لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 31
اهداف جنگ
در پایان سال 1916 ، هنگامی که در کشورهای متخاصم وزنه نومیدیها وحدت ملی را متزلزل می سازد ، حکومتها در برابر اندیشه صلح طلبی موضع می گیرند. ابتکار از قدرتهای مرکزی ناشی می شود : آنها در 12 دسامبر به حریفهای خود پیشنهاد می کنند وارد مذاکره شوند ، بدون این که شروط خود را مشخص سازند؛ بنابراین ، این ابتکار ابتدا اقدامی است خاص بهبود بخشیدن به وضعیت اخلاقی آلمان نسبت به کشوهای بیطرف ،و بزرگترین این کشورها ، یعنی ایالات متحده ، چند روز بعد ، در 20 دسامبر پرزیدنت ویلسون که قبلاً در دو نوبت ، در ژانویه 1915 و در فوریه 1916 به جستجوی فرصتی برای میانجیگری برآمده است ،این اندیشه را پی میگیرد :او از کشورهای متخاصم می خواهد تا شروط خود را برای برقراری صلح اعلام کنند ، شروطی که وی امیدوار است شاید « آشتی ناپذیر » نباشند. لیکن به رغم خستگی ملتها ، هیچ یک از حکومتهای متخاصم واقعاً حاضر نیست صلح را در برنامه کار خود قرار دهد : آلمان آن قدر پیروزی به دست آورده است که بازگشت به وضعیت قبلی را نپذیرد ، و قدرتهای جبهه متفق نیز بیشتر از آلمان حاضر به قبول تفکر « صلح صاف و ساده » نیستند . این واقعه فقط از آن جهت اهمیت دارد که این حکومتها را بر آن می دارد تا «اهداف جنگی » خود را اعلام کنند.
جبهه متفق در یادداشت مورخ 10 ژانویه 1917 خطاب به رئیس جمهور ایالات متحده ، اهداف خود را مشخص می سازد و این یادداشت بلافاصله علنی می شود :
قدرتهای مرکزی و همپیمانانشان باید بلژیک ، صربستان و قره داغ ،لهستان ، لیتوانی ،و شمال شرق فرانسه را تخلیه کنند و در مورد خسارتهای وارد شده غرامت بپردازند ؛ آنها باید آلزاس – لرن را به فرانسه بازگردانند ، اقوام اسلاو ،ایتالیایی ،رومانی را از تسلط امپراتوری اتریش – هنگری و اقوام غیر ترک را از تسلط امپراتوری عثمانی ازاد سازند؛ آنها باید « تجدید سازمان اروپا » را که « برای کشورهای کوچک همانند کشورهای بزرگ » امنیت و آزادی توسعه اقتصادی را تأمین خواهد کرد ، قبول کنند.
بنابراین ،یادداشت مزبور تنها خواهان آن نیست که «نقشه جنگی » از میان برداشته شود؛ بلکه از آلمان خواستار واگذاری « سرزمین امپراتوری » است ؛ این یادداشت بیانگر اراده از میان برداشت امپراتوری اتریش – هنگری و امپراتوری ترک است . سرانجام یک ماه بعد ،مذاکراتی میان فرانسه و روسیه شروع می شود؛ این مذاکرات در 11 مارس 1917 به توافقی سری منجر می شود که اهداف جنگی دو کشور را در صورت پیروزی کامل ،تعیین می کند:
فرانسه می تواند الزاس – لرن را دوباره به دست آورت ، « حوزه زغال سنگ دره سار » را به آن بیفزاید و سرزمین های ساحل چپ رود رن را ،که تشکیل « کشوری خودمختار و بیطرف » خواهند داد ،از امپراتوری آلمان جدا سازد؛ روسیه « کاملاً آزاد خواهد بود که به میل خود مرزهای غربی اش را تعیین کند » ،معنی آن این است که لهستانیها هیچ امکانی برای رسانیدن حرف خود به گوش کنفرانس صلح نخواهند داشت.
حکومت فرانسه که از انعقاد صلح جداگانه روسیه می ترسد ، ضروری تشخیص داده است که به تزار امتیازهای نسبتاً مهمی واگذار کند به این منظور که به خاطر منافع خود در ائتلاف باقی بماند. افکاری معتدلتر اما در حقیقت بسیار نزدیک با آنچه گفته شد ، در 12 ژانویه 1917 ،از طریق نامه بریان که در شورای وزیران مورد مشورت قرار گرفته است ، به سفیر فرانسه در لندن ، پل کامبون ،ابلاغ شده است .
حکومت آلمان در 26 دسامبر 1916 از اعلام علنی اهداف جنگی خود امتناع می ورزد، لیکن یک ماه بعد ، آنها را به اطلاع پرزیدنت ویلسون می رساند :
آلمان ،البته خواستار باز پس گرفتن مستعمره های خویش است که تقریباً همگی به اشغال انگلیسیها و فرانسویها در آمده اند ( تنها شرق افریقا هنوز مقاومت می کند). آلمان مستقیماً یا غیر مستقیم خواهان تمامی سرزمین های روسیه غیر است :در 5 نوامبر 1916 ، قدرتهای مرکزی اعلام کرده اند که سرزمینهای لهستان که از سال 1915 در اشغال آنهاست ، بعد از پایان جنگ ، به « کشوری مستقل » تبدیل خواهند شد و تحت اساسنامه وابستگی به آنها قرار خواهند گرفت ؛ بعلاوه ، گسترش قلمرو آنها به سوی شرق « به منظور حمایت از آلمان و لهستان در برابر روسیه ،چه از نظر اقتصادی و چه از نظر استراتژیک ، ضروری خواهد بود » . آلمان می خواهد « تغییر » مرز فرانسه – آلمان را در منطقه لرن به دست آورد :الحان حوزه معدنی بریه ، و سرانجام اگر آلمان استقرار دوباره کشور بلژیک را می پذیرد به این شرط خواهد بود که حکومت بلژیک « تضمینهای خاصی برای امنیت آلمان » بسپارد : اشغال طولانی دژلیژ و نامور ؛نظارت آلمان بر راههای آهن ؛ حذف هر گونه ارتش .
اینها بیانگر حداکثر اهداف آلمان هستند که به عقیده بتمان – هولوگ تنها در زمان مذاکرات صلح و با در نظر گرفتن آنها می بایست تصریح و احتمالاً تعدیل یابند.
در عین حال ، آلمانیها ، همانند حریفهای خیش ،خود را برای ادامه مبارزه اقتصادی در پایان مخاصمات ، آماده می سازند : پاسخگوی طرحهای اروپای مرکزی ، یا اتحاد گمرکی اروپا مرکزی که در برلن از آن صحبت می شود ،افکار مربوط به نزدیکی اقتصادی میان متفقین است که در کنفرانس اقتصادی پاریس ، در ژوئن 1916 شکل گرفتهاند .
در هر دو گروه متخاصم ، که یکی در واقع به سرزمین های وسیعی دست یافته ، حال آن که دیگری بویژه شاهد تجاوزهای نظامی بوده است ، به این ترتیب حکومتها برنامه های مبتنی بر ضمیمه سازی را تأیید می کنند. آیا آنها اعتقاد راسخ دارند که خواهند توانست به این اهداف جنگی نایل آیند؟
افکار عمومی فرانسویان تا حدود زیادی به مطالبه آلزاس – لرن دلبستگی دارد که البته به صورت ضمیمه سازی تظاهر نمی کند ، بلکه شکل باز پس گیری دارد ؛ بر عکس ،فرانسویان واقعاً علاقه ای به نابودی امپراتوری اتریش – هنگری ندارند و حتی بخشی از افکار عمومی با این فکر کاملاص مخالف است ؛ تشخیص این مسأله دشوار است که تا چه درجه افکار عمومی فرانسویان از افکار محافل رهبری کننده در زمینه خودمختاری سرزمینهای منطقه زنانی حمایت می کند . افکار عمومی انگلستان هرگز علاقه ای در مورد این مطالبات نشان نداده است . حکومت فرانسه با ارائه یک برنامه وسیع دگرگونی ، بی گمان در عین حال می خواهد به جهانیان نشان دهد که به رغم نومیدیها ،به پیروزی اطمینان دارد .
بر عکس ، در آلمان ، طرحهای مربوط به ضمیمه سازی در بخش اعظم افکار عمومی تکیه گاهی ،می یابد :احزاب سیاسی ، گروههای سیاسی ، گروههای منافع اقتصادی ، انجمنهای میهن پرست ؛ و ستاد کل ، بویژه از زمانی که هیندنبورگ ، بادستیاری لودندورف ، در 26 اوت جانشین فالکنهاین شده است ، بشدت به سود این برنامه موضع گرفته است .
اهداف جنگ