و فلسفی شکوفا شدند. ابن سینا، عمر خیام، فارابی، ابوریحان بیرونی، ذکریای رازی درخراسان و ایران و اورس (ابن رشد و  دیگران در اسپانیا)  فلاسفه و دانشمندان برجسته این دوران هستند،  که بویژه بر افکار راجر بیکن و اسپینوزا در غرب اثر گذاشتند. در واقع بررسی فلسفه شرق خود مبحثی است جداگانه و وسیع است. اما فقط نگاهی به فلسفه وحدت وجود،  که اساسا در شرق رشد زیادی کرده،  و در پلورالیسم غرب اثر گذاشته،  در اینجا بی مناسبت نیست.

وحدت وجود اسلامی در شرق

 پانته ئیسم یا فلسفه وحدت وجود،  شکلی از عرفان است،  و ادامه فلسفه رواقیون است که  بویژه پس از حمله مغول، در میان اندیشمندان خاور تزدیک رشد کرد.  این بینش  از یک سو،  تلفیقی بود از فلسفه خاور و فلسفه یونان،  و از سوی دیگر، ترکیبی بود از اندیشه  اسلامی و مسیحی . مروجین آن "صوفی" خوانده میشدند، چرا که نظیر رواقیون برای دنیای مادی ارزشی قائل نبودند.  آنها ضد ملا و آخوندبازیsacerdotalism بودند و به همه ادیان به یک اندازه احترام می گذاردند، و اعتقادات خود را یک مذهب جهان وطن می دیدند،  نظیر مانویان قبل از اسلام.  آنها مذهب سنتی را تحقیر میکردند،  و ایده جستجو برای خدا در دل،  و نه در مسجد،  را ترویج میکردند. به خاطر ترس از آزار و ایذای اسلامگرایان، نظرات خود را به شکل استعاره درقالب اشعار بیان میکردند. 

 اشعار صوفیان نمونه هائی از بیان زیبای شاعرانه وحدت وجود است. شاعر برجسته صوفی مسلک  مولوی، در اشعار خود،  با احترام خاصی از فلاسفه مکاتیب مختلف یونان،  از جمله دیوژانس و اتمیستها یاد میکند.  در بسیاری از اشعار وی، او خدا را به نور تشبیه میکند،  که بوسیله اندیشه بشربه فرقه های  مختلف مذهبی انکسار یافته است. این تشبیه شاید بهترین بیان پانته ئیستی توحید،  یعنی خدا ی واحد است، که در عین حال بیان های متعدد دیگرخدا را نیز همراه دارد.  هرچند پانته ئیسم یک پلورالیسم استوار نبود، ترویج مفهوم کثرت گرای بیان خدا از طرف آن،  باعث رشد گرایش پلورالیستی در مذهب و فلسفه در قرون وسطی  در دنیای اسلام شد، و پانته ئیسم حتی بعد ها متفکرین برجسته خردگرای عصر مدرن اروپا،  نظیر لایبنیتس .و اسپینوزا را،  تحت تأثیر قرار داد.

متفکرین پلورالیست قرون وسطی

 در اروپا، راجر بیکن (1214-1292) از امپریسیسم برای دفاع از اصل یکایکیindividuation (تشخیص فرد در جمع) ، یعنی تشخیص اینکه اشیأ جداگانه کیفیت های مختلف دارند، استفاده کرد.  در نتیجه هرچند راجر بیکن مونیست بود، در فلسفه اش نفوذ پلورالیسم هویدا است.

جالب توجه ترین متفکر پلورالیست قرون وسطی ویلیام اوخامWilliam of Ockhams در (1280-1347)  بود، که تکفیر شده و از فرقه فرانسیسکن و کلیسا طرد شد.  او ایده کثرت جهان ها را دلیلی برای قدرت خدا می دانست.  بزرگترین خدمت وی به فلسفه منطق *تیغ اوخامOckham's Razor* است.  ( به تحقیقات مفصل کارل پاپر درباره اوخام رجوع کنید).

 تیغ اوخام که  با عبارت "این بیهوده است که با زیادتر انجام دهیم آنچه قابل انجام با کمتر است" بیان شده،  متد منطقی بسیار سودمند برای دیدگاه  پلورالیستی است. با استفاده از تیغ اوخام میتوان همان تعداد ازعوامل را که *لازم* هستند،  برای هر تحلیل معین برگزید. بنابراین بجای تقلیل پیش گرایانه( اپریوریapriori ) کثرت به یگانگی مونیستی،  از این ابزار برای کار کردن با تعدد می توان بهره گرفت. در نتیجه کار عظیم استفاده از عوامل متعدد در تحلیل، با این روش، با حذف عواملی که تاثیر مساوی دارند،  به ساده کردن کار می انجامد، به جای آنکه تعدد،  باعث نا امیدی از پلورالیسم و پناه بردن به مونیسم شود.  

علاوه بر منطق، اوخام گراییش به پلورالیسم را در مسائل اجتماعی زمان خود نیز نشان داد. وی طرفدار جایگزینی کلیسای دموکراتیک به جای نظام سلسله مراتبی هیرارشی کلیسا بود. 

عصر مدرن

 پایان قرون وسطی مقارن است با رفرماسیون و رنسانس.  رنسانس همانطور که در رساله مونیسم نوشتم،  بیشتر به مونیسم دینامیک گرایش داشت. اما رقرماسیون و ظهور پرتستانیسم در اروپا،  به دیدگاه پلورالیستی یاری رساند. از آنجا که پروتستانیسم به قضاوت فردی استناد میکرد، راه های تازه ای به سوی دیدگاه پلورالیستی،  حتی در درون مذهب مونیستی مسیحیت گشوده شد. تفرقه مذهبی کلیسا و رقابت فرقه های مذهبی برای سالها ادامه یافت،  و پس از جنگهای سی ساله در آلمان، هرجه بیشتر آشکار شد که نه پروتستانیسم،  و نه کاتولیسیسم،  و نه هیچ دکترین مذهبی دیگری نمیتواند برتری کامل بیابد.  این امر باعث شکل گیری بردباری مذهبی از یک سو،  و آزادی علم و فلسفه از پیش داوری های مذهبی از سوی دیگر شد. وقتی که دیگر تعدد حقیقت مذهبی بوجود آمد، علم و فلسفه دیگر به قضاوت مذهبی به عنوان معیار حقیقت در تئوری های خود نیازی نداشنتد، و شروع کردند به نگاه در جاهای دیگر برای تأیید اثبات حقیقت در عرصه های گوناگون پژوهش. 

بردباری مذهبی باعث تقویت دموکراسی در مسائل مذهبی و جداشدن علم و فلسفه ازمذهب  شد،  و تفکر دانشمندان و فلاسفه را از مکاتیب مسیحیت آزاد کرد،  و راسیونالیسم را در اندیشه روشنفکری به پیش برد.  این وضع در طلوع عصر مدرن  به بهترین شکل بوسیله فرانسیس بیکن (1561-1626)  بیان شده که معتقد بود: 

 فلسفه بایستی ار الهیات جدا نگه داشته شود، چرا که الهیات از طریق ایمان دانسته میشود ولی فلسفه به استدلال بستگی دارد. 

نگرش بالا کمابیش اساس نقطه آغازین تمام مکاتیب فلسفی عصر جدید بوده است و باعث نفوذ علم در خردگرائی،  تجربه گرائی و دیگر مکاتیب فلسفی شده است. 

قابل ذکر است که از دیدگاه ارسطو فلسفه *جستجوی حقیقت* بود. اما برای متفکرین قرون وسطی فلسفه جستجو برای حقیقت الهی یا اراده خداوند بود. پس از آنها، فلسفه برای خردگرایان (راسیونالیستها ) خود *استدلال* بود،  یا به عبارت ساده تر *تفسیر* جهان بود. فقط فلاسفه پایان دوران راسیونالیسم نظیر نیچه و مارکس، دیدن فلسفه به عنوان *استدلال* را بی حاصل می دیدند و فلسفه ای را ترویج میکردند که میتوانست *ابزاری* برای تغییر تلقی شود، اما نظر آنان دیگر با آنچه معنای فلسفه از دیدگاه خردگرایان بود متفاوت بود. این است که مارکس از پایان فلسفه گفته و میگوید فلاسفه تا کنون دنیا را تفسیر کرده اند، در صورتیکه مسأله تغییر آن است. من این موضوع را در رساله اندیشه مارکسیستی و مونیسم مفصلأ بحث کرده ام.

 همانگونه که در رساله مونیسم ذکر کردم، علم مدرن قبل از قرن بیستم (مثلأ مدل نیوتونی از جهان)، بیشتر در سازگاری با مونیسم دینامیک بود تا با پلورالیسم. اما توسعه علوم مدرن و رشد فردگرائی درجوامع اروپا، پیشینه خوبی را برای خیزش مجدد پلورالیسم فراهم آوردند.

مثالی ازحوزه  دیدگاه پلورالیستی در پایان قرن شانزدهم را جان دان در مورد بحث کثرت جهان ها نشان داده است. وی که  یک شخصیت ادبی انگلیس درآن زمان بوده، به ایده نعدد جهان ها سمپاتی داشته است.  او رابطه این جدل و نتایج دیگر دیدگاه پلورالیستی را در نقل قول زیر، که در ابتدای رساله ذکر شد، به خوبی نشان داده است.  در واقع حقیقت ارزیابی وی از کثرت گرائی،  درنتایج توسعه پلورالیسم در قرون بعدی در اروپا غیر قابل انکار است،  و بی دلیل نبود که کلیسا با آن در ستیز بود.  وی مینویسد: 

"انسان هائی که  فقط به ذات طبیعت توجه دارند، از این اندیشه به دورند که چیزی مفرد در جهان هست،  چرا که به ندرت فکر میکنند که این جهان در خود مفرد است، اما هر سیاره، هر ستاره، خود جهانی است نظیر این یکی. آنها دلیل برای قبول نه تنها کثرت هر نوع در این جهان، بلکه حتی برای کثرت جهان ها می یابند.  خدا، طبیعت، و منطق بر ضد آن متحدند." ( از جان دانJohn Donne  س. 1572-1631 نقل شده توسط استیو دیکSteven J. Dick  در کتاب کثرت جهانPlurality of Worlds  س1982، صفحه 49.) 

خردگرایان و علوم طبیعی

 دکارت جنبشی را در فلسفه شروع کرد که توسط برخی از پیروانش به پلورالیسم رسید.  اصل cognito ergo sum  وی یعنی "من میاندیشم، پس من هستم"، تنها آغاز سوبژکتیویسم (ذهن گرائی)  نبود. در واقع شک دکارتی اجازه همزمان قبول طرق مختلف اندیشه را میدهد.  فلسفه وی اساس گرائی را به توضیح تخمینیconjectural explanation مسائل ارجحیت میدهد.  درک دترمینیستی (جبری) وی ار قوانین فیزیک،  فلسفه او را ناسازگار با آزادی اراده میکند. اما مدل او از جهان نسبت به بعضی از متفکرین بعدی نظیر نیوتون،  کمتر مونیستی بود. دوالیسم دکارتی فکر و ماده،  راه را هم برای ماتریالیسم مکانیکی،  و هم برای ایده الیسم ذهن گرا ( سوبژکتیو) باز کرد. و جنبه های پلورالیستی اندیشه وی بعد ها توسط اسپینوزا و لایبنیتس توسعه یافتند.  

اسپینوزا اساسأ توجهش به اخلاق بود. در زمینه مسائل علم وی دیدگاه دترمینیسم دکارتی را حمایت میکرد.  او سعی کرد که یک اخلاق خردگرایانه را توسعه دهد. عشق و خوشحالی در زندگی اصول اخلاقی وی بودند. خدای پانته ئیستی وی در همه چیز جهان نمایان بود.  وی از پانته ئیسم ومذاهب گوناگون آموخته بود و این معرفت در رفتار مساوی وی با مذاهب گوناگون هویدا بود.  پلورالیسم وی با مونیسم سازگار بود،  اما نمی توانست در خدمت الهیات سلسله مراتبی کلیسیای کاتولیک قرار گیرد. در فلسفه وی  خدا یکی بود و همه جیز با او در وحدت بود. پلورالیسم اسپینوزا بسیار محدود بود و علاقه وی به وحدت خدا و جهان،  در هر سطر آثار وی نمایان است. معهذا این ها در طرد او و محکوم کردن آثار وی توسط کلیسیای کاتولیک  تأثیری نگذاشت.  

لایبنیتس اولین فیلسوف عصر مدرن بود که در عین تعلق به خردگرائی و علوم طبیعی بسیار مدافع پلورالیسم بود. مدل وی از جهان مونودولوژی بود.  جهان از نظر وی از مجموعه بی نهایت اجزا فکرگونه ای   به نام مونادmonad تشکیل شده است. مونادها عناصر ساده ای هستند که غیر قابل تقسیم و بدون پنجره هستند، یعنی نفوذ متقابلی بین آنها امکان پذیر نیست. مونادها به طور فردی تعریف میشوند و از آزادی اراده برخوردارند، اما حالت اولیه هر موناد هر آنچه در هر زمان برای آن اتفاق افتد را در بر دارد (رجوع کنید به مونودولوژی ترجمه انگلیسیP.H. Hedge ). لایبنیتس خردگرای ثابت قدمی بود و از *تضاد* و "دلیل کافی*،  به مثابه اصول پایه ای منطق خود استفاده میکرد. با استفاده از منطق خویش، پلورالیسم وی به جبرگرائی (دترمینیسم) دیگری منتج شد،  که در واقع همه تغییرات مونادها را در بر میگرفت،  و این در دکترین هارمونی از پیش تعیین شدهpre-established harmony وی  بسط یافته است. 

برخورد لایبنیتس به سوال وحدت خدا،  شباهت و تفاوت وی و اسپینوزا را نشان میدند. او مینویسد "خدا به تنهائی آن وحدت بدوی است، یا جوهر ساده اولیه ای است که از آن همه مونادهای آفریده  یا مشتق شده،  تولید شده اند." در نتیجه بر عکس اسپینوزا،  مونادهای لایبنیتس فقط نشانهای خصلت الهی نبوده،  بلکه محصول آنند. اتحاد را به اینگونه بیان میکند که "در جوهر ساده اولیه بایستی همه خاصیت ها و روابط موجود بوده باشد، هرچند اجزائی نداشته"  این نظر مثل اسپینوزاست که نوشته است "خصلت الهی مطلقأ تعداد بی نهایت از خواص را دارد، که هر یک اساس های بی نهایتی را در انواع*sue genre* به نمود میگذارد."  در نتیخه مونادهای لایبنیتس از نظر فیزیکی در خود پلورالیستی نیستند و این بیانگر گرایشی مونیستی است، اما از نظر روانشناسی آنها کثرت گرا هستند،  اگر که آنها را روح هائی با ادراک حسی و اشتیاق فرض کنیم. با وجود تصویر پانته ئیستی مونادها در رابطه با خدا، خدای لایبنیتس یک روح منفرد نیست و دارای کثرت روانشناسی حواس و تعلقات است. 

لایبنیتس،  دوالیسم دکارتی فکر و بدن را،  با رجوع به کشف ثبات مقدار حرکت conservation of momentum در قیزیک پایان داد ( وی همچنین پایه گذار منطق ریاضی بود). در مقایسه با ثبات مادهconservation of matter ، این قانون جدید،  توضیحی برای اثر متقابل فکر و بدن ارائه میکرد.  ماده انکار شده،  و مدل شبه روانشناسی جهان،  دنیای مادی و غیر مادی را در برمیگرفت.  سیستم لایبنیتس از نگاه خواننده عصر حاضر،  بنظر خیالپردازی میاید،  ولی اگر ما لغت روح را با الکتریسیته تعویض کنیم، دیگر دیدگاه وی آنقدر عجیب هم نیست.  هرچند مدل وی آنگونه که هست،  آنقدر راضی کننده نیست، اما مدل وی باضافه فیزیک کوانتا،  منشأ الهام برای بسیاری از فلاسفه علم در قرن بیستم بوده است (رجوع کنید به مجموعه دانشگاه بوستون درباره فلسفه علم).  متأسفانه دوقرن طول کشید تا فلاسفه به مدل فلسفی لایبنیتس توجه کنند. 

صرف نظر از کمبودهای مونودولوژی، این مدل لایبنیتس اولین کوشش در عصر مدرن برای فرموله کردن مجدد مدل پلورالیستی جهان پس از یونان باستان بوده است.  بویژه تئوری جهان های موازی وی تازه بوسیله متفکرین عصر حاضر دارد بحث میشود. 

لایبنیتس مشاجرات طولانی ای با نیوتون داشت.  تئوری جاذبه نیوتونی جایگزین نئوری جلقهای ( ورتکس)  دکارتی شد و هارمونی جدیدی را در جهان تصویر کرد.  با وجود برخورد تخمینیconjectural نیوتون به حدسیات تئوریک، سیستم وی در برداشت مشهود خود مونیستی است (برای بررسی جامع  نیوتون رجوع کنید به کتاب سحر مجدد جهان نوشته موریس برمنMorris Berman) . 

برای نیوتون همه چیز به دور مرکز جاذبه مچرخید، و دترمینیسم لاپلاس،  نتیجه طبیعی تئوری نیوتون بود،  که مدعی شد شیطانی با دانستن شرایط اولیه و قوانین نیوتون،  میتواند تمام حرکات آینده را پیش بینی کند.  این سیستم با یک خدای جدید کامل شد، نظیر حرکت دهنده بی حرکت در فلسفه ارسطو.  این مدل مکانیکی مبنای دینامیسم مونیستی عصر جدید شد،  که در رساله دیگر بحث کردم. 

لایبنیتس سیستم نیوتونی را یخاطر ضدیت با هارمونی مذهبی مورد حمله قرار داد.  به نظر لایبنیتس، سیستم نیوتون پس از خلق شدن جهان،   نیازی به خدا نداشت، و  معتقد بود فلسفه وی خداپرستانه تر است.  در واقع این اهمیت نیوتون بود که اتفاق گرائی Occasionalism طرفداران دکارت را به دور ریخت،  وقتی که هر حرکت جداگانه از طرف خدا شروع میشد.  

در میان دانشمندان قرن هفدهم، ما نمیتوانیم هیچ دانشمند اصلی پلورالیست دیگری بیابیم. اما در میان دانشمندانی که به پلورالیسم در برخی زمینه های اندیشه شان گرایش داشته اند،  هویگنسC. Huygens شایسته ذکر است. هویگنس برخوردی امپریسیستی به نجوم و فیزیک داشت. جایگاه تئوری احتمالات در اندیشه فلسفی وی برای زمان وی بسیار خارق العاده است. در سال 1698 وی مینویسد: 

"من تمی توانم وانمود کنم که هیچ چیزی را به عنوان حقیقت با یقین بیان میکنم (چرا که آن جنون است)

 ولی فقط حدس محتمل را ارائه میدهم، که حقیقت آن را هر کس آزاد است برای خود ارزیابی کند.

 در نتیجه از آنجا که به اعتراف خود، من هرگز نمیتوانم به یقین دست یابم،  اگر  کسی با افسوس به من

 بگوید که  من وقت خود را بیهوده درپرس و جوی باطل و بی ثمری تلف کرده ام، پاسخ من این است که

 در این صورت وی تمام  فلسفه طبیعت را تحقیر کرده است،  چرا که موضوع همه آن جستجو در درباره

 خصلت همه چیز است:  و دراین چنین مطالعه اصیل

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در موردتاریخ پلورالیسم

پاورپوینت رشته تاریخ با عنوان پهلوی

اختصاصی از رزفایل پاورپوینت رشته تاریخ با عنوان پهلوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت رشته تاریخ با عنوان پهلوی


پاورپوینت رشته تاریخ با عنوان پهلوی

پاورپوینت رشته تاریخ با عنوان پهلوی

در اواخر دوره ی قاجاریه انگلیسی ها در امور کشور ما دخالت بیشتری کردند.پس از مدّتی بعد از ضعیف شدن قاجاریه آن ها برای منافع خود رضا خان  رابه قدرت رساندند.رضاخان هم مرد خشن و بی سوادی  بود و از اداره ی کشور چیزی نمی دانست.او با حمایت انگلستان قاجاریه را شکست داد و خود را شاه ایران نامید.

و ...
در 19 اسلاید
قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت رشته تاریخ با عنوان پهلوی

پاورپوینت رشته تاریخ با عنوان داریوش واقداماتش

اختصاصی از رزفایل پاورپوینت رشته تاریخ با عنوان داریوش واقداماتش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت رشته تاریخ با عنوان داریوش واقداماتش


پاورپوینت رشته تاریخ با عنوان داریوش واقداماتش

پاورپوینت رشته تاریخ با عنوان داریوش واقداماتش

—زندگی نامه :نام داریوش در پارسی باستان به صورت «دارَیَوَهوش» (Dārayavauš) تلفظ می‌شده و این نام به معنی «استوار نگاه می‌دارد آنچه نیکوست را»، می‌باشد
—سلطنت داریوش از 521 پ م تا 486 پ م بود.او فرزند گشتاسپ فرزند ارشام فرزند آریا رمنه بود. آریا رمنه نیز با فاصله 5 نسل به هخامنش میرسد. داریوش یکی از سرداران کمبوجیه بود پس از اینکه بردیای دروغین به شاهی رسید ،داریوش به همراه شش نفر از دوستان خود تصمیم به بر کناری بردیای دروغین گرفتند. پس از 7ماه شاهی بردیای دروغین داریوش و همراهانش بر او غلبه کردند و او را کشتند و این جمعیت 7 نفره داریوش را به شاهی بر گزید. در این زمان او به مدت یک سال به جنگهای داخلی درون سرزمینی که کورش فتح کرده بود پرداخت و امپراتوری را که کورش پدید آورده بود را استحکام بخشید. پس از آن به جنگهای خارج سرزمین خود پرداخت.ابتدا با سکاها جنگید. آنها مرتب از سپاه داریوش فرار میکردندوداریوش را به دنبال خود میکشاندند. تا اینکه داریوش از ترس قحطی و به خاطر بی نتیجگی جنگ به ایران باز گشت. هر چند داریوش بر آنها پیروز نشد ولی برای همیشه آنها را از حمله به مرز های ایران منصرف کرد. داریوش در سال 521پ م هند را فتح کرد و از سند گذشت. داریوش جنگهای ناموفقی هم با جزایر یونانی داشت و تاریخ نگاران یونانی آنها را بسیار بال و پر داده اند. داریوش مردی با تدبیر قدرتمند و با هوش بود و به ساختمان بندی دولت هخامنشی شکلی داد که تا انتهای آن باقی ماند.
و ...
در 41 اسلاید
قابل ویرایش

دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت رشته تاریخ با عنوان داریوش واقداماتش