رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

آیات قرآن و امى بودن پیامبر

اختصاصی از رزفایل آیات قرآن و امى بودن پیامبر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

آیات قرآن و امى بودن پیامبر(ص)

مقدمه: کلمه امى به عنوان یکى از صفات پیامبر اکرم در قرآن مجید آمده است مفسرین، تفاسیر مختلفى در معناى این کلمه دارند. در این مقاله مطالب این تفاسیر بیان شده و قول صحیح ذکر گردیده است.

مفسران اسلامى کلمه‏«امى‏» را سه جور تفسیر کرده‏اند: 1 - درس ناخوانده و ناآشنا به خط و نوشته.

اکثریت طرفدار این نظرندو یا لااقل این نظر را ترجیح مى‏دهند.طرفداران این نظر گفته‏انداین کلمه منسوب به «ام‏» است که به معنى مادر است.امى یعنى کسى که به‏حالت مادرزادى از لحاظ اطلاع بر خطوط و نوشته‏ها و معلومات بشرى باقى مانده است، و یا منسوب به «امت‏» است،یعنى کسى که به عادت اکثریت مردم است، زیرا اکثریت توده، خط و نوشتن نمى‏دانستند و عده کمى مى‏دانستند، همچنانکه «عامى‏» نیزیعنى کسى که مانند عامه مردم است و جاهل است (1) .بعضى گفته‏اند یکى از معانى کلمه «امت‏» خلقت است و«امى‏» یعنى کسى که بر خلقت و حالت اولیه که بى‏سوادى است باقى است و به شعرى از «اعشى‏» استناد شده است (2) ، و به‏هر حال، چه مشتق از «ام‏» باشد و چه از «امت‏» ، و «امت‏» به هر معنى باشد، معنى این کلمه درس ناخوانده است.

2 - اهل ام القرى.

طرفداران این نظر این کلمه‏را منسوب به «ام القرى‏» یعنى مکه دانسته‏اند.در سوره انعام آیه‏92 از مکه به «ام القرى‏» تعبیر شده است: و لتنذر ام القرى و من حولها.

براى اینکه تو به مکه و آنان که در اطراف‏مکه هستند اعلام خطر کنى.

این احتمال نیز از قدیم الایام در کتب تفسیر آمده‏است(3) و در چندین حدیث از

.............................................................. 1.مفردات راغب، ذیل کلمه «ام‏» .و مجمع البیان، ذیل آیه 78 بقره. 2.مجمع البیان، ذیل آیه 78 بقره. 3.مجمع البیان، ذیل آیه 75 آل عمران‏و آیه 156 اعراف، و تفسیر امام فخر رازى، ذیل آیه 75 از سوره اعراف.

صفحه : 230

احادیث‏شیعه این احتمال تایید شده است هرچند خود این حدیثها معتبر شناخته نشده است و گفته شده ریشه اسرائیلى دارد (1) .

این احتمال به‏ادله‏اى رد شده است (2) : یکى اینکه کلمه «ام القرى‏» اسم خاص نیست وبر مکه به عنوان یک صفت عام نه یک اسم خاص اطلاق شده است.ام القرى یعنى مرکز قریه‏ها.هر نقطه‏اى که مرکز قریه‏هایى‏باشد ام القرى خوانده مى‏شود.از آیه دیگر از قرآن که در سوره قصص آیه 59آمده است معلوم مى‏شود که این کلمه عنوان وصفى دارد نه اسمى: و ما کان ربک مهلک القرى حتى یبعث فى امها رسولا.

پروردگار تو چنین‏نیست که مردم قریه‏هایى را هلاک کند مگر آنکه قبلا پیامبرى در مرکزآن قریه‏ها بفرستد و حجت را بر آنها تمام کند.

معلوم‏مى‏شود در زبان قرآن هر نقطه‏اى که مرکز یک منطقه باشد ام القراى‏آن منطقه است (3) .

دیگر اینکه‏این کلمه در قرآن به کسانى اطلاق شده است که مکى نبوده‏اند.در سوره‏آل عمران آیه 20 مى‏فرماید: و قل للذین اوتوا الکتاب و الامیین ء اسلمتم.

بگو به‏اهل کتاب و به امیین(اعراب غیر یهودى و نصرانى)آیا تسلیم خدا شدید؟ پس معلوم مى‏شود در عرف آن روز و در زمان قرآن به‏همه اعرابى که پیرو یک کتاب آسمانى نبودند «امیین‏» گفته مى‏شده است.

بالاتر اینکه این کلمه حتى به عوام یهود که سواد ومعلوماتى نداشتند با اینکه

.............................................................. 1.مجله آستان قدس، شماره 2. 2.همان ماخذ. 3.در یکى از روایاتى که وارد شده کلمه «امى‏» منسوب‏به ام القرى یعنى مکه است، تایید شده که این کلمه وصف عام است نه اسم خاص، زیرا مى‏گوید: «و انما سمى الامى‏لانه کان من اهل مکة و مکة من امهات القرى‏» یعنى پیغمبر از آن جهت‏«امى‏» خوانده شده است که از اهل مکه است و مکه یکى از ام القرى‏هاست.

صفحه : 231

اهل کتاب شمرده مى‏شدند نیز اطلاق شده است، چنانکه درسوره بقره آیه 78 مى‏فرماید: و منهم امیون لا یعلمون الکتاب الا امانی.

بعضى از فرزندان اسرائیل امى هستند، از کتاب خود اطلاعى ندارند مگریک سلسله خیالات و اوهام.

بدیهى است‏یهودیانى که قرآن آنان را «امى‏» خوانده‏است، اهل مکه نبوده‏اند، غالبا ساکن مدینه و اطراف مدینه بوده‏اند.

سوم اینکه اگر کلمه‏اى‏منسوب به ام القرى باشد طبق قاعده ادبى باید به جاى «امى‏» ، «قروى‏»گفته شود، زیرا طبق قاعده باب نسبت در علم صرف، در نسبت به مضاف و مضاف‏الیه، خاصه آنجا که مضاف، کلمه «اب‏» یا «ام‏» یا «ابن‏» یا «بنت‏» باشد به مضاف الیه نسبت داده مى‏شود نه به مضاف، چنانکه درنسبت به ابوطالب، ابو حنیفه، بنى تمیم طالبى، حنفى، تمیمى گفته مى‏شود.

3 - مشرکین عرب‏که تابع کتاب آسمانى نبودند.

این نظریه نیز ازقدیم الایام میان مفسران وجود داشته است.در مجمع البیان ذیل آیه 20سوره آل عمران که «امیین‏» در مقابل «اهل کتاب‏» قرار گرفته است(و قل للذین اوتوالکتاب و الامیین)، این نظر را به صحابى و مفسر بزرگ عبد الله بن عباس نسبت مى‏دهد و در ذیل آیه 78 از سوره بقره‏از ابو عبیده نقل مى‏کند، و از ذیل آیه 75 آل عمران بر مى‏آید که خود طبرسى همین معنى را در مفهوم آن آیه انتخاب کرده است.

زمخشرى درکشاف نیز این آیه و آیه 75 آل عمران را همین طور تفسیر کرده است.

فخر رازى این احتمال را در ذیل آیه 78 بقره وآیه 20 آل عمران نقل مى‏کند.

ولى حقیقت این است که‏این معنى، یک معنى جداگانه غیر از معنى اول نیست، یعنى چنین‏نیست که هر مردمى که پیرو یک کتاب آسمانى نباشند به آنها «امى‏» گفته شود هرچند آن مردم تحصیلکرده و باسواد باشند.این کلمه به مشرکین عرب از آن جهت اطلاق شده است که مردمى بى‏سواد بوده‏اند.آنچه‏مناط استعمال این کلمه درباره مشرکین عرب است نا آشنایى آنها به خواندن و نوشتن بوده نه پیروى نکردن

صفحه : 232

آنها از یکى از کتب آسمانى.لهذا آنجا که این کلمه‏به صورت جمع آمده و به مشرکین عرب اطلاق شده است این احتمال ذکر شده، اما آنجا که مفرد آمده است و بر رسول‏اکرم اطلاق شده است احدى از مفسران نگفته که مقصود این است که آن حضرت پیرو یکى از کتابهاى آسمانى نبوده‏است.در آنجا بیش از دو احتمال به میان نیامده است: یکى ناآشنا بودن آن حضرت با خط، دیگر اهل مکه بودن، و چون احتمال‏دوم به ادله قاطعى که گفتیم مردود است، پس قطعا آن حضرت از آن جهت «امى‏» خوانده شده است که درس ناخوانده و خط نانوشته بوده است.

در اینجا احتمال چهارمى در مفهوم این کلمه داده مى‏شودو آن این است که این کلمه به معنى ناآشنایى با متون کتابهاى مقدس باشد.این احتمال همان است که آقاى دکترسید عبد اللطیف از پیش خود اختراع کرده و احیانا آن را با معنى سومى که ذکر کردیم‏و از مفسران قدیم نقل کردیم، خلط کرده است.مشار الیه مى‏گوید: «کلمات «امى‏» و «امیون‏» در قرآن در چند جاى مختلف‏به کار رفته است، اما همیشه و همه جا فقط یک معنى از آن مستفاد مى‏شود.کلمه «امى‏» در لغت اصلا به معنى کودک‏نوزادى است که از بطن مادر متولد مى‏شود و با اشاره به همین حالت‏حیات و زندگى است که کلمه «امى‏» را با معنى ضمن آن به معنى‏کسى که نمى‏تواند بخواند و بنویسد تعبیر کرده‏اند.کلمه «امى‏» همجنین به معنى کسى است که در «ام القرى‏» زندگى‏مى‏کرده است.ام القرى یعنى مادر شهرها، شهر پایتخت و عمده، و این صفتى بود که اعراب زمان پیغمبر براى شهر مکه‏قائل بودند.بنابراین کسى که اهل مکه بود «امى‏» نیز نامیده مى‏شد.

یک مورد استعمال دیگر کلمه «امى‏» براى کسى است که‏با متنهاى قدیم سامى آشنایى نداشته است و از پیروان دیانت‏یهود یا دین مسیح که در قرآن به عنوان «اهل الکتاب‏» نامیده‏شده‏اند، نبوده است.در قرآن کلمه «امیون‏» براى اعراب پیش از اسلام که کتاب مقدسى نداشته‏اند و پیرو تورات و انجیل‏هم نبوده‏اند، به کار رفته است و در مقابل کلمه «اهل الکتاب‏» قرار مى‏گرفته است.

در حالى که براى کلمه‏«امى‏» اینهمه معانى مختلف وجود دارد معلوم نیست چرا مفسران‏و مترجمان قرآن، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، فقط معنى ابتدایى یعنى نوزاد چشم‏و گوش بسته را گرفته‏اند و آن را به بى‏سواد و جاهل تعبیر کرده‏اند و در نتیجه اهل مکه پیش‏از اسلام را نیز امیون یا گروهى بى‏سواد معرفى کرده‏اند؟!»(1)

.............................................................. 1.نشریه کانون سردفتران،شماره آبان ماه 1344، نقل از نشریه آموزش و پرورش شماره شهریور 1344.

صفحه : 233

اولا، از قدیمترین ایام، مفسران اسلامى کلمه «امى‏»و «امیون‏» را سه جور تفسیر کرده‏اند و لا اقل احتمالات سه گانه‏اى درباره آن ذکر کرده‏اند.مفسران اسلامى برخلاف ادعاى آقاى دکتر سید عبد اللطیف فقط به یک معنى نچسبیده‏اند.

ثانیا، هیچ کس‏نگفته است که کلمه «امى‏» به معنى نوزاد چشم و گوش بسته است که‏معنى ضمنى آن کسى باشد که نمى‏تواند بخواند و بنویسد.این کلمه اساسا در موردنوزاد به کار نمى‏رود، در مورد بزرگسالى به کار مى‏رود که از لحاظ فن خواندن و نوشتن به حالتى است که از مادر زاده شده‏است، به اصطلاح علماى منطق مفهوم «عدم و ملکه‏» دارد.منطقیین اسلامى همواره این کلمه را به‏عنوان یکى از مثالهاى عدم و ملکه در کتب منطق ذکر مى‏کرده‏اند.

ثالثا، اینکه مى‏گوید یکى از معانى این کلمه این‏بوده که با متنهاى قدیم سامى آشنایى نداشته باشد، صحیح نیست.آنچه از اقوال قدماى مفسرین و اهل لغت استفاده مى‏شوداین است که این کلمه در حالت جمع(امیین)به مشرکین عرب گفته مى‏شده است در مقابل اهل کتاب، به این علت که‏غالبا مشرکین عرب بى‏سواد بودند، و ظاهرا این عنوان تحقیر آمیز را یهودیان و مسیحیان به آنها داده بودند.

ممکن نیست مردمى فقط‏به خاطر اینکه با زبان و کتاب مخصوصى آشنایى ندارند ولى به زبان‏خودشان بخوانند و بنویسند به آنها «امیین‏» گفته شود، زیرا به هر حال ریشه این کلمه‏بنا بر این تفسیر نیز کلمه «ام‏» یا «امت‏» است و مفهوم باقى بودن به حالت اولى و مادرزادى را مى‏رساند.

و اما علت اینکه این‏کلمه از ریشه ام القرى شناخته نشده است با اینکه به صورت احتمال‏همواره آن را ذکر مى‏کرده‏اند، اشکالات فراوانى است که در این معنى وجود داشته است و قبلا بیان شد.

پس تعجب‏این دانشمند هندى بیجاست.

مؤید این مدعا این است که در برخى استعمالات‏دیگر این کلمه که در روایات یا تواریخ ضبط شده است مفهومى جز «درس ناخوانده‏» ندارد.در بحار الانوارجلد 16 چاپ جدید صفحه 119 مى‏نویسد از خود پیغمبر اکرم روایت‏شده است: نحن امة امیة لا نقرء و لا نکتب.

ما قومى امى هستیم که نه‏مى‏خوانیم و نه مى‏نویسیم.


دانلود با لینک مستقیم


آیات قرآن و امى بودن پیامبر
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد