دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
مقدمه :
تاریخچه علم بیولوژیک :
کنترل بیولوژیک آفت در ایران قدمتی بیش از 50 سال دارد که به کنترل شپشک ها با استفاده از کفشدوزک در شمال باز می گردد . این تلاش ها ادامه داشته و در سالهای اخیر مورد توجه بیشتری نیز قرار گرفته است .
تعریف کنترل بیولوژیک :
کنترل بیولوژیک یعنی استفاده از پارازیتوئیدها ، پرداتورها ، پاتوژن ها ، آنتاگونیست ها و یا میکروارگانیسم های رقیب برای کاهش جمعیت یک آفت ، به طوری که آفت فراوانی کمتری داشته باشد و خساراتی کمتر از آنچه ممکن می بود وارد سازد .
کنترل بیولوژیک ممکن است با دخالت هدفمند انسان صورت پذیرد و یا نتیجه عملی یک نیروی طبیعی خودجوش باشد . کنترل بیولوژیک ممکن است برای پایین آوردن جمعیت آفت مزارع یا جنگل ها و یا برای تعدیل ناهماهنگی های به وجود آمده در اثر ورود یک عامل جدید به محیطی طبیعی صورت پذیرد .
البته همه روش های غیرشیمیایی ، کنترل بیولوژیکی محسوب نمی شوند . اصلاح نژاد گیاهان ، مبارزه زراعی و کاربرد مواد شیمیایی علامتی اگر با قصد تاثیرگذاری بر آفت به کار رود ، کنترل بیولوژیک نیست . این موارد زمانی کنترل بیولوژیک محسوب می گردند که با هدف حمایت از دشمنان طبیعی به کار گرفته شوند. برای مثال اصلاح نژاد گیاهان به صورتی که برای آفات مسموم کننده بوده و یا به طریق دیگری موجب کاهش جمعیت آفات گردد ، مبارزه بیولوژیک نیست . اما اگر این اصلاح با هدف به وجود آوردن شرایطی بهتر برای زندگی و بقای پارازیتوئیدها یا پرداتورها و فراهم شدن شرایط برای میزبان یابی و حمله به آفات باشد ، مبارزه بیولوژیکی به شمار می رود .
مواد شیمیایی حاصل از عصاره گیاهان یا میکروب ها که علیه آفات به کار می برند نیز مبارزه بیولوژیک نیست . کنترل بیولوژیک یعنی پدید آوردن مجموعه ای که در آن جمعیت یک گونه توسط افرا گونه ای دیگر با مکانیزم هایی نظیر شکارگری ، پارازیتیسم ، بیماری زایی یا رقابت محدود می شود.
مبارزه بیولوژیک و مدیریت تلفیقی آفات (IPM) :
مبارزه بیولوژیک به خصوص در اراضی غیر مزروعی جنگل ، مرتع و نباتات زینتی ممکن است جدا از سایر اقدامات دفع آفاتی صورت پذیرد اما بسیاری از آفات در یک محصول بایستی به طور همزمان کنترل شوند تا محصول خوبی عاید گردد . در چنین مواردی ضرورت می یابد تا چندین روش متضاد دریک برنامه به اجرا در آید. سؤال اساسی در تلفیق روشهای مختلف این است که کدام روش اولویت بیشتری دارد . در سالهای پس از 1945 که استفاده از آفت کش ها بسیار رایج بود ، غالباً استفاده از سموم در اولویت بود و مبارزه بیولوژیک یک اقدام فرعی محسوب می شد و غالباً هم به دلیل اثرات سوء سموم مصرفی بر دشمنان طبیعی نتیجه مطلوبی از مبارزه بیولوژیک به دست نمی آمد و این عدم کارآیی را به حساب ناتوانی دشمنان طبیعی می گذاشتند .
در سالهای اخیر یعنی از 1980 به بعد این معادله به نفع مبارزه بیولوژیک تغییر یافته و نظریه اداره انبوهی آفات بر مبارزه بیولوژیک تأکید بیشتری دارد و بر این اساس حفظ دشمنان طبیعی و استفاده از مبارزه بیولوژیک از اولویت برخوردار است .
برخلاف گذشته اکنون استفاده از روشهایی که موجب از بین رفتن ویا تضعیف دشمنان طبیعی می گردد مجاز نیست . کوشش در برقراری سیستمهای کنترل آفات که مبتنی بر مبارزه بیولوژیک باشد در بسیاری موارد مراحل مقدماتی را طی می کند ولی در موارد متعددی نیز بسیار پیشرفته و کامل است .
اهداف مبارزه بیولوژیک :
حشرات ، کنه ها ، علف های هرز ، عوامل بیماری زا و مهره داران جملگی ممکن است از اهداف کنترل بیولوژیک باشند .
حشرات :
حشرات آفت از مهمترین اهداف مبارزه بیولوژیک بوده اند . بیش از 543 گونه حشره در جهان توسط 1200 برنامه مبارزه بیلوژیکی از طریق معرفی ( ورود ) حشره مفید مورد مبارزه قرار گرفته است . علاوه بر آن برنامه های حفاظت و تکثیر انبوه عوامل بومی نیز به اجرا در آمده است . این حشرات متعلق به راسته های جوربالان ، دوبالان ، بال غشائیان ، سخت بالپوشان ، بالپولک داران و تعدادی از راسته های دیگر بوده اند.
جوربالان از جمله حشراتی هستند که بیشترین موفقیت در مبارزه بیولوژیکی با آنها از طریق معرفی حشرات مفید حاصل شده است . از دلایل این موفقیت می توان جابه جایی زیاد این حشرات همراه با محموله های تجاری به لحاظ ریزی و از دید پنهان ماندن و همچنین وجود گونه های زیادی آز آفات مهم در این رده و فراوانی و تنوع دشمنان طبیعی آنها برشمرد .
روشهای کلی کنترل بیولوژیک :
مبارزه بیولوژیکی به مفهوم به کارگیری دشمنان طبیعی به منظور تقلیل جمعیت آفت (به معنای اعم) است . سه روش عمده برای استفاده از دشمنان طبیعی وجود دارد . حفاظت ، معرفی و انبوه سازی یاافزون سازی . از میان این روش ها معرفی روشی است که بیشترین اثر را در حل مشکلات مبارزه با حشرات و علفهای هرز داشته ولی به ندرت برای کنترل بیماری های گیاهی به کار رفته است .
حفاظت :
رفتاربشر به نحو بسیار مؤثری قدرت دشمنان طبیعی را در تقلیل جمعیت آفات به منصه ظهور برساند . محافظت به عنوان یک روش مبارزه بیولوژیکی به مفهوم شناخت چنین رفتارها و کاربرد آنهاست . برای دستیابی به این هدف بایستی رفتارهای مخرب را شناسایی و از اعمال آنها جلوگیری نموده و مزرعه و سایر مکان ها را برای زندگی دشمنان طبیعی مساعد ساخت. در مبارزه بیولوژیکی با روش حفاظت ، اصل بر این است که همیشه گونه هایی از دشمنان طبیعی وجود دارند که اگر به آنها فرصت داده شود قادرند به طور مؤثری جمعیت آفت را کاهش دهند . این فرضیه در مورد بسیاری از آفات بومی صادق است اما در مورد آفات غیر بومی زمانی صدق می یابد که دشمن طبیعی مناسب از موطن آن وارد شده باشد .
یکی از مهمترین مواردی که بر دشمنان طبیعی اثر سوء دارد سمپاشی هاست . به خصوص سمومی که طیف تأثیر آنها گسترده است و دوام زیادی دارند . وجود لایه گرد و خاک در سطح برگ نیز یکی دیگر از عوامل منفی به شمار می رود . همچنین مورچه هایی که به خاطر بهره برداری از ترشحات شته ها و شپشک ها به شدت از آنها دفاع کرده و مزاحمین و مهاجمین را دفع می کنند . سایر عواملی که ممکن است بر دشمنان طبیعی اثر منفی داشته باشند شامل زمان و نحوه شخم ، از بین بردن بقایای محصول ، کاشت محصول در اراضی یکپارچه و از بین بردن مکان های زمستانگذرانی دشمنان طبیعی مانند پرچین ها و رستنیهای اطراف مزرعه است .
محافظت مؤثر مشتمل بر کوشش هایی است که نیازهای طبیعی دشمنان طبیعی را برای شکفتن و ثمر دادن در یک سیستم تأمین می سازد . از جمله این کوشش ها ایجاد و نگهداری پایگاه های فیزیکی ، تأمین میزبان های واسط یا منابع کربوهیدراتها ، تعدیل شرایط فیزیکی از طریق ایجاد پوشش در سطح خاک ، پیش بینی مکان هایی برای پناه گرفتن و یا برداست نواری محصول است . موفقیت روشهای حفاظتی در مرحله اول وابسته به اطلاعاتی است که از مؤثر بودن یک روش در شرایط خاص محلی در دست داریم .این موضوع ممکن است نیاز به تحقیقات گسترده و آزمایش های زیاد ناحیه ای داشته باشد . اغلب می توان روش مؤثر را حتی در یک مزرعه نیز جدا از مسائل یک منطقه به کار بست .
معرفی ( ورود ) دشمنان طبیعی جدید :
در بسیاری از مناطق بخش مهمی از آفات را گونه های غیر بومی تشکیل می دهند . مثلاً در آمریکا تنها 2% ازکل فون بندپایان منطقه را گونه های مهاجر تشکیل می دهند در حالی که 35% از 700 نوع آفت گونه های مهاجر محسوب می شوند .برای این گونه آفات غیر بومی روشهای حفاظت کافی به نظر نمی رسد زیرا بسیاری از دشمنان طبیعی آنها حضور ندارند .
در چنین مواردی وارد نمودن دشمنان طبیعی که بر علیه آفت مؤثر باشند از ضروریات بوده و اقدامی است که سابقه موفقیت های درخشانی دارد . معمولاً با جستجو و شناسایی ، دشمنان طبیعی را در موطن اصلی آفت یافته سپس این دشمنان طبیعی جمع آوری و به کشور مورد نظر منتقل و پس از اعمال مقررات قرنطینه ای و اطمینان یافتن از بی زیان بودن آن رها می شوند .
معرفی به عنوان یک روش مبارزه بیولوژیک منجر به کنترل کامل ویا بخشی از بیش از 200 گونه آفت شده است . معرفی مزیتی را نسبت به سایر روش ها در بردارد و آن این که نیاز به نگهداری نداشته و لذا در دراز مدت بسیار ارزانتر تمام می شود . البته پس از آنکه دشمن طبیعی جدید یافت شد ممکن است اقدامات محافظتی برای مؤثر واقع شدن آن ضروری باشد . برنامه های مبارزه بیولوژیک ، برای آن که به نحو احسن انجام گیرد نیاز به تخصص و مهارت بالایی دارد ؛ به همین لحاظ معمولاً چنین برنامه هایی توسط مؤسسات دولتی انجام می گیرد .
انبوه سازی ( افزون سازی ) :
هر جا که دشمنان طبیعی به آن راه نداشته باشند و یا گونه های مفیدی که دیر هنگام ظاهر می شوند ویا گونه هایی که اصولاً جمعیت آنها کمتر از آن است که اثر کنترل کننده داشته باشند ، لازم می آید تا جمعیت دشمنان طبیعی از طریق تکثیر و رهاسازی افزایش داده شود ؛ این روش را انبوه سازی می نامند .
انبوه سازی چندین جنبه دارد :
یکی رهاسازی تقویتی است که هدف از آن تقویت یک عامل در اوایل فصل بوده و ضمن آن تعداد نسبتاً کمی از گونه مورد نظر در شروع فصل رهاسازی می شوند با این امید که پس از آن خود تکثیر شوند و نسل های بعدی آفت را برای مدتی تحت کنترل درآورند .
دیگری رهاسازی انبوه است و زمانی اعمال می گردد که تکثیر طبیعی عامل برای افزایش جمعیت آن کافی نبوده و لازم باشد دشمن طبیعی مورد نظر به تعداد زیاد تکثیر و رهاسازی گردد تا آفت توسط همین افراد رها شده کنترل گردد.
فرق انبوه سازی پاتوژن ها و نماتدها با پارازیتوئیدها و پرداتورها در این است که پاتوژن ها و نماتدها از نظر بسته بندی ، جابجایی ، نگهداری و روش مصرف همانند آفت کش ها می باشند . البته وقتی موادی مربوط به پاتوژن ها ، مثل توکسین ها جدا از خود پاتوژن برای کنترل آفت به کار رود شباهت بیشتری با آفت کشها خواهد داشت تا مبارزه بیولوژیکی ، چرا که عامل زنده خود در این امر دخالت مستقیم ندارد. انبوه سازی ممکن است بر علیه آفات بومی ویا آفات غیر بومی اعمال گردد .
عوامل محدودکننده این کار هزینه ها ، کیفیت و کارآیی عامل تکثیر شده می باشد . هزینه های تکثیر انبوه ممکن است کار را به عواملی که تکثیر آنها ارزانتر است و یا محصولاتی که گران قیمت بوده و روش های ارزانتری برای کنترل آفات آنها در اختیار نیست محدود سازد . تنها در چنین شرایطی است که بخش خصوصی می تواند هزینه ها را جبران نموده و از نظر اقتصادی با روشهای دیگر رقابت نماید .
در جایی که مؤسسات دولتی به تکثیر انبوه بپردازند امکان کاربرد این روش وسیع تر خواهد بود . در هردو حال تولید دشمنان طبیعی با کیفیت بالا ضروری بوده و همچنین تحقیقات اولیه برای برآورد کارآیی عامل در شرایط مزرعه لازم است .
حشرات پارازیتوئید :
پارازیتوئیدها حشراتی هستند که میزبان خود را می کشند ، برخلاف پارازیتها یا انگل ها که قادرند تمام دوره زندگی خود را بر روی یک میزبان به سر برده و کامل سازند مثل کک ها و کرمهای پهن و برخلاف پرداتورها که در طول زندگی تعدادی طعمه را مورد استفاده قرار می دهند .
پارازیتوئیدها فراوان ترین نوع دشمنان طبیعی هستند که برای مبارزه بیولوژیک مورد استفاده قرار گرفته اند . بیشترین پارازیتوئیدها از رده زنبورها بوده و دوبالان در درجه بعدی قرار دارند .
گروه های اصلی پارازیتوئیدها :
بیشترین گروه پارازیتوئیدها از زنبورهای متعلق به خانواده های Ichneumonidae ,Chalcididae , Braconidae و خانواده های Aphelinidae , Eulophiodae , Pteromalidae بوده اند. از راسته دوبالان بیشترین عوامل استفاده شدا از خانواده Tachinidae بوده اند.
دوبالان :
علاوه بر تاکینیدهاکه شامل مهمترین خانواده دوبالان در مبارزه بیولوژکی است در این راسته چندین خانواده پارازیت دیگر نیز وجود دارند که شامل خانواده های Cyrtidae , Nemestrinidae , Pipunculidae , Pyrgotidae , Conopidae می باشند . اکثریت افراد خانواده Bombylliidae پارازیت هستند و گونه های پارازیت در تعداد زیادی از خانواده هایی یافت می شوند که اصولاً دارای عادات دیگری هستند . در عین حال تاکینیدها اصلی ترین خانواده پارازیت این راسته را چه از نظر تعداد گونه و چه از نظر اهمیت اقتصادی تشکیل می دهند و تنها گروهی هستند که در طرح های وارداتی مبارزه بیولوژیکی به صورت وسیعی مورد استفاده قرار گرفته اند .
Tachinidae :
این خانواده ، خانواده خیلی بزرگی است که تعدادی زیرخانواده را در بر می گیرد و دارای گونه های مهمی است که در مبارزه بیولوژیکی طبیعی و کاربردی مورد استفاده قرار می گیرند. گونه های هیپرپارازیت در این خانواده وجود ندارد . همان طور که از یک گروه بزرگ انتظارمی رود ترجیح میزبانی این خانواده طیف وسیعی را در بر می گیرد .
تعداد قابل توجهی از گونه ها از نظر ترجیح میزبانی بسیار تخصصی عمل می کنند در حالی که تعداد زیادی از آنها همه چیزخوار هستند . بعضی از گونه ها وسیع ترین دامنه میزبانی شناخته شده در هر گروه پارازیت را دارند .
برای مثال Copsilura concinnata یک پارازیت است که برای کنترل ابریشم باف ناجور وارد گردید و تنها در کشور آمریکا از روی 100 گونه میزبان گزارش شده است . در کل به نظر می رسد که تاکینیدها در مقایسه با بال غشائیان کمتر تخصص میزبانی دارند
در شکل زیر یک مگس تاکینید نشان داده شده است .
زیر خانواده Exoristinae مهمترین زیرخانواده چه از نظر تعداد و چه از نظر اقتصادی می باشند و شامل جنس های معروفی است که به آفات گیاهی مهم حمله می نمایند . میزبان ها اغلب لاروهای بالپولکداران و سوسک های بالغ از خانواده های Chrysomelidae , Scarabaeidae Carabidaeمی باشند.
زیرخانواده Tachininae شامل گونه هایی است که لاروهای بالپولکداران مینوز ویا مخفی شده را پارازیته می کنند.
زیر خانواده Grymnosomatinae اکثراً میزبان های بالغ ، اما گاهی پوره های برخی از خانواده های سن ها را پارازیته می کنند .
لاروهای اسکارابئی ده عموماً توسط گونه های Dexiinae مورد حمله قرار می گیرند . همچنین ترجیح میزبانی این زیرخانواده شامل بالغین سوسک های اسکارابئی ده و لاروهای مینوز ، سوسک ها و شب پره هاست .
گونه های زیادی از خانواده Tachinidae برای مبارزه با آفات مهاجر معرفی شده اند . برای مثال Lydella thompsoni به منظور مبارزه با ساقه خوار اروپایی ذرت Ostrinia nubilalis به آمریکا وارد شده است .
Cyzenis albicans برای کنترل گونه مهاجر Operophtera brumata به کانادا وارد شده است . مگس های تاکینید مثل Lixophaga diatrraeae به صورت انبوه سازی مورد استفاده قرار گرفته اند . گونه های دیگری به صورت پارازیتوئیدهای بومی مورد توجه بوده اند مثل مگس Bessa barveyi که به زنبور چوبخوار درخت راش Pristiphora diatraeae حمله می کند.
تاکینیدها بر حسب نحوه تخمگذاری به چند دسته تقسیم شده اند . گروهی از آنها تخم خود را در داخل یا روی بدن میزبان قرار می دند و گروهی دیگر تخم خود را نگهداشته و لاروهای سن اول را در داخل یا روی بدن میزبان قرار می دهند . گروهی دیگر تخم یا لارو خود را بر روی برگ و یا خاک می گذارند . تخم هایی که بر روی برگ قرار می گیرند در مکان هایی خواهند بود که احتمال خورده شدن آن به وسیله میزبان زیاد باشد . تخم هایی که بر روی برگ قرار داده می شوند بسیار ریز بوده و در مقایسه با گونه هایی که تخم های درشت تر داشته و روی بدن یا داخل میزبان قرار می دهند به تعداد بیشتری تخمریزی می کنند.
معرفی و رده بندی خانواده Tachinidae :
phyllum : Arthropoda
class : Insecta
order : Diptera
sub order : cyclorrhapha
super family : Calypterata
Family : Tachinida
مرفولوژی :
این خانواده دومین خانواده بزرگ از نظر تعداد گونه در راسته دوبالان می باشد . تا کنون در حدود 1500- 1400 گونه آن در شمال آمریکا شناخته شده اند که البته هزاران گونه دیگر آن به منظور شناسایی به ویژه در مناطق گرمسیری وجود دارد.
مگس های این خانواده بیشترین شباهت را به مگس های خانگی (Muscidae ) دارند . این مگس ها دارای بدن نسبتاً نرم می باشند که اندازه آن از 2 تا 20 میلی متر متغیر است و دارای اشکال متنوعی می باشد . رنگ بدن آنها مات ، رنگی شفاف و یا شبیه زنبورهاست . در کل می توان گفت که حشرات بالغ شبیه مگس های معمولی خانگی اند اما قدری از آنها بزرگترند . (شکل 1)
(شکل 1)
ویژگی متمایز کننده افراد این خانواده از سایر خانواده های دوبالان ، وجود postscutellum برجسته در این ها و یک ردیف خار روی مرون می باشد(شکل 2).
(شکل 2 )
کالیپترهای بال به خوبی رشد کرده اند(شکل 3).
(شکل 3)
شکم دارای تعداد زیادی موهای بلند و کوتاه است . شاخک مودار و 3 مفصلی است و زائده مفصل سوم که Arista نام دارد ، لخت و بدون مو است .(شکل 4)
(شکل 4)
تخم های این مگس ها به رنگ سفید براق یا مات و بیضی شکل است .
لارو مگس های Tachinidae با عنوان maggot شناخته می شوند.این لاروها 12- 10 میلی متر طول دارد و به رنگ سفید مایل به کرمی هستند و فاقد زوائد می باشند . ( شکل 5 )
شفیره این مگس ها پوپاریوم کپسول مانندی است که رنگ آن قرمز مایل به قهوه ای تیره است . (شکل 6 )
( شکل 5 ) ( شکل 6)
تقریباً بدون استثنا تمام لاروهای مگس های این خانواده پارازیت داخلی مراحل لاروی شب پره ها و پروانه ها ، افراد بالغ و لاروهای سوسک ها ، سن ها ، زنجرکها و زنبورهای sawflies و ... هستند. به همین خاطر به مگس های پارازیت منسوب می باشند . اگرچه ما واژه پارازیت را به کار بردیم اما در حقیقت این مگس ها پارازیتوئید می باشند زیرا معمولاً باعث مرگ میزبان می شوند . اکثر گونه های این خانواده مراحل لاروی میزبانشان را مورد حمله قرار می دهند اما تنها عده ای از گونه ها شناخته شده اند که به میزبان در مراحل تخم ، شفیره و حشره بالغ حمله می کنند .
برخی از گونه های Tachinidae تنها یک گونه بخصوص از حشرات را پارازیته می کنند به طور مثال Cadurciella tritaeniata تنها پروانه Callophrys rubi را مورد حمله قرار می دهد اما اکثر گونه ها میزبان های وسیعی را برای پارازیته کردن دارند و قابل ذکر است که این گونه ها به طور معمول ، میزبان های خود را از افراد یک خانواده که دارای اندازه و ظاهر معینی می باشند و در یک زیستگاه مشخص ساکن اند انتخاب و مورد حمله قرار می دهند.
تعدادی از گونه ها ، پارازیتوئیدهای آفات مهم محصولات کشاورزی و درختان جنگلی هستند و از این رو از برخی از آنها در برنامه های کنترل تلفیقی آفات استفاده می شود .
این مگس ها روشهای متفاوتی را برای پیدا کردن میزبانهایشان به کار می برند . برخی از گونه ها میزبانشان را با جستجوی گیاهها مورد تغذیه آنها پیدا می کنند . ماده ها در گونه هایی که پارازیتوئید روی آبدزدک هستند توسط صدای تولید شده توسط آبدزدک جذب می گردند .
روش های متفاوت آلودگی میزبان توسط مگس های Tachinidae
1- برخی از گونه ها مستقیماً تخم هایشان را روی بدن میزبان می چسبانند . ( شکل 7و8 )
2- برخی از گونه ها تخم هایشان را روی شاخ و برگ گیاهان مورد تغذیه میزبانشان قرار می دهند تا توسط میزبان به عنوان غذا خورده شوند .
3- برخی گونه ها تخم هایشان را نزدیک میزبانشان قرار می دهند وقتی تخم ها تفریخ شدند لاروها به سمت میزبانشان حرکت می کنند و از طریق قسمت نرم پوست وارد بدن آنها می گردند .
4- ماده های برخی گونه ها که به سن ها و سوسک های بالغ حمله می کنند دارای تخمریز سوراخ کننده هستند که تخم هایشان را در بدن میزبان وارد می کند .
5- برخی از گونه ها به جای گذاشتن تخم لاروهای زنده را به داخل بدن میزبان وارد می کنند .
بیولوژی :
ماده بالغ روی بدن میزبان تخمگذاری می کند و گاه لاروهای زنده را به داخل بدن میزبان وارد می کند . هر ماده در طول مدت زندگی خود قادر به گذاشتن 2000- 1000 تخم است . این مگس ها دارای 3 سن لاروی می باشند که بسته به شرایط جوی 4 روز الی 2 هفته به درازا می کشد . این لاروها پارازیت داخلی هستند در مراحل اولیه میزبانشان را نمی کشند و از بافتهای غیر ضروری تغذیه و همراه میزبانشان رشد می کنند در آخرین سن لاروی ( سن 3 ) با تغذیه از بافتهای ضروری و مهم بدن میزبان منجر به کشته شدن آن می شوند . اگر میزبان لارو یک شب پره یا پروانه باشد معمولاً در مرحله شفیرگی کشته می شود . لارو سن 3 که به طور کامل رشد نموده برای تبدیل شدن به شفیره از داخل بدن میزبان خارج می گردد . شفیره روی خاک ، شاخ و برگ گیاه مورد تغذیه میزبان و یا در کنار میزبان مرده تشکیل می شود . 1 تا 2 هفته بعد مگس بالغ ظاهر شده ، جفتگیری می کند و برای یافتن میزبان مناسب جستجو می کند و این چرخه دوباره شروع می شود . طول عمر یک مگس بالغ بسته به گونه آن از 3 روز تا 2 ماه به طول می انجامد .
معرفی چندین گونه از مگس های پارازیتوئید مهم خانواده Tachinidae :
1) Trichopoda pennipes
2)Lydella thompsoni
3)Ormia deplete
4)Trigonospila brevifacies
5)Myiopharus dorypharae
6)Bessa remota
7)Winthemia diversa
) Trichopoda pennipes1
این گونه از گونه های مهم مگس های Tachinidae در مبارزه علیه آفات کشاورزی می باشند این گونه پارازیتوئید تعدای از سن های حقیقی است .
مگس بالغ هم اندازه مگس خانگی است و ممکن است برای جستجو شکار بالی بوته های کدو پرواز کنند . آنها دارای شکم پرتقالی شفاف و سر و سینه مخملی سیاه و یک حاشیه از موهای سیاه روی پاهای عقبی می باشند . روی بالهای مگس های نر یک نقطه تیره وجود دارد . نوک شکم حشرات ماده سیاه است .(شکل 9)
(شکل 9)
میزبانهای این مگس کدو و سایر کدوئیان است . این مگس پارازیتوئید سن کدو و سن بدبوی سبز جنوبی می باشد . اگرچه این مگس پارازیتوئید تعدادی از سن های حقیقی است به نظر می رسد که دارای بیوتیپ های متفاوتی در کشور باشد . مطالعات در مزارع محدود شده نشان می دهد که جمعیت های متفاوت یا مطمئناً گونه های پنهان این مگس ها ، گونه های متفاوتی از سن های حقیقی را مورد حمله قرار می دهد . برای مثال در کالیفرنیا ، جمعیتی از مگس های T.pennipes گزارش شده که سن های گیاهان حاشیه را مورد حمله قرار می دهند و هیچ گاه مشاهده نشده که به سن کدو حمله کنند .
اخیراً این گونه از مزارع کدو در نیو یورک جمع آوری شده است و به کالیفرنیا جهت رهاسازی فرستاده شده است . این مگسها به تدریج جمعیتشان را در شمال کالیفرنیا نزدیک مزارع پرورش کدو زمستانه و تابستانه تثبیت نمودند . در گذشته شفیره های سن کدو در این منطقه توسط هیچ پارازیتوئیدی مورد حمله قرار نمی گرفت اما اکنون ، مشاهده می شود که 50% یا بیشتر این شفیره ها توسط تخم گذاری مگس ها روی آنها آلوده می شوند .
چرخه زندگی :
این گونه به صورت لارو در میزبان زمستانگذرانی می کند و در اواخر بهار یا اوایل تابستان ظاهر می شود . ماده ها یک یا چند تخم کوچک بیضی سفید یا خاکستری را روی شفیره های بزرگ یا سن های بالغ می گذارند . لاروها مستقیماً از داخل تخم به داخل بدن سن می روند ولی تنها یک لارو در داخل بدن سن آفت باقی می ماند . بعد از آن یک لارو بزرگ کرمی رنگ از بدن سن خارج شده و روی زمین می افتد و در یک پوپاریوم کپسول مانند قرمز مایل به قهوه ای تیره تبدیل به شفیره می گردد. سنی که لارو کامل از بدن آن خارج می شود به زودی می میرد .(شکل 10)
(شکل 10 )
یک نسل جدید از مگس های بالغ ظاهر می شوند و حدود 2 هفته بعد شروع به تخمگذاری می کنند . هر ماده به طور متوسط صدها تخم می گذارد و در هر سال ممکن است تا 3 نسل به وجود بیاورد که این بستگی به به محل و موقیت تخمگذاری دارد. این پارازیتوئید زمستان را به صورت لارو در بدن سن زمستانگذران سپری می کند و در اواخر بهار یا اوایل تابستان ظاهر می شود .
کارآمدی نسبی پارازیتیسم مگسهای T.pennipes
پارازیته شدن سن های کدو گاهی تا به بالاتر از 80% می رسد با این وجود مشاهده شده برخی اوقات سن های پارازیته شده به تغذیه و تخم گذاری ادامه می دهند و نفوذ مگسهای پارازیتوئید به اندازه ای کافی نبوده تا مانع از خسارت اقتصادی محصول گردد.
2)Lydella thompsoni
این گونه یکی از پارازیتوئیدهای مهم لارو ساقه خوار اروپایی می باشد . این مگس تاکینید یکی از 24 گونه ای است که در سالهای 1938- 1920 از اروپا معرفی شد و یکی از60 گونه ای است که جمعیت آن در آمریکا تثبیت شده است .
تنها L.thompsoni و زنبور Eriborus terebrans و Macrocentrus grandii به عنوان عوامل مؤثر بیولوژیکی علیه این آفت توسعه یافته اند و به کار گرفته می شوند ، به طوری که این مگس ها در مناطقی که قبلاً وجود نداشتند به طور طبیعی رهاسازی شدند .
بالغین این مگس شبیه یک مگس خانگی بزرگ و براق هستند . هر ماده توانایی گذاشتن تا 1000 تخم را دارد و تخم هایش را در کنار بدن میزبان می گذارد و تا زمان نزدیک شدن تفریخشان نگهداریشان می کند . بعد از 5 روز از گذاشتن تخم ها ، ماده به دنبال میزبان بالقوه مناسب می گردد . برای این کار ماده روی سافه گیاه میزبان شروع به جستجو می کند . به نظر می رسد که ماده ها به دنبال به ماده فراری که از فضولات دفع شده توسط لارو متصاعد می شود ، جذب می گردند و مکن است که فضولات را مزه کنند .
لاروهای زنده تازهاز تخم خارج شده روبه روی سوراخی که لارو فضولاتش را از آن بیرون می ریزد ، گذاشته می شوند به این شکل که ماده بالای سوراخ ایستاده و شکمش را طوری خم می کند تا تخمریزش در محل مورد نظر مستقر گردد و بعد لاروها با حرکت سریع نوک شکم بیرون می ریزند . در این مرحله لاروها به داخل تونل حرکت کرده و راهشان را به طرف لارو ساقه خوار پیدا می کنند . لاروهای مگس ، لاروهای ساقه خوار سن چهارم را ترجیح می دهند و دارای قطعات دهانی تیزی می باشند تا بتوانند بدن میزبانشان را سوراخ کنند ، در این میان لارو ساقه خوار از خود حرکات مارپیچی نشان می دهد تا از پارازیته شدنش جلوگیری کند اما به ندرت موفق می شود . لارو مگس داخل بدن میزبانش ، ابتدا از مایعات بدن و سپس از بافتهای چربی و اندام های داخلی آن تغذیه می کند .
با مرگ لارو ساقه خوار ، لارو مگس که مراحل رشدی آن کامل شده است ، سوراخی را در پوست لارو ایجاد نموده و از آن خارج می شود و نزدیک سوراخ ورودی و لارو مرده ساقه خوار تبدیل به شفیره می گردد ( شکل 11 ). مراحل تکامل لاروی 8 روز و مرحله شفیرگی هم 8 روز به طول می انجامد و بعد از این مدت مگس بالغ ظاهر می شود . این مگس در سال 2 نسل دارد ولی چنان چه میزبانی دیگر مانند ساقه خوار معمولی برای نسل اول استفاده شود امکان ایجاد تا 3 نسل را هم دارد. در کل این گونه می تواند به عنوان یکی از عوامل مفید و مؤثر در مبارزات بیولوژیک علیه ساقه خوار اروپایی به کار بسته شود .
( شکل 11 )
3) Ormia deplete
این گونه از مگس های تاکینید ، بومی آمریکای جنوبی است . در سال 1930 در برزیل ، لارو این گونه به صورت پارازیتوئیدی روی آبدزدک Scapteriscus پیدا شد . ( شکل 12 )
(شکل 12)
در سال 1980 در پاراگوئه طی یک تحقیق معلوم شد که ماده بالغ به سمت صداهای تولید شده توسط آبدزدک که به صورت مصنوعی پخش می گشت ، جلب می شدند که این قضیه منجر به به دست آوردن شیوه ای برای به دام انداختن ماده های این مگس شد .
این روش توسط مؤسسهUF/ IFAS در جنوب برزیل در سالهای 1989- 1984به کار بسته و معلوم شد لارو پس از خروج از بدن ماده به دام انداخته شده ، روی بدن آبدزدک قرار می گیرد و بدن آبدزدک را سوراخ کرده و داخل بدن آبدزدک می شود . این لارو ظرف مدت 1 هفته بالغ شده و در نهایت سبب مرگ آبدزدک می شود .(شکل 13)
(شکل 13 )
لارو در خاک به شفیره تبدیل شده و حدود 11 روز بعد مگس بالغ از آن ظاهر می شود . امکان بقای این مگس بالغ در محفظه های آزمایشگاهی خیلی ضعیف است و تلاش های مکرر برای پرورش آن در آزمایشگاه در برزیل و فلوریدا با شکست مواجه می شد . در سال 1987 در پی تحقیقات روی این گونه در دانشگاه فلوریدا ، نهایتاً روشهایی برای پرورش انبوه این مگس در آزمایشگاه پیدا شد . به دنبال این موفقیت ، مگس های پرورش یافته در آوریل 1988 در Gainesville فلوریدا و در اکتبر 1988 در براندنتون رهاسازی شدند . از سال 1992- 1989 رهاسازی در چندین منطقه دیگر هم صورت پذیرفت ، خیلی از مناطق شامل زمین های گلف می شد که به عنوان یک پروژه تحقیقاتی با حمایت مؤسسه Turfgrass فلوریدا انجام پذیرفت .
این گونه تحت عنوان " مگس چشم قرمز برزیلی " در بین مردم شناخته شده است . عقیده بر این است که این گونه دشمن طبیعی آبدزک های Scapteriscus محسوب می شود . ماده های بارور این مگس توسط صدای تولید شده آبدزدک Scapteriscus borellii یا S. vicinus جلب شده و لاروشان را روی بدن آبدزدک قرار می دهند . ممکن است ماده لاروها را روی بدن آبدزدک های دیگر که در مجاورت این آبدزدک ها هستند ، قرار دهند .(شکل 14)
(شکل 14 )
قابل ذکر است که مگس های بالغ به خاطر این که در شب فعالند کمتر دیده می شوند . بهترین استفاده از این گونه در به کارگیری آن به عنوان عامل کنترل بیولوژیک می باشد . هر چند که پرورش این مگس ها بسیار پر هزینه و طاقت فرساست اما رها سازی آن در زمین های مرکزی و جنوبی فلوریدا ، توانایی این مگس ها را در از بین بردن آبدزدک ها به اثبات رسانیده و مشخص شده در مناطقی که جمعیت این مگس ها تثبیت شده است دیگر نیازی به رهاسازی بیشتر و مجدد نیست .
در مناطق شمالی فلوریدا ، به علت دارا بودن زمستان های سرد و تخریب مراتعی که در واقع منابع تأمین شهد گیاه برای تغذیه حشرات بالغ هستند ، تثبیت جمعیت این مگس ها با مشکلاتی رو به رو است . در اینجا مگسها باید در بهار که درجه حرارت بالا می آید و در مناطقی که شهد گلها به اندازه کافی قابل دسترسی می باشد رهاسازی شوند . مگس هایی که برای رهاسازی به شمال آمریکا آورده می شوند یا توسط تله ها در مناطق جنوب به دام انداخته شده و در مناطق شمالی رهاسازی می شوند و یا در آزمایشگاه پرورش یافته اند . به طور کلی می توان گفت که کنترل بیولوژیکی آبدزدک ها توسط این گونه ، روشی است که تا حدودی موفقیت آمیز می باشد .
4)Trigonospila brevifacies
این گونه در سال 1960 و 1970 در برنامه های مبارزه بیولوژیک برای کنترل کرم سیب قهوه ای روشن از استرالیا به نیوزیلند معرفی شد ، اما معلوم شد این مگس نقش مهمی را در کنترل این آفت در باغات سیب ایفا نمی کند .
این مگس معمولاً تنها یک تخم را پشت سر لارو می گذارد و در نتیجه از داخل هر میزبان یک پارازیتوئید خارج می گردد .(شکل 15 )
(شکل15 )
لارو برگ پیچی که توسط این مگس پارازیته شده باشند به رشد خود تا مرحله شفیرگی ادامه می دهد و در مرحله شفیرگی از بین می رود .
در این مرحله پارازیتوئید هم به صورت شفیره در کنار شفیره از بین رفت شده لارو برگ پیچ قابل رؤیت است که بعد از آن مگس بالغ خارج می شود .
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 54 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید