لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
نوری از خورشید
محمد مهدی خضرائی
زینت بخش زمین باد چشمان آهودشت سخنگوی ، رسول خدا(ص) را بیاد می آورد. و قامت آسمانیت همواره ایستاده باد که قامت استوار محمد(ص) را در یادها می آورد آن گاه که از حرا باز می گشت. چشمان مشتاقم بر بلندای قامت عشق به شکوفه مینشیند. و دل همیشه عاشقم در حسرت کلام سحر انگیزت به تپش می افتد.
بهار دلم، علی اکبرم، چه زیباست چشمان پر لبخند جدم در چشمان تو و چه دلرباست لبخند پدرم در لبان گشوده تو بر من و چه سخنگوست پیشانی بلندت که سپیدی جبین مادرم را به یاد می آورد ...
و تو می آیی تا خانه دلم با یادت رقص صدها پروانه عشق انگیز را جشن بگیرد و فرع دلم آرام بگیرد، با نگاه سخنگوی مهربانانه ات و طنین صدای گرم و پر شورت آنگاه که آوای کلام نبوی و علوی را به گوش جانم می فشاند ...
و من تو را به آغوش در آسمانها بلند می کنم که بار خدایا، دریاب دل دریایی ام را در شوق دیدار کودکی که عطر یاس مادرم فاطمه (س) را با خود دارد.
دلبندم، به یقین در آغوش مادرم خفته بودی و از لبانش شراب ظهور عشق نوشیده بودی که اینچنین بوی بهشت را در فضای خانه ام پراکنده کرده ای... چشمانت را می نگرم و جدم رسول خدا(ص) را به یاد می آورم آنگاه که مرا بر زانوان عطوفت گستر خود می نشاند. و ابراهیم را فدای من می کرد. و تو آمده ای تا عشق محمد(ص) بار دیگر تا عمق دلها نفوذ کند و مردمان یکبار دیگر حلاوت وصال دیدار روی محمد(ص) را بچشند. قدوم آسمانیت همواره پر نور به صفحه دلم باد که تو یحیایی و من زکریا ...
تو را به دستان الهی عمویت عباس می سپارم وضوی عشق می گیرم و به نماز دل می ایستم و سجده می کنم خدای حی، از می گل وجودت را در باغستان دلم شکوفا کرد و اینک تو را بر بلندای اسب زمان می نشانم و یادت می دهم چگونه تیغ بر خصم کین از نیام حق بیرون کشی و ندای لاحول و لا قوه الا بالله ، تا دل لرزان و پر تپش عمهات زینب به سکون برسد. تو را خواسته ام تا حماسه کربلا را با آمدنت بهاری کنی و بالهای سبز جبرئیل را رنگین کنی آنگاه که بر بالینت زانو می زنم و جوانان بنی هاشم را به مدد می گیرم و جبرئیل برای مدد دل شکسته ام می آید، تو را در آغوش مادرت لیلا می نهم، چشمان سخنگویش را می نگرم که به هنگام شکفتن غنچة لبانت هزاران کلام خاموش را با تو واگویه می کند و دستان لرزانش که تو را در آغوش عشق خود می فشارد. باغ دلم به یمن وجودت بهاری گشته است ؛ من نگاه دریایی ات را در خاطرم زنده نگاه می دارم. آنگاه که اذن می طلبی و زمین عطش کربلا را بوسه گاه قدوم آسمانی ات قرار می دهی،...
تحقیق درباره حضرت علی اکبر